Forwarded from اتچ بات
تحلیلی کوتاه بر تحولات صورت گرفته در بازه زمانی اواخر مفرغ و عصر آهن در منطقه تالش و گیلان
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
یکی از مسایلی که در بحث مهاجرت آریاییهای در میان باستان شناسان مطرح میباشد، شباهت فرهنگ مادی و تدفین حصار 3، (آخرین طبقه استقراری محوطه حصار که در آن رو به نابودی میگراید) و برخی این نابودی را متاثر از مهاجران جدید میدانند، با محوطههای عصر آهن I(اول) میباشد. از مدافعان سرسحت این تئوری و نظریه، #کایلر_یانگ میباشد.
او به حدی در این نظریه پافشاری کرد که در آخرین بازنگریش گاهنگاری عصر آهن را به 1500 قبل میلاد رساند تا شکاف بین پایان استقرار در حصار 3 که معمولا از سوی حفارش(اسمیت) 1700 قبل از میلاد در نظر گرفته میشد را با آغاز عصر آهن که در گاهنگاری متخصصان عصر آهن 1350 در نظر گرفته میشود را پر کند.
در این بین انتقادات زیادی از سوی #دایسون حفار حسنلو و همچنین مدودسکایا نویسنده کتاب ایران در عصر آهن(1) به او شد که شرح تمامی این مباحث از حوصله این بحث خارج است.
اما نکته ای که باعث میشود از نظریه کایلر یانگ غافل نمانیم، این مسئله است که درست محدوده زمانی که یانگ از آن صبحت به میان میآورد، شاهد شکل گیری فرهنگ هایی با فرهنگ مادی متعالی بدون سیر تکاملی اشیاء و فرهنگی مادی در مناطقی که شواهد باستانشناسی چندانی از قبل از مفرغ و آهن در آن مناطق بدست نیامده میباشیم که حکایت از این مسئله دارد که محتملتر است، این تحولات صورت گرفته در این دورانها را با فرایندهای بیرونی و مهاجرت های شبانی صورت گرفته در این اعصار بررسی کنیم تا اینکه در پی فرایندهای تطورزای درونی و خلاقیت های ساکنان بومی آن مناطق باشیم.
به نظر میرسد، مناطقی که قبل از آن از قابلیت چندانی برای سکونت برای برآوردن نیاز مردمانش برخوردار نبوده است در عصر مفرغ و آهن در دوران آشوبهای متاثر از مهاجرتهای شبانی از قابلیت بالایی برای سکونت برخوردار میگردد که شاید بتوان از آن با عنوان کوچنشینی واکنشی به یکجانشینی یاد کرد. واکنشی که میتوانسته متاثر از مواردی گوناگون اعم از شرایط سیاسی، زیستمحیطی و غیره صورت گرفته باشد.
تالش، گیلان و بقیه سرزمینهای شمالی سلسله جبال البرز نیز از مناطقی هستند که در این تحولات صورت گرفته از نقش بالایی برخوردار میگردنند، هرچند به تازگی دکتر ناصر عظیمی شکوفایی این فرهنگها را متاثر از شرایط ژئوپولیتیکی بوجود آمده از حملات آشوریان میدانند اما باید توجه داشته باشیم که حملات آشوریان در قرون اولیه هزاره اول قبل از میلاد حادث شده است.
شاید حملات آشوریان می توانسته نقشی اساسی در تمرکز سیاسی واحدهای قبیله ای ساکن در این مناطق داشته باشد اما نمیتواند علت و زمینه اصلی شکلگیری منشاء این تحولات بوده باشد زیرا گاهنگاری مواد مادی منطقه تالش و بطور کلی استان گیلان در بازنگریهای صورت گرفته اخیر( در این باره به مقاله حمید فهیمی در همایش تالش شناسی رجوع شود) پا را از هزاره اول فراتر نهاده و در مورادی( از جمله در مقایسات تطبیقی که شیفر بر روی مواد فرهنگی بدست آمده از حفاریهای #دمرگان در #تالش به انجام رسانده است) به عصر مفرغ میانی میرسد.
شاید باید تحولات رخ داده در نیمه شرقی فلات ایران، یعنی افول شهرنشینی در این منطقه را نظریه جدیدی بدانیم که بتواند رهگشای بحث مورد نظر باشد!!!
تصویر ضمیمه: مقایسه فرهنگ مادی منطقه تالش با حصار ( 3C(IIIC به وسیله #شیفِر
🆔//t.me/Espiarodakora
تحلیلی کوتاه بر تحولات صورت گرفته در بازه زمانی اواخر مفرغ و عصر آهن در منطقه تالش و گیلان
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
یکی از مسایلی که در بحث مهاجرت آریاییهای در میان باستان شناسان مطرح میباشد، شباهت فرهنگ مادی و تدفین حصار 3، (آخرین طبقه استقراری محوطه حصار که در آن رو به نابودی میگراید) و برخی این نابودی را متاثر از مهاجران جدید میدانند، با محوطههای عصر آهن I(اول) میباشد. از مدافعان سرسحت این تئوری و نظریه، #کایلر_یانگ میباشد.
او به حدی در این نظریه پافشاری کرد که در آخرین بازنگریش گاهنگاری عصر آهن را به 1500 قبل میلاد رساند تا شکاف بین پایان استقرار در حصار 3 که معمولا از سوی حفارش(اسمیت) 1700 قبل از میلاد در نظر گرفته میشد را با آغاز عصر آهن که در گاهنگاری متخصصان عصر آهن 1350 در نظر گرفته میشود را پر کند.
در این بین انتقادات زیادی از سوی #دایسون حفار حسنلو و همچنین مدودسکایا نویسنده کتاب ایران در عصر آهن(1) به او شد که شرح تمامی این مباحث از حوصله این بحث خارج است.
اما نکته ای که باعث میشود از نظریه کایلر یانگ غافل نمانیم، این مسئله است که درست محدوده زمانی که یانگ از آن صبحت به میان میآورد، شاهد شکل گیری فرهنگ هایی با فرهنگ مادی متعالی بدون سیر تکاملی اشیاء و فرهنگی مادی در مناطقی که شواهد باستانشناسی چندانی از قبل از مفرغ و آهن در آن مناطق بدست نیامده میباشیم که حکایت از این مسئله دارد که محتملتر است، این تحولات صورت گرفته در این دورانها را با فرایندهای بیرونی و مهاجرت های شبانی صورت گرفته در این اعصار بررسی کنیم تا اینکه در پی فرایندهای تطورزای درونی و خلاقیت های ساکنان بومی آن مناطق باشیم.
به نظر میرسد، مناطقی که قبل از آن از قابلیت چندانی برای سکونت برای برآوردن نیاز مردمانش برخوردار نبوده است در عصر مفرغ و آهن در دوران آشوبهای متاثر از مهاجرتهای شبانی از قابلیت بالایی برای سکونت برخوردار میگردد که شاید بتوان از آن با عنوان کوچنشینی واکنشی به یکجانشینی یاد کرد. واکنشی که میتوانسته متاثر از مواردی گوناگون اعم از شرایط سیاسی، زیستمحیطی و غیره صورت گرفته باشد.
تالش، گیلان و بقیه سرزمینهای شمالی سلسله جبال البرز نیز از مناطقی هستند که در این تحولات صورت گرفته از نقش بالایی برخوردار میگردنند، هرچند به تازگی دکتر ناصر عظیمی شکوفایی این فرهنگها را متاثر از شرایط ژئوپولیتیکی بوجود آمده از حملات آشوریان میدانند اما باید توجه داشته باشیم که حملات آشوریان در قرون اولیه هزاره اول قبل از میلاد حادث شده است.
شاید حملات آشوریان می توانسته نقشی اساسی در تمرکز سیاسی واحدهای قبیله ای ساکن در این مناطق داشته باشد اما نمیتواند علت و زمینه اصلی شکلگیری منشاء این تحولات بوده باشد زیرا گاهنگاری مواد مادی منطقه تالش و بطور کلی استان گیلان در بازنگریهای صورت گرفته اخیر( در این باره به مقاله حمید فهیمی در همایش تالش شناسی رجوع شود) پا را از هزاره اول فراتر نهاده و در مورادی( از جمله در مقایسات تطبیقی که شیفر بر روی مواد فرهنگی بدست آمده از حفاریهای #دمرگان در #تالش به انجام رسانده است) به عصر مفرغ میانی میرسد.
شاید باید تحولات رخ داده در نیمه شرقی فلات ایران، یعنی افول شهرنشینی در این منطقه را نظریه جدیدی بدانیم که بتواند رهگشای بحث مورد نظر باشد!!!
تصویر ضمیمه: مقایسه فرهنگ مادی منطقه تالش با حصار ( 3C(IIIC به وسیله #شیفِر
🆔//t.me/Espiarodakora
Telegram
attach 📎