ایران‌دل | IranDel
3.13K subscribers
833 photos
603 videos
37 files
1.4K links
💚
🤍
❤️

همه عالم تن است و ایران‌دل

این کانال دغدغه‌اش، ایران است و گرداننده آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی

بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است
Download Telegram
ایران‌دل | IranDel
‌‌ 🔴 #توییت_خوانی ✍️ سید کوهزاد اسماعیلی در توییتی پیرامونِ درگیری خونینِ اهالی تُرک‌زبان و خود‌تُرک‌پندارِ کشورِ ترکیه و اهالی کُردی‌زبان کشور ترکیه در خاکِ کشورِ بلژیک نوشت: طرفداران پ.ک.ک در [کشورِ] بلژیک، جشنِ نوروز گرفته‌اند و ضدِّ [کشور] ترکیه شعار…

🔴 در حاشیه نبرد «کُرد‌ها» و «تُرک‌ها» در بلژیک

بابک مینا

از دیروز «کُردها» و «تُرک‌ها» در بلژیک به جان هم افتاده‌اند و در خیابان همدیگر را کتک می‌زنند. ظاهراً کار به کوکتل مولوتوف هم کشیده است. این نتیجه نهایی قوم‌گرایی بدون هویتِ ملی و شهروندی است، سیاستی که در اروپا تبلیغ می‌شود و بر اساس آن مدام روی «اتنیک‌ها» مانور می‌دهند.

وقتی قوم‌های مختلف درون فرهنگی ملی ادغام نشوند، وقتی «ادغام» نام فاشیسم بگیرد، جامعه به مجمع‌القبایلی بدل می‌شود که هیچ نسبتی با هم ندارند. این وضعیتی است که لیبرالیسم چندفرهنگ‌گرا دارد به وجود می‌آورد. هر تعلق قومی باید درونِ فرهنگی ملی تعریف شود. از سوی دیگر هویتِ شهروندی باید بر هویتِ قومی غلبه داشته باشد. ما اول شهروند یک ملتیم، و بعد به فلان قوم متعلقیم.

اما وقتی این رابطه برعکس بشود، یعنی هویت قومی بر هویت ملی اولویت پیدا کند، وضعیت همین می‌شود که در بلژیک می‌بینید. ایده‌ی ملت اساساً یعنی «مایی فراتر از تعلقات خاص و محلی و قومی.» وجود این «ما» ضروری است تا دولت بی‌توجه به اینکه شخص به چه گروه دینی/قومی/ زبانی تعلق دارد ضامن حقوق او باشد.

در ایران این مفهوم «ملت ایران» نیست که باید خود را با اقوام، تنظیم کند، [بلکه] این هویت‌های قومی هستند که خود را باید درونِ ملت ایران و در نسبت با فرهنگ ملی ایران تعریف کنند.

هویت ملی به دلایلی که گفته شد باید همچون چتری بالای سر هویت‌های محلی حاضر باشد. بدون چنین چتری، ایران به مجمع القبایلی بدل می‌شود نظیر بلژیک امروز، کشوری ورشکسته که مهاجران از «اتنیک‌ها»ی مختلف مشغول تخریبش هستند.


🔴 پی‌نوشت:
در متن، منظور از «کُردها» و «تُرک‌ها»، شهروندانِ کُردی‌زبان و تُرک‌زبانِ ترکیه‌ای است که ساکن در کشور بلژیک هستند.

@IranDel_Channel

💢

🔴 برشی از گفتگوی اندیشه پویا با علی مصفا، نویسنده و کارگردانِ فیلمِ سینمایی "نبودن"


- وقتی داستان [فیلم سینمایی نبودن] را نوشتید و ساختید فکر نمی‌کردید این روایت، یعنی روایت این‌که شاعر چپ و شهیر و جانبازِ روز بیست‌وهشتم مرداد، همکار پلیس مخفی بوده، ممکن است واکنش منفی طیف‌هایی را در فضای فرهنگی و روشنفکری ایران ایجاد کند؟ و کسانی شما را متهم کنند که کمونیست‌های مبارز پیش از انقلاب را ضدِّ قهرمان تصویر کرده‌اید؟

+ من اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که چنین برداشتی به شکل مشخص از دل فیلم دربیاید و مخاطب این‌قدر روی آن تمرکز کند. ولی ابایی هم از این برداشت نداشتم. احساس می‌کردم حق‌شان است که چنین داوری شوند.

- پس خودتان ‌داوری مشخصی درباره‌ی آن نسل دارید. همان نسلی که در فیلم درباره‌ی آن‌ها گفته می‌شود: «گذشته‌ی پدر تو، آینده‌ی خیلی‌ها را نابود کرد، پس گورِ پدرت!»

+ بله، حتماً داوری دارم. تصورم این است که آن‌ها سطحی و کوته‌بین بودند. این همان تلقی‌ای است که در مورد خودم هم دارم. زمانی که شیفته‌ی کتاب‌های ضاله بودم، ابله بودم. من ابله بودم که به‌جای این که جنگ‌وصلح بخوانم، کتاب‌های ضاله را می‌خواندم. البته خیلی از این آدم‌ها، مثل چند نفر از قوم و خویش خودم، آدم‌های مارکسیست شریفی بودند و این‌قدر جرأت داشتند که تابوشکنی کنند. خیلی هم دوست‌شان داشتیم ولی داوری منصفانه‌ام این است که آن‌ها سطحی و کوته‌بین بودند.

- از حلقه‌ی دوستان‌تان کسی بوده که فیلم را دیده باشد و از همین زاویه، یعنی ‌داوری‌ای که درباره‌ی روشنفکرانِ کمونیست داشته‌اید، شما را نقد کند؟

+ خیلی از افرادی که من با آن‌ها معاشرت دارم قبلاً باورهای این‌چنینی داشته‌اند، فقط چپ هم نه، کلاً روشنفکر و انقلابی، اما امروز قضاوتی مشابه با قضاوت من، درباره‌ی گذشته دارند. با این حال کسانی هم هستند که برداشتی مشابه آنچه گفتید از فیلم کرده‌اند و عصبانی شده‌اند یا رنجیده‌اند.

- دلیل این رنجش و عصبانیت‌شان را درک می‌کنید؟

+ می‌توانم به آن‌ها بگویم که عصبانیت و رنجش‌شان به خاطر این است که هنوز نتوانسته‌اند با گذشته‌‌شان کنار بیایند و تحلیل درستی از آن داشته باشند. اما با آن‌ها همدلی ندارم. چیزی که این آدم‌ها را اذیت می‌کند این است که پدر یا عزیزشان زیر سؤال برود. در ذهنش یک قهرمان از عزیزش ساخته‌ اما ناگهان به او گفته می‌شود او چندان هم قهرمان نبوده [است]. این‌ها نسلی هستند که دوست ندارند احساس کنند تلاش‌ها و تکاپوهای‌شان نه‌تنها بیهوده که مخرب هم بوده [است.]



🔴 منبع:
برشی از متن گفت‌وگوی حبیبه جعفریان و علی ملیحی با علی مصفا درباره‌ی فیلم «نبودن».
متن کامل در اندیشه پویا ۸۹.

@IranDel_Channel

💢
‌‌
🔴 چرا تخم‌مرغ‌های نوروزیِ تبریز مهم‌اند؟

✍🏻 رضا حبیبی، کنشگر مدنی و سیاسی تبریزی

پیش از این بارها درباره ویژگی‌های منفی رویکرد و جریانی که امروز در "مناطق قومی ایران" به عنوانِ "هویت‌طلبی" شناخته می‌شود، نوشته و هشدار داده‌ام. در این یادداشت درباره یکی از این ویژگیهای منفی که در جریان تخم‌مرغهای نوروزی تبریز، آشکارا خود را نشان داد، نکاتی را بیان خواهم نمود.

در مورد مشخصِ آذربایجان، بخشی از جریان [به اصطلاح] هویت‌طلبی قومی، همزمان با ایجاد و تعمیق "گسلهای هویتی" در داخل ایران، پروژه دیگری را طراحی و اجرا می‌کند که هدف از آن، انحلال یا ادغام «هویت باشندگان بخشی از ملت ایران» در واحدِ هویتی دیگری‌ست که خارج از دولت و ملت ایران قرار دارند. بخش بزرگی از این گرایش الحاق‌گرایانه که در حوزه فرهنگی با شتاب دنبال می‌شود، با استفاده از جایگزینیِ نمادها پیگیری می‌گردد. یکی از ابزارهای مهمی که امروز در جهان برای برساخت یا تقویت هویتهای جمعی مورد استفاده قرار می‌گیرد، نمادهای مشترک هستند.

نمادِ مشترک هر آن چیزی‌ست که از نظرگاه ذهنی، حسِّ اشتراکِ تاریخی - هویتی را در اعضای گروه (در اینجا شهروندان به عنوان اعضای نهادِ ملت - دولت) تقویت نموده و به تداوم آن کمک می‌نمایند. بدیهی است شرطِ لازم برای تقویتِ هویت‌های جمعی، حس برابری حقوقی و ... در بینِ اعضای گروه است. با این وجود در صورتِ حضورِ این شرط پیشینی، نقش تقویت‌کننده نمادها در تقویتِ حس همبستگی جمعی ملی را نمی‌توان نادیده گرفت.

در سپهر فرهنگی و سیاسیِ امروز ایران، در کنار به حاشیه رانده‌شدن عام «امر ملی» و به تبع آن «نمادهای ملی»، استفاده از نمادها، از طرف جریانات به اصطلاح "هویت‌طلب" با هدف ایجاد اشتراکِ ذهنی - تاریخی - هویتی در بین اعضای گروه فروملی با قدرت پیگیری و اجرا می‌گردد.

این مسئله وقتی خطرناک‌تر می‌شود که «تلاش برای گسست ذهنی در داخل» با «تلاش برای پیوست یا الحاقِ ذهنی به خارج» همراه می‌گردد. مهمترین مصادیقِ این تلاش در سالیان گذشته در جغرافیای آذربایجانِ را می‌توان «ترویج نماد بوزقورد یا گرگ خاکستری» و «معرفی کتاب دده‌قورقود به عنوان میراث ادبی مردم آذربایجان» دانست.

می‌دانیم، نماد ملی ایرانیان حتی در زمان حکومت‌های تُرک‌تبار ایران، شیر بوده است. حالا اما به یکباره و بدون هیچ پشتوانه تاریخی در آذربایجان، سر و کله بوزقورد یا همان گرگ خاکستری با ۲ هدف توامان پیدا شده است. یکم جدا کردن نمادین مردم آذربایجان از سایر مردم ایران و دوم چسباندن‌شان به سایر "ترک‌تباران" دنیا. یعنی پیگیری توامان «گسست ذهنی در داخل و الحاق‌گری ذهنی در خارج»

کتابِ دده‌قورقود هم طی این پروسه قرار است بدیل شاهنامه در آذربایجان باشد. این کتاب همان‌قدر متعلق به فرهنگ آذربایجان است که کتابِ «بینوایان» ویکتور هوگو. هیچ فرد عاقلی بینوایان را متعلق به فرهنگ آذربایجان نمی‌داند. زیرا نگارش آن در آذربایجان انجام نشده، هیچ اشاره‌ای به نام آذربایجان در آن نشده (درباره آذربایجان نیست) و جایگاه خاصی نیز در بین مردمِ عادی آذربایجان ندارد. دقیقاً همین دلایل در مورد کتاب دده‌قورقود نیز ساری و جاری‌ست. چرا باید کتابی که در خارج از آذربایجان نگارش شده، محتوای آن هیچ ارتباطی با آذربایجان ندارد و باشندگان آذربایجان جز معدودی [به اصطلاح] فعالین سیاسی و فرهنگی، خواندن که هیچ، حتی نام آن را هم نشنیده‌اند، به عنوان میراث فرهنگی آذربایجان معرفی گردد؟ جواب ساده است. پیگیری توامان «گسست ذهنی در داخل و الحاق‌گری ذهنی در خارج»

با این توضیحات، اکنون می‌توان دید دقیق‌تری نسبت به تخم‌مرغ‌های تبریزی داشت.

۱. فردی که به صراحت در صفحه خود در فضای مجازی می‌نویسد «آذربایجان ج ن و ب ی، ایران نیست»، طرف همکاری نهادهای حاکمیتی قرار می‌گیرد.

۲. این فرد جهت گرامی‌داشتِ جشنی ایرانی، در ایران، از خط و نمادهایی استفاده می‌کند که هیچ سابقه‌ای در این منطقه نداشته و مربوط به جغرافیا و مردمانی دیگر است.

به نظر می‌رسد مسئله روشن‌تر از آن است که نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد. مشکل تخم‌مرغ‌های تبریزی، فقط چند شکل و نوشته نیست. بلکه تلاشی «توام با اراده»، «هدفمند» و «با برنامه» به منظور پیگیری توامان «گسست ذهنی در داخل و الحاق‌گری ذهنی در خارج» است.

برخی می‌گویند با چند تخم‌مرغ، تجزیه‌طلبی رخ نمی‌دهد. بله درست است. وقوع تجزیه‌ی جغرافیایی و سیاسی، موضوعی است که وقوعش الزامات خود را دارد. ولی گسست ذهنی از داخل و الحاق ذهنی به گروه‌های جمعیتیِ غیرِ ایرانی، تلاشی غیرقابل کتمان در سپهرِ سیاسی - فرهنگی امروز ایران است که باید هم حکومت و هم نخبگانِ فرهنگی و سیاسی خطر آن را جدی گرفته و در مقابل آن بایستند.

عدم توجه به این مهم، در بلندمدت قطعاً منجر به فروپاشی اجتماعیِ ایران می‌گردد. حتی اگر فروپاشی جغرافیایی صورت نگیرد.


@IranDel_Channel

💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اجرای ترانه‌ی "بهار مبارک بادا" با صدای ستاره کرامت‌الله، خواننده‌ی تاجیکستانی در جشنِ نوروزی در کشور تاجیکستان


@IranDel_Channel

💢

🔴 "امام‌ حسن! تولدتون مبارک!" و تصویر کیک کاکائویی و اسمارتیزهای رنگی..


✍️ مهدی سلیمانیه

انگار که امام هم کسی باشد، مثل پسرخاله، مثل زن‌دایی.. تولدش با کیک و برف شادی و هورا و فشفشه و اسمارتیز و شمع و فوت..
امامان شیعه که قرن‌ها قدسی‌ترین چهره‌ی تشیع بودند و با هاله‌ای از نورانیت و فاصله‌گیری به ذهن می‌آمدند، حالا در دست حکومت دینی و نسل جدیدش به چنین موجود زمینی و معمولی بدل می‌شود.

اوج فانتزی کردن دین با سودای جذاب‌تر، امروزی‌تر یا جوان‌پسندتر کردنش.. به هزینه‌ی خرج هزار و اندی‌سال سنت انباشته.. چه کسی جز خود حکومت دینی می‌توانست این چهره‌ها و مفاهیم را چنین عرفی و روزمره کند؟

عادت کرده‌ایم. اما حقیقتاً تحول غریبی برای دین و دین‌داری است.




🔴 پی‌نوشت:
بازنشرِ یک یادداشت به معنای تأیید کل محتوای آن و تأیید تمام مواضع نویسنده یادداشت نیست.

@IranDel_Channel

💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اینجا ایران ماست...

بانوی اردبیلی در نوروز به شهر اصفهان سفر کرده و در بازار اصفهان، ترانه‌ی آذربایجانی "ساری گلین" را می‌خواند و مورد تشویق حاضران قرار می‌گیرد.


@IranDel_Channel

💢

🔴 نوروز از دیروز تا امروز

✍️ افشین جعفرزاده

نوروز، واژه‌ای پارسی و جشنی است که با اسلوبهای امروزین فرهنگ ایرانی به جهان پیشکش کرده است‌.

اگر چه برگزاری جشن نوروز بصورت رسمی بیشتر توسط دولتهای ایرانی انجام گرفته است. کوتاه مدتی پس از بنیاد دولتهای مستقل در ایران پس از اسلام جنبه‌های رسمی و دولتی آن نه با شکوه دوران باستان بلکه کم و بیش دوباره اغاز شد‌.

گرچه مخالف‌خوانیها با نوروز از همان زمان چیرگی خلافتِ تبارگرای عربی بنی‌امیه اغاز شد
عباسیان که به شدت متأثر از فرهنگ و کارگزاران ایرانی بودند‌ در کنار برگزاری عیدهای اسلامی به جشنهای دیرین ایرانیان مانند مهرگان و نوروز نیز توجه داشتند. تأثیر خلافت عباسی از آداب الملوک ایرانی و نفوذ خاندانهای معروف ایرانی چون برمکیان نیز در اهمیت یافتن این جشنها سهم زیادی داشت. بر این اساس خلفای عباسی بویژه در ۲ سده نخست با برپایی مراسم جشنهای ایرانی مخالفتی نشان ندادند و با تسامح رفتار کردند

از میانِ جشنهای ایرانی دوران باستان نوروز و مهرگان و سده و برخی جشنهای کم‌اهمیت‌تر نظیر جشن رکوب الکوسج در این دوره رایج بود. از طاهریان تا روی کار آمدن صفویان ایران فاقد ۱ دولت منسجم همچون پیش از اسلام بود. ولی در این دوران دراز هم سنت برپایی جشنهای ایرانی با وجود مخالفتهای کسانی چون امام غزالی و برخی دیگر هم در عرصه حکومتی و بیشتر در عرصه مردمی در سرزمینهای ایرانی رایج بود. در دوران ملک‌شاه سلجوقی و به کوشش عمرخیام و تنظیم تقویم جلالی نوروز با روز نخست بهار مقارن شد.

با اغاز شاهنشاهی صفوی برپایی نوروز وارد یک نقطه اوج بی‌سابقه شد که شواهد فراوان آن را میتوان در اسناد تاریخی یافت. نوروز با شکوه هرچه تمام‌تر در قلمرو گورکانیان هند و ازبکها وعثمانیها نیز برگزار می‌شد. جایگاه این جشن در حکومت دراز مدت شروان‌شاهان اران و شروان هم که پیش از صفویان در بادکوبه و گنجه حکمرانی می‌کردند با شکوه بود.

سنت رسمی برگزاری جشن نوروز در سلسله‌های پس از صفوی هم با همان شکوه ادامه یافت.

نخستین سستی در برگزاری آیین نوروز از سالهای نخست سده بیستم در عثمانی اغاز شد.
تُرک‌های کنونی ترکیه و کسانی که امروز در آن کشور خودشان را تُرک می‌پندارند از سالهای نخست قرن بیستم و مشخصاً کودتای پانترکی ۱۹۰۸ ( انور، جمال، طلعت ) دچار نوعی بریدگی و انقطاع فرهنگی از گذشته خود شدند.

به همین دلیل جشن نوروز در ترکیه امروز صرفاً منحصر به کُردها و برخی علویها و آذریهاست که شامل جمعیتی معادل ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر می‌شود.

با بررسی تاریخ دوران عثمانی می‌دانیم در آن دوران نوروز جشنی بود ارزشمند که برگزاری آن ربطی به تبار نداشت و عثمانی‌ها افزون بر زبان پارسی، آیین نوروز را هم به اروپای شرقی منتقل کرده و رواج دادند.

در متون عثمانی پیرامون ارج نوروز اسناد کم نیستند. البته به دلیل جایگاه خلافتی و مذهبی در عثمانی اهمیت این جشن پایین‌تر از اعیادِ مذهبی فطر و قربان بود.

برپایی نوروز با شکوه هر چه تمام‌تر در دوران سلجوقیان روم نیز پیش از عثمانی‌ها رواج داشت.

اکنون در ترکیه لازها و اکثریت ترکها، نوروز نمیگیرند. دیگر اقوام، مانند کردها و برخی علوی‌ها و البته آذریهای ترکیه نوروز را پاس میدارند.

کردهای ترکیه  هم نوروز را عملا به سلاحی برای هویت‌طلبی ضد حاکمیت و یک راهبرد مبارزه  تبدیل کرده‌اند. در دوران صدام و حافظ اسد هم کردهای عراق و سوریه همین رویه را داشتند.

هویت‌طلبی با ابزار نوروز یکی از سمبلهای مقاومت مدنی مردمان اران و شروان و قفقاز و تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان و قرقیزستان در دوران استالینی بود. اینک نیز طالبان در افغانستان مخالف‌خوان اصلی نوروز است. بعدها در دوران برژنف رژیم شوروی تا حدی از این مبارزه با نوروز کوتاه امد و عقب‌نشینیهایی خفیف کرد‌.

فرقه دموکرات پیشه‌وری هم با پیروی از استالین و باقروف از کاربری واژه نوروز به شدت پرهیز میکرد و سعی داشت با واژه‌هایی چون ایل و بهار بایرامی از واژه نوروز استفاده نکند. چهارشنبه‌سوری و ۱۳ بدر هم در قاموس فرقه جایی نداشت.

مخالف‌خوانی با آیین ایرانی نوروز وجه مشترک جهان‌وطنهای افراطی مذهبی و مارکسیستی بوده است. بدون هرگونه سوگیری باید اذعان کنیم در میان شاخه‌های مذهبی اسلامی‌ مذهب جعفری بیشترین همدلی و بیان روایت در تأیید نوروز را از زمان صفویان داشته است. پدیده‌ای که در دیگر فِرَق کمتر دیده میشود

امروز نیز پاره‌ای از تجزیه‌طلبان و قوم‌گرایان افراطی و برخی وارثان مارکسیسم که تلاشهای فکری و عملی‌شان پیرامون نابودی نوروز به شکست سختی انجامیده است میکوشند با توسل به برخی داده‌های سست ریشه‌های ایرانی آن را انکار کرده و آن را به جشنی در حد آغاز سال نو فرو بکاهند!

شکی در وام‌گیری برخی سنتهای نوروزی از برخی اقوام باستانی نیست. ولی نوروز امروز بیشترین داشته‌هایش مدیون فرهنگ و تاریخ ایران است.

💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 اینجا ایرانِ ماست...

🎥 اجرای دونفره‌ به زبان‌های کُردی و تُرکی آذربایجانی در رادیو تهران توسط حسن زیرک و فاطمه زرگری



@IranDel_Channel

💢
🔴

لشکر نوروز به صحرا رسید
موسمِ شادیّ و تماشا رسید

زآمدنِ گُل به بشارت ز پیش
عید رسید اینک و زیبا رسید

روزه شبانگاه بزد طبلِ کوچ
بر سرِ این طارمِ مینا رسید

بادۀ نوروز و گُلش همرهند
عیدِ مبارک نه به‌تنها رسید

در چمن از‌بس خوشی و رنگ و بوی
موکبِ گل یا برسد، یا رسید

باده بیاور که درین انتظار
جانِ پیاله به لبِ ما رسید

سرو چو زد دست در آزادگی
لاجرمش کار به ‌بالا رسید

شاخِ شکوفه‌‌ست ثریّا وزین،
نعرۀ بلبل به ‌ثریّا رسید

لاله چو من خیمه به کهسار زد
تا به دلش آتشِ سودا رسید

داشت صبا بویِ سرِ زلفِ یار
صبح‌دمی دوش بدین‌جا رسید

آن‌‌همه آسایش و راحت چه بود؟
کز دَمِ آن باد به دل‌ها رسید

الحق از آن‌ها که ز رویِ ستم
پار به رویِ گُلِ رعنا رسید،

گفتم ازین پس نزند رایِ باغ
شُکر که امسال به ما وارسید

بویِ گل و نعرۀ بلبل ز باغ
چون سخنِ من، به همه‌‌جا رسید

✍️ کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی
(شاعر سدۀ هفتم هجری)



🔴 منبع:
دیوان کمال‌الدّین اسماعیل اصفهانی (غزلیات و رباعیات)، تصحیح و تحقیق دکتر محمدرضا ضیاء، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ویراست دوم ۱۴۰۲، ۱۷۴-۱۷۵


@IranDel_Channel

💢
📷 تصویری کمتر دیده شده از نشریۀ زنبور،
دوران مشروطه،
چاپ باکو


پایین تصویر به ترکی آذربایجانی نوشته شده:
یاشاسون ایرانین مشروطه طرفدارلری
(زنده باد طرفداران مشروطه ایران)



🔴 منبع:
کانال ملانصرالدین

@IranDel_Channel

💢

🔴 توصیهٔ دکتر سجاد آیدنلو، شاهنامه‌پژوه ارومیه‌ای

یکی از کلیدواژه‌های نادرست که دستمایۀ جعل و نفاق نیز می‌شود، کلیدواژۀ «فارس» است.
از منظر تباری و نژادی و هویتی، ما فارس نداریم. هویتِ فارس نداریم، ملّتِ فارس نداریم، شاعر فارس نداریم. این اصطلاحات نادرست است.

فارس، [صرفاً] نام استانی در ایران بوده که در طولِ تاریخِ ایران به دلیل اینکه دو سلسلۀ تاثیرگذارِ هخامنشیان و ساسانیان از آنجا برخاستند، بنا بر قاعدۀ ادبی مَجاز، در متونِ عربی و بعضاً یونانی، فارس را به معنای ایران به کار برده‌اند.

مثلاً وقتی می‌گفتند «ملوک الفرس»، یعنی پادشاهان ایران، که آذربایجان و کردستان و خراسان و کلیۀ نواحی ایران را نیز شامل می‌شده است.

برخی به اشتباه این‌گونه تلقی می‌کنند که فارس‌ یک نژاد و هویت جدایی است که در برابر هویتِ تُرک و کُرد و لُر و … قرار دارد.
این‌گونه نیست، ما یک هویتِ ایرانی داریم که تمامی مناطق و زبان‌ها و گویش‌های رایج در ایران را دربرمی‌گیرد.

زبان فارسی، زبان ملّی ایرانیان است، نه [زبانِ] یک هویت مشخص و جدایی به نام فارس.

بر اساس همین نکاتی که عرض کردم، نظامی [گنجه‌ای] خود را «دهقان فصیح پارسی‌زاد» لقب می‌دهد که در اینجا پارسی به معنای ایرانی است، نه فارس در تلقی اشتباهِ امروزین.

بر همین اساس بنده از اهالی رسانه نیز خواهش می‌کنم که از اصطلاحاتی مانند فارس، تُرک، کُرد، لُر و … استفاده نکنند؛ چرا که این کار مقدمۀ دیگری‌سازی و در ادامه نیز مقدمۀ ملت‌سازی در درونِ کشور می‌شود و یکپارچگی و وحدت ملی ایران را با مخاطره مواجه می‌کند.

اگر هم اصراری برای تقسیم‌بندی افراد بر اساس زبان است، از اصطلاحاتِ فارسی‌زبان، تُرکی‌زبان، کُردی‌زبان و … استفاده کنند.
البته که بهتر است معیار تقسیم‌بندی در درون یک کشور متحد و یکپارچه، معیارِ جغرافیایی باشد؛ چنانچه سنت ادبی و تاریخی ما نیز بدین‌گونه بوده است. مانند خراسانی، سنندجی، تبریزی، شیرازی و … .
اگر چنین باشد، تداخل و تناقضی هم با هویت تاریخی و درازدامن ایرانی پیدا نخواهد شد.




🔴 پی‌نوشت:

نهم فروردین ماه، زادروز سجاد آیدنلو، شاهنامه‌پژوه و استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی

سجّاد آیدنلو (متولد ۱۳۵۹ در شهر ارومیه) شاهنامه‌شناس و استاد تمام دانشگاه پیام‌نور ارومیه است. از او حدود شانزده کتاب و نزدیک دویست و هفتاد مقاله در حوزهٔ شاهنامه‌شناسی منتشر شده‌است. آیدنلو به گواهی استادان و متخصصان فن، جوان‌ترین شاهنامه‌شناس شاخصِ حال حاضر در دنیاست که اعتبار و تازگی نوشته‌های او به تأیید بسیاری از بزرگانِ ادب فارسی رسیده‌است. میلاد عظیمی در یکی از نوشته‌های ستون آویزه‌ها در مجله بخارا، سجاد آیدنلو را برجسته‌ترین، فردِ نسلِ خود برای ادامه سلسله جلیله دانشمندان و ادیبانِ آذربایجان معرفی کرده‌است. آیدنلو در بیش از صد همایش و مجلس علمی در شهرها و دانشگاه‌های مختلف کشور دربارهٔ شاهنامه و ادب حماسی ایران سخنرانی کرده‌است و تا امروز چندین مقام و موفقیت علمی را کسب کرده‌ است از جمله برندهٔ جايزهٔ كتاب سال برای اثر آذربايجان و شاهنامه، چند بار برگزیدگی در جشنوارهٔ نقد کتاب و آیین بزرگداشت حامیان نسخ خطی، شایسته تقدیر در اولین دورهٔ جایزه جلال و شایسته تقدیر در کتاب سال، برنده جایزه سرو ایرانی و...
سجاد آیدنلو در سال ۱۳۹۹ خورشیدی و در چهل سالگی به مرتبهٔ استاد تمامی در رشته زبان و ادبیات فارسی ارتقا یافت و یکی از جوان‌ترین کسانی است که در تاریخ دانشگاه‌های ایران در رشته ادبیات فارسی در این سن به این مرتبه‌ رسیده است.





#یادها | #مناسبتها

@IranDel_Channel

💢

🔴 معرفی بیست و یکمین شمارۀ نشریۀ «صبح تبریز»

✍️ نیما عظیمی

نشریۀ «صبح تبریز» مجله‌ای خوش‌ قد و قامت در آذربایجان است که از نظر فرم، مانند بسیاری از ماهنامه‌ها و فصل‌نامه‌ها، «پرونده‌محور» است و در هر شماره، موضوع یا چهرۀ خاصی را از زوایای مختلف مورد بحث قرار می‌دهد.

از نظر محتوا نیز در هر شماره، فصلی از تاریخ، فرهنگ و هنرِ ایران‌زمین را روایت می‌کند و درون‌مایۀ کاملاً ایران‌‌دوستانه دارد.

صبح تبریز، سال گذشته (۱۴۰۲ خورشیدی)، در جشنوارۀ رسانه‌های ملی ایران، رتبۀ نخست را در بخش گفت‌وگو از آن خود کرد. «میراعتماد عمادی» مدیرمسئول و «فرشید باغشمال» سردبیر مجله است.

ویژه‌نامۀ نوروزی مجله، با گرامی‌داشت هشتادمین سال زادروز دکتر شهریار عدل منتشر شده‌ و با عکسی از دکتر عدل در کنار گل‌ومرغ‌های قاجاری همراه شده که اشاره به خاستگاه هنری و تاریخی این شخصیتِ کم‌نظیر دارد.

مرحوم [شهریار] عدل، اهل تبریز و با همت او بود که تخت‌جمشید، چغازنبیل و نقش‌جهان اصفهان به ثبت جهانی رسید و این سه اثر تاریخی را در سال‌های جنگ، زیر چتر حمایتی یونسکو برد و از خطر بمباران‌های احتمالی عراق نجات داد.

صبح تبریز، در همین‌شماره، به پیشینۀ هنرِ سفال در آذربایجان نیز پرداخته و نشان این هنر تمدن‌ساز را از کاوش‌هایِ باستان‌شناسیِ قرونِ میانی گرفته تا آثار برادرانِ فقید قابچی - که ترکیب رازآلود آبی‌فیروزه‌ای کارگاه‌شان، همواره مورد توجه پژوهشگران سفال است - بررسی کرده‌ است.


شماره‌های پیشین این مجله نیز حال‌وهوای مشابهی دارند:

«پروندۀ جغرافیای آذربایجان» و یادی از شادروان دکتر رحیم هویدا از جغرافی‌دانان برجسته دانشگاه تبریز در سال‌های دور.

«پروندۀ موزه» و یادی از شادروان استاد فاطمه کریمی، بانوی کهنه‌کار باستان‌شناسی ایران و پایه‌گذار کاوش‌های ربع‌رشیدی تبریز در سال ۱۳۷۲ [خورشیدی].

«پروندۀ شادروان حاج‌اسماعیل امیرخیزی» تاریخ‌نگار، ادیب، خوش‌نویس و از چهره‌های شاخص مشروطه، که مشاور ستارخان سردار ملی نیز بود.

«پروندۀ پهلوانی» و یادی از عیاران و لوطیان تبریز در دوره صفوی، نظیر پهلوان حاج‌ اللهیارخان تبریزی، پهلوان ابراهیم حلاج‌اوغلی و پهلوان عبادالله سرابی تبریزی.

«پروندۀ اسناد تاریخی تبریز» و مرور مهم‌ترین اسناد تاریخ معاصر تبریز از جمله «وقف‌نامه تبریز» که یادآور اشغال بیست‌ساله‌ی تبریز توسط عثمانی‌ها است.

«پروندۀ مکتبِ مرثیه تبریز» و یادی از نوحه‌سرایان آذربایجان به همراه آئین‌ها و سنت‌های عزاداری در تبریز.

«یادنامۀ دکتر محمدجواد مشکور» ادیب، مورخ و دین‌پژوه برجسته معاصر که سال‌های جوانی خود را در دانشگاه تبریز حضور داشته و با کتاب مهم «تبریز تا پایان قرن نهم هجری» نقش ارزنده‌ای در روایت تاریخ این شهر داشته‌است.

«پروندۀ باغات تاریخی تبریز» با نگاه بر پیشامدهای ناگواری که «باغ‌شهر تبریز» را به وضعیت خشکیده معاصر بدل ساخت.

«پروندۀ تبریز دهه ۱۳۶۰ [خورشیدی]» با گفتارهایی دربارۀ روزهای ملتهب این شهر در گفت‌وگو با مسئولان و چهره‌های پرنفوذ آن دوران.

«پروندۀ دارالسلطنه تبریز» و یادی از رجال برجسته و تاثیرگذار تبریز در عهد قاجار.

«پروندۀ کاسبی» و یادی از آئین‌ها و باورهای کاسبی سنتی در تبریز قدیم.

«پروندۀ تبریز و خراسان» که به اشتراکات تاریخی دو شهر با محوریتِ ارادت به آستان امام رضا(ع) پرداخته است.

«پروندۀ تبریز و اصفهان» که از آن به «رفاقت‌نامه دو شهر» یاد شده‌ و پیداست قصد دارد بر فضای قیاس دو شهر تاریخی فایق آید.




🔴 پی‌نوشت:
برای آشنایی با شمارۀ ۲۱ نشریۀ «صبح تبریز» به اینجا مراجعه کنید.

@IranDel_Channel

💢

🔴 تقسیم‌بندی ایران براساسِ قومیت و ورزش.!

آفرین آقای جواد خیابانی!!

✍️ منوچهر جوکار، دکترای زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز


گزارشکر و گوینده و مجری معروفِ تلویزیون آقای جواد خیابانی در برنامه زنده تلویزیونی، اظهارنظری کرده که اگر در کشور دیگری که مثل ایران، "چند قومیتی" است اظهار می‌شد، حتماً گوینده، تهیه‌کننده و مجری برنامه‌ی تلویزیونی به جرم توصیه به قوم‌گرایی و جدایی‌طلبی مورد پیگرد قانونی قرار می‌گرفتند.

مثلاً تصور کنید در تلویزیون ملی ترکیه برای یک تیم متعلق به منطقه کُردنشین چنین توصیه‌ای می‌شد، حاکمیت و دوست‌داران یکپارچگی ملی و زبانی آن کشور چه زلزله‌ای به پا می‌کردند!!

این مجری محترم که گه‌گاه گزارش‌های ورزشی‌اش به جهت برخورداری از عناصر طنز سرزبان‌ها می‌افتد و تکیه‌کلام مردم می‌شود، در برنامۀ "تلویزیون ملی"، تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز را با تیم اتلتیکو بیلبائو اسپانیا مقایسه کرده و می‌گوید: من چند بار گفته‌ام که بازیکنان آن تیم اسپانیایی تماماً اهل ایالت باسک و شهر بیلبائو هستند و تیم تراکتور هم باید تماماً اهل آذربایجان و تُرک باشند!!

چشم‌مان روشن آقای گزارشگر!
به توصیه‌ی جنابعالی اگر در عالم واقع ممکن باشد که بازیکنان پرسپولیس و استقلال هم کلاً تهرانی بشوند و فولاد هم اهوازی و صنعت نفت هم آبادانی و نساجی هم قائم‌شهری و ملوان هم اهل انزلی و مس هم کرمانی و گل‌گهر هم سیرجانی و ذوب آهن و سپاهان هم اصفهانی و.... آن وقت این وسط ایران و لیگِ فوتبال ایران کجاست؟ توصیه‌ی شما اگر از سر ناآگاهی باشد (که امیدواریم چنین بوده باشد)، توصیه به جدایی‌طلبی و تقسیم‌بندی ایران به چند استان و شهر ورزشی - قومی است که خیلی جدید هم هست!

دست‌مریزاد آقای گزارشگر خلاق!!
شما انگار نمی‌دانید که ایالت باسک اسپانیا اولاً خودمختار است و درثانی به شدت با حکومت مرکزی در جدال و درگیری و به دنبال جداشدن و استقلال از حاکمیت اسپانیاست. گمان نمی‌کنید توصیه شما ممکن است هم گزک به دست قوم‌گراها بدهد که در عین معدود بودن تعدادشان، سخت پرتلاش و فعال‌اند (؟!) و به دنبال فرصت ماهی‌گیری از آب گل‌آلود؟ و هم امکان برخورداری و بهره‌بردن تیم‌ها از بازیکنان سایر مناطق و حتی خارج از کشور را سلب می‌کند؟! اصلاً شما غیر از همان مثال تیم اسپانیایی که قوم‌گرا و جدایی طلب‌اند، تیم دیگری در دنیا (در دنیای فوتبال باشگاهی حرفه‌ای) سراغ دارید که طبق توصیه‌ی مشعشع حضرت‌عالی رفتار کرده باشد؟



🔴 پی‌نوشت کانال ایران‌دل:
بارها از زبان جواد خیابانی، عشق و مهر به ایران را شنیده‌ایم و گزارش‌های پرشورش در بازی‌های تیم ملی فوتبال ایران و بویژه گزارش خاطره‌انگیزش در بازی ایران - استرالیا و چشم‌های پراشکش بعد هر بُرد و باخت تیم‌‌های ملی ایران هرگز از ذهن ایرانیان پاک نشده است. ولی از سویی احساساتی، هیجانی و ساده‌دلی ایشان هم عیان است و به احتمالِ قوی این سخنان نیز از روی قصد و برای ترویجِ قوم‌گرایی و به خطر انداختن یکپارچگی ملی و تمامیت ارضی ایران به زبان‌شان رانده نشده و ناشی از همان هیجان، احساسات و ساده‌دلی‌ست و امید است برای جبران و پوزش، اقدام کنند.
و از سوی دیگر، آیا شبکه دو سیما، آنهم در یک برنامه‌ی غیرزنده، ناظر پخشی ندارد؟!! و چرا با گذشتِ چند روز از پخشِ برنامه، روابط عمومی صداوسیما در این مورد، توضیح نداده و عذرخواهی نکرده است؟


@IranDel_Channel

💢
ایران‌دل | IranDel
🔴 در حاشیه نبرد «کُرد‌ها» و «تُرک‌ها» در بلژیک بابک مینا از دیروز «کُردها» و «تُرک‌ها» در بلژیک به جان هم افتاده‌اند و در خیابان همدیگر را کتک می‌زنند. ظاهراً کار به کوکتل مولوتوف هم کشیده است. این نتیجه نهایی قوم‌گرایی بدون هویتِ ملی و شهروندی است، سیاستی…

🔴 قومیت‌گرایی، حمام خون!

✍️ پوریا ذوالفقاری

رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور (بخوانید تریبون‌های اتنیک‌بازان و قوم‌گرایان) زبان به کام گرفته‌ و خود را به ندیدن و نشنیدن زده‌اند. رادیو زمانه، برداشتنِ تخم‌مرغ با نقش‌ها و زبان مغولی از پارکی در تبریز را به تمامیتِ ارضی ربط داده است (!) و ایران‌اینترنشنال هم «تصادفاً» وقت و بی‌وقت، مستند دربارهٔ فرهنگ و موسیقی مغولی پخش و بازپخش می‌کند! هیچ‌یک هم به روی خود نمی‌آورند که بلژیک و سپس آلمان، آوردگاهِ قوم‌گرایان و دعواهای پان‌کُردها و پان‌تُرک‌ها (*) شده‌اند.

این تصاویر تکان‌دهنده که عمدتاً از رسانه‌های غیرفارسی‌زبان پخش شده‌اند، هنوز هم نمی‌توانند تصویر دقیقی از همان آشی باشند که قوم‌گرایان برای فردای ایران، تدارک دیده‌اند. تازه بلژیک، برخلاف ایران، نه همسایه‌ای دارد که بخواهد برای تقویت این جدال و برهم زدن تمامیت ارضی‌اش نقشه بکشد و نه این دو گروه غرق در هویتِ قومی و عاری از هویتی ملی و پیونددهنده در آن کشور، مسلح هستند.

روزهای موعود قوم‌گرایانی که خواب پاره‌پاره شدن ایران را می‌بینند، زمانی است که پان‌کُردها و پان‌تُرک‌ها با همین میزان نفرت و با تفنگ و نارنجک به جان هم بیفتند و دود سلاح و بوی باروت و تَرکش‌های‌ جنگ‌های‌شان سایر بخش‌های ایران را هم درگیر و زخمی کند.

رخدادهای اخیر در بلژیک، هلند و آلمان، رفتار و ترجمهٔ عملیِ طرزِ فکر کسانی است که برای خود هیچ هویتی جز هویتِ قومی قائل نیستند. سرشار از نفرت و در سودای سرزمینی با مردمی از نژاد واحد، یکدیگر را می‌درند و شگفت اینکه باورمندان به امکانِ همزیستی اقوامِ مختلف در یک کشور را «فاشیست» می‌خوانند!! قول می‌دهم بسیاری‌شان تعریف اولیهٔ فاشیسم را هم نمی‌دانند وگرنه از باورها و رفتارهای خود، غرق در شرم می‌شدند.

این صحنه‌ها ماکتِ شیک و اولیه‌ای‌ هستند از آنچه رسانه‌های فارسی‌زبان با تریبون دادن به تروریست‌ها و نوچه‌ها و به اصطلاح کارشناسان فاندبگیر آن‌ها برای فردای ایران و در غیاب حاکمیتِ فراگیر و ملی در آن تدارک می‌بینند. وضعیتی که ایران را برای دهه‌ها و چه‌بسا برای ابد به میدانِ جنگی بدل می‌کند که افغانستان در برابر آن بهشت خواهد بود. در پس تأکید بر هویتِ قومی به جای هویتِ ملی، سودای تبدیل ایران به چنین حمام خونی نهفته است.


🔴 پی‌نوشت:
* به ظاهر شهروندان کُردی‌زبان و تُرکی‌زبان کشور ترکیه که ساکن در کشور بلژیک (و هلند و آلمان) هستند،‌ با آغاز نوروز و جشن گرفتن نوروز توسط کُردی‌زبان‌های ترکیه‌ای، درگیری‌های خونینی باهم داشته‌ و در مواردی حمله‌ی شبانه به منزل هم و آدم‌ربایی هم رخ داده است.


@IranDel_Channel

💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

🎥 زنده‌یاد دکتر بهروز ثروتیان:

حافظ، حقیقتاً یکی از بزرگانی‌ست که من بارها با خودم فکر می‌کنم که روزی برسد، اهل دردِ تمامِ جهان برای آن‌که بتوانند از شعر حافظ، بهره ببرند و دردهای خودشان را بهبود ببخشند، زبانِ فارسی را به خاطرِ حافظ، مولانا،‌ عطار و سنایی و ... یاد بگیرند.
و در پایان، به دو بیت از حافظ شیرازی اشاره می‌کنم که از وطن و عشق به وطن صحبت می‌کند:

بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاری‌ست
که ما دو عاشقِ زاریم و کارِ ما زاری‌ست

در آن زمین که نسیمی وزد، زِ طُرّهٔ دوست
چه جایِ دم‌زدنِ نافه‌های تاتاری‌ست




🔴 پی‌نوشت:
بهروز ثروتیان، زادهٔ ۱۱ مهر ۱۳۱۶ در شهر میاندوآب استانِ آذربایجان‌غربی،‌ درگذشتهٔ ۷ مرداد ۱۳۹۱ خورشیدی در گوهردشت کرج، دکترای زبان و ادبیات فارسی، نظامی‌شناس، حافظ‌شناس و پژوهشگر برجسته‌ی ادبی


🔴 منبع ویدئو:
مؤسسه فرهنگی و هنری تماشاگه‌راز

@IranDel_Channel

💢
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شاهنامه‌خوانی با آوازِ امیرحسین مدرس در برنامه ایرانِ دوست‌داشتنی شبکه یک سیما


فریدون فرّخ فرشته نبود
زِ مُشک و زِ عنبر سرشته نبود

ز «داد» و «دَهِش» یافت او نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی


@IranDel_Channel

💢
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 شهر پارسه (تخت جمشید) در لحظه‌ی سال نو و نوروز ۱۴۰۳ خورشیدی

با خوانش ابیاتی از شاهنامه حکیم فردوسی توسی



@IranDel_Channel

💢

🔴 ‏راز اعدام قاضی محمد و همکاری پسر او با ساواک

✍️ سالار سیف‌الدینی

سالگرد اعدام قاضی محمد (دهم فروردین ۱۳۲۶ خورشیدی) است که با درخواست و تلگرام خوانینِ کُرد، که تقاضای اعدام او را داشتند به دار آویخته شد. پس از ۲۱ آذر [۱۳۲۵ خورشیدی] و نجات آذربایجان، قانون عفو متجاسرینِ آذربایجان و زنجان به تصویب رسید که شامل همه - غیر از هیأت رهبری و مرتکبینِ جنایت و جرایم علیه اموال و نفوس - می‌شد.

اما [حسن] تقی‌زاده و بقیه پا درمیانی دیگری هم کردند و با استفاده از عفو ملوکانه، مانع اعدام بسیاری دیگر از اعضای رهبری فرقه و حزب دموکرات شدند. اما نامه‌ی خوانین کُرد کرمانشاه و کُردستان به محمدرضا شاه پهلوی و درخواست [مجازات]، مانع از عفو او شد. دلیل این کار، خیانتی بود که قاضی محمد، نسبت به مملکت روا داشت و با این کار عملاً نماینده دولت در مهاباد محسوب م‌یشد، هنگام اشغال کشور با اجنبی همکاری کرد. از نظر کُردها، اینکار جرمی نابخشودنی بود.

خانواده قاضی [محمد] با اعدام او کنار آمدند و دربار نیز به جای طرد آنها، به جذبشان پرداخت. علی همام قاضی، فرزند ارشد او با هدایت ساواک و دربار به مال و مکنت زیادی رسید و به عنوان دیپلمات به آلمان غربی رفت. احتمالاً سمت رایزن اقتصادی برای او، یک پوشش جهت فعالیت جاسوسی علیه احزاب چپ بود. علاوه بر آن علی همام (پسر قاضی محمد)، درخواست پاداش، افزایش حقوق و زمین از دربار داشت.

سند زیر فقط یکی از آنها (چند هزار هکتار زمین در زنجان) است. زمین‌های که علی [همام] قاضی از دربار گرفت، ظاهراً بعد از انقلاب توسط حسنی (امام جمعه ارومیه) برای مدتی اداره شد و بعدها احتمالاً به اوقاف یا بنیادی منتقل شد.

علی [همام] قاضی پس از انقلاب [۱۳۵۷ خورشیدی] و رفتن شاه و ساواک، به تنظیمات کارخانه برگشت و حزب تجزیه‌طلب پاک را در شمالِ عراق تأسیس کرد. اما به دلیل فعالیت‌های جاسوسی‌اش علیه چپها، به قدری در میان احزاب مسلحِ کُرد منفور شد که هیچ‌گاه نامی از او نبردند و حزب دموکرات نیز تلاشی برای جذب او نکرد.



🔴 برای مشاهده‌ی اسناد مورد اشاره، به قسمتِ "مشاهده پیام" مراجعه کنید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
🔴 گِره فروبسته دیپلماسی ایران در قفقاز؟

✍️ مازیار خسروی در توییتی نوشت:

گِره فروبسته‌ی دیپلماسیِ ایران در قفقاز، تنها برساخته و نتیجه‌ی عملکرد این یا آن سفیر نیست که با برکناری امثالِ افشار سلیمانی و عباس موسوی باز شود.

آنچه درگیرش هستیم، خروجی سه دهه فرصت‌سوزی، گیجی راهبردی و نفوذِ پانترک‌الهی‌ها تا مغزِ استخوان ساختارِ سیاسی است.‌

رسانه‌های ایرانی، سفیر برکنار شده را با مصوبه «انتقاد از حاکمِ باکو ممنوع!» به یاد خواهند آورد؛ اما سفیرانِ نمک‌گیر علی‌اف معلول هستند نه علت.
باید ریشه را خشکاند، وگرنه زدنِ شاخ و برگ، دردی را دوا نمی‌کند...


#توییت_خوانی


@IranDel_Channel

💢
‍ ⁠⁣‌
🔴 جامعه و فرهنگ ایرانی از شرق دریای مرمره تا خلیج بنگال با محوریتِ زبان فارسی

✍️ احسان یارشاطر

نشان عمدۀ پایداری هویت ایرانی در درجۀ اول حفظ زبان ملی با وجود تسلط تازیان است. گفتنی است که با آنکه جمعیت کثیری از قبایل عرب در خراسان سکنی گزیدند، خراسانیان به‌خلاف مردم مصر و شام عرب‌زبان نشدند، برعکس تازیانی که در شهرها و دهات خراسان ساکن شدند - به‌خلاف آنها که جدا از ایرانیان به‌صورت قبیله می‌زیستند - فارسی‌زبان گردیدند و در حملۀ ابومسلم به عراق در زمرۀ سپاهیان او درآمدند.

البته باید گفت که تأثیری که اسلام بر ایران بخشیده است با تأثیر تمدن‌های دیگر تفاوتی اساسی دارد و آن قبول کیشی تازه است، به‌خصوص که اسلام مانند سایر ادیان خاورمیانه تنها ناظر به مسائل روحانی و ارتباط میان بنده و پروردگار نیست، بلکه روابط اخلاقی و اجتماعی و مسائل مالی و قضایی و به عبارت دیگر کلیۀ شئون زندگی را دربرمی‌گیرد؛ ازاین‌رو فرهنگ تازه‌ای که از زمان صفاریان و سامانیان و مقارن فتور دولت عباسی در ایران شکفتن آغاز کرد در محدودۀ آیین اسلام روی داد.

اهمیت این فرهنگ درخور توجه است. اگر به کشور ایران محدود بود فقط اهمیت ملی و محلی داشت، اما این فرهنگ قلمروی بسیار وسیع‌تر دارد. توین‌بی (toynbee) مورخ نامدار این قرن که تمدن‌های مختلف دنیا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به تمدن ایران و اسلام توجه خاص مبذول داشته می‌گوید: اگر به عقب برگردیم و بخواهیم ریشه و منشأ جامعۀ اسلامی امروز را جستجو کنیم به جامعه‌ای برمی‌خوریم که حوزۀ جغرافیایی آن از شرق دریای مرمره شروع می‌شود و به خلیج بنگال منتهی می‌گردد و شامل آناتولی و آذربایجان و خراسان و حوزۀ رودهای جیحون و سیحون و افغانستان و هندوستان (پهنۀ شمالی هند از پنجاب تا مصب رودخانۀ گنگ) است. این جامعه یا فرهنگ را توین‌بی «جامعۀ ایرانی» (Iranian society) می‌خواند؛ زیرا در سراسر قلمرو آن فرهنگ ایرانی فرمانروا بود و زبان فارسی زبان فرهنگی آن به شمار می‌رفت.

همین پهنه است که مآلاً به‌صورت شاهنشاهی‌های عثمانی و صفوی و گورکانی تشکل یافت. در قلمرو این سه دولت تا زمانی که تمدن مغرب‌زمین پا در صحنه گذاشت و رهبری فرهنگی را به دست گرفت، زبان و ادبیات و هنر و اندیشۀ ایران پیشوایی داشت و سرمشق و اساس فرهنگ‌های محلی به شمار می‌رفت.



🔴 منبع:
«پیوستگی تاریخ ایران»، احسان یارشاطر، نشریۀ ایران‌شناسی، بهار ۱۳۷۰، شمارۀ ۹، ص ۱۷


🔴 پی‌نوشت:
دوازدهم فروردین‌ماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیان‌گذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک

#مناسبتها | #یادها

@IranDel_Channel

💢
🔴 سیزده‌بدر

✍️ برشی از یادداشتِ #سجاد_آیدنلو ، شاهنامه‌پژوه و دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی

@IranDel_Channel

💢