سر درون سینه بردم تا ببینم خویش را
طعمهی دندان گرگ آز دیدم میش را
هرکه از این خوان هستی جرعه نوش غفلت است
آخرش چون من به جان باید خریدن نیش را
پرتوی در راهم افکن، ای چراغ عافیت
تا بجویم مقصد افتاده اندر پیش را
عمر سودا نیست، ای سوداگران خودپرست
بیشتر جو، بیشتر دارد زیان بیش را
جان به در برد آنکه سودای جهانداری نداشت
ای جوان کُن گوش پندِ پیرِ خیراندیش را
گر سری آزاده میخواهی رها کن زور و زر
این تعلقهاست کافزون میکند تشویش را
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
طعمهی دندان گرگ آز دیدم میش را
هرکه از این خوان هستی جرعه نوش غفلت است
آخرش چون من به جان باید خریدن نیش را
پرتوی در راهم افکن، ای چراغ عافیت
تا بجویم مقصد افتاده اندر پیش را
عمر سودا نیست، ای سوداگران خودپرست
بیشتر جو، بیشتر دارد زیان بیش را
جان به در برد آنکه سودای جهانداری نداشت
ای جوان کُن گوش پندِ پیرِ خیراندیش را
گر سری آزاده میخواهی رها کن زور و زر
این تعلقهاست کافزون میکند تشویش را
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامهپاکی دگر و پاکیِ دامان دگر است
کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
حرف وجدان دگر و گوهرِ وجدان دگر است
کس دهان را به ثناگویی شیطان نگشود
نفی شیطان دگر و طاعتِ شیطان دگر است
کس نگفته است و نگوید که دد و دیو شوید
نقش انسان دگر و معنیِ انسان دگر است
کس نیامد که ستاید ستم و تفرقه را
سخن از عدل دگر، قصهی احسان دگر است
هرکه دیدم بخدمت کمری بست به عهد
مردِ پیمان دگر و بستنِ پیمان دگر است
هرکه دیدیم به حفظ گله از گرگان بود
قصد قصاب دگر، مقصد چوپان دگر است
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
جامهپاکی دگر و پاکیِ دامان دگر است
کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
حرف وجدان دگر و گوهرِ وجدان دگر است
کس دهان را به ثناگویی شیطان نگشود
نفی شیطان دگر و طاعتِ شیطان دگر است
کس نگفته است و نگوید که دد و دیو شوید
نقش انسان دگر و معنیِ انسان دگر است
کس نیامد که ستاید ستم و تفرقه را
سخن از عدل دگر، قصهی احسان دگر است
هرکه دیدم بخدمت کمری بست به عهد
مردِ پیمان دگر و بستنِ پیمان دگر است
هرکه دیدیم به حفظ گله از گرگان بود
قصد قصاب دگر، مقصد چوپان دگر است
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
تا به کِی شعر، که هیچش نخرند؟
تا به کِی ذوق، که تحقیر کنند؟
تا به کِی عشق، که حسرت بکشیم؟
تا به کِی مهر، که تزویر کنند؟
تا به کِی رنج، که پنهان مانَد؟
تا به کِی درد، که بیدرمان است؟
تا به کِی سوز، که ایمان سوزد؟
تا به کِی عمر، که بیپایان است؟
تا به کِی نام، که بار است به دوش؟
تا به کِی دانه، که دامش از پی؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی گفتن؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی تا کِی؟
تا تو -ای عمر!- گریبانگیری
نازم این قیدِ تو را، من چه کسم؟
روحِ آزادگیام کشته ز توست
شیرم... افسوس اسیرِ قفسم!
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
تا به کِی ذوق، که تحقیر کنند؟
تا به کِی عشق، که حسرت بکشیم؟
تا به کِی مهر، که تزویر کنند؟
تا به کِی رنج، که پنهان مانَد؟
تا به کِی درد، که بیدرمان است؟
تا به کِی سوز، که ایمان سوزد؟
تا به کِی عمر، که بیپایان است؟
تا به کِی نام، که بار است به دوش؟
تا به کِی دانه، که دامش از پی؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی گفتن؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی تا کِی؟
تا تو -ای عمر!- گریبانگیری
نازم این قیدِ تو را، من چه کسم؟
روحِ آزادگیام کشته ز توست
شیرم... افسوس اسیرِ قفسم!
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
تا به کِی شعر، که هیچش نخرند؟
تا به کِی ذوق، که تحقیر کنند؟
تا به کِی عشق، که حسرت بکشیم؟
تا به کِی مهر، که تزویر کنند؟
تا به کِی رنج، که پنهان مانَد؟
تا به کِی درد، که بیدرمان است؟
تا به کِی سوز، که ایمان سوزد؟
تا به کِی عمر، که بیپایان است؟
تا به کِی نام، که بار است به دوش؟
تا به کِی دانه، که دامش از پی؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی گفتن؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی تا کِی؟
تا تو -ای عمر!- گریبانگیری
نازم این قیدِ تو را، من چه کسم؟
روحِ آزادگیام کشته ز توست
شیرم... افسوس اسیرِ قفسم!
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
تا به کِی ذوق، که تحقیر کنند؟
تا به کِی عشق، که حسرت بکشیم؟
تا به کِی مهر، که تزویر کنند؟
تا به کِی رنج، که پنهان مانَد؟
تا به کِی درد، که بیدرمان است؟
تا به کِی سوز، که ایمان سوزد؟
تا به کِی عمر، که بیپایان است؟
تا به کِی نام، که بار است به دوش؟
تا به کِی دانه، که دامش از پی؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی گفتن؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی تا کِی؟
تا تو -ای عمر!- گریبانگیری
نازم این قیدِ تو را، من چه کسم؟
روحِ آزادگیام کشته ز توست
شیرم... افسوس اسیرِ قفسم!
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
ما وقار کوه را گاهی به کاهی دیدهایم
ما ورای آنچه میبینید، گاهی دیدهایم
سالکِ روشندلیم، از گمشدن تشویش نیست
جای پای دوست را در کورهراهی دیدهایم
عاشق بی پا و سر شو، چون که بسیار از فلک
کجرویها در بساط کجکلاهی دیدهایم
ای کواکب! خیرهچشمی بس، که در گَردانسپهر
چون شما، ما هم گذشتِ سال و ماهی دیدهایم
رنگ و رو، ای گل! دلیل لطف باطن نیست نیست
این کرامت را گَهی هم در گیاهی دیدهایم
ای به دست آورده قدرت! کار خلق آسان مگیر
عالمی در خون کشیدن زاشتباهی دیدهایم
از نوای بینوایان اینقدَر غافل مباش
بارها تأثیر صد آتش به آهی دیدهایم...
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
ما ورای آنچه میبینید، گاهی دیدهایم
سالکِ روشندلیم، از گمشدن تشویش نیست
جای پای دوست را در کورهراهی دیدهایم
عاشق بی پا و سر شو، چون که بسیار از فلک
کجرویها در بساط کجکلاهی دیدهایم
ای کواکب! خیرهچشمی بس، که در گَردانسپهر
چون شما، ما هم گذشتِ سال و ماهی دیدهایم
رنگ و رو، ای گل! دلیل لطف باطن نیست نیست
این کرامت را گَهی هم در گیاهی دیدهایم
ای به دست آورده قدرت! کار خلق آسان مگیر
عالمی در خون کشیدن زاشتباهی دیدهایم
از نوای بینوایان اینقدَر غافل مباش
بارها تأثیر صد آتش به آهی دیدهایم...
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
.
تا به کِی شعر، که هیچش نخرند؟
تا به کِی ذوق، که تحقیر کنند؟
تا به کِی عشق، که حسرت بکشیم؟
تا به کِی مهر، که تزویر کنند؟
تا به کِی رنج، که پنهان مانَد؟
تا به کِی درد، که بیدرمان است؟
تا به کِی سوز، که ایمان سوزد؟
تا به کِی عمر، که بیپایان است؟
تا به کِی نام، که بار است به دوش؟
تا به کِی دانه، که دامش از پی؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی گفتن؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی تا کِی؟
تا تو -ای عمر!- گریبانگیری
نازم این قیدِ تو را، من چه کسم؟
روحِ آزادگیام کشته ز توست
شیرم... افسوس اسیرِ قفسم!
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
تا به کِی شعر، که هیچش نخرند؟
تا به کِی ذوق، که تحقیر کنند؟
تا به کِی عشق، که حسرت بکشیم؟
تا به کِی مهر، که تزویر کنند؟
تا به کِی رنج، که پنهان مانَد؟
تا به کِی درد، که بیدرمان است؟
تا به کِی سوز، که ایمان سوزد؟
تا به کِی عمر، که بیپایان است؟
تا به کِی نام، که بار است به دوش؟
تا به کِی دانه، که دامش از پی؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی گفتن؟
تا به کِی، اینهمه تا کِی تا کِی؟
تا تو -ای عمر!- گریبانگیری
نازم این قیدِ تو را، من چه کسم؟
روحِ آزادگیام کشته ز توست
شیرم... افسوس اسیرِ قفسم!
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
مرغ محبتم من، كی آب و دانه خواهم
با من يگانگی كن، يار يگانه خواهم
شمعی فسرده هستم، بیعشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی سوز شبانه خواهم
افسانه محبت، هر چند كس نخواند
من سر گذشت خود را پر زين فسانه خواهم
بام و دری نبينم، تا از قفس گريزم
بال و پری ندارم، تا آشيانه خواهم
تا هر زمان به شكلی، رنگی بخود نگيرم
جان و تنی رها از، قيد زمانه خواهم
می آنقدر بنوشم، تا در رهت چو بينم
مستی بهانه سازم، گم كرده خانه خواهم
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با من يگانگی كن، يار يگانه خواهم
شمعی فسرده هستم، بیعشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی سوز شبانه خواهم
افسانه محبت، هر چند كس نخواند
من سر گذشت خود را پر زين فسانه خواهم
بام و دری نبينم، تا از قفس گريزم
بال و پری ندارم، تا آشيانه خواهم
تا هر زمان به شكلی، رنگی بخود نگيرم
جان و تنی رها از، قيد زمانه خواهم
می آنقدر بنوشم، تا در رهت چو بينم
مستی بهانه سازم، گم كرده خانه خواهم
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نسیم خاک کوی تو، بوی بهار میدهد
شکوفهزار روی تو، بوی بهار میدهد
چو دستههای سنبله، کنار هم فتادهای
بهروی شانه، موی تو، بوی بهار میدهد
چو برگ یاس نو رسی، که دیده چشم من بسی
سپیدی گلوی تو، بوی بهار میدهد
تو ای کبوتر حرم، ترانههای صبحدم
بخوان که های و هوی تو، بوی بهار میدهد
برای من که جز خزان، ندیدهام در این جهان
بهشت آرزوی تو، بوی بهار میدهد
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
شکوفهزار روی تو، بوی بهار میدهد
چو دستههای سنبله، کنار هم فتادهای
بهروی شانه، موی تو، بوی بهار میدهد
چو برگ یاس نو رسی، که دیده چشم من بسی
سپیدی گلوی تو، بوی بهار میدهد
تو ای کبوتر حرم، ترانههای صبحدم
بخوان که های و هوی تو، بوی بهار میدهد
برای من که جز خزان، ندیدهام در این جهان
بهشت آرزوی تو، بوی بهار میدهد
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
#ن
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مرغ محبتم من، كی آب و دانه خواهم
با من يگانگی كن، يار يگانه خواهم
شمعی فسرده هستم، بیعشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی سوز شبانه خواهم
افسانه محبت، هر چند كس نخواند
من سر گذشت خود را پر زين فسانه خواهم
بام و دری نبينم، تا از قفس گريزم
بال و پری ندارم، تا آشيانه خواهم
تا هر زمان به شكلی، رنگی بخود نگيرم
جان و تنی رها از، قيد زمانه خواهم
می آنقدر بنوشم، تا در رهت چو بينم
مستی بهانه سازم، گم كرده خانه خواهم
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با من يگانگی كن، يار يگانه خواهم
شمعی فسرده هستم، بیعشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی سوز شبانه خواهم
افسانه محبت، هر چند كس نخواند
من سر گذشت خود را پر زين فسانه خواهم
بام و دری نبينم، تا از قفس گريزم
بال و پری ندارم، تا آشيانه خواهم
تا هر زمان به شكلی، رنگی بخود نگيرم
جان و تنی رها از، قيد زمانه خواهم
می آنقدر بنوشم، تا در رهت چو بينم
مستی بهانه سازم، گم كرده خانه خواهم
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ما وقار کوه را گاهی به کاهی دیدهایم
ما ورای آنچه میبینید، گاهی دیدهایم
سالکِ روشندلیم، از گمشدن تشویش نیست
جای پای دوست را در کورهراهی دیدهایم
عاشق بی پا و سر شو، چون که بسیار از فلک
کجرویها در بساط کجکلاهی دیدهایم
ای کواکب! خیرهچشمی بس، که در گَردانسپهر
چون شما، ما هم گذشتِ سال و ماهی دیدهایم
رنگ و رو، ای گل! دلیل لطف باطن نیست نیست
این کرامت را گَهی هم در گیاهی دیدهایم
ای به دست آورده قدرت! کار خلق آسان مگیر
عالمی در خون کشیدن زاشتباهی دیدهایم
از نوای بینوایان اینقدَر غافل مباش
بارها تأثیر صد آتش به آهی دیدهایم...
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ما ورای آنچه میبینید، گاهی دیدهایم
سالکِ روشندلیم، از گمشدن تشویش نیست
جای پای دوست را در کورهراهی دیدهایم
عاشق بی پا و سر شو، چون که بسیار از فلک
کجرویها در بساط کجکلاهی دیدهایم
ای کواکب! خیرهچشمی بس، که در گَردانسپهر
چون شما، ما هم گذشتِ سال و ماهی دیدهایم
رنگ و رو، ای گل! دلیل لطف باطن نیست نیست
این کرامت را گَهی هم در گیاهی دیدهایم
ای به دست آورده قدرت! کار خلق آسان مگیر
عالمی در خون کشیدن زاشتباهی دیدهایم
از نوای بینوایان اینقدَر غافل مباش
بارها تأثیر صد آتش به آهی دیدهایم...
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀