حسین پورفرج | مدادِ مردمکِ دیده
602 subscribers
164 photos
24 videos
25 files
181 links
Books:
میم مثل محمد (ص)/نشر نقد فرهنگ(۱۳۹۷)

website: HosseinPourfaraj.blog.ir https://www.instagram.com/h.purfaraj
link: @HPourfaraj
Download Telegram
🔻درباره “شوخ‌طبعی خدایان”
حسین پورفرج


: : پس از انتظار فراوان کتاب تازه‌ام “شوخ‌طبعی خدایان” به زیور چاپ آراست و پا به عرصه عمومی گذاشت. از وقتی تصمیم به چاپ این کتاب گرفتم، فکر نمی‌کردم تا این‌ اندازه در ممیزی ارشاد اثرم گیر کند. شوربختانه آن‌قدر حذفیات دستوری کتاب‌ کاری بود که مرا برآن داشت تا از خیر دو فصلش بگذرم. فصل «معنا در کنج، ایمان در رنج»، و «عقایدِ معیوب دلچسب»...
📎 پیوند به متن کامل این یادداشت در سایت دین‌آنلاین

🆔 @dinonline
پشت جلد کتاب #شوخ‌طبعی‌_خدایان: ایمان یکی از مهمترین ساحاتی‌ست که قوه عقل را به چالش می‌کشد و دست او را در پوست گردو می‌گذارد: «ایمان جان دیانت است و بدن بی‌جان مرده‌ای‌ست فرسودنی. اینکه ما عقل را آچارفرانسه همه ساحات زندگی‌مان قرار دهیم، کاملا ناروا و خطاست. ایمان ارتباط بینابینی با خدا و حصول به تجربه آغوش است و هر آینه عقل‌گریز است و حیرت‌آفرین».

برای خرید کتاب #شوخ‌طبعی_خدایان کلیک کنید.

@HosseinPourfaraj
آیا بدزبانی اخلاقا رواست؟!
#حسین_پورفرج

چندی پیش در قالب پستی، از موقعیت‌هایی سراغ گرفتم که در آن بدزبانی اخلاقا رواست. آن سخن واکنش‌های مختلفی در پی داشت. امروز و در شرایط کنونی بیشتر آن گزاره‌ را صادق می‌دانم. به گمانم، بدزبانی، در نتیجه‌ی عملکردی که مصداق بارز ظلم آشکار است، نه تنها اخلاقا بد نیست، بلکه سیگنال بیداری اجتماعی‌ست.

فرض کنید فردی بیماری در خانه دارد و زندگی آن بیمار شدیدا وابسته به دستگاه تنفس مصنوعی‌ست. طبیعتا آن دستگاه با سلام و صلوات کار نمی‌کند. آن دستگاه با برق کار می‌کند و با قطع برق از کار می‌افتد. در این وضعیت، بیمار میان مرگ و زندگی‌ست. اقوام او حال نزار او را می‌بینند و کاری از دست‌شان برنمیآید. آنها مانده‌اند چه کنند. دست به دعا برمی‌دارند اما تا آن مسئول نامحترم دست‌اش به وصل برق نرود، وضعیت نرمال نخواهد شد. مرگ بیمار محتمل است.

آیا این وضعیت مصداق بارز ظلم آشکار نیست؟! وضعیتی که نتیجه‌ی بی‌مسئولیتی و بی‌کفایتی مسئولین ذی‌ربط است؟! اگر این وضعیت مصداق بارز ظلم آشکار است، پس در این وضعیت، به گمانم، بد زبانی اخلاقا رواست. بدزبانی در این وضعیت نشان می‌دهد که آن فرد بدزبان هنوز به اختگی اخلاقی_اجتماعی نرسیده، و هنوز سیگنال‌های انسانیت او کار می‌کند. هنوز چنین انسانی زنده است و انسان زنده نمی‌تواند در برابر ستم سکوت کند.

متاسف‌ام که چنین گفته‌ام، اما حقیقت کتمان شدنی نیست. پیشرفت در پسرفت وصف حال این‌روزهای ماست. امیدوارم، دیگر این سرزمین چنین اوضاع اسف‌باری را به خود نبیند.

@HosseinPourfaraj
دربی به مثابه‌ی پراید
#حسین_پورفرج

دربی استقلال و پرسپولیس به پایان رسید؛ فوتبالی سرد و کسل‌کننده. از آن بازی‌ها که به قول معروف "اگر آن را نمی‌دیدی چیزی از دست نمی‌دادی". درست همچون سریال‌های فرمایشیِ رسانه‌ی ملی که با پول بیت‌المال ساخته می‌شوند اما هیچ سر و تهی ندارند...
بگذریم، در انتهای تماشای بازی وقتی به قیمت بازیکنان داخل زمین فکر می‌کردم، با خود می‌گفتم: فوتبال چقدر شبیه پراید است. همانگونه که قیمتِ این آهن‌پاره‌‌ی وطنی اصلاً با کیفیت و امکاناتِ ایمنی و رفاهی آن هم‌خوانی‌ ندارد، قیمتِ فوتبالیست‌های ما نیز با سطح و کیفیتِ بازی‌شان نمی‌خواند. با یک حساب سر انگشتی دریافتم که رقم دریافتی ۲۲ بازیکن بازی امروز جمعا فی‌ما‌‌بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد تومان، و یا حتی بیشتر از آن است، در حالی که قیمتِ بازیِ آنها شاید چند ده میلیون تومان نیز نیرزد. درست به‌سان "پراید" که ۱۳۶ میلیون تومان در بازار قیمت دارد، اما ۵ میلیون تومان نیز برای‌اش زیاد است.
بله، فوتبال ما(دربی) مثالِ خوبی برای نظام اقتصادیِ ماست. چه، هر دو بیماری تورم دارند و هر دو بی‌کیفیت‌اند و نیازمند بهبود... .

@HosseinPourfaraj
حسین(ع) میان دو استبداد
#حسین_پورفرج

حسین‌ابن‌علی(ع) در شعر اقبال و خصوصا مثنوی "در معنی حریت اسلامیه و سر حادثه کربلا" نماد یک انسانِ آزادیخواه و شنونده‌ی صدایِ عشق است. کسی‌ست که عمل‌گراست و ویران می‌کند، تا آبادان کند. عاشق به دنبال سلطنت نیست، و استبدادی را از ریشه نمی‌کَند تا استبدادی دیگر را بنا کُند. درست مثل اکثریت مستبدان تاریخ. قماشی که با استبداد می‌جنگیدند، اما نه برایِ هوای سلامت. می‌جنگیدند، بلکه برای ظهور استبداد و مستبد تازه‌نفس‌تری. برایِ تسخیر آن تاج و تختِ انسانیت‌سوزِ دهان‌پرکن، و برای برساختن و پیوستن به جمع "منعمان چرب‌دیگ".

اما حسین(ع) به دنبال استبداد راهی نشد، و عزم سفر نکرد. او می‌خواست چرخه‌ی معیوبِ تاریخ را قطع کند و مسیر آن را تغییر دهد. کدام چرخه‌ی معیوب؟! چرخه‌ی معیوب "رفتن استبدادی و آمدن استبدادی". او می‌خواست استبداد برود، تا آزادی سر برسد. شاخ دیکتاتورها بشکند، تا رهایی آغاز شود. او می‌خواست، اما نگذاشتند.

حسین(ع) در کربلا به شهادت رسید، اما مرزعه‌ی استبدادستیزی او همچنان سبز و پر محصول است. او با موج خون خود، چمن ایجاد کرد و سکه هر مستبدی را از رونق انداخت. شما نگاه نکنید به آن تاج و تخت‌ها و خدم و حشم‌ها؛ نگاه کنید به آبرویی که ندارند و شرافتی که نداشتند. و نیز به قباحتی که هر چه بزک می‌کند، باز زشت و پلشت است.

تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد

@HosseinPourfaraj
از مبالغه‌های حسینی

دیشب تصادفاً چشمم به برنامه‌ی "این شب‌ها" از شبکه‌ی اول سیما افتاد. مهمان برنامه دکتر منصوری لاریجانی بود و موضوعِ آن، تحلیل "زیارت وارث". ایشان بندهای معروفِ این زیارت‌نامه‌ را ابتدا می‌خوانند و آنگاه چند دقیقه‌ای در باب هر یک توضیحاتی می‌دادند...

باور کنید سخنان ایشان آن‌چنان برایِ من حیرت‌آور بود که نه می‌توانستم کانال تلویزیون را عوض کنم، و نه به کار دیگری بپردازم. رک بگویم، نزدیک بود شاخ دربیآورم. مانده بودم این بزرگوار این‌همه ادعاهای عقل‌ستیز را از کجا پیدا کرده است. مثلا او می‌گفت: نوح وقتی سوار کشتی شد، مشتی خاک کربلا را با خود به داخل آن برد تا از بلایای دریایی در امان بماند و ماموریت‌اش به نحو احسن به انجام برسد. یا اینکه می‌گفت: ابراهیم خلیل‌الله(ع) وقتی به جنگ مشرکان رفت، بارها بر محمد(ص) و آل او صلوات فرستاد و از این بزرگواران مدد گرفت، و یا همچنین می‌گفت: اشعار ولایی در دیوان حافظ فراوان است و...

من نمی‌دانم چه باید گفت؛ اما این را می‌دانم که امام حسین(ع) خود پیرو پیامبر اسلام(ص) و به تبع او، ملتِ ابراهیمِ خلیل(ع) بود و خود را شاگرد چنین مکتبی می‌دید. اینگونه "غلو" و بزرگ‌نمایی نوعی آفت است که نه تنها امامان ما را بزرگ نمی‌کند، بلکه از آنها شخصیت‌هایی نامانوس می‌سازد. حرکت و عمل حسین‌ابن‌علی(ع) به تنهایی خود آنقدر زیبایی و خوراکِ معرفتی دارد که ما را از این دست‌ سخنان خرافی بی‌نیاز نماید و به ما درس حقانیت و اخلاص بدهد. دورد بر او و یارانِ آزاده‌اش.

#حسین_پورفرج
#بازنشر/ درج نخست: ۱۳۹۸/۰۶/۱۷

@HosseinPourfaraj
Forwarded from سروش دباغ
.

ادمین. جلسه رونمایی کتاب " غربت و غرابت اسپینوزا"، نوشته دکتر سروش دباغ که فروردین امسال منتشر شده، فردا روز جمعه ۳ سپتامبر در " اتاق آبی" در فضای کلاب هاوس، برگزار میشود‌
https://www.instagram.com/p/CTVFA7mJ3PP/?utm_medium=share_sheet
مصاحبه‌ با ایکنا به بهانه چاپ کتاب #شوخ‌طبعی_خدایان | #حسین_پورفرج

از متن: همه‌ی شئونات زندگی ما را دین و ارزش‌های دینی پر نکرده‌اند، امور بشری را نباید از زندگی‌مان حذف کنیم، در این دنیا همه چیز دینی نیست. خیلی از مسائل و مصائب هستند که پاسخِ بشری دارند، چنانکه پیشتر آوردم، گاهی خوب است «سکوت تعمدی خدا» را بپذیریم و این خاموشی را به رسمیت بشناسیم.
اما درمورد سوالتان بحث کمی فرق می‌کند. در اینجا باید ابتدا دریابیم که مثلا مشکلات اقتصادی یا کرونا می‌تواند با ایمان‌ورزی منِ نوعی کش و قوسی داشته باشد یا خیر؟ پاسخ من هم مثبت است و هم منفی. مایلم تمرکزم را بیشتر روی بحران کرونا بگذارم. چنانکه گفتم، این بیماری و معضلات ناشی از آن، یک سویه‌ بشری بسیار پررنگ دارد. من نمی‌توانم در رابطه با این سویه‌ها فقط دست به دامان ایمان خود شوم. اینجا باید به عقل و علم بشر دلخوش باشم و از آنها کمک بگیرم...

با تشکر فراوان از دوست عزیز،
#عطا_اسماعیلی گرامی

لینک مطالعه در ایکنا _ بخش نخست

@HosseinPourfaraj
مصاحبه با ایکنا به بهانه چاپ کتاب #شوخ‌طبعی_خدایان | #حسین_پورفرج

از متن: ایمان به معنای کتابیِ کلمه، خوب است اما کافی نیست. من باید در پی آواز حقیقت همچنان و همیشه بدوم و همین دویدن نوعی رسیدن است. قرار نیست همه‌ ما پیامبر باشیم اما می‌توانیم پیامبرانه زندگی کنیم. سخن من به معنای پیروی از خصوصیات زندگی آن بزرگوار نیست. چنین مواجهه‌ای اصلا شدنی به نظر نمی‌رسد. می‌بینید که امروز بنیادگرایان دینی چه بلایی دارند بر سرمان می‌آورند، آنها دقیقا همین کار را می‌کنند. می‌خواهند کپی برابر اصلی خصوصیاتِ اجتماعی و خانوادگی پیامبر(ص) باشند و هکذا بهشت را برای خود رزرو کنند. حرف من این است که ما باید از پی ایمان پیامبر خود روان باشیم و اینگونه تجاربِ او را الگوی مومنانه‌ زیستن‌مان قرار دهیم. کسی که می‌خواهد مومنانه نفس بکشد، این‌بار خوب است که به قول مولانا سهم چشمهایش را نیز بپردازد و تنها به شنیده‌ها کفایت نکند.
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست...

با قدردانی بی‌پایان از زحمات دوست عزیز، #عطا_اسماعیلی گرامی

لینک مطالعه در ایکنا_ بخش دوم
در شماره جدید مجله‌ی #خیمه مطلبی از من تحت عنوان "آیا باید برای قرآن اعلام وضعیت فوق‌العاده کنیم؟! منتشر شده است. مطلبی که در دل پروژه‌ی فکری‌ام #تفسیر_بس قرار می‌گیرد. در این پروژه‌ی فکری برآنم که دیگر دوره‌ی #تفسیر قرآن" به پایان عصر باشکوه خود نزدیک شده است. تفاسیر، از قرآن یک دایره‌المعارف بزرگ ساخته‌اند و این متن مبارک را دچار اضافه‌ وزن کرده‌اند. البته معنا و مفهوم تفسیر نزد من با شما اندکی متفاوت است. من هر نوشته‌ای که بر روی خود عنوان "تفسیر قرآن" داشت را "تفسیر قرآن" نمی‌دانم. تفسیر قرآن، از منظر من یعنی: "نظریه‌پردازی علمی_فلسفی درباره‌ی متن"؛ خواه این نظریه‌پردازی یک صفحه باشد، خواه هزاران صفحه.
از این روی، من معتقدم که قرآن در اثر بمباران بی‌رحمانه‌ی تفاسیر، در وضعیت قرمز قرار دارد. چیزی نمانده است که این کتاب شریف زیر انبوه ویرانه‌ها نیمه‌جان شود. چنانکه پیشتر آورده‌ام، شوربختانه اکثر این آثار تفسیری ربطی به زندگی من و شما پیدا نمی‌کند و لذا درصورت بی‌خبری از آنها، همچنان ایمان و دیانت‌مان سرجایش دست‌نخورده باقی خواهد ماند.

#حسین_پورفرج
@HosseinPourfaraj
من بیش از یک دهه است که پایم را در هیچ مسجدی نگذاشته‌ام...

این‌روزها در سکوتی زجرآور به سرمی‌برم. حرف‌های زیادی دارم برای نگفتن. این روزها نوش‌داروی من در هیچ کتاب مقدسی یافت نمی‌شود. من بیش از یک دهه است که پایم را در هیچ مسجدی نگذاشته‌ام. نمی‌دانم که این ننگ است یا افتخار. خوب است یا بد. این روزها بیش از هر زمان دیگری عاشق‌ حیوانات شده‌ام. عاشق سگ‌ها، گربه‌ها. بیش از یک سال است که سعی دارم با سوسک‌های حیات خانه‌مان رفیق شوم. هیچ‌کس در خانه‌ی من حق ندارد حتی یک پشه را بکشد. او می‌تواند ما را گاز بگیرد و بدون قصاص، آزادانه، به زندگی‌اش ادامه دهد. این روز‌ها دوست دارم بیش از هر زمان دیگری به کودکی‌ام برگردم. به آن زمین خاکی در همسایگی‌مان. قبلا چنین تمنایی نداشتم. پیشتر فکر می‌کردم در مسیر کمال‌ام. امروز می‌دانم که چنین قضاوتی چقدر مسخره است. از میان آدم‌های بزرگ، خیلی‌های‌شان را به پشیزی نمی‌گیرم. خصوصا آدم‌های آفتاب‌پرست را. آنها که نان به نرخ روز می‌خورند و جا نماز آب می‌کشند. این روز‌ها بیش از هر زمان دیگری دوست دارم، تنها باشم. سیگار بکشم، و باز به حسرت‌هایم پر و بال بدم. من سال‌هاست که قرار است ساعت یازده‌ شب بخوابم، اما دوی نصف‌شب خوابم می‌برد. همیشه اندیشه‌ی مرگ با من است. گاهی دوست دارم یقه‌ی خدا را بگیرم و بگویم چرا؟! چرا، اما نه برای اینکه باید بمیرم. دوست دارم با او دعوا بیفتم برای نادانی‌هایی که دارند همیشه با من بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند! با من قد می‌کشند!

این روز‌ها من دیگر آن آدم سابق نیستم! کاش، این اندک دانسته را هم نداشتم. کاش نفهم بودم. کاش، نمی‌دانستم که نمی‌دانم!

#حسین_پورفرج

@HosseinPourfaraj
The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 30 days, that account will self-destruct and this channel may no longer have an owner.