لطفا پیامبر را از تاریخ غیب نکنید!
نقدی بر یادداشت اخیر محمد مجتهد شبستری
چند روزیست یادداشتی اصلاحی از سوی استاد #محمد_مجتهد_شبستری در سایت ایشان منتشر شده است. گویی این عزیز بزرگوار دیگر عنوان "قرائت نبوی از جهان" را کنار گذاشتهاند. به دو مدعای ناکافی و قابل نقد: ! تمام متن فعلی قرآن از نگاه تاریخی اثر یک شخص است، یعنی نبی، و !! آن شخص همانا حضرت محمد(ص)، پیامبر اسلام است. ایشان این دو مدعا را مغایر با مطالعات تاریخی جدید میدانند و لذا به جای آن عنوان، "خوانش پدیدارشناسانه" و "خوانش روایی" را ارائه میکنند.
نکته:
مجتهدشبستری بسیار برای من عزیز و محترم، اما به نظرم ایشان در اینجا اندکی شتابان به آب زده است. چند وقتیست پیشنهاداتِ مطالعاتی او را پیگیری میکنم و با آنها در چالشام. خصوصا آخرین آنها که به گفتگوی دوستان #حقلهی_نو با دکتر #محمدعلی_امیرمعزی برمیگشت. گویی اینروزها شبستری سخت متاثر از مطالعات قرآنپژوهان غربی قرن بیستام به این سوست. افرادی مانند "جان ونزبرو"، "پاتریشیا کرونه"، "ویلیام گراهام" و... . افرادی که در اصالت تاریخی قرآن تردید کردهاند و پیدایش آن را مربوط به قرن دوم و گاها سوم هجری قمری دانستهاند. (و حتی از آن بالاتر، گاهی پیامبر را نیز از تاریخ غیب کردند). رویکردی که در میان متفکران ایرانی نیز طرفدارانی دارد و چنانکه آوردم امیرمعزی یکی از آنهاست.
اما این تمام ماجرا نیست. این نگاه اصالتشکن و تجدیدنظرطلب چندیست در خود غرب نیز مورد نقادیهای فراوان قرار گرفته، و روز به روز از اعتبارش کاسته میشود. مثلا #فرانسوا_دوبلوا، از منتقدان این رویکرد بارها در نوشتههایش به نقد دیدگاهِ ونزبرو پرداخته و حتی از منابع تاریخی نزدیکتر به صدر اسلام سخن گفته. او معتقد است تجدیدنظرطلبان درک درستی از فرهنگ زیستهی عربستان عصر پیامبر(ص) ندارند و به علت پایبندی افراطی به منابع باستانشناختی و کتیبهشناختیِ آن دوران از پرداختن به روشهای بومی انتقال معنا عاجزند. البته بماند که اخیرا دوباره رویکرد انتقادی به اسناد اولیه، در جهت اعتباربخشی به اصالت تاریخی قرآن در کار و بار کسانی چون هارلند موتسکی برجسته شده است.
نتیجتا، فکر میکنم دوباره بهتر باشد شبستری به عنوان "قرائت نبوی از جهان" برگردد. با تغییر عنوان صرف نمیتوان محتوایات مندرج در نظریهی مطروحه را منقلب کرد.
#حسین_پورفرج
@HosseinPourfaraj
نقدی بر یادداشت اخیر محمد مجتهد شبستری
چند روزیست یادداشتی اصلاحی از سوی استاد #محمد_مجتهد_شبستری در سایت ایشان منتشر شده است. گویی این عزیز بزرگوار دیگر عنوان "قرائت نبوی از جهان" را کنار گذاشتهاند. به دو مدعای ناکافی و قابل نقد: ! تمام متن فعلی قرآن از نگاه تاریخی اثر یک شخص است، یعنی نبی، و !! آن شخص همانا حضرت محمد(ص)، پیامبر اسلام است. ایشان این دو مدعا را مغایر با مطالعات تاریخی جدید میدانند و لذا به جای آن عنوان، "خوانش پدیدارشناسانه" و "خوانش روایی" را ارائه میکنند.
نکته:
مجتهدشبستری بسیار برای من عزیز و محترم، اما به نظرم ایشان در اینجا اندکی شتابان به آب زده است. چند وقتیست پیشنهاداتِ مطالعاتی او را پیگیری میکنم و با آنها در چالشام. خصوصا آخرین آنها که به گفتگوی دوستان #حقلهی_نو با دکتر #محمدعلی_امیرمعزی برمیگشت. گویی اینروزها شبستری سخت متاثر از مطالعات قرآنپژوهان غربی قرن بیستام به این سوست. افرادی مانند "جان ونزبرو"، "پاتریشیا کرونه"، "ویلیام گراهام" و... . افرادی که در اصالت تاریخی قرآن تردید کردهاند و پیدایش آن را مربوط به قرن دوم و گاها سوم هجری قمری دانستهاند. (و حتی از آن بالاتر، گاهی پیامبر را نیز از تاریخ غیب کردند). رویکردی که در میان متفکران ایرانی نیز طرفدارانی دارد و چنانکه آوردم امیرمعزی یکی از آنهاست.
اما این تمام ماجرا نیست. این نگاه اصالتشکن و تجدیدنظرطلب چندیست در خود غرب نیز مورد نقادیهای فراوان قرار گرفته، و روز به روز از اعتبارش کاسته میشود. مثلا #فرانسوا_دوبلوا، از منتقدان این رویکرد بارها در نوشتههایش به نقد دیدگاهِ ونزبرو پرداخته و حتی از منابع تاریخی نزدیکتر به صدر اسلام سخن گفته. او معتقد است تجدیدنظرطلبان درک درستی از فرهنگ زیستهی عربستان عصر پیامبر(ص) ندارند و به علت پایبندی افراطی به منابع باستانشناختی و کتیبهشناختیِ آن دوران از پرداختن به روشهای بومی انتقال معنا عاجزند. البته بماند که اخیرا دوباره رویکرد انتقادی به اسناد اولیه، در جهت اعتباربخشی به اصالت تاریخی قرآن در کار و بار کسانی چون هارلند موتسکی برجسته شده است.
نتیجتا، فکر میکنم دوباره بهتر باشد شبستری به عنوان "قرائت نبوی از جهان" برگردد. با تغییر عنوان صرف نمیتوان محتوایات مندرج در نظریهی مطروحه را منقلب کرد.
#حسین_پورفرج
@HosseinPourfaraj