Forwarded from ایران فردا
Forwarded from ایران فردا
Forwarded from ایران فردا
🔷🔸 نگاهی دیگر به انقلاب ۱۳۵۷ (۴)
📌نگاه خانواده «ملی-مذهبی» به نظام، جامعه، و آینده پیشِ رو
🖋 احسان شریعتی
🔸در میان خانوادههای گوناکون فکری-سیاسی ایرانزمین (اعم از مذهبی سنتی یا اصولگرا، ناسیونالیست یا سوسیالیست غیرمذهبی)، طیف موسوم به «ملی-مذهبی»، این ویژگی را دارد که تألیفیترین ترکیبِ نمادینِ ایدئولوژیک و سیاسی را نمایندگی میکند. و درست از همینرو (اتهام التقاطی بودن)، همهٔ قطبهای افراطی، بویژه در حاکمیت، نسبت به او گاه حساسیتی هیستریک دارند: آمیختهای از حقد و حسد، یا نوعی از کین و عشق، ناشی از احساس رقابت و حق بهجانب نمودن هراسافکن او!
اینجانب نیز خود را از همین تبار تاریخی و خانوادهٔ فکری میدانم، بیآنکه یک فعال تشکیلاتی در این طیف بهشمار آیم (از جمله به این دلیل که چنین تشکلی امکان وجود نیافته است!). طیف فکری و مشی شریعتی را نیز میتوان از منظری یک فراکسیون مستقل در سمت چپ این طیف محسوب کرد.
🔹خانوادهٔ ملی-مذهبی (بهمعنای عام کلمه و شامل همهٔ گرایشات آن)، در تمامی ادوار جنبشهای استقلال و آزادی و عدالت و توسعهٔ ایران در سدهٔ گذشته، از صدر مشروطه گرفته تا بهمن ۵۷، حضور فعال و تعیینکننده داشته است. پس از انقلاب نیز اپوزیسیون داخلی و اصولی نظام محسوب میشده است. این جریان انتقادات صریح خویش را رویاروی حاکمیت بیان کرده، بیآنکه کمترین باجی به قدرتهای بیگانه و بلندگوهایگوناگون آنها داده باشد.
انتقاد اصلی این طیف به نظام و حاکمیت، فاصله گرفتن آن از آرمانهای انقلاب است و حتی پیشنویس قانون اساسی اول که خواستار یک «جمهوری متعارف» (به تعبیر رهبری انقلاب ۵۷) بود. همچنین، تفکیک دو نهاد دین و دولت از اصول پذیرفتهٔ این طیف فکری است، چنانکه اصول دیگر هر جمهوری، همچون دموکراتیک، سوسیال، و تجزیه ناپذیر بودن.
🔸«مذهبی» بودن این خانواده، بهمعنای باور به جهانبینی توحیدی و اسلام اجتهادی (نقد ایدئولوژیک سنت) است؛ و همین جهانبینی است که ملی و مردمی یا آزاد و عادلانه بودن نظام سیاسی را یک ضرورت دینی میداند.
🔹جامعهٔ پسا-انقلابی ما اما متاسفانه بار دیگر به دامِ دوقطبیها و دوگانهسازیهای سنت-و-تجدد، دینمداری و مردم سالاری و..، گرفتار آمده است. و از آنجا که محصول کار روشنفکران مسلمان پس از انقلاب در دعوت به «راه سوم»، فراسوی همه دوقطبیها، از توفیق پیش از انقلاب برخوردار نبوده، فراخوان طیف «ملی-مذهبی» نیز به تبع و بهظاهر، در دهههای گذشته جاذبهٔ پیش از انقلاب را تا حدودی برای نسل جوان از دست داده است. اما این طیف به پشتوانهٔ اعتبار تاریخی و اخلاقی خویش بالقوه توانِ بازپردازی نظری ژرفتر و احیای اجتماعی گستردهتری را دارا ست.
پیشنهاد این طیف برای آیندهٔ پیشِ رو، بازگشت به آرمانها و اهداف پیشا-انقلاب مانند استقلال، آزادی، عدالت، و توسعه موزون و متناسب با زیستبوم و میراث فرهنگی و تاریخی، و در یک کلام، نوعی دموکراسی یا سوسیال-دموکراسی با مشخصات ملی همراه با طرح اصلاح مذهبی و دینپیرایی همسو با پویش اجتماعی پیشرو بوده است.
🔸ملی-مذهبیها به آیندهٔ نیکفرجام ایران امیدوارند و این «امید»، در کنار «مسئولیت» (پاسخگویی به نسلهای آینده)، از اصول و شاخصههای بارز جهانبینی و خطمشی آنها است. جامعه نیز به این طیف اعتماد اخلاقی بیشتری دارد. جوانسازی نسلهای گذشته در حوزهٔ نظر و سپهر عمل، میبایست در دستور کار آتی این خانواده قرار گیرد.
#ملی_مذهبی
#راه_سوم
#اجتهاد
#جمهوری_متعارف
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌نگاه خانواده «ملی-مذهبی» به نظام، جامعه، و آینده پیشِ رو
🖋 احسان شریعتی
🔸در میان خانوادههای گوناکون فکری-سیاسی ایرانزمین (اعم از مذهبی سنتی یا اصولگرا، ناسیونالیست یا سوسیالیست غیرمذهبی)، طیف موسوم به «ملی-مذهبی»، این ویژگی را دارد که تألیفیترین ترکیبِ نمادینِ ایدئولوژیک و سیاسی را نمایندگی میکند. و درست از همینرو (اتهام التقاطی بودن)، همهٔ قطبهای افراطی، بویژه در حاکمیت، نسبت به او گاه حساسیتی هیستریک دارند: آمیختهای از حقد و حسد، یا نوعی از کین و عشق، ناشی از احساس رقابت و حق بهجانب نمودن هراسافکن او!
اینجانب نیز خود را از همین تبار تاریخی و خانوادهٔ فکری میدانم، بیآنکه یک فعال تشکیلاتی در این طیف بهشمار آیم (از جمله به این دلیل که چنین تشکلی امکان وجود نیافته است!). طیف فکری و مشی شریعتی را نیز میتوان از منظری یک فراکسیون مستقل در سمت چپ این طیف محسوب کرد.
🔹خانوادهٔ ملی-مذهبی (بهمعنای عام کلمه و شامل همهٔ گرایشات آن)، در تمامی ادوار جنبشهای استقلال و آزادی و عدالت و توسعهٔ ایران در سدهٔ گذشته، از صدر مشروطه گرفته تا بهمن ۵۷، حضور فعال و تعیینکننده داشته است. پس از انقلاب نیز اپوزیسیون داخلی و اصولی نظام محسوب میشده است. این جریان انتقادات صریح خویش را رویاروی حاکمیت بیان کرده، بیآنکه کمترین باجی به قدرتهای بیگانه و بلندگوهایگوناگون آنها داده باشد.
انتقاد اصلی این طیف به نظام و حاکمیت، فاصله گرفتن آن از آرمانهای انقلاب است و حتی پیشنویس قانون اساسی اول که خواستار یک «جمهوری متعارف» (به تعبیر رهبری انقلاب ۵۷) بود. همچنین، تفکیک دو نهاد دین و دولت از اصول پذیرفتهٔ این طیف فکری است، چنانکه اصول دیگر هر جمهوری، همچون دموکراتیک، سوسیال، و تجزیه ناپذیر بودن.
🔸«مذهبی» بودن این خانواده، بهمعنای باور به جهانبینی توحیدی و اسلام اجتهادی (نقد ایدئولوژیک سنت) است؛ و همین جهانبینی است که ملی و مردمی یا آزاد و عادلانه بودن نظام سیاسی را یک ضرورت دینی میداند.
🔹جامعهٔ پسا-انقلابی ما اما متاسفانه بار دیگر به دامِ دوقطبیها و دوگانهسازیهای سنت-و-تجدد، دینمداری و مردم سالاری و..، گرفتار آمده است. و از آنجا که محصول کار روشنفکران مسلمان پس از انقلاب در دعوت به «راه سوم»، فراسوی همه دوقطبیها، از توفیق پیش از انقلاب برخوردار نبوده، فراخوان طیف «ملی-مذهبی» نیز به تبع و بهظاهر، در دهههای گذشته جاذبهٔ پیش از انقلاب را تا حدودی برای نسل جوان از دست داده است. اما این طیف به پشتوانهٔ اعتبار تاریخی و اخلاقی خویش بالقوه توانِ بازپردازی نظری ژرفتر و احیای اجتماعی گستردهتری را دارا ست.
پیشنهاد این طیف برای آیندهٔ پیشِ رو، بازگشت به آرمانها و اهداف پیشا-انقلاب مانند استقلال، آزادی، عدالت، و توسعه موزون و متناسب با زیستبوم و میراث فرهنگی و تاریخی، و در یک کلام، نوعی دموکراسی یا سوسیال-دموکراسی با مشخصات ملی همراه با طرح اصلاح مذهبی و دینپیرایی همسو با پویش اجتماعی پیشرو بوده است.
🔸ملی-مذهبیها به آیندهٔ نیکفرجام ایران امیدوارند و این «امید»، در کنار «مسئولیت» (پاسخگویی به نسلهای آینده)، از اصول و شاخصههای بارز جهانبینی و خطمشی آنها است. جامعه نیز به این طیف اعتماد اخلاقی بیشتری دارد. جوانسازی نسلهای گذشته در حوزهٔ نظر و سپهر عمل، میبایست در دستور کار آتی این خانواده قرار گیرد.
#ملی_مذهبی
#راه_سوم
#اجتهاد
#جمهوری_متعارف
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
Telegram
attach📎
🔷🔸در ضرورتِ «روشنگریِ دینپیرا»
🖋احسان شریعتی
📌مقاله منتشر شده در مجله ایران فردا که بخش هایی از آن به شرح زیر می باشد:
🔸ضرورتهای تاریخی و منطقیِ جنبشِ فکریای را که میبایست با توجه به کارکردش در فرهنگ و جامعه، بیشتر «روشنفکری دینپیرا» خواند (تا «دینی»)، کدام اند؟
🔹 «ضرورت» یعنی آنچه که نمیتواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آنها. ضرورتِ تاریخی، برخاسته از متنِ هستی و ادوارِ زمانی است و نه محصولِ ذهنِ متفکران و ارادهی روشنفکران؛ و بلکه عکسِ آن صادق است: نفسِ پیدایش پدیده، پروژه، و گرایشِ «روشنفکریِ دینپیرا» نشانگرِ ضرورت یک دوران و مرحلهای از زندگی ومرگِ یک دین یا ایدئولوژی است. بهعبارت دیگر، رُشد و زوال، تصلّب و پویشِ تمدنها و فرهنگها، ادیان و ایدئولوژیها در تاریخ، خود را بهشکل ضرورت یک دوران و یک رُخدادِ بزرگ، اعم از اصلاح یا انقلاب، پیوستگی یا «گسستِ معرفتشناختی» نشان میدهد؛ و بهتعبیرِ هگلی: «تاریخِ جهانشمول نوعی پیشرفت در آگاهی از آزادی است؛ این پیشرفت را میبایست در آنچه از آن یک «ضرورت» میسازد، بازشنایم» ؛
🔸 علل و عوامل مادی و معنوی که ضرورتِ تحولات دورانی و تاریخی را میسازند درهم تنیده عمل میکنند. برای نمونه، وقوع بیماری همهگیر طاعون سیاه در قرن ۱۴ اروپا (مشابه بحران کنونی کرونا)، را از موجبات برآمدن رنسانس و رفرماسیون میدانند:
آشکارشدنِ ورشکستگی ساختاری و نحوهی مدیریت این بحران، از عجز در توجیه کلامی این شرّ گرفته تا پیآمدهای اجتماعی که موجب مهاجرت به شهرها و رشد بورژوازی شد، و..، در تحول بزرگ فکری دورهی بعد که موجب نوعی بازگشت به خویش و بازخوانی متون کلاسیک و برگرداندن متون مقدس در دوران اومانیسم شد و نوزایی سنت ملی و ازسرگیری تجربه نبوی و ترجمه و تفسیر و تأویل دوبارهی منابع دینی و..، ابعاد چندگانهی «ضرورت»های چندساحتی تاریخی را نشان میدهد. مجموعهی بحرانهای حیاتیای که در سرمشقهای فکری و صورتبندی معرفتی موجود و مسلط هر دوره خلل ایجاد میکند، در آشکارسازی ضرورت «اجتهاد» مؤثر اند و سازندهی زمینه ذهنی احساس نیاز به رهایی و طرح مقتضیات اصلاح دینی توسط روشنفکرانِ پیرایشگر ؛
🔹 نقد یا سنجش دین بهتعبیرِ مارکس، «پیششرط هر نقدی» است و بر نقد سیاست و اقتصاد تقدم دارد. زیرا دین قلب هر فرهنگ و بازبهقول هگل دین همان «جایی است که در آن یک ملت تعریف خود از آنچه حقیقت میداند راعرضه میدارد.» در یک دورهی بحرانی از تاریخِ یک دین، سنجش و پیرایشِ آن برای تطبیق با مرحله یا دورهی جدید پیشنیازی حیاتی و شرطِ بقای آن فرهنگ، دین، یا عقیده میشود؛ و حتی اگر، برای نمونه به باورِ پراگماتیستها، خود فرهنگ عاملِ سازندهی اصلی و مستقیم نباشد، تغییروتحولخواهیِ فرهنگی نماد یا عارضهی نشانگر ضرورت اجتماعی در یک دوره است. و برای نمونه، در برابر حاکمیت دینی و همزمان با برآمدن «بنیادگرایی اسلامیستی» رسالت و مسئولیتِ بدیلسازی توسط روشنفکران مسلمان ایرانی صدچندان میشود ؛
🔸 پیش از ورود تجدد و مکاتب جدید مغربزمین به شرق و به جنوب، اسلام در تاریخ ایران و سرزمینهای مسلمان حیات فرهنگی زنده و پویایی داشته و در هر دوره و بحران، بحث «احیاء و تجددِ» دینی پیش میآمده، حضور و نقشآفرینیِ جنبشهای ملی (شعوبی) و منطقهای (از سامانیان تا سربداران و تا صفویه)، انشعاباتِ مذهبی، و تلاطمِ معنوی، فلسفی، فکری (تصوف، اشراق، تأله، شیخیه، بابیه، و..)، گواهِ زنده بودن چراغِ اندیشه و چالشهای فکری نیرومند است. با ورود تجدد و نهادهایش و ایدئولوژیهای مُدرن به این سرزمینها، تعارض و تعامل فکری با «دیگری»، بیش از پیش و صد چندان فعال میشود و با تأثیرپذیری از روشهای شناختِ علمی-تجربی و فنآورانه، مسئلهی قیاس و تطبیق با شرایط نوین بدل به ضرورتی با کیفیتی دیگر و برتر میشود ؛
🔹از اینرو، حتی در صورت افولِ جاذبهی ایدئولوژیها، روشنگری دینپیرا به معارضهجویی خود ادامه میدهد. و خلاصه، در شرایطی که با تضعیف حضور و پویش سایر ایدئولوژیها و گرایشهای عمده فلسفی (مانند مارکسیسم در گذشته و نئولیبرالیسم و پستمدرنیسم در حالحاضر که البته به چالش گرفته شدهاند)، نواندیشی ملیومذهبی همچنان در صحنه مانده و از زمان انقلاب تا کنون در اکثر ماجراهای فکری-سیاسی جامعه درگیر و مطرح بوده است؛
🖇لینک کامل مقاله در وبسایت احسان شریعتی 👇
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=37
#مقاله
#مجله_ایران_فردا
#روشنفکری
#ملی_مذهبی
✅ @Dr_ehsanshariati
🖋احسان شریعتی
📌مقاله منتشر شده در مجله ایران فردا که بخش هایی از آن به شرح زیر می باشد:
🔸ضرورتهای تاریخی و منطقیِ جنبشِ فکریای را که میبایست با توجه به کارکردش در فرهنگ و جامعه، بیشتر «روشنفکری دینپیرا» خواند (تا «دینی»)، کدام اند؟
🔹 «ضرورت» یعنی آنچه که نمیتواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آنها. ضرورتِ تاریخی، برخاسته از متنِ هستی و ادوارِ زمانی است و نه محصولِ ذهنِ متفکران و ارادهی روشنفکران؛ و بلکه عکسِ آن صادق است: نفسِ پیدایش پدیده، پروژه، و گرایشِ «روشنفکریِ دینپیرا» نشانگرِ ضرورت یک دوران و مرحلهای از زندگی ومرگِ یک دین یا ایدئولوژی است. بهعبارت دیگر، رُشد و زوال، تصلّب و پویشِ تمدنها و فرهنگها، ادیان و ایدئولوژیها در تاریخ، خود را بهشکل ضرورت یک دوران و یک رُخدادِ بزرگ، اعم از اصلاح یا انقلاب، پیوستگی یا «گسستِ معرفتشناختی» نشان میدهد؛ و بهتعبیرِ هگلی: «تاریخِ جهانشمول نوعی پیشرفت در آگاهی از آزادی است؛ این پیشرفت را میبایست در آنچه از آن یک «ضرورت» میسازد، بازشنایم» ؛
🔸 علل و عوامل مادی و معنوی که ضرورتِ تحولات دورانی و تاریخی را میسازند درهم تنیده عمل میکنند. برای نمونه، وقوع بیماری همهگیر طاعون سیاه در قرن ۱۴ اروپا (مشابه بحران کنونی کرونا)، را از موجبات برآمدن رنسانس و رفرماسیون میدانند:
آشکارشدنِ ورشکستگی ساختاری و نحوهی مدیریت این بحران، از عجز در توجیه کلامی این شرّ گرفته تا پیآمدهای اجتماعی که موجب مهاجرت به شهرها و رشد بورژوازی شد، و..، در تحول بزرگ فکری دورهی بعد که موجب نوعی بازگشت به خویش و بازخوانی متون کلاسیک و برگرداندن متون مقدس در دوران اومانیسم شد و نوزایی سنت ملی و ازسرگیری تجربه نبوی و ترجمه و تفسیر و تأویل دوبارهی منابع دینی و..، ابعاد چندگانهی «ضرورت»های چندساحتی تاریخی را نشان میدهد. مجموعهی بحرانهای حیاتیای که در سرمشقهای فکری و صورتبندی معرفتی موجود و مسلط هر دوره خلل ایجاد میکند، در آشکارسازی ضرورت «اجتهاد» مؤثر اند و سازندهی زمینه ذهنی احساس نیاز به رهایی و طرح مقتضیات اصلاح دینی توسط روشنفکرانِ پیرایشگر ؛
🔹 نقد یا سنجش دین بهتعبیرِ مارکس، «پیششرط هر نقدی» است و بر نقد سیاست و اقتصاد تقدم دارد. زیرا دین قلب هر فرهنگ و بازبهقول هگل دین همان «جایی است که در آن یک ملت تعریف خود از آنچه حقیقت میداند راعرضه میدارد.» در یک دورهی بحرانی از تاریخِ یک دین، سنجش و پیرایشِ آن برای تطبیق با مرحله یا دورهی جدید پیشنیازی حیاتی و شرطِ بقای آن فرهنگ، دین، یا عقیده میشود؛ و حتی اگر، برای نمونه به باورِ پراگماتیستها، خود فرهنگ عاملِ سازندهی اصلی و مستقیم نباشد، تغییروتحولخواهیِ فرهنگی نماد یا عارضهی نشانگر ضرورت اجتماعی در یک دوره است. و برای نمونه، در برابر حاکمیت دینی و همزمان با برآمدن «بنیادگرایی اسلامیستی» رسالت و مسئولیتِ بدیلسازی توسط روشنفکران مسلمان ایرانی صدچندان میشود ؛
🔸 پیش از ورود تجدد و مکاتب جدید مغربزمین به شرق و به جنوب، اسلام در تاریخ ایران و سرزمینهای مسلمان حیات فرهنگی زنده و پویایی داشته و در هر دوره و بحران، بحث «احیاء و تجددِ» دینی پیش میآمده، حضور و نقشآفرینیِ جنبشهای ملی (شعوبی) و منطقهای (از سامانیان تا سربداران و تا صفویه)، انشعاباتِ مذهبی، و تلاطمِ معنوی، فلسفی، فکری (تصوف، اشراق، تأله، شیخیه، بابیه، و..)، گواهِ زنده بودن چراغِ اندیشه و چالشهای فکری نیرومند است. با ورود تجدد و نهادهایش و ایدئولوژیهای مُدرن به این سرزمینها، تعارض و تعامل فکری با «دیگری»، بیش از پیش و صد چندان فعال میشود و با تأثیرپذیری از روشهای شناختِ علمی-تجربی و فنآورانه، مسئلهی قیاس و تطبیق با شرایط نوین بدل به ضرورتی با کیفیتی دیگر و برتر میشود ؛
🔹از اینرو، حتی در صورت افولِ جاذبهی ایدئولوژیها، روشنگری دینپیرا به معارضهجویی خود ادامه میدهد. و خلاصه، در شرایطی که با تضعیف حضور و پویش سایر ایدئولوژیها و گرایشهای عمده فلسفی (مانند مارکسیسم در گذشته و نئولیبرالیسم و پستمدرنیسم در حالحاضر که البته به چالش گرفته شدهاند)، نواندیشی ملیومذهبی همچنان در صحنه مانده و از زمان انقلاب تا کنون در اکثر ماجراهای فکری-سیاسی جامعه درگیر و مطرح بوده است؛
🖇لینک کامل مقاله در وبسایت احسان شریعتی 👇
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=37
#مقاله
#مجله_ایران_فردا
#روشنفکری
#ملی_مذهبی
✅ @Dr_ehsanshariati
وب سایت رسمی احسان شریعتی
در ضرورتِ «روشنگریِ دینپیرا»
جنبشِ نوزایی(رنسانس)، بازپیرایی(رفرماسیون)، روشنگری و روشنفکری، در جامعههایی که دینِ اسلام از عناصرِ قوی و قوامبخشِ فرهنگِ غالب بهشمار میآید، هنوز دورانِ...
از عید به عید:
درسِ گسست و نوزایی
🖋 احسان شریعتی
سالِ نو فرارسید؛ نوروزِ باستانی از نو زاد؛ جشنِ جهان برپا شد و ..،
در «ایّامِ گل و یاسمن»، «عیدِ صیام» نیز از راه رسید
(فطر: «گسست» با گذشته و بازگشت به «سرشتِ» طبیعی).
اسطورههایِ ملی و آیینهایِ دینی ما همواره آموختهاند که از طبیعت بیآموزیم:
درسِ نوآفرینی و ازسرگیریِ مستمر را، تغییر-و- تحولخواهی و توسعه و رشدِ موزون و پایدار را.
این آموزهها را ما اما، بدل به فسانههایِ موهوم و خرافههایِ مجزوم میسازیم و همواره «نصایحالملوک» میسرائیم و کهنْحدیثِهای اسکندریِ «تقدیر»پندارانه که پیآمدش «بازگشتِ جاودانِ همان»، تکرارِ عاداتِ قدیم و تجدیدِ تولیدِ «سرشتهایِ خودکامگی» است («طبایع الإستبداد» بهتعبیرِ عبدالرحمان کواکبی)؛ و خلاصه چرخیدنِ دربِ (اقتدار) بر همان پاشنهی همیشگی.
و گویی با الهام از فرمولِ مشهورِ نویسندهی ایتالیاییِ (در رمانِ «یوزپلنگ»)، همه چیز باید تغییر مییافت تا همه چیز همانطور که بود میماند!
نشانش همین حساسیتی که مقاماتِ و تصمیمگیرانِ اطلاعاتی-امنیتیِ کشور و نظام، نسبت به یک جامعهشناس، پژوهشگرِ آسیبهایِ حادِ اجتماعی، دکتر سعید مدنی، نشان دادهاند، که علاوه بر محکومیتِ ناعادلانه به تحملِ حبس بهجرمِ نقدِ وضعِ موجود و دگراندیشی، خانوادهی او نیز باید بهای این «تبعید در زندان» را بپردازد!
و یا موردِ شرمآورِ دیگر، در شرایطِ خطیری که نغمهی شومِ جغدِ جنگ بر منطقهی خاورمیانه طنین افکنده و کشور (و نظام) از چند سو آماجِ حملات (و تجاوزاتِ) نظامی قرار گرفته و رژیمِ اشغالگرِ صهیونیستی دست به «نسلکشیِ» کمسابقه، کشتارِ منظمِ جمعی زده و مشغولِ پاکسازیِ قومی است و تخریب و شخم زدنِ فلسطین و منطقه، دلمشغولیِ برخی از آقایانِ قضات، معطوف به مکشوف شدنِ تارِ موی یک مدرسِ دانشگاهیِ اسلامپژوه در فقه-و-حقوق، سرکار خانمِ دکتر صدیقه وسمقی، است که برغمِ بیماری و مشکلِ بینایی، به این شکل بازداشت و محبوس شده است!
۱۱۸ سال از «پیروزیِ» انقلابِ مشروطه میگذرد؛ معضلِ عدالتِ (بهویژه سیاسی) و «عدالتخانه» (حکومتِ قانون-بنیاد)، و (تعارضِ) قانونِ اساسی اما، بهمثابهی مسئله و مطالبهیِ اصلیِ انقلاب، همچنان «حل»ناشده باقی مانده است.
و ۴۶ سال پس از وقوعِ دومین انقلابِ «پیروز» که خود را گسستِ قاطعِ با سنتِ دیروز و تغییرِ اساسیِ نظامِ سلطنت به جمهوری میدانست؛
موضوعاتِ روز و مشکلاتِ جاری امروز ما کدامند؟
آیا همین دو نمونهی فوق، در ارزیابی ترازنامهی توسعهی کشور، نشانگرِ ناکامیِ مردمسالاری از پیِ دو انقلابِ معاصرِ نیست؟ و این که این ناکامیها نمیبایست مردمِ مبارزِ ما را از پیگیریِ تلاش در راهِ آزادی و عدالت و توسعه نومید سازند؟
نه!
جشنِ جهان (نو-روز) و عیدِ گسست (فطر) به ما میآموزند که از طبیعت بیآموزیم که «آفتاب هر روز از نو برمیخیزد» (و به تعبیرِ هراکلیت «تازه است»)، و «پای را نتوان دو بار در یک رودخانه نهاد»، پس (بهتعبیرِ قرآنی) «از جریانِ رودخانه، آبِ زیرین که بهنفع مردم است خواهد ماند و کف رویِ آب به بیرون پرتاب خواهد شد».
زمان آبستنِ آینده است،
و سرانجام، نور بر تیرگی
و زندگی بر مرگ پیروز خواهند گشت.
***
#نگاه_روز
#انقلاب_اصلاح
#ملی_مذهبی
#استبداد_استحمار
🔆 @Dr_ehsanshariati
درسِ گسست و نوزایی
🖋 احسان شریعتی
سالِ نو فرارسید؛ نوروزِ باستانی از نو زاد؛ جشنِ جهان برپا شد و ..،
در «ایّامِ گل و یاسمن»، «عیدِ صیام» نیز از راه رسید
(فطر: «گسست» با گذشته و بازگشت به «سرشتِ» طبیعی).
اسطورههایِ ملی و آیینهایِ دینی ما همواره آموختهاند که از طبیعت بیآموزیم:
درسِ نوآفرینی و ازسرگیریِ مستمر را، تغییر-و- تحولخواهی و توسعه و رشدِ موزون و پایدار را.
این آموزهها را ما اما، بدل به فسانههایِ موهوم و خرافههایِ مجزوم میسازیم و همواره «نصایحالملوک» میسرائیم و کهنْحدیثِهای اسکندریِ «تقدیر»پندارانه که پیآمدش «بازگشتِ جاودانِ همان»، تکرارِ عاداتِ قدیم و تجدیدِ تولیدِ «سرشتهایِ خودکامگی» است («طبایع الإستبداد» بهتعبیرِ عبدالرحمان کواکبی)؛ و خلاصه چرخیدنِ دربِ (اقتدار) بر همان پاشنهی همیشگی.
و گویی با الهام از فرمولِ مشهورِ نویسندهی ایتالیاییِ (در رمانِ «یوزپلنگ»)، همه چیز باید تغییر مییافت تا همه چیز همانطور که بود میماند!
نشانش همین حساسیتی که مقاماتِ و تصمیمگیرانِ اطلاعاتی-امنیتیِ کشور و نظام، نسبت به یک جامعهشناس، پژوهشگرِ آسیبهایِ حادِ اجتماعی، دکتر سعید مدنی، نشان دادهاند، که علاوه بر محکومیتِ ناعادلانه به تحملِ حبس بهجرمِ نقدِ وضعِ موجود و دگراندیشی، خانوادهی او نیز باید بهای این «تبعید در زندان» را بپردازد!
و یا موردِ شرمآورِ دیگر، در شرایطِ خطیری که نغمهی شومِ جغدِ جنگ بر منطقهی خاورمیانه طنین افکنده و کشور (و نظام) از چند سو آماجِ حملات (و تجاوزاتِ) نظامی قرار گرفته و رژیمِ اشغالگرِ صهیونیستی دست به «نسلکشیِ» کمسابقه، کشتارِ منظمِ جمعی زده و مشغولِ پاکسازیِ قومی است و تخریب و شخم زدنِ فلسطین و منطقه، دلمشغولیِ برخی از آقایانِ قضات، معطوف به مکشوف شدنِ تارِ موی یک مدرسِ دانشگاهیِ اسلامپژوه در فقه-و-حقوق، سرکار خانمِ دکتر صدیقه وسمقی، است که برغمِ بیماری و مشکلِ بینایی، به این شکل بازداشت و محبوس شده است!
۱۱۸ سال از «پیروزیِ» انقلابِ مشروطه میگذرد؛ معضلِ عدالتِ (بهویژه سیاسی) و «عدالتخانه» (حکومتِ قانون-بنیاد)، و (تعارضِ) قانونِ اساسی اما، بهمثابهی مسئله و مطالبهیِ اصلیِ انقلاب، همچنان «حل»ناشده باقی مانده است.
و ۴۶ سال پس از وقوعِ دومین انقلابِ «پیروز» که خود را گسستِ قاطعِ با سنتِ دیروز و تغییرِ اساسیِ نظامِ سلطنت به جمهوری میدانست؛
موضوعاتِ روز و مشکلاتِ جاری امروز ما کدامند؟
آیا همین دو نمونهی فوق، در ارزیابی ترازنامهی توسعهی کشور، نشانگرِ ناکامیِ مردمسالاری از پیِ دو انقلابِ معاصرِ نیست؟ و این که این ناکامیها نمیبایست مردمِ مبارزِ ما را از پیگیریِ تلاش در راهِ آزادی و عدالت و توسعه نومید سازند؟
نه!
جشنِ جهان (نو-روز) و عیدِ گسست (فطر) به ما میآموزند که از طبیعت بیآموزیم که «آفتاب هر روز از نو برمیخیزد» (و به تعبیرِ هراکلیت «تازه است»)، و «پای را نتوان دو بار در یک رودخانه نهاد»، پس (بهتعبیرِ قرآنی) «از جریانِ رودخانه، آبِ زیرین که بهنفع مردم است خواهد ماند و کف رویِ آب به بیرون پرتاب خواهد شد».
زمان آبستنِ آینده است،
و سرانجام، نور بر تیرگی
و زندگی بر مرگ پیروز خواهند گشت.
***
#نگاه_روز
#انقلاب_اصلاح
#ملی_مذهبی
#استبداد_استحمار
🔆 @Dr_ehsanshariati