Forwarded from شارنامه| صلاح الدین خدیو
🔺کارنامه دمکراسی 2022: نروژ شاگرد اول و افغانستان شاگرد آخر جهان
واحد اطلاعات اکونومیست بر اساس چهار شاخص آزادی های مدنی، فرهنگ سیاسی، مشارکت سیاسی و کارامدی دولت، معدل کشورها را در درس دمکراسی اندازه گرفته است.
✔️کمترین نمره صفر و بالاترین نمره هم 10 است.
بر این اساس کشورها به چهار دسته ی اقتدارگرا، ترکیبی، دمکراسی معیوب و دمکراسی کامل تقسیم می شوند.
✔️نروژ با کسب نمره ی 9/75 کامل ترین دمکراسی جهان است.
نیوزیلند، فنلاند، سوئد و ایسلند با معدل های بالای 9 در رده های بعدی هستند.
✔️افغانستان با کسب نمره ی 0.32 بدترین کشور جهان است. پس از آن کشورهای میانمار و کره شمالی با معدل های 1/02 و 1/08 قرار دارند.
✔️ایران با نمره ی 1/95 جایگاه خوبی ندارد و پایین تر از عربستان با نمره 2/08 ایستاده است.
معدل چین و روسیه دو کشور سرنمون اقتدارگرایی به ترتیب 2/26 و 3/24 است.
✔️ترکیه با معدل 4/35 رسما غیردموکراتیک محسوب می شود.
نمره اوکراین هم 5/57 است.
✔️ژاپن، تایوان، استرالیا و کره جنوبی دمکراسی های خوب شرق آسیا هستند.
✔️هند، آمریکا و فرانسه، با پسرفتی محسوس، دمکراسی های معیوب محسوب می شوند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
واحد اطلاعات اکونومیست بر اساس چهار شاخص آزادی های مدنی، فرهنگ سیاسی، مشارکت سیاسی و کارامدی دولت، معدل کشورها را در درس دمکراسی اندازه گرفته است.
✔️کمترین نمره صفر و بالاترین نمره هم 10 است.
بر این اساس کشورها به چهار دسته ی اقتدارگرا، ترکیبی، دمکراسی معیوب و دمکراسی کامل تقسیم می شوند.
✔️نروژ با کسب نمره ی 9/75 کامل ترین دمکراسی جهان است.
نیوزیلند، فنلاند، سوئد و ایسلند با معدل های بالای 9 در رده های بعدی هستند.
✔️افغانستان با کسب نمره ی 0.32 بدترین کشور جهان است. پس از آن کشورهای میانمار و کره شمالی با معدل های 1/02 و 1/08 قرار دارند.
✔️ایران با نمره ی 1/95 جایگاه خوبی ندارد و پایین تر از عربستان با نمره 2/08 ایستاده است.
معدل چین و روسیه دو کشور سرنمون اقتدارگرایی به ترتیب 2/26 و 3/24 است.
✔️ترکیه با معدل 4/35 رسما غیردموکراتیک محسوب می شود.
نمره اوکراین هم 5/57 است.
✔️ژاپن، تایوان، استرالیا و کره جنوبی دمکراسی های خوب شرق آسیا هستند.
✔️هند، آمریکا و فرانسه، با پسرفتی محسوس، دمکراسی های معیوب محسوب می شوند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from شارنامه| صلاح الدین خدیو
🔺زلزله ای علیه مرزهای سیاسی و تمامیت ارضی
زلزله مرز نمی شناسد. شاید تنها پدیده ی طبیعی که مرزهای قراردادی را در می نوردد.
زلزله ی 7/8 ریشتری بامداد امروز نمونه ای از نقض گسترده ی تمامیت ارضی توسط نیروهای سرکش طبیعت است.
ویرانی گسترده ای که در چند کشور و اقلیم مجزا ببار آورده، مانع " ملی کردن " نام آن می شود.
وحشت مهمان چند کشور شده و شمار زیادی در ترکیه و سوریه کشته شده اند.
کشته هایی از ترک ها، کردها و عرب ها!
نقشه ی ویرانی هم فراتر از ایدئولوژی ها و آرمان های سیاسی است:
از دیاربکر پایتخت ملی گرایی کردی تا غازی انتب; نماد ایستادگی و قهرمانی ترک ها در جنگ استقلال و تا حلب و حما و لاذقیه که روزگاری خاستگاه کادرهای حزب بعث و اخوان المسلمین بودند.
زلزله ی خاورمیانه نامی برازنده تر برای آن است.
اما آیا ذهنیت های زنگار زده و متصلب را هم به لرزه در آورده؟ زمامداران تنگ چشم ظلوم و عنود را بر سر عقل آورده؟
شک دارم! اردوغان هم اکنون به فکر دوختن کیسه رای برای انتخابات اردیبهشت از آوارهای آن است.
بشار در اندیشه ی حیف و میل و مصادره ی کمک های بین المللی است.
کردهای بی دولت را نمی دانم...
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
زلزله مرز نمی شناسد. شاید تنها پدیده ی طبیعی که مرزهای قراردادی را در می نوردد.
زلزله ی 7/8 ریشتری بامداد امروز نمونه ای از نقض گسترده ی تمامیت ارضی توسط نیروهای سرکش طبیعت است.
ویرانی گسترده ای که در چند کشور و اقلیم مجزا ببار آورده، مانع " ملی کردن " نام آن می شود.
وحشت مهمان چند کشور شده و شمار زیادی در ترکیه و سوریه کشته شده اند.
کشته هایی از ترک ها، کردها و عرب ها!
نقشه ی ویرانی هم فراتر از ایدئولوژی ها و آرمان های سیاسی است:
از دیاربکر پایتخت ملی گرایی کردی تا غازی انتب; نماد ایستادگی و قهرمانی ترک ها در جنگ استقلال و تا حلب و حما و لاذقیه که روزگاری خاستگاه کادرهای حزب بعث و اخوان المسلمین بودند.
زلزله ی خاورمیانه نامی برازنده تر برای آن است.
اما آیا ذهنیت های زنگار زده و متصلب را هم به لرزه در آورده؟ زمامداران تنگ چشم ظلوم و عنود را بر سر عقل آورده؟
شک دارم! اردوغان هم اکنون به فکر دوختن کیسه رای برای انتخابات اردیبهشت از آوارهای آن است.
بشار در اندیشه ی حیف و میل و مصادره ی کمک های بین المللی است.
کردهای بی دولت را نمی دانم...
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from شارنامه| صلاح الدین خدیو
🔺این قحط الرجال از کجا آمده است؟
"تو میدانی که از اول عمر تا کنون نه شارلاتانی کردهام و نه خودستایی، نه هوچی بودهام و نه انتریکباز. برای رسیدن به مناصب و امتیازات و تحصیل شهرت و نام، اسبابچینی و دسیسهکاری نکردهام. تاکنون هر مقامی را دارا شدهام -اعم از وکالت و ریاست و وزارت – بدون استثنا آن مقام دنبال من آمده است، من از پیِ آن نرفتهام. شاه و رؤسای وزرا و دوستانِ من همه بر این امر شاهدند و هیچکس نمیتواند از روی حقیقت مدعی شود که من برای رسیدن به مقامی از او تقاضایی کرده باشم… نیز ادعا ندارم که شخصی فوقالعاده هنرمندم"
سطور بالا بخشی یک نامەی محمد علی فروغی، سیاستمدار، نویسنده، مترجم و فلسفەنویس است، در پاسخ به انتقادات دکتر محمد مصدق; او هم سیاستمدار، حقوقدان و رهبر فرهمند جنبش ملی کردن نفت.
محسن خیمەدوز نویسندەی خوش فکر در توئیتر با آوردن جملات بالا پرسیده: چطور در ایران عقب ماندەی قاجار شخصیتی استثنایی - به لحاظ فضل و فرهیختگی - پدید آمد ولی در دوران اخیر از این حیث به فحطالرجال مبتلا شدەایم؟
پرسش خیمەدوز را می توان طور دیگری هم پی گرفت؟ چرا عصر رجال و شخصیت های بزرگ در عرصەی سیاست، ادبیات و فرهنگ به سر آمده و دیگر از رجال نامدار و استخوان دار خبری نیست؟
به عقیدەی بندە دورەای کە فروغی، مصدق و نامداران دیگر در آن بلوغ یافتند، در تاریخ ایران برهەای حساس و سرنوشت ساز بود.
نظام اشراف سالاری قدیم رو به زوال می رفت و نخستین طلیعەهای نظم شایستەسالارانە در هر دو ساحت اجتماع و سیاست در حال هویدا شدن بود.
این ها کسانی بودند که در تلاقی دنیای کهنه و نو قرار گرفته و فضیلت های هر دو را به ارث بردند.
اشراف سالاری از دید امروز، تداعی گر خویشاوند سالاری، حکومت های موروثی و ارجحیت پیوندهای خونی است و فاقد فضیلت است.
اما در گذشته یگانه شکل مشروعیت فردی، نسب بردن از نیاکان و پیوندهای خونی بود.
این نظام ممکن بود به آسانی سبب برکشیدن افراد فاقد صلاحیت و ناشایست شود، اما به گفتەی هنری کیسنجیر فضیلت آن در اعتراف صمیمانه به آن بود:
سیاستمداران اشرافی مدعی نبودند که مقام خود را از طریق کوشش فردی و لیاقت بدست آوردەاند.
بلکه می دانستند موهبتی ساختاری آن ها را در جایگاهی ممتاز قرار داده و این امر در پیوند با اخلاق نجیب زادگی آنان را در خدمت خیر عمومی و اصلاح اجتماعی قرار می داد.
در حقیقت فضیلت اصلی آن در خویشتن داری، قسمی بزرگ منشی و غیرمغرضانه عمل کردن بود.
ناگفته پیداست که باوجود مزیت های کارکردی پیش گفته، این نظمی ارتجاعی و وابسته به دوران پیشامدرن است.
با انقلاب مشروطه روند دمکراتیک شدن سیاست در ایران - به معنای مشارکت بیشتر طبقات اجتماعی - و تحول در ساختارهای سیاسی و اجتماعی آغاز شد.
دو جنگ جهانی و پرانتز میان آنها یعنی حکومت رضاشاه به تسریع این روند از طریق نضج گرفتن تدریجی طبقەی متوسط کمک کرد.
ظهور مدارس جدید، مراکز علمی و دانشگاه ها در داخل و اعزام محصلان و دانشجویان به خارج - هر دو عمدتا از طریق معیارهای علمی شایسته گزینانه - این امکان را برای طبقەی متوسط بوجود آورد که زمینەی ارتقا و استخدام خود را خارج از ضوابط قدیمی فراهم آورد.
وجود احزاب سیاسی و بروز جنبش های ملی، مذهبی و کارگری هم رفته رفته مرکز ثقل سیاست را به سمت طبقەی متوسط برد.
این امر به ظهور رهبران و شخصیت های دارای پیش زمینەی طبقەی متوسط انجامید.
نکتەی اصلی این جاست: کسانی چون فروغی و مصدق با پیش زمینەی اشرافیت در معرض آموزش و فرصت های نوپدید پیش گفته هم قرار گرفتند.
حاصل کار ظهور رهبران طبقەی متوسط با اخلاق نجیب زادگی و فضیلت های کارکردی طبقات بالا بود.
تقدیر محتوم همەی جوامع گذار از اشراف سالاری به مردم سالاری است. اما گذار موصوف به شرطی کامل و کامیاب است که همراه با شایسته سالاری باشد.
در حقیقت مردم سالاری و شایسته سالاری دو نیروی اجتماعی مرتبط با همند.
اگر درهای مشارکت همگانی بدون سویەهای شایستە سالارانه باز شود، راه به روی حکومت سفلگان باز می شود و سفله پروری جای نخبه محوری را می گیرد.
به جز آن همیشه احتمال بازتولید اشرافیت نوکیسه و انحطاط سیاست دمکراتیک به سود تک سالاری های فرومایه و لئیم وجود خواهد داشت.
جمهوری های سلطنتی در منطقه که مثلا در سوریه، آذربایجان و اقلیم کردستان توانستند نسل دوم را روی کار بیاورند و در عراق، لیبی و مصر قبل از بهار عربی ناکام ماندند، حکومت های خویشاوند سالارند نه اشرافیت ممتاز نظام قدیم.
حاکمان آنها مدعیند تاج و تخت را با لیاقت شخصی و شایستگی های طبقەی متوسط بدست آوردەاند.
این مدعا با توهم خونی بودن مشروعیت و فروتنی سیاسی تالی آن از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
اگر امروز شاهد ظهور سیاستمداران و شخصیت های طراز اول نیستیم، بدلیل محروم ماندن ماشین سیاست دمکراتیک از چراغ راهنمای سیاست شایسته گزین است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
"تو میدانی که از اول عمر تا کنون نه شارلاتانی کردهام و نه خودستایی، نه هوچی بودهام و نه انتریکباز. برای رسیدن به مناصب و امتیازات و تحصیل شهرت و نام، اسبابچینی و دسیسهکاری نکردهام. تاکنون هر مقامی را دارا شدهام -اعم از وکالت و ریاست و وزارت – بدون استثنا آن مقام دنبال من آمده است، من از پیِ آن نرفتهام. شاه و رؤسای وزرا و دوستانِ من همه بر این امر شاهدند و هیچکس نمیتواند از روی حقیقت مدعی شود که من برای رسیدن به مقامی از او تقاضایی کرده باشم… نیز ادعا ندارم که شخصی فوقالعاده هنرمندم"
سطور بالا بخشی یک نامەی محمد علی فروغی، سیاستمدار، نویسنده، مترجم و فلسفەنویس است، در پاسخ به انتقادات دکتر محمد مصدق; او هم سیاستمدار، حقوقدان و رهبر فرهمند جنبش ملی کردن نفت.
محسن خیمەدوز نویسندەی خوش فکر در توئیتر با آوردن جملات بالا پرسیده: چطور در ایران عقب ماندەی قاجار شخصیتی استثنایی - به لحاظ فضل و فرهیختگی - پدید آمد ولی در دوران اخیر از این حیث به فحطالرجال مبتلا شدەایم؟
پرسش خیمەدوز را می توان طور دیگری هم پی گرفت؟ چرا عصر رجال و شخصیت های بزرگ در عرصەی سیاست، ادبیات و فرهنگ به سر آمده و دیگر از رجال نامدار و استخوان دار خبری نیست؟
به عقیدەی بندە دورەای کە فروغی، مصدق و نامداران دیگر در آن بلوغ یافتند، در تاریخ ایران برهەای حساس و سرنوشت ساز بود.
نظام اشراف سالاری قدیم رو به زوال می رفت و نخستین طلیعەهای نظم شایستەسالارانە در هر دو ساحت اجتماع و سیاست در حال هویدا شدن بود.
این ها کسانی بودند که در تلاقی دنیای کهنه و نو قرار گرفته و فضیلت های هر دو را به ارث بردند.
اشراف سالاری از دید امروز، تداعی گر خویشاوند سالاری، حکومت های موروثی و ارجحیت پیوندهای خونی است و فاقد فضیلت است.
اما در گذشته یگانه شکل مشروعیت فردی، نسب بردن از نیاکان و پیوندهای خونی بود.
این نظام ممکن بود به آسانی سبب برکشیدن افراد فاقد صلاحیت و ناشایست شود، اما به گفتەی هنری کیسنجیر فضیلت آن در اعتراف صمیمانه به آن بود:
سیاستمداران اشرافی مدعی نبودند که مقام خود را از طریق کوشش فردی و لیاقت بدست آوردەاند.
بلکه می دانستند موهبتی ساختاری آن ها را در جایگاهی ممتاز قرار داده و این امر در پیوند با اخلاق نجیب زادگی آنان را در خدمت خیر عمومی و اصلاح اجتماعی قرار می داد.
در حقیقت فضیلت اصلی آن در خویشتن داری، قسمی بزرگ منشی و غیرمغرضانه عمل کردن بود.
ناگفته پیداست که باوجود مزیت های کارکردی پیش گفته، این نظمی ارتجاعی و وابسته به دوران پیشامدرن است.
با انقلاب مشروطه روند دمکراتیک شدن سیاست در ایران - به معنای مشارکت بیشتر طبقات اجتماعی - و تحول در ساختارهای سیاسی و اجتماعی آغاز شد.
دو جنگ جهانی و پرانتز میان آنها یعنی حکومت رضاشاه به تسریع این روند از طریق نضج گرفتن تدریجی طبقەی متوسط کمک کرد.
ظهور مدارس جدید، مراکز علمی و دانشگاه ها در داخل و اعزام محصلان و دانشجویان به خارج - هر دو عمدتا از طریق معیارهای علمی شایسته گزینانه - این امکان را برای طبقەی متوسط بوجود آورد که زمینەی ارتقا و استخدام خود را خارج از ضوابط قدیمی فراهم آورد.
وجود احزاب سیاسی و بروز جنبش های ملی، مذهبی و کارگری هم رفته رفته مرکز ثقل سیاست را به سمت طبقەی متوسط برد.
این امر به ظهور رهبران و شخصیت های دارای پیش زمینەی طبقەی متوسط انجامید.
نکتەی اصلی این جاست: کسانی چون فروغی و مصدق با پیش زمینەی اشرافیت در معرض آموزش و فرصت های نوپدید پیش گفته هم قرار گرفتند.
حاصل کار ظهور رهبران طبقەی متوسط با اخلاق نجیب زادگی و فضیلت های کارکردی طبقات بالا بود.
تقدیر محتوم همەی جوامع گذار از اشراف سالاری به مردم سالاری است. اما گذار موصوف به شرطی کامل و کامیاب است که همراه با شایسته سالاری باشد.
در حقیقت مردم سالاری و شایسته سالاری دو نیروی اجتماعی مرتبط با همند.
اگر درهای مشارکت همگانی بدون سویەهای شایستە سالارانه باز شود، راه به روی حکومت سفلگان باز می شود و سفله پروری جای نخبه محوری را می گیرد.
به جز آن همیشه احتمال بازتولید اشرافیت نوکیسه و انحطاط سیاست دمکراتیک به سود تک سالاری های فرومایه و لئیم وجود خواهد داشت.
جمهوری های سلطنتی در منطقه که مثلا در سوریه، آذربایجان و اقلیم کردستان توانستند نسل دوم را روی کار بیاورند و در عراق، لیبی و مصر قبل از بهار عربی ناکام ماندند، حکومت های خویشاوند سالارند نه اشرافیت ممتاز نظام قدیم.
حاکمان آنها مدعیند تاج و تخت را با لیاقت شخصی و شایستگی های طبقەی متوسط بدست آوردەاند.
این مدعا با توهم خونی بودن مشروعیت و فروتنی سیاسی تالی آن از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
اگر امروز شاهد ظهور سیاستمداران و شخصیت های طراز اول نیستیم، بدلیل محروم ماندن ماشین سیاست دمکراتیک از چراغ راهنمای سیاست شایسته گزین است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from شارنامه| صلاح الدین خدیو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺باید از دام " مرد بیمار خاورمیانه " شدن رهید!
1⃣توسعه کارویژەی دولت مدرن است. در این فیلم، رئیس صندوق توسعەی ملی از یک نگرانی جدی سخن می گوید: توسعەی شتابان کشورهای همسایه و عقب ماندگی ملال انگیز ایران.
به زعم او رشد و تداوم این شکاف می تواند پیامدهایی ناگوار چون فرودستی مردم ایران در میان مجمع فرادستان اطراف در بر داشته باشد.
2⃣ صد سال قبل سید حسن تقی زاده با اشاره به موهبت مغتنم تضعیف موقت روییه بر اثر انقلاب 1917 نوشت:
فرصتی کوتاه و گذرا فراروی ایران قرار دارد که موقتا از کمند مداخلات و مزاحمت های روسیه رها شده است.:
" اساس اصلاحات می بایست بر سه رکن تشکیل یک حکومت قاهر ثابت، دعوت از مستشاران خارجی و حفظ نطام پارلمانی استوار شده، آن گاه اموری چون تعلیم عمومی، توسعەی طرق و شوارع از جمله راه آهن، احداث صنایع و ...اصلاح نظام مالی به اجرا درآید،"
3⃣اکنون ربودن فرصت ها و مسابقەی اقتصادی جای مداخلات استعماری سابق را گرفته است و کشورهای عرب همسایه و دولت های نوظهور قفقاز و آسیای میانه از این حبث جایگزین روسیه شدەاند.
این تحول هم البتە خالی از پیامدهای سیاسی و ژئوپولتیک نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
1⃣توسعه کارویژەی دولت مدرن است. در این فیلم، رئیس صندوق توسعەی ملی از یک نگرانی جدی سخن می گوید: توسعەی شتابان کشورهای همسایه و عقب ماندگی ملال انگیز ایران.
به زعم او رشد و تداوم این شکاف می تواند پیامدهایی ناگوار چون فرودستی مردم ایران در میان مجمع فرادستان اطراف در بر داشته باشد.
2⃣ صد سال قبل سید حسن تقی زاده با اشاره به موهبت مغتنم تضعیف موقت روییه بر اثر انقلاب 1917 نوشت:
فرصتی کوتاه و گذرا فراروی ایران قرار دارد که موقتا از کمند مداخلات و مزاحمت های روسیه رها شده است.:
" اساس اصلاحات می بایست بر سه رکن تشکیل یک حکومت قاهر ثابت، دعوت از مستشاران خارجی و حفظ نطام پارلمانی استوار شده، آن گاه اموری چون تعلیم عمومی، توسعەی طرق و شوارع از جمله راه آهن، احداث صنایع و ...اصلاح نظام مالی به اجرا درآید،"
3⃣اکنون ربودن فرصت ها و مسابقەی اقتصادی جای مداخلات استعماری سابق را گرفته است و کشورهای عرب همسایه و دولت های نوظهور قفقاز و آسیای میانه از این حبث جایگزین روسیه شدەاند.
این تحول هم البتە خالی از پیامدهای سیاسی و ژئوپولتیک نیست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1