شعر لکی "دالکه" از #سعید_منصوری همراه با ترجمه فارسی
هرچی که سمی دالکه نازارم/ای دالکه دلسوز تاوه هه ریارم/نه مانگ تو کیشیای روی دل ئه سختی/یه شو تاوه سو راحت نخفتی/دوسال شیرم دای ئه رنج و ئه زاو/ته ر هوشکم کردی ئه چه م بیخواو/نان دمت گردی کردی ئه دمم/تارنگ ناخوشی نوینی ئه چه مم/پشتت چمانم تا کلنگا بیم/کویرژت آوردم تا بلنگا بیم/هه ر گل بدکردم تو چه مت ته ربی/گل زنی یت ئه پام پرپربی/روژ ژن ئه گشت ژنه ل بمارک بو (سعیدمنصوری)توهمه کس من توای مادر عزیزم/مادر مهربانی که همیشه یارمی/نه ماه تو بخاطر من سختی دوران بارداری را تحمل کردی/یک شب تا صبح راحت نخوابیدی/دوسال به من شیردادی با سختی بسیار/بارها تر وخشکم کردی با چشمانت که بخاطر راحتی من شبهای زیادی درد بیخوابی را تحمل کرده است/بارها بخاطرمن رنج گرسنگی را تحمل کردی وغذای خودت را دردهان من گذاشتی/تا یک وقت رنگ ضعف وبیماری در رخسار من مشاهده نکنی/اما من پشت تو را خم کردم تا بزرگ شدم/وبا کارهای آزاردهنده ام توراپژمرده کردم تا وقتی که قدکشیدم/هربار با انجام کارهای ناپسدم تورا به گریه انداختم/اما تو با تمام مهربانیت گل عمرت را به پای من پرپر کردی/روز زن برتمام زنهای عزیز مبارک باد/
شعروترجمه از: سعید منصوری
@Doroodfaraman
هرچی که سمی دالکه نازارم/ای دالکه دلسوز تاوه هه ریارم/نه مانگ تو کیشیای روی دل ئه سختی/یه شو تاوه سو راحت نخفتی/دوسال شیرم دای ئه رنج و ئه زاو/ته ر هوشکم کردی ئه چه م بیخواو/نان دمت گردی کردی ئه دمم/تارنگ ناخوشی نوینی ئه چه مم/پشتت چمانم تا کلنگا بیم/کویرژت آوردم تا بلنگا بیم/هه ر گل بدکردم تو چه مت ته ربی/گل زنی یت ئه پام پرپربی/روژ ژن ئه گشت ژنه ل بمارک بو (سعیدمنصوری)توهمه کس من توای مادر عزیزم/مادر مهربانی که همیشه یارمی/نه ماه تو بخاطر من سختی دوران بارداری را تحمل کردی/یک شب تا صبح راحت نخوابیدی/دوسال به من شیردادی با سختی بسیار/بارها تر وخشکم کردی با چشمانت که بخاطر راحتی من شبهای زیادی درد بیخوابی را تحمل کرده است/بارها بخاطرمن رنج گرسنگی را تحمل کردی وغذای خودت را دردهان من گذاشتی/تا یک وقت رنگ ضعف وبیماری در رخسار من مشاهده نکنی/اما من پشت تو را خم کردم تا بزرگ شدم/وبا کارهای آزاردهنده ام توراپژمرده کردم تا وقتی که قدکشیدم/هربار با انجام کارهای ناپسدم تورا به گریه انداختم/اما تو با تمام مهربانیت گل عمرت را به پای من پرپر کردی/روز زن برتمام زنهای عزیز مبارک باد/
شعروترجمه از: سعید منصوری
@Doroodfaraman
Forwarded from عکس نگار
همایشی که به افتخار #ثبت_ملی_شیوههای_بستن_گلونی (به نام #قوم_لک) در عصر روز پنجشنبه، ۲۴ مرداد ۹۸ در نورآبادِ #لکستان برگزار شد، امید و افتخارم را به #لک و #لکی و #لکستان دو چندان نمود. دیگر مطمئنم که نهال #هویتخواهیِ #قوم سربلندِ #لک، به لطف خداوند و همت و حمایت #جامعه_فعالان فرهنگی_قوم_لک و اقشار مردم، تبدیل به #درخت شکوهمندی شده است که هیچ #طوفانی گزندی به آن نخواهد رساند.
بهراستی که همهی بخشهای همایش، دلنشین و مؤثر و زیبا و گوارا بود. خوشآمدگوییِ #دخترکانی که با پوشش نگارین و زبان شیرینِ لکی پذیرای مهمانان میشدند؛ حضور نزدیک دویست نفر گلونیپوشِ گلونی به سر و #گلونی به دوش که بینندگانِ همایش را به یاد دشتهای پرشقایقِ بهاری میانداختند؛ اجرای گرم و دلکش آقای #مهدی_کیانی_برخوردار با لحن صمیمی و شوخ و شاعرانه و آهنگیناش؛ اشعارِ وزین و پرطراوتی که سه تن از بانوانِ لکیپوشِ لکزبان خواندند، انجام فال #چلسرو که سرشار از امید و صفای دلِ فرزندان #لکستان بود؛ سخنان مفید و عالمانهی دکتر#داود_داودی و جناب #مهدی_زینیاصلانی در معرفی گلونی و دیگر پوشاک و زیورآلات لکی؛ اجرای زنده و پرشورِ قطعاتی از آلبوم پرافتخارِ هَنارَس با صدای #حسین_رضا_اسدی و رقص دیدنی و زیبای #سعید_منصوری با دعای #گیرایی که در پایان آن خواند.
👇👇👇
(یا باوهبزرگ، پیرِ لکستان/ مردم لکستان، بِکه صای استان)؛
رونمایی از #پیکرهی بسیار عزیزِ «دا: مادر» با آن آغوش گرم و پر مهرش که نماد #هویت_قوم_لک و خالق این اثر روح الله بابایی هنرمند شهیر #لکستانی است؛ تقبلِ اهدای شصت جایزه به قید قرعه، از طرف حاضرانِ همایش به گلونیپوشانِ حاضر در همایش؛ و از همهی اینها مهمتر و مبارکتر، استقبال و حضور پرشکوه و #نشاطانگیز و #گستردهی مردم، همه و همه بدون استثنا بینظیر و دلپذیر و زیبا و گوارا بودند. و اما، چیزی که نمیتوان از نظر دور داشت این است که آن همایش (با آن همه خوبی و زیبایی) حاصل مدیریت و زحمت اعضای فرهیختهی #انجمن_ادبی_ترکهمیر بود. بنده چند نفر از ایشان را که در آن روز دیدم و شناختم و شاهد زحمتهای بیدریغشان بودم، دوستان عزیز و بزرگمنشم آقایان حسین نظریان، دکتر احمد کنجوری، خلیل محمدی، ابوالقاسم رستمی و مهدی کیانی بودند که از درگاه یزدانِ نیکیدهش توفیق کردار و خدمت بیشتر به فرهنگمان را برایشان آرزومندم.
با سپاس و ستایش
علی نظریجلالوند
۲۹ مرداد ۱۳۹۸
بهراستی که همهی بخشهای همایش، دلنشین و مؤثر و زیبا و گوارا بود. خوشآمدگوییِ #دخترکانی که با پوشش نگارین و زبان شیرینِ لکی پذیرای مهمانان میشدند؛ حضور نزدیک دویست نفر گلونیپوشِ گلونی به سر و #گلونی به دوش که بینندگانِ همایش را به یاد دشتهای پرشقایقِ بهاری میانداختند؛ اجرای گرم و دلکش آقای #مهدی_کیانی_برخوردار با لحن صمیمی و شوخ و شاعرانه و آهنگیناش؛ اشعارِ وزین و پرطراوتی که سه تن از بانوانِ لکیپوشِ لکزبان خواندند، انجام فال #چلسرو که سرشار از امید و صفای دلِ فرزندان #لکستان بود؛ سخنان مفید و عالمانهی دکتر#داود_داودی و جناب #مهدی_زینیاصلانی در معرفی گلونی و دیگر پوشاک و زیورآلات لکی؛ اجرای زنده و پرشورِ قطعاتی از آلبوم پرافتخارِ هَنارَس با صدای #حسین_رضا_اسدی و رقص دیدنی و زیبای #سعید_منصوری با دعای #گیرایی که در پایان آن خواند.
👇👇👇
(یا باوهبزرگ، پیرِ لکستان/ مردم لکستان، بِکه صای استان)؛
رونمایی از #پیکرهی بسیار عزیزِ «دا: مادر» با آن آغوش گرم و پر مهرش که نماد #هویت_قوم_لک و خالق این اثر روح الله بابایی هنرمند شهیر #لکستانی است؛ تقبلِ اهدای شصت جایزه به قید قرعه، از طرف حاضرانِ همایش به گلونیپوشانِ حاضر در همایش؛ و از همهی اینها مهمتر و مبارکتر، استقبال و حضور پرشکوه و #نشاطانگیز و #گستردهی مردم، همه و همه بدون استثنا بینظیر و دلپذیر و زیبا و گوارا بودند. و اما، چیزی که نمیتوان از نظر دور داشت این است که آن همایش (با آن همه خوبی و زیبایی) حاصل مدیریت و زحمت اعضای فرهیختهی #انجمن_ادبی_ترکهمیر بود. بنده چند نفر از ایشان را که در آن روز دیدم و شناختم و شاهد زحمتهای بیدریغشان بودم، دوستان عزیز و بزرگمنشم آقایان حسین نظریان، دکتر احمد کنجوری، خلیل محمدی، ابوالقاسم رستمی و مهدی کیانی بودند که از درگاه یزدانِ نیکیدهش توفیق کردار و خدمت بیشتر به فرهنگمان را برایشان آرزومندم.
با سپاس و ستایش
علی نظریجلالوند
۲۹ مرداد ۱۳۹۸