Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
11K subscribers
2.71K photos
513 videos
18 files
1.01K links
💥❤️‍🔥 Gondolin.ir ❤️‍🔥💥

گوندولین، شهر پنهان الف‌های نولدور🌟

هواداران تالکین و دنیای ارباب حلقه‌ها🔥

ادمین پاسخگو به مخاطبان:
@Wolfheart_kenshin

پیج اینستاگرام:
instagram.com/gondolin_ir


گروه تبادل نظر:
https://t.me/+VeuASfYaiTeP9wjN
Download Telegram
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
#ملکور و #هورین @Gondolin_ir
... #هورین را به پیشگاه #مورگوت آوردند، و مورگوت آگاه بود که او از دوستان شاه #گوندولین است؛ اما هورین مورگوت را به چالش کشید و او را ریشخند کرد. آنگاه مورگوت، هورین و #مورون، و فرزندان آن دو را نفرین کرد و تاریکی و غم را نصیبشان ساخت؛ و هورین را از زندان به در آورد و بر فراز جایی بلند در #تانگورودریم بر تخته سنگی نشاند. آنجا هورین به نیروی مورگوت در بند شد و مورگوت بار دیگر در کنارش ایستاد و نفرینش کرد؛ و گفت: " اینک بر آنجا بنشین و بر سرزمین هایی بنگر که پلیدی و نومیدی بر کسانی که دوستشان می داری، می تازد. تو به خود جرئت ریشخند کردن و به چالش کشیدن قدرت #ملکور، ارباب تقدیرهای #آردا را دادی. از این روی با چشمان من خواهی دید و با گوش های من خواهی شنید؛ و هرگز اینجا را ترک نخواهی گفت تا آنکه فرجام تلخ هر چیز محقق شود."

و چنین نیز شد؛ اما آورده اند که هورین هیچگاه از مورگوت برای خود یا خویشانش طلب آمرزش یا مرگ نکرد...

#متن_کتاب #سیلماریلیون
نیرنایت آرنویدیاد

@Gondolin_ir
#هورین در بند و نظاره گر تقدیر شوم فرزندانش که با نفرین #ملکور رقم خورد:
t.me/Gondolin_ir/144


@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
#فین_گون ، پسر #فین_گولفین و دوست صمیمی #مایدروس . او پس از مرگ پدرش در دوئل با ملکور، پادشاه والا مقام #نولدور شد و در نبرد اشک های بیشمار تقریبآ پیروز شده بود که با خیانت گروهی از انسان ها، جریان جنگ به نفع سپاه #مورگوت تغییر کرد و در آخر فین گون به دست…
... در اثنای نبرد در غرب، #فین‌گون و #تورگون با تهاجم موجی از خصم، سه‌بار بزرگتر از قوایی که برای ایشان باقی مانده بود، روبرو شدند. #گوتموگ، فرمانروای #بالروگ ها، سرفرماندهٔ #آنگباند نیز به آنجا آمده بود؛ و او نُک پیکان حملهٔ پلیدش را در میان سپاهیان الف فرو برد، و شاه فین‌گون را در محاصره گرفت، و تورگون و #هورین را به سوی باتلاق سرخ راند. آنگاه رو به سوی فین‌گون گرداند. برخودی مهیب درگرفت. سرانجام فین‌گون با قراولانش مرده بر گرد او، یکه و تنها ایستاد؛ و با گوتموگ پیکار کرد، تا آنکه بالروگی دیگر از پس پشت رسید و دوال آتشین‌اش را دور او انداخت. آنگاه گوتموگ با تبر سیاهش شاه را از پا درآورد، و شعله‌ای سپید از کلاهخود فین‌گون آنگاه که می‌شکافت، بیرون جست. بدین سان شاه برین #نولدور جان سپرد، و دشمنانش با ضربت گرزهای خود او را به خاک انداختند، و بیرق آبی و سیم گونش در برکهٔ خون او لگدمال گشت...

#متن_کتاب #سیلماریلیون
نبرد اشک های بیشمار : #نیرنایت_آرنویدیاد


@Gondolin_ir
#هورین در نبرد اشک‌های بی‌شمار

@Gondolin_ir
ورود #هور و #هورین توسط عقاب‌ها به شهر پنهان #گوندولین. آن دو مدتی را در شهر ماندند و سپس نزد #تورگون سوگند یاد کردند که راز ورود به شهر را افشا نکنند و سرانجام به دور-لومین بازگشتند.

@Gondolin_ir
#سیلماریلیون #متن_کتاب

حدیث #تورین_تورامبار

#هورین فریاد زد: «الدون! الدون!» و زن برخاست و لنگ لنگان پیش آمد و هورین او را در آغوش گرفت.
زن گفت: «سرانجام آمدی. زمانی دراز به انتظارت بودم.»
مرد جواب داد: «جاده تاریک بود. تا می‌توانستم شتاب کردم.»
#مورون گفت: «ولی دیر آمده‌ای. خیلی دیر. آن دو از دست رفته‌اند»
مرد گفت: «می دانم. ولی تو نرفته‌ای.»
زن پاسخ داد: «کمابیش. از پا افتاده‌ام. با رفتن خورشید من نیز خواهم رفت. آنها از دست رفت‌اند.» به ردایش چنگ زد. گفت: «اینک زمان اندکی باقی مانده است. اگر می‌دانی، بگو! دختر چگونه او را یافت؟»
لیکن هورین پاسخی نداد و در کنار سنگ مورون را در آغوش گرفت و نشست؛ و باز سخنی نگفتند. خورشید غروب کرد، و مورون آهی کشید و دست او را فشرد و بی حرکت ماند؛ و هورین دانست که زن مرده است.

@Gondolin_ir
... #هورین را به پیشگاه #مورگوت آوردند، و مورگوت آگاه بود که او از دوستان شاه #گوندولین است؛ اما هورین مورگوت را به چالش کشید و او را ریشخند کرد. آنگاه مورگوت، هورین و #مورون، و فرزندان آن دو را نفرین کرد و تاریکی و غم را نصیبشان ساخت؛ و هورین را از زندان به در آورد و بر فراز جایی بلند در #تانگورودریم بر تخته سنگی نشاند. آنجا هورین به نیروی مورگوت در بند شد و مورگوت بار دیگر در کنارش ایستاد و نفرینش کرد؛ و گفت: «اینک بر آنجا بنشین و بر سرزمین‌هایی بنگر که پلیدی و نومیدی بر کسانی که دوستشان می‌داری، می‌تازد. تو به خود جرئت ریشخند کردن و به چالش کشیدن قدرت #ملکور، ارباب تقدیرهای #آردا را دادی. از این روی با چشمان من خواهی دید و با گوش‌های من خواهی شنید؛ و هرگز اینجا را ترک نخواهی گفت تا آنکه فرجام تلخ هر چیز محقق شود.»

و چنین نیز شد؛ اما آورده‌اند که هورین هیچگاه از مورگوت برای خود یا خویشانش طلب آمرزش یا مرگ نکرد...

#متن_کتاب #سیلماریلیون
نیرنایت آرنویدیاد

@Gondolin_ir
سرنوشت غم‌انگیز #فین‌گون در نبرد اشک‌های بی‌شمار💔💔💔

توضیحات بیشتر: 👈 کلیک کنید 👉


Channel:
@Gondolin_ir

Group:
@Gondolin_comments
کشته شدن #فین‌گون، شاه والامقام #نولدور به دست #گوتموگ #بالروگ در نبرد تراژدیک اشک‌های بی‌شمار💔

🔰توضیحات بیشتر: 👈 کلیک کنید 👉


Channel:
@Gondolin_ir

Group:
@Gondolin_comments
💔💔
سرنوشت تراژدیک #فین‌گون، شاه والامقام #نولدور در نبرد عظیم و خونین اشک‌های بی‌شمار: 👈 کلیک کنید 👉


Channel:
@Gondolin_ir

Group:
@Gondolin_comments
کاسپلی #تورین_تورامبار، فرزند #هورین شوربخت که #ملکور او و فرزندانش را نفرین کرد.

🧩توضیحات بیشتر: 👈 کلیک کنید‌ 👉


Channel:
@Gondolin_ir

Group:
@Gondolin_comments
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
کدوم یکی از تراژدی‌های سیلماریلیون از نظر شما بدتر و دردناک‌تر از بقیه بود؟
«نیرنایت آرنویدیاد: اشک‌های بی‌شمار»

نبردی تراژدیک و در عین حال حماسی و آخرین نبرد بزرگ در بلریاند پیش از جنگ خشم...🔥💔

تقریباً دو دهه پس از شکست در داگور براگولاخ، مایدروس فرزند ارشد #فئانور، پس از شنیدن ماجراجویی #برن و #لوتین و محرز شدن عدم شکست‌ناپذیری #مورگوت، اتحادی از الف‌ها و دورف‌ها و انسان‌ها تشکیل داد تا یک بار برای همیشه ملکور را براندازد...

اتحاد #مایدروس در ابتدا بسیار موفق بود و در آستانه‌ی فتح #آنگباند هم برآمد، اما با خیانت انسان‌های شرق در میانه‌ی نبرد و ملحق شدنشان به مورگوت، این اتحاد از درون فرو ریخت و #نولدور با شکست در این نبرد، دیگر هرگز نتوانست قدرت ارباب تاریکی را به چالش بکشد...

#فین‌گون، چهارمین شاه برین نولدور در این نبرد کشته شد، همینطور #آزاگال، فرمانروای دورف‌های #بله‌گوست... و #هورین نیز در این نبرد با نهایت دلاوری‌اش جنگید و ده‌ها اورک را کشت ولی در پایان به اسارت در آمد و نفرین مورگوت دامن خانواده‌اش را گرفت...

مطالب تکمیلی و مرتبط:

مرگ فین‌گون:👈لینک👉

مرگ آزاگال:👈 لینک 👉

#گلائرونگ اژدها در این نبرد: 👈لینک👉

Channel:
@Gondolin_ir

Group:
Gondolin Comments