روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌دو درس از استعفای مقام ورزشی فرانسه
🖌سیفالرضا شهابی
#صفحه_یک
#یادداشت
گاه اروپاییها رفتارهایی از خود نشان میدهند که نشان میدهد در برخی موارد از نظر فکری و رفتاری با تضاد روبهرو هستند؛ از یک سو گرفتار تفکرات نژادپرستانه، استعمارگرایانه و برتریجویانه نسبت به سایر ملل جهان هستند و از دیگر سو در عمل و رفتار ضابطهمند هستند .یک نمونه آن حادثهای است که در فدراسیون فوتبال فرانسه در روزهای اخیر به وقوع پیوست و باعث جنجالی بزرگ در ورزش این کشور شد.
در پی اظهار نظر نژادپرستانهای که «نویل لو گریت» رئیس فدراسیون فوتبال فرانسه در مورد «زین الدین زیدان» بازیکن سابق و الجزایریالاصل و البته محبوب تیم ملی فرانسه و مربی پر طرفدار تیم باشگاه رئال مادرید اسپانیا بر زبان آورد کرد و موجی از خشم را در بین ورزشکاران و ورزشدوستان فرانسه و اسپانیا پدید آورد و اسباب تعجب را در بین فوتبالیستها و فوتبالدوستان سایر کشورها فراهم نمود .
نویل لو گریت ۸۱ ساله رئیس سوسیالیست فدراسیون فوتبال فرانسه که سابقه شهرداری شهر «گنگام» در شمال غربی این کشور را دارد در باره زیدان گفت :«اگر زیدان به من زنگ هم زد من حاضر نبودم گوشی را بر دارم و با او حتی تلفنی حرف بزنم به او چه می فتم ؟ سلام آقا نگران نباشید، دنبال باشگاه دیگر باشید، من با «دبدیه» بستم. از رسانهها می خواهم برنامهای برایش بسازند تا زیدان باشگاهی و تیمی را پیدا کند .» منظور از دبدیه مربی فرانسوی تیم ملی فرانسه است.
چند جمله فوق در مورد زینالدین که در بازی فینال جام جهانی فرانسه در سال ۱۹۹۸ با زدن دو گل به تیم پرقدرت برزیل سبب قهرمانی فرانسه شد و برای سه سال متوالی تیم رئال مادرید را به قهرمانی اروپا رساند، آن قدر تحقیرآمیز و مشمئز کننده بود که حتی «کیلیان آمبایه» ستاره تیم فرانسه که در جام جهانی قطر، را ناراحت کرد و به سخنان رئیس فدراسیون اعتراض نمود و بر شخصیت ارزشمند زیدان تاکید کرد .
گذشته از این که در همین چند روز اخیر موضوع اتهامات جنسی از سوی بعضی از زنان فرانسوی بر مشکل لوگریت افزود و او را بیش از پیش از چشم ها انداخت. نکته مهم این است مقامات سیاسی و دستاندرکاران ورزش فرانسه وقتی اعتراضات عمومی را دیدند به اظهارات و عملکرد لو گریت جنبه سیاسی ندادند و به حمایت کور از وی بر نخاستند و فضا به شکلی شد که نامبرده با این که از اظهارات ناصواب در مورد زیدان عذرخواهی کرد و گفت که میتوانست با جملات بهتری این حرف را بزند، معالوصف خود را ملزم دید به جای پافشاری بر ماندن در ریاست فدراسیون فوتبال، استعفا دهد. اتفاقی که سبب شد« فیلیپ دیالو» بهطور موقت جایگزین وی شود.همان قدر که اظهارات نژادپرستانه و تحقیرآمیز رئیس فدراسیون فوتبال فرانسه در مورد «زیزو» زشت و قابل انتقاد است، استعفایش که نشان از حاکمیت ضابطه و قوانین و به دور از رانت و حمایت مراکز قدرت بوده، ارزشمند است.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌سیفالرضا شهابی
#صفحه_یک
#یادداشت
گاه اروپاییها رفتارهایی از خود نشان میدهند که نشان میدهد در برخی موارد از نظر فکری و رفتاری با تضاد روبهرو هستند؛ از یک سو گرفتار تفکرات نژادپرستانه، استعمارگرایانه و برتریجویانه نسبت به سایر ملل جهان هستند و از دیگر سو در عمل و رفتار ضابطهمند هستند .یک نمونه آن حادثهای است که در فدراسیون فوتبال فرانسه در روزهای اخیر به وقوع پیوست و باعث جنجالی بزرگ در ورزش این کشور شد.
در پی اظهار نظر نژادپرستانهای که «نویل لو گریت» رئیس فدراسیون فوتبال فرانسه در مورد «زین الدین زیدان» بازیکن سابق و الجزایریالاصل و البته محبوب تیم ملی فرانسه و مربی پر طرفدار تیم باشگاه رئال مادرید اسپانیا بر زبان آورد کرد و موجی از خشم را در بین ورزشکاران و ورزشدوستان فرانسه و اسپانیا پدید آورد و اسباب تعجب را در بین فوتبالیستها و فوتبالدوستان سایر کشورها فراهم نمود .
نویل لو گریت ۸۱ ساله رئیس سوسیالیست فدراسیون فوتبال فرانسه که سابقه شهرداری شهر «گنگام» در شمال غربی این کشور را دارد در باره زیدان گفت :«اگر زیدان به من زنگ هم زد من حاضر نبودم گوشی را بر دارم و با او حتی تلفنی حرف بزنم به او چه می فتم ؟ سلام آقا نگران نباشید، دنبال باشگاه دیگر باشید، من با «دبدیه» بستم. از رسانهها می خواهم برنامهای برایش بسازند تا زیدان باشگاهی و تیمی را پیدا کند .» منظور از دبدیه مربی فرانسوی تیم ملی فرانسه است.
چند جمله فوق در مورد زینالدین که در بازی فینال جام جهانی فرانسه در سال ۱۹۹۸ با زدن دو گل به تیم پرقدرت برزیل سبب قهرمانی فرانسه شد و برای سه سال متوالی تیم رئال مادرید را به قهرمانی اروپا رساند، آن قدر تحقیرآمیز و مشمئز کننده بود که حتی «کیلیان آمبایه» ستاره تیم فرانسه که در جام جهانی قطر، را ناراحت کرد و به سخنان رئیس فدراسیون اعتراض نمود و بر شخصیت ارزشمند زیدان تاکید کرد .
گذشته از این که در همین چند روز اخیر موضوع اتهامات جنسی از سوی بعضی از زنان فرانسوی بر مشکل لوگریت افزود و او را بیش از پیش از چشم ها انداخت. نکته مهم این است مقامات سیاسی و دستاندرکاران ورزش فرانسه وقتی اعتراضات عمومی را دیدند به اظهارات و عملکرد لو گریت جنبه سیاسی ندادند و به حمایت کور از وی بر نخاستند و فضا به شکلی شد که نامبرده با این که از اظهارات ناصواب در مورد زیدان عذرخواهی کرد و گفت که میتوانست با جملات بهتری این حرف را بزند، معالوصف خود را ملزم دید به جای پافشاری بر ماندن در ریاست فدراسیون فوتبال، استعفا دهد. اتفاقی که سبب شد« فیلیپ دیالو» بهطور موقت جایگزین وی شود.همان قدر که اظهارات نژادپرستانه و تحقیرآمیز رئیس فدراسیون فوتبال فرانسه در مورد «زیزو» زشت و قابل انتقاد است، استعفایش که نشان از حاکمیت ضابطه و قوانین و به دور از رانت و حمایت مراکز قدرت بوده، ارزشمند است.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی یکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌راههایی برای کشف نظرات مردم
🖊رجبعلی کرد
#صفحه_یک
#یادداشت
همهپرسی یا رفراندوم رایگیری مستقیم از همه اعضای یک سازمان یا جامعه است، برای رد یا تصویب سیاستی که رهبران یا نمایندگان پیشنهاد کردهاند. همهپرسی یکی از روشهای مهم دمکراتیک است و اصل آن مورد پذیرش و اقبال مردم و صاحبنظران و دمکراسیخواهان است و خوشبختانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل 59 نیز به آن توجه شده است. اما در بهکارگیری ابزار همهپرسی میان حقوقدانان اتفاق نظر نیست.
جمهوریت و انتخابات لازم و ملزوم هماند بهطوریکه در حکومتهای مبتنی بر رای و نظر مردم بهطور مستمر برای انتخاب نمایندگان ملی و محلی و مسئولین و حکمرانان به صندوقهای رای مراجعه میکنند. اگر مشاهده و احساس شود که مردم چیزهایی را میخواهند یا نمیخواهند که در قوانین عادی به خواسته خود نمیرسند و یا بخشهایی ازخط مشیها و سیاستگزاریهای دولت نماد خواست عموم نباشد، راهکار مراجعه به آراء عمومی و همهپرسی است. سوال؟ آیا در کشور شاهد چنین وضعیتی هستیم؟ اگرجواب خیر است این همه نارضایتی پیدا و پنهان برای چیست؟ اگر جواب مثبت است آیا بهترین و تنهاترین گزینه رفراندوم است؟
متن کامل را در Instant View یا با کلیک روی تیتر بخوانید
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖊رجبعلی کرد
#صفحه_یک
#یادداشت
همهپرسی یا رفراندوم رایگیری مستقیم از همه اعضای یک سازمان یا جامعه است، برای رد یا تصویب سیاستی که رهبران یا نمایندگان پیشنهاد کردهاند. همهپرسی یکی از روشهای مهم دمکراتیک است و اصل آن مورد پذیرش و اقبال مردم و صاحبنظران و دمکراسیخواهان است و خوشبختانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل 59 نیز به آن توجه شده است. اما در بهکارگیری ابزار همهپرسی میان حقوقدانان اتفاق نظر نیست.
جمهوریت و انتخابات لازم و ملزوم هماند بهطوریکه در حکومتهای مبتنی بر رای و نظر مردم بهطور مستمر برای انتخاب نمایندگان ملی و محلی و مسئولین و حکمرانان به صندوقهای رای مراجعه میکنند. اگر مشاهده و احساس شود که مردم چیزهایی را میخواهند یا نمیخواهند که در قوانین عادی به خواسته خود نمیرسند و یا بخشهایی ازخط مشیها و سیاستگزاریهای دولت نماد خواست عموم نباشد، راهکار مراجعه به آراء عمومی و همهپرسی است. سوال؟ آیا در کشور شاهد چنین وضعیتی هستیم؟ اگرجواب خیر است این همه نارضایتی پیدا و پنهان برای چیست؟ اگر جواب مثبت است آیا بهترین و تنهاترین گزینه رفراندوم است؟
متن کامل را در Instant View یا با کلیک روی تیتر بخوانید
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
Telegraph
راههایی برای کشف نظرات مردم
همهپرسی یا رفراندوم رایگیری مستقیم از همه اعضای یک سازمان یا جامعه است، برای رد یا تصویب سیاستی که رهبران یا نمایندگان پیشنهاد کردهاند. همهپرسی یکی از روشهای مهم دمکراتیک است و اصل آن مورد پذیرش و اقبال مردم و صاحبنظران و دمکراسیخواهان است و خوشبختانه…
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی دوشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌مصرف گاز و رجزخوانیهای بیاعتبار
🖊محمدجواد پهلوان
#صفحه_یک
#یادداشت
یکی از سوالاتی که این روزها در مورد آن بسیار سخن گفته میشود، بحث درخواست مسئولان برای رعایت الگوی مصرف انرژی و عدم توجه مردم به این درخواست است. البته اگر انصاف به خرج بدهیم باید گفت که این بیتوجهی به صورت نسبی است. یعنی اولا بیتوجهی صددرصدی نیست و هنوز بخشی از جامعه نسبت به هشدارها توجه دارند و رعایت میکنند و ثانیا در تمام امور میزان بیتوجهی یکسان نیست. فیالمثل در حوزه مصرف بنزین میزان رعایت با حوزه مصرف گاز متفاوت است.
اما در مورد چرایی این بیتوجهی مردم نسبت به هشدارهای گاه وبیگاه مسئولان در خصوص الگوی مصرف گاز چند نکته گفتنی است. شکاف عمودی شکل گرفته در جامعه هر روز شدت بیشتری میگیرد و همین شکاف با عمق زیاد باعث شده حتی در حوزههای اینچنینی نیز مردم حرفشنوی لازم را نداشته باشند. آری؛سخن مسئولان در این زمینه دور از واقعیت نیست، اما به دلیل نبود اعتماد این تصور در بخش اعظم جامعه وجود دارد که این مسئله نیز نشات گرفته از خلافگویی مسئولان است و گاز برای مصرف به اندازه کافی وجود دارد. بنابراین همانطور که عرض شد طبیعی است که به دلیل عدم اعتماد این درخواستهای مسئولان برای جامعه محلی از اعراب نداشته باشد.
اما مسئله بعدی که به نظر بنده بسیار مهم است و باید مسئولان ما درباره آن تجدیدنظر اساسی کنند، اغراقهای عجیب و غریب در مورد سطح تواناییشان است که یا از سوی خودشان اظهار میشود ویا رسانههای نزدیک به آنان. بدین ترتیب که وقتی در داخل کشور برای زمستان خودمان برنامهریزی صورت نگرفته، آقایان منتظر «زمستان سخت اروپا» بودند تا بتوانند با دست پر برجام را احیا کنند. حالا ایران درگیر زمستان سخت شده و شهرها یک به یک تعطیل میشوند و از آن سو اروپا توانسته با برنامهریزی علمی و بدون نیاز به انرژی روسیه، زمستان را مدیریت نماید. ضمن آنکه با توجه به تحولات داخلی نیز به طور کامل احیای برجام از دستور کار آمریکا و اروپا خارج شده است.بنده به جد معتقدم این رفتارها هم باعث مقوامت مردم میشود و هم سرافکندگی مسئولان. با رفتار فوق، جامعه به این باور میرسد مسئولان و تصمیمگیران کشور کسانی هستند که فقط رجزخوانیهای بیپشتوانه را در دستور کار خود قرار دادهاند، اما از برنامهریزی صحیح برای ابتداییترین موضوعات حوزه مسئولیتشان ناتوان هستند.
با وجود چنین مسئولانی چگونه عدهای منتظر احیای اعتماد و ترمیم شکاف شکل گرفته بین مردم و حاکمان هستند؟ خلافگویی های آشکار به علاوه سوء مدیریتهای عیان در کنار رجزخوانیهای بچهگانه و یبدون پشتوانه برای دنیا جز اینکه مردم را بیاعتمادتر کند؛ نتیجه دیگری ندارد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖊محمدجواد پهلوان
#صفحه_یک
#یادداشت
یکی از سوالاتی که این روزها در مورد آن بسیار سخن گفته میشود، بحث درخواست مسئولان برای رعایت الگوی مصرف انرژی و عدم توجه مردم به این درخواست است. البته اگر انصاف به خرج بدهیم باید گفت که این بیتوجهی به صورت نسبی است. یعنی اولا بیتوجهی صددرصدی نیست و هنوز بخشی از جامعه نسبت به هشدارها توجه دارند و رعایت میکنند و ثانیا در تمام امور میزان بیتوجهی یکسان نیست. فیالمثل در حوزه مصرف بنزین میزان رعایت با حوزه مصرف گاز متفاوت است.
اما در مورد چرایی این بیتوجهی مردم نسبت به هشدارهای گاه وبیگاه مسئولان در خصوص الگوی مصرف گاز چند نکته گفتنی است. شکاف عمودی شکل گرفته در جامعه هر روز شدت بیشتری میگیرد و همین شکاف با عمق زیاد باعث شده حتی در حوزههای اینچنینی نیز مردم حرفشنوی لازم را نداشته باشند. آری؛سخن مسئولان در این زمینه دور از واقعیت نیست، اما به دلیل نبود اعتماد این تصور در بخش اعظم جامعه وجود دارد که این مسئله نیز نشات گرفته از خلافگویی مسئولان است و گاز برای مصرف به اندازه کافی وجود دارد. بنابراین همانطور که عرض شد طبیعی است که به دلیل عدم اعتماد این درخواستهای مسئولان برای جامعه محلی از اعراب نداشته باشد.
اما مسئله بعدی که به نظر بنده بسیار مهم است و باید مسئولان ما درباره آن تجدیدنظر اساسی کنند، اغراقهای عجیب و غریب در مورد سطح تواناییشان است که یا از سوی خودشان اظهار میشود ویا رسانههای نزدیک به آنان. بدین ترتیب که وقتی در داخل کشور برای زمستان خودمان برنامهریزی صورت نگرفته، آقایان منتظر «زمستان سخت اروپا» بودند تا بتوانند با دست پر برجام را احیا کنند. حالا ایران درگیر زمستان سخت شده و شهرها یک به یک تعطیل میشوند و از آن سو اروپا توانسته با برنامهریزی علمی و بدون نیاز به انرژی روسیه، زمستان را مدیریت نماید. ضمن آنکه با توجه به تحولات داخلی نیز به طور کامل احیای برجام از دستور کار آمریکا و اروپا خارج شده است.بنده به جد معتقدم این رفتارها هم باعث مقوامت مردم میشود و هم سرافکندگی مسئولان. با رفتار فوق، جامعه به این باور میرسد مسئولان و تصمیمگیران کشور کسانی هستند که فقط رجزخوانیهای بیپشتوانه را در دستور کار خود قرار دادهاند، اما از برنامهریزی صحیح برای ابتداییترین موضوعات حوزه مسئولیتشان ناتوان هستند.
با وجود چنین مسئولانی چگونه عدهای منتظر احیای اعتماد و ترمیم شکاف شکل گرفته بین مردم و حاکمان هستند؟ خلافگویی های آشکار به علاوه سوء مدیریتهای عیان در کنار رجزخوانیهای بچهگانه و یبدون پشتوانه برای دنیا جز اینکه مردم را بیاعتمادتر کند؛ نتیجه دیگری ندارد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی دوشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌توهم دوگانه پنداری زن ایرانی در شعر
🔹با عالمتاج چه کنیم؟
🖊سید جواد میری (مدرس دانشگاه)
#صفحه_آخر
#یادداشت
اگر از مشهورات عبور کنیم و معلومات خویش را براساس مشهورات مفصلبندی نظری نکنیم و به مستندات رجوع کنیم تاریخ تحولات رشد و بسط زنانگی در ایران را یقینناً بهگونهای دیگری خوانش خواهیم کرد که اسیر دوگانههای کاذب نشویم. در حوزه مطالعات ادبی و نظری ادبیات گستردهای در نیم قرن اخیر در باب «نشانههای دینی و حِکمی در افکار و اشعار فروغ» انجام شده است که بدون اتکا به آنها نمیتوان از فروغ سخن گفت و او را مظهر «زن هالیوودی»در ایران قالب کرد. یکی از مفاهیم کلیدی در حوزه تراث حِکمی و عرفانی مفهوم«هبوط»است و فروغ از نادره شعرایی است که با نگاه تالیفی (سنتزگونه) خویش روایتی تازه از هبوط در اشعارش ارائه داده است. اما دلدادگی فروغ به مفاهیم دینی و حِکمی محدود به یک مفهوم یا عبارت نیست بل در جای جای اشعارش میتوان بازخوانی او از تراث را -که در امتداد نقد پروین از معبد سالوس است- مشاهده کرد. به عنوان مثال، در شعر خدا، فروغ میگوید: «آه، گویی ز پس پنجرهها/بانگ آهستهی پا میآید/ای خدا، اوست که آرام خموش بهسوی خانهی ما میآید.» یا در جای دیگر، ملهم از نقد پروین در باب «معبد سالوس»فروغ میگوید: «میتوان یک عمر زانو زد با سری افکنده، در پای ضریحی سرد/میتوان در گور مجهولی خدا را دید/میتوان با سکهای ناچیز ایمان یافت/میتوان در حجرههای مسجدی پوسید/چون زیارتنامهخوانی پیر.»
متن کامل را در Instant View یا با کلیک روی تیتر بخوانید
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🔹با عالمتاج چه کنیم؟
🖊سید جواد میری (مدرس دانشگاه)
#صفحه_آخر
#یادداشت
اگر از مشهورات عبور کنیم و معلومات خویش را براساس مشهورات مفصلبندی نظری نکنیم و به مستندات رجوع کنیم تاریخ تحولات رشد و بسط زنانگی در ایران را یقینناً بهگونهای دیگری خوانش خواهیم کرد که اسیر دوگانههای کاذب نشویم. در حوزه مطالعات ادبی و نظری ادبیات گستردهای در نیم قرن اخیر در باب «نشانههای دینی و حِکمی در افکار و اشعار فروغ» انجام شده است که بدون اتکا به آنها نمیتوان از فروغ سخن گفت و او را مظهر «زن هالیوودی»در ایران قالب کرد. یکی از مفاهیم کلیدی در حوزه تراث حِکمی و عرفانی مفهوم«هبوط»است و فروغ از نادره شعرایی است که با نگاه تالیفی (سنتزگونه) خویش روایتی تازه از هبوط در اشعارش ارائه داده است. اما دلدادگی فروغ به مفاهیم دینی و حِکمی محدود به یک مفهوم یا عبارت نیست بل در جای جای اشعارش میتوان بازخوانی او از تراث را -که در امتداد نقد پروین از معبد سالوس است- مشاهده کرد. به عنوان مثال، در شعر خدا، فروغ میگوید: «آه، گویی ز پس پنجرهها/بانگ آهستهی پا میآید/ای خدا، اوست که آرام خموش بهسوی خانهی ما میآید.» یا در جای دیگر، ملهم از نقد پروین در باب «معبد سالوس»فروغ میگوید: «میتوان یک عمر زانو زد با سری افکنده، در پای ضریحی سرد/میتوان در گور مجهولی خدا را دید/میتوان با سکهای ناچیز ایمان یافت/میتوان در حجرههای مسجدی پوسید/چون زیارتنامهخوانی پیر.»
متن کامل را در Instant View یا با کلیک روی تیتر بخوانید
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
Telegraph
با عالمتاج چه کنیم؟
توهم دوگانه پنداری زن ایرانی در شعر اگر از مشهورات عبور کنیم و معلومات خویش را براساس مشهورات مفصلبندی نظری نکنیم و به مستندات رجوع کنیم تاریخ تحولات رشد و بسط زنانگی در ایران را یقینناً بهگونهای دیگری خوانش خواهیم کرد که اسیر دوگانههای کاذب نشویم. در…
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌سرما و انرژی، شعار نمیپذیرند
🖌صلاحالدین هرسنی
#صفحه_یک
#یادداشت
ماهیت و سرشت فصل زمستان برف، یخبندان و سرما است و در هر کجای کره خاکی که باشید، مسئله بر سر مصونیت از سرمای زمستان به واسطه تامین سوخت است آنهم سوختی چون گاز که جای همه سوختهای فسیلی گذشته نظیر نفت سفید، نفت گازی و محتملا مازوت را گرفته است. هنگامیکه جنگ در اوکراین و البته زیر لوای عملیات ویژه نظامی و با هدف ادعایی نئونازیسمزدایی در محیطهای پیرامونی روسیه از سوی پوتین آغاز شد، باور همگان این بود که اروپا به واسطه تحریم گازی روسیه و قطع گاز در خطوط لوله (نورد استریم 1)، زمستان سختی خواهد داشت.
چراکه انرژی اروپا سخت به روسیه وابسته است. نورد استریم 1 متعلق به شرکت نوردستریم میباشد که سهامدار عمده آن شرکت دولتی روسی (گازپروم) است. این خط لوله گازی دارای ظرفیت کل انتقال سالانه ۵۵ میلیارد متر مکعب یعنی 9/1 بیلیون فوت مکعب گاز طبیعی روسیه را با گذر از زیر دریای بالتیک به آلمان و سایر کشور های اروپای غربی انتقال میدهد.
حالا زمستان و موسوم سرما نه تنها در ایران بلکه در اروپا به ویژه آلمان که ایستگاه و گیرنده اصلی گاز روسیه است نیز فرا رسیده و هیچ خبری از بحران گاز و سرمای استخوانسوز به سیاق و طریقی که در ایران جاری است، در اروپا نیست. در ایران و بیشتر از سوی جواد اوجی؛ وزیر نفت این پیام در محافل خبری در حال «ترند» شدن است که زمستان امسال «تِرومای» بزرگی برای اروپاست و شاید اروپای غربی سالها نتوانند خاطره تلخ و شرنگبارش را فراموش کنند.
نیک پیداست که چنین اظهارنظری بیشتر برای سیاهنمایی و در مقابل در جهت توجیه ضعفها و کاستیها و در نتیجه تلاشی برای تحلیل ساده مسائل و رسیدن به تقاعد و ایجاد اقناع در حل مقطعی بحران گازی در کشور ماست که سرمای گزنده زمستانش مردم برخی از استانها را به ستوه آورده و کار را به تعطیلی واحدهای تولیدی، کارخانجات، ادارات و تعطیلی مدارس و حتی قطع گاز خانگی کشانده است. البته محاجات و ادله متصدیان انرژی و در راس همه آنها وزیر نفت بابت پیدایی و بروز بحران گازی در ایران این است که چون ایران حائز رتبه نخست نفت و گاز در خاورمیانه است، موجب شده چنین ذخایر فراوانی با قیمت ارزان در دسترس عموم قرار گیرد و بدون برنامه و قاعده مصرف شود.
بنابراین علت کمبود گاز و بروز بحران سوخت ریشه در همین مصرف ارزان و بیرویه دارد. اما واقعیتها گویاتر از آن است که نشان دهد که دلیل پیدایی بحران گازی در ایران چیست؟ در ایران پیدایی پدیدهای متحیر کنندهای چون بحران گاز همچون سایر بحرانها، ریشه در عوامل مدیریتی دارد.
اینکه متصدیان امر و وزارت نفت اعلام کرده است که ما برای حل بحران گازی در موسوم زمستان به سراغ سایر سوختهای جایگزین نظیر نفت سفید رفتهایم، هنر و یا خلق حماسه و شکستن گرز رستم نیست.
این رویکرد بیش از آنکه هنر و اتخاذ تدابیری عقلانی برای حل بحران گازی باشد، بیشتر نشان دهنده ضعف و به مثابه پاشنه آشیلی در حل بحرانهایی نظیر بحران انرژی است. برای توجیه این ضعفها هم نیاز به سیاهنمایی رویکردهای طرف مقابل نیست و هیچ ضرورتی ندارد که اعلام کنیم سرمای سخت زمستان در اروپا نه تنها به قیمت یخ زدن اروپاییها در سرما و هدر رفتن هزینههای این منطقه و نابودی و ورشکستگی صنایع آنها خواهد شد، بلکه موجب اعتراضات مردم در اقصا نقاط اروپا از جمله انگلیس، فرانسه، آلمان نیز میشود.
به این ترتیب زمستان سختی که اروپا گرفتار آن شده است، روزی به پایان خواهد رسید، اما باید دید که آن هدر رفتن هزینهها، نابودی و ورشکستگی صنایع و سر انجام اعتراضات دامن مردم سرزمینمان را خواهد گرفت یا مردم اروپا را؟ با نوع مدیریت و راهحلهای دستوری و سختیزدایی موقتی و زودگذر که بر سازوکارهای انرژی و توزیع آن در ایران جاری است، به نظر نمیرسد که زمستان سخت امسال آخرین زمستان سخت ایران باشد.
از این منظر نه سرما و نه انرژی مواردی نیستند که به شعارهای ذهنی و وعدههای غیرعلمی تن بدهند.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌صلاحالدین هرسنی
#صفحه_یک
#یادداشت
ماهیت و سرشت فصل زمستان برف، یخبندان و سرما است و در هر کجای کره خاکی که باشید، مسئله بر سر مصونیت از سرمای زمستان به واسطه تامین سوخت است آنهم سوختی چون گاز که جای همه سوختهای فسیلی گذشته نظیر نفت سفید، نفت گازی و محتملا مازوت را گرفته است. هنگامیکه جنگ در اوکراین و البته زیر لوای عملیات ویژه نظامی و با هدف ادعایی نئونازیسمزدایی در محیطهای پیرامونی روسیه از سوی پوتین آغاز شد، باور همگان این بود که اروپا به واسطه تحریم گازی روسیه و قطع گاز در خطوط لوله (نورد استریم 1)، زمستان سختی خواهد داشت.
چراکه انرژی اروپا سخت به روسیه وابسته است. نورد استریم 1 متعلق به شرکت نوردستریم میباشد که سهامدار عمده آن شرکت دولتی روسی (گازپروم) است. این خط لوله گازی دارای ظرفیت کل انتقال سالانه ۵۵ میلیارد متر مکعب یعنی 9/1 بیلیون فوت مکعب گاز طبیعی روسیه را با گذر از زیر دریای بالتیک به آلمان و سایر کشور های اروپای غربی انتقال میدهد.
حالا زمستان و موسوم سرما نه تنها در ایران بلکه در اروپا به ویژه آلمان که ایستگاه و گیرنده اصلی گاز روسیه است نیز فرا رسیده و هیچ خبری از بحران گاز و سرمای استخوانسوز به سیاق و طریقی که در ایران جاری است، در اروپا نیست. در ایران و بیشتر از سوی جواد اوجی؛ وزیر نفت این پیام در محافل خبری در حال «ترند» شدن است که زمستان امسال «تِرومای» بزرگی برای اروپاست و شاید اروپای غربی سالها نتوانند خاطره تلخ و شرنگبارش را فراموش کنند.
نیک پیداست که چنین اظهارنظری بیشتر برای سیاهنمایی و در مقابل در جهت توجیه ضعفها و کاستیها و در نتیجه تلاشی برای تحلیل ساده مسائل و رسیدن به تقاعد و ایجاد اقناع در حل مقطعی بحران گازی در کشور ماست که سرمای گزنده زمستانش مردم برخی از استانها را به ستوه آورده و کار را به تعطیلی واحدهای تولیدی، کارخانجات، ادارات و تعطیلی مدارس و حتی قطع گاز خانگی کشانده است. البته محاجات و ادله متصدیان انرژی و در راس همه آنها وزیر نفت بابت پیدایی و بروز بحران گازی در ایران این است که چون ایران حائز رتبه نخست نفت و گاز در خاورمیانه است، موجب شده چنین ذخایر فراوانی با قیمت ارزان در دسترس عموم قرار گیرد و بدون برنامه و قاعده مصرف شود.
بنابراین علت کمبود گاز و بروز بحران سوخت ریشه در همین مصرف ارزان و بیرویه دارد. اما واقعیتها گویاتر از آن است که نشان دهد که دلیل پیدایی بحران گازی در ایران چیست؟ در ایران پیدایی پدیدهای متحیر کنندهای چون بحران گاز همچون سایر بحرانها، ریشه در عوامل مدیریتی دارد.
اینکه متصدیان امر و وزارت نفت اعلام کرده است که ما برای حل بحران گازی در موسوم زمستان به سراغ سایر سوختهای جایگزین نظیر نفت سفید رفتهایم، هنر و یا خلق حماسه و شکستن گرز رستم نیست.
این رویکرد بیش از آنکه هنر و اتخاذ تدابیری عقلانی برای حل بحران گازی باشد، بیشتر نشان دهنده ضعف و به مثابه پاشنه آشیلی در حل بحرانهایی نظیر بحران انرژی است. برای توجیه این ضعفها هم نیاز به سیاهنمایی رویکردهای طرف مقابل نیست و هیچ ضرورتی ندارد که اعلام کنیم سرمای سخت زمستان در اروپا نه تنها به قیمت یخ زدن اروپاییها در سرما و هدر رفتن هزینههای این منطقه و نابودی و ورشکستگی صنایع آنها خواهد شد، بلکه موجب اعتراضات مردم در اقصا نقاط اروپا از جمله انگلیس، فرانسه، آلمان نیز میشود.
به این ترتیب زمستان سختی که اروپا گرفتار آن شده است، روزی به پایان خواهد رسید، اما باید دید که آن هدر رفتن هزینهها، نابودی و ورشکستگی صنایع و سر انجام اعتراضات دامن مردم سرزمینمان را خواهد گرفت یا مردم اروپا را؟ با نوع مدیریت و راهحلهای دستوری و سختیزدایی موقتی و زودگذر که بر سازوکارهای انرژی و توزیع آن در ایران جاری است، به نظر نمیرسد که زمستان سخت امسال آخرین زمستان سخت ایران باشد.
از این منظر نه سرما و نه انرژی مواردی نیستند که به شعارهای ذهنی و وعدههای غیرعلمی تن بدهند.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌عارف قزوینی؛ ترانهسرای سنتشکن
🖌آرپژ تیموریان
#صفحه_یک
#یادداشت
ابوالقاسم عارف قزوینی در سال هزار و دویست و پنجاه و نه در قزوین چشم به جهان گشود. پدرش ملاهادی وکیل بود. او صرف و نحو عربی و فارسی را فراگرفت و خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می نوشت. موسیقی را نزد میرزا صادق خرازی فرا گرفت. مدتی به اصرار پدر خود پای منبر میرزا حسن واعظ به نوحهخوانی پرداخت، اما پس از مرگ پدر نوحهخوانی را رها کرد. او در هفده سالگی به دختری به نام «خانم بالا» علاقه پیدا کرد و پنهانی با او ازدواج نمود. پس از این که خانواده دختر از این ازدواج مطلع شدند بر اثر فشارهای زیاد، عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار، آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد. عارف تصنیف «دیدم صنمی» را در وصف او سرود.
در سال هزار و دویست و هشتاد و دو در بیست و سه سالگی عارف که زمزمه مشروطیت بلند شده بود، او با غزل های خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد و پس از استبداد صغیر در مطبوعات نوشتههای انتقادی منتشر میکرد. در سال هزار و دویست و نود و شش یکی از دوستانش خودکشی کرد و عارف بر اثر این اتفاق به جنون مبتلا شد. نظامالسلطنه او را برای مداوا به بغداد سپس به استامبول برد. عارف یک سال بعد به تهران بازگشت و کنسرت با شکوهی ترتیب داد. عارف نخستین تصنیفش را در هجده سالگی ساخت. او تصنیفهای سیاسی وطنی و یا عاشقانه میساخت و در هر دو زمینه بیباک و سنتشکن بود. تصنیفهای عارف مطابق بر اوضاع زمانه بود و ساختههایش تاثیر عمیقی در بطن جامعه میگذاشت. از جمله تاثیرگذارترین و شناختهشدهترین تصانیف او قطعه « از خون جوانان وطن لاله دمیده» است که همواره تا به امروز تاثیرش احساس میشود و خاص و عام با این تصنیف به خوبی آشنا هستند و آن را زمزمه میکنند.تاثیر گذاری آثار عارف بر موسیقی ایران حذف ناشدنی است و قطعات او جزو گنجینهی موسیقی ایران زمین بهشمار میرود. گرچه پس از درگذشت عارف، موسیقی دیگر چنین فردی را به خود ندیده است اما موسیقیدانان همواره از قطعات او در آلبوم و کنسرتهای خود بارها بهره بردهاند.
از جمله میتوان به اجرای گروه پایور و باز تنظیم قطعه لاله دمیده با تنظیم استاد فرامرز پایور و صدای استاد محمدرضا شجریان و یا تنظیم همین قطعه توسط مهرداد دلنوازی و اجرای کنسرت ارکستر ملل در اواسط دهه هشتاد به رهبری پیمان سلطانی با صدای سالار عقیلی اشاره نمود. همچنین قطعه «گریه کن » با تنظیم پژمان طاهری با صدای شهرام ناظری در آلبوم امیرکبیرتوسط گروه ایرانی اجرا و در سالهای اخیر منتشر گردیده است.
فراگیری تصانیف عارف برای هنرجوی موسیقی ایرانی، جزئی حذف ناشدنی است که حتما باید به طور دقیق به آن بپردازد.
عارف قزوینی در بین دوستان به شخصیتی تاثیرگذار اما به شدت تندخو و پرخاشگر معروف بود و صراحت کلام او دوستان و آشنایان را آزرده میکرد.
بدبینی و سوظن که با حساسیت و صداقت بسیار آمیخته بود موجب دشمنتراشیهای بسیار در مورد او شد و این موضوع باعث شد که عارف به انزوا و مردمگریزی روی آورد. او باقی عمر خود را در خانهای اجارهای در دره مراد بیگ با یک خدمتکار و سه سگ و دو دست لباس کهنه سپری کرد. عارف در سالهای پایانی با فقر دست و پنجه نرم میکرد، گرچه دوستان اندکش به او کمک مالی میرساندند، اما این امر عارفِ آزاده را آزرده میکرد.عارف در روز دوشنبه دوم بهمن هزار و سیصد و دوازده در پنجاه و سه سالگی پس از ده روز بیماری سخت جان سپرد و در آرامگاه بوعلی به خاک سپرده شد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌آرپژ تیموریان
#صفحه_یک
#یادداشت
ابوالقاسم عارف قزوینی در سال هزار و دویست و پنجاه و نه در قزوین چشم به جهان گشود. پدرش ملاهادی وکیل بود. او صرف و نحو عربی و فارسی را فراگرفت و خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می نوشت. موسیقی را نزد میرزا صادق خرازی فرا گرفت. مدتی به اصرار پدر خود پای منبر میرزا حسن واعظ به نوحهخوانی پرداخت، اما پس از مرگ پدر نوحهخوانی را رها کرد. او در هفده سالگی به دختری به نام «خانم بالا» علاقه پیدا کرد و پنهانی با او ازدواج نمود. پس از این که خانواده دختر از این ازدواج مطلع شدند بر اثر فشارهای زیاد، عارف به ناچار به رشت رفت و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار، آن دختر را طلاق داد و تا آخر عمر ازدواج نکرد. عارف تصنیف «دیدم صنمی» را در وصف او سرود.
در سال هزار و دویست و هشتاد و دو در بیست و سه سالگی عارف که زمزمه مشروطیت بلند شده بود، او با غزل های خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد و پس از استبداد صغیر در مطبوعات نوشتههای انتقادی منتشر میکرد. در سال هزار و دویست و نود و شش یکی از دوستانش خودکشی کرد و عارف بر اثر این اتفاق به جنون مبتلا شد. نظامالسلطنه او را برای مداوا به بغداد سپس به استامبول برد. عارف یک سال بعد به تهران بازگشت و کنسرت با شکوهی ترتیب داد. عارف نخستین تصنیفش را در هجده سالگی ساخت. او تصنیفهای سیاسی وطنی و یا عاشقانه میساخت و در هر دو زمینه بیباک و سنتشکن بود. تصنیفهای عارف مطابق بر اوضاع زمانه بود و ساختههایش تاثیر عمیقی در بطن جامعه میگذاشت. از جمله تاثیرگذارترین و شناختهشدهترین تصانیف او قطعه « از خون جوانان وطن لاله دمیده» است که همواره تا به امروز تاثیرش احساس میشود و خاص و عام با این تصنیف به خوبی آشنا هستند و آن را زمزمه میکنند.تاثیر گذاری آثار عارف بر موسیقی ایران حذف ناشدنی است و قطعات او جزو گنجینهی موسیقی ایران زمین بهشمار میرود. گرچه پس از درگذشت عارف، موسیقی دیگر چنین فردی را به خود ندیده است اما موسیقیدانان همواره از قطعات او در آلبوم و کنسرتهای خود بارها بهره بردهاند.
از جمله میتوان به اجرای گروه پایور و باز تنظیم قطعه لاله دمیده با تنظیم استاد فرامرز پایور و صدای استاد محمدرضا شجریان و یا تنظیم همین قطعه توسط مهرداد دلنوازی و اجرای کنسرت ارکستر ملل در اواسط دهه هشتاد به رهبری پیمان سلطانی با صدای سالار عقیلی اشاره نمود. همچنین قطعه «گریه کن » با تنظیم پژمان طاهری با صدای شهرام ناظری در آلبوم امیرکبیرتوسط گروه ایرانی اجرا و در سالهای اخیر منتشر گردیده است.
فراگیری تصانیف عارف برای هنرجوی موسیقی ایرانی، جزئی حذف ناشدنی است که حتما باید به طور دقیق به آن بپردازد.
عارف قزوینی در بین دوستان به شخصیتی تاثیرگذار اما به شدت تندخو و پرخاشگر معروف بود و صراحت کلام او دوستان و آشنایان را آزرده میکرد.
بدبینی و سوظن که با حساسیت و صداقت بسیار آمیخته بود موجب دشمنتراشیهای بسیار در مورد او شد و این موضوع باعث شد که عارف به انزوا و مردمگریزی روی آورد. او باقی عمر خود را در خانهای اجارهای در دره مراد بیگ با یک خدمتکار و سه سگ و دو دست لباس کهنه سپری کرد. عارف در سالهای پایانی با فقر دست و پنجه نرم میکرد، گرچه دوستان اندکش به او کمک مالی میرساندند، اما این امر عارفِ آزاده را آزرده میکرد.عارف در روز دوشنبه دوم بهمن هزار و سیصد و دوازده در پنجاه و سه سالگی پس از ده روز بیماری سخت جان سپرد و در آرامگاه بوعلی به خاک سپرده شد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌نگاهی به شعر ««پرنده مردنی است» سروده فروغ فرخزاد
🔻کلماتی که در جان شاعر حلول کردهاند
🖌فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)
#صفحه_آخر
#یادداشت
«دلم گرفته است/ دلم گرفته است/ به ایوان میروم و انگشتانم را/ بر پوست کشیده شب میکشم/ چراغهای رابطه تاریکاند/ چراغهای رابطه تاریکاند/ کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد/ کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد/ پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است.»
شاید این آخرین شعر فروغ بود. او در نهایت صمیمیت و صداقت از اول تا آخر شعر سرود و از خویش گفت و هر چه پیش رفت ژرفتر به خود و محیط پیرامونیاش نگریست. شعر مرکب از ارکان موزون است یا میتوان گفت آش درهمجوش زیبایی از (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن) و (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن) است. موتیفهای تنهایی، عشق، شب، آفتاب، فراق و غیره در شعر فروغ صرفا کلماتی نیستتد که شاعر از راه دور با آنها تماس بگیرد. این کلمات در او حلول کردهاند و با او یکی شدهاند و از گوشت و پوست و عضلات او بیرون میآیند: «به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب میکشم...» او شب و خفقان را با رگ و پوست حس میکند. گویا دست بر پوست کشیده حیوانی میکشد یا دوست دارد این پوسته را کنار بزند ولی شب از بیرون و درون بر او و اجتماع او ماسیده است و کسی هم به او کمک نمیکند و چراغی بر نمیافروزد. او دوست دارد کسی او را به آفتاب معرفی کند و او را به میهمانی گنجشکهای شاد و شنگ صبحگاهی ببرد؛ ولی کسی نیست. با این حال شاعر دوست ندارد در شب سمنت شود یا شعار بدهد، با خود می گوید: «پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است...» او فکر میکند که این پرنده (شاعر) در غلظت شب میمیرد ولی این پرنده نباید پرواز را از یاد ببرد و نباید پایش در قیر شب گیر کند. فقط شاعری در نصاب فروغ میتواند به این نتیجه و فرم دلپذیر مشعشع در شعر برسد ولاغیر. گورس آلمانی میگوید: «ما معتقدیم که شعر پیش از صناعت پدید آمده و شور و شوق پیش از انضباط و مقررات. صریح بگوییم ما به وجود شعر خاصی معتقدیم که بر گویندگان آن چون رویا حادث میشود. آن را نمیتوان در مدرسه فرا گرفت یا کسب کرد. مانند عشق نخستین است. شعر مانند هر چیز مقدسی در تاریکی رمز و راز مستور است.» این مطلب بالکل میتواند اشعار فروغ را پوشش دهد. فروغ در این شعر از چند استعاره معمول استفاده کرده است: «پوست کشیده شب: اضافه استعاری است و طبق معمول تشخیص دارد. چراغ رابطه هم اضافه تشبیهی است. آفتاب هم استعاره از آزادی است و پرنده هم استعاره از شاعر یا انسان است. و پرواز هم رهایی است.» تمام این کلمات میتوانند سمبل هم باشند. در واقع ژرف ساخت و روساخت آن به خوبی درهم تنیده شدهاند.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🔻کلماتی که در جان شاعر حلول کردهاند
🖌فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)
#صفحه_آخر
#یادداشت
«دلم گرفته است/ دلم گرفته است/ به ایوان میروم و انگشتانم را/ بر پوست کشیده شب میکشم/ چراغهای رابطه تاریکاند/ چراغهای رابطه تاریکاند/ کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد/ کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد/ پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است.»
شاید این آخرین شعر فروغ بود. او در نهایت صمیمیت و صداقت از اول تا آخر شعر سرود و از خویش گفت و هر چه پیش رفت ژرفتر به خود و محیط پیرامونیاش نگریست. شعر مرکب از ارکان موزون است یا میتوان گفت آش درهمجوش زیبایی از (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن) و (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن) است. موتیفهای تنهایی، عشق، شب، آفتاب، فراق و غیره در شعر فروغ صرفا کلماتی نیستتد که شاعر از راه دور با آنها تماس بگیرد. این کلمات در او حلول کردهاند و با او یکی شدهاند و از گوشت و پوست و عضلات او بیرون میآیند: «به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب میکشم...» او شب و خفقان را با رگ و پوست حس میکند. گویا دست بر پوست کشیده حیوانی میکشد یا دوست دارد این پوسته را کنار بزند ولی شب از بیرون و درون بر او و اجتماع او ماسیده است و کسی هم به او کمک نمیکند و چراغی بر نمیافروزد. او دوست دارد کسی او را به آفتاب معرفی کند و او را به میهمانی گنجشکهای شاد و شنگ صبحگاهی ببرد؛ ولی کسی نیست. با این حال شاعر دوست ندارد در شب سمنت شود یا شعار بدهد، با خود می گوید: «پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است...» او فکر میکند که این پرنده (شاعر) در غلظت شب میمیرد ولی این پرنده نباید پرواز را از یاد ببرد و نباید پایش در قیر شب گیر کند. فقط شاعری در نصاب فروغ میتواند به این نتیجه و فرم دلپذیر مشعشع در شعر برسد ولاغیر. گورس آلمانی میگوید: «ما معتقدیم که شعر پیش از صناعت پدید آمده و شور و شوق پیش از انضباط و مقررات. صریح بگوییم ما به وجود شعر خاصی معتقدیم که بر گویندگان آن چون رویا حادث میشود. آن را نمیتوان در مدرسه فرا گرفت یا کسب کرد. مانند عشق نخستین است. شعر مانند هر چیز مقدسی در تاریکی رمز و راز مستور است.» این مطلب بالکل میتواند اشعار فروغ را پوشش دهد. فروغ در این شعر از چند استعاره معمول استفاده کرده است: «پوست کشیده شب: اضافه استعاری است و طبق معمول تشخیص دارد. چراغ رابطه هم اضافه تشبیهی است. آفتاب هم استعاره از آزادی است و پرنده هم استعاره از شاعر یا انسان است. و پرواز هم رهایی است.» تمام این کلمات میتوانند سمبل هم باشند. در واقع ژرف ساخت و روساخت آن به خوبی درهم تنیده شدهاند.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌با من از بنز بگو(3) مقدمههای پیروزی
🖌امیرحسین جعفری (روزنامهنگار)
#صفحه_آخر
#یادداشت
بعد از کلی دوندگی با این مقدمات« نتیجه پایان نخستین مکالمه این شد که خبر نهایی را به زودی به آن فرد برسانم و نتیجه یافتن بنز و قیمت را عصر همان روز با پدرم در میان گذاشتم که با نارضایتی پاسخی منفی به درخواست من داد و پس از اصرار نسبتا فراوان وعده داد که یکی از دوستانش میتواند چنین ماشینی با سلامت کافی و قیمت مناسب برایم پیدا کند.»
مثل روز روشن بود که بوی فریب یک جوان پرشور در این جملات به مشام میرسد اما در میان مکالمه پدر و فرزند یک نکته دیگر نیز متوجه شدم که گویا با یک مکانیک در این مورد مشورت گرفته شده است که در پاسخ به پدر درباره بنز گفته است به هیچ وجه این ماشین را خریداری نکنید زیرا دردسر دارد! من هیچگاه آن تعمیرکار فضول را پیدا نکردم تا از او بپرسم به چه علت چنین نظری را داده است اما هنوز دنبال او میگردم...
آن عصر بحثبرانگیز که به شب رسید با دوست پدر درباره ماشین صحبت کردم؛ پیرمرد محترمی بود که تلاش میکرد من را از خرید منصرف کند، چه تلاش مضحکی! البته من را نمیشناخت و چندان مقصر نبود، او نمیدانست که اکسپلور اینستاگرام تا فکرهای روزمرهام یک محور گرفته و آن بنز دانشجویی است. پس از دو روز بیخبری با او تماس گرفتم و گفت ماشینی نیافته است و به سراغ همان بنز سبز رنگ بروم. دقیق خاطرم هست؛یکشنبه صبح ساعت11 بود که برای بازگشت به معامله نخست، با اکبر،صاحب بنز سبز تماس گرفتم تا درباره قیمت چانه دیگری بزنم اما پاسخ او آنقدر تلخ بود که برای دقایقی روی همان مبلی که نشسته بودم به قول معروف وارفتم. او گفت دو ساعت پیش بنز فروش رفت....
پس از مواجهه با شکست نخست در رابطه با یافتن بنز،تا حد قابل توجهی دچار بههم ریختگی شدم، زیرا تصور میکردم دیگر چنین خودرویی با چنین قیمتی نخواهم یافت و همین موضوع باعث شد سه روز بدون ماشین به محل کار بروم و در میان قدمزدنهایی که افزایش یافته بود به راههای دستیابی به این کالای پرمناقشه فکر کنم. پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که با روشهای مرسوم و بحث و گفتوگو نمیتوانم اطرافیان را نسبت به این کار قانع کنم و تنها یک راه باقی مانده و آن تکیه بر عنصر تعیین کننده اقتصاد است! باید پول درمیآوردم، آنقدر که حداقل نصف هزینه ماشین را تامین کنم تا شاید گشایشی صورت بگیرد. اما افزایش درآمد برای یک روزنامهنگار در حد ارتقای سطح کیفیت زندگی دستیافتنی است نه برای پسانداز جهت خرید یک خودرو!
نتیجتا باید بیرون از چارچوبهای مرسوم فکری به حال این وضعیت میکردم و به همراه یکی دیگر از دوستان که او هم امروز صاحب یک بنز دانشجویی است، شروع به خریدوفروش سیگار و تنباکو کردیم که سود متوسطی نیز به همراه داشت و در کنار آن پسانداز اندکی نیز از روزنامه جمع شد تا بتوانم دوباره مطالبه خرید بنز دانشجویی را دنبال کنم و در این نقطه سه ماه از یافتن نخستین بنز گذشته بود که دوباره به سراغ آگهیهای دیوار رفتم. هرچند در این مدت هر بنز دانشجویی که کنار خیابان پارک شده بود هم برایم جلب توجه میکرد و ضمن یافتن صاحبش میپرسیدم بنز را میفروشی؟که هیچکدام قصدی برای فروش نداشتند، حتی برخی همکاران روزنامه وقتی در خیابانهای مختلف به بنز دانشجویی برمیخوردند عکس آن را برایم می فرستادند. صفحه توییتر و اینستاگرام من هم پر شده بود از اتاق 123! در این بین چند بنز یافت شد، یک بنز قهوهای که همراه پدرم به سراغ آن رفتیم اما حتی پیش از اینکه صاحبش را ببینیم از خرید آن منصرف شدیم زیرا عکسهایی که در آگهی از آن ماشین گذاشته شده بود با واقعیت آن بنز کاملا متفاوت بود و کاپوت و سقف ماشین پوسیدگیهای عیانی داشت که انگیزه برای خرید ماشین را به صفر میرساند.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌امیرحسین جعفری (روزنامهنگار)
#صفحه_آخر
#یادداشت
بعد از کلی دوندگی با این مقدمات« نتیجه پایان نخستین مکالمه این شد که خبر نهایی را به زودی به آن فرد برسانم و نتیجه یافتن بنز و قیمت را عصر همان روز با پدرم در میان گذاشتم که با نارضایتی پاسخی منفی به درخواست من داد و پس از اصرار نسبتا فراوان وعده داد که یکی از دوستانش میتواند چنین ماشینی با سلامت کافی و قیمت مناسب برایم پیدا کند.»
مثل روز روشن بود که بوی فریب یک جوان پرشور در این جملات به مشام میرسد اما در میان مکالمه پدر و فرزند یک نکته دیگر نیز متوجه شدم که گویا با یک مکانیک در این مورد مشورت گرفته شده است که در پاسخ به پدر درباره بنز گفته است به هیچ وجه این ماشین را خریداری نکنید زیرا دردسر دارد! من هیچگاه آن تعمیرکار فضول را پیدا نکردم تا از او بپرسم به چه علت چنین نظری را داده است اما هنوز دنبال او میگردم...
آن عصر بحثبرانگیز که به شب رسید با دوست پدر درباره ماشین صحبت کردم؛ پیرمرد محترمی بود که تلاش میکرد من را از خرید منصرف کند، چه تلاش مضحکی! البته من را نمیشناخت و چندان مقصر نبود، او نمیدانست که اکسپلور اینستاگرام تا فکرهای روزمرهام یک محور گرفته و آن بنز دانشجویی است. پس از دو روز بیخبری با او تماس گرفتم و گفت ماشینی نیافته است و به سراغ همان بنز سبز رنگ بروم. دقیق خاطرم هست؛یکشنبه صبح ساعت11 بود که برای بازگشت به معامله نخست، با اکبر،صاحب بنز سبز تماس گرفتم تا درباره قیمت چانه دیگری بزنم اما پاسخ او آنقدر تلخ بود که برای دقایقی روی همان مبلی که نشسته بودم به قول معروف وارفتم. او گفت دو ساعت پیش بنز فروش رفت....
پس از مواجهه با شکست نخست در رابطه با یافتن بنز،تا حد قابل توجهی دچار بههم ریختگی شدم، زیرا تصور میکردم دیگر چنین خودرویی با چنین قیمتی نخواهم یافت و همین موضوع باعث شد سه روز بدون ماشین به محل کار بروم و در میان قدمزدنهایی که افزایش یافته بود به راههای دستیابی به این کالای پرمناقشه فکر کنم. پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که با روشهای مرسوم و بحث و گفتوگو نمیتوانم اطرافیان را نسبت به این کار قانع کنم و تنها یک راه باقی مانده و آن تکیه بر عنصر تعیین کننده اقتصاد است! باید پول درمیآوردم، آنقدر که حداقل نصف هزینه ماشین را تامین کنم تا شاید گشایشی صورت بگیرد. اما افزایش درآمد برای یک روزنامهنگار در حد ارتقای سطح کیفیت زندگی دستیافتنی است نه برای پسانداز جهت خرید یک خودرو!
نتیجتا باید بیرون از چارچوبهای مرسوم فکری به حال این وضعیت میکردم و به همراه یکی دیگر از دوستان که او هم امروز صاحب یک بنز دانشجویی است، شروع به خریدوفروش سیگار و تنباکو کردیم که سود متوسطی نیز به همراه داشت و در کنار آن پسانداز اندکی نیز از روزنامه جمع شد تا بتوانم دوباره مطالبه خرید بنز دانشجویی را دنبال کنم و در این نقطه سه ماه از یافتن نخستین بنز گذشته بود که دوباره به سراغ آگهیهای دیوار رفتم. هرچند در این مدت هر بنز دانشجویی که کنار خیابان پارک شده بود هم برایم جلب توجه میکرد و ضمن یافتن صاحبش میپرسیدم بنز را میفروشی؟که هیچکدام قصدی برای فروش نداشتند، حتی برخی همکاران روزنامه وقتی در خیابانهای مختلف به بنز دانشجویی برمیخوردند عکس آن را برایم می فرستادند. صفحه توییتر و اینستاگرام من هم پر شده بود از اتاق 123! در این بین چند بنز یافت شد، یک بنز قهوهای که همراه پدرم به سراغ آن رفتیم اما حتی پیش از اینکه صاحبش را ببینیم از خرید آن منصرف شدیم زیرا عکسهایی که در آگهی از آن ماشین گذاشته شده بود با واقعیت آن بنز کاملا متفاوت بود و کاپوت و سقف ماشین پوسیدگیهای عیانی داشت که انگیزه برای خرید ماشین را به صفر میرساند.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌بوق آزاد
🖌فرزانه امجدی (داستان نویس)
#صفحه_آخر
#یادداشت
تازه میهمان محله ما شده بود. همه خوشحال بودند که ارتباطها راحتتر شده است. جلوی در حیاط خسته از بازی توی سایه نشسته بودیم که سینا گفت: سارا، بیا بریم سر خیابان فرمانداری با هم ببینیم چطوره؟
- بگذار به مامانم بگویم.
- نه بگی اجازه نمیدهد.
- باشه.
دمپایی گذاشتم بین در حیاط و گفتم بریم.
- بزن بریم.
سینا پسر همسایه بغلی یک سال از من کوچکتر بود. دست سینا را گرفتم و توی پیادهرو میدویدیم، تا رسیدیم خیابان فرمانداری. بالاخره رسیدیم به اتاقک نارنجی شیشه ای (باجه تلفن) سینا گفت: اول من زنگ میزنم به اداره بابام.
- باشه.
سینا گوشی تلفن را برداشت، بوق آزاد میخورد. دستش به شمارهها نمی رسید؛ بغلش کردم.
- الان بگیر.
چند تا شماره با انگشتهاش گرفت.
سینا گفت: سارا بذارم زمین خسته میشی. گذاشتمش زمین
- چی شد؟
- هیچی! بوق آزاد میزنه!
- بذار من زنگ بزنم اداره بابام.
- باشه.
این بار سینا کمک کرد من به شمارهگیر دستم برسد و شماره بگیرم.
- چی شد سارا؟
- مثل اداره بابای تو فقط صدای بوق میاد!
- چرا همش صدای بوق؟
- نمیدونم.
یه بار دیگه هر دو شماره را گرفتم و نشد.
- سینا این جای پایین مال چیه؟
با صدای مامان من و سینا برگشتیم.
- آی ذلیل شدهها شما تو باجه تلفن چکار میکنید.
ما از ترس نفسمون بند اومده بود.
سینا با لکنت گفت: ب ب ب بابا هامون اداره زززنگگگگ بزنیم. مامان من گفت: بدون اجازه؟
من و سینا از خجالت سرمون را پایین انداختیم.
مامان سینا گفت: مگه شماره اداره باباهاتون رابلد بودین؟ و اصلا مگه شما دو ریالی داشتید؟
من و سینا با تعجب به هم نگاه کردیم!!
- سینا ما دوریالی و شماره نداشتیم.
مامانم با عصبانیت گفت: بسه دیگه، کل محله را ما گشتیم. اصلا فکر نکردین ما نگران میشیم. من گفتم: اگه اجازه میخواستیم شما میگفتید نه. مامان سینا گفت: بله که اجازه نمیدادیم. فکر نکردین خطرناکه از خیابون رد شدن.
- آخه خواستیم ببینیم تلفن چطور کار میکنه؟
مامانها خندهشون گرفته بود، ولی جلوی خندشون را گرفتند. بعد مامان سینا یک دو ریالی داد به سینا و گفت بنداز داخل جعبه تلفن شماره اداره باباش را گرفت و گفت: حالا با بابات صحبت کن. سینا گفت: سلام بابا خوبی کی میای خونه؟ کمی با باباش حرف زد و قطع کرد. بعد مامان من یه سکه دو ریالی داد و گفت بنداز داخل جعبه، بعد شماره اداره بابام را گرفتم تا با بابا حرف زدم. هر دو خوشحال بودیم از تماس موفق.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌فرزانه امجدی (داستان نویس)
#صفحه_آخر
#یادداشت
تازه میهمان محله ما شده بود. همه خوشحال بودند که ارتباطها راحتتر شده است. جلوی در حیاط خسته از بازی توی سایه نشسته بودیم که سینا گفت: سارا، بیا بریم سر خیابان فرمانداری با هم ببینیم چطوره؟
- بگذار به مامانم بگویم.
- نه بگی اجازه نمیدهد.
- باشه.
دمپایی گذاشتم بین در حیاط و گفتم بریم.
- بزن بریم.
سینا پسر همسایه بغلی یک سال از من کوچکتر بود. دست سینا را گرفتم و توی پیادهرو میدویدیم، تا رسیدیم خیابان فرمانداری. بالاخره رسیدیم به اتاقک نارنجی شیشه ای (باجه تلفن) سینا گفت: اول من زنگ میزنم به اداره بابام.
- باشه.
سینا گوشی تلفن را برداشت، بوق آزاد میخورد. دستش به شمارهها نمی رسید؛ بغلش کردم.
- الان بگیر.
چند تا شماره با انگشتهاش گرفت.
سینا گفت: سارا بذارم زمین خسته میشی. گذاشتمش زمین
- چی شد؟
- هیچی! بوق آزاد میزنه!
- بذار من زنگ بزنم اداره بابام.
- باشه.
این بار سینا کمک کرد من به شمارهگیر دستم برسد و شماره بگیرم.
- چی شد سارا؟
- مثل اداره بابای تو فقط صدای بوق میاد!
- چرا همش صدای بوق؟
- نمیدونم.
یه بار دیگه هر دو شماره را گرفتم و نشد.
- سینا این جای پایین مال چیه؟
با صدای مامان من و سینا برگشتیم.
- آی ذلیل شدهها شما تو باجه تلفن چکار میکنید.
ما از ترس نفسمون بند اومده بود.
سینا با لکنت گفت: ب ب ب بابا هامون اداره زززنگگگگ بزنیم. مامان من گفت: بدون اجازه؟
من و سینا از خجالت سرمون را پایین انداختیم.
مامان سینا گفت: مگه شماره اداره باباهاتون رابلد بودین؟ و اصلا مگه شما دو ریالی داشتید؟
من و سینا با تعجب به هم نگاه کردیم!!
- سینا ما دوریالی و شماره نداشتیم.
مامانم با عصبانیت گفت: بسه دیگه، کل محله را ما گشتیم. اصلا فکر نکردین ما نگران میشیم. من گفتم: اگه اجازه میخواستیم شما میگفتید نه. مامان سینا گفت: بله که اجازه نمیدادیم. فکر نکردین خطرناکه از خیابون رد شدن.
- آخه خواستیم ببینیم تلفن چطور کار میکنه؟
مامانها خندهشون گرفته بود، ولی جلوی خندشون را گرفتند. بعد مامان سینا یک دو ریالی داد به سینا و گفت بنداز داخل جعبه تلفن شماره اداره باباش را گرفت و گفت: حالا با بابات صحبت کن. سینا گفت: سلام بابا خوبی کی میای خونه؟ کمی با باباش حرف زد و قطع کرد. بعد مامان من یه سکه دو ریالی داد و گفت بنداز داخل جعبه، بعد شماره اداره بابام را گرفتم تا با بابا حرف زدم. هر دو خوشحال بودیم از تماس موفق.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌تسلیحات ایران و رطبخوردگانی که منع رطب میکنند
🖌سیفالرضا شهابی
#صفحه_یک
#یادداشت
کنفرانس امنیتی مونیخ در روز جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ مصادف با هفدهم فوریه ۲۰۲۳ در هتل «بایریشرهوف» در جنوب آلمان آغاز به کار کرد .
یکی از سخنرانان اولیه این کنفرانس «یواف گالانت» وزیر دفاع اسرائیل بود که در عصر جمعه سخنرانی کرد و همانطور که قابل پیشبینی بود مرکز ثقل سخنرانی او در مورد ایران و ادعای فروش اسلحه توسط جمهوری اسلامی به سایر کشورها بود و در این میان گفت: ایران در حال مذاکره با ۵۰ کشور برای فروش پهپاد و موشک است .
اینکه این ادعا چقدر صحت دارد را مسئولین جمهوری اسلامی باید با رد یا تایید پاسخ بدهند، ولی اگر واقعیت داشته باشد جای تعجب دارد در حالیکه جمهوری اسلامی تحت فشار فزاینده بلوک غرب از آمریکا تا اروپا قرار دارد و انواع تحریمها را بر ما تحمیل میکنند چگونه ۵۰ کشور حاضر شدند وارد مذاکره با ایران برای خرید تسلیحات شوند. البته در صورت صحت ادعای مقام وزارت دفاع اسرائیل یک واقعیت در این اظهارات نهفته است و آن، این که؛ جمهوری اسلامی که در زمان جنگ هشتساله با عراق نیاز شدیدی به کوچکترین تسلیحات نظامی داشت و برای تهیه آنها مجبور بود از بازار آزاد اسلحه به چند برابر قیمت واقعی و از طریق قاچاقچیان اسلحه خرید کند، اکنون به آن حد از پیشرفت تسلیحاتی رسیده که ۵۰ کشور در صف خرید تجهیزات نظامی ساخت ایران قرار گرفتند.
وزیر دفاع اسرائیل برای این که به سایر کشورهای شرکت کننده در کنفرانس راهکار نشان دهد، در ادامه ادعایش اظهار داشت: این کار ایران برخلاف قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است که سال ۲۰۱۵ به تصویب رسید و در اکتبر سال ۲۰۲۳ ( آبان ۱۴۰۲ ) به پایان می رسد و باید قطعنامه را تمدید کرد.
قطعنامه مورد اشاره، ایران را از فروش موشکهای بالستیک با برد بیش از ۳۰۰ کیلومتر و کلاهک انفجاری بیش از ۵۰۰ کیلو گرم منع کرد. اعتبار قطعنامه مزبور همانطور که اشاره شد تا هشتم اکتبر ۲۰۲۳ یعنی هشت ماه دیگر است و بعد از پایان مهلت ذکر شده ایران میتواند تسلیحات ساخت خودش را به سایر کشورها صادر کند.
وزیر دفاع اسرائیل در حالی چنین ادعاهایی در مورد فروش تسلیحات ایران میکند که رژیم صهیونیستی سه درصد فروش تسلیحات جهانی را بر عهده دارد و از بزرگترین کشورهای صادر کننده اسلحه در جهان به حساب میآید و در میان ده کشور اول صادر کننده تسلیحات در جهان از رتبه هشتم برخوردار است، تقریبا هفتاد درصد تسلیحات وارداتی جمهوری آذربایجان از اسرائیل است و یکی از ۹ کشور دارای تسلیحات هستهای است. در نگاه نویسنده این یادداشت فروش و صادرات تسلیحات از ناحیه هر کشوری برخلاف اصول انسانی و تهدید کننده صلح جهانی و امنیت بینالمللی است. پر واضح است تسلیحات برای نوعدوستی و کارهای خیریه مورد استفاده قرار نمیگیرد استفاده از آن به مفهوم کشتن انسانها است .
کشورهای بزرگ فروشنده تسلیحات اگر واقعا به صلح و امنیت فکر میکنند باید منع فروش و صادرات تسلیحات را از خودشان شروع کنند، بعد از سایر کشورها انتظار داشته باشند در غیر این صورت هر کشوری به خودش اجازه میدهد در این رقابت شرکت کند. در این میان، اظهارات وزیر دفاع اسرائیل بیان کننده موقعیت مثل رطبخوردهای است که منع رطب میکند و لاجرم باید در صداقت گوینده آن تردید کرد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌سیفالرضا شهابی
#صفحه_یک
#یادداشت
کنفرانس امنیتی مونیخ در روز جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ مصادف با هفدهم فوریه ۲۰۲۳ در هتل «بایریشرهوف» در جنوب آلمان آغاز به کار کرد .
یکی از سخنرانان اولیه این کنفرانس «یواف گالانت» وزیر دفاع اسرائیل بود که در عصر جمعه سخنرانی کرد و همانطور که قابل پیشبینی بود مرکز ثقل سخنرانی او در مورد ایران و ادعای فروش اسلحه توسط جمهوری اسلامی به سایر کشورها بود و در این میان گفت: ایران در حال مذاکره با ۵۰ کشور برای فروش پهپاد و موشک است .
اینکه این ادعا چقدر صحت دارد را مسئولین جمهوری اسلامی باید با رد یا تایید پاسخ بدهند، ولی اگر واقعیت داشته باشد جای تعجب دارد در حالیکه جمهوری اسلامی تحت فشار فزاینده بلوک غرب از آمریکا تا اروپا قرار دارد و انواع تحریمها را بر ما تحمیل میکنند چگونه ۵۰ کشور حاضر شدند وارد مذاکره با ایران برای خرید تسلیحات شوند. البته در صورت صحت ادعای مقام وزارت دفاع اسرائیل یک واقعیت در این اظهارات نهفته است و آن، این که؛ جمهوری اسلامی که در زمان جنگ هشتساله با عراق نیاز شدیدی به کوچکترین تسلیحات نظامی داشت و برای تهیه آنها مجبور بود از بازار آزاد اسلحه به چند برابر قیمت واقعی و از طریق قاچاقچیان اسلحه خرید کند، اکنون به آن حد از پیشرفت تسلیحاتی رسیده که ۵۰ کشور در صف خرید تجهیزات نظامی ساخت ایران قرار گرفتند.
وزیر دفاع اسرائیل برای این که به سایر کشورهای شرکت کننده در کنفرانس راهکار نشان دهد، در ادامه ادعایش اظهار داشت: این کار ایران برخلاف قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است که سال ۲۰۱۵ به تصویب رسید و در اکتبر سال ۲۰۲۳ ( آبان ۱۴۰۲ ) به پایان می رسد و باید قطعنامه را تمدید کرد.
قطعنامه مورد اشاره، ایران را از فروش موشکهای بالستیک با برد بیش از ۳۰۰ کیلومتر و کلاهک انفجاری بیش از ۵۰۰ کیلو گرم منع کرد. اعتبار قطعنامه مزبور همانطور که اشاره شد تا هشتم اکتبر ۲۰۲۳ یعنی هشت ماه دیگر است و بعد از پایان مهلت ذکر شده ایران میتواند تسلیحات ساخت خودش را به سایر کشورها صادر کند.
وزیر دفاع اسرائیل در حالی چنین ادعاهایی در مورد فروش تسلیحات ایران میکند که رژیم صهیونیستی سه درصد فروش تسلیحات جهانی را بر عهده دارد و از بزرگترین کشورهای صادر کننده اسلحه در جهان به حساب میآید و در میان ده کشور اول صادر کننده تسلیحات در جهان از رتبه هشتم برخوردار است، تقریبا هفتاد درصد تسلیحات وارداتی جمهوری آذربایجان از اسرائیل است و یکی از ۹ کشور دارای تسلیحات هستهای است. در نگاه نویسنده این یادداشت فروش و صادرات تسلیحات از ناحیه هر کشوری برخلاف اصول انسانی و تهدید کننده صلح جهانی و امنیت بینالمللی است. پر واضح است تسلیحات برای نوعدوستی و کارهای خیریه مورد استفاده قرار نمیگیرد استفاده از آن به مفهوم کشتن انسانها است .
کشورهای بزرگ فروشنده تسلیحات اگر واقعا به صلح و امنیت فکر میکنند باید منع فروش و صادرات تسلیحات را از خودشان شروع کنند، بعد از سایر کشورها انتظار داشته باشند در غیر این صورت هر کشوری به خودش اجازه میدهد در این رقابت شرکت کند. در این میان، اظهارات وزیر دفاع اسرائیل بیان کننده موقعیت مثل رطبخوردهای است که منع رطب میکند و لاجرم باید در صداقت گوینده آن تردید کرد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌تغییر موقعیت؛ از کودکهمسری به کودکمادری
🖌عطیه پیرحیاتی
#صفحه_یک
#یادداشت
ازدواج کودکان ۱۱ ساله، تنها با رضایت پدر به صورت قانونی امکانپذیر است. این جملات طیبه سیاوشی نماینده سابق مجلس جمهوری اسلامی است که طبق ماده ۱۰۴۱ لایحه «ارتقای امنیت زنان» عنوان شده است. قانونی که عملا به کودکآزاری، چهرهای قانونی میبخشد. براساس دادههای رسمی مرکز آمار ایران، در تابستان سال گذشته بیش از هفت هزار و پانصد ازدواج مربوط به کودکان زیر ۱۵ سال ثبت شدهاست. این در حالی است که با احتساب ازدواجهای ثبت نشده (صیغه) و کودکان بدون شناسنامه، این رقم به مراتب بیشتر خواهدشد.
کودکهمسری چرخهای است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. یعنی مادرانی که خودشان در سنین کودکی ازدواج کردهاند، فرزندانشان هم در همان سن کم ازدواج میکنند، تا جاییکه این مساله تبدیل به یک سنت و هنجار در خانواده میشود. این چرخه بهندرت شکسته شده حتی زمانیکه خود مادران ناراضی از ازدواج زودهنگامشان باشند. وقتی کودکهمسری به عنوان عرف خانواده یا محیط زندگی شناخته میشود، مقابله با آن نیز سختتر خواهد شد؛ زیرا حتی از جانب خود دختران نیز پذیرفته شده خواهد بود که مانند سایر اطرفیانشان در سنین کم ازدواج کنند و رضایت خانواده و سایرین را جلب نمایند. به عبارت دیگر فرهنگ خانوادگی، محلی و قومی میتواند موجب بازتولید ازدواج زودهنگام شود. در این میان وظیفه دولتمردان و نهادهای اجتماعی «حمایت» از کودکان است و تلاش برای ساخت راههایی که به پایان یافتن چرخه کودکهمسری کمک کند، اما متاسفانه آنچه ما شاهدش هستیم، نادیده گرفته شدن حقوق همه کودکان خصوصا کودکان مناطق محروم و دخترانی است که به دلایل متفاوت اقتصادی و فرهنگی، خود و خانوادههایشان تحت ستم مضاعف هستند.
ترک تحصیل، آسیبهای روحی ناشی از جدا شدن کودک از همسالانش، فشار ناشی از کارخانگی اجباری و رابطه جنسی زودتر از موعد، تنها برخی از پیامدهای کودکهمسری به حساب میآید. اما یکی از جبران نشدنیترین این پیامدها، تجربه بارداری و زایمان در سنین کودکی است. که با تولد نوزاد هیچ راه جبران و بازگشتی وجود نخواهد داشت. متاسفانه کودکهمسری به بحران کودکمادری تبدیل شده و طبق آمار رسمی منتشر شده، در بهار و تابستان سال ۱۴۰۰ بیش از ۳۷ هزار و پانصد نوزاد از مادران کمتر از ۱۸ سال متولد شدهاند که حدود ۸۰۰ مورد از این تعداد مربوط به مادران خردسال زیر ۱۴ سال میباشد. مادرانی که هنوز کودک هستند و نیازمند حمایت والدین و نهادهای اجتماعی و دولتی.
همانطور که گفته شد، از مهمترین پیامدهای کودک همسری که تاثیرات منفی آن علاوهبر خود دختران، فرزندان آنها و جامعه را نیز درگیر میکند، «ترک تحصیل» است. میتوان گفت ترک تحصیل پس از ازدواج زودهنگام در زندگی دختران امری اجتنابناپذیر است. زیرا این کودکان برای درس خواندن یا با مخالفت همسر مواجه میشوند و یا کارهای خانه و بارداری زودهنگام مانع تحصیل آنها میشود. بازماندن تعداد زیادی از زنان و دختران از تحصیل مانعی برای به توسعه رسیدن جامعه، مشارکت این افراد در امور اقتصادی و نداشتن شان و منزلت در اجتماع میباشد. در خانوادهای که بر پایه قوانین نانوشته مردسالارانه بنا شده و این تبعیض جنسیتی حمایت قانونی و عرفی را نیز دارد، زنی که از تحصیلات و دانش اندکی برخوردار باشد در خانه نیز قدرت و اقتدار لازم برای تصمیمگیری برای خود و زندگیاش را ندارد؛ چرا که به حقوقش آگاهی کافی نداشته و اگر این آگاهی را کسب نماید، به علت نداشتن تحصیلات کافی و به دنبال آن فقدان استقلال مالی و عزت نفس، نمیتواند مالک خود و سرنوشتش باشد. ستم جنسیتی مضاعفی که قرار است با اسم «حمایت از زنان» به دختران بیپناه ۱۱ ساله تحمیل شود.
کودکهمسری، فقط ازدواج و تشکیل خانواده نیست. کودکهمسری یعنی بارداری اجباری، ترک تحصیل اجباری، خشونت خانگی، کارخانگی تحمیل شده و یک کودکآزاری همهجانبه. بدون رشد اجتماعی، تحصیلی و شغلی و بدون توجه به سلامت جسمی و روحی زنان و دختران که نیمی از جامعه را تشکیل میدهند، نمیتوانیم انتظار داشتهباشیم که در درازمدت کشور و جامعهای سالم داشته باشیم و در ابعاد مختلف شاخصهای توسعه انسانی و اجتماعی، به جایگاه مناسبی برسیم.
آیندهای روشن برای کشور به سرنوشت و زندگی تکتک اعضای آن گره خوردهاست زیرا سعادت یک امر جمعی است.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌عطیه پیرحیاتی
#صفحه_یک
#یادداشت
ازدواج کودکان ۱۱ ساله، تنها با رضایت پدر به صورت قانونی امکانپذیر است. این جملات طیبه سیاوشی نماینده سابق مجلس جمهوری اسلامی است که طبق ماده ۱۰۴۱ لایحه «ارتقای امنیت زنان» عنوان شده است. قانونی که عملا به کودکآزاری، چهرهای قانونی میبخشد. براساس دادههای رسمی مرکز آمار ایران، در تابستان سال گذشته بیش از هفت هزار و پانصد ازدواج مربوط به کودکان زیر ۱۵ سال ثبت شدهاست. این در حالی است که با احتساب ازدواجهای ثبت نشده (صیغه) و کودکان بدون شناسنامه، این رقم به مراتب بیشتر خواهدشد.
کودکهمسری چرخهای است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. یعنی مادرانی که خودشان در سنین کودکی ازدواج کردهاند، فرزندانشان هم در همان سن کم ازدواج میکنند، تا جاییکه این مساله تبدیل به یک سنت و هنجار در خانواده میشود. این چرخه بهندرت شکسته شده حتی زمانیکه خود مادران ناراضی از ازدواج زودهنگامشان باشند. وقتی کودکهمسری به عنوان عرف خانواده یا محیط زندگی شناخته میشود، مقابله با آن نیز سختتر خواهد شد؛ زیرا حتی از جانب خود دختران نیز پذیرفته شده خواهد بود که مانند سایر اطرفیانشان در سنین کم ازدواج کنند و رضایت خانواده و سایرین را جلب نمایند. به عبارت دیگر فرهنگ خانوادگی، محلی و قومی میتواند موجب بازتولید ازدواج زودهنگام شود. در این میان وظیفه دولتمردان و نهادهای اجتماعی «حمایت» از کودکان است و تلاش برای ساخت راههایی که به پایان یافتن چرخه کودکهمسری کمک کند، اما متاسفانه آنچه ما شاهدش هستیم، نادیده گرفته شدن حقوق همه کودکان خصوصا کودکان مناطق محروم و دخترانی است که به دلایل متفاوت اقتصادی و فرهنگی، خود و خانوادههایشان تحت ستم مضاعف هستند.
ترک تحصیل، آسیبهای روحی ناشی از جدا شدن کودک از همسالانش، فشار ناشی از کارخانگی اجباری و رابطه جنسی زودتر از موعد، تنها برخی از پیامدهای کودکهمسری به حساب میآید. اما یکی از جبران نشدنیترین این پیامدها، تجربه بارداری و زایمان در سنین کودکی است. که با تولد نوزاد هیچ راه جبران و بازگشتی وجود نخواهد داشت. متاسفانه کودکهمسری به بحران کودکمادری تبدیل شده و طبق آمار رسمی منتشر شده، در بهار و تابستان سال ۱۴۰۰ بیش از ۳۷ هزار و پانصد نوزاد از مادران کمتر از ۱۸ سال متولد شدهاند که حدود ۸۰۰ مورد از این تعداد مربوط به مادران خردسال زیر ۱۴ سال میباشد. مادرانی که هنوز کودک هستند و نیازمند حمایت والدین و نهادهای اجتماعی و دولتی.
همانطور که گفته شد، از مهمترین پیامدهای کودک همسری که تاثیرات منفی آن علاوهبر خود دختران، فرزندان آنها و جامعه را نیز درگیر میکند، «ترک تحصیل» است. میتوان گفت ترک تحصیل پس از ازدواج زودهنگام در زندگی دختران امری اجتنابناپذیر است. زیرا این کودکان برای درس خواندن یا با مخالفت همسر مواجه میشوند و یا کارهای خانه و بارداری زودهنگام مانع تحصیل آنها میشود. بازماندن تعداد زیادی از زنان و دختران از تحصیل مانعی برای به توسعه رسیدن جامعه، مشارکت این افراد در امور اقتصادی و نداشتن شان و منزلت در اجتماع میباشد. در خانوادهای که بر پایه قوانین نانوشته مردسالارانه بنا شده و این تبعیض جنسیتی حمایت قانونی و عرفی را نیز دارد، زنی که از تحصیلات و دانش اندکی برخوردار باشد در خانه نیز قدرت و اقتدار لازم برای تصمیمگیری برای خود و زندگیاش را ندارد؛ چرا که به حقوقش آگاهی کافی نداشته و اگر این آگاهی را کسب نماید، به علت نداشتن تحصیلات کافی و به دنبال آن فقدان استقلال مالی و عزت نفس، نمیتواند مالک خود و سرنوشتش باشد. ستم جنسیتی مضاعفی که قرار است با اسم «حمایت از زنان» به دختران بیپناه ۱۱ ساله تحمیل شود.
کودکهمسری، فقط ازدواج و تشکیل خانواده نیست. کودکهمسری یعنی بارداری اجباری، ترک تحصیل اجباری، خشونت خانگی، کارخانگی تحمیل شده و یک کودکآزاری همهجانبه. بدون رشد اجتماعی، تحصیلی و شغلی و بدون توجه به سلامت جسمی و روحی زنان و دختران که نیمی از جامعه را تشکیل میدهند، نمیتوانیم انتظار داشتهباشیم که در درازمدت کشور و جامعهای سالم داشته باشیم و در ابعاد مختلف شاخصهای توسعه انسانی و اجتماعی، به جایگاه مناسبی برسیم.
آیندهای روشن برای کشور به سرنوشت و زندگی تکتک اعضای آن گره خوردهاست زیرا سعادت یک امر جمعی است.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌حسن ناهید؛ نینوازی با نوای شخصی
🖌آرپژ تیموریان
#صفحه_یک
#یادداشت
استاد حسن ناهید در تیر ماه سال هزار و سیصد و بیست و دو در شهر کرمان متولد شد، اما به خاطر شغل پدر که نظامی بود در شیراز بزرگ شد واز دهسالگی فراگیری موسیقی را آغاز نمود. در هجده سالگی نزد استاد حسین تهرانی رفت و به شناخت ریتم پرداخت سپس نزد استاد حسن کسایی نواختن نی را به طور حرفهای دنبال نمود.
وی نواختن ردیفهای موسیقی ایرانی از جمله ردیف صبا را فرا گرفت. در سال هزار و سیصد و چهل و یک توسط حسین قوامی به برنامه گلها دعوت شد و همکاری خود را با رادیو آغاز نمود. همکاری با ارکستر گلها به رهبری روح الله خالقی، همکاری با ارکستر صبا به رهبری حسین دهلوی به او پر و بال داد و بعدها با همکاری در گروه پایور به سرپرستی استاد فرامرز پایور از او چهره شاخصی در نوازندگی ساز نی ساخت که این همکاری بیست سال ادامه داشت. او همچنین در تشکیل ارکستر رودکی با هنرمندانی چون ابراهیم منصوری، حبیب الله بدیعی، علی تجویدی، احمد عبادی، رضا ورزنده، علی اصغر بهاری، فرهاد فخرالدینی به همکاری پرداخت.
حسن ناهید در برنامهای به نام نوایی از موسیقی ملی با هنرمندانی چون اسدالله ملک، منوچهر جهانبگلو، فرهنگ شریف، محمودی خوانساری به اجرا برنامه پرداخت.
شیوه نوازندگی حسن ناهید منحصر به فرد بود و با این که مدتها شاگردی حسن کسایی را کرد اما «سونوریته» سازش صدای شخصی خود را داشت. او در مصاحبهای به این نکته اشاره میکند و میگوید که با این که شاگرد حسن کسایی بوده است اما راه فردی خود را در نواختن نی دنبال کرده است.
توانایی حسن ناهید در نوازندگی گروه پایور به شدت به رخ کشیده میشود زیرا فرامرز پایور چه در قطعات بیکلام و چه با کلام، از تنظیمات پیچیدهای استفاده میکرد که نواختن آن کار آسانی نبود و حسن ناهید از عهده این کار به خوبی برآمد.
او با نوازندگی خود توانست بر مخاطبان ساز نی بیفزاید و شاگردان بسیاری را در این راه تربیت نماید. حسن ناهید برای برگزاری کنسرت به کشورهای ترکیه، بلغارستان، یوگسلاوی، ایتالیا، فرانسه، بلژیک، هلند، آلمان، اتریش سفر کرد و چه در تکنوازی و چه همنوازی، باعث شناخته شدن این ساز مهجور ایرانی (با ظاهری ساده و تکنیک نوازندگی پیچیده) در جهان شد.
از دیگر توانایی های استاد حسن ناهید تبحر در نتخوانی و «دشیفراژ» بود که باعث شد وی به یکی از استودیونوازهای این ساز در ایران تبدیل شود. آهنگسازان و ناظران ضبطی که با استاد ناهید همکاری داشتند همگی بر روی این ویژگی و تبحر او تاکید دارند.
آلبومهای گل و نی شامل دونوازی نی و تنبک و آلبوم آوای نی شامل تکنوازی در دستگاههای بیات ترک، بیات اصفهان، ابوعطا و مخالف سه گاه است که شیوه نوازندگی استاد حسن ناهید را به گوش مخاطبان موسیقی دستگاهی ایران و نوازندگان نی رساند.
بدون شک استاد حسن ناهید را می توان نینوازی صاحب سبک و از چهرههای تاثیرگذار موسیقی ایران دانست که عمر شریف خود را وقف شناساندن ساز نی، ردیف موسیقی و دیگر جنبههای شناخت موسیقی دستگاهی ایران به دیگران کرد.
گرچه امروز مخاطبان ویاساز نی به علت پیچیدگی این ساز سیر نزولی داشته اما تمام نوازندگان و هنرجن این ساز باید از نکتههای مهم نوازندگی در ساز استاد ناهید و آثار او بهرهمند شوند.
استاد حسن ناهید در بیست و هفتم بهمن ماه هزار و چهارصد و یک در منزل خود چشم از جهان فرو بست.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌آرپژ تیموریان
#صفحه_یک
#یادداشت
استاد حسن ناهید در تیر ماه سال هزار و سیصد و بیست و دو در شهر کرمان متولد شد، اما به خاطر شغل پدر که نظامی بود در شیراز بزرگ شد واز دهسالگی فراگیری موسیقی را آغاز نمود. در هجده سالگی نزد استاد حسین تهرانی رفت و به شناخت ریتم پرداخت سپس نزد استاد حسن کسایی نواختن نی را به طور حرفهای دنبال نمود.
وی نواختن ردیفهای موسیقی ایرانی از جمله ردیف صبا را فرا گرفت. در سال هزار و سیصد و چهل و یک توسط حسین قوامی به برنامه گلها دعوت شد و همکاری خود را با رادیو آغاز نمود. همکاری با ارکستر گلها به رهبری روح الله خالقی، همکاری با ارکستر صبا به رهبری حسین دهلوی به او پر و بال داد و بعدها با همکاری در گروه پایور به سرپرستی استاد فرامرز پایور از او چهره شاخصی در نوازندگی ساز نی ساخت که این همکاری بیست سال ادامه داشت. او همچنین در تشکیل ارکستر رودکی با هنرمندانی چون ابراهیم منصوری، حبیب الله بدیعی، علی تجویدی، احمد عبادی، رضا ورزنده، علی اصغر بهاری، فرهاد فخرالدینی به همکاری پرداخت.
حسن ناهید در برنامهای به نام نوایی از موسیقی ملی با هنرمندانی چون اسدالله ملک، منوچهر جهانبگلو، فرهنگ شریف، محمودی خوانساری به اجرا برنامه پرداخت.
شیوه نوازندگی حسن ناهید منحصر به فرد بود و با این که مدتها شاگردی حسن کسایی را کرد اما «سونوریته» سازش صدای شخصی خود را داشت. او در مصاحبهای به این نکته اشاره میکند و میگوید که با این که شاگرد حسن کسایی بوده است اما راه فردی خود را در نواختن نی دنبال کرده است.
توانایی حسن ناهید در نوازندگی گروه پایور به شدت به رخ کشیده میشود زیرا فرامرز پایور چه در قطعات بیکلام و چه با کلام، از تنظیمات پیچیدهای استفاده میکرد که نواختن آن کار آسانی نبود و حسن ناهید از عهده این کار به خوبی برآمد.
او با نوازندگی خود توانست بر مخاطبان ساز نی بیفزاید و شاگردان بسیاری را در این راه تربیت نماید. حسن ناهید برای برگزاری کنسرت به کشورهای ترکیه، بلغارستان، یوگسلاوی، ایتالیا، فرانسه، بلژیک، هلند، آلمان، اتریش سفر کرد و چه در تکنوازی و چه همنوازی، باعث شناخته شدن این ساز مهجور ایرانی (با ظاهری ساده و تکنیک نوازندگی پیچیده) در جهان شد.
از دیگر توانایی های استاد حسن ناهید تبحر در نتخوانی و «دشیفراژ» بود که باعث شد وی به یکی از استودیونوازهای این ساز در ایران تبدیل شود. آهنگسازان و ناظران ضبطی که با استاد ناهید همکاری داشتند همگی بر روی این ویژگی و تبحر او تاکید دارند.
آلبومهای گل و نی شامل دونوازی نی و تنبک و آلبوم آوای نی شامل تکنوازی در دستگاههای بیات ترک، بیات اصفهان، ابوعطا و مخالف سه گاه است که شیوه نوازندگی استاد حسن ناهید را به گوش مخاطبان موسیقی دستگاهی ایران و نوازندگان نی رساند.
بدون شک استاد حسن ناهید را می توان نینوازی صاحب سبک و از چهرههای تاثیرگذار موسیقی ایران دانست که عمر شریف خود را وقف شناساندن ساز نی، ردیف موسیقی و دیگر جنبههای شناخت موسیقی دستگاهی ایران به دیگران کرد.
گرچه امروز مخاطبان ویاساز نی به علت پیچیدگی این ساز سیر نزولی داشته اما تمام نوازندگان و هنرجن این ساز باید از نکتههای مهم نوازندگی در ساز استاد ناهید و آثار او بهرهمند شوند.
استاد حسن ناهید در بیست و هفتم بهمن ماه هزار و چهارصد و یک در منزل خود چشم از جهان فرو بست.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌بودجه عملیاتی؛ حلقهی گمشدۀ نظام مالی ایران
🖌نادر اسدی
#صفحه_یک
#یادداشت
آیا روش بودجهریزی در ایران از نوع عملیاتی است؟ این روزها موضوع بودجهبندی سالانه کشور در خانه ملت و رسانه داغ است، اگر از متولیان تنظیم بودجه سؤال کنیم که بودجه سال آینده به چه شکلی است؟ قاطعانه خواهد گفت؛ کاملاً عملیاتی!
قبل از اینکه دربارهی عملیاتی بودن بودجه سالانه ایران اظهار نظر کنیم، لازم است که به انواع متداول بودجهریزی اشارهای داشته باشیم که شامل؛ «بودجهریزی سنتی» و «بودجهریزی عملیاتی» است.
در بودجهریزی به روش سنتی، نگاهها بیشتر بر روی هزینهها متمرکز میشود. به عبارت دیگر در این روش بدون تعیین قیمت تمام شده کالا و خدمات، دولت اقدام به بودجهریزی کرده و پس از آن نیز مجلس به بستن بودجه بر اساس میل و سلیقه دولت اقدام میکند. بهطوری که در این شیوه فقط نیمی از اعتبارات پیشبینی شده دیده میشود و مابقی آن در هالهای از ابهام قرار میگیرد و این یعنی مساوی با حیف و میل بیرویهی اموال دولت و بیتالمال. لذا، امروزه قریب به اتفاقِ کارشناسان و متخصصان حوزه امور مالیه معتقدند که این شیوه از بودجهریزی ناقص و ناکارآمد بوده و دیگر تاریخ مصرف بهکارگیری این روش از بودجهبندی گذشته است. بعلاوه، یکی از انتقادات دیگری که بر این نوع از بودجهریزی وارد است، چانهزنیها و اعتراضات گستردهی نمایندگان نهادهای دولتی و نمایندگان حوزههای انتخاباتی در مجلس شورای اسلامی نسبت به میزان اعتبارات در نظر گرفته شده است که این وضع، بدون شک، ناشی از عدم شفافیت کافی در لایحه بودجه از نوع سنتی آن است.
اما از دیدگاه اقتصاددان، «شفافیت» و «صرفهجویی» از مهمترین ویژگیهای بودجهریزی به روش عملیاتی هستند. این روش به دولت کمک میکند که برنامهریزی دقیقی در حوزهی اعتبارات بودجهای داشته باشد و برای دولت اولویتبندی در اجرای برنامهها بیش از پیش آسانتر شود. در این نوع از بودجهریزی، قیمت تمام شدهی کالاها و خدمات دقیقاً محاسبه و برآورد میشود و با معین شدن قیمت تمام شده هر واحد از کالاها و خدمات، بودجهی دستگاههای دولتی بهطور دقیق مشخص میگردد. علاوه بر آن، به حداقل رسیدن چانهزنیها و خوردهگیریها نسبت به میزان اعتبارات اختصاص داده شده، از محاسن و مزیتهای بودجهریزی به روش عملیاتی محسوب میشود.
گفته میشود که اجرای بودجه عملیاتی به معنای واقعی کلمه عملی نخواهد شد، مگر اینکه این روش در چند نهاد و وزارتخانه که فعالیت تولیدی مشخص و شفافتری نسبت به سایر دستگاههای دولتی دارند، پیاده شود. بهعنوان نمونه، وزارت راه و شهرسازی که بطور مشخص دارای فعالیت تولیدی در بخش مسکن بوده و متولی اصلی ساخت و ساز در کشور است، بهترین گزینه در بین نهادها برای شروع و اجرای بودجهریزی عملیاتی به حساب میآید.
اما پاسخ به این سؤال که آیا بودجه سالانه جمهوری اسلامی ایران واقعاً به روش عملیاتی تنظیم و بسته میشود؟ آیا نظام مالیه ایران، روش بودجهریزی عملیاتی را تجربه کرده است یا خیر؟ در این مورد به جرأت باید اقرار کرد که با این روند تورمی که سالهاست بر اقتصاد ایران سایه افکنده و درصد آن بهطور تصاعدی در حال افزایش است و از همه مهمتر اینکه، همین روند افزایشی درصد تورم اقتصادی، محاسبه قیمت تمام شده کالاها و خدمات را (که مهمترین مؤلفه در عملیاتی شدن بودجه محسوب میشود)، دشوار و تقریباً ناممکن ساخته است. و لذا در این وضعیت، ادعای عملیاتی بودن بودجه سالانه کشور را باید منتفی دانست. در همین ارتباط، اکثر کارشناسان و صاحبنظران حوزهی مالیه عمومی، عملیاتی شدن بودجه سالانه را زمانی امکانپذیر میدانند که درصد تورم در کشور به حداقل خود برسد و یک پیشبینی نزدیک به واقعیت از قیمت تمام شده کالاها و خدمات بهدست آید. بنابراین، با این وضعیت تورم اقتصادی که کشور با آن درگیر آن است و از سوی دیگر فعالیتهای عمده و کلان اقتصادی در اختیار دولت بوده و مردم بهطور مستقیم یا غیر مستقیم به حقوقبگیرانِ دولت تبدیل شدهاند، در عمل، برنامهریزی دقیق و مشخص را برای عملیاتی شدن بودجه فوقالعاده سخت و دشوار کرده است. لذا باید قبول کرد که نظام بودجهریزی در کشورمان همچنان فاصله طولانی با عملیاتی شدن دارد و بر تمام متخصصان این حوزه لازم است که تلاش خود را در رسیدن به این نقطه ایدهآل بهکار گیرند.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌نادر اسدی
#صفحه_یک
#یادداشت
آیا روش بودجهریزی در ایران از نوع عملیاتی است؟ این روزها موضوع بودجهبندی سالانه کشور در خانه ملت و رسانه داغ است، اگر از متولیان تنظیم بودجه سؤال کنیم که بودجه سال آینده به چه شکلی است؟ قاطعانه خواهد گفت؛ کاملاً عملیاتی!
قبل از اینکه دربارهی عملیاتی بودن بودجه سالانه ایران اظهار نظر کنیم، لازم است که به انواع متداول بودجهریزی اشارهای داشته باشیم که شامل؛ «بودجهریزی سنتی» و «بودجهریزی عملیاتی» است.
در بودجهریزی به روش سنتی، نگاهها بیشتر بر روی هزینهها متمرکز میشود. به عبارت دیگر در این روش بدون تعیین قیمت تمام شده کالا و خدمات، دولت اقدام به بودجهریزی کرده و پس از آن نیز مجلس به بستن بودجه بر اساس میل و سلیقه دولت اقدام میکند. بهطوری که در این شیوه فقط نیمی از اعتبارات پیشبینی شده دیده میشود و مابقی آن در هالهای از ابهام قرار میگیرد و این یعنی مساوی با حیف و میل بیرویهی اموال دولت و بیتالمال. لذا، امروزه قریب به اتفاقِ کارشناسان و متخصصان حوزه امور مالیه معتقدند که این شیوه از بودجهریزی ناقص و ناکارآمد بوده و دیگر تاریخ مصرف بهکارگیری این روش از بودجهبندی گذشته است. بعلاوه، یکی از انتقادات دیگری که بر این نوع از بودجهریزی وارد است، چانهزنیها و اعتراضات گستردهی نمایندگان نهادهای دولتی و نمایندگان حوزههای انتخاباتی در مجلس شورای اسلامی نسبت به میزان اعتبارات در نظر گرفته شده است که این وضع، بدون شک، ناشی از عدم شفافیت کافی در لایحه بودجه از نوع سنتی آن است.
اما از دیدگاه اقتصاددان، «شفافیت» و «صرفهجویی» از مهمترین ویژگیهای بودجهریزی به روش عملیاتی هستند. این روش به دولت کمک میکند که برنامهریزی دقیقی در حوزهی اعتبارات بودجهای داشته باشد و برای دولت اولویتبندی در اجرای برنامهها بیش از پیش آسانتر شود. در این نوع از بودجهریزی، قیمت تمام شدهی کالاها و خدمات دقیقاً محاسبه و برآورد میشود و با معین شدن قیمت تمام شده هر واحد از کالاها و خدمات، بودجهی دستگاههای دولتی بهطور دقیق مشخص میگردد. علاوه بر آن، به حداقل رسیدن چانهزنیها و خوردهگیریها نسبت به میزان اعتبارات اختصاص داده شده، از محاسن و مزیتهای بودجهریزی به روش عملیاتی محسوب میشود.
گفته میشود که اجرای بودجه عملیاتی به معنای واقعی کلمه عملی نخواهد شد، مگر اینکه این روش در چند نهاد و وزارتخانه که فعالیت تولیدی مشخص و شفافتری نسبت به سایر دستگاههای دولتی دارند، پیاده شود. بهعنوان نمونه، وزارت راه و شهرسازی که بطور مشخص دارای فعالیت تولیدی در بخش مسکن بوده و متولی اصلی ساخت و ساز در کشور است، بهترین گزینه در بین نهادها برای شروع و اجرای بودجهریزی عملیاتی به حساب میآید.
اما پاسخ به این سؤال که آیا بودجه سالانه جمهوری اسلامی ایران واقعاً به روش عملیاتی تنظیم و بسته میشود؟ آیا نظام مالیه ایران، روش بودجهریزی عملیاتی را تجربه کرده است یا خیر؟ در این مورد به جرأت باید اقرار کرد که با این روند تورمی که سالهاست بر اقتصاد ایران سایه افکنده و درصد آن بهطور تصاعدی در حال افزایش است و از همه مهمتر اینکه، همین روند افزایشی درصد تورم اقتصادی، محاسبه قیمت تمام شده کالاها و خدمات را (که مهمترین مؤلفه در عملیاتی شدن بودجه محسوب میشود)، دشوار و تقریباً ناممکن ساخته است. و لذا در این وضعیت، ادعای عملیاتی بودن بودجه سالانه کشور را باید منتفی دانست. در همین ارتباط، اکثر کارشناسان و صاحبنظران حوزهی مالیه عمومی، عملیاتی شدن بودجه سالانه را زمانی امکانپذیر میدانند که درصد تورم در کشور به حداقل خود برسد و یک پیشبینی نزدیک به واقعیت از قیمت تمام شده کالاها و خدمات بهدست آید. بنابراین، با این وضعیت تورم اقتصادی که کشور با آن درگیر آن است و از سوی دیگر فعالیتهای عمده و کلان اقتصادی در اختیار دولت بوده و مردم بهطور مستقیم یا غیر مستقیم به حقوقبگیرانِ دولت تبدیل شدهاند، در عمل، برنامهریزی دقیق و مشخص را برای عملیاتی شدن بودجه فوقالعاده سخت و دشوار کرده است. لذا باید قبول کرد که نظام بودجهریزی در کشورمان همچنان فاصله طولانی با عملیاتی شدن دارد و بر تمام متخصصان این حوزه لازم است که تلاش خود را در رسیدن به این نقطه ایدهآل بهکار گیرند.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌دربارۀ «مسأله مدرسه»
🖌روحالله شهابی
#صفحه_یک
#یادداشت
کتاب تازۀ دکتر نعمتالله فاضلی با عنوان «مسئله مدرسه: بازاندیشی انتقادی در آموزش و پرورش ایران»، در میانه حوادث پاییز امسال، منتشر شد و پس از مدت کوتاهی به چاپ سوم رسید. من، هم چند سالی در مدارس متوسطه تهران معلم بودم، هم سالهاست آثار، نوشتهها و سخنرانیهای دکتر فاضلی را دنبال میکنم. از اینرو کتاب را با اشتیاق خواندم و زیر مطالب بسیاری از آن برای مراجعات بعدی خط کشیدم. با این حال دو فصلِ «آموزش و مسألۀ شهروندی» و «کدام پداگوژی» را از منظر روانشناسیِ تربیتی، حائز اهمیت میدانم:
1) فاضلی در فصل «آموزش و مسأله شهروندی»، وظیفۀ ویژه مدرسه را شهروندپروری میداند و از منظری فرهنگی معتقد است؛ شهروندی، مجموعۀ بالفعلی از تواناییهای وجودی انسان معاصر است که برای زیست اخلاقی، انسانی، خلاقانه و مسئولانه در جامعۀ دائمالتغییر امروز ضروری هستند. همسو با دیدگاه فاضلی میتوان گفت، متناسب با تغییرات در نظریههای روانشناسی تربیتی، مدرسه و کارکردهای آن نیز تغییر کرده است. مدرسه در سالهای ابتدایی قرن بیستم جایگاه آموزش دیده میشد و متغیرهایی مانند نسبت معلم به دانشآموز یا تعداد کتابهای موجود در کتابخانه مدرسه، موضوع پژوهش بودند اما امروزه با اهمیتیافتن سهم فرهنگ در تحول کودکان، مدرسه به مثابۀ بافت رشدِ شناختی، اجتماعی و هیجانی دانشآموز دیده میشود و روابط موجود در آن از رابطۀ سادۀ دانشآموز با معلم گرفته تا رابطۀ پیچیدۀ دانشآموز با سیاستها و برنامههای درسی، میتواند تحول شناختی و اجتماعی دانشآموز یا آنچه فاضلی از آن توانایی انطباق با جامعه دائمالتغییر یا «شهروندی» تعبیر کرده است را تحت تأثیر قرار دهد. مکانیسم این اثرگذاری تا حدود زیادی روشن است. مدرسه خود به عنوان یک سازمان اجتماعی دارای ارزشها و هنجارهایی است که همین ارزشها و هنجارها مسیر اثرگذاری مدرسه بر تحول دانشآموز هستند. برای نمونه شواهد پژوهشی نشان دادند تأکید بر توانایی محوری به جای تلاش محوری و تأکید بر بازتولید و تکرار آنچه معلم و کتابهای درسی میگویند به جای ساخت فعالانه دانش توسط دانشآموز، میتواند پیامدهای تحولی منفی برای دانشآموزان داشته باشد.
2) فاضلی در فصل «کدام پداگوژی»، حافظهگرایی را پداگوژی غالب نظام آموزشی ما دانسته است که در مقابل پداگوژی یادگیری محور قرار دارد. در پداگوژی حافظهگرایی، به جای نقد و به چالش کشیدن، بر حفظکردن اطلاعات و دانستن، تأکید میشود. از حافظه و بهخاطر سپردن، در ادبیات مربوط به آموزش و یادگیری، بدگوییِ زیادی شده است و از آن به مثابۀ آفت تفکر انتقادی و تأمل، سخن گفتند. با این حال استرنبر در نظریه معروف هوش موفق خود، معتقد است آموزش برای یادگیری مبتنی بر حافظه، پایه و اساس یا مرحلۀ اول تمام آموزشهای دیگر است، چرا که اگر دانشآموز بخواهد در مورد موضوعی به طور انتقادی تفکر کند نخست باید دانستهها و از بَر کردههای کافی در مورد آن موضوع داشته باشد. آنچه حافظهگرایی را در نظام آموزشی ما تبدیل به یک چالش کرده است تمرکز بر حفظکردن به عنوان نقطه پایانی یادگیری است در حالی که باید به آن بهعنوان بخشی از فرایند وسیعتر یادگیری نگاه کرد. در هر صورت با نادیده گرفتن یادگیری مبتنی بر حافظه به عنوان مرحله اول یادگیری، خطر وجود دانشآموزانی فاقد پایگاه دانشی وسیع، وجود دارد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌روحالله شهابی
#صفحه_یک
#یادداشت
کتاب تازۀ دکتر نعمتالله فاضلی با عنوان «مسئله مدرسه: بازاندیشی انتقادی در آموزش و پرورش ایران»، در میانه حوادث پاییز امسال، منتشر شد و پس از مدت کوتاهی به چاپ سوم رسید. من، هم چند سالی در مدارس متوسطه تهران معلم بودم، هم سالهاست آثار، نوشتهها و سخنرانیهای دکتر فاضلی را دنبال میکنم. از اینرو کتاب را با اشتیاق خواندم و زیر مطالب بسیاری از آن برای مراجعات بعدی خط کشیدم. با این حال دو فصلِ «آموزش و مسألۀ شهروندی» و «کدام پداگوژی» را از منظر روانشناسیِ تربیتی، حائز اهمیت میدانم:
1) فاضلی در فصل «آموزش و مسأله شهروندی»، وظیفۀ ویژه مدرسه را شهروندپروری میداند و از منظری فرهنگی معتقد است؛ شهروندی، مجموعۀ بالفعلی از تواناییهای وجودی انسان معاصر است که برای زیست اخلاقی، انسانی، خلاقانه و مسئولانه در جامعۀ دائمالتغییر امروز ضروری هستند. همسو با دیدگاه فاضلی میتوان گفت، متناسب با تغییرات در نظریههای روانشناسی تربیتی، مدرسه و کارکردهای آن نیز تغییر کرده است. مدرسه در سالهای ابتدایی قرن بیستم جایگاه آموزش دیده میشد و متغیرهایی مانند نسبت معلم به دانشآموز یا تعداد کتابهای موجود در کتابخانه مدرسه، موضوع پژوهش بودند اما امروزه با اهمیتیافتن سهم فرهنگ در تحول کودکان، مدرسه به مثابۀ بافت رشدِ شناختی، اجتماعی و هیجانی دانشآموز دیده میشود و روابط موجود در آن از رابطۀ سادۀ دانشآموز با معلم گرفته تا رابطۀ پیچیدۀ دانشآموز با سیاستها و برنامههای درسی، میتواند تحول شناختی و اجتماعی دانشآموز یا آنچه فاضلی از آن توانایی انطباق با جامعه دائمالتغییر یا «شهروندی» تعبیر کرده است را تحت تأثیر قرار دهد. مکانیسم این اثرگذاری تا حدود زیادی روشن است. مدرسه خود به عنوان یک سازمان اجتماعی دارای ارزشها و هنجارهایی است که همین ارزشها و هنجارها مسیر اثرگذاری مدرسه بر تحول دانشآموز هستند. برای نمونه شواهد پژوهشی نشان دادند تأکید بر توانایی محوری به جای تلاش محوری و تأکید بر بازتولید و تکرار آنچه معلم و کتابهای درسی میگویند به جای ساخت فعالانه دانش توسط دانشآموز، میتواند پیامدهای تحولی منفی برای دانشآموزان داشته باشد.
2) فاضلی در فصل «کدام پداگوژی»، حافظهگرایی را پداگوژی غالب نظام آموزشی ما دانسته است که در مقابل پداگوژی یادگیری محور قرار دارد. در پداگوژی حافظهگرایی، به جای نقد و به چالش کشیدن، بر حفظکردن اطلاعات و دانستن، تأکید میشود. از حافظه و بهخاطر سپردن، در ادبیات مربوط به آموزش و یادگیری، بدگوییِ زیادی شده است و از آن به مثابۀ آفت تفکر انتقادی و تأمل، سخن گفتند. با این حال استرنبر در نظریه معروف هوش موفق خود، معتقد است آموزش برای یادگیری مبتنی بر حافظه، پایه و اساس یا مرحلۀ اول تمام آموزشهای دیگر است، چرا که اگر دانشآموز بخواهد در مورد موضوعی به طور انتقادی تفکر کند نخست باید دانستهها و از بَر کردههای کافی در مورد آن موضوع داشته باشد. آنچه حافظهگرایی را در نظام آموزشی ما تبدیل به یک چالش کرده است تمرکز بر حفظکردن به عنوان نقطه پایانی یادگیری است در حالی که باید به آن بهعنوان بخشی از فرایند وسیعتر یادگیری نگاه کرد. در هر صورت با نادیده گرفتن یادگیری مبتنی بر حافظه به عنوان مرحله اول یادگیری، خطر وجود دانشآموزانی فاقد پایگاه دانشی وسیع، وجود دارد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌در جستجوی موضوعات زندگیساز
🖌محمدعلی نویدی (مدرس دانشگاه)
#صفحه_آخر
#یادداشت
به تازگی در سایت یورونیوز آمده بود: داشتن روابط مثبت بین انسانها از هر چیز دیگری انسان را خوشحالتر میکند؛ این نتیجه پژوهش و تحقیق هشتادوپنج سال پژوهشگران دانشگاه هاروارد است. انسان در جستجوی خوشبختی و صلح و آرامش است و دست کم، بخش اعظم خوشبختی و سعادت را در صلح و دوستی و آرامش ابعاد درون و بیرون خود، یعنی «آرامش اثربخش» میداند. اینک پرسش اساسی این است که چرا خوشبختی و آرامش بشر در ایجاد و حصول روابط و ارتباطات و تعاملات مثبت و اثربخش است؟ این پرسش، سؤال بنیادین و همگانی است و هیچ فردی را از اندیشیدن و دغدغهمندی در این خصوص گریزی نیست. چون زندگی و حیات آدمی به این صلح و آرامش و حال خوش و متعادل بستگی دارد. زیرا، جنگها و کشمکشها، موجب تباهی زندگانیهاست. به تصور نگارنده، یکی از اصیلترین و لذتبخشترین صورت خوشبختی آدمی در روابط مثبت و اثربخش اندیشهورزانه و منطقی است؛ زیرا، اندیشهورزی و موضوعات منطقی زندگیساز هستند و روابط اصیل و ماندگار ایجاد میکنند. چرا؟ انسان موجودی است که دارای استعدادهای ویژه و ممتاز است و از نظر تفکر اثربخش، کشف، شناخت و شکوفایی این استعدادها از عوامل و علل اصلی خوشحالی و خوشبختی حقیقی آدمی است. در یک کانون تفکر اثربخش و جمع اندیشگی، این امکان برای شکوفایی و انبساط وجودی و اثری انسان فراهم میشود و همین انبساط وجودی و اصیل است که ریشه حال خوش و لذت عمیق را فراهم میکند. بهعنوان مثال، آدمی در حالت سکون، انفعال و تنهایی بیاثر و افسردگی، همانند غنچه و ناشکفته باقی میماند و شاید زوال مییابد! حال خوش غنچهها، گل شدن و شکفتن و اثرمندی آنهاست. گویی، در روابط اندیشگی و گفتوگوی منطقی، هوای تازه و نفسهای بکر و تحولآفرین وزیدن میگیرد و خفتگان را بیدار میکند و شکوفا میسازد؛ حال خوش، با این هوای تازه و گرهگشا، ارتباط دارد. حال بد و گرفتگی، با گرهها و بحرانها و خشم و خشونت و تنگی زندگی نسبت دارد. در کانون اندیشهورزی، آدمی چیزی میآموزد و چیزی یاد میدهد و این تبادل آرا و اندیشه، مایه و سبب انبساط درونی و بیرونی میگردد. پنداری، آدمی با اظهارنظر و آشکارسازی ایدههای خود و جذب ایدههای تازه، تازگی مییابد و پرنشاط میگردد. البته تجربه مشارکتهای مداوم در کانونهای اندیشهورزی، این مفهوم و معنا را تأیید و تصدیق میکند. موضوعات منطقی یکی از بهترین و اصیل موضوعات روابط اجتماعی و ارتباطات مثبت و سازنده بین افراد آدمی است، چراکه، موضوعات منطق، دقیقاً موضوعات مورد نیاز و ضرورت زندگی فردی و اجتماعی بشر است. در واقع، بحث و گفتوگو از موضوعات منطقی، مثل، نسب اربع و نسبت بین دو کلی یا معادلات منطق جدید، صرف وقت و انرژی در جای معقول است نه هدررفت عمر و سرمایه. وقتی انسان ادراک و احساس عمیق انبساط و افزایش و فربهی اندیشگی نماید، این حالت همان حالت دلخوشی و پارهای از خوشبختی واقعی است. شاید شایسته باشد گفته آید، خوشبختی مطلق و کامل حاصل آدمی و محقق شدنی نیستم.اما، تصورنگارنده این است که خوشبختی نسبی با حصول سه شرط اساسی حاصل آمدنی است: یکم؛ اصیل بودن. اصیل بودن همان انسانی بودن، عقلانی و با حقیقت مطلق ارتباط داشتن است. در مقابل امر غیراصیل یا غیرعقلانی و خلاف منطق. مثل، دانایی و آگاهی در مقابل ناآگاهی. دوم. انطباق با واقعیت عیان است. یعنی ارتباطات اجتماعی و مثبت در خیال و رویا و توهم رخ نمیدهد، بلکه معطوف به واقعیات و حقایق عینی است. نماد چنین حالتی، لذت درونی و فطری و عمیق درلایههای هستی بشر است که با لذت ظاهری و تصنعی و چیزهای دیگری، قابل قیاس نیست. مثلاً، برخی واقعیت تلخ تورم و عنان گسیختگی قیمتها و نزول ارزش پول ملی و فقر و فلاکت را در جامعه ببیند، اما در عالم خیال و دروغ سخن بگوید. و سوم. اثربخشی و کارایی روابط اجتماعی و حلقههای دوستانه است. جلسات و روابط مثبت، لاجرم بدین معنی است که هر جلسه یک گام به جلو باشد. البته هر گپ و گفتی اثری دارد، لیکن ما در اینجا از موضوعات زندگی ساز سخن میگوییم. مردم ژاپن، اگر از روی منطق، اندیشه و دانش و سختکوشی کشور و جامعه خود را نمیساختند، اکنون همانند سایر کشورهای توسعهنیافته بودند و درگیر مایحتاج روزمره خود. موضوعات زندگی ساز انسان، موضوعات بنیادین و اصیل و اثربخش آدمی است. ازجمله، موضوعات منطقی که با نگاه و نگرش بشر با جهان و جامعه و خالق و انسان و انسانیت ربط دارد. پیشنهاد کاربردی اینجانب این است که با خودآگاهی و ژرفنگری در حال و روز خود مطالعه و کاوشگری کنیم و با خردمندان و اندیشهورزان نشست و برخاست داشته باشیم، اگر حال و وضع انبساط و لذت درونی در خود ادراک و احساس کردیم، چنین موضوعات را جدی بگیریم و با همت بلند و اندیشه و منطق قوی پیش برویم.
🖌محمدعلی نویدی (مدرس دانشگاه)
#صفحه_آخر
#یادداشت
به تازگی در سایت یورونیوز آمده بود: داشتن روابط مثبت بین انسانها از هر چیز دیگری انسان را خوشحالتر میکند؛ این نتیجه پژوهش و تحقیق هشتادوپنج سال پژوهشگران دانشگاه هاروارد است. انسان در جستجوی خوشبختی و صلح و آرامش است و دست کم، بخش اعظم خوشبختی و سعادت را در صلح و دوستی و آرامش ابعاد درون و بیرون خود، یعنی «آرامش اثربخش» میداند. اینک پرسش اساسی این است که چرا خوشبختی و آرامش بشر در ایجاد و حصول روابط و ارتباطات و تعاملات مثبت و اثربخش است؟ این پرسش، سؤال بنیادین و همگانی است و هیچ فردی را از اندیشیدن و دغدغهمندی در این خصوص گریزی نیست. چون زندگی و حیات آدمی به این صلح و آرامش و حال خوش و متعادل بستگی دارد. زیرا، جنگها و کشمکشها، موجب تباهی زندگانیهاست. به تصور نگارنده، یکی از اصیلترین و لذتبخشترین صورت خوشبختی آدمی در روابط مثبت و اثربخش اندیشهورزانه و منطقی است؛ زیرا، اندیشهورزی و موضوعات منطقی زندگیساز هستند و روابط اصیل و ماندگار ایجاد میکنند. چرا؟ انسان موجودی است که دارای استعدادهای ویژه و ممتاز است و از نظر تفکر اثربخش، کشف، شناخت و شکوفایی این استعدادها از عوامل و علل اصلی خوشحالی و خوشبختی حقیقی آدمی است. در یک کانون تفکر اثربخش و جمع اندیشگی، این امکان برای شکوفایی و انبساط وجودی و اثری انسان فراهم میشود و همین انبساط وجودی و اصیل است که ریشه حال خوش و لذت عمیق را فراهم میکند. بهعنوان مثال، آدمی در حالت سکون، انفعال و تنهایی بیاثر و افسردگی، همانند غنچه و ناشکفته باقی میماند و شاید زوال مییابد! حال خوش غنچهها، گل شدن و شکفتن و اثرمندی آنهاست. گویی، در روابط اندیشگی و گفتوگوی منطقی، هوای تازه و نفسهای بکر و تحولآفرین وزیدن میگیرد و خفتگان را بیدار میکند و شکوفا میسازد؛ حال خوش، با این هوای تازه و گرهگشا، ارتباط دارد. حال بد و گرفتگی، با گرهها و بحرانها و خشم و خشونت و تنگی زندگی نسبت دارد. در کانون اندیشهورزی، آدمی چیزی میآموزد و چیزی یاد میدهد و این تبادل آرا و اندیشه، مایه و سبب انبساط درونی و بیرونی میگردد. پنداری، آدمی با اظهارنظر و آشکارسازی ایدههای خود و جذب ایدههای تازه، تازگی مییابد و پرنشاط میگردد. البته تجربه مشارکتهای مداوم در کانونهای اندیشهورزی، این مفهوم و معنا را تأیید و تصدیق میکند. موضوعات منطقی یکی از بهترین و اصیل موضوعات روابط اجتماعی و ارتباطات مثبت و سازنده بین افراد آدمی است، چراکه، موضوعات منطق، دقیقاً موضوعات مورد نیاز و ضرورت زندگی فردی و اجتماعی بشر است. در واقع، بحث و گفتوگو از موضوعات منطقی، مثل، نسب اربع و نسبت بین دو کلی یا معادلات منطق جدید، صرف وقت و انرژی در جای معقول است نه هدررفت عمر و سرمایه. وقتی انسان ادراک و احساس عمیق انبساط و افزایش و فربهی اندیشگی نماید، این حالت همان حالت دلخوشی و پارهای از خوشبختی واقعی است. شاید شایسته باشد گفته آید، خوشبختی مطلق و کامل حاصل آدمی و محقق شدنی نیستم.اما، تصورنگارنده این است که خوشبختی نسبی با حصول سه شرط اساسی حاصل آمدنی است: یکم؛ اصیل بودن. اصیل بودن همان انسانی بودن، عقلانی و با حقیقت مطلق ارتباط داشتن است. در مقابل امر غیراصیل یا غیرعقلانی و خلاف منطق. مثل، دانایی و آگاهی در مقابل ناآگاهی. دوم. انطباق با واقعیت عیان است. یعنی ارتباطات اجتماعی و مثبت در خیال و رویا و توهم رخ نمیدهد، بلکه معطوف به واقعیات و حقایق عینی است. نماد چنین حالتی، لذت درونی و فطری و عمیق درلایههای هستی بشر است که با لذت ظاهری و تصنعی و چیزهای دیگری، قابل قیاس نیست. مثلاً، برخی واقعیت تلخ تورم و عنان گسیختگی قیمتها و نزول ارزش پول ملی و فقر و فلاکت را در جامعه ببیند، اما در عالم خیال و دروغ سخن بگوید. و سوم. اثربخشی و کارایی روابط اجتماعی و حلقههای دوستانه است. جلسات و روابط مثبت، لاجرم بدین معنی است که هر جلسه یک گام به جلو باشد. البته هر گپ و گفتی اثری دارد، لیکن ما در اینجا از موضوعات زندگی ساز سخن میگوییم. مردم ژاپن، اگر از روی منطق، اندیشه و دانش و سختکوشی کشور و جامعه خود را نمیساختند، اکنون همانند سایر کشورهای توسعهنیافته بودند و درگیر مایحتاج روزمره خود. موضوعات زندگی ساز انسان، موضوعات بنیادین و اصیل و اثربخش آدمی است. ازجمله، موضوعات منطقی که با نگاه و نگرش بشر با جهان و جامعه و خالق و انسان و انسانیت ربط دارد. پیشنهاد کاربردی اینجانب این است که با خودآگاهی و ژرفنگری در حال و روز خود مطالعه و کاوشگری کنیم و با خردمندان و اندیشهورزان نشست و برخاست داشته باشیم، اگر حال و وضع انبساط و لذت درونی در خود ادراک و احساس کردیم، چنین موضوعات را جدی بگیریم و با همت بلند و اندیشه و منطق قوی پیش برویم.
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌«پیروز» و قدرت استعاره
🖌آرش رازانی
#صفحه_یک
#یادداشت
بالاخره «پیروز» تولهیوز ایرانی معروف بر اثر بیماری تلف شد. این یک اتفاق نسبتاً معمول در مورد جانورانی است که در شرایط دور از محیط زیست طبیعی زاد و ولد میکنند. دلایل تخصصی در حیطه دامپزشکی برای این اتفاق وجود دارند و قابل شرح به زبان ساده نیز هستند. اما توجه و واکنش افکار عمومی به این تولهیوز از روز تولد تا تلف شدن، یکسره دور از روال معمول بود.
«پیروز» از همان ابتدای تولدش در افکار عمومی به نماد امید و زندگی تبدیل شد. استعارهی عمیقی از تولد یک امید، در روزگار یأسآلود و گذر کرده از مصیبت همهگیری کرونا در ضمیر جمعی ایرانیان از این موجود معصوم شکل گرفت. چه اینکه پیش از این، یوز ایرانی به تدریج به نوعی نماد ملی تبدیل شده و تصویر آن روی پیراهن تیم ملی فوتبال نقش بسته بود.
استعاره و نماد، کارکرد مهمی در بازتاب دادن افکار و آرمانها و ایدهها دارد. نوعی خلاصهسازی در شرح است که در قالب نماد جمع شده و تمام ایده را به دیگری منتقل میسازد. به همین دلیل است که معمولا عناصر نمادین یا استعارهها از گزند روزگار محفوظ هستند. حال یا از اساطیر، یا نمادهای طبیعی مثل گل یا درخت و شبیه آن که ذهن را به یک کلیت مفهومی ارجاع میدهند. اما در مورد «پیروز» کار این گونه پیش نرفت.
«پیروز» واقعی بود و مثل هر موجود دیگری در معرض بلا و فنا. تمسک افکار عمومی به او به مثابه یک نماد، و استعاره کردن تولد و دوام آوردن در شرایط دشوار، کار درستی نبود. نتیجه این شد که وقتی نماد این گونه از گزند روزگار محفوظ نماند، امیدی که زندگی او استعارهاش بود نیز رنگ نومیدی گرفت و از دست رفتن او برای ضمیر جمعی زخمچشیدهی ما، غمافزا شد.مورد «پیروز» به خوبی نشان میدهد که توجه به ظرایف و دقایق معنا در کار رسانهای، چه اندازه امر مهم وخطیری است. پر و بال دادن بیش از اندازه به موضوعی که فاقد ظرفیت لازم برای پروراندن ایده است، چگونه میتواند کارکردی بر خلاف انتظار و هدف اولیه داشته باشد. ضمیر جمعی ما، زخمچشیده و آسیبدیده است. برای اینکه همچون تکتک ما، این ملت نیز توان دوام آوردن داشته باشد، میبایست بسیار بیش از آنچه میکنیم مراقب حفظ سلامت روان فردی و روح ملی خود باشیم. با آرزوی سلامتی برای تمام همتایان «پیروز» مرگ او استعارهی مرگ امید ایرانیان نیست.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌آرش رازانی
#صفحه_یک
#یادداشت
بالاخره «پیروز» تولهیوز ایرانی معروف بر اثر بیماری تلف شد. این یک اتفاق نسبتاً معمول در مورد جانورانی است که در شرایط دور از محیط زیست طبیعی زاد و ولد میکنند. دلایل تخصصی در حیطه دامپزشکی برای این اتفاق وجود دارند و قابل شرح به زبان ساده نیز هستند. اما توجه و واکنش افکار عمومی به این تولهیوز از روز تولد تا تلف شدن، یکسره دور از روال معمول بود.
«پیروز» از همان ابتدای تولدش در افکار عمومی به نماد امید و زندگی تبدیل شد. استعارهی عمیقی از تولد یک امید، در روزگار یأسآلود و گذر کرده از مصیبت همهگیری کرونا در ضمیر جمعی ایرانیان از این موجود معصوم شکل گرفت. چه اینکه پیش از این، یوز ایرانی به تدریج به نوعی نماد ملی تبدیل شده و تصویر آن روی پیراهن تیم ملی فوتبال نقش بسته بود.
استعاره و نماد، کارکرد مهمی در بازتاب دادن افکار و آرمانها و ایدهها دارد. نوعی خلاصهسازی در شرح است که در قالب نماد جمع شده و تمام ایده را به دیگری منتقل میسازد. به همین دلیل است که معمولا عناصر نمادین یا استعارهها از گزند روزگار محفوظ هستند. حال یا از اساطیر، یا نمادهای طبیعی مثل گل یا درخت و شبیه آن که ذهن را به یک کلیت مفهومی ارجاع میدهند. اما در مورد «پیروز» کار این گونه پیش نرفت.
«پیروز» واقعی بود و مثل هر موجود دیگری در معرض بلا و فنا. تمسک افکار عمومی به او به مثابه یک نماد، و استعاره کردن تولد و دوام آوردن در شرایط دشوار، کار درستی نبود. نتیجه این شد که وقتی نماد این گونه از گزند روزگار محفوظ نماند، امیدی که زندگی او استعارهاش بود نیز رنگ نومیدی گرفت و از دست رفتن او برای ضمیر جمعی زخمچشیدهی ما، غمافزا شد.مورد «پیروز» به خوبی نشان میدهد که توجه به ظرایف و دقایق معنا در کار رسانهای، چه اندازه امر مهم وخطیری است. پر و بال دادن بیش از اندازه به موضوعی که فاقد ظرفیت لازم برای پروراندن ایده است، چگونه میتواند کارکردی بر خلاف انتظار و هدف اولیه داشته باشد. ضمیر جمعی ما، زخمچشیده و آسیبدیده است. برای اینکه همچون تکتک ما، این ملت نیز توان دوام آوردن داشته باشد، میبایست بسیار بیش از آنچه میکنیم مراقب حفظ سلامت روان فردی و روح ملی خود باشیم. با آرزوی سلامتی برای تمام همتایان «پیروز» مرگ او استعارهی مرگ امید ایرانیان نیست.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌ردیابی ندانمکاری در مرگ «پیروز»
🖌صلاحالدین هرسنی
#صفحه_یک
#یادداشت
دهم اردیبهشت امسال سه تولهیوز به واسطه جفتگیری دو یوزپلنگ به نامهای «ایران» و «فیروز» و البته تحت پوشش برنامه تکثیر در اسارت سازمان محیط زیست، در پارک ملی توران به دنیا آمدند و بارقه امیدی را در دل دوستداران محیط زیست ایجاد کرد. این امیدواری بدانجهت بود که یوز، گونهای از پوشش جانوری ایران است که در خطر انقراض قرار دارد، از سوی دیگر ایرانخانم یعنی مادر این خانواده، تولهها را نپذیرفت؛ لذا دو توله دوام نیاوردند و تلف شدند و تا همین دو روز پیش «پیروز» سومین فرزند این زوج 10 ماه را در میان بیم و امید ایرانیان با مرگ دست و پنجه نرم کرد و سرانجام در میان اندوه دوستداران محیط زیست وحیات وحش والبته بیشتر ایرانیان تلف شد. در واقع پیروز یک تولهیوز طبیعی نبوده، شیر مادر هم نخورده بود، از بد حادثه هم بدترین شیر ایرانی به آن خورانده شده و از همان ابتدا هم با مشکلات ژنتیکی و گوارشی مواجه بوده و مشخص هم نشد که آیا تولدش به واسطه سزارین به موقع بوده یا نه؟ از سوی دیگر، نتایج رادیولوژی، سونوگرافی و آزمایشهایی تیم دامپزشکی بر روی پیروز نشان داده بود که پارامترهای خونی و کارکرد رودهها به ویژه دفع طبیعی حیوان با اشکالات جدی مواجه شدهبود. در نهایت بهرغم تلاش بیوقفه تیم دامپزشکی و زحمات یک تیمارگر دلسوز به نام«علیرضا شهرداری» پیروز نتوانست بر مشکلات جسمیاش پیروز شود و روز گذشته تلف شد.ماجرای بیماری و مرگ تنها این یوز ایرانی نیز همانند سایر الگویهای غلط مدیریتی در کشورمان، ریشه در ندانمکاری متصدیان امر دارد. البته تنها پیروز نیست که قرار است قربانی ندانمکاری مسئولان شود، قطعا نمونههایی در گذشته عملکرد مسئولان میتوان یافت که مرگ سرنوشت آنها بوده است. ماجرای ببرهای سیبری که به واسطه تغذیه نامناسب دچار بیماری «مشمشه» یعنی نوعی بیماری باکتریایی واگیردارِ خطرناکِ سمی تلف شدند، مرگ شیرهای باغ وحش ارم و ماجرای زندهگیری، انتقال و سرانجام مرگ گورخرهای ایرانی در سال 1397 و از همه مهمتر ماجرای تراژیک زندهگیری ناکام و مرگ پلنگی که در هفتم اردبیهشت 1401 به خیابان های قائم شهر مازندران راه یافته بود، همگی از آبشخوری به نام ندانمکاری و تخصصگریزی آب میخورد. به این ترتیب نیک پیداست که کُمیت مسئولان کشورمان از دانش نگهداری حیات وحش و دامپزشکی حیات وحش بسیار لنگ است و فقط سهم خود را به روش توصیهنامه به منقش کردن تصویر یوز پلنگ بر روی پیراهنهای تیم ملی فوتبال ایران خلاصه کردهاند. در ارتباط با ضعیف بودن دانش نگهداری حیات وحش، دکتر ایمان معماریان درمانگر حیات وحش ایران گفته است که:«در این سالها ما به دنبال دانش حیات وحش نبودهایم و به نوعی نخواستهایم از دانش بینالمللی نیز استفاده کنیم. به همین دلیل حوادث ناگواری که به مرگ حیات وحش منجر میشود در کشورمان بیشتر اتفاق میافتد. در ماجرای پیروز هم مشکل نه انسداد گوارشی، بلکه احتباس ادرار بوده است.» این وضعیت نشان میدهد که شیپور تخصصگرایی همه امور همواره از دهانه گشاد آن نواخته میشود و قطعا نباید انتظار داشت که پیروز آخرین قربانی ندانمکاری این مسئولان باشد. قطعا اگر پیروز و بردارانش در کشور دیگری به دنیا میآمدند، میتوانستند سرنوشت بهتری پیدا کنند. حال و در شرایطی که خبر مرگ پیروز، طرفداران حیات وحش را ناامید کردهاست، خبر رسیده است که ایرانخانم؛ مادر تولهها، مجددا باردار شده است و امید آن است که در این بارداری مجدد، سرنوشت تلخ و شرنگ باری دیگری همچون سرنوشت پیروز و برادرانش تکرار نشود.اگر چه وضعیت بیماری، احتضار و درنهایت مرگ غمبار پیروز به عنوان پسر ایران خبر خوبی برای طرفداران حیات وحش نبوده است، اما حال مردم ایران نیز در تناسب با دلواپسی حال پیروز، تعریفی ندارد و نیازی به یاآوری نیست که بیشتر این ناخوشاحوالی ریشه در مشکلات اقتصادی و پرواز 57 هزارپایی و محتملا عبور از 60 هزارپایی دلار دارد که منجر به سقوط ارزش روزافزون پولی ملی شده و وضعیت مردم ایران را به جایی بسیار پایینتر از خط فقرِ اعلام شده، رسانده است. طرفه آنکه مسئولان و متصدیان از جمله اصولگرایان، اصلاحطلبان، دانشگاهیان، روحانیون،انقلابیون و چهرههای اپوزیسیون نیز نمیخواهند که قدرالسهم خود را در ایجاد وضعیت موجود بپذیرند؛ لاجرم یا ریشه این مشکلات را به گردن طرفهای مقابل میاندازند و یا آنرا حاصل دسیسه و نقش پنهانی دشمنان قسم خورده نظام و انقلاب میدانند. قطعا کمی واقعبینی برای ریشهیابی مشکلات از سوی مسئولان لازم و ضروری است و قرار نیست که جهت تحلیل ساده مسائل و توجیه ضعفها همه مشکلات در زیر چتر توطئه جمع شود.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌صلاحالدین هرسنی
#صفحه_یک
#یادداشت
دهم اردیبهشت امسال سه تولهیوز به واسطه جفتگیری دو یوزپلنگ به نامهای «ایران» و «فیروز» و البته تحت پوشش برنامه تکثیر در اسارت سازمان محیط زیست، در پارک ملی توران به دنیا آمدند و بارقه امیدی را در دل دوستداران محیط زیست ایجاد کرد. این امیدواری بدانجهت بود که یوز، گونهای از پوشش جانوری ایران است که در خطر انقراض قرار دارد، از سوی دیگر ایرانخانم یعنی مادر این خانواده، تولهها را نپذیرفت؛ لذا دو توله دوام نیاوردند و تلف شدند و تا همین دو روز پیش «پیروز» سومین فرزند این زوج 10 ماه را در میان بیم و امید ایرانیان با مرگ دست و پنجه نرم کرد و سرانجام در میان اندوه دوستداران محیط زیست وحیات وحش والبته بیشتر ایرانیان تلف شد. در واقع پیروز یک تولهیوز طبیعی نبوده، شیر مادر هم نخورده بود، از بد حادثه هم بدترین شیر ایرانی به آن خورانده شده و از همان ابتدا هم با مشکلات ژنتیکی و گوارشی مواجه بوده و مشخص هم نشد که آیا تولدش به واسطه سزارین به موقع بوده یا نه؟ از سوی دیگر، نتایج رادیولوژی، سونوگرافی و آزمایشهایی تیم دامپزشکی بر روی پیروز نشان داده بود که پارامترهای خونی و کارکرد رودهها به ویژه دفع طبیعی حیوان با اشکالات جدی مواجه شدهبود. در نهایت بهرغم تلاش بیوقفه تیم دامپزشکی و زحمات یک تیمارگر دلسوز به نام«علیرضا شهرداری» پیروز نتوانست بر مشکلات جسمیاش پیروز شود و روز گذشته تلف شد.ماجرای بیماری و مرگ تنها این یوز ایرانی نیز همانند سایر الگویهای غلط مدیریتی در کشورمان، ریشه در ندانمکاری متصدیان امر دارد. البته تنها پیروز نیست که قرار است قربانی ندانمکاری مسئولان شود، قطعا نمونههایی در گذشته عملکرد مسئولان میتوان یافت که مرگ سرنوشت آنها بوده است. ماجرای ببرهای سیبری که به واسطه تغذیه نامناسب دچار بیماری «مشمشه» یعنی نوعی بیماری باکتریایی واگیردارِ خطرناکِ سمی تلف شدند، مرگ شیرهای باغ وحش ارم و ماجرای زندهگیری، انتقال و سرانجام مرگ گورخرهای ایرانی در سال 1397 و از همه مهمتر ماجرای تراژیک زندهگیری ناکام و مرگ پلنگی که در هفتم اردبیهشت 1401 به خیابان های قائم شهر مازندران راه یافته بود، همگی از آبشخوری به نام ندانمکاری و تخصصگریزی آب میخورد. به این ترتیب نیک پیداست که کُمیت مسئولان کشورمان از دانش نگهداری حیات وحش و دامپزشکی حیات وحش بسیار لنگ است و فقط سهم خود را به روش توصیهنامه به منقش کردن تصویر یوز پلنگ بر روی پیراهنهای تیم ملی فوتبال ایران خلاصه کردهاند. در ارتباط با ضعیف بودن دانش نگهداری حیات وحش، دکتر ایمان معماریان درمانگر حیات وحش ایران گفته است که:«در این سالها ما به دنبال دانش حیات وحش نبودهایم و به نوعی نخواستهایم از دانش بینالمللی نیز استفاده کنیم. به همین دلیل حوادث ناگواری که به مرگ حیات وحش منجر میشود در کشورمان بیشتر اتفاق میافتد. در ماجرای پیروز هم مشکل نه انسداد گوارشی، بلکه احتباس ادرار بوده است.» این وضعیت نشان میدهد که شیپور تخصصگرایی همه امور همواره از دهانه گشاد آن نواخته میشود و قطعا نباید انتظار داشت که پیروز آخرین قربانی ندانمکاری این مسئولان باشد. قطعا اگر پیروز و بردارانش در کشور دیگری به دنیا میآمدند، میتوانستند سرنوشت بهتری پیدا کنند. حال و در شرایطی که خبر مرگ پیروز، طرفداران حیات وحش را ناامید کردهاست، خبر رسیده است که ایرانخانم؛ مادر تولهها، مجددا باردار شده است و امید آن است که در این بارداری مجدد، سرنوشت تلخ و شرنگ باری دیگری همچون سرنوشت پیروز و برادرانش تکرار نشود.اگر چه وضعیت بیماری، احتضار و درنهایت مرگ غمبار پیروز به عنوان پسر ایران خبر خوبی برای طرفداران حیات وحش نبوده است، اما حال مردم ایران نیز در تناسب با دلواپسی حال پیروز، تعریفی ندارد و نیازی به یاآوری نیست که بیشتر این ناخوشاحوالی ریشه در مشکلات اقتصادی و پرواز 57 هزارپایی و محتملا عبور از 60 هزارپایی دلار دارد که منجر به سقوط ارزش روزافزون پولی ملی شده و وضعیت مردم ایران را به جایی بسیار پایینتر از خط فقرِ اعلام شده، رسانده است. طرفه آنکه مسئولان و متصدیان از جمله اصولگرایان، اصلاحطلبان، دانشگاهیان، روحانیون،انقلابیون و چهرههای اپوزیسیون نیز نمیخواهند که قدرالسهم خود را در ایجاد وضعیت موجود بپذیرند؛ لاجرم یا ریشه این مشکلات را به گردن طرفهای مقابل میاندازند و یا آنرا حاصل دسیسه و نقش پنهانی دشمنان قسم خورده نظام و انقلاب میدانند. قطعا کمی واقعبینی برای ریشهیابی مشکلات از سوی مسئولان لازم و ضروری است و قرار نیست که جهت تحلیل ساده مسائل و توجیه ضعفها همه مشکلات در زیر چتر توطئه جمع شود.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌گذشته و آینده روابط تهران و ریاض
🖌سیفالرضا شهابی
#صفحه_یک
#یادداشت
در ماهها و هفتههای اخير چند دور مذاکره بین نمایندگان دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی برای رفع سوءتفاهمات و تجدید رابطه سیاسی در بغداد انجام گرفت وبراساس گفته برخی از مقامات عراقی، احتمال آشتی دور از انتظار نیست .در این یادداشت، نیمنگاهی به علل اختلاف و سوابق آن انداخته میشود.تنش بین ایران و عربستان که بعد از انقلاب اسلامی دامن تهران و ریاض را گرفت و در نهایت منجر به قطع روابط دیپلماتیک شد ریشه در قبل انقلاب دارد؛ رقابتی در سطح منطقه بین دو کشور ایران و عربستان از قبل انقلاب وجود داشت، ولی آمریکا به خاطر منافع خودش رقابت را مدیریت میکرد و نمیگذاشت تبدیل به تنشی غیرقابلکنترل شود .در دکترین دو ستونی نیکسون؛ رئیس جمهور پیشین آمریکا در خلیج فارس، عربستان ستون اقتصادی و ایران ستون نظامی بود و این دو ستون برای هژمونی در منطقه به شکل نرم در رقابت بودند.در بعد از انقلاب اسلامی ایران به خاطر اعتقادات اسلامی دو کشور ایران و عربستان انتظار این بود به هم نزدیک شوند و در پی این نزدیکی، اتحادی در جهان اسلام بهوجود بیاید، ولی چند مورد سبب شد تا علاوه بر این که اتحاد شکل نگیرد، بلکه تنش و درگیریهای لفظی به قطع رابطه منجر شود. از جمله علل اختلافات را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱- بعد از انقلاب اسلامی، شعار صدور انقلاب سبب ایجاد وحشت میان حاکمان کشورهای منطقه و حوزه خلیج فارس شد، به همین خاطر هم در جنگ ایران و عراق تقریبا به صورت یکپارچه جهت تضعیف جمهوری اسلامی ایران به حمایت از بغداد برخاستند و این خود مسئله تازهای شد تا اختلافات میان تهران و ریاض تازه شود. اتفاقی که در نهایت تخم اختلاف را میان دو همسایه بزرگ کاشت.
۲- اگر چه ایران و عربستان در آیین اسلام مشترک هستند ولی در همین قالب هم اختلافاتی بهصورت بالقوه بین تهران و ریاض وجود دارد که میتواند عامل بروز تنش شود و آن تاکید ایران بر تشیع و عربستان بر وهابیت است.
۳- جمهوری اسلامی ایران همواره بر برپایی مراسم برائت از مشرکین در مراسم حج تمتع و شعار مرگ بر آمریکا تاکید دارد؛ در حالیکه عربستان به خاطر روابط نزدیک و تنگاتنگی که با آمریکا دارد، هر گز موافق این مراسم و تظاهرات در خیابانهای مکه مکرمه و مدینه منوره نیست. ریاض به مخالفتش جنبه قرآنی و اعتقادی داده و از فقهای عربستان فتوا گرفت که بر اساس آیه ۲ سوره حجرات که«یا ایهاالذین آمنوا لاترفعوا اصواتکم فوق صوتالنبی» مسلمانان نباید در شهر پیامبر صدایشان را بلند کنند، در حالیکه تهران خلاف آن میاندیشد. همین اختلاف در دهه شصت شمسی مقدمات کشتار زائران را در مکه فراهم کرد. اتفاقی که سبب شد تا سه سال حجاج ایرانی از سفر به عربستان محروم شوند. اختلاف آن قدر عمیق بود که در اوج حملات صدام به کشور بنیانگذار جمهوری اسلامی اعلام کرده بود« اگر از صدام بگذریم و.....از آل سعود نخواهیم گذشت.م
۴- حمایت ایران از شیعیان عربستان در حالیکه ریاض شدیدا مخالف این حمایت است و همچنین حمایت عربستان از اهل تسنن ایران که مورد موافقت تهران نیست. در این ارتباط عربستان تعداد زیادی از شیعیان این کشور که در مظان اتهام طرفداری از جمهوری اسلامی بودند و در راس آن شیخ نمر را اعدام کرد؛ این موضوع سبب ناراحتی و خشم تهران شد که اوج آن را در حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد را شاهد بودیم بعد از آن، تنش به نقطه جوش رسید و منجر به قطع رابطه شد.
۵- هژمونی در خاورمیانه نیز یکی از علل تنش بین ایران و عربستان است هر دو کشور در پی آناند که دست برتر را در خاورمیانه و جهان اسلام داشته باشند.
آنچه در بالا ذکر شد برخی از علل بروز تنش بین تهران و ریاض است.
در مورد چشم انداز رابطه تهران و ریاض، برخی از علل تنشزا به قوت خود باقی است، در عین حال هر دو کشور علاقمند به تجدید رابطه هستند و چند دور مذاکره بین دو طرف در بغداد گواه بر این موضوع است. ولی ریاض کمی تعلل میکند و احتمالا منتظر است ببیند تلاطمات اخیر ایران به کجا ختم میشود آیا به تغییر حکومت منجر خواهد شد یا نه. رهبران سعودی امید زیاد به تغییرات دارند و اگر مطمئن شوند که تغییر خاصی رخ نخواهد داد مذاکرات را جدیتر خواهد گرفت و عزمشان را برای به سرانجام رسیدن مذاکرات و تجدید رابطه بیشتر خواهند کرد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌سیفالرضا شهابی
#صفحه_یک
#یادداشت
در ماهها و هفتههای اخير چند دور مذاکره بین نمایندگان دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی برای رفع سوءتفاهمات و تجدید رابطه سیاسی در بغداد انجام گرفت وبراساس گفته برخی از مقامات عراقی، احتمال آشتی دور از انتظار نیست .در این یادداشت، نیمنگاهی به علل اختلاف و سوابق آن انداخته میشود.تنش بین ایران و عربستان که بعد از انقلاب اسلامی دامن تهران و ریاض را گرفت و در نهایت منجر به قطع روابط دیپلماتیک شد ریشه در قبل انقلاب دارد؛ رقابتی در سطح منطقه بین دو کشور ایران و عربستان از قبل انقلاب وجود داشت، ولی آمریکا به خاطر منافع خودش رقابت را مدیریت میکرد و نمیگذاشت تبدیل به تنشی غیرقابلکنترل شود .در دکترین دو ستونی نیکسون؛ رئیس جمهور پیشین آمریکا در خلیج فارس، عربستان ستون اقتصادی و ایران ستون نظامی بود و این دو ستون برای هژمونی در منطقه به شکل نرم در رقابت بودند.در بعد از انقلاب اسلامی ایران به خاطر اعتقادات اسلامی دو کشور ایران و عربستان انتظار این بود به هم نزدیک شوند و در پی این نزدیکی، اتحادی در جهان اسلام بهوجود بیاید، ولی چند مورد سبب شد تا علاوه بر این که اتحاد شکل نگیرد، بلکه تنش و درگیریهای لفظی به قطع رابطه منجر شود. از جمله علل اختلافات را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱- بعد از انقلاب اسلامی، شعار صدور انقلاب سبب ایجاد وحشت میان حاکمان کشورهای منطقه و حوزه خلیج فارس شد، به همین خاطر هم در جنگ ایران و عراق تقریبا به صورت یکپارچه جهت تضعیف جمهوری اسلامی ایران به حمایت از بغداد برخاستند و این خود مسئله تازهای شد تا اختلافات میان تهران و ریاض تازه شود. اتفاقی که در نهایت تخم اختلاف را میان دو همسایه بزرگ کاشت.
۲- اگر چه ایران و عربستان در آیین اسلام مشترک هستند ولی در همین قالب هم اختلافاتی بهصورت بالقوه بین تهران و ریاض وجود دارد که میتواند عامل بروز تنش شود و آن تاکید ایران بر تشیع و عربستان بر وهابیت است.
۳- جمهوری اسلامی ایران همواره بر برپایی مراسم برائت از مشرکین در مراسم حج تمتع و شعار مرگ بر آمریکا تاکید دارد؛ در حالیکه عربستان به خاطر روابط نزدیک و تنگاتنگی که با آمریکا دارد، هر گز موافق این مراسم و تظاهرات در خیابانهای مکه مکرمه و مدینه منوره نیست. ریاض به مخالفتش جنبه قرآنی و اعتقادی داده و از فقهای عربستان فتوا گرفت که بر اساس آیه ۲ سوره حجرات که«یا ایهاالذین آمنوا لاترفعوا اصواتکم فوق صوتالنبی» مسلمانان نباید در شهر پیامبر صدایشان را بلند کنند، در حالیکه تهران خلاف آن میاندیشد. همین اختلاف در دهه شصت شمسی مقدمات کشتار زائران را در مکه فراهم کرد. اتفاقی که سبب شد تا سه سال حجاج ایرانی از سفر به عربستان محروم شوند. اختلاف آن قدر عمیق بود که در اوج حملات صدام به کشور بنیانگذار جمهوری اسلامی اعلام کرده بود« اگر از صدام بگذریم و.....از آل سعود نخواهیم گذشت.م
۴- حمایت ایران از شیعیان عربستان در حالیکه ریاض شدیدا مخالف این حمایت است و همچنین حمایت عربستان از اهل تسنن ایران که مورد موافقت تهران نیست. در این ارتباط عربستان تعداد زیادی از شیعیان این کشور که در مظان اتهام طرفداری از جمهوری اسلامی بودند و در راس آن شیخ نمر را اعدام کرد؛ این موضوع سبب ناراحتی و خشم تهران شد که اوج آن را در حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد را شاهد بودیم بعد از آن، تنش به نقطه جوش رسید و منجر به قطع رابطه شد.
۵- هژمونی در خاورمیانه نیز یکی از علل تنش بین ایران و عربستان است هر دو کشور در پی آناند که دست برتر را در خاورمیانه و جهان اسلام داشته باشند.
آنچه در بالا ذکر شد برخی از علل بروز تنش بین تهران و ریاض است.
در مورد چشم انداز رابطه تهران و ریاض، برخی از علل تنشزا به قوت خود باقی است، در عین حال هر دو کشور علاقمند به تجدید رابطه هستند و چند دور مذاکره بین دو طرف در بغداد گواه بر این موضوع است. ولی ریاض کمی تعلل میکند و احتمالا منتظر است ببیند تلاطمات اخیر ایران به کجا ختم میشود آیا به تغییر حکومت منجر خواهد شد یا نه. رهبران سعودی امید زیاد به تغییرات دارند و اگر مطمئن شوند که تغییر خاصی رخ نخواهد داد مذاکرات را جدیتر خواهد گرفت و عزمشان را برای به سرانجام رسیدن مذاکرات و تجدید رابطه بیشتر خواهند کرد.
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌پیشنهاد الگوی حکمرانی پایتونی به رئیسی
🖌 صلاحالدین هرسنی
#صفحه_یک
#یادداشت
در نشست اخیر ابراهيم رئیسی با دانشوران و دانشمندان کشور به او پیشنهاد شده است که ما با یک مجموعه جهانی پایتون میتوانیم چندسال آینده در حوزه سیاسی، نظامی و اقتصادی را پیشبینی کنیم.!! کاربست مجموعه جهانی پایتون از سوی «داوود دومیری گنجی» به رئیسی پیشنهاد شده است که گفته میشود رئیس پیشین دانشگاه تخصصی فناوریهای نوین آمل و ریاست پیشین بنیاد ملی نخبگان استان مازندران است و هم اکنون نیز استاد تمام دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل مىباشد. این پیشنهاد واکنشهایی را به دنبال داشت که عصاره و جانمایه همه آنها این بوده است که : باید از هزاران جلسهای که در آنها مقامات در معرض «دانشمندان پایتوني» قرار میگیرند، ترسید. نکته در خور توجه آنکه واکنشها هنوز به این پیشنهاد استاد دانشگاه نوشیروانی بابل تحت عنوان «پایتون گیت» ادامه داشته و مسئله و پیام محوری آن این است که چرا در شرایطی که کشورهای عرب منطقه در حال طراحی و توسعه بزرگترین شهرهای هوشمند برای دهههای آینده هستند، ما اینجا باید با ادعاهای بیپایه و اساس، روزگار بگذرانیم که به نام علم و دانش مراجع تصمیمگیری و تصمیمسازی را تحت تاثیر قرار میدهند. حال باید پرسید که پایتون چیست که اساسا همه از آن هراس دارند و لااقل برای حکمرانی در امر و حوزه های سیاست و اقتصاد، مدل و الگوی مناسبی نیست؟
متن کامل را در Instant View یا با کلیک روی تیتر بخوانید
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌 صلاحالدین هرسنی
#صفحه_یک
#یادداشت
در نشست اخیر ابراهيم رئیسی با دانشوران و دانشمندان کشور به او پیشنهاد شده است که ما با یک مجموعه جهانی پایتون میتوانیم چندسال آینده در حوزه سیاسی، نظامی و اقتصادی را پیشبینی کنیم.!! کاربست مجموعه جهانی پایتون از سوی «داوود دومیری گنجی» به رئیسی پیشنهاد شده است که گفته میشود رئیس پیشین دانشگاه تخصصی فناوریهای نوین آمل و ریاست پیشین بنیاد ملی نخبگان استان مازندران است و هم اکنون نیز استاد تمام دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل مىباشد. این پیشنهاد واکنشهایی را به دنبال داشت که عصاره و جانمایه همه آنها این بوده است که : باید از هزاران جلسهای که در آنها مقامات در معرض «دانشمندان پایتوني» قرار میگیرند، ترسید. نکته در خور توجه آنکه واکنشها هنوز به این پیشنهاد استاد دانشگاه نوشیروانی بابل تحت عنوان «پایتون گیت» ادامه داشته و مسئله و پیام محوری آن این است که چرا در شرایطی که کشورهای عرب منطقه در حال طراحی و توسعه بزرگترین شهرهای هوشمند برای دهههای آینده هستند، ما اینجا باید با ادعاهای بیپایه و اساس، روزگار بگذرانیم که به نام علم و دانش مراجع تصمیمگیری و تصمیمسازی را تحت تاثیر قرار میدهند. حال باید پرسید که پایتون چیست که اساسا همه از آن هراس دارند و لااقل برای حکمرانی در امر و حوزه های سیاست و اقتصاد، مدل و الگوی مناسبی نیست؟
متن کامل را در Instant View یا با کلیک روی تیتر بخوانید
🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
Telegraph
پیشنهاد الگوی حکمرانی پایتونی به رئیسی
در نشست اخیر ابراهيم رئیسی با دانشوران و دانشمندان کشور به او پیشنهاد شده است که ما با یک مجموعه جهانی پایتون میتوانیم چندسال آینده در حوزه سیاسی، نظامی و اقتصادی را پیشبینی کنیم.!! کاربست مجموعه جهانی پایتون از سوی «داوود دومیری گنجی» به رئیسی پیشنهاد…
روزنامه همدلی
صفحه یک روزنامه همدلی یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ 🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php 🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
📌مرگ خودخواسته؛ از صادق هدایت تا کیومرث پوراحمد
🖌حامد اکبری
#صفحه_یک
#یادداشت
از دست دادن مرحوم کیومرث پور احمد در روزهای اول سال جدید این سوال را مطرح میکند که آیا تنها راه نجات و آزادی برای فرد ناامید و خسته از زندگی خودکشی است؟!
این اتفاق ناگوار و عجیب نگارنده را عمیقأ به این فکر فرو برده است که بر فردی موفق و مشهور در سالهای پایانی عمر خود و یا حتی افراد مشهور و موفق در اوج جوانی و شهرت چه میگذرد که خودخواسته به زندگی خود پایان میدهند؟ اینجاست که مفهوم «اتانازی» خود را نشان میدهد.
اتانازی یا هومگری برگرفته از زبان یونانی و به معنای مرگ خودخواسته و یا مرگ خوب بوده است و این معنا به طور عام از دیدگاه فرد متوفی است
اتانازی در زبان فرانسه (Euthanasie) و در زبان انگلیسی (Euthansia) و در زبان فارسی مترادف با کلماتی مانند مرگ شیرین، مرگ با وقار، مرگ مٌقرّانه، و یا مرگ بدون بیحرمتی است.
در اتانازی و خودکشی نیت متوفی پایان دادن به زندگی خود است که میتواند ناشی از بسیاری از عوامل باشد که اهم آن ناامیدی و شاید افسردگی حاد(به معنای عام) باشد.در اتانازی شخص به صورت خودخواسته و با رضایت کامل خود قبل از مرگ از شخصی دیگر مثل اعضا خانواده و یا پزشک معالج میخواهد تا به زندگی وی پایان دهد، بدون هرگونه پیگرد قانونی و قضایی برای عامل این سلب حیات. ولیکن در خودکشی خود شخص به صورت مستقیم اقدام به پایان دادن حیات خود مینماید.
آیا با پذیرش قانون اتانازی و روشنگری در این باب در جامعه و قرار دادن وی به صورت نامحسوس در پروسه مشاوره و حتی درمان نمیتوان میزان خودکشیها و مرگهای خودخواسته را کاهش داد؟ چرا که به مفهوم سادهتر در اتانازی میبایست دیگری هم در جریان این پروسه و این تصمیم خطیر قرار گیرد. بر خلاف باور عده زیادی از مردم که آتانازی را خودکشی صرف میپندارند، اما به معنای خودکشی نیست، بلکه کشته شدن توسط شخص دیگری با اجازه مقتول است، بدین نحو که مقتول اجازه قتل خود را به دیگری بعد از حصول شرایطی میدهد.
سوئیس با تصویب قانون در سال ۱۹۴۲ نخستین کشور صادر کننده اجازه اتانازی بوده و این امر در این کشور برای افراد غیر سوئیسی نیز امکان پذیر است. کشور هلند در سال ۲۰۰۲ تکمیل کننده این قانون بوده و بلژیک نیز با شرط رعایت محدودیت سنی این امر را پذیرفته است. در کشور های دیگری نظیر لوکزامبورگ، کلمبیا، و چند ایالت از ایالات متحد آمریکا من جمله اورگن، واشنگتن، کالیفرنیا، ورمانت، و کلرادو نیز اتانازی به روش غیر مستقیم پذیرفته شده است.
اما در ادیان مختلف از جمله اسلام، مسیحیت و یهودیت به طور عام این مهم، مردود و غیر قابل پذیرش است؛ چرا که وفق نظر بزرگان این ادیان زندگی هدیه و موهبت الهی است و وظیفه انسانی هر فرد محافظت از این هدیه بزرگ است.
از منظر حقوقی اتانازی و خودکشی تفاوت مهمی در عنصر معنوی نداشته و نیت فرد در هر دو مورد سلب حیات از خود و پایان دادن به زندگی خود به طور خودخواسته است، لیکن در عنصر مادی یا همان نحوه انجام این سلب حیات از خود، تفاوت فاحش وجود دارد.
اتانازی یا هومرگ به روشهای متعددی انجام میپذیرد که در تقسیمبندی کلی به دو روش مستقیم و غیرمستقیم مانند توقف درمان، تجویز دارویی، تزریق داروی کشنده، غیرفعال کردن و جدا کردن دستگاههای حیاتی از بیمار قابل انجام است.
در تمام دیدگاهها حتی نظرات موافق اتانازی، نا امیدی و افسردگی حاد و مزمن، دلیل کافی برای پذیرش انجام اتانازی نبوده و نیست، و با وجود پذیرش این امر تحقق شروطی نیز لازم است؛ از جمله عدم امید به بهبود فرد در گذر زمان و یا مضر و یا خطرناک بودن وی برای دیگران و جامعه (ولو خانواده فرد درخواست کننده) در صورت حیات و از همه مهمتر شرایط سنی فرد.
با تمام این تفاسیر افراد مشهوری که به مرگ مشکوک و یا خودکشی از بین ما رفتهاند، کم نیستند؛ افرادی همچون آدولف هیتلر، زیگموند فروید، مریلن مونرو، ونسان ونگوگ، ارنست همینگوی و هموطنانی همچون صادق هدایت، علی اکبر داور ، محمدولیخان تنکابنی، غلامرضا تختی ، آزاده نامداری، زهره فکورصبور، کیومرث پوراحمد و....
هیچکس نمیداند در ذهن این مشاهیر موفق چه میگذشته که این هدیه الهی را پس فرستاده و عطای این زندگی را به لقای آن بخشیده و خودخواسته ترک دنیا نموده و زمان قرار با حضرت اجل را به درخواست خود پیشتر آوردند؟
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈
🖌حامد اکبری
#صفحه_یک
#یادداشت
از دست دادن مرحوم کیومرث پور احمد در روزهای اول سال جدید این سوال را مطرح میکند که آیا تنها راه نجات و آزادی برای فرد ناامید و خسته از زندگی خودکشی است؟!
این اتفاق ناگوار و عجیب نگارنده را عمیقأ به این فکر فرو برده است که بر فردی موفق و مشهور در سالهای پایانی عمر خود و یا حتی افراد مشهور و موفق در اوج جوانی و شهرت چه میگذرد که خودخواسته به زندگی خود پایان میدهند؟ اینجاست که مفهوم «اتانازی» خود را نشان میدهد.
اتانازی یا هومگری برگرفته از زبان یونانی و به معنای مرگ خودخواسته و یا مرگ خوب بوده است و این معنا به طور عام از دیدگاه فرد متوفی است
اتانازی در زبان فرانسه (Euthanasie) و در زبان انگلیسی (Euthansia) و در زبان فارسی مترادف با کلماتی مانند مرگ شیرین، مرگ با وقار، مرگ مٌقرّانه، و یا مرگ بدون بیحرمتی است.
در اتانازی و خودکشی نیت متوفی پایان دادن به زندگی خود است که میتواند ناشی از بسیاری از عوامل باشد که اهم آن ناامیدی و شاید افسردگی حاد(به معنای عام) باشد.در اتانازی شخص به صورت خودخواسته و با رضایت کامل خود قبل از مرگ از شخصی دیگر مثل اعضا خانواده و یا پزشک معالج میخواهد تا به زندگی وی پایان دهد، بدون هرگونه پیگرد قانونی و قضایی برای عامل این سلب حیات. ولیکن در خودکشی خود شخص به صورت مستقیم اقدام به پایان دادن حیات خود مینماید.
آیا با پذیرش قانون اتانازی و روشنگری در این باب در جامعه و قرار دادن وی به صورت نامحسوس در پروسه مشاوره و حتی درمان نمیتوان میزان خودکشیها و مرگهای خودخواسته را کاهش داد؟ چرا که به مفهوم سادهتر در اتانازی میبایست دیگری هم در جریان این پروسه و این تصمیم خطیر قرار گیرد. بر خلاف باور عده زیادی از مردم که آتانازی را خودکشی صرف میپندارند، اما به معنای خودکشی نیست، بلکه کشته شدن توسط شخص دیگری با اجازه مقتول است، بدین نحو که مقتول اجازه قتل خود را به دیگری بعد از حصول شرایطی میدهد.
سوئیس با تصویب قانون در سال ۱۹۴۲ نخستین کشور صادر کننده اجازه اتانازی بوده و این امر در این کشور برای افراد غیر سوئیسی نیز امکان پذیر است. کشور هلند در سال ۲۰۰۲ تکمیل کننده این قانون بوده و بلژیک نیز با شرط رعایت محدودیت سنی این امر را پذیرفته است. در کشور های دیگری نظیر لوکزامبورگ، کلمبیا، و چند ایالت از ایالات متحد آمریکا من جمله اورگن، واشنگتن، کالیفرنیا، ورمانت، و کلرادو نیز اتانازی به روش غیر مستقیم پذیرفته شده است.
اما در ادیان مختلف از جمله اسلام، مسیحیت و یهودیت به طور عام این مهم، مردود و غیر قابل پذیرش است؛ چرا که وفق نظر بزرگان این ادیان زندگی هدیه و موهبت الهی است و وظیفه انسانی هر فرد محافظت از این هدیه بزرگ است.
از منظر حقوقی اتانازی و خودکشی تفاوت مهمی در عنصر معنوی نداشته و نیت فرد در هر دو مورد سلب حیات از خود و پایان دادن به زندگی خود به طور خودخواسته است، لیکن در عنصر مادی یا همان نحوه انجام این سلب حیات از خود، تفاوت فاحش وجود دارد.
اتانازی یا هومرگ به روشهای متعددی انجام میپذیرد که در تقسیمبندی کلی به دو روش مستقیم و غیرمستقیم مانند توقف درمان، تجویز دارویی، تزریق داروی کشنده، غیرفعال کردن و جدا کردن دستگاههای حیاتی از بیمار قابل انجام است.
در تمام دیدگاهها حتی نظرات موافق اتانازی، نا امیدی و افسردگی حاد و مزمن، دلیل کافی برای پذیرش انجام اتانازی نبوده و نیست، و با وجود پذیرش این امر تحقق شروطی نیز لازم است؛ از جمله عدم امید به بهبود فرد در گذر زمان و یا مضر و یا خطرناک بودن وی برای دیگران و جامعه (ولو خانواده فرد درخواست کننده) در صورت حیات و از همه مهمتر شرایط سنی فرد.
با تمام این تفاسیر افراد مشهوری که به مرگ مشکوک و یا خودکشی از بین ما رفتهاند، کم نیستند؛ افرادی همچون آدولف هیتلر، زیگموند فروید، مریلن مونرو، ونسان ونگوگ، ارنست همینگوی و هموطنانی همچون صادق هدایت، علی اکبر داور ، محمدولیخان تنکابنی، غلامرضا تختی ، آزاده نامداری، زهره فکورصبور، کیومرث پوراحمد و....
هیچکس نمیداند در ذهن این مشاهیر موفق چه میگذشته که این هدیه الهی را پس فرستاده و عطای این زندگی را به لقای آن بخشیده و خودخواسته ترک دنیا نموده و زمان قرار با حضرت اجل را به درخواست خود پیشتر آوردند؟
🗞 https://hamdelidaily.ir/index.php
🆔 @Hamdelidaily👈