🔴 به بهانۀ ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ حکیم عمر خیام نیشابوری
🔴 ریاضیدانِ شاعر
✍️ امیر آقاجانی
عمر خیام نیشابوری زادۀ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری در نیشابور و درگذشتۀ ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هجری، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورۀ سلجوقی است.
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست اما آوازۀ وی بیشتر به خاطر نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
برخی بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدانِ ریاکار است. همچنین اعتقاد بر آن است که خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستیِ انسان را در زندگیش به تصویر میکشاند. اما منظور خیام از مفهوم «دَم» و «غنیمت شمردن این دَم با مِیگساری» را میتوان به گونهای دیگر نیز بررسی کرد.
«وجود» انسان برخلاف هستیِ سایر موجودات، دارای قوۀ «شدن و برشدن» است؛ «شدن و برشدنی» که فراتر رفتن از وجودِ حالِ حاضرِ «خود» و معطوف به شکوفایی است، و سبب کشف سرزمینهای ناشناختۀ وجود و لذت بردن از کشف این ناشناختههاست، و این لذت همان است که خیام در سرودههایش به آن اشاره کرده است.
لذت از نظر خیام «وَجد» است، «بیرون جهیدن» است، «شدن و برشدن» است، پویایی است، سرشارشدن از امکانات وجود و سرمستی در وجود است.
خیام مطابق سرودههایش باور دارد که چون مرگ مانع از استمرار لذت بردن از زندگی و خوبیهای جهان هستی است بنابراین انسان لازم است که «دَم» را غنیمت شمارد و از فرصت محدود خود بهره ببرد و به زندگی خویش معنا دهد.
«دم» از نظر خیام، طول مدت زندگی انسان در این جهان است که بسیار کوتاه است. #خیام لذت بردن را نوعی هدف میداند که شایسته پیگیری است و این لذت با نوشیدن و میگساری شدنی است، با نوشیدن از «میِ وجود» و حظ بردن از آن، از آنچه که در ما و از ما (به عنوان کوزه مِی) ساخته میشود و بیرون میجهد که هم خودمان را لبریز از منفعت و حظّ و لذت میکند و هم دیگران را بهرهمند از وجود ما (مِی) و مستی و لذتمان (رشد و تعالی) میکند.
در نتیجه، خیام هیچگاه زندگی را بیهوده و عبث نمیداند و نسخه تجویزی او نوشیدن از «میِ وجود» و به «وجد» آمدن و بیرون جهیدن و استعلا است، چرا که این زندگی، معنادار و ارزشمند و در نتیجه لذتبخش است.
🔴 منبع:
کتابِ "مشاوره شناختی وجودی متمرکز بر کنش خلاق"؛ امیر آقاجانی؛ نشر سپیتا؛ ص ۲۵۶
🔴 ویدئوی پیوست:
خوانش یک رباعی از خیام نیشابوری با صدای احمد شاملو و آواز استاد محمدرضا شجریان
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 به بهانۀ ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ حکیم عمر خیام نیشابوری
🔴 ریاضیدانِ شاعر
✍️ امیر آقاجانی
عمر خیام نیشابوری زادۀ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری در نیشابور و درگذشتۀ ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هجری، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورۀ سلجوقی است.
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست اما آوازۀ وی بیشتر به خاطر نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
برخی بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدانِ ریاکار است. همچنین اعتقاد بر آن است که خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستیِ انسان را در زندگیش به تصویر میکشاند. اما منظور خیام از مفهوم «دَم» و «غنیمت شمردن این دَم با مِیگساری» را میتوان به گونهای دیگر نیز بررسی کرد.
«وجود» انسان برخلاف هستیِ سایر موجودات، دارای قوۀ «شدن و برشدن» است؛ «شدن و برشدنی» که فراتر رفتن از وجودِ حالِ حاضرِ «خود» و معطوف به شکوفایی است، و سبب کشف سرزمینهای ناشناختۀ وجود و لذت بردن از کشف این ناشناختههاست، و این لذت همان است که خیام در سرودههایش به آن اشاره کرده است.
لذت از نظر خیام «وَجد» است، «بیرون جهیدن» است، «شدن و برشدن» است، پویایی است، سرشارشدن از امکانات وجود و سرمستی در وجود است.
خیام مطابق سرودههایش باور دارد که چون مرگ مانع از استمرار لذت بردن از زندگی و خوبیهای جهان هستی است بنابراین انسان لازم است که «دَم» را غنیمت شمارد و از فرصت محدود خود بهره ببرد و به زندگی خویش معنا دهد.
«دم» از نظر خیام، طول مدت زندگی انسان در این جهان است که بسیار کوتاه است. #خیام لذت بردن را نوعی هدف میداند که شایسته پیگیری است و این لذت با نوشیدن و میگساری شدنی است، با نوشیدن از «میِ وجود» و حظ بردن از آن، از آنچه که در ما و از ما (به عنوان کوزه مِی) ساخته میشود و بیرون میجهد که هم خودمان را لبریز از منفعت و حظّ و لذت میکند و هم دیگران را بهرهمند از وجود ما (مِی) و مستی و لذتمان (رشد و تعالی) میکند.
در نتیجه، خیام هیچگاه زندگی را بیهوده و عبث نمیداند و نسخه تجویزی او نوشیدن از «میِ وجود» و به «وجد» آمدن و بیرون جهیدن و استعلا است، چرا که این زندگی، معنادار و ارزشمند و در نتیجه لذتبخش است.
🔴 منبع:
کتابِ "مشاوره شناختی وجودی متمرکز بر کنش خلاق"؛ امیر آقاجانی؛ نشر سپیتا؛ ص ۲۵۶
🔴 ویدئوی پیوست:
خوانش یک رباعی از خیام نیشابوری با صدای احمد شاملو و آواز استاد محمدرضا شجریان
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
.
🔴 خیام را چگونه بنگریم؟
(۲۸ اردیبهشت؛ روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری)
✍️ دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی
شعر حافظ در قلمروِ خلاقیت هنری است و ما میخواهیم آن را به زبان منطق توجیه کنیم. این درست نیست. اصولاً هنر از قوانین عاطفه (اگر بتوانیم برای عاطفه یک قوانینی قائل بشویم) تبعیت میکند، نه از قوانین عقل.
بنابراین به نظر من خیلی طبیعی است که یک آدمی که احتمالاً متشرّع است در لحظههایی از دایرهٔ اعتقادات عادی خودش خروج داشته باشد. شاید خیلی از شماها خیّام را مثل بسیاری از منتقدان اروپایی بنگرید. بسیاری از منتقدان عصر حاضر خودمان مثل صادق هدایت، خواستهاند که خیّام را یک آدم به معنی ماتریالیست مطلق بدانند. مثلاً این نمونه که:
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهرِ چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نیک نیامد این صُوَر عیب کراست؟
گر نیک آمد شکستن از بهرِ چراست
یا:
جامیست که عقلآفرین میزندش
صدبوسه زِ مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جامِ لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
این اعتراض از همین نوع است، یعنی اعتراضی است که این کوزهگر دهر... شما اگر تعقیب کنید این تمِ کوزه و کوزهگر را، این صراحتی که شما فرضاً در «پیر ما گفت خطا بر قلمِ صنع نرفت...» یا مثلا « این کوزهگر دهر چنین جام لطیف...». این یک اعتراض ملایمی است که اولاً نسبتش میدهد به کوزهگر دهر. طبعاً دهر چیزی است که آدم میتواند مسئولیت را بر گردن خود خدا نیندازد. اما وقتی او میگوید قلمِ صنع، صنع حوزهٔ عمل الهی است، حوزهٔ فعل الهی است. این تصریح بیشتری دارد. اما او میگوید:
«این کوزهگر دهر...» یعنی غیرمستقیم همین حرف را میزند.
در عین حال جملهٔ «میسازد و باز بر زمین میزندش» میتواند سؤالی باشد، سوال انکاری. یعنی این کار را نمیکند، وانگهی کار کوزهگری اصلاً مگر کار دهر است؟! در اصل کار خداست و چون خدا عالم و عادل و حکیم است این کار را نمیکند. شما ظاهر قضیه را میبینید و بر ظاهر قضاوت میکنید، حال آنکه باطن کار جورِ دیگر است. درست است که میشکندش این شکستن در واقع نوعی پوستاندازی است، از اسارت تن خلاص شدن است.
اما میخواستم این را برایتان بگویم که این نوع تفکر زندیقی–الحادی اگر بخواهد ملاک این قرار بگیرد که در یک لحظه یا در چند لحظه، برای یک شادی زودگذر، چنین تفکّری پیش بیاید و شما این را به حساب مجموعهٔ نظام فکری او قرار بدهید، این را در مورد خیّام نفی نمیکنم (البته اگر اصلاً خیامی وجود داشته باشد).
این مسأله اصلاً در تمدّن اسلامی اثری طبیعی بوده است. این من و شما هستیم که شاید کاسهٔ از آش داغتر باشیم.
در آن دورهٔ شکفتگی تمدن اسلامی، خیلی راحت آدمها میآمدند حرفشان را میزدند. یک آدمی مثل خیام بوده و آدمی هم مثل نجمالدین رازی به او فحش میداده.
شما آثار ابوالعلا معرّی را نگاه کنید. مَعَرّی آدمی است مسلمان و حتی نوعی شیعه. همین آدم از شیعههای اولیه هم دلبستگیاش به مذهب بیشتر میشود و حتی به ازلیّت نور محمدی هم اعتقاد دارد و آدمی است زاهد و خیلی هم معتقد. هیچ وقت هوس خوردن شراب نمیکرده. اما همین آدم در مسائل فروع فقهی میگوید کاش پیغمبری میآمد و شراب را حلال میکرد. اَیأتی نَبِیّ یَجعلُ الْخمرَ طَلَقَةً. این آدم وقتی از دایرهٔ خودش بیرون میآید، تمام اصول مارکسیسم–لنینیسم را در جیبش میبیند. پس دورههای شکفتگی تمدن اسلامی این جور تفکّر وجود دارد.
🔴 پینوشت:
۱۴ اسفند ۱۳۵۸، دانشگاه تهران
این کیمیای هستی، مجلد سوم، دربارهٔ حافظ، درسگفتارهای دانشگاه تهران
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 خیام را چگونه بنگریم؟
(۲۸ اردیبهشت؛ روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری)
✍️ دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی
شعر حافظ در قلمروِ خلاقیت هنری است و ما میخواهیم آن را به زبان منطق توجیه کنیم. این درست نیست. اصولاً هنر از قوانین عاطفه (اگر بتوانیم برای عاطفه یک قوانینی قائل بشویم) تبعیت میکند، نه از قوانین عقل.
بنابراین به نظر من خیلی طبیعی است که یک آدمی که احتمالاً متشرّع است در لحظههایی از دایرهٔ اعتقادات عادی خودش خروج داشته باشد. شاید خیلی از شماها خیّام را مثل بسیاری از منتقدان اروپایی بنگرید. بسیاری از منتقدان عصر حاضر خودمان مثل صادق هدایت، خواستهاند که خیّام را یک آدم به معنی ماتریالیست مطلق بدانند. مثلاً این نمونه که:
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهرِ چه او فکندش اندر کم و کاست
گر نیک نیامد این صُوَر عیب کراست؟
گر نیک آمد شکستن از بهرِ چراست
یا:
جامیست که عقلآفرین میزندش
صدبوسه زِ مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جامِ لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
این اعتراض از همین نوع است، یعنی اعتراضی است که این کوزهگر دهر... شما اگر تعقیب کنید این تمِ کوزه و کوزهگر را، این صراحتی که شما فرضاً در «پیر ما گفت خطا بر قلمِ صنع نرفت...» یا مثلا « این کوزهگر دهر چنین جام لطیف...». این یک اعتراض ملایمی است که اولاً نسبتش میدهد به کوزهگر دهر. طبعاً دهر چیزی است که آدم میتواند مسئولیت را بر گردن خود خدا نیندازد. اما وقتی او میگوید قلمِ صنع، صنع حوزهٔ عمل الهی است، حوزهٔ فعل الهی است. این تصریح بیشتری دارد. اما او میگوید:
«این کوزهگر دهر...» یعنی غیرمستقیم همین حرف را میزند.
در عین حال جملهٔ «میسازد و باز بر زمین میزندش» میتواند سؤالی باشد، سوال انکاری. یعنی این کار را نمیکند، وانگهی کار کوزهگری اصلاً مگر کار دهر است؟! در اصل کار خداست و چون خدا عالم و عادل و حکیم است این کار را نمیکند. شما ظاهر قضیه را میبینید و بر ظاهر قضاوت میکنید، حال آنکه باطن کار جورِ دیگر است. درست است که میشکندش این شکستن در واقع نوعی پوستاندازی است، از اسارت تن خلاص شدن است.
اما میخواستم این را برایتان بگویم که این نوع تفکر زندیقی–الحادی اگر بخواهد ملاک این قرار بگیرد که در یک لحظه یا در چند لحظه، برای یک شادی زودگذر، چنین تفکّری پیش بیاید و شما این را به حساب مجموعهٔ نظام فکری او قرار بدهید، این را در مورد خیّام نفی نمیکنم (البته اگر اصلاً خیامی وجود داشته باشد).
این مسأله اصلاً در تمدّن اسلامی اثری طبیعی بوده است. این من و شما هستیم که شاید کاسهٔ از آش داغتر باشیم.
در آن دورهٔ شکفتگی تمدن اسلامی، خیلی راحت آدمها میآمدند حرفشان را میزدند. یک آدمی مثل خیام بوده و آدمی هم مثل نجمالدین رازی به او فحش میداده.
شما آثار ابوالعلا معرّی را نگاه کنید. مَعَرّی آدمی است مسلمان و حتی نوعی شیعه. همین آدم از شیعههای اولیه هم دلبستگیاش به مذهب بیشتر میشود و حتی به ازلیّت نور محمدی هم اعتقاد دارد و آدمی است زاهد و خیلی هم معتقد. هیچ وقت هوس خوردن شراب نمیکرده. اما همین آدم در مسائل فروع فقهی میگوید کاش پیغمبری میآمد و شراب را حلال میکرد. اَیأتی نَبِیّ یَجعلُ الْخمرَ طَلَقَةً. این آدم وقتی از دایرهٔ خودش بیرون میآید، تمام اصول مارکسیسم–لنینیسم را در جیبش میبیند. پس دورههای شکفتگی تمدن اسلامی این جور تفکّر وجود دارد.
🔴 پینوشت:
۱۴ اسفند ۱۳۵۸، دانشگاه تهران
این کیمیای هستی، مجلد سوم، دربارهٔ حافظ، درسگفتارهای دانشگاه تهران
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
ایراندل | IranDel
🔴 نام و حدود ایران ✍️ دکتر #جلال_خالقی_مطلق، شاهنامهشناس پیش از اسلام کشور ما را بهیقین از آغاز ساسانیان «ایران/ ایرانشهر» مینامیدند و به احتمال بسیار این نام را ساسانیان از اشکانیان گرفته بودند. ایران جمع ایر (پارسی میانه: ēr به معنی «نژاده، آزاده»)…
.
🔴 نام و حدود ایران (۲)
چرا در تاریخ اسلامی (و نه پیش از آن) «ایران» تازه در زمان ایلخانان (۶۵۴-۷۳۶ق) نام رسمی کشور ما میگردد، ولی پیش از ایلخانان با آنکه در متون نظم و نثر فارسی (و حتّی عربی) بارها و بارها نام «ایران» آمده، در نامهها و فرمانهای اداری آن دوران (از طاهریان تا سلجوقیان) این نام به کار نرفته است؟
به گمان نگارنده علت آن این بوده که گذشته از این که هر یک از سلسلههای نامبرده تنها بر بخشی، و گاه بخشی بسیار کوچک، از ایرانشهر زمان ساسانیان فرمانروایی داشتند، اگر یکی از آن سلسلهها قلمرو خود را ایران/ ایرانشهر مینامید، آن قلمرو رسماً ادعای تسلط بر بغداد پایتخت خلافت اسلامی را هم داشت، یعنی عملاً گزینش نام ایران/ ایرانشهر در حکمِ انکارِ مشروعیّتِ خلافتِ بغداد و سرپیچی از فرمان خلیفه امیرالمؤمنین بود که حکام طاهری و سامانی و غزنوی و سلجوقی از او لوا و خلعت و لقب میگرفتند. چنین اقدامی بیتردید به معنی کوشش در زنده کردن مجد ساسانی تعبیر میشد و اتهاماتی چون زندیق و مجوس و مرتد و ملحد و منافق و رافضی با خود داشت. تنها فرمانروایانی که از آنها چنین اقدامی انتظار میرفت، یکی یعقوب لیث (۲۴۷-۲۶۵ق) بود که دولتش مستعجِل بود، و دیگر آل بویه (۳۲۰-۴۴۷ق) که هر چند عملاً خلافت بغداد را مطیع خود کردند، ولی برای حفظ ظاهر و پیشگیری از شورش اهل تسنن، مشروعیّتِ خلافتِ بغداد را دست کم اسماً پذیرفتند.
با یورش مغول و برچیده شدن بساطِ خلافتِ بغداد، دیگر مانع اصلی گزینش نام «ایران» برداشته شد. پنجاه و اندی سال که زمان فرمانروایی خانان بزرگ بود (۶۰۳-۶۵۸ق) پروسۀ «ایرانی کردن مغولان» زمان برد و سپس با حکومت ایلخانان «ایران» دوباره نام رسمی کشور ما گردید.
🔴 منبع: به یاد ایرج افشار (دفتر اول)، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۲۷۹ - ۲۸۰
@IranDel_Channel
💢
🔴 نام و حدود ایران (۲)
چرا در تاریخ اسلامی (و نه پیش از آن) «ایران» تازه در زمان ایلخانان (۶۵۴-۷۳۶ق) نام رسمی کشور ما میگردد، ولی پیش از ایلخانان با آنکه در متون نظم و نثر فارسی (و حتّی عربی) بارها و بارها نام «ایران» آمده، در نامهها و فرمانهای اداری آن دوران (از طاهریان تا سلجوقیان) این نام به کار نرفته است؟
به گمان نگارنده علت آن این بوده که گذشته از این که هر یک از سلسلههای نامبرده تنها بر بخشی، و گاه بخشی بسیار کوچک، از ایرانشهر زمان ساسانیان فرمانروایی داشتند، اگر یکی از آن سلسلهها قلمرو خود را ایران/ ایرانشهر مینامید، آن قلمرو رسماً ادعای تسلط بر بغداد پایتخت خلافت اسلامی را هم داشت، یعنی عملاً گزینش نام ایران/ ایرانشهر در حکمِ انکارِ مشروعیّتِ خلافتِ بغداد و سرپیچی از فرمان خلیفه امیرالمؤمنین بود که حکام طاهری و سامانی و غزنوی و سلجوقی از او لوا و خلعت و لقب میگرفتند. چنین اقدامی بیتردید به معنی کوشش در زنده کردن مجد ساسانی تعبیر میشد و اتهاماتی چون زندیق و مجوس و مرتد و ملحد و منافق و رافضی با خود داشت. تنها فرمانروایانی که از آنها چنین اقدامی انتظار میرفت، یکی یعقوب لیث (۲۴۷-۲۶۵ق) بود که دولتش مستعجِل بود، و دیگر آل بویه (۳۲۰-۴۴۷ق) که هر چند عملاً خلافت بغداد را مطیع خود کردند، ولی برای حفظ ظاهر و پیشگیری از شورش اهل تسنن، مشروعیّتِ خلافتِ بغداد را دست کم اسماً پذیرفتند.
با یورش مغول و برچیده شدن بساطِ خلافتِ بغداد، دیگر مانع اصلی گزینش نام «ایران» برداشته شد. پنجاه و اندی سال که زمان فرمانروایی خانان بزرگ بود (۶۰۳-۶۵۸ق) پروسۀ «ایرانی کردن مغولان» زمان برد و سپس با حکومت ایلخانان «ایران» دوباره نام رسمی کشور ما گردید.
🔴 منبع: به یاد ایرج افشار (دفتر اول)، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ص ۲۷۹ - ۲۸۰
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
Audio
🎙 سخنرانی حسن انوری - زاده شهر تکاب آذربایجانغربی، استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و چهره ماندگار ادبیات - در روز بزرگداشت حکیم فردوسی توسی و یادبود دکتر ابوالفضل خطیبی.
۱۴۰۲/۰۲/۲۵
@IranDel_Channel
💢
۱۴۰۲/۰۲/۲۵
@IranDel_Channel
💢
Audio
🎙 سخنرانی ژاله آموزگار - زاده شهر خوی آذربایجانغربی، دکترای زبانهای ایرانی و ادبیات مزدیستی از سوربن فرانسه، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی - در روز بزرگداشت حکیم فردوسی توسی و یادبود دکتر ابوالفضل خطیبی.
۱۴۰۲/۰۲/۲۵
@IranDel_Channel
💢
۱۴۰۲/۰۲/۲۵
@IranDel_Channel
💢
🔴 پندی کوتاه از شهریار نیکولا ماکیاولّی
✍️ فرهمند علیپور
[نیکولا] ماکیاولّی در کتاب پرآوازهی خود «شهریار» (Il Principe) که مجموعهای از نصایح و پندها به شهریاران و حاکمان است، میگوید اولین موضوعی که یک شهریار باید به آن همت کند «حفظ حکومت و نظام» است.
Mantenere lo Stato
این حفظ حکومت و نظام هم [برای تداومش] نیاز به «قوانین خوب و ارتش خوب» دارد.
اما پندی که به شهریاران میدهد این هست که والاترین و ارزشمندترین هدفی که یک شهریار باید دنبال کند ایجاد نظام و سیستمیست که برای آن شهریار، «افتخار و شرف» بیاورد.
اینکه مردمی که در همان نظام و حکومت زندگی میکنند به آن سیستم و حکومت افتخار کنند.
ماکیاولّی میگوید برای چنین نظامی است که مردم سلاح به دست میگیرند تا برایش مبارزه کنند و حفظش کنند.
🔴 پینوشت:
انتشار یادداشتی از یک فرد به معنی تأييد تمام مواضع آن فرد نیست.
@IranDel_Channel
💢
✍️ فرهمند علیپور
[نیکولا] ماکیاولّی در کتاب پرآوازهی خود «شهریار» (Il Principe) که مجموعهای از نصایح و پندها به شهریاران و حاکمان است، میگوید اولین موضوعی که یک شهریار باید به آن همت کند «حفظ حکومت و نظام» است.
Mantenere lo Stato
این حفظ حکومت و نظام هم [برای تداومش] نیاز به «قوانین خوب و ارتش خوب» دارد.
اما پندی که به شهریاران میدهد این هست که والاترین و ارزشمندترین هدفی که یک شهریار باید دنبال کند ایجاد نظام و سیستمیست که برای آن شهریار، «افتخار و شرف» بیاورد.
اینکه مردمی که در همان نظام و حکومت زندگی میکنند به آن سیستم و حکومت افتخار کنند.
ماکیاولّی میگوید برای چنین نظامی است که مردم سلاح به دست میگیرند تا برایش مبارزه کنند و حفظش کنند.
🔴 پینوشت:
انتشار یادداشتی از یک فرد به معنی تأييد تمام مواضع آن فرد نیست.
@IranDel_Channel
💢
.
🔴 زبان فارسی، هویت ملی، مفاخر ایرانی
✍️ اکبر ایرانی
۱) چند سالی است که جنجال بر سر مصادرۀ برخی مفاخر فرهنگی در رسانهها و فضاهای مجازی پخش میشود. آنچه اتفاق افتاده، معلول است و آنچه مغفول مانده، علت است. تا علل و اسباب این حوادث روشن نشود، راه علاج آسیب و پیشگیری از وقوع موارد مشابه کار آسانی نیست.
اینکه کشوری نوظهور اصرار بر جعل و تحریف تاریخ دارد و نه تنها به استناد اینکه جسم حکیم نظامیگنجوی در گنجه مدفون است، او را شاعر ملی خود معرفی میکند؛ بلکه برای تکمیل پروژه تحریف، زبان دیوان او را تغییر میدهد و به دو روایت آن را نقل میکند. یک روایت اینکه اصل اشعار اول ترکی بوده بعد به فارسی برگردان شده وروایت دروغ دیگر اینکه شاعر تحت فشار حاکمان عصر، مفاهیم و امثال و روایات ترکی را به فارسی سروده؛ به تعبیر دیگری به ترکی فکر میکرده و به فارسی شعر میگفته. شک نیست که زبان ترکی از قرن نهم به بعد به دلیل مهاجرت ترکان به شمال شرق ایران و حاکمیت مغولان در تبریز و بعد در قرن دهم هجری، اشغال بخشهایی از تبریز تا همدان و قزوین توسط فرمانروایان عثمانی پس از نبرد چالدران، رفتهرفته زبان برخی مناطق مذکور به ترکی آمیخته با فارسی تبدیل شد. پس از این زمان، اثری از نسخ خطی ترکی و آثار بهجای مانده از ادیبان و دانشمندان ایرانی به زبان ترکی وجود ندارد و چون زبان فرهنگی همواره فارسی بوده، حتی تا عصر قاجار هم کمتر اثر علمی مگر اشعار شاعرانی چون مجیر و صابر و شهریار و … به ترکی نوشته شده است.
۲) زبان، مؤلفۀ اصلی هویت ملی و شاخصۀ اصلی فرهنگ هر ملتی است. وقتی گفته میشود نظامی ترک است، یعنی به زبان ملی و فرهنگی آن کشور شعر سروده. مصادره کنندهگان چارهای ندارند که پس از تکیه بر مدفون بودن جسم شاعر، زبان شاعر را تغییر دهند و واقعیات تاریخی را تحریف کنند تا بتوانند مدعای خود را به اثبات برسانند. از قضا نظامی قارامانلی که شاعری سهزبانه است، به ترکی و فارسی و عربی شعر دارد و در قرن نهم میزیسته و اتفاقاً شیفته حافظ و سعدی بوده و نظیرههای بسیاری سروده؛ در نتیجه برخی از سر جهل یا تعمد درنادانی، اشعار وی را به حکیم نظامی منسوب کردهاند! متأسفانه برخی از استادان تُرکزبان ایرانی هم به صرف اینکه در نسخه تُرکی خدیویه مصر تخلص شاعر را نظامی دیده، به این ادعاهای کذب دامنزده و اشعار نظامی قارامانلی را به حکیم نظامیگنجوی، فارسیسرای ایرانی نسبت داده و آب به آسیای اغیار ریختهاند.
۳) اخیراً خبر دیگری این دست و آن دست میشود که مجسمۀ ابن سینا در آنکارا نصب شده و زیر آن نوشته شده: «ابن سینا حکیم تُرک» و بعد گفته شده که سریالی در دست ساخت است که او را به همین صفت معرفی کنند. البته تا سریال ساخته و دیده نشود، نمیتوان در بارۀ آن داوری کرد. اما سریال مولانا که در سالهای اخیر ساخته شده، در حال پخششدن است؛ باید دید و نقد کرد و نظر داد. فی نفسه، نامگذاری مفاخر کشورها به خیابان و بیمارستان یا ساخت تندیس، نه تنها عیب نیست که حُسن است. مثل اینکه در تهران خیابان پاستور، کربن، ادوارد براون و … نامگذاری شده و اینکار، قدردانی از خدمات علمی و فرهنگی آنها به بشریت به شمار میرود. اما اینکه در میدان پاستور، مجسمۀ وی نصب شود و زیر آن نوشته شود پزشک ایرانی، این سرقت علمی و تاریخی و فرهنگی به شمار میرود. این کار مثل این است که تندیس یونس امره شاعرِ شهیر ترکیهای که به روایتی زاده خوی است و شعر فارسی نیز میسرود، در تهران نصب شود و پایین آن بنویسند: شاعر برجستۀ ایرانی.
🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 زبان فارسی، هویت ملی، مفاخر ایرانی
✍️ اکبر ایرانی
۱) چند سالی است که جنجال بر سر مصادرۀ برخی مفاخر فرهنگی در رسانهها و فضاهای مجازی پخش میشود. آنچه اتفاق افتاده، معلول است و آنچه مغفول مانده، علت است. تا علل و اسباب این حوادث روشن نشود، راه علاج آسیب و پیشگیری از وقوع موارد مشابه کار آسانی نیست.
اینکه کشوری نوظهور اصرار بر جعل و تحریف تاریخ دارد و نه تنها به استناد اینکه جسم حکیم نظامیگنجوی در گنجه مدفون است، او را شاعر ملی خود معرفی میکند؛ بلکه برای تکمیل پروژه تحریف، زبان دیوان او را تغییر میدهد و به دو روایت آن را نقل میکند. یک روایت اینکه اصل اشعار اول ترکی بوده بعد به فارسی برگردان شده وروایت دروغ دیگر اینکه شاعر تحت فشار حاکمان عصر، مفاهیم و امثال و روایات ترکی را به فارسی سروده؛ به تعبیر دیگری به ترکی فکر میکرده و به فارسی شعر میگفته. شک نیست که زبان ترکی از قرن نهم به بعد به دلیل مهاجرت ترکان به شمال شرق ایران و حاکمیت مغولان در تبریز و بعد در قرن دهم هجری، اشغال بخشهایی از تبریز تا همدان و قزوین توسط فرمانروایان عثمانی پس از نبرد چالدران، رفتهرفته زبان برخی مناطق مذکور به ترکی آمیخته با فارسی تبدیل شد. پس از این زمان، اثری از نسخ خطی ترکی و آثار بهجای مانده از ادیبان و دانشمندان ایرانی به زبان ترکی وجود ندارد و چون زبان فرهنگی همواره فارسی بوده، حتی تا عصر قاجار هم کمتر اثر علمی مگر اشعار شاعرانی چون مجیر و صابر و شهریار و … به ترکی نوشته شده است.
۲) زبان، مؤلفۀ اصلی هویت ملی و شاخصۀ اصلی فرهنگ هر ملتی است. وقتی گفته میشود نظامی ترک است، یعنی به زبان ملی و فرهنگی آن کشور شعر سروده. مصادره کنندهگان چارهای ندارند که پس از تکیه بر مدفون بودن جسم شاعر، زبان شاعر را تغییر دهند و واقعیات تاریخی را تحریف کنند تا بتوانند مدعای خود را به اثبات برسانند. از قضا نظامی قارامانلی که شاعری سهزبانه است، به ترکی و فارسی و عربی شعر دارد و در قرن نهم میزیسته و اتفاقاً شیفته حافظ و سعدی بوده و نظیرههای بسیاری سروده؛ در نتیجه برخی از سر جهل یا تعمد درنادانی، اشعار وی را به حکیم نظامی منسوب کردهاند! متأسفانه برخی از استادان تُرکزبان ایرانی هم به صرف اینکه در نسخه تُرکی خدیویه مصر تخلص شاعر را نظامی دیده، به این ادعاهای کذب دامنزده و اشعار نظامی قارامانلی را به حکیم نظامیگنجوی، فارسیسرای ایرانی نسبت داده و آب به آسیای اغیار ریختهاند.
۳) اخیراً خبر دیگری این دست و آن دست میشود که مجسمۀ ابن سینا در آنکارا نصب شده و زیر آن نوشته شده: «ابن سینا حکیم تُرک» و بعد گفته شده که سریالی در دست ساخت است که او را به همین صفت معرفی کنند. البته تا سریال ساخته و دیده نشود، نمیتوان در بارۀ آن داوری کرد. اما سریال مولانا که در سالهای اخیر ساخته شده، در حال پخششدن است؛ باید دید و نقد کرد و نظر داد. فی نفسه، نامگذاری مفاخر کشورها به خیابان و بیمارستان یا ساخت تندیس، نه تنها عیب نیست که حُسن است. مثل اینکه در تهران خیابان پاستور، کربن، ادوارد براون و … نامگذاری شده و اینکار، قدردانی از خدمات علمی و فرهنگی آنها به بشریت به شمار میرود. اما اینکه در میدان پاستور، مجسمۀ وی نصب شود و زیر آن نوشته شود پزشک ایرانی، این سرقت علمی و تاریخی و فرهنگی به شمار میرود. این کار مثل این است که تندیس یونس امره شاعرِ شهیر ترکیهای که به روایتی زاده خوی است و شعر فارسی نیز میسرود، در تهران نصب شود و پایین آن بنویسند: شاعر برجستۀ ایرانی.
🔴 ادامه یادداشت را در قسمتِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
زبان فارسی، هویت ملی، مفاخر ایرانی
. 🔴 زبان فارسی، هویت ملی، مفاخر ایرانی ✍️ اکبر ایرانی ۱) چند سالی است که جنجال بر سر مصادرۀ برخی مفاخر فرهنگی در رسانهها و فضاهای مجازی پخش میشود. آنچه اتفاق افتاده، معلول است و آنچه مغفول مانده، علت است. تا علل و اسباب این حوادث روشن نشود، راه علاج آسیب…
.
🔴 فدرالیسم در ایران: راهی به سوی دموکراسی یا فروپاشی؟
(بخش دوم و پایانی)
✍️ امیرعباس امیرشکاری، دانشآموختهی دکترای حقوق بینالملل و وکیل پایه یک دادگستری
در بخش نخست این مطلب به جایگاه و مفهوم و محتوای فدرالیسم، منظور گروههای قومگرا از این سیستم مدیریت و سوابق این گروهها پرداخته شد. در بخش دوم و پایانی، رابطه فدرالیسم با مفهوم دمکراسی و حقوق بشر و توسعه بررسی میشود. هدف از نوشتن این جستار آن است که نشان داده شود برقراری سیستم فدرال، نه تنها منافع ملی ایران را تأمین نمیکند، بلکه به نفع نواحی نیز که خودمختاری آنها مطالبه میشود نخواهد بود و حقوق بشر و دموکراسی در آن نواحی نیز برقرار نخواهد شد. پس ضرورت نوشتن این جستار آن است که ایرانیان بدانند طرح برقراری چنین نظامی تنها در راستای ایجاد چنددستگی، انحراف و به بیراهه بردن جنبش دموکراتیک ملت ایران برای کسب آزادی و استقرار حقوق بشر در ایران است.
نسبت فدرالیسم با دموکراسی، حقوق بشر و توسعه
در ایران طرح مواردی نظیر اقلیت و اکثریت قومی چندان علمی نیست. از لحاظ جامعه- و جمعیتشناسی میان گروههای ایران فاصلهی اجتماعی/ جغرافیایی شاخص وجود ندارد:
در خوزستان، لرها و عربها و بختیاریها در هم تنیده هستند. در آذربایجان غربی، کردها و آذربایجانیهای ترکزبان با هم به گونهای در هم تنیدگی دارند که قابل تفکیک نیست. این قاعده در استان گلستان، سیستان و بلوچستان و سایر نقاط ایران نیز حاکم است.
پس تفکیک میان مردم ایران، کار آسانی نیست. این امر نه تنها مطلوب و شدنی نیست، بلکه نسبتی هم با توسعه ندارد. میتوان بسیاری از رژیمهای متمرکز غیرفدرال را مثال زد که توسعهیافته هستند. قاعدهی جهانشمولی که نشان دهد نسبتی میان فدرالیسم و توسعه، یا فدرالیسم و دموکراسی وجود دارد، وجود ندارد! اولین بار که از ایران «چندملیتی» نام برده شد، در کنگره دوم «حزب کمونیست ایران» میراثدار «حزب عدالت» بود که در بندر انزلی آغاز شد و از آنجا بود که میراث شوم «ملیتهای ایران» در برابر ملت واحد ایران قرار داده شد. اکنون چندین کشور را میتوان یافت که پس از ایجاد فدرالیسم، به وضعیتی رسیدهاند که صورتبندی کنونی آنها با تجزیه فاصلهای ندارد. دو کشور شکستخوردهی سودان و عراق از جمله این کشورها هستند.
در حال حاضر (سال ۲۰۲۳)، ۲۷ کشور از ۱۹۱ کشور جهان (۱۴٫۱% از کشورهای جهان)، دارای سیستم فدرال هستند که از این کشورها، ۶ کشور در اروپا، ۶ کشور در آفریقا، ۲ کشور (استرالیا و میکرونزی) در اقیانوسیه، ۷ کشور در آمریکا و ۶ کشور در آسیا هستند.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 فدرالیسم در ایران: راهی به سوی دموکراسی یا فروپاشی؟
(بخش دوم و پایانی)
✍️ امیرعباس امیرشکاری، دانشآموختهی دکترای حقوق بینالملل و وکیل پایه یک دادگستری
در بخش نخست این مطلب به جایگاه و مفهوم و محتوای فدرالیسم، منظور گروههای قومگرا از این سیستم مدیریت و سوابق این گروهها پرداخته شد. در بخش دوم و پایانی، رابطه فدرالیسم با مفهوم دمکراسی و حقوق بشر و توسعه بررسی میشود. هدف از نوشتن این جستار آن است که نشان داده شود برقراری سیستم فدرال، نه تنها منافع ملی ایران را تأمین نمیکند، بلکه به نفع نواحی نیز که خودمختاری آنها مطالبه میشود نخواهد بود و حقوق بشر و دموکراسی در آن نواحی نیز برقرار نخواهد شد. پس ضرورت نوشتن این جستار آن است که ایرانیان بدانند طرح برقراری چنین نظامی تنها در راستای ایجاد چنددستگی، انحراف و به بیراهه بردن جنبش دموکراتیک ملت ایران برای کسب آزادی و استقرار حقوق بشر در ایران است.
نسبت فدرالیسم با دموکراسی، حقوق بشر و توسعه
در ایران طرح مواردی نظیر اقلیت و اکثریت قومی چندان علمی نیست. از لحاظ جامعه- و جمعیتشناسی میان گروههای ایران فاصلهی اجتماعی/ جغرافیایی شاخص وجود ندارد:
در خوزستان، لرها و عربها و بختیاریها در هم تنیده هستند. در آذربایجان غربی، کردها و آذربایجانیهای ترکزبان با هم به گونهای در هم تنیدگی دارند که قابل تفکیک نیست. این قاعده در استان گلستان، سیستان و بلوچستان و سایر نقاط ایران نیز حاکم است.
پس تفکیک میان مردم ایران، کار آسانی نیست. این امر نه تنها مطلوب و شدنی نیست، بلکه نسبتی هم با توسعه ندارد. میتوان بسیاری از رژیمهای متمرکز غیرفدرال را مثال زد که توسعهیافته هستند. قاعدهی جهانشمولی که نشان دهد نسبتی میان فدرالیسم و توسعه، یا فدرالیسم و دموکراسی وجود دارد، وجود ندارد! اولین بار که از ایران «چندملیتی» نام برده شد، در کنگره دوم «حزب کمونیست ایران» میراثدار «حزب عدالت» بود که در بندر انزلی آغاز شد و از آنجا بود که میراث شوم «ملیتهای ایران» در برابر ملت واحد ایران قرار داده شد. اکنون چندین کشور را میتوان یافت که پس از ایجاد فدرالیسم، به وضعیتی رسیدهاند که صورتبندی کنونی آنها با تجزیه فاصلهای ندارد. دو کشور شکستخوردهی سودان و عراق از جمله این کشورها هستند.
در حال حاضر (سال ۲۰۲۳)، ۲۷ کشور از ۱۹۱ کشور جهان (۱۴٫۱% از کشورهای جهان)، دارای سیستم فدرال هستند که از این کشورها، ۶ کشور در اروپا، ۶ کشور در آفریقا، ۲ کشور (استرالیا و میکرونزی) در اقیانوسیه، ۷ کشور در آمریکا و ۶ کشور در آسیا هستند.
🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ "مشاهده فوری" بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
فدرالیسم در ایران: راهی به سوی دموکراسی یا فروپاشی؟ (بخش دوم و پایانی)
. 🔴 فدرالیسم در ایران: راهی به سوی دموکراسی یا فروپاشی؟ (بخش دوم و پایانی) ✍️ امیرعباس امیرشکاری، دانشآموختهی دکترای حقوق بینالملل و وکیل پایه یک دادگستری در بخش نخست این مطلب به جایگاه و مفهوم و محتوای فدرالیسم، منظور گروههای قومگرا از این سیستم مدیریت…
🔴 #اطلاع_رسانی
شب یکصد سالگی محمدعلی موحد تبریزی
از مجموعه شبهای بخارا
با حضور:
ژاله آموزگار، حسن انوری، محمدرضا شفیعیکدکنی، شهرام ناظری، مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه، سیروس علینژاد، مسعود جعفری جزی، علی دهباشی و با قرائت پیامِ کاظم موسوی بجنوردی
زمان:
سهشنبه دوم خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی، ساعت ۱۷
مکان:
تهران، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
@IranDel_Channel
💢
شب یکصد سالگی محمدعلی موحد تبریزی
از مجموعه شبهای بخارا
با حضور:
ژاله آموزگار، حسن انوری، محمدرضا شفیعیکدکنی، شهرام ناظری، مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه، سیروس علینژاد، مسعود جعفری جزی، علی دهباشی و با قرائت پیامِ کاظم موسوی بجنوردی
زمان:
سهشنبه دوم خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی، ساعت ۱۷
مکان:
تهران، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
@IranDel_Channel
💢
.
🔴 بیتوجهی مقامات ایران به خطر طالبان
✍️ اکبر مختاری، کارشناسارشد روابط بینالملل
زمانی که هواپیمای غولپیکر نظامی آمریکا از فرودگاه کابل بلند شد و بسیاری از افغانها به بالهای آن تکیه کردند تا از زیر یوغ حکومت آتی طالبان فرار کنند، اوج وحشت از حاکم شدن طالبان در افغانستان و در میان ملتهای دیگر بهخوبی روشن شد.
خروج از افغانستان تنها راهبرد کابینه و فردِ جو بایدن نبود؛ بلکه مذاکرات خروج آمریکا از افغانستان در یکسال پایانی دولت دونالد ترامپ آغاز شد و زلمای خلیلزاد، دیپلمات برجسته افغانتبار آمریکا، بهخوبی با مذاکرات در قطر فضا را برای چنین رخداد تلخی آماده ساخت.
اگرچه خروج زشت و ناشیانه دولت بایدن از افغانستان فضای مساعدی برای حمله به سیاست خارجی جو بایدن فراهم ساخت؛ اما مقامات ایران تنها به رصد رویدادهای فوق اکتفا کردند و حتی پالسهای مثبت کمک مخالفان طالبان را بدون درس آموختن از برخوردهای گذشته طالبان با خبرنگار و دیپلماتهای ایرانی به فراموشی سپردند.
درحالیکه در تنها مورد حمایت علنی افکار عمومی داخل، از ورود نیروهای ایران در حمایت از مخالفان طالبان در «پنجشیر» توجهی نشد؛ بلکه برخی نمایندگان مجلس، طالبان جدید را متفاوت از طالبان دههی هفتاد خورشیدی دانستند و درخواست حمایت از نیروهای پنجشیر به رهبری فرزند دلیرِ شهید احمدشاه مسعود (یعنی احمد مسعود) را نادیده گرفتند.
ضعف در درک ژئوپلیتیک، بسیاری از مقامات در تهران را به سمت این ایده سوق داد که یک حاکمیت یکدست در افغانستان مرزهای ایران را امنتر و در بلندمدت اختلافات ایران و افغانستان در مورد حقآبه هیرمند را حل خواهد کرد.
این درک ضعیف از منافع ملی، اولویت کاهش کشتار هزارهها (شیعیان) افغانستان را برگ مثبتی از حضور دوباره طالبان در قدرت مورد توجه قرار داد، این درحالی است که تضادهای ژئوپلیتیک لزوماً با تغییرات در ساخت قدرتها متحول نمیشود و حاکمان جدید هم باید برای بقا به ژئوپلیتیک کشورشان توجه کنند.
هماکنون کمی نزدیک به دو سال است که طالبان در افغانستان حاکم شده؛ اما همین طالبان درخواستهای مقامات ایران برای رعایت حقآبه هیرمند را به سخره میگیرند و از ادبیاتی زشت و غیردیپلماتیک در برابر مقامات ایران استفاده میکند.
وقتی حاکمان ایران نزدیکترین نیرو از لحاظ فرهنگی، سیاسی و تاریخی را به کشور خویش نشناسند، چنین رفتارهایی از سوی طالبان نسبت به ایران تعجببرانگیز نیست.
سیاست سکوت توأم با رضایت نسبی مقامات ایران در برابر حاکم شدن طالبان بار دیگر نشان داد که اولویتبخشی ایدئولوژی بر منافع ملی چقدر میتواند برای کشور خطرناک باشد و این درحالیست که این نگاه ایدئولوژیک به جریانی در افغانستان شد که کاملاً از نظر ایدئولوژیک با ایدئولوژی شیعیگری ایران در تضاد است.
🔴 منبع:
روزنامه هممیهن، شماره ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیتوجهی مقامات ایران به خطر طالبان
✍️ اکبر مختاری، کارشناسارشد روابط بینالملل
زمانی که هواپیمای غولپیکر نظامی آمریکا از فرودگاه کابل بلند شد و بسیاری از افغانها به بالهای آن تکیه کردند تا از زیر یوغ حکومت آتی طالبان فرار کنند، اوج وحشت از حاکم شدن طالبان در افغانستان و در میان ملتهای دیگر بهخوبی روشن شد.
خروج از افغانستان تنها راهبرد کابینه و فردِ جو بایدن نبود؛ بلکه مذاکرات خروج آمریکا از افغانستان در یکسال پایانی دولت دونالد ترامپ آغاز شد و زلمای خلیلزاد، دیپلمات برجسته افغانتبار آمریکا، بهخوبی با مذاکرات در قطر فضا را برای چنین رخداد تلخی آماده ساخت.
اگرچه خروج زشت و ناشیانه دولت بایدن از افغانستان فضای مساعدی برای حمله به سیاست خارجی جو بایدن فراهم ساخت؛ اما مقامات ایران تنها به رصد رویدادهای فوق اکتفا کردند و حتی پالسهای مثبت کمک مخالفان طالبان را بدون درس آموختن از برخوردهای گذشته طالبان با خبرنگار و دیپلماتهای ایرانی به فراموشی سپردند.
درحالیکه در تنها مورد حمایت علنی افکار عمومی داخل، از ورود نیروهای ایران در حمایت از مخالفان طالبان در «پنجشیر» توجهی نشد؛ بلکه برخی نمایندگان مجلس، طالبان جدید را متفاوت از طالبان دههی هفتاد خورشیدی دانستند و درخواست حمایت از نیروهای پنجشیر به رهبری فرزند دلیرِ شهید احمدشاه مسعود (یعنی احمد مسعود) را نادیده گرفتند.
ضعف در درک ژئوپلیتیک، بسیاری از مقامات در تهران را به سمت این ایده سوق داد که یک حاکمیت یکدست در افغانستان مرزهای ایران را امنتر و در بلندمدت اختلافات ایران و افغانستان در مورد حقآبه هیرمند را حل خواهد کرد.
این درک ضعیف از منافع ملی، اولویت کاهش کشتار هزارهها (شیعیان) افغانستان را برگ مثبتی از حضور دوباره طالبان در قدرت مورد توجه قرار داد، این درحالی است که تضادهای ژئوپلیتیک لزوماً با تغییرات در ساخت قدرتها متحول نمیشود و حاکمان جدید هم باید برای بقا به ژئوپلیتیک کشورشان توجه کنند.
هماکنون کمی نزدیک به دو سال است که طالبان در افغانستان حاکم شده؛ اما همین طالبان درخواستهای مقامات ایران برای رعایت حقآبه هیرمند را به سخره میگیرند و از ادبیاتی زشت و غیردیپلماتیک در برابر مقامات ایران استفاده میکند.
وقتی حاکمان ایران نزدیکترین نیرو از لحاظ فرهنگی، سیاسی و تاریخی را به کشور خویش نشناسند، چنین رفتارهایی از سوی طالبان نسبت به ایران تعجببرانگیز نیست.
سیاست سکوت توأم با رضایت نسبی مقامات ایران در برابر حاکم شدن طالبان بار دیگر نشان داد که اولویتبخشی ایدئولوژی بر منافع ملی چقدر میتواند برای کشور خطرناک باشد و این درحالیست که این نگاه ایدئولوژیک به جریانی در افغانستان شد که کاملاً از نظر ایدئولوژیک با ایدئولوژی شیعیگری ایران در تضاد است.
🔴 منبع:
روزنامه هممیهن، شماره ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ خورشیدی
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
نسخه کامل مناظره موسی غنی نژاد با علی علیزاده: نسبت ایران با لیبرالیسم
🎙 نسخه کامل صوتِ مناظره موسی غنینژاد و علی علیزاده در شبکه چهارم سیما
مناظرهای بر سر لیبرالیسم اقتصادی بین موسی غنینژاد و علی علیزاده در برنامه شیوهی شبکه چهارم سیما در سیام اردیبهشت ۱۴۰۲ خورشیدی برگزار شد. این مناظره با موضوع مکتب اقتصادی ایران و ارتباط آن با لیبرالیسم آغاز شد.
#موسی_غنی_نژاد بر این باور است که سرآغاز رشد و پیشرفت، آزادی دادن به انسان است و دخالتهای دولت ارمغانی جز فقر و فلاکت ندارد. در مقابل علیزاده معتقد است مداخله به منظور ایجاد برابری در جامعه لازم است.
علیزاده با بیان اینکه تمامی دولتهای در حال توسعه از صنعتهای نوپای خود حمایت کردهاند تاکید دارد نمیتوان از رقابت بین نوازد و یک فرد بالغ حرف زد. در مقابل غنینژاد با رد این مقایسه وضعیت صنعت خودرو ایران پس از ۵۰ سال حمایت را شاهدی از بینتیجه بودن سیاستهای حمایتی میداند که هزینه آن را مردم میبپردازند.
🔴 این مناظره را میتوانید از طریق یوتیوب هم تماشا کنید.
@IranDel_Channel
💢
مناظرهای بر سر لیبرالیسم اقتصادی بین موسی غنینژاد و علی علیزاده در برنامه شیوهی شبکه چهارم سیما در سیام اردیبهشت ۱۴۰۲ خورشیدی برگزار شد. این مناظره با موضوع مکتب اقتصادی ایران و ارتباط آن با لیبرالیسم آغاز شد.
#موسی_غنی_نژاد بر این باور است که سرآغاز رشد و پیشرفت، آزادی دادن به انسان است و دخالتهای دولت ارمغانی جز فقر و فلاکت ندارد. در مقابل علیزاده معتقد است مداخله به منظور ایجاد برابری در جامعه لازم است.
علیزاده با بیان اینکه تمامی دولتهای در حال توسعه از صنعتهای نوپای خود حمایت کردهاند تاکید دارد نمیتوان از رقابت بین نوازد و یک فرد بالغ حرف زد. در مقابل غنینژاد با رد این مقایسه وضعیت صنعت خودرو ایران پس از ۵۰ سال حمایت را شاهدی از بینتیجه بودن سیاستهای حمایتی میداند که هزینه آن را مردم میبپردازند.
🔴 این مناظره را میتوانید از طریق یوتیوب هم تماشا کنید.
@IranDel_Channel
💢
🔴 یک ایران در اینجا گرد هم آمدهاند!
این تصویری از ایرانِ ما است. کسانی که روی دو شناور «مکران» و «دنا» دل دریاها را شکافتند و دهها هزار کیلومتر دور کرهی زمین را پیمودند، از ۲۹ استان کشور بودند. یعنی [تقریباً] همه استانها در این ناوگان اعزامی نماینده داشتند، نمایندگانی که پیام ایرانی بودن را به همه دنیا مخابره کردند.
در تصویری که میبینید، از همه مناطق کشور یک «ایرانی» حضور دارد و این زیبایی این تصویر است.
🔴 منبع: آذرپژوه
🔴 پینوشت:
در تصاویر دریادار ایرانی - فرمانده نیروی دریایی ارتش ایران - دیده میشوند. ایشان اهل شهر سنندج و از شهروندانِ ایرانیِ سنیمذهب هستند.
@IranDel_Channel
💢
این تصویری از ایرانِ ما است. کسانی که روی دو شناور «مکران» و «دنا» دل دریاها را شکافتند و دهها هزار کیلومتر دور کرهی زمین را پیمودند، از ۲۹ استان کشور بودند. یعنی [تقریباً] همه استانها در این ناوگان اعزامی نماینده داشتند، نمایندگانی که پیام ایرانی بودن را به همه دنیا مخابره کردند.
در تصویری که میبینید، از همه مناطق کشور یک «ایرانی» حضور دارد و این زیبایی این تصویر است.
🔴 منبع: آذرپژوه
🔴 پینوشت:
در تصاویر دریادار ایرانی - فرمانده نیروی دریایی ارتش ایران - دیده میشوند. ایشان اهل شهر سنندج و از شهروندانِ ایرانیِ سنیمذهب هستند.
@IranDel_Channel
💢
🔴 #توییت_خوانی
✍️ آرش رئیسینژاد، دانشآموختهی دکتری روابط بینالملل در توییتی نوشت:
استقلال، تنها به معنی "کمینه کردنِ تأثیرپذیری از دیگران" نیست؛ بل و مهمتر، به معنای "بیشینه کردنِ تأثیرگذاری بر دیگران" است.
از این رو، تلاش برای وابستهسازی دیگران، کنش و اقدامی استقلالطلبانه است.
روحِ زمانه را دریابید!
@IranDel_Channel
💢
✍️ آرش رئیسینژاد، دانشآموختهی دکتری روابط بینالملل در توییتی نوشت:
استقلال، تنها به معنی "کمینه کردنِ تأثیرپذیری از دیگران" نیست؛ بل و مهمتر، به معنای "بیشینه کردنِ تأثیرگذاری بر دیگران" است.
از این رو، تلاش برای وابستهسازی دیگران، کنش و اقدامی استقلالطلبانه است.
روحِ زمانه را دریابید!
@IranDel_Channel
💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 موسیقی و ادبیات ایرانی
دیده حاصل کُن دلا آنگه ببین، تبریز را
بیبصیرت کِی توان دیدن، چنین تبریز را؟
هر چه بر افلاک روحانیست از بهرِ شرف
مینهد بر خاک، پنهانی جَبین تبریز را
پا نهادی بر فلک از کِبر و نَخوت بیدرنگ
گر به چشم سر بدیدستی زمین تبریز را
روح حیوانی تو را و عقل شب کوری دگر
با همین دیده دلا بینی همین تبریز را
تو اگر اوصاف خواهی هست فردوسِ برین
از صفا و نور سر بنده کمین تبریز را
نفس تو عِجل سمین و تو مثال سامری
چون شناسد دیده عِجل سمین تبریز را
همچو دریاییست تبریز از جواهر و ز دُرَر
چشم درناید دو صد دُرِّ ثمین تبریز را
گر بدان افلاک، کاین افلاک گردانست از آن
وافروشی هست بر جانت غَبین تبریز را
گر نه جسمَستی تو را من گفتمی بهرِ مثال
جوهرین یا از زُمرّد یا زَرین، تبریز را
چون همه روحانیون روح قدسی عاجزند
چون بدانی تو بدین رای رزین تبریز را
چون درختی را نبینی مرغ کی بینی برو
پس چه گویم با تو جان جان این تبریز را
مولانا جلالالدین بلخی
🔴 قطعه تبریز
خواننده: فرزاد پوراحمد
آهنگساز: پیمان حاتمی
غزلسرا: مولوی
نماهنگ: عادل شفائیه
(در قطعه از ساز رباب استفاده شده است.)
@IranDel_Channel
💢
دیده حاصل کُن دلا آنگه ببین، تبریز را
بیبصیرت کِی توان دیدن، چنین تبریز را؟
هر چه بر افلاک روحانیست از بهرِ شرف
مینهد بر خاک، پنهانی جَبین تبریز را
پا نهادی بر فلک از کِبر و نَخوت بیدرنگ
گر به چشم سر بدیدستی زمین تبریز را
روح حیوانی تو را و عقل شب کوری دگر
با همین دیده دلا بینی همین تبریز را
تو اگر اوصاف خواهی هست فردوسِ برین
از صفا و نور سر بنده کمین تبریز را
نفس تو عِجل سمین و تو مثال سامری
چون شناسد دیده عِجل سمین تبریز را
همچو دریاییست تبریز از جواهر و ز دُرَر
چشم درناید دو صد دُرِّ ثمین تبریز را
گر بدان افلاک، کاین افلاک گردانست از آن
وافروشی هست بر جانت غَبین تبریز را
گر نه جسمَستی تو را من گفتمی بهرِ مثال
جوهرین یا از زُمرّد یا زَرین، تبریز را
چون همه روحانیون روح قدسی عاجزند
چون بدانی تو بدین رای رزین تبریز را
چون درختی را نبینی مرغ کی بینی برو
پس چه گویم با تو جان جان این تبریز را
مولانا جلالالدین بلخی
🔴 قطعه تبریز
خواننده: فرزاد پوراحمد
آهنگساز: پیمان حاتمی
غزلسرا: مولوی
نماهنگ: عادل شفائیه
(در قطعه از ساز رباب استفاده شده است.)
@IranDel_Channel
💢