Hesare Aseman
102 subscribers
410 photos
16 videos
2 files
7 links
💠 در زندگی هیچ چیز مهمتر از این نیست که با قلب و وجدان خودت در آرامش باشی. #کارین_مونسن

🌐Blog: Hesare-Aseman.blog.ir
📷 Insta: Instagram.com/hesare.aseman
Download Telegram
نازپرورده‌ای و درد نمی‌دانی چیست
گریۀ ممتد یک مرد نمی‌دانی چیست

روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمی‌دانی چیست

در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهرا معنی «برگرد» نمی‌دانی چیست

شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس !
آنچه غم بر سرم آورد نمی‌دانی چیست

گفتم از عشق تو دلخون شده‌ام، خندیدی
نازپرورده‌ای و درد نمی‌دانی چیست

#سجاد_سامانی
نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی
نیمِ باقی‌مانده هم هر وقت فرصت داشتی

بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی
دستِ یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی

خانه‌ای از جنسِ دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی

زخم خوردم، گاهی از ایشان و گاه از چشم تو
با رقیبان بر سر جانم رقابت داشتی

ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته‌ست، کاش
اندکی در مهربانی نیز همت داشتی

#سجاد_سامانی
دلا امشب هواي شب نشيني با قلم دارم
هواي جرعه اي از شعرهاي تازه دم دارم

من امشب از رديف و وزن و از مصراع بيزارم
ميان دفتر شعرم، فقط يک عـشق کم دارم

سکوت خفته ي شب را به آه سينه بشکستم
که اندر سينه ي مجروح ، دردي صد رقم دارم

ندانستم که دل بندم بچشمان تو محکومم
به خود تا آمدم ديدم كه قلبي متهم دارم

محال است در جدال عشق محکوم و فنا گردم
من اندر کار و زار عشق هم ، خيل وحشم دارم

امانم ده شبي ديگر ، اي آقاي عزرائيل
که در سر آرزوي وصل ياري محترم دارم

گره خوردست جان من به شهد خنده ليلا
من امشب حال روحاني به سان محتشم دارم

#لاله_قراری
تو بیا صورتِ این مسئله آسان بکشیم
خاطر غم زده را یک سره خندان بکشیم

مستِ یک جرعه غزل از من و خواندن از تو
نقش یک خاطره با قُل قُل قلیان بکشیم

مست و لایعقل و بی دغدغه و فکر گناه
قول یک بوسه ولی نقشه ی دندان بکشیم

لب به لب های هم و موی تو آشفته به باد
سوز آهنگ بنان، نم نم باران بکشیم

غصّه را پاک کنیم از تن تبدار غزل
خطّ بطلان به سر اندیشه و برهان بکشیم

از تو تا لمس دل خسته ی من راهی نیست
حیفِ این یک دو قدم، میله و زندان بکشیم

آرزو بغض گلوگیر شده منتظرم
طرحی از ختم غم و دیده ی گریان بکشیم

داستانی بنویسیم تَه اش ختم به خیر
از دل و دلبری و یوسف و کنعان بکشیم

#علی_نیاکویی_لنگرودی
من گرفتار و تو در بند رضاي دگران
من ز درد تو هلاک و تو دواي دگران

گنج حسن دگران را چه کنم بي رخ تو؟
من براي تو خرابم، تو براي دگران

خلوت وصل تو جاي دگرانست، دريغ!
کاش بودم من دل خسته بجاي دگران

پيش ازين بود هواي دگران در سر من
خاک کويت ز سرم برد هواي دگران

پا ز سر کردم و سوي تو هنوزم ره نيست
وه! که آرد سر من رشک بپاي دگران

گفتي: امروز بلاي دگران خواهم شد
روزي من شود، اي کاش! بلاي دگران

دل غمگين هلالي بجفاي تو خوشست
اي جفاهاي تو خوشتر ز وفاي دگران

#هلالی_جغتایی
آنچنان ذهن من از خواستنت سرشار است
که شب از یاد تو تا وقت سحر بیدار است

حیف از این قسمت و تقدیر که هر کار کنم
باز بین من و تو فاصله معنا دار است

بادل عاشق این مرد چه کردی بانو
که چنین رد شدن از کوچه تان دشوار است

خودمانیم، تعارف که نداریم بگو
دست بردارم اگر پای کسی در کار است

بی تو با یاد تو رؤیای قشنگی دارم
قسمت این است دلم دولت خود مختار است

فرض کن دست مترسک به کلاغی نرسد
دستِ کم باعث دلگرمی شالیزار است

روزها یاد تو، شب یاد تو، در خواب خودت
سهمم از حادثه ی عشق همین مقدار است

#حسن_توکلی
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن

دل از اعماق دریای صدف های تهی بردار
همین جا در کویر خویش مروارید پیدا کن

چه شوری بهتر از برخورد برق چشم ها باهم؟!
نگاهش را تماشا کن؛ اگر فهمید حاشا کن

من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ می آید
به " آه عشق " کاری برتر از اعجاز عیسی کن

خطر کن! زندگی بی او چه فرقی می کند با مرگ؟!
به اسم صبر کم با زندگی امروز و فردا کن

#فاضل_نظری
گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد
با یکی مهربان باشی،
دوستش بداری
و برایش چای بریزی!

گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد
یکی را صدا کنی،
بگویی سلام،
می آیی قدم بزنیم؟!

گاهی وقت‌ها دلت می‌خواهد
یکی را ببینی،
شب بروی خانه بنشینی،
فکر کنی
و کمی برایش بنویسی!

گاهی وقت‌ها،
آدم چه چیزهای ساده‌ای را ندارد...

#افشین_صالحی
اگر تو، روی نيمکتی
این سوی دنيا
تنها نشسته ای
و همه آن چه نداری کسی ست

آن سوی دنيا
روی نيمکتی ديگر
کسی نشسته است
که همه آن چه ندارد
تويی

نيمکت های دنيا را بد چيده اند


#زویا_پیرزاد
کبرياي توبه را بشکن پشيماني بس است
از جواهرخانه خالي نگهباني بس است

ترس جاي عشق جولان داد و شک جاي يقين
آبروداري کن اي زاهد مسلماني بس است

خلق دلسنگ‌اند و من آيينه با خود مي‌برم
بشکنيدم دوستان، دشنام پنهاني بس است

يوسف از تعبير خواب مصريان دلسرد شد
هفتصد سال است مي‌بارد! فراواني بس است

نسل پشت نسل تنها امتحان پس مي‌دهيم
ديگر انساني نخواهد بود قرباني بس است

بر سر خوان تو تنها کفر نعمت مي‌کنيم
سفره‌ات را جمع کن اي عشق مهماني بس است!

#فاضل_نظری
تمام عمر خواهم خورد چوب اشتباهم را
کجای زندگی پنهان کنم روی سیاهم را ؟

علی رغم هجوم بادهای سرد ویرانگر
بنا کردم کنار شانه هایت تکیه گاهم را

مرا بیدار کن ای جاده ، از این خواب ِخرگوشی !
که از بیراهه ها پیدا کنم یک روز، راهم را

گناهان مرا بر گردن قسمت ، نیندازید !
که با جان می دهم عمریست تاوان ِ گناهم را

به یادت در هوای بسترم ، گنجشک می کارم
به سویت می پرانم سارهای بی پناهم را

دلم را هیزم شب های آتش بازی ات کردی
الهی دامنت هرگز نبیند دود آهم را

تمام مهره هایم را در این شطرنج ، سوزاندی
ولی هرگز به این قیمت نخواهم باخت شاهم را

#حسنا_محمدزاده
Audio
🎧 موسیقی متن فیلم: آخرین سامورایی
اثری از هانس زیمر
می گویـم امــــا درد دل سـربسته تر بهتر
بغض گلــــــوی مـــردها نـشکسته تر بهتر

وقتی که چــای چشم ِ پر رنگِ تو دم باشـد
مردی که پیشت می نشیند خسته تر بهتر

در مـکتب چـشمت گـرفتــم کاردانـی را
ابـروی تو هر قــدر ناپیوستــه تر بــهتر

سـخت اسـت فتح کشوری کـه متحد باشد
مــوهای تـو آشـفته و صد دســته تر بهتر

از دور مـی آیی و شـــعرم بند مـــی آید
موی تـو وا باشد، دهـانم بسته تـر... بهتر

#حسین_زحمتکش
دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سالهاست هیچ نمی آورم به یاد

بی اعتنا شدم به جهان ،بی تو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد

رسم این مگر نبود که گر آتشم زنی
خاکستر مرا نسپاری به دست باد

گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد

این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد...

#فاضل_نظری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاضل نظری - دلواپس گذشته مباش
بگذار اگر این‌بار سر از خاک برآرم
بر شانه تنهایی خود سر بگذارم

از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوست
ناراضی‌ام، اما گله‌ای از تو ندارم

در سینه‌ام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفس‌های خودم را بشمارم

از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس ‌از تو
حتی ننشسته‌ست غباری به مزارم

ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌ روز
روزی که تو را نیز به دریا بسپارم

نفرین گل سرخ بر این شرم که نگذاشت
یک‌بار به پیراهن تو بوسه بکارم

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی‌اش را بفشارم

#فاضل_نظری
در قيد غمم، خاطر آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوت فرياد کجایی؟

کو همنفسی تا نفس شاد بر آرم؟
مجنون تو کجا رفتی و فرهاد کجایی؟

ای ناوک تاثير که کردی سفر از دل!
ميخواست ترا ناله به امداد کجایی؟

با آنکه ز ما هيچ زمان ياد نکردی!
ای آنکه نرفتی دمی از ياد کجایی؟

#حزین_لاهیجی
چه شد که بار دگر ياد آشنا کردي
چه شد که شيوه بيگانگي رها کردي

به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود
چه شد که بر سر مهر آمدي وفا کردي

منم که جور و جفا ديدم و وفا کردم
توئي که مهر و وفا ديدي و جفا کردي

بيا که با همه نامهربانيت اي ماه
خوش آمدي و گل آوردي و صفا کردي

بيا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس
نپرسد از تو که اين ماجرا چرا کردي

منت به يک نگه آهوانه مي بخشم
هر آنچه اي ختني خط من خطا کردي

اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود
بيا که کار جهان بر مراد ما کردي

هزار درد فرستاديم به جان ليکن
چو آمدي همه آن دردها دوا کردي

کليد گنج غزلهاي شهريار توئي
بيا که پادشه ملک دل گدا کردي

#شهریار