🌐 الاهیاتِ برجام
🌐 Theology of JCPOA
🔹یونس احمدی: دکترایِ دینپژوهی دانشگاه ادیان
🔹 تلخیصی از متن اصلی
♦️مبتنی بر پیشگفتار و مقدمه و همچنین متنِ عمومی برجام ، این برنامه براساسِ تعهد کشورهای امضاءکننده نسبت به اهداف و اصول ملل متحد، مندرج در منشورِ این سازمان، شکل گرفته و در راستایِ یک تغییرِ بنیادین در رویکرد این کشورها به برنامۀ هستهايِ ایران در جهت کمک به صلح و امنیتِ منطقهاي و بینالمللی ترتیب یافتهاست.
♦️همچنین طرفین گواهی دادهاند که اجرایِ این برنامه در حسنِ نیت و فضائی سازنده، بر مبناي احترامِ متقابل صورت گرفته و خود را موظف ساختهاند که از هرگونه اقدامِ مغایر با نص، روح و هدف آن که سبب تخریب اجراي موفق این توافقنامه میشود، خودداري نمایند.
♦️طرحی مشترک و همهجانبه از رفتارها JCPOA، یا با تعریف مشهورِ آن برنامۀ جامعِ اقدامِ مشترک؛ برجام، به دنبالِ تجربهای نهچندان عمومی برای شکلگیری یک واقعیتِ سیاسی Political fact در عرصۀ منطقهای و بینالمللی، در دنیایِ معاصر است.
♦️واقعیتی که باتوجه به آنچه در متنِ این توافقنامه به صراحت آمده است، حداقل دارای سه مشخصۀ بنیادین و راهبردی است:
یک: براساسِ تعهد commitmentبه اصول منشور و سازمانِ ملل متحد صورت گرفته است.
دو: با تغییرِ بنیادین در رویکرد fundamental shift in their approach این کشورها به موضوعِ مورد مذاکره یعنی برنامۀ هستهای ایران شکل گرفته است.
سه: کشورهایِ عضوِ برنامه باید از هرگونه اقدامِ مخالف با ادبیات و نصletter، مرام و روح spirit، و منظور و هدف intent آن پرهیز نمایند.
♦️آنالیز و بررسیهایِ شناختشناسانه و علمی نشان میدهد برخورداری از الاهیات و فلسفه و پارادایم، اتکاء بر نظریۀ علمی و طراحی مدلِ معتبر از آن از اصول بدون جایگزین در تولید و گسترش معرفتِ علمی معتبر از واقعیت است که این امر طبیعتاً در شکلگیری معاهدۀ برجام به عنوان یک تجربه معاصر در مراودات و معاهدات بینالمللی دیده میشود.
♦️آنچه برجام را شکل میدهد و به عنوان پشتوانه بنیادین آن مطرح است و در واقع روح این معاهده محسوب میشود نوعی چند جانبهگرائی و گرایش به صلح و گفت و گویِ جهانی ناشی از فلسفهای جهانی و الاهیاتی بینالمللی است که با استفاده، بهرهگیری و عبرت از بسیاری کنشهای پرهزینۀ تاریخی برای نوع انسانی به دست آمده است. بیتردید مشارکت متوازن کشورها در چنین معاهداتی به گسترش صلح، دموکراسی، کرامت و دیالوگِ میان انسانها در نظامِ جهانی یاری میرساند.
♦️ به همین مناسبت ورود هر جامعه یا کشور به چنین مناسباتی مانند آنچه در برجام رخ دادهاست باید مبتنی بر عمیقترین و ژرفترین نگرشِ نخبگانی و اندیشهورزیهای فلسفی و الاهیاتیِ آنها باشد. تجربه برجام نشان میدهد که بر نخبگان کشور در حوزههای دینی و مراکز دانشگاهی فرض است که مبتنی بر سرمایۀ معاصر و تاریخیِ اندیشه و فرهنگ در کشور ، از دل سنتهای دینی و فرهنگ ملی، از سوئی و از سوی دیگر اندیشهورزیهای مدرن و نو اندیشیهای مبتنی بر ضرورتهایِ عصرینگر و متودولوژی برخاسته از درون آنها، متنهائی فلسفی و الاهیاتی در کشور فراهم آورند تا مبتنی بر آنها تئوری هائی برای نوعی آشتی با جهان و کاهش منازعات در کنار حفظ اصول و ارزش های ساختاری کشور پدید آید.
♦️بی تردید اگر این اتفاق در حوزه ژرفای فلسفی و روزآمدی الاهیاتی صورت نگیرد سیاستمداران و دانشِ سیاسی و حتی اجتماعی در کشور نخواهند توانست، بازیگرانی کارآمد در موضوع چنین معاهداتی باشند. فهم نظام حاکم بر برجام بدون اینگونه شرح و بسطها برای سیاستورزی در کشور میسور نیست و راهی که اینگونه و بدون اقبال به این بخش از دانش برگزیده شود پرهزینه خواهد شد.
♦️برای ورود کشور به فضای تفاهمهای بینالمللی نظیر آنچه در برجام رخ داد اتخاذ سیاست هائی مبتنی بر چرخشهای مقطعی و یا نرمش و کوتاهآمدنهای تاکتیکی یعنی ورودِ غیرِ الاهیاتی و غیرِ مبتنی بر نگرشهای فلسفی پاسخگوی نیازهای کنونی جامعۀ دینی و فرهنگِ ملی و تاریخی کشور نیست. دانشگاههای علوم انسانی در کشور و حوزه دینی باید فلسفه و الاهیاتی نوین ، با لحاظ ضرورت های نسل کنونی و از دل سرمایه های سنتی و مدرن کشور در این ارتباط فراهم آورند.
♦️تدارک چنین فلسفه و الاهیاتی سپهر و فضائی امن و اطمینان بخش برای تمامی ارکان جامعه در مسیر حرکات و تحرکات ملی و بینالمللی فراهم می آورد و مانع از شکلگیری فضائی شکآلوده در مذاکره با جهان میان گروههای رقیب سیاسی نیز می شود.
#دکتر_یونس_احمدی_دینپژوه_و_مدرس_دانشگاه
#الاهیات_برجام
کانالِ تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 Theology of JCPOA
🔹یونس احمدی: دکترایِ دینپژوهی دانشگاه ادیان
🔹 تلخیصی از متن اصلی
♦️مبتنی بر پیشگفتار و مقدمه و همچنین متنِ عمومی برجام ، این برنامه براساسِ تعهد کشورهای امضاءکننده نسبت به اهداف و اصول ملل متحد، مندرج در منشورِ این سازمان، شکل گرفته و در راستایِ یک تغییرِ بنیادین در رویکرد این کشورها به برنامۀ هستهايِ ایران در جهت کمک به صلح و امنیتِ منطقهاي و بینالمللی ترتیب یافتهاست.
♦️همچنین طرفین گواهی دادهاند که اجرایِ این برنامه در حسنِ نیت و فضائی سازنده، بر مبناي احترامِ متقابل صورت گرفته و خود را موظف ساختهاند که از هرگونه اقدامِ مغایر با نص، روح و هدف آن که سبب تخریب اجراي موفق این توافقنامه میشود، خودداري نمایند.
♦️طرحی مشترک و همهجانبه از رفتارها JCPOA، یا با تعریف مشهورِ آن برنامۀ جامعِ اقدامِ مشترک؛ برجام، به دنبالِ تجربهای نهچندان عمومی برای شکلگیری یک واقعیتِ سیاسی Political fact در عرصۀ منطقهای و بینالمللی، در دنیایِ معاصر است.
♦️واقعیتی که باتوجه به آنچه در متنِ این توافقنامه به صراحت آمده است، حداقل دارای سه مشخصۀ بنیادین و راهبردی است:
یک: براساسِ تعهد commitmentبه اصول منشور و سازمانِ ملل متحد صورت گرفته است.
دو: با تغییرِ بنیادین در رویکرد fundamental shift in their approach این کشورها به موضوعِ مورد مذاکره یعنی برنامۀ هستهای ایران شکل گرفته است.
سه: کشورهایِ عضوِ برنامه باید از هرگونه اقدامِ مخالف با ادبیات و نصletter، مرام و روح spirit، و منظور و هدف intent آن پرهیز نمایند.
♦️آنالیز و بررسیهایِ شناختشناسانه و علمی نشان میدهد برخورداری از الاهیات و فلسفه و پارادایم، اتکاء بر نظریۀ علمی و طراحی مدلِ معتبر از آن از اصول بدون جایگزین در تولید و گسترش معرفتِ علمی معتبر از واقعیت است که این امر طبیعتاً در شکلگیری معاهدۀ برجام به عنوان یک تجربه معاصر در مراودات و معاهدات بینالمللی دیده میشود.
♦️آنچه برجام را شکل میدهد و به عنوان پشتوانه بنیادین آن مطرح است و در واقع روح این معاهده محسوب میشود نوعی چند جانبهگرائی و گرایش به صلح و گفت و گویِ جهانی ناشی از فلسفهای جهانی و الاهیاتی بینالمللی است که با استفاده، بهرهگیری و عبرت از بسیاری کنشهای پرهزینۀ تاریخی برای نوع انسانی به دست آمده است. بیتردید مشارکت متوازن کشورها در چنین معاهداتی به گسترش صلح، دموکراسی، کرامت و دیالوگِ میان انسانها در نظامِ جهانی یاری میرساند.
♦️ به همین مناسبت ورود هر جامعه یا کشور به چنین مناسباتی مانند آنچه در برجام رخ دادهاست باید مبتنی بر عمیقترین و ژرفترین نگرشِ نخبگانی و اندیشهورزیهای فلسفی و الاهیاتیِ آنها باشد. تجربه برجام نشان میدهد که بر نخبگان کشور در حوزههای دینی و مراکز دانشگاهی فرض است که مبتنی بر سرمایۀ معاصر و تاریخیِ اندیشه و فرهنگ در کشور ، از دل سنتهای دینی و فرهنگ ملی، از سوئی و از سوی دیگر اندیشهورزیهای مدرن و نو اندیشیهای مبتنی بر ضرورتهایِ عصرینگر و متودولوژی برخاسته از درون آنها، متنهائی فلسفی و الاهیاتی در کشور فراهم آورند تا مبتنی بر آنها تئوری هائی برای نوعی آشتی با جهان و کاهش منازعات در کنار حفظ اصول و ارزش های ساختاری کشور پدید آید.
♦️بی تردید اگر این اتفاق در حوزه ژرفای فلسفی و روزآمدی الاهیاتی صورت نگیرد سیاستمداران و دانشِ سیاسی و حتی اجتماعی در کشور نخواهند توانست، بازیگرانی کارآمد در موضوع چنین معاهداتی باشند. فهم نظام حاکم بر برجام بدون اینگونه شرح و بسطها برای سیاستورزی در کشور میسور نیست و راهی که اینگونه و بدون اقبال به این بخش از دانش برگزیده شود پرهزینه خواهد شد.
♦️برای ورود کشور به فضای تفاهمهای بینالمللی نظیر آنچه در برجام رخ داد اتخاذ سیاست هائی مبتنی بر چرخشهای مقطعی و یا نرمش و کوتاهآمدنهای تاکتیکی یعنی ورودِ غیرِ الاهیاتی و غیرِ مبتنی بر نگرشهای فلسفی پاسخگوی نیازهای کنونی جامعۀ دینی و فرهنگِ ملی و تاریخی کشور نیست. دانشگاههای علوم انسانی در کشور و حوزه دینی باید فلسفه و الاهیاتی نوین ، با لحاظ ضرورت های نسل کنونی و از دل سرمایه های سنتی و مدرن کشور در این ارتباط فراهم آورند.
♦️تدارک چنین فلسفه و الاهیاتی سپهر و فضائی امن و اطمینان بخش برای تمامی ارکان جامعه در مسیر حرکات و تحرکات ملی و بینالمللی فراهم می آورد و مانع از شکلگیری فضائی شکآلوده در مذاکره با جهان میان گروههای رقیب سیاسی نیز می شود.
#دکتر_یونس_احمدی_دینپژوه_و_مدرس_دانشگاه
#الاهیات_برجام
کانالِ تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 برجامِ شرق و جهانِ چینی
🔹 یونس احمدی: دکترای دینپژوهی دانشگاه ادیان
🔹فروردین1400
♦️بیانیه مشترکِ مشارکت جامع راهبردی جمهوری اسلامی ایران و جمهوریِ خلق چین و برنامۀ همکاری جامع ۲۵ ساله، میان ایران و کشوری است که تمامیِ هم و غم خود را بر اجرای برنامههای مدون توسعه کشورش قرارداده و در این راه یک آن از زمان و یک درنگ از فرصتهای اقتصادیِ داخلی و بینالمللی را از دست نمیدهد. چینیها برای رسیدن به این جایگاه به دنبال یک نظمِ نوین برای یک جهانِ چینی هستند و ظاهراً با طرحِ "یک کمربند، یک راه" یا ابرایشم جدید، به عنوان کریدور جهانی تجاری، کار را در حوزۀ اقتصادی کلید زدهاند.
♦️به نظر بعید است چینیها به عنوان کشورِ گهوارۀ تمدن با مفاهیمی مانندِ مردمسالاری، آزادی و امثال آن آشنا نباشند و یا آنکه دگمهای ایدئولوژیکِ خود را فراموش کرده و یا در سر نپرورانیده باشند، اما آنچه که مشخص است، این است که اکنون و برای گامهایِ اولیه، ساخت و انسجامِ داخلی یا شعارِ اول چین قدرتمند، اولویت ملتی است که کمتر از یک قرن است از دامِ غوطهوری در آتشِ جنگها و اختلافاتِ داخلی رهیده و میخواهد به قدر بصیرت و تلاشِ خود از جهان و فرصتهای حاصل از نظامهای بینالمللی با اقتصادِ ترجیحاً کنترلِ دولتی بهره گیرد.
♦️رؤیای جهانِ چینی با نقطۀ قوت آنها آغاز میشود و بر اساس دیپلماسیِ اقتصادی مدون، با دهها کشورِ جهان معاهدات همهجانبه و هماهنگ و همچنین چندگانه در سطوح و بیش از بیست مدلِ مختلف امضاء میشود، تا جهان برای این کشور با شبکهای از متحدانِ استراتژیک و شرکای تجاریِ بینالمللی تعریف شود و البته این نه همه برنامهریزی ها که نقطه آغازین آن است تا نقاط قوت بتواند نقاط ضعف در برخی حوزهها مانند فرهنگ را پوشش دهد و یا به سامانی نوین و یا شاید فراسنتی برساند.
♦️سند غیر الزامآورِ حقوقیِ همکاریها بین ایران و چین به عنوان یک برنامه همکاری و نقشۀ راه راهبردی روابط دو کشور در دهههای آینده، در سفر منطقهای مقامِ چینی در شرایطی امضاء میشود که اغلب مقاصد این تور سیاسی و اقتصادی، متحدان کم و بیشِ غرب در منطقه هستند و چین به آنها از طرح و ابتکار عملِ خود برای ضرورت احترام متقابل به حاکمیت و تمامیت ارضی ملتها و کنترلهایِ مرتبط با تکنولوژیِ هستهای و همچنین توسعه و امنیت خلیجِ فارس و خاورمیانه و در نهایت احیای برجام سخن گفته و متعهد شده است.
♦️به نظر میرسد جهانِ نوینِ چینی حداقل در کوتاه مدت نه از مسیر اتهامزنی به قوانین جاری جهان و نظامهای بینالمللی بلکه از مسیر و فرصتِ آنها میگذرد و این کشور هیچگونه اصراری برای تقابلِ هزینهبردار با این قوانین و حتی سایر هژمونیهای موجودِ جهانی ندارد.
♦️به همین مناسبت این کشور از طرفهای تجاری خود انتظار دارد توجه ویژهای به تغییرات دیپلماسی چین داشته باشند که، در همین راستا چین خواستار ایجاد یک بستر گفتگوی چند جانبه در منطقۀ خلیج فارس است و از همه کشورها میخواهد به قواعد موجود در این زمینه تمکین نموده و وفادار باشند.
♦️به این ترتیب اجرای اسناد همکاری چین با کشورها در گرو حضور آنها در مناسبات مقبولِ جهانِ کنونی است و بعید است بخواهد از برگهای بازی ناشی از این معاهدات در راستای ایجاد چالشهای منطقهای و بینالمللی استفاده کند، در حالی که هرگونه شکنندگی در این قوانین با برنامههای اقتصادی این کشور همخوانی ندارد. شواهد حاکی است این کشور، حتی با رقباء درجۀ اول خود نیز در سطح جهان مسیر رقابت به جای رویاروئی و نزاع را برگزیده است.
♦️مبتنی بر همین مناسبات بسیاری بر این باورند که ردپای اصول حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل متحد در سند اخیر همکاریهای ایران و چین دیده میشود و این دو کشور ملزم خواهند شد در روابط دوجانبه، منطقهای و بینالمللی اهتمام لازم به این حقوق و قواعد را از خود نشان دهند.
♦️به نظر می رسد این سند، قبل و بیشتر از آنکه ناشی از نگرشِ نگاه به شرق با عنصرِ فعال ایرانی باشد، نتیجۀ یک سند قابل نامگذاری به برجامِ شرق با ساختار فعال چینی است و ممکن است گشایشی فلسفی و الاهیاتی در روابط منطقهای و بین الملل ایران نیز ایجاد نماید.
♦️امروز برای هر کنشگری در ساختارهای کشور هر عاملی که نقشِ ایدئولوژی به عنوان دههها پاشنۀ آشیلِ روابط بینالملل و توسعۀ متوازن داخلی را کاهش داده و به جای تفکری که ایران را میخواهد مانند یک قلعه اداره کند و گامی انعطافپذیر، در برابر انعطافناپذیری و کندی گذشته به سوی نظامهای پویای جهانی و منطقهای برداشته و به همکاری کشور با این نظامها یاری رساند نوعی اقبال و خوشبینی وجود دارد.
#دکتر_یونس_احمدی_دینپژوه_و_مدرس_دانشگاه
#برجام_شرق
#همسوئی_با_ساختارهای_نظام_بینالملل
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹 یونس احمدی: دکترای دینپژوهی دانشگاه ادیان
🔹فروردین1400
♦️بیانیه مشترکِ مشارکت جامع راهبردی جمهوری اسلامی ایران و جمهوریِ خلق چین و برنامۀ همکاری جامع ۲۵ ساله، میان ایران و کشوری است که تمامیِ هم و غم خود را بر اجرای برنامههای مدون توسعه کشورش قرارداده و در این راه یک آن از زمان و یک درنگ از فرصتهای اقتصادیِ داخلی و بینالمللی را از دست نمیدهد. چینیها برای رسیدن به این جایگاه به دنبال یک نظمِ نوین برای یک جهانِ چینی هستند و ظاهراً با طرحِ "یک کمربند، یک راه" یا ابرایشم جدید، به عنوان کریدور جهانی تجاری، کار را در حوزۀ اقتصادی کلید زدهاند.
♦️به نظر بعید است چینیها به عنوان کشورِ گهوارۀ تمدن با مفاهیمی مانندِ مردمسالاری، آزادی و امثال آن آشنا نباشند و یا آنکه دگمهای ایدئولوژیکِ خود را فراموش کرده و یا در سر نپرورانیده باشند، اما آنچه که مشخص است، این است که اکنون و برای گامهایِ اولیه، ساخت و انسجامِ داخلی یا شعارِ اول چین قدرتمند، اولویت ملتی است که کمتر از یک قرن است از دامِ غوطهوری در آتشِ جنگها و اختلافاتِ داخلی رهیده و میخواهد به قدر بصیرت و تلاشِ خود از جهان و فرصتهای حاصل از نظامهای بینالمللی با اقتصادِ ترجیحاً کنترلِ دولتی بهره گیرد.
♦️رؤیای جهانِ چینی با نقطۀ قوت آنها آغاز میشود و بر اساس دیپلماسیِ اقتصادی مدون، با دهها کشورِ جهان معاهدات همهجانبه و هماهنگ و همچنین چندگانه در سطوح و بیش از بیست مدلِ مختلف امضاء میشود، تا جهان برای این کشور با شبکهای از متحدانِ استراتژیک و شرکای تجاریِ بینالمللی تعریف شود و البته این نه همه برنامهریزی ها که نقطه آغازین آن است تا نقاط قوت بتواند نقاط ضعف در برخی حوزهها مانند فرهنگ را پوشش دهد و یا به سامانی نوین و یا شاید فراسنتی برساند.
♦️سند غیر الزامآورِ حقوقیِ همکاریها بین ایران و چین به عنوان یک برنامه همکاری و نقشۀ راه راهبردی روابط دو کشور در دهههای آینده، در سفر منطقهای مقامِ چینی در شرایطی امضاء میشود که اغلب مقاصد این تور سیاسی و اقتصادی، متحدان کم و بیشِ غرب در منطقه هستند و چین به آنها از طرح و ابتکار عملِ خود برای ضرورت احترام متقابل به حاکمیت و تمامیت ارضی ملتها و کنترلهایِ مرتبط با تکنولوژیِ هستهای و همچنین توسعه و امنیت خلیجِ فارس و خاورمیانه و در نهایت احیای برجام سخن گفته و متعهد شده است.
♦️به نظر میرسد جهانِ نوینِ چینی حداقل در کوتاه مدت نه از مسیر اتهامزنی به قوانین جاری جهان و نظامهای بینالمللی بلکه از مسیر و فرصتِ آنها میگذرد و این کشور هیچگونه اصراری برای تقابلِ هزینهبردار با این قوانین و حتی سایر هژمونیهای موجودِ جهانی ندارد.
♦️به همین مناسبت این کشور از طرفهای تجاری خود انتظار دارد توجه ویژهای به تغییرات دیپلماسی چین داشته باشند که، در همین راستا چین خواستار ایجاد یک بستر گفتگوی چند جانبه در منطقۀ خلیج فارس است و از همه کشورها میخواهد به قواعد موجود در این زمینه تمکین نموده و وفادار باشند.
♦️به این ترتیب اجرای اسناد همکاری چین با کشورها در گرو حضور آنها در مناسبات مقبولِ جهانِ کنونی است و بعید است بخواهد از برگهای بازی ناشی از این معاهدات در راستای ایجاد چالشهای منطقهای و بینالمللی استفاده کند، در حالی که هرگونه شکنندگی در این قوانین با برنامههای اقتصادی این کشور همخوانی ندارد. شواهد حاکی است این کشور، حتی با رقباء درجۀ اول خود نیز در سطح جهان مسیر رقابت به جای رویاروئی و نزاع را برگزیده است.
♦️مبتنی بر همین مناسبات بسیاری بر این باورند که ردپای اصول حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل متحد در سند اخیر همکاریهای ایران و چین دیده میشود و این دو کشور ملزم خواهند شد در روابط دوجانبه، منطقهای و بینالمللی اهتمام لازم به این حقوق و قواعد را از خود نشان دهند.
♦️به نظر می رسد این سند، قبل و بیشتر از آنکه ناشی از نگرشِ نگاه به شرق با عنصرِ فعال ایرانی باشد، نتیجۀ یک سند قابل نامگذاری به برجامِ شرق با ساختار فعال چینی است و ممکن است گشایشی فلسفی و الاهیاتی در روابط منطقهای و بین الملل ایران نیز ایجاد نماید.
♦️امروز برای هر کنشگری در ساختارهای کشور هر عاملی که نقشِ ایدئولوژی به عنوان دههها پاشنۀ آشیلِ روابط بینالملل و توسعۀ متوازن داخلی را کاهش داده و به جای تفکری که ایران را میخواهد مانند یک قلعه اداره کند و گامی انعطافپذیر، در برابر انعطافناپذیری و کندی گذشته به سوی نظامهای پویای جهانی و منطقهای برداشته و به همکاری کشور با این نظامها یاری رساند نوعی اقبال و خوشبینی وجود دارد.
#دکتر_یونس_احمدی_دینپژوه_و_مدرس_دانشگاه
#برجام_شرق
#همسوئی_با_ساختارهای_نظام_بینالملل
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐ایرانِ 1400 : رقیقشدنِ ابرِ ایدئولوژی و علائمی از تحولات ساختاری/ مردان و زنانی که شفافتر حرف میزنند
🔹دکتر یونس احمدی: دینپژوه و مدرس دانشگاه
♦️شاید از اولین اتفاقاتی که نوعِ انسانی پس از استقرار در دنیایِ مادی و آگاهی از خود، نسبت به آن فرصت مییابد، امکان ادراکِ غیر و گواهی به هستی و هویتهایِ دیگر در جهان است که با هم، با قواعدی مشخص و از پیش تعیینشده، دارای نسبت و ارتباط هستند.
♦️یک ساختارِ جدید، همواره ماحصلِ این ارتباطات طی یک "فرآیندِ ساخت" میباشد. به نظر میرسد، همانطور که هستی و هویتهایِ موجودات، معمولاً اصیل فرض می شوند، قواعدِ ساخت نیز اصیل هستند، بنابراین قابل مطالعه و شناسائیاند. ماحصل این امر دانشِ ساختشناسی یا ساختار است که در آن امرِ ساخت یا Construction فی نفسه یک واقعیت یا fact برای مطالعه است.
♦️دانشِ ساختار برای فرد، امکانِ شناخت و قدرتِ دانایی، نسبت به هر فرآیندِ ساخت و امکان دستکاری در آن و نهایتاً پیشبینیِ اتفاقات و نتایج را میسر میسازد.
♦️ساختارهائی به نام جوامع که حاصل فرآیندهای ساخت و ناشی از روابطِ هویتی اجزاء خود هستند، میتوانند ترکیبی ساده یا پیچیده باشند.
♦️جامعۀ کنونی ما "نسبت" به اتفاقاتی که اطرافمان در حالِ شکلگرفتن است و تاریخی که پشتِ سر گذاشتهایم، به لحاظ مواضعِ راهبردی و استراتژیهایِ فلسفی و الاهیاتی، جامعهای ساده با سرمایههایِ لاغر و نزارِ نمادین است.
♦️تفسیرِ ما از جهان قرنهاست که بدون تغییر ماندهاست. ما به گذشته عادت داریم و سُنت و فرهنگ، مانند دژی، پناهگاهِ ما شدهاست. ما از آزادی از این سنن، دلنگران میشویم. ظاهراً آزادی مشکلتر از آن بود که میاندیشیدیم.
♦️ساختارهایِ ما، گرچه بدوی نیستند، اما امروزی هم نیستند. چند کُدواژۀ ساده بر نگرشِ ما به جهان حاکم است.
♦️سفر به آینده و پرتابشدن به آن مشحون از دلهره، حیرانی و اضطراب آوری است و ما ترجیح میدهیم، در بستر گهوارۀ تاریخ، به لالائی و آوازِ کهنِ فرهنگ، به خواب و آرام، اوقات بگذرانیم.
♦️گذشتهای انباشته از سنت و فرهنگ و شاخصهای آن که قدم به قدم پشتِ سرِ ما و چهارچشمی مواظبِ ما هستند، نوعی آرامش و شاید تضاد و تقابل با حرکت برای ما به ارمغان اورده است. به نام سنتها میتوان جریانِ امور ما را به دست گرفت، ما ابائی نداشتهایم که تحتِ تکفل باشیم.
♦️از این مقدمۀ فلسفی_تاریخی که بگذریم، اتفاقی که این روزها نتایج آنرا مشاهده میکنیم این است که ابرِ ایدئولوژیک، که دهههاست و شاید هم بیشتر، بر سرِ این سرزمین و به رنگهایِ مختلف سایه افکنده است "در نتیجه برخی عوامل و فاکتورها" به رقت گرائیده و این اتفاقِ مهم به شکلی نرم، به شکلگیری برخی تحولاتِ ساختاریِ مدرن منجر شده است.
♦️این تحولات علیرغم سنتِ دوسدۀ اخیر انقلابیگریِ ما ایرانیها، درونساختاری و برخلاف رویۀ گذشته که سطحی و ناماندگار بوده است، عمیق، بنیادین و ماندگار است.
♦️به نظر میرسد، در نتیجۀ این تحولات، درکنارِ ایدئولوژیِ مادر با گرایش تمامتخواهی، کشور با مجموعهای از گروههایِ اندیشهورز نیز مواجه میشود که، برایِ عناصری مانندِ رفتار نهادی، تأسیسی، عقلانیتِ خود بنیاد و نگرشِ attitude سکولار، ارزشِ بنیادین، قائل هستند .
♦️نهادیبودنِ تحولات به این معناست که گرایشات مرتبط با هویتهایِ جمعی و رفتارهایِ جمهور به شکلِ اجتماعات، انجمنها و کامیونیتیها communities افزایش مییابد.
♦️لازم به ذکر است، درحالی و شرایطیکه این گروهها، در تلاش برای پُررنگ کردن مرز مفروضِ خود با دیگران هستند، به موضوعاتی مانند امرِ منافعِ ملیِ مشترک و ضرورتها و اهتمامِ ساختاری، نگاه هویتبخش و محوری دارند.
♦️دنیوی و سکولارشدن نیز در این وضعیت بیشتر از آنکه به معنای تقابل با اصول و سنتها تعبیر شود، به معنای نوعی رفتارِ تعاملی در مرزِ میان سنت و مدرنیته و دنیای قدیم و جدید است. اتفاقی که قبل از آنکه ناخودآگاه و از استیصال فرهنگی واقع شود، آگاهانه و ناشی از، میزانی از تربیت و روح و روند آموزشی در جامعه است.
♦️جامعۀ ایرانی در حال تمرین برای عبور از تفکری است که میخواهد خود را، روحِ جمعیِ اندیشهها قلمداد کرده و تلاش میکند، این موضوع را به همه بقبولاند. جامعه ایرانی به این سبک تفکرات قرنها، آشنائی و عادت دارد. دوآلیست این تفکر اندیشهای است که جامعه را حقیقتی جمعی میداند که محصول و مجموع حقیقتِ هر یک از ما و گروهها و نهادهای عضو است.
♦️ما با مردان و زنانی که شفافتر حرف میزنند و همچنین ساختارها و نهادهای حاکمیتی و غیرحاکمیتی، احزاب و گروههائی مواجهیم که به دنبالِ ایفای نقش پررنگتر در جامعه و بازگشت به جایگاه قانونی خود هستند.
#دکتر_یونس_احمدی_دینپژوه_و_مدرس_دانشگاه
#تحولات_ساختاری
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹دکتر یونس احمدی: دینپژوه و مدرس دانشگاه
♦️شاید از اولین اتفاقاتی که نوعِ انسانی پس از استقرار در دنیایِ مادی و آگاهی از خود، نسبت به آن فرصت مییابد، امکان ادراکِ غیر و گواهی به هستی و هویتهایِ دیگر در جهان است که با هم، با قواعدی مشخص و از پیش تعیینشده، دارای نسبت و ارتباط هستند.
♦️یک ساختارِ جدید، همواره ماحصلِ این ارتباطات طی یک "فرآیندِ ساخت" میباشد. به نظر میرسد، همانطور که هستی و هویتهایِ موجودات، معمولاً اصیل فرض می شوند، قواعدِ ساخت نیز اصیل هستند، بنابراین قابل مطالعه و شناسائیاند. ماحصل این امر دانشِ ساختشناسی یا ساختار است که در آن امرِ ساخت یا Construction فی نفسه یک واقعیت یا fact برای مطالعه است.
♦️دانشِ ساختار برای فرد، امکانِ شناخت و قدرتِ دانایی، نسبت به هر فرآیندِ ساخت و امکان دستکاری در آن و نهایتاً پیشبینیِ اتفاقات و نتایج را میسر میسازد.
♦️ساختارهائی به نام جوامع که حاصل فرآیندهای ساخت و ناشی از روابطِ هویتی اجزاء خود هستند، میتوانند ترکیبی ساده یا پیچیده باشند.
♦️جامعۀ کنونی ما "نسبت" به اتفاقاتی که اطرافمان در حالِ شکلگرفتن است و تاریخی که پشتِ سر گذاشتهایم، به لحاظ مواضعِ راهبردی و استراتژیهایِ فلسفی و الاهیاتی، جامعهای ساده با سرمایههایِ لاغر و نزارِ نمادین است.
♦️تفسیرِ ما از جهان قرنهاست که بدون تغییر ماندهاست. ما به گذشته عادت داریم و سُنت و فرهنگ، مانند دژی، پناهگاهِ ما شدهاست. ما از آزادی از این سنن، دلنگران میشویم. ظاهراً آزادی مشکلتر از آن بود که میاندیشیدیم.
♦️ساختارهایِ ما، گرچه بدوی نیستند، اما امروزی هم نیستند. چند کُدواژۀ ساده بر نگرشِ ما به جهان حاکم است.
♦️سفر به آینده و پرتابشدن به آن مشحون از دلهره، حیرانی و اضطراب آوری است و ما ترجیح میدهیم، در بستر گهوارۀ تاریخ، به لالائی و آوازِ کهنِ فرهنگ، به خواب و آرام، اوقات بگذرانیم.
♦️گذشتهای انباشته از سنت و فرهنگ و شاخصهای آن که قدم به قدم پشتِ سرِ ما و چهارچشمی مواظبِ ما هستند، نوعی آرامش و شاید تضاد و تقابل با حرکت برای ما به ارمغان اورده است. به نام سنتها میتوان جریانِ امور ما را به دست گرفت، ما ابائی نداشتهایم که تحتِ تکفل باشیم.
♦️از این مقدمۀ فلسفی_تاریخی که بگذریم، اتفاقی که این روزها نتایج آنرا مشاهده میکنیم این است که ابرِ ایدئولوژیک، که دهههاست و شاید هم بیشتر، بر سرِ این سرزمین و به رنگهایِ مختلف سایه افکنده است "در نتیجه برخی عوامل و فاکتورها" به رقت گرائیده و این اتفاقِ مهم به شکلی نرم، به شکلگیری برخی تحولاتِ ساختاریِ مدرن منجر شده است.
♦️این تحولات علیرغم سنتِ دوسدۀ اخیر انقلابیگریِ ما ایرانیها، درونساختاری و برخلاف رویۀ گذشته که سطحی و ناماندگار بوده است، عمیق، بنیادین و ماندگار است.
♦️به نظر میرسد، در نتیجۀ این تحولات، درکنارِ ایدئولوژیِ مادر با گرایش تمامتخواهی، کشور با مجموعهای از گروههایِ اندیشهورز نیز مواجه میشود که، برایِ عناصری مانندِ رفتار نهادی، تأسیسی، عقلانیتِ خود بنیاد و نگرشِ attitude سکولار، ارزشِ بنیادین، قائل هستند .
♦️نهادیبودنِ تحولات به این معناست که گرایشات مرتبط با هویتهایِ جمعی و رفتارهایِ جمهور به شکلِ اجتماعات، انجمنها و کامیونیتیها communities افزایش مییابد.
♦️لازم به ذکر است، درحالی و شرایطیکه این گروهها، در تلاش برای پُررنگ کردن مرز مفروضِ خود با دیگران هستند، به موضوعاتی مانند امرِ منافعِ ملیِ مشترک و ضرورتها و اهتمامِ ساختاری، نگاه هویتبخش و محوری دارند.
♦️دنیوی و سکولارشدن نیز در این وضعیت بیشتر از آنکه به معنای تقابل با اصول و سنتها تعبیر شود، به معنای نوعی رفتارِ تعاملی در مرزِ میان سنت و مدرنیته و دنیای قدیم و جدید است. اتفاقی که قبل از آنکه ناخودآگاه و از استیصال فرهنگی واقع شود، آگاهانه و ناشی از، میزانی از تربیت و روح و روند آموزشی در جامعه است.
♦️جامعۀ ایرانی در حال تمرین برای عبور از تفکری است که میخواهد خود را، روحِ جمعیِ اندیشهها قلمداد کرده و تلاش میکند، این موضوع را به همه بقبولاند. جامعه ایرانی به این سبک تفکرات قرنها، آشنائی و عادت دارد. دوآلیست این تفکر اندیشهای است که جامعه را حقیقتی جمعی میداند که محصول و مجموع حقیقتِ هر یک از ما و گروهها و نهادهای عضو است.
♦️ما با مردان و زنانی که شفافتر حرف میزنند و همچنین ساختارها و نهادهای حاکمیتی و غیرحاکمیتی، احزاب و گروههائی مواجهیم که به دنبالِ ایفای نقش پررنگتر در جامعه و بازگشت به جایگاه قانونی خود هستند.
#دکتر_یونس_احمدی_دینپژوه_و_مدرس_دانشگاه
#تحولات_ساختاری
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures