Hesare Aseman
102 subscribers
410 photos
16 videos
2 files
7 links
💠 در زندگی هیچ چیز مهمتر از این نیست که با قلب و وجدان خودت در آرامش باشی. #کارین_مونسن

🌐Blog: Hesare-Aseman.blog.ir
📷 Insta: Instagram.com/hesare.aseman
Download Telegram
تو تقدیر منی ای عشق، اما عقل می‌گوید
بیا بگذر ز تقدیرت، همین یک کارمان مانده !

#حامد_عسگری
چقدر شيرين است
ديدنِ دو نفره هايتان
لابلاى اين شلوغ بازارِ رابطه ها!
در عصرى كه تعهد برايش تعريف نشده،
بمانيد براى هم...
لطفاً!
تا سالها بعد
وقتى براى فرزندتان قصه ى شب ميگوييد
داستانِ رسيدنتان را بشنود
نه بلاتكليفى
نه عشق هاى بى سر و ته!

#علي_قاضي_نظام
وه که از سوز درونم خبری نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری نیست ترا

بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و با من نظری نیست ترا

دارم آن سر که سرم در سروکار تو شود
با من دلشده هرچند سری نیست ترا

دیگران گرچه دم از مهر و وفای تو زنند
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا

خسروا، ناله و فریاد به جایی نرسد
یارب! این گریه خونین اثری نیست ترا...

#امیرخسرو_دهلوی
چگونه خاک نفس می کشد؟
بیندیشیم

چه زمهریر غریبی !

شکست چهره مهر
فسرد سینه‌ي خاک
شکافت زَهره‌ي سنگ !
پرندگان هوا دسته دسته جان دادند
گل آوران چمن جاودانه پژمردند

در آسمان و زمین، هول کرده بود کمین
به تنگنای زمان، مرگ کرده بود درنگ !

به سر رسیده جهان ؟
پاسخی نداشت سپهر
دوباره باغ بخندد؟
کسی نداشت یقین
چه زمهریر غریبی ….

چگونه خاک نفس می کشد؟ بیاموزیم:

شکوه رستن اینک:
طلوع فروردین !
گداخت آنهمه برف
دمید اینهمه گل
شکفت اینهمه رنگ!

زمین به ما آموخت
ز پیش حادثه باید که پای پس نکشیم
مگر کم از خاکیم
نفس کشید زمین
ما چرا نفس نکشیم ؟

#فریدون_مشیری
فرصتی نمانده است ...
بیا همدیگر را بغل کنیم !
فردا یا من تو را می‏ کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست!
همین چند سطر ...
دنیا به همین چند سطر رسیده است !
به این که انسان کوچک بماند بهتر است!
به دنیا نیاید بهتر است ...
اصلا این فیلم را به عقب برگردان
آن ‏قدر که پالتوی پوست پشت ویترین، پلنگی شود
که می‏دود در دشت‏های دور
آن‏قدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند!
و پرندگان
دوباره بر زمین …
زمین … نه !
به عقب‏ تر برگرد
بگذار خدا
دوباره دست‏هایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید ...
تصمیم دیگری گرفت ...

#گروس_عبدالملکیان
ابری نیست...
بادی نیست...
می‌نشینم لب حوض:
گردش ماهی‌ها، روشنی، من، گل، آب
پاکی خوشه زیست
مادرم ریحان می‌چیند
نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی‌ابر، اطلسی‌هایی تر
رستگاری نزدیک: لای گل‌های حیاط
نور در کاسه مس، چه نوازش‌ها می‌ریزد!
نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین می‌آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان، که از آن چهره من پیداست
چیزهایی هست که نمی‌دانم
می‌دانم، سبزه‌ای را بکنم خواهم مرد
می‌روم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم
راه می‌بینم در ظلمت، من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست!

#سهراب_سپهری
در منِ دلسنگ، شورِ انتظار انداختی
ماهی مرداب را در جویبار انداختی

عشق، اقیانوس آرامی که می گفتی نبود
قایقم را در مسیر آبشار انداختی !

فکر میکردم جواب نامه ام را می دهی
نامه را بی آنکه بگشایی کنار انداختی ...

عشق بر "جانم" حکومت می کند ای روزگار
در سرم بیهوده سودای فرار انداختی

آخر ای عاقل به کار عشق روگردان شدی
خوب شد، یک بار عقلت را به کار انداختی !

#سجاد_سامانی
یادم هست یک شب برایش فرستادم:
"دلم برایت تنگ شده است"
جواب داد:
"کمتر به من فکر کن تا دلتنگم نشوی!"
آن شب را تا خود صبح گریه کردم...
نه بخاطر بی علاقه بودنش نسبت به من!
بخاطر اینکه نفهمید، دلتنگی ام دست خودم نیست...
عاشق است و برهوت دلتنگی هایش
وگرنه به جای "کمتر"
"هیچوقت" به او فکر نمیکردم...
گذشت و گذشت ...
کم کم تنهایم گذاشت
گفتم "بی تو نمیتوانم" و گفت:
"کار نشد ندارد! هستند کسانی که جایم را پر کنند"
زمان زیادی گذشته است
و افراد زیادی آمدند و چند صباحی بودند و رفتند
اما همچنان اوست تنها فرد محبوب زندگی ام...
آمده است که بیاید
و ببیند که "کار نشد داشت"
و نشد که نشد که نشد!
عادت عجیبی ست دیدن عکس هایت
بغض کردنم
باران اشک هایم
خیس شدن عکست
و شکستنم...
اینها فقط ذره ای از قبال نبودی بود
که به آسانی انتخابش کردی!
به خیال آنکه فراموش میشوی...
کجایی که ببینی
که نشد که نشد که نشد...
حق ندارم به او نگاه کنم
حق ندارم به فکر او باشم
آرزویم به باد رفته که هیچ؛
حق ندارم که آرزو باشم

باغ بودم کویر لوت شدم
خانه ی تار عنکبوت شدم
شاعر عاشقانه ها بودم
واژه واژه پر از سکوت شدم

دوستم داری و نمی دانم
دوستت دارم و نمیدانی
عکس های تورا نمی بینم
شعرهای مرا نمیخوای

به كجا مى بريم بى انصاف
من كه در بين راه مى ميرم
تو كه يك دل شكستى اما من
به كدامين گناه مى ميرم؟

سرزنش مى كنى مرا اما
به گناهم دچار خواهى شد
عشق وقتى تنيده شد به تنت
سخت بى اختيار خواهى شد

#سید_تقی_سیدی
مثل ایستادن گلوله
در قلب سربازی
که به احترام وطن ایستاد
ایستاده ام !
پای دوست داشتنت ...

#رضا_کاظمی
من
نمی دانستم
معنی هرگز را،
تو چرا باز نگشتی دیگر؟

#امیر_هوشنگ_ابتهاج
یکی از نشانه های عشق حقیقی آن است که به تو عشق بورزند بدون اینکه شایستگی‌اش را داشته باشی.
اگر زنی به من بگوید عاشق توام چون روشنفکری، محترم هستی، برایم هدیه می خری و ظرف ها را هم خوب می شویی، مرا ناامید کرده. چنین عشقی بیشتر عملی خودپسندانه به نظر می رسد.
«چقدر دلپذیر است که بشنوی من دیوانه توام، هرچند که روشنفکر و محترم نباشی.»

#میلان_کوندرا
#آهستگی
همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست

دلبسته اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست

چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست

در فکر فتح قله قافم که آنجاست
جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست

#فاضل_نظری
با همه بی‌سر و سامانی‌ام
باز به دنبال پریشانی‌ام

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
در پی ویران‌شدنی آنی‌ام

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه توفانی‌ام

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام

آمده‌ام با عطش ِ سال‌ها
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

ماهی سرگشته‌‌ی دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی‌ام

خوب‌ترین حادثه‌ می‌دانمت
خوبترین حادثه می‌دانی‌ام؟

حرف بزن، ابر مرا باز کن
دیر زمانی‌ست که بارانی‌ام

حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست
تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ها... به کجا می‌کشی‌ام خوب من
ها... نکشانی به پشیمانی‌ام

#محمد_علی_بهمنی
گفتم شروعی تازه ای، پیشامدی خوشحال
پی بردم آخر به ته این عشق پر اشکال

ای کاش وارو می نوشتند داستانم را
آری... نبودی قسمتم، لعنت به این اقبال

آخر به مقیاس توانت کوچکم کردی
دائم قرارم میدهی در زیر رادیکال

سیگار بعد از چایی و چایی بعد از تو
ترکیب سرفه، بغض دارد حین استعمال

از قلب من بیرون برو،من خسته ام، بس کن...
جای خدا را تنگ کردی حضرت دجال!

گفتم فراموشت کنم آسوده تر باشم
مغزم برای بودنت پر شد از استدلال

امشب حضورت بین ترکیب دلم حتمی است
با دسته گل شاید که برگردم به استقبال

#ادریس_حرمی
همه چیز از جایی شروع شد که گفتی دوستم داری!
گاهی برای یک عمر بلاتکلیفی، بهانه ای کافیست ...

#لیلا_کردبچه
خیلی ها جذبت می کنند
با خیلی ها شاد میشوی و میخندی
اما فقط یک نفر می تواند آرامت کند
رابطه با او را با خیال راحت می توانی عشق بنامی!