انگاره‌‌‌‌ | رسانه علوم اجتماعی و سیاست‌گذاری اجتماعی
1.76K subscribers
196 photos
2 videos
3 files
998 links
دسترسی به آرشیو کتابخانه، مقاله، مالتی‌مدیا و تحلیل‌های جامعه‌شناسی و سیاستگذاری اجتماعی
https://Engare.Net

ارتباط با:
@ATU_SOCIOLOG

اینستا:
Instragram.com/EngareNet

کار علوم اجتماعی
@SocioJob
رویداد علوم اجتماعی
@Socio_event
Download Telegram
بیزارم از بی تفاوت‌ها
🖋 آنتونیو گرامشی |‌ترجمه مهدی فتحی

📍 آنچه رخ می‌دهد ازاین‌روی نیست که برخی می‌خواهند روی بدهد، بلکه بدین خاطر است که توده‌ی انسان‌ها با میل خویش کناره‌گیری می‌کنند و رخصت فعالیت و کور شدن به گره‌هایی را می‌دهند که بعدها تنها شمشیر خواهد توانست آن‌ها را از هم بدرد. اجازه‌ی اشاعه‌ی قوانینی را می‌دهند که تنها طغیان خواهد توانست آن‌ها را باطل کند و می‌گذارند انسان‌هایی بر قدرت سوار شوند که بعدها تنها شورش خواهد توانست آن‌ها را سرنگون کند.
بیزارم از بی‌تفاوت‌ها!انسان‌های دست‌تنها و بیگانه با شهر، نمی‌توانند وجود داشته باشند. آن‌که زنده است نمی‌تواند به‌راستی شهروند باشد و موضع‌گیری نکند. بی‌تفاوتی کاهلی است، انگل‌وارگی است، بی‌جربزگی است. زندگی نیست و ازاین‌روست که من از بی‌تفاوت‌ها بیزارم.

بی‌تفاوتی وزنه مرده‌ی تاریخ است...

🔸 ادامه نوشته را در انگاره بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7655

🔸اگر نوشته دوست داشتید، لطفا به اشتراک بگذارید

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
نامه‌ از ‌زندان ‌بیرمنگام
🖋 نامه‌ی سرگشاده‌ی مارتین لوترکینگ از زندان بیرمنگام، پس از دستگیری به جرم اعتراض علیه بی‌عدالتی

📍 «نامه از زندان بیرمنگام» پاسخی است که مارتین لوترکینگ به هشت نفر از کشیشان سفیدپوست بیرمنگامی نوشته است که او را فتنه‌گر خارجی خوانده بودند و از اعتراضات انتقاد کرده بودند. اعتراضات ۱۹۶۳ بیرمنگام در واکنش به تبعیض و تفکیک نژادی گسترده علیه سیاه‌پوستان بود که با خشونت بالا سرکوب می‌شد. مردم معترض خواهان برانداختن تفکیک نژادی و تبعیض ساختاری بودند و حق رای، شغل و امکان راهیابی به مدارس دولتی را درخواست می‌کردند.

اون در این نامه با تایید این موضوع که اعتراضات مسالمت‌آمیز بوده‌اند، توضیح می‌دهد که «مردم تحت ستم نمی‌توانند برای همیشه تحت ستم بمانند. نیاز به آزادی به‌ناچار بروز می‌کند و ابراز خواهد شد.» و «قانون غیرعادلانه اصلاً قانون نیست»...

🔸 ادامه نوشته را در انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/letter-from-birmingham-jail

📺 رسانه شمایید. لطفا به اشتراک بگذارید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
@EngareNet
@Socionet
فرهنگ حذف و سیاست سانسور
🖋 محمد مختاری

📍 سانسور در معنای مصطلح و معمولش، وجه خاص و جدید و مربوط به ابزارها و اشکال اندیشه و بیان است که از آغاز صنعت چاپ، با تحصیل اجازه برای چاپ کتاب، توسط کلیسا یا حکومت‌های استبدادی اروپا باب شد؛ و به بازرسی مطبوعات و کنترل خبر تسری یافت. از دوره‌ی قاجار نیز به روش‌های حکومت ما سرایت کرد، و به جامعه ما انتقال یافت.
کشور ما در حالی با معنای جدید سانسور آشنا شد، و تجربه‌ی آن را از قرن نوزدهم آغاز کرد، که اخذ پروانه برای چاپ کتاب، صد سال پیش از آن در خود اروپا از میان رفته بود؛ و پس از انقلاب فرانسه، آزادی نطق و بیان و انتشار کتاب و رورزنامه در قوانین اساسی اغلب کشورها تامین شده بود.
اما ”حذف“ وجه عام و قدیم و مربوط به تمام عرصه‌های پندار و گفتار و رفتار و کردار و نوشتار است که مشخصه یا عارضه‌ای دیرینه است؛ و هویت حاکم و محکوم، و حدود فکر و عمل، یا مجاز و غیرمجاز ، و نحوه‌ی سلوک و روابط هر یک از این دو را در این فرهنگ، معین می‌داشته است. منتها از آنجا که تعیین‌کننده‌ی حدود مجاز و غیرمجاز، تنها حاکمان بوده‌اند، ”حذف“ اساسا گریبان محکومان را می‌گرفته است .
اصولا استقرار و گسترش سیاست سانسور، جز بر پایه‌ی گرایش و نگرش معطوف به ”فرهنگ حذف“ امکان‌پذیر نیست. به همین سبب نیز هر چه به گذشته‌ی ملت‌ها و فرهنگ‌ها نزدیک‌تر شویم، رابطه‌ی حذف و سانسور را قوی‌تر، گسترده‌تر و مستقیم‌تر می‌یابیم. چنانکه در رم باستان یا دوران حکومت کلیسا نیز مامور یا مفهوم سانسور، به دخالت و کنترل و عیب‌جویی در تمام زمینه‌های عقیدتی و بیانی و عملی و ارتباطی مربوط بوده است. یعنی خط قرمزی بوده که هرجا اراده می‌کرده‌اند کشیده می‌شده است. حال آنکه در ”جامعه‌ی مدرن“ پس از رنسانس و عصر روشنگری، که فرهنگ حذف، دست کم از لحاظ نظری و اصولی، نفی و طردشده، و آزادی و خرد و حق فرد و تفکر انتقادی پا گرفته است، مفهوم حذف و سانسور نیز کلا مذموم و منتفی شناخته شده است، و مقاومت در برابرش حق طبیعی و بدیهی افراد جامعه به حساب آمده است.
جامعه‌ای که تحمل و مدارا و تفکر انتقادی و تنوع اندیشه‌ها را تجربه نکرده، بلکه به حذف ارزش‌ها و گرایش‌ها و روش‌های مخالف عادت داشته است، هر پدیده‌ای را با ترکیبی از فرهنگ حذف و سیاست سانسور محک می‌زند. یعنی هم از طریق رفتارهای نهادی شده و اخلاق فردی و اجتماعی و عرف و افکار عمومی، از اختلاف و تنوع پرهیز می‌کند، و با دستورالعمل‌های ریز و درشت به خودسانسوری ودیگرسانسوری در همه‌ی زمینه‌ها مبتلا می‌ماند، و هم به استعانت و هدایت نهادهای قدرت به اعمال وافکار و حتا سلیقه‌های ثابت و یک‌نواخت و متحدالشکل می‌گراید. در نتیجه به سیاست سانسور مستقیم و غیرمستقیم متوسل می‌شود.
به همین ترتیب است حذف تدریجی یا یکباره‌ی مفاهیمی که بار سیاسی– اجتماعی– اقتصادی ویژه‌ای دارند و بازمانده‌های دوران انقلابند، مانند عدالت، مستضعف، آموزش رایگان، آزادی احزاب و غیره که طی دوسه سال یا از حافظه‌ی جامعه حذف می‌شوند، یا معناهای جدیدی می‌یابند. چنانکه اخیرا بانکها تبلیغ می‌کنند که با پس‌انداز به عدالت اجتماعی می‌رسیم!
البته فرهنگ حذف تنها از طریق سیاست‌ها و عملکردهای برنامه‌ریزی شده‌ی نهادهای قدرت تسری و تعمیم نمی‌یابد. بل‌که نوع معرفت و خلق و خو و خصلت افراد، خود مساعدترین وجه و وسیله‌ای برای استقرار و استمرار آن است. به‌همین سبب در هر گوشه از زندگی در روابط و برخوردهای افراد نیز متجلی است. چه درون خانواده که با تحکم و تقوق مردانه و پدرانه حق و رای و نظر زن و فرزند نادیده گرفته می‌شود؛ و چه در اداره و کارگاه که هر کس نفی دیگری را نردبان ترقی خود می‌کند. به همین ترتیب است رفتارهای و برخوردهای حذفی در محله و خیابان و شهر و روستا و مدرسه و دانشگاه و بازار و صنف و انجمن و گروه و سازمان و حزب وکه غالبا به منظور نفی و حذف دیگران و اثبات و تثبیت خویش صورت می‌گیرد...

🔸 ادامه نوشته را در InstantView یا در  انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/censorship-culture/

📺 رسانه شمایید. لطفا به اشتراک بگذارید.

🔶  انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
@EngareNet
@SocioNeti
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مارتین لوتر کینگ، ۲۸مارس۱۹۶۵:

یک قانون ناعادلانه اصلا قانون نیست. همه ما وظیفه اخلاقی داریم از قوانین ناعادلانه سرپیچی کنیم
کسی که از قانون ناعادلانه سرپیچی می‌کند و با ماندن در زندان تاوان آن را میدهد تا وجدان جامعه را بیدار کند، بیشترین احترام را به قانون گذاشته است.

🔻همچنین می‌توانید نامه‌ی سرگشاده‌ی مارتین لوترکینگ از زندان بیرمنگام، پس از دستگیری به جرم اعتراض علیه بی‌عدالتی را در انگاره مطالعه کنید.


🔁 بازنشر از حافظه‌ی تاریخی

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی
@SocioNet
@EngareNet
اسم رمزی زنانه؛ فرصتی برای تأمل
🖋 مجید فنایی و نجمه واحدی

📍 این نوشتار شامل چند جستار در نقد ادبیات و فرهنگ پدرسالارانه در جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. جنبش اخیر در ایران بر اساس شعار زن، زندگی، آزادی جنبشی با محوریت زنان و تأکید بر حقوق آن­هاست؛ با این حال بسیاری از شعارها و ادبیات رایج در این جنبش همچنان بر مدار مردسالاری و شی‌سازی تحقیرآمیز بدن زنان در شعارهای بعضاً سکسیستی و خصوصاً شعار ارتجاعی «مرد، میهن، آبادی» استوار است که ریشه در فرهنگ مردسالارانه­‌ای دارد که در تاریخ ما به‌صورت مستمر حضور داشته است.

🔸 ادامه نوشته را در انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/woman-code-name

📺 رسانه شمایید. لطفا به اشتراک بگذارید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
@EngareNet
@Socionet
شهروندی در زمانه‌ی عسرت
🖋 علی خانمحمدی

📍 «امروز با تحریف برآخت‌‌های تاریخ‌نگاری اکنون با متن‌های تفلسف‌ورزانه مکانیسم قدرت برآمده ‌از «جنگ جنگ تا پیروزی» پنهان شده است. این امر باعث تحریف بحث «شهروندی» در ایران شده است. چون درکی از تفاوت‌های میان برآخت «رعیت»، «مردم» و «امت» وجود نداشته است. رعیت از مکانیسم قدرت «حکومت‌مند» متبلور می‌شود. «وضعیت اضطراری» قحطی، خشک‌سالی و وبا بر بدن دهقان یا ایلاتی حاکم بود؛ اما ضایعه‌ی ‌فرهنگی جنگ ‌جهانی اول باعث تولد مکانیسم قدرت «انضباطی» شد. ایلات تخت‌قاپو و قومیت‌ها سرکوب و زبان‌های محلی قدغن شدند، پس «مردم» برآمدند که باید در راه زبان فارسی، دولت ملت ایران و شاهنشاه ۲۵۰۰ ساله جان‌فشانی کنند؛ اما «جنگ تحمیلی» مکانیسم قدرت «امنیتی» را متولد ساخت. ارزاق، تحصیل، عشق، سلامت و تفریح ایرانیان سهمیه‌بندی شد. اقشار فرودست شهری به‌عنوان یک دسته‌ از شهروندان امروزی حاصل تطورات تاریخ مذکور است. با وجود اینکه فقر بر بدن رعیت قجر شورش نان را پدید می‌آورد.حال در چنین زمانه‌ی عسرت فرودستان شهری چگونه زیست می‌کنند....

🔸 ادامه نوشته 🔻
📎 Engare.net/?p=10609


@EngareNet
@Socionet
نام زن: خلق سوبژکتیویته‌ی جدید
🖋 مجید فنایی

📍 «تا پیش از شهریور ۱۴۰۱ بر اساس قضایای ما نوعِ خاصی از عادت­‌های هرروزه میان حاکمیت و مردم وجود داشت: بلوچستان سرزمین اقلیت‌­های محروم، کردستان به‌عنوان سرزمین اقلیت‌­های حذف‌شده از چهره­‌ی جامعه، زنان به‌عنوان گوهری در صدف در پوشش حجاب که در صورت تخطی از آن باید قربانی اسیدپاشی شوند یا به‌عنوان نیروی کار ارزان (با این فرض که زن نداریم و زن­‌ها داریم: زن فرودست، بورژوا و…)، کارگران به‌عنوان بازوان تولیدکننده‌ی ارزش‌افزوده‌ی جامعه که خود سهمی از آن ندارند و این لیست می‌تواند با کارمندان، معلمان و انبوهی از استثمارشوندگان ِ عادت کرده و یا در حال مبارزه با همان منطق قدیم کامل شود.

این همان چیزی است که ما سوبژکتیتیوته‌ی پیشاشهریوری نام‌گذاری می‌کنیم؛ اما رخداد چه کرد؟....

🔸 متن کامل را در #انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/name-of-the-woman


@EngareNet
@Socionet
🔹 #گفتاورد انگاره

🔸 بارها گفته‌ایم که ما خواهان توافق آزادی و عدالتیم، گویا این امر چندان روشن نیست. منظور ما از عدالت آن وضع اجتماعی است که هر کس، در آغاز، دارای همه‌ی امکان‌ها باشد و نیز اقلیتی ممتاز، اکثریت مردم کشور را در وضعیتی ناشایست نگاه ندارد. منظور ما از آزادی، آن جو سیاسی است که در آن شخصیت انسانی، هم از حیث آنچه هست و هم از باب آنچه می‌گوید، مورد احترام قرار گیرد.

👤 #آلبر_کامو
📚 تعهد اهل قلم
برگردان: #مصطفی_رحیمی

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔶 @SocioNet
دموکراسی
🖋 پانه کوک، ترجمه بابک

از متن:
ترس از قدرت گرفتن توده‌ها همچنان وجود دارد، و لازم است تدابیری اندیشیده شود که از دموکراسی «سوء استفاده» نشود. باید این اعتقاد را در توده‌های استثمار شده ایجاد کرد که ورقهٔ رأی آن‌ها عامل تعیین سرنوشت آنان است چندان‌که اگر از سرنوشت خویش ناراضی باشند فقط خود را مقصر بدانند و طرح بنای سیاست هم چنان ریخته شده که حکومت به‌وسیلهٔ مردم همانا حکومت مردم نباشد. دموکراسی پارلمانی، فقط جزئی است از دموکراسی و نه همهٔ آن.

🔸 ادامه نوشته را در انگاره بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/?p=7961

📺 رسانه شمایید. لطفا به اشتراک بگذارید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔰حکومت ایدئولوژیک
🔄 Ideological state

ایدئولوژی
نوعی نظام اعتقادی ذات‌گرایانه است که در آن انسان موظف به تحقق اهداف تعیین شده و متعین است. ذات‌انگاری آن نوع از تلقی است که مدعی دستیابی انحصاری به حقیقت است. حقیقتی که وظایف مشخصی برای انسان تعریف و برای تحقق آن بایدها و نبایدهای ثابت و انعطاف ناپذیری را دیکته می‌کند.

حکومتهای ایدئولوژیک، مشروعیت خود را از یک نظام اعتقادی کسب می‌کنند که آن نظام تکالیف و وظایف مشخصی را در برنامه کاری خود دارد. وظایفی که خارج از اراده و حاکمیت مردم تعیین و همگان موظف به انجام آن هستند.

در نظام های اعتقادی همه چیز در خدمت به اهداف آرمانی تعریف می‌شود و قدرت نیز در بدو امر همچون سایر منابع برای پیشبرد اهداف مصرف می‌شود.

در مراحل نخستین شکل گیری حکومت‌های اعتقادی، قدرت تابعی از عوامل مشروعیت‌بخش است که در قالب احکام و پارادایم‌های ثابت پشتیبانی می‌شود. هم سنخی بین باور توده ها با مبانی اعتقادی نظام ایدئولوژیک، بسیج توده‌ها را برای حمایت از نظام سامان می‌بخشد. البته این فرایند به شکل مستمر از طریق طوفان تبلیغات انحصاری از سوی نظام تقویت می‌شود.
با امنیتی تر شدن ساختار نظام، چرخشی در ترکیب هیئت حاکمه صورت پذیرفته و از وزن نیروهای فکری به نفع سرکردگان نظامی‌ کاسته می‌شود. با تغییر جایگاه گروههای مرجع در درون حاکمیت، رفته رفته نظریه پردازان اعتقادی نظام جایگاه مرجعیت خود را از دست خواهند داد. نه تنها از نقش آنان کاسته خواهد شد، بلکه وجود گروههای مرجع و مستقل برای نظام تحمل‌ناپذیر می‌شود. از این منظر جامعه به تودهای بی شکل و فرمان‌بردار مبدل و دستگاه تبلیغی رفتار اجتماعی مردم را شرطی می‌کند.

همزمان با کم وزن شدن نظام اعتقادی، ریزش از محیط و بدنه نظام آغاز می‌شود. ابتدا نیروهای چپ، سپس میانه و سرانجام نیروهای راست وفادار به نظام از گرد آن پراکنده می‌شوند. با فاصله گرفتن نظام از عاملیت دستگاه اعتقادی، فساد شکل عریان پذیرفته و غارت اموال عمومی‌از سوی صاحبان قدرت فراگیر می‌شود. هر بار خبر از اختلاس و فساد اخلاقی از گوشه و کنار به گوش خواهد رسید.

دستگاه قضایی نیز با حمایت از صاحبان قدرت به چرخه فساد دامن خواهد زد. ارزش های اجتماعی افول و ناهنجاری رواج می‌یابد. با کاهش سرمایه اجتماعی، اعتماد متقابل در بین مردم تقلیل و هزینه مبادله افزایش می‌یابد.

در این هنگام با بی ثباتی مستمر نظام اقتصادی و کارایی پایین عملکرد دولت، دستگاه سرکوب بیش از پیش تقویت می‌شود و حاصل این دور باطل، نارضایتی فزاینده توده مردم از عملکرد حاکمیت است
آن نوع از حکومت‌های ایدئولوژیک که مبانی اعتقادیشان قدرت بقا ندارند (مذهبیون افراطی یا مارکسیسم) سرانجامی‌جز فروپاشی نخواهند داشت، اما در سایر اشکال حکومت های اعتقادی، تداوم حکومت زمانی امکان پذیر می‌شود که دستگاه اعتقادی از قابلیت انعطاف و تطبیق با نیازهای روز برخوردار شود. تطبیق با نیاز روز از طریق نقد درونی حاصل می‌شود.

چنانچه فرایند انجام اصلاحات نیازمند نقد مبانی اعتقادی برای سازگاری با نیازهای روز شده و انجام نقد درونی نیز منجر به تغییر هویت آن نظام فکری نشود، امکان انجام اصلاحات بنیادی وجود خواهد داشت، در غیر این صورت، اصلاحات صرفا ناظر بر تغییرات شکلی و در نهایت محدود به تغییر آرایش سیاسی می‌شود، مطلوب ترین گزینه برای انجام اصلاحات همه جانبه در شرایطی که نارضایتی در حال گسترش است آن است که مرجعیت دستگاه اعتقادی، خود را از دستگاه قدرت و سیاست جدا سازد تا امکان بقای خود را با کمترین هزینه فراهم کند. آنگاه صاحبان قدرت حاکم می‌توانند با جریان سیاسی رقیب به تفاهم رسیده و مانع از افزایش هزینه های اجتماعی شوند.

🔸 این یادداشت در #انگاره🔻
Engare.net/ideological-state

🔹 نوشته‌های مرتبط🔻
ایدئولوژی از منظر لویی آلتوسر

#مفاهیم_علوم_اجتماعی

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی
@SocioNet
چکیده کتاب « قدرت بی قدرتان» نوشته‌ی واتسلاف هاول
🖋 رحیم زایرکعبه (دکترای جامعه‌شناسی)

واتسلاف هاول(۲۰۱۱-۱۹۳۶) در سال ۱۹۷۸ و پس از سرکوبی بهار اصلاح‌طلبی در پراگ، کتاب قدرت بی قدرتان را درباره ماهیت نظام سیاسی ایدئولوژیک یا پساتوتالیتر منتشر کرد. هاول، تفکر سیاسی خود برای مبارزه با نظام ایدئولوژیک را از طریق مثالی درباره یک سبزی‌فروش توضیح می دهد، سپس با استفاده از این مثال، تفکر سیاسی خود را مطرح می‌سازد.

مثال سبزی فروش

یک سبزی‌فروش، شعارنوشته‌ای با عنوان «کارگران جهان، متحد شوید» را به شیشه مغازه‌اش نصب کرده است. سوال این است که چرا او این کار را کرده است؟ در پاسخ می‌توان گفت نصب شعارنوشته نه به خاطر میل شخصی سبزی‌فروش، نه به خاطر محتوای معنایی آن و نه به خاطر بیان عمومی آرمان نهفته در شعارنوشته، بلکه به خاطر نشانه‌ای برای اعلام وفاداری به رژیم حاکم، یا برای طرد نشدن از جامعه، یا به عنوان سپری در برابر دردسرها و یا به عنوان همنوایی با رژیم حاکم می‌باشد. سبزی‌فروش با وجود اینکه به شعارنوشته، اعتقادی ندارد، اما آن را نصب کرده تا اعتراف کند که قواعد بازی حاکم بر جامعه و مشروعیت نظام حاکم را قبول دارد و به این وسیله، اطاعتش را نشان می‌دهد. به این ترتیب او با این کار، زیستن در دایره دروغ را انتخاب کرده و در نتیجه در خلق و بازتولید نظام حاکم، سهیم شده است. به عبارت دیگر او نظام حاکم را اشاعه داده و اصلاً جزئی از نظام می شود. خلاصه اینکه سبزی‌فروش با این کار خود هم قربانی نظام حاکم و هم سازنده و پشتیبان آن است.

از طرف دیگر خانم کارمندی را در نظر بگیریدکه...

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر یا اینستنت ویو بخوانید 🔻
📎 Engare.net/power-of-powerless

نسخه کامل کتاب به همراه منشور را می‌توانید اینجا دانلود کنید.


💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔶 @SocioNet
زیستنِ وفادارانه
🖋 مهسا اسداله‌نژاد

حالا این خیزش دارد صدروزه می‌شود. منتهایی برای آن متصور نیست. کسی نمی‌داند چه زمانی به سرمنزل مقصود می‌رسد و کسی نمی‌داند که منازلی که طی می‌کند آن را به سرمنزلِ ازپیش‌معینی می‌رساند یا نه. قبل‌تر نوشتم که قدرتِ این جنبش در خلق مداوم معناست و دربرابرش دولتِ مستقری‌ست که یکی از دو بالش، مشروعیت‌داشتن و خلق معنا، ناتوان‌تر از همیشه‌ است. گفتم جنبشی که خلق معنا می‌کند، به دولت‌شدن نزدیک‌ است؛ به استقرار شیوه‌ی تازه‌ای از بودن. اکنون می‌خواهم بگویم که به نظرم این خلق معنا جز از مجرایِ اجراهایی که چه در ابعاد وسیع چه خرد و چه به شکل یک تئاتر در جریان‌اند، دیگر چگونه ممکن است تداوم بیابد؟

این جا کمی از بدیو کمک می‌گیرم ولی به پیامد صحبت او کاری ندارم. اصطلاحی دارد از این قرار : statify. ترجمه‌اش کرده‌اند به «دولتی‌شدن»[1]. بدیو می‌گوید که زمانی که درجه‌ی رخدادپذیریِ وضعیت کاهش یابد و یا درواقع قسمی ته‌نشست یا رسوب در یک گسست صورت گیرد، چیزها شروع می‌کنند به استیتیفاید‌شدن؛ به دولتی‌شدن؛ به استقرار یافتن. رخداد همواره پابرجا نمی‌ماند. عن‌قریب است که بدل به چیزی نشست‌کرده و رسوب‌یافته شود. در این زمان است که سوژه‌ شکل می‌گیرد و بعد از شکل‌گیری ممکن است قفل شود. رخداد همیشه رخداد نمی‌ماند. تا زمانی رخداد در جریان است، که سوژگی‌ها و مواضع‌ این‌جا و آن‌جا دیده ‌شوند؛ اما به‌محضِ ساکن‌شدن و به‌پایان‌رسیدنِ رخداد، سوژه قوام می‌یابد. برای همین هم هست که هر سوژه با دولتِ خودش چفت‌وبست می‌شود و رخداد گسستی‌ست در نظم دولت و پیداشدنِ سوژگی‌های جدید یا سوژه‌هایی درحالِ ساخت که دیگر آن شکلی که سوژه بودند، نیستند.

او می‌گوید که برای تداوم رخداد به وفاداری نیاز است...

🔸 ادامه نوشته را در لینک زیر یا اینستنت ویو بخوانید 🔻
📎 Engare.net/faithfulness-living/


💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔶 @SocioNet
تأملی پیرامون روایی یا ناروایی اعدام
🖋 فاطمه حیدری

مجازات اعدام به گناه آدم‌کشی، به‌مراتب وحشتناک‌تر از خود آدم‌کشی است. کشته شدن به‌حکم دادگاه به‌قدری هولناک است که هیچ تناسبی با کشته شدن به‌دست تبهکار ندارد. نه، انسان را نباید این‌طور شکنجه کرد.
- ابله، فئودور داستایوفسکی

اعدام از چه فلسفه وجودی‌ای برمی‌خیزد؟ چه سازوکاری در اندیشه و زیستگاه جوامع بشری پذیرشش را تسهیل می‌کند؟ اعدام، کیفری عادلانه است یا انتقامی کور و بدوی؟ کشتن دیگری، بدون شک مذموم و نکوهیده است؛ اما کشتن در قبال کشتن چطور؟ تکرار امر نکوهیده در پاسخ به امر نکوهیده تا چه پایه اخلاقی است؟ اگر اخلاقی بودن را گزاره‌ای مفروض بدانیم، از منظری کارکردگرایانه اعدام به مثابه فعلی که فی نفسه خشونت‌آمیز است تا چه اندازه بر کاستن از سطح و گسترده خشونت موثر است؟ پاسخ به این پرسش‌ها از مهم‌ترین گره‌گاه‌های فلسفی و اخلاقی حقوق کیفری است.

حکم به اعدام هر انسان، مبتنی بر این انگاره پیشینی است که جان او شایسته زیستن در این جهان نیست. مبنای اعتباربخشی به این گزاره تابعی است از ماهیت و چارچوب هنجاری هر نظام سیاسی و کیفری. در نظام‌های تئوکراتیک، حکم الهی خداوند منبعی مقدس و خدشه‌ناپذیر است که بر جان انسان‌ها ارزش‌گذاری می‌کند و در صورت نقض شریعت آن‌ها را «مهدورالدم» می‌داند. در نظام‌های توتالیتر «اقدام علیه نظم و امنیت» به‌واسطه مقابله با دستگاه حاکمه مجوز سلب حق حیات از انسان‌هاست. در یک نظام سیاسی دموکراتیک، اعدام می‌تواند پاسخی عادلانه به «قتل عمد» تلقی شود....

🔸 ادامه نوشته را در انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/about-execution

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔶 @SocioNet
جنبش‌های اجتماعی اینترنتی از نظر کاستلز
🖋رحیم زایرکعبه – دکترای جامعه‌شناسی

جنبش‌های اجتماعی عصر اینترنت، الگوی جدیدی از جنبش‌های اجتماعی و اشکال جدیدی از تغییر اجتماعی در قرن ۲۱ به شمار می‌روند. جنبش‌های اجتماعی در عصر اینترنت به آن جنبش‌های اجتماعی اشاره دارد که از طریق کاربرد اینترنت و شبکه‌های ارتباطات بی‌سیم ابتدا در فضای اینترنتی ( فضای جریان‌ها) و سپس در فضای شهری ( فضای مکان‌ها) رخ دادند. برای مثال می‌توان به جنبش‌های اینترنتی در مادرید سال ۲۰۰۴ ؛ ایران سال ۲۰۰۹؛ ایسلند سال ۲۰۰۹ ؛ تونس، مصر، یمن، بحرین، لیبی، مراکش و سوریه (دسامبر۲۰۱۰ - دسامبر ۲۰۱۱) ؛ اسپانیا ۲۰۱۱(مه ۲۰۱۱- مه ۲۰۱۲) و اشغال وال‌استریت (فوریه ۲۰۱۱ – مارس ۲۰۱۲) اشاره کرد.

شبکه‌های اینترنتی دیجیتالی و چندوجهی ارتباط افقی، سریع‌ترین، مستقل‌ترین، تعاملی‌ترین، قابل برنامه‌ریزی‌ترین و خودگسترنده‌ترین ابزارهای ارتباطی طول تاریخ هستند. بنابراین اینترنت و شبکه‌های تلفن همراه فقط ابزار نیستند، بلکه اشکال سازمانی، مظاهر فرهنگی و سکوهای خاصی برای خودمختاری سیاسی هستند. از آنجا که در جوامع دیکتاتوری، سازمان‌های سیاسی رسمی مثل احزاب و تشکل‌های مدنی بر اثر سرکوب حاکمیت دیکتاتوری قبلاً سرکوب شده و از بین رفته‌اند. لذا رسانه‌های دیجیتال، زیرساختی فراهم می‌کنند که موجب می‌شود پیوندهای ارتباطی عمیق و ظرفیت‌های سازمانی در گروه‌های فعالان برای تشکیل جنبش‌های اینترنتی ایجاد شود. اینترنت فضایی ایمن فراهم آورد که شبکه‌های خشم و امید در آن به هم متصل شدند.

در جامعه شبکه‌ای، قدرت، پدیده‌ای چندبعدی است. یعنی هر یک از ابعاد اقتصادی، سیاسی ، نظامی، ایدئولوژیک و فرهنگی، شبکه‌های قدرت خاصی را با اهداف خاص خود، اعمال می‌کنند. این دارندگان شبکه‌های قدرت همه یک هدف مشترک دارند و آن کنترل ظرفیت تعریف قواعد و هنجارهای جامعه از طریق یک نظام سیاسی یا دولت است که عمدتاً به منافع و ارزش‌های آن‌ها پاسخگوست. بنابراین شبکه قدرت ساخته‌شده پیرامون دولت و نظام سیاسی قطعاً نقش بنیادین در شبکه‌بندی کلی قدرت دارد. زیرا اولاً عملکرد باثبات نظام و تولید روابط قدرت در هر شبکه در تحلیل نهایی وابسته به کارکردهای هماهنگ‌سازی و تنظیمی دولت است. ثانیاً از طریق دولت است که اشکال مختلف اعمال قدرت در حوزه‌های اجتماعی مختلف با انحصار و خشونت به‌مثابه ظرفیت اعمال قدرت نهایی مرتبط است.

🔅 ویژگی‌های جنبش‌های اجتماعی اینترنتی را در انگاره یا در اینستنت‌ویو بخوانید 🔻
📎 Engare.net/internet-social-movements

💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🔶 انگاره: رسانه جامعه و جامعه‌خوان‌ها
🔷 @EngareNet
🔶 @SocioNet
آیا انجمنی از کشیشان  یا مجمعی کلیسایی و یا دسته‌ی کشیشان مقدس پرسبیتری (که در هلند چنین عنوانی دارند) می‌تواند با مقیدکردن خود به تعالیمی  تغییرناپذیر و از طریق سوگند خوردن، مشروعیت پیدا کند تا قیمومت بر اعضای خود و از طریق آنان، قیمومت بر همه‌ی مردم را برای همیشه تضمین کند؟
پاسخ من این است که این کار غیرممکن است. زیرا هدف چنین قراردادی که مسدودکردن همیشگی راه روشنگری بیشتر نژاد بشراست، مطلقاً پوچ و باطل است ؛ حتی اگر این قرارداد را عالی‌ترین مقام کشور،  شورای سلطنت و محکم‌ترین پیمان نامه‌های صلح تأیید و تصویب کرده باشند. چون هیچ عصری نمی‌تواند خود را در بند کند تا چه رسد به آن که  برای اعصار بعدی مقرر بدارد که باید در شرایطی گذاشته شوند که بر ایشان ناممکن شود که دامنه‌ی شناخت خود را وسیعتر کنند (به ویژه در جایی که موضوع مهمی مانند روشنگری در میان است)؛ یعنی رهایی بشر از خطاها یا به طور کلی افزایش روشن شدن او. در بند کردن اعصار بعدی جنایتی بر ضد بشریت است که سرنوشت اساسی او دقیقاً در چنین پیشرفتی قرار دارد؛ در نتیجه نسل‌های بعدی کاملاً حق دارند که چنین توافق نامه‌هایی را نامعتبر و جنایت‌کارانه بشناسند و آنها را باطل اعلام کنند.

معیار چیزی که مردم بتوانند بر سر آن، به منزله‌ی قانون، به توافق برسند در این پرسش است : آیا آنان می‌توانند چنین قانونی را بر خود تحمیل کنند؟ البته ممکن است که برای به جلو انداختن وضع بهتری از امور، نظم دینی موقتی را برای مدت زمانی کوتاه و معین در  بعضی جماعتهای کلیسایی برقرار کنند، ولی باید به همه‌ی شهروندان، و به ویژه به روحانیان، که  مقام پژوهشگر را دارند، آزادی خرده گیری عمومی  از نارسایی‌های نهادهای دینی موجود را از طریق نوشتن بدهند. این نظم دینی موقت می‌تواند تا وقتی ادامه پیدا کند که بصیرت درباره‌ی سرشتِ این امور چنان آشکار و گسترده شده باشد که مردم (اگر نه متفقاً) لااقل با وفاقِ عمومی صدای خود را به گوش شهریار برسانند که او این جماعت‌های دینی را در کنف حمایت خود بگیرد  که می‌خواهند طبق بصیرت جدیدی که به دست آورده اند نهادهای دینی جدیدی بر پادارند و خود را مجدداً سازمان دهند. ولی در مقابل نیز،جماعت‌های دینی جدید حق مداخله در امور آن گروه از جماعت‌های دینی را ندارند که می‌خواهند همچون پیش امور خود را اداره کنند. اما آنچه در این میان اکیداً ممنوع است این است که اجازه داده شود که این جماعت‌های دینی جدید در یک سازمان دینی متشکل شوند که اساسنامه دایمی اش این باشد که هیچ کس حق ندارد که به طور علنی و عمومی این اساسنامه را مورد چون و چرا قرار دهد؛ حتی اگر مدت این اجازه، از طول حیات یک شخص بیشتر نباشد. چون اگر چنین شود،  در پیشرفت انسانیت به سوی اصلاح، دوره‌ای از زمان عاطل می‌شود و این، به زیان  نسل‌های آینده است؛ بنابراین تشکل سازمانی دینی بر پایه‌ی چنین اساسنامه ای باید ممنوع باشد.

شخصی ممکن است (برای مدت زمان کوتاهی) آنچه را باید بداند،یعنی روشنگری را، برای خود به عقب اندازد، اما اگر روشنگری را برای آیندگان و حتی برای خود به طور دائمی مردود بداند حقوق مقدس نوع بشررا نقض و پایمال  کرده است. فرمان این نوعی را که مردم نمی‌توانند برای خود وضع کنند مسلماً شهریار نیز نمی‌تواند آن را بر مردم تحمیل کند؛ زیرا مرجعیت قانون‌گذاری او بر پایه‌ی اراده‌ی جمعی مردم است و این اراده در شخص او تمرکز یافته است.

📃 بخشی از متن «در پاسخ به پرسش: روشنگری چيست؟»
نوشته‌ی امانوئل کانت و ترجمه‌ی يدالله موقن
🔁 مطالعه کامل متن در انگاره 🔻
Engare.net/what-is-enlightenment

🌐 شبکه جامعه‌شناسی
@SocioNet
@EngareNet
انگاره‌‌‌‌ | رسانه علوم اجتماعی و سیاست‌گذاری اجتماعی
👌🏼 آدرس‌ها به‌روز شد. 🔰 آدرس‌های جدید دسترسی به Sci-hub و Libgen و zLib 🔅به‌روزرسانی ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ | UPDATED 04/26/2022 وبسایت Sci-hub ، Genesis Library و zLibrary از مشهورترین کتابخانه‌های انتشار مقاله‌ها و کتاب‌های علمی هستند که به صورت رایگان می‌توانید…
👌🏼 #به_روز_رسانی

🔰 آدرس‌های جدید دسترسی به Sci-hub و Libgen و zLib
🔅به‌روزرسانی ۳ اسفند ۱۴۰۱ | UPDATED 02/22/2023

وبسایت Sci-hub ، Genesis Library و zLibrary از مشهورترین کتابخانه‌های انتشار مقاله‌ها و کتاب‌های علمی هستند که به صورت رایگان می‌توانید از آنها استفاده کنید. این سایت‌ها به صورت دوره‌ای توسط کشورهای عضو اتحادیه اروپا و آمریکا از دسترس خارج می‌شوند و برای دسترسی به آن نیاز به لینک‌های به‌روز شده‌است.

آخرین به‌روزرسانی:
۱- آدرس‌های جدید Zlib و راهنمای استفاده اضافه شد.
سایت پرطرفدار Zlib که دامنه‌های خود را از دست داده بود، با دامنه‌های جدید و راهکار جدید مجدد بازگشت.

🔗 دسترسی به سایت‌ها:
Engare.net/scihub

همچنین:
دسترسی رایگان به سایت‌های مشهور علمی – خبری (اکونومیست، مدیوم، گاردین، وایرد و ...)

📺 رسانه شمایید. لطفا به اشتراک بگذارید.

🔶 انگاره
@EngareNet
@SocioNet
جمهوری سکوت
ژان پل سارتر ترجمه رامین شهروند

ما هرگز بدان اندازه که در دوران اشغال آلمانی‌ها آزاد بودیم، آزاد نبوده‌ایم. ما هر حقی را که داشتیم، و به‌ویژه حقِ سخن گفتن را، از دست داده بودیم؛ هر روز به‌ما اهانت می‌کردند و ما ناگزیر بودیم که خاموش بمانیم؛ و به‌عنوان کارگر، زندانی سیاسی، و جهود، تبعیدمان می‌کردند؛ روی دیوارها، در روزنامه‌ها و بر پردهٔ سینماها، همه جا سیمای پلید و بی‌اعتنائی می‌دیدیم که بیدادگران می‌خواستند و با همهٔ این‌ها، ما آزاد بودیم. چون زهر نازی‌ها به‌اندیشه‌هامان راه می‌یافت هر اندیشهٔ راستینی یک پیروزی بود. چون پلیس مقتدر می‌کوشید به‌زور وادار به‌‌سکوت‌مان کند هر کلمه‌ئی ارزش بیان یک اصل را پیدا کرده بود. چون در تعقیب‌مان بودند هر حرکتی از سوی ما اهمیتِ یک تعهد و درگیری را داشت. شرایط و مقتضیات مبارزهٔ ما که اغلب بیرحمانه بود ما را سرانجام در وضعی قرار داده بود که بی‌هیچ گونه تظاهری به‌زندگی خود ادامه دهیم و در این وضع تحمل ناپذیرِ جانکاه که نامش را سرنوشت انسان گذاشته‌ایم زندگی کنیم. سر و کارمان پیوسته با تبعید، اسارت، و به‌ویژه مرگ بود: یعنی آنچه در ادوار شادی و نیکبختی خیلی راحت از نظرها پنهان می‌ماند؛ و به‌این حقیقت پی برده بودیم که این حوادث –یا حتی تهدیدهای مستمر خارجی – قابل پیشگیری نیستند: بلکه «قسمت» ما، سرنوشت ما، و منشاء واقعیت انسانی ما چنین بوده است. ما هر لحظه معنای این جملهٔ کوتاهِ مبتذل را که «آدمیزاد طعمهٔ مرگ است» کاملاً درک می‌کردیم. و هرکس هر چه انتخاب می‌کرد انتخابی راستین بود، چرا که در برابر مرگ دست به‌چنین کاری می‌زد، چرا‌که همیشه می‌توانست با چنین عبارتی عمل خود را توجیه کند که «مرگ بهتر بود از…». من تنها دربارهٔ گروه نخبه‌ئی که مقاومت‌کنندگان واقعی را نشکیل می‌دادند سخن نمی‌گویم بل منظورم تک تک فرانسویان است که مدت چهار سال تمام، در هر ساعت روز و شب گفتند نه! بیرحمی دشمن ما را گرفتارِ نامطلوب‌ترین وضعی کرد که امکان داشت؛ و واداشت پرسش‌هائی از خود بکنیم که در زمان صلح برای‌مان مطرح نبود: هر یک از ما که دربارهٔ «نهضت مقاومت» اطلاعاتی داشت (و کدام فرانسوی بود که زمانی در چنین وضعی قرار نگرفته باشد؟) نگران و دلواپس از خود می‌پرسید: «اگر شکنجه‌ام کردند خواهم توانست جلو زبانم را نگه دارم؟». بدین سان مسألهٔ اختیار مطرح می‌شد و ما در آستانهٔ عمیق‌ترین آگاهی‌ئی قرار گرفته بودیم که انسان ممکن است از خود داشته باشد. چرا که راز انسان عقدهٔ حقارت او یا عقدهٔ خصومت شدید او نسبت به‌پدر یا مادرش نیست؛ بل حدود آزادی اوست و قدرت مقاومتش در برابر شکنجه و مرگ برای کسانی که به‌فعالیت‌های زیرزمینی می‌پرداختند شرایط و مقتضیات این مبارزه تجربه‌ئی تازه بود: آن‌ها، همچون سربازان، آشکارا جنگ نمی‌کردند؛ بلکه در تنهائی مورد تعقیب قرار می‌گرفتند، در تنهائی بازداشت می‌شدند، و در تنهائی مطلق در برابر شکنجه به‌‌مقاومت می‌پرداختند: تنها و عریان، در برابر جلادانی خوش بنیه، تروتمیز، و با البسه‌ای پر زرق و برق که بر پوست و گوشت نکبت‌زدهٔ آن‌ها می‌خندیدند و آن‌ها با وجدانی پاک و قدرتی بی‌پایان نشان می‌دادند که حق را به‌جانب خود می‌دانند. و با وجود این آن‌ها در عمق این تنهائی، از دیگران، از تمام کسان دیگر، از تمام رفقای «نهضت مقاومت» دفاع می‌کردند. یک کلمه کافی بود که ده یا صد نفر را بازداشت کنند. مگر مسؤولیت مطلق در تنهایی مطلق سبب مکاشفهٔ اختیار ما نیست؟ برای همه – چه رهبران و چه افراد – اضطرار، تنهائی، و شدت مخاطره یکسان بود. برای کسانی که پیام‌ها را می‌بردند و نمی‌دانستند محتوای آن‌ها چیست و نیز برای کسانی که تمامی «نهضت مقاومت» را سازمان داده بودند تنها یک نوع محکومیت وجود داشت: زندان، تبعید، مرگ. هیچ ارتشی در دنیا نیست که در آن، خطراتی که فرماندهان و سربازان را تهدید می‌کند بدین سان برابر و یکسان باشد. و از همین رو «نیروی مقاومت» یک دموکراسیِ واقعی بود: برای سرباز و برای رهبر همان خطر، همان مسؤولیت، و همان آزادی مطلق در انضباط وجود داشت. بدین ترتیب، در دل ظلمت و خون، مقتدرترین جمهوری‌ها تشکیل شد. هر کدام از شهروندان این جمهوری می‌دانست که وجود خویش را مدیون دیگران است و تنها می‌تواند به‌شخص خود متکی باشد؛ و هر یک نقش تاریخی خود را در تنهائی مطلق ایفا می‌کرد. هر کسی در اقدام برضد بیدادگران تصمیم می‌گرفت شخصاً عمل بکند؛ و بدین سان با انتخاب آزادانهٔ خود، بدون آن که چارهٔ دیگری هم باشد، آزادی را برای همه انتخاب می‌کرد. این جمهوریِ فاقد ارتش و پلیس و فاقد نهادهای لازم را فرانسویان می‌بایست تک تک تسخیر کنند و در هر لحظه برضد «نازیسم» استحکامش بخشند. ما اکنون درآستانهٔ جمهوری دیگری هستیم: آیا در روز روشن نمی‌توانیم محسنات ساده و بی پیرایهٔ «جمهوری سکوت و شب» را حفظ کنیم؟

مقدمه در انگاره

@SocioNet
@EngareNet
تغییرات اقلیمی، رشد اقتصادی، سرمایه‌داری و دولت؛ چه باید کرد؟
🖋 علی ارومیه‌ای

📍دمای زمین به دلیل فعالیت‌های انسانی در حال افزایش است و تغییرات آب‌وهوایی اکنون همه جنبه‌های زندگی انسان را تهدید می‌کند. اگر کنترل نشود، انسان و طبیعت با گرم‌شدن فاجعه‌بار دمای زمین همراه با تشدید خشکسالی، افزایش بیشتر سطح آب دریاها و انقراض دسته‌جمعی گونه‌ها مواجه خواهند شد. تغییرات آب‌وهوایی سریعی که اکنون شاهد آن هستیم ناشی از استفاده انسان از نفت، گاز و زغال‌سنگ برای خانه‌ها، کارخانه‌ها و حمل‌ونقل است. وقتی این سوخت‌های فسیلی می‌سوزند، گازهای گلخانه‌ای (بیشتر دی‌اکسیدکربن) آزاد می‌کنند. این گازها گرمای خورشید را به دام می‌اندازند و باعث افزایش دمای سیاره زمین می‌شوند. اکنون جهان حدود ۱.۲ درجه سانتیگراد گرم‌تر از قرن نوزدهم است و مقدار دی‌اکسیدکربن در جو ۵۰٪ افزایش‌یافته است.

با گرم‌شدن بیشتر، برخی از مناطق ممکن است غیرقابل‌سکونت شوند، زیرا زمین‌های کشاورزی به بیابان تبدیل می‌شوند. چه باید کرد؟

🔸 متن کامل را در #انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/capitalist-vs-climate-change


@EngareNet
@Socionet
۵ نمودار در مورد دیدگاه‌های آزادی مطبوعات در سراسر جهان
🖋 ترجمه کوثر درزی‌نژآد

📍ز زمانی که در سال ۱۹۹۳ سازمان ملل متحد ۵ می را به‌عنوان روز جهانی آزادی مطبوعات اعلام کرد، در این روز اصول بنیادی آزادی رسانه گرامی داشته می‌­شود، چگونگی این آزادی ارزیابی می‌شود و همچنین خبرنگارانی که در مسیر این وظیفه جان خود را از دست دادند نیز تکریم می‌­شوند. برای توضیح این روز، پنج نمودار گردآوری شده که نظر مردم جهان را در مورد آزادی مطبوعات نشان می­‌دهد؛ تمام یافته‌­ها از مرکز پیمایش­‌های پیو ریسرچ۱ گرفته شده است.


🔸 مشاهده چارت‌ها و تحلیل آن‌ها را در #انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/freedom-of-press


@EngareNet
@Socionet
تأملی در باب ذات‌‌مندی و تاریخ‌‌مندی پدیده‌ها
🖋 ایمان نمدیان‌پور

📍پرسش از ذات‌‌مندی و یا تاریخ‌‌مندی پدیده‌­ها یک پرسش جدی در فهم پدیده‌های پیرامون انسان‌ها محسوب می­شود. انتخاب هر یک از این رویکردها، ما را با نوعی خاص از تحلیل مواجه خواهد کرد. ذات‌مندی و تاریخی دیدن یک پدیده احتمالاً از پیش‌فرض‌ها و چارچوب‌­های ذهنی یک فرد در زندگی ساخته می‌­شود. ذات‌ محوری و پنداشت ذات‌باورانه چه پیامدهای در عرصه تفکر خواهد داشت؟

🔸 متن کامل را در #انگاره بخوانید 🔻
📎 Engare.net/nature-and-history-of-phenomena

@EngareNet
@Socionet
سال ۱۴۰۱ همان‌قدر که سیاه بود که امیدناک بود؛ آتشی که از دل خروارها خاکستر سر بر آورد.

نوروز ۱۴۰۲ به یاد جان‌باختگان قیام ژینا و زندانیان دربند آن هستیم. همچنان زندگی، مقاومت است، شادی مقاومت است و نباید که «که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را» آن طور که محمدرضا شفیعی کدکنی در شعر «خونریزی خزان» گفت به ما:

چگونه دوست ندارم من این دیاران را
که هر شقایقش آیینه‌ای است یاران را

تمامِ هستیِ من در شطِ سَحَر جاری‌ست
چو یاد آورم آن روشنی‌تباران را

سپیده آینه‌گردانِ روحشان بادا!
که روشنایِ دگر داد روزگاران را

بهارِ زخمیِ این باغ، دلکش است هنوز
اگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را

قبایِ میرغضب سبز و خنجرش سُرخ است
مخور فریبِ دروغ این سیاهکاران را

بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشد
که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را

نوروزتان پیروز و مانا باشید.

🖌 المان تصویر را سام مشاور طراحی کرده‌است.

شبکه جامعه‌شناسی
تارنمای انگاره