🔷
هرچه نظر میکنم به تیغ، گذشته
از رگ و از استخوان... دقیق گذشته
غصه و افسوس و آه، راهگشا نیست
دورهٔ «ای وای» و «ای دریغ» گذشته
«در پیِ آینده باش!» گفتی و گفتم:
حال که آب از سرِ غریق گذشته؟
داغ نهادیم روی داغ دمادم
روز و شبِ ما به این طریق گذشته
نوبتِ «خیرُ الأمور أوسطها» نیست
فصلِ وسطبازی ای رفیق! گذشته
#جواد_زهتاب
https://t.me/Javad_Zehtab
هرچه نظر میکنم به تیغ، گذشته
از رگ و از استخوان... دقیق گذشته
غصه و افسوس و آه، راهگشا نیست
دورهٔ «ای وای» و «ای دریغ» گذشته
«در پیِ آینده باش!» گفتی و گفتم:
حال که آب از سرِ غریق گذشته؟
داغ نهادیم روی داغ دمادم
روز و شبِ ما به این طریق گذشته
نوبتِ «خیرُ الأمور أوسطها» نیست
فصلِ وسطبازی ای رفیق! گذشته
#جواد_زهتاب
https://t.me/Javad_Zehtab
Telegram
جواد زهتاب
شعر و چیزهای دیگر
🔷بگو بیاید و دستی به شانهام بزند🔷
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
شب است و با شبی از این سیاهتر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزارطرف با هزار سر طرفیم
برای زندگی ساده با هزار «ولی»
برای شرط بقا با هزار «اگر» طرفیم
بِبُر بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارهٔ دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانهام بزند
پدر کجاست که با قومِ بیپدر طرفیم
هنر میار و زبانآوری مکن شاعر!
که با جماعتِ بی ذوقِ بیهنر طرفیم
#جواد_زهتاب
هنر بیار و زبانآوری مکن سعدی!
چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم؟
#سعدی
https://t.me/Javad_Zehtab
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
شب است و با شبی از این سیاهتر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزارطرف با هزار سر طرفیم
برای زندگی ساده با هزار «ولی»
برای شرط بقا با هزار «اگر» طرفیم
بِبُر بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارهٔ دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانهام بزند
پدر کجاست که با قومِ بیپدر طرفیم
هنر میار و زبانآوری مکن شاعر!
که با جماعتِ بی ذوقِ بیهنر طرفیم
#جواد_زهتاب
هنر بیار و زبانآوری مکن سعدی!
چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم؟
#سعدی
https://t.me/Javad_Zehtab
Telegram
جواد زهتاب
شعر و چیزهای دیگر
🔷
از شعله دور باش ولیکن خموش نه
آنقدر دور نه که بیفتی ز جوش، نه
همصحبتی و همدلی و همرهی عزیز!
با گرگ میتوانی و با این وحوش نه
فهمیدنِ تقابلِ روز و شب است این
آنقدرها نیاز ندارد به هوش، نه
حرفِ حساب و قصهٔ دین و حدیثِ عشق
بشنو ز میفروش و ز لَبادهپوش نه
پیشآر باده و عَلمِ کفر برفراز
تا دینفروش باشی و آدمفروش نه
#جواد_زهتاب
https://t.me/Javad_Zehtab
از شعله دور باش ولیکن خموش نه
آنقدر دور نه که بیفتی ز جوش، نه
همصحبتی و همدلی و همرهی عزیز!
با گرگ میتوانی و با این وحوش نه
فهمیدنِ تقابلِ روز و شب است این
آنقدرها نیاز ندارد به هوش، نه
حرفِ حساب و قصهٔ دین و حدیثِ عشق
بشنو ز میفروش و ز لَبادهپوش نه
پیشآر باده و عَلمِ کفر برفراز
تا دینفروش باشی و آدمفروش نه
#جواد_زهتاب
https://t.me/Javad_Zehtab
Telegram
جواد زهتاب
شعر و چیزهای دیگر
🔷
نه تنها ز چنگال و پنگالشان
که خون شُرِّه کرده از اموالشان
گذشت از حساب و کتاب و نجوم
رقمهایِ اخبارِ امسالشان
یکی درّه* از دستشان درنرفت
تمامی ندارد که اسهالشان
به جز ناکسان و میانمایگان
کسی رد نگشته ز غربالشان
حکیمان به ذیل و جهولان به صدر
همه واژگون است افعالشان
به جای خردمند و دانا ببین
لمیدهست کفبین و رمالشان
بدآواز و بدپوز ، مداحشان
بدآهنگ و پفیوز ، قوالشان
همه نوبتیّاند و شیپورچی
زیاد است اگر جار و جنجالشان
به جز ردّی از خونِ بیچارگان
چه نقشیست بر کارتپستالشان؟
به جز ننگ، دیگر چه باید نوشت
به تاریخ در شرحِ بیحالشان؟
چنان سبزه زیرِ سُمِ استران
جوانیّ ما شد لگدمالشان
خران از یمین، گاوها از یسار
چنان گوسفندان به دنبالشان
بگیر وببنید و بکوب و بکش
همین است مضمونِ سریالشان
دلیلی به جز قلتبانی مجوی
که اینسان دلیر است دلالشان
به جَلوت همه خشک و پرهیزگار
به خلوت ولی غرقِ امیالشان
همیشه حدیثی تهِ جیبشان
هماره دروغی پرِ شالشان
فریب است و حیله، حذر کن! حذر!
هم از استخاره هم از فالشان
همهعمر آهِ ندامت کشید
هرآیینه هرکس شد اغفالشان
مثالِ تغوّط به سرگین بُوَد
گرفتم که کردی لجنمالشان
حقیرند و قصری برآوردهاند
به کوتاهیِ سقفِ آمالشان
گرفتند و بستند و فاتح شدند
گرفتم که این کرده خوشحالشان
گرفتم به سهرابِ خونینِ ما
بسی طعنهها میزند زالشان
گرفتم که یکچند از بختِ بد
بلند است شبهای اقبالشان
ولی میرسد صبحِ روزی که ما
وطن را درآریم از اشغالشان
#جواد_زهتاب
*نسخه بدل: تپه
https://t.me/Javad_Zehtab
نه تنها ز چنگال و پنگالشان
که خون شُرِّه کرده از اموالشان
گذشت از حساب و کتاب و نجوم
رقمهایِ اخبارِ امسالشان
یکی درّه* از دستشان درنرفت
تمامی ندارد که اسهالشان
به جز ناکسان و میانمایگان
کسی رد نگشته ز غربالشان
حکیمان به ذیل و جهولان به صدر
همه واژگون است افعالشان
به جای خردمند و دانا ببین
لمیدهست کفبین و رمالشان
بدآواز و بدپوز ، مداحشان
بدآهنگ و پفیوز ، قوالشان
همه نوبتیّاند و شیپورچی
زیاد است اگر جار و جنجالشان
به جز ردّی از خونِ بیچارگان
چه نقشیست بر کارتپستالشان؟
به جز ننگ، دیگر چه باید نوشت
به تاریخ در شرحِ بیحالشان؟
چنان سبزه زیرِ سُمِ استران
جوانیّ ما شد لگدمالشان
خران از یمین، گاوها از یسار
چنان گوسفندان به دنبالشان
بگیر وببنید و بکوب و بکش
همین است مضمونِ سریالشان
دلیلی به جز قلتبانی مجوی
که اینسان دلیر است دلالشان
به جَلوت همه خشک و پرهیزگار
به خلوت ولی غرقِ امیالشان
همیشه حدیثی تهِ جیبشان
هماره دروغی پرِ شالشان
فریب است و حیله، حذر کن! حذر!
هم از استخاره هم از فالشان
همهعمر آهِ ندامت کشید
هرآیینه هرکس شد اغفالشان
مثالِ تغوّط به سرگین بُوَد
گرفتم که کردی لجنمالشان
حقیرند و قصری برآوردهاند
به کوتاهیِ سقفِ آمالشان
گرفتند و بستند و فاتح شدند
گرفتم که این کرده خوشحالشان
گرفتم به سهرابِ خونینِ ما
بسی طعنهها میزند زالشان
گرفتم که یکچند از بختِ بد
بلند است شبهای اقبالشان
ولی میرسد صبحِ روزی که ما
وطن را درآریم از اشغالشان
#جواد_زهتاب
*نسخه بدل: تپه
https://t.me/Javad_Zehtab
Telegram
جواد زهتاب
شعر و چیزهای دیگر
🔷
رنگهایِ سوگوار، نقشی از جهانتان
دیدم و کبود بود طرحِ آسمانتان
بسکه شِکّرِ زیاد میخورید روز و شب *
بوی روغنِ بنفشه میدهد دهانتان
تازهواردانِ شومِ تازه از ره آمده!
غیر نکبت و وبا چه بود ارمغانتان؟
غیرِ بُخل و خون چه میچکد از آستینتان؟
غیرِ کوتهی چه داشت سقف آستانتان؟
هی قطارِ جنگ... بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ
خونِ ماست اَندر این میانه روی نانتان
هی درنگ... دنگ دنگ دنگ دنگ دنگ دنگ
وه که سر نمیرسد سریعتر زمانتان
رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ
نقشهای سربهسر سیاهِ داستانتان
مرگ مرگ مرگ مرگ مرگ مرگ مرگ مرگ
کاش از این گریوه میگذشت کاروانتان
#جواد_زهتاب
* مصراع اولِ بیتِ دوم در نسخه اصل، چنین ضبط شده:
آنقَدَر گُهِ زیاد میخورید روز و شب
https://t.me/Javad_Zehtab
رنگهایِ سوگوار، نقشی از جهانتان
دیدم و کبود بود طرحِ آسمانتان
بسکه شِکّرِ زیاد میخورید روز و شب *
بوی روغنِ بنفشه میدهد دهانتان
تازهواردانِ شومِ تازه از ره آمده!
غیر نکبت و وبا چه بود ارمغانتان؟
غیرِ بُخل و خون چه میچکد از آستینتان؟
غیرِ کوتهی چه داشت سقف آستانتان؟
هی قطارِ جنگ... بنگ بنگ بنگ بنگ بنگ
خونِ ماست اَندر این میانه روی نانتان
هی درنگ... دنگ دنگ دنگ دنگ دنگ دنگ
وه که سر نمیرسد سریعتر زمانتان
رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ
نقشهای سربهسر سیاهِ داستانتان
مرگ مرگ مرگ مرگ مرگ مرگ مرگ مرگ
کاش از این گریوه میگذشت کاروانتان
#جواد_زهتاب
* مصراع اولِ بیتِ دوم در نسخه اصل، چنین ضبط شده:
آنقَدَر گُهِ زیاد میخورید روز و شب
https://t.me/Javad_Zehtab
Telegram
جواد زهتاب
شعر و چیزهای دیگر
🔷
«ابلهان اهلِ بهشتند» چنین گفت و سپس
گفت: میخواهی در زمرهٔ ایشان باشی؟
بیچکوچانه فقط گوش کن و چشم بگو!
باید اینگونه که گفتیم مسلمان باشی
راهِ دوزخ بُوَد آن راه که جز این باشد
مقصد آنجاست اگر پیروِ شیطان باشی
هیچ میدانی دوزخ به کجا میگویند؟
گفتم: ای شیخ! بهشتی که تو در آن باشی
#جواد_زهتاب
پینوشت:
بیت اول، به حدیثِ «اکثر اهل الجنة البُله» اشاره دارد.
https://t.me/Javad_Zehtab
«ابلهان اهلِ بهشتند» چنین گفت و سپس
گفت: میخواهی در زمرهٔ ایشان باشی؟
بیچکوچانه فقط گوش کن و چشم بگو!
باید اینگونه که گفتیم مسلمان باشی
راهِ دوزخ بُوَد آن راه که جز این باشد
مقصد آنجاست اگر پیروِ شیطان باشی
هیچ میدانی دوزخ به کجا میگویند؟
گفتم: ای شیخ! بهشتی که تو در آن باشی
#جواد_زهتاب
پینوشت:
بیت اول، به حدیثِ «اکثر اهل الجنة البُله» اشاره دارد.
https://t.me/Javad_Zehtab
Telegram
جواد زهتاب
شعر و چیزهای دیگر
Audio
شماره ۷۸۷
#قطعه
«ابلهان اهل بهشتند» چنین گفت و سپس | گفت: میخواهی در زمرهٔ ایشان باشی؟ (جواد زهتاب)
راوی: منیژه پورعلی
حجم: ۱۶۰ کیلوبایت
منبع:
کانال تلگرامی جواد زهتاب
@javad_zehtab
@rawi_matn
#قطعه
«ابلهان اهل بهشتند» چنین گفت و سپس | گفت: میخواهی در زمرهٔ ایشان باشی؟ (جواد زهتاب)
راوی: منیژه پورعلی
حجم: ۱۶۰ کیلوبایت
منبع:
کانال تلگرامی جواد زهتاب
@javad_zehtab
@rawi_matn
🔷
خلاص از چنبرِ این چرخِ گردون بود اگر ما را،
رهایی از طلسمِ بختِ وارون بود اگر ما را،
جهان را از شراب و بوسه و گل مست میکردیم
به قَدرِ روزنی راهی به بیرون بود اگر ما را
به پای عشق و آزادی میافشاندیم فردینوار
هزاران گنج، همچون گنجِ قارون بود اگر ما را
ضیافتها بهپا میداشتیم از شادنوشیها
میِ خیام در خُمِ فلاطون بود اگر ما را
شفا را ذیلِ رقص و پایکوبی نسخه میکردیم
به صدرِ مجلسی دستی به قانون بود اگر ما را
نه در افسانه میجستیم خود را و نه در رویا
رهایی زین همه افیون و افسون بود اگر ما را
خزان یکباره زد بر باغ، شاید چاره میجستیم
دمِ آخر خبر از این شبیخون بود اگر ما را
سرِ ضحاک را هم میتوانستیم کوبیدن
درفشِ کاوه و گرزِ فریدون بود اگر ما را
جواد زهتاب/ زمستان ۱۳۹۸
https://t.me/Javad_Zehtab
خلاص از چنبرِ این چرخِ گردون بود اگر ما را،
رهایی از طلسمِ بختِ وارون بود اگر ما را،
جهان را از شراب و بوسه و گل مست میکردیم
به قَدرِ روزنی راهی به بیرون بود اگر ما را
به پای عشق و آزادی میافشاندیم فردینوار
هزاران گنج، همچون گنجِ قارون بود اگر ما را
ضیافتها بهپا میداشتیم از شادنوشیها
میِ خیام در خُمِ فلاطون بود اگر ما را
شفا را ذیلِ رقص و پایکوبی نسخه میکردیم
به صدرِ مجلسی دستی به قانون بود اگر ما را
نه در افسانه میجستیم خود را و نه در رویا
رهایی زین همه افیون و افسون بود اگر ما را
خزان یکباره زد بر باغ، شاید چاره میجستیم
دمِ آخر خبر از این شبیخون بود اگر ما را
سرِ ضحاک را هم میتوانستیم کوبیدن
درفشِ کاوه و گرزِ فریدون بود اگر ما را
جواد زهتاب/ زمستان ۱۳۹۸
https://t.me/Javad_Zehtab
Telegram
جواد زهتاب
شعر و چیزهای دیگر
🔷
جز مدح و پاچهخاری سلطان چه میکنی؟
بیمایه! زیرِ خایهٔ خاقان چه میکنی؟(۱)
یکمشت کاسبند همه گرمِ لِفت و لیس
شاعر! تو در میانهٔ ایشان چه میکنی؟
از نای تو دریغ! که یک داد برنخاست
مسعودِ سعد مُرد به زندان، چه میکنی؟
حجت تمام گشت پس از مرگِ آبتین (۲)
آنجا کنارِ ماربهدوشان چه میکنی؟
آنکو نریخت دُرِّ دَری را به پایشان
آواره شد به گوشهٔ یمگان، چه میکنی؟
توجیهِ ظلمِ آلِ امیه پس از حسین؟ ...
گندش درآمدهست مسلمان! چه میکنی؟
خلوتگزینِ عاقلِ سنگینِ باوقار!
پس در میانِ معرکهگیران چه میکنی؟
خود را در این معامله ارزان فروختی
حالا که دکهات شده دکان، چه میکنی؟
بستند و دوختند و شکستند و سوختند
جز غفلت و تجاهل و کتمان چه میکنی؟
وقتِ خطر، چه ژرف و چه کمحرف میشوی (۳)
در عافیت گشادهدهان، هان! چه میکنی؟
با زخمهای کهنهٔ هشتاد وهشت، هیچ!
با زخمهای تازهٔ آبان چه میکنی؟
مهسا ستاره بود و درخشید در ظُلام (۴)
حالا تویی و این مَهِ تابان... چه میکنی؟
ما و خطای قافیهٔ شایگان، صحیح!
تو در میانِ قافیهبازان چه میکنی؟
#جواد_زهتاب
(۱) نسخه بدل: بیخایه! زیرِ خایه خاقان...
(۲) آبتین نام پدرِ فریدون است که مغزش خوراک مارانِ ضحاک شد. همچنین بکتاشِ آبتین نام شاعر و زندانی سیاسی است که زمستانِ ۱۴۰۰ مظلومانه در زندان درگذشت.
(۳) در برخی نسخ به جایِ ژرف، تنگ ضبط شده.
(۴) وارطان ستاره بود
یکدم در این ظلام
درخشید و جست و رفت
«شاملو»
🔹@Javad_Zehtab
جز مدح و پاچهخاری سلطان چه میکنی؟
بیمایه! زیرِ خایهٔ خاقان چه میکنی؟(۱)
یکمشت کاسبند همه گرمِ لِفت و لیس
شاعر! تو در میانهٔ ایشان چه میکنی؟
از نای تو دریغ! که یک داد برنخاست
مسعودِ سعد مُرد به زندان، چه میکنی؟
حجت تمام گشت پس از مرگِ آبتین (۲)
آنجا کنارِ ماربهدوشان چه میکنی؟
آنکو نریخت دُرِّ دَری را به پایشان
آواره شد به گوشهٔ یمگان، چه میکنی؟
توجیهِ ظلمِ آلِ امیه پس از حسین؟ ...
گندش درآمدهست مسلمان! چه میکنی؟
خلوتگزینِ عاقلِ سنگینِ باوقار!
پس در میانِ معرکهگیران چه میکنی؟
خود را در این معامله ارزان فروختی
حالا که دکهات شده دکان، چه میکنی؟
بستند و دوختند و شکستند و سوختند
جز غفلت و تجاهل و کتمان چه میکنی؟
وقتِ خطر، چه ژرف و چه کمحرف میشوی (۳)
در عافیت گشادهدهان، هان! چه میکنی؟
با زخمهای کهنهٔ هشتاد وهشت، هیچ!
با زخمهای تازهٔ آبان چه میکنی؟
مهسا ستاره بود و درخشید در ظُلام (۴)
حالا تویی و این مَهِ تابان... چه میکنی؟
ما و خطای قافیهٔ شایگان، صحیح!
تو در میانِ قافیهبازان چه میکنی؟
#جواد_زهتاب
(۱) نسخه بدل: بیخایه! زیرِ خایه خاقان...
(۲) آبتین نام پدرِ فریدون است که مغزش خوراک مارانِ ضحاک شد. همچنین بکتاشِ آبتین نام شاعر و زندانی سیاسی است که زمستانِ ۱۴۰۰ مظلومانه در زندان درگذشت.
(۳) در برخی نسخ به جایِ ژرف، تنگ ضبط شده.
(۴) وارطان ستاره بود
یکدم در این ظلام
درخشید و جست و رفت
«شاملو»
🔹@Javad_Zehtab
🔷
نان اگر قدرِ نمردن داری
هر بفرما که شنفتی منشین!
این میان دانهٔ بیدام کم است
تا که در دام نیفتی منشین!
دهمت پندِ گرانی: هرگز
بر سرِ سفرهٔ مُفتی منشین!
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
نان اگر قدرِ نمردن داری
هر بفرما که شنفتی منشین!
این میان دانهٔ بیدام کم است
تا که در دام نیفتی منشین!
دهمت پندِ گرانی: هرگز
بر سرِ سفرهٔ مُفتی منشین!
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
🔷
تا سر به تن است خم مکن گردن را
از یاد ببر فکرِ کمآوردن را
با خونِ دلِ شکسته میپردازیم
تاوانِ درست زندگی کردن را
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
تا سر به تن است خم مکن گردن را
از یاد ببر فکرِ کمآوردن را
با خونِ دلِ شکسته میپردازیم
تاوانِ درست زندگی کردن را
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
🔷
قطرهقطره سیل شد لشکرِ پیادهها
ای سواره! میرسند جانبهکف نهادهها
خیرهخیره تاختی مهرهمهره باختی
برنیامدی ولی از پسِ پیادهها
بختتان به خواب شد نقشتان بر آب شد
ای پریده رنگتان در خروشِ سادهها
هرچه بود لاف بود، لافتان گزاف بود
دستتان چه خالی است آی پُراِفادهها!
نردبان شکست و این شانهها نمیرود،
زیر بارِ این همه سوءِ استفادهها
آتش و گدازه است در رگان نسلِ ما
تا همیشه تازه است داغِ خانوادهها
گرچه دستبستهایم خسته و شکستهایم
باز ایستادهایم پایِ ایستادهها
لقمهٔ حلال بود توشهای که داشتیم
پس هنوز میرویم پابهپایِ جادهها
در میانِ گردوخاک، سوگوار و خشمناک
ما هنوز زندهایم ای حرامزادهها!
#جواد_زهتاب
«آهای حرومزادهها! من هنوز زندهام» دیالوگ پایانی شخصیت «پاپیون» است در فیلمی به همین نام و با بازی استیو مککویین.
🔹@Javad_Zehtab
قطرهقطره سیل شد لشکرِ پیادهها
ای سواره! میرسند جانبهکف نهادهها
خیرهخیره تاختی مهرهمهره باختی
برنیامدی ولی از پسِ پیادهها
بختتان به خواب شد نقشتان بر آب شد
ای پریده رنگتان در خروشِ سادهها
هرچه بود لاف بود، لافتان گزاف بود
دستتان چه خالی است آی پُراِفادهها!
نردبان شکست و این شانهها نمیرود،
زیر بارِ این همه سوءِ استفادهها
آتش و گدازه است در رگان نسلِ ما
تا همیشه تازه است داغِ خانوادهها
گرچه دستبستهایم خسته و شکستهایم
باز ایستادهایم پایِ ایستادهها
لقمهٔ حلال بود توشهای که داشتیم
پس هنوز میرویم پابهپایِ جادهها
در میانِ گردوخاک، سوگوار و خشمناک
ما هنوز زندهایم ای حرامزادهها!
#جواد_زهتاب
«آهای حرومزادهها! من هنوز زندهام» دیالوگ پایانی شخصیت «پاپیون» است در فیلمی به همین نام و با بازی استیو مککویین.
🔹@Javad_Zehtab
🔷
مهربانا! بِهِل که جادوی کین
سنگ سازد مرا و سِحر کند
روی آیینهام سیاه شود
پس مرا زشت و دیوچهر کند
میکند کینه با دلم کاری
که شبِ تیره با سپهر کند
عاقبت نورِ صبحِ آزادی
کینهام را بدل به مِهر کند
#جواد_زهتاب
🔹کین نگهدار زنده در دل خویش
کورهٔ کین خیالها بپزد
. #سمانه_کهرباییان
🔹 @Javad_Zehtab
مهربانا! بِهِل که جادوی کین
سنگ سازد مرا و سِحر کند
روی آیینهام سیاه شود
پس مرا زشت و دیوچهر کند
میکند کینه با دلم کاری
که شبِ تیره با سپهر کند
عاقبت نورِ صبحِ آزادی
کینهام را بدل به مِهر کند
#جواد_زهتاب
🔹کین نگهدار زنده در دل خویش
کورهٔ کین خیالها بپزد
. #سمانه_کهرباییان
🔹 @Javad_Zehtab
Khake Baran Khorde
Hossein Monzavi
خاکِ بارانخورده آغشتهست با بوی تنت
باد، بوی آشنا میآورد از مدفنت...
زندهای و سیلِ خونت میکند بیخِ ستم
ای تو فرهادی دگر با تیشهٔ بنیانکنت
شعر و صدای #حسین_منزوی
🔷 @javad_zehtab
باد، بوی آشنا میآورد از مدفنت...
زندهای و سیلِ خونت میکند بیخِ ستم
ای تو فرهادی دگر با تیشهٔ بنیانکنت
شعر و صدای #حسین_منزوی
🔷 @javad_zehtab
🔷
امشب مرا از وحشتِ فردا بکش بیرون
صبحِ مرا از این شبِ یلدا بکش بیرون
زندان محیطش هرچه باشد باز زندان است
از مهلکه خود را نهنگآسا بکش بیرون
ای ماهیِ آزاد! حقت را که آزادیست
با مرگ از حلقومِ دریاها بکش بیرون
شد سینهٔ ما مدفنِ ناگفتهها... اما
ناگفتهها را روزگار! از ما بکش بیرون
#جواد_زهتاب
پینوشت:
این چندبیت از یک غزل قدیمیست.
🔹 @Javad_Zehtab
امشب مرا از وحشتِ فردا بکش بیرون
صبحِ مرا از این شبِ یلدا بکش بیرون
زندان محیطش هرچه باشد باز زندان است
از مهلکه خود را نهنگآسا بکش بیرون
ای ماهیِ آزاد! حقت را که آزادیست
با مرگ از حلقومِ دریاها بکش بیرون
شد سینهٔ ما مدفنِ ناگفتهها... اما
ناگفتهها را روزگار! از ما بکش بیرون
#جواد_زهتاب
پینوشت:
این چندبیت از یک غزل قدیمیست.
🔹 @Javad_Zehtab
🔷
خورشید را کسوف شد و ماه را خسوف
از این سیاهتر نشود کارنامهاش
#جواد_زهتاب
از مجموعهٔ #مخالف_خوانی
با سپاس از صفحهٔ #ویرایش
🔹@Javad_Zehtab
خورشید را کسوف شد و ماه را خسوف
از این سیاهتر نشود کارنامهاش
#جواد_زهتاب
از مجموعهٔ #مخالف_خوانی
با سپاس از صفحهٔ #ویرایش
🔹@Javad_Zehtab
🔷
با آسمان بگو که در این ماتمِ عظیم
از دیده خون ببارد اگر بیوجود نیست
#جواد_زهتاب
#تک_بیت
🔹 @Javad_Zehtab
با آسمان بگو که در این ماتمِ عظیم
از دیده خون ببارد اگر بیوجود نیست
#جواد_زهتاب
#تک_بیت
🔹 @Javad_Zehtab
🔷
گفتا به جای فلسفهبافی بگو که چیست
این حالتِ تدافعی و انفعالیات؟
با من صریح و راست بگو! چون مشخص است
کجفهمی از پسِ سخنِ لیبرالیات
گفتم که گمرهیم؛ مکدر مشو ز ما
گردی نشسته است اگر بر زلالیات
ما را ببخش! خستهٔ راهیم و ناگزیر
اُتراق کردهایم فقط در حوالیات
با طعنه گفت: بیمِ تو از چیست؟ گفتمش:
میترسم از تفنگِ پُر و مغزِ خالیات
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab
گفتا به جای فلسفهبافی بگو که چیست
این حالتِ تدافعی و انفعالیات؟
با من صریح و راست بگو! چون مشخص است
کجفهمی از پسِ سخنِ لیبرالیات
گفتم که گمرهیم؛ مکدر مشو ز ما
گردی نشسته است اگر بر زلالیات
ما را ببخش! خستهٔ راهیم و ناگزیر
اُتراق کردهایم فقط در حوالیات
با طعنه گفت: بیمِ تو از چیست؟ گفتمش:
میترسم از تفنگِ پُر و مغزِ خالیات
#جواد_زهتاب
🔹@Javad_Zehtab