#تصویر_هوایی
محل و جایگاه درخت بلوط تنومند، بلندبالا و معروف #دارجنگه
حدود سیصد سال پیش عارف، حکیم و شاعر توانای لک زبان #سیدملانوشاد_وفائی
با اندوهی که از فراق فرزندش داشت
ضمن تکیه و هم سخن شدن با درخت فوق خالق اثر زیبا، ماندگار و بینظیر #منظومه_دارجنگه به زبان لکی شدند.
این درخت در کنار راه شاهی در منطقه شاهیوند شهرستان دوره چگنی و در دامنه کوه هنجس قرار دارد
@Doroodfaraman
محل و جایگاه درخت بلوط تنومند، بلندبالا و معروف #دارجنگه
حدود سیصد سال پیش عارف، حکیم و شاعر توانای لک زبان #سیدملانوشاد_وفائی
با اندوهی که از فراق فرزندش داشت
ضمن تکیه و هم سخن شدن با درخت فوق خالق اثر زیبا، ماندگار و بینظیر #منظومه_دارجنگه به زبان لکی شدند.
این درخت در کنار راه شاهی در منطقه شاهیوند شهرستان دوره چگنی و در دامنه کوه هنجس قرار دارد
@Doroodfaraman
Telegram
attach 📎
هام دلان وختی، هام دلان وختی
ژه روژان روژی، ژه وَختان وختی
منظومه لکی دارجنگه حکیم، عارف و شاعر لک سیدملانوشاد وفائی(نوشاد اول)
با صدای مرحوم علیمحمد مرادی که حافظهی قوی داشت گفتگو سیدجلیل وفائی سال ۱۳۸۶
منظومه دارجنگه یکی از بی نظیرترین آثار به زبان لکی است.
#ملانوشاد_وفائی
#علیمحمد_مرادی
#دارجنگه
#دکلمه_لکی
ژه روژان روژی، ژه وَختان وختی
منظومه لکی دارجنگه حکیم، عارف و شاعر لک سیدملانوشاد وفائی(نوشاد اول)
با صدای مرحوم علیمحمد مرادی که حافظهی قوی داشت گفتگو سیدجلیل وفائی سال ۱۳۸۶
منظومه دارجنگه یکی از بی نظیرترین آثار به زبان لکی است.
#ملانوشاد_وفائی
#علیمحمد_مرادی
#دارجنگه
#دکلمه_لکی
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هام دلان وختی، هام دلان وختی
ژه روژان روژی، ژه وَختان وختی
منظومه لکی دارجنگه حکیم، عارف و شاعر لک سیدملانوشاد وفائی(نوشاد اول)
منظومه دارجنگه یکی از بی نظیرترین آثار به زبان لکی است.
#ملانوشاد_وفائی
#علیمحمد_مرادی
#دارجنگه
#دکلمه_لکی
@Doroodfaraman
ژه روژان روژی، ژه وَختان وختی
منظومه لکی دارجنگه حکیم، عارف و شاعر لک سیدملانوشاد وفائی(نوشاد اول)
منظومه دارجنگه یکی از بی نظیرترین آثار به زبان لکی است.
#ملانوشاد_وفائی
#علیمحمد_مرادی
#دارجنگه
#دکلمه_لکی
@Doroodfaraman
منظومه دارجنگه
منظومه #دارجنگه نوشاد اول(شاعر لک زمان نادر شاه افشار):
"نوشاد اول"از شاعران و عارفان بزرگ لک در دوره نادرشاه بوده دارجنگه به معنی درخت جنگ میباشد و در کنار منظومه بهمن و فرامرز از شاهکارهای نوشاد بشمار میآید منظومه«بهمن و فرامرز» به زبانهای لکی و فارسی سروده شده است.
مثنوی طویل «بهمن و فرامرز» بیانگر ذوق حماسی شاعر است، این سروده مملو از آرایههای ادبی و صنایع شعری است.
شایان ذکر است که رزم بهمن و فرامرز در شاهنامه فردوسی به تقلیل بیان شده است. شاید غرض نوشاد تکمیل این رزم نامه و بیان ناگفتههایی باشد که به دلایلی فردوسی از آنها ذکری به میان نیاورده است.
ز بعـــــــــــــد ثنای خدای جهان
ببستم به توفیق این داســـــتان
شــنیدم که فردوسی هوشمند
سخن سنج و گفتار شـهنامه بند
به جنگی که شد پور رستم تباه
ز بــــهر دل نــازک پادشـــــــــــــاه
ســـــــخنهای آن نامور را نگفت
نمودش ز شاهان گیتی نهفت
لکن در پایان نوشاد ارادت خود را به دو شاعر محبوب لکها(فردوسی و نظامی) بدین گونه بیان میکند:
ز "نوشاد" باید خود آراستن
و یا گفته شــــــــاعران کاستن
کیم مــــن با این تنگ مایگی
به فردوسی آیم به همسایگی
و یا با نظامی شـــــوم روبرو
بسنجم ســــــخن در ترازوی او
اما منظومه لکی بهمن و فرامرز بسی شیرین تر از بخش فارسی است.
در این مقاله منظومه "دارجنگه"(درخت جنگ)مدنظر است منظومه دارجنگه نوشاد اول در شاهنامه لکی120بیت دارد که در اینجا به معدود ابیاتی از این منظومه میپردازیم.
منظومه دارجنگه از شاهکارهای لکی نوشاد است که حاوی تصویر سازیها، تشخیص و توصیفات فردوسی وار سیدنوشاد از میادین نبرد است و این اثر آکنده است از نام پهلوانان اساطیری ایران زمین که از طبع شاعرانهی قوی و استعداد بالای نوشاد حکایت میکند
«دارجنگه» از اشعار مورد علاقه و رایج در بین مردم لک میباشد. این منظومهی تمثیلی حاصل مجادله و گفتگوی شاعر و یک درخت کهنسال میباشد که روزگاری گذار شاعر بر زیر سایه سار آن میافتد و شاعر اثر زخمی عمیق حاصل از تیری را بر روی تنه درخت میبیند چنانچه شعاع خورشید از آن پیداست. از دیدن این زخم کاری اندوهی روح شاعر را فرا میگیرد
هامدلان وختی هامدلان وختی
ژَه روژان روژی ژَه وختان وختی
یاران همدل یاران همدل
روزی از روزها وقتی از وقتها
چی قیس پوشاویم ژه کلپوس رختی
راگم کفت اؤ پای عالی درختی...
مجنون وار از پوست"کَل" جامهایی بر تن کردم و گذارم بر پای عالی درختی افتاد.
راگه راگذر خلق نه پایش بی
خنکتر ژَه سای طوبا سایش بی
راه عبور مردم از پای این درخت میگذشت و سایهاش از سایه درختان طوبا خنکتر بود.
فضاش فرحبخش هواش معتدل
پایه درختان ژَه شرمِش خِجِل
فضای اطاف این درخت فرحبخش و معتدل بودبگونهای که دیگر درختان از شرمش خجلت زده بودند.
نه روی سینش دیم زام تیر گازی
یادگاری شست خدنگ اندازی
بر روی سینه اش زخم تیری دیدم که یادگاری شست تیراندازی ماهر بود.
بلیزم بَرز بی اندوم بی پایان
اَسرین ژَه دیدم سیل وست وه دامان
نالهام بلند شد و اندوهی بی پایان وجودم را فراگرفت و اشکهایم سیل به دامانم بستند.
آنگاه شاعر احوال سرداران، جنگها و روزگاران گذشته را از درخت جویا میشود
واتم: ائ درخت بَرز و برومندکس مَزان حساؤ تاریخ سال چند
گفتم: ای درخت بلند و برومندی که کسی از تاریخ و سن و سال ات آگاه نیست
ژَه عمرت چَن سال چَن پِشت ویردن
کی دَس نیشونت وِای دیار کردن
از عمرت چند سال و چند دوره گذشته است و چه کسی تو را در این مکان دست نشان کرده است.
رزمئ بیان کر ژَه روزگاران
چطور گرم و سرد دهرت ویاران
رزمی از روزگار بیان کن و بگو که گرم و سرد روزگاران را چگونه پشت سر گذاشتهای
این کنجکاوی باعث ترکیدن بغض درخت میگردد و بیتابانه درددل میکند و یکایک نام سردارن را بین می.دارد
درخت زاد روز خود را دورۀ کیومرث شاه اعلام مینماید و نام اغلب شاهان و پهلوانان ایران را اعم از پیشدادیان و کیانیان، ملوک الطوایف عهد اشکانی و سلاطین ساسانی و سلسلههای صفوی و افشاری بعد از اسلام در ایران را بر میشمارد و ادعا میکند که با خدم و حشم و کوکبه و دبدبه از کنار این درخت گذر کردهاند؛ بعضی از سایۀ او بهرهمند شدهاند و برخی هم دمی با او هم صحبت شدهاند.
خلاصه از همۀ آنها خاطرهها دارد. زخم سینه و سوراخ قلب او هم در یکی از همین لشکرکشیهای سلاطین حادث شده است؛ بعد از کودتاه «شیرویه» علیه پدر و قتل «خسرو پرویز»، سرداران و سپاهیان بر شیرویه خروج میکنند؛ در آن شورش عمومی، تیر دلدوزی دل این درخت را نشانه میگیرد و اینچنین، قلب او را سوراخ مینماید.
ادعا میکند که جانشینان کیومرث یعنی سیامک و هوشنگ و طهمورث را دیده است سپس به سراغ جمشید و ضحاک و فریدون و کاوه، جانشینان فریدون یعنی سلم و تور و ایرج و منوچهر و نوذر و میرود
صفحه۱
@Doroodfaraman
منظومه #دارجنگه نوشاد اول(شاعر لک زمان نادر شاه افشار):
"نوشاد اول"از شاعران و عارفان بزرگ لک در دوره نادرشاه بوده دارجنگه به معنی درخت جنگ میباشد و در کنار منظومه بهمن و فرامرز از شاهکارهای نوشاد بشمار میآید منظومه«بهمن و فرامرز» به زبانهای لکی و فارسی سروده شده است.
مثنوی طویل «بهمن و فرامرز» بیانگر ذوق حماسی شاعر است، این سروده مملو از آرایههای ادبی و صنایع شعری است.
شایان ذکر است که رزم بهمن و فرامرز در شاهنامه فردوسی به تقلیل بیان شده است. شاید غرض نوشاد تکمیل این رزم نامه و بیان ناگفتههایی باشد که به دلایلی فردوسی از آنها ذکری به میان نیاورده است.
ز بعـــــــــــــد ثنای خدای جهان
ببستم به توفیق این داســـــتان
شــنیدم که فردوسی هوشمند
سخن سنج و گفتار شـهنامه بند
به جنگی که شد پور رستم تباه
ز بــــهر دل نــازک پادشـــــــــــــاه
ســـــــخنهای آن نامور را نگفت
نمودش ز شاهان گیتی نهفت
لکن در پایان نوشاد ارادت خود را به دو شاعر محبوب لکها(فردوسی و نظامی) بدین گونه بیان میکند:
ز "نوشاد" باید خود آراستن
و یا گفته شــــــــاعران کاستن
کیم مــــن با این تنگ مایگی
به فردوسی آیم به همسایگی
و یا با نظامی شـــــوم روبرو
بسنجم ســــــخن در ترازوی او
اما منظومه لکی بهمن و فرامرز بسی شیرین تر از بخش فارسی است.
در این مقاله منظومه "دارجنگه"(درخت جنگ)مدنظر است منظومه دارجنگه نوشاد اول در شاهنامه لکی120بیت دارد که در اینجا به معدود ابیاتی از این منظومه میپردازیم.
منظومه دارجنگه از شاهکارهای لکی نوشاد است که حاوی تصویر سازیها، تشخیص و توصیفات فردوسی وار سیدنوشاد از میادین نبرد است و این اثر آکنده است از نام پهلوانان اساطیری ایران زمین که از طبع شاعرانهی قوی و استعداد بالای نوشاد حکایت میکند
«دارجنگه» از اشعار مورد علاقه و رایج در بین مردم لک میباشد. این منظومهی تمثیلی حاصل مجادله و گفتگوی شاعر و یک درخت کهنسال میباشد که روزگاری گذار شاعر بر زیر سایه سار آن میافتد و شاعر اثر زخمی عمیق حاصل از تیری را بر روی تنه درخت میبیند چنانچه شعاع خورشید از آن پیداست. از دیدن این زخم کاری اندوهی روح شاعر را فرا میگیرد
هامدلان وختی هامدلان وختی
ژَه روژان روژی ژَه وختان وختی
یاران همدل یاران همدل
روزی از روزها وقتی از وقتها
چی قیس پوشاویم ژه کلپوس رختی
راگم کفت اؤ پای عالی درختی...
مجنون وار از پوست"کَل" جامهایی بر تن کردم و گذارم بر پای عالی درختی افتاد.
راگه راگذر خلق نه پایش بی
خنکتر ژَه سای طوبا سایش بی
راه عبور مردم از پای این درخت میگذشت و سایهاش از سایه درختان طوبا خنکتر بود.
فضاش فرحبخش هواش معتدل
پایه درختان ژَه شرمِش خِجِل
فضای اطاف این درخت فرحبخش و معتدل بودبگونهای که دیگر درختان از شرمش خجلت زده بودند.
نه روی سینش دیم زام تیر گازی
یادگاری شست خدنگ اندازی
بر روی سینه اش زخم تیری دیدم که یادگاری شست تیراندازی ماهر بود.
بلیزم بَرز بی اندوم بی پایان
اَسرین ژَه دیدم سیل وست وه دامان
نالهام بلند شد و اندوهی بی پایان وجودم را فراگرفت و اشکهایم سیل به دامانم بستند.
آنگاه شاعر احوال سرداران، جنگها و روزگاران گذشته را از درخت جویا میشود
واتم: ائ درخت بَرز و برومندکس مَزان حساؤ تاریخ سال چند
گفتم: ای درخت بلند و برومندی که کسی از تاریخ و سن و سال ات آگاه نیست
ژَه عمرت چَن سال چَن پِشت ویردن
کی دَس نیشونت وِای دیار کردن
از عمرت چند سال و چند دوره گذشته است و چه کسی تو را در این مکان دست نشان کرده است.
رزمئ بیان کر ژَه روزگاران
چطور گرم و سرد دهرت ویاران
رزمی از روزگار بیان کن و بگو که گرم و سرد روزگاران را چگونه پشت سر گذاشتهای
این کنجکاوی باعث ترکیدن بغض درخت میگردد و بیتابانه درددل میکند و یکایک نام سردارن را بین می.دارد
درخت زاد روز خود را دورۀ کیومرث شاه اعلام مینماید و نام اغلب شاهان و پهلوانان ایران را اعم از پیشدادیان و کیانیان، ملوک الطوایف عهد اشکانی و سلاطین ساسانی و سلسلههای صفوی و افشاری بعد از اسلام در ایران را بر میشمارد و ادعا میکند که با خدم و حشم و کوکبه و دبدبه از کنار این درخت گذر کردهاند؛ بعضی از سایۀ او بهرهمند شدهاند و برخی هم دمی با او هم صحبت شدهاند.
خلاصه از همۀ آنها خاطرهها دارد. زخم سینه و سوراخ قلب او هم در یکی از همین لشکرکشیهای سلاطین حادث شده است؛ بعد از کودتاه «شیرویه» علیه پدر و قتل «خسرو پرویز»، سرداران و سپاهیان بر شیرویه خروج میکنند؛ در آن شورش عمومی، تیر دلدوزی دل این درخت را نشانه میگیرد و اینچنین، قلب او را سوراخ مینماید.
ادعا میکند که جانشینان کیومرث یعنی سیامک و هوشنگ و طهمورث را دیده است سپس به سراغ جمشید و ضحاک و فریدون و کاوه، جانشینان فریدون یعنی سلم و تور و ایرج و منوچهر و نوذر و میرود
صفحه۱
@Doroodfaraman
ملامنوچهر کولیوند در عبور از «درّه شهر» و نام بردن تمام اصناف و اقشار جامعه، بر این سیاق رفته است.
ترکه میر بزرگ نیز در منظومۀ «بنای کهن» با دیدن قلعۀ «چِهر» در حوالی هرسین، به همین منوال با عناصر تاریخ سخن گفته است.
بدون شک این منظومه (داروجنگه) و شاهنامه لکی و همینطور مطالعات مربوط به شاهنامه فردوسی بزرگ بسیار مهم و ارزنده است.
تنها در ادب پهلوی دوران ساسانی است که منظومهی درخت آسوریک را داریم و آن منظومه چنان که اهل فضل میدانند مناظرهایست میان بُز و درخت خرما و برتری هر یک بر دیگری .
اما دارجنگه چیز دیگری است بخشی از حدیث قومی و ملی ماست که از زبان درختی کهن است
استاد انجوی شیرازی در متن پژوهش خود ترجمهی فارسی دارجنگه ، نگارش اشعار دارجنگه با زبان لکی ، البته با اشتباهاتی که جای ایراد ندارد - دارجنگه با حروف مُصَوِت - آوانگاری لاتین و … را متذکر شدهاست با درود به روان آن استاد فرهیخته.
در کتاب آیینها و افسانههای ایران و چین باستان ذیل گفتار سرو کاشمر آمده است:
«یکی دیگر از داستانهای شاهنامه که میان موضوع آن با اعتقادات کهن چینیان و اعتقادات بازماندگان سکاها(مردم کنونی سیستان) شباهت قابل ملاحظهای به چشم میخورد، داستان سرو کاشمر است در شاهنامه آمده است، زرتشت پیامبر، یک درخت سرو شگفتی که سرشتی مینوی و اندازهی بسیار بزرگ داشت، در ناحیه کاشمر بر در آتشکدهی سرزمین مهر، بر زمین نشاند
به هشتیش خوان ار ندانی همی
چرا سرو کشمرش خوانی همی
چرا کِش نخوانی نهال بهشت
که چون سرو کشمر به گیتی که کشت؟
در متنهای تاریخی پس از اسلام به نام سرو عظیمی برمیخوریم که با زرتشت پیوستگی دارد و تا اواسط قرن نهم میلادی بر سر پا بوده است و سرانجام در سال ۸۴۶ میلادی به فرمان متوکل خلیفه عباسی آن را بریدند و فرو افکندند، چینیان دوران کهن نیز آیینهای ویژهای دربارهی درخت سرو داشتهاند(دوگروت) کتاب(گههونگ) را نام میبرد که در آن آمده است:
در میان درختان بزرگ کوهستانی، درختهایی هستند که میتوانند سخن بگویند ، اما این خود درختها نیستند که از این موهبت برخوردارند، بلکه روان آنهاست که سخن میگوید.
سرنوشت سرو کاشمر را خواندیم و سرو فریومد را نیز ایرگنین خوارزمشاه در زمان سلسله ترکان به آتش میکشد ، از این روی افسانهی سرو کاشمر و سرو فریومد به قصهها و سرودههایی چون سرودیه کشمر و سرودیه فریومد بدل میگردد و در نهایت میبینیم(دارجنگه) (سرو کاشمر) و (سرو فریومد) از آنچه بر آنها و جهان پیرامون آنها گذشته است، سخن گفتهاند.
آنچه نوشاد اول ، از زبان (دارجنگه) سروده است و آنچه حکیم توس از زبان سرو کاشمر و سرو فریومد آوردهاست، کنایههایی هستند با مفاهیم ثانویه و تمثیلی که زبان تاریخ و فرهنگ ملی مردم ایران را در راستای یکتاپرستی، راستی و درستی و ستایش پهلوانی و خرد و اندیشه از زبان آنها میشنویم .
دارجنگه شاهدی است در گذرگاه تاریخ و مناظره و گفتوگویی است بین درخت و رهگذر، قوت کلام و مضمون ابعادی آن از محدودهی فولکلور فراتر رفته و به سرو کاشمر و سرو فریومد که خود نمادهایی از فرهنگ کهن ایرانی بودهاند ، میپیوندد، از این روی در راستای پژوهشهای مردم شناختی و نمودهای فرهنگی و اجتماعی ملاحظه میگردد دهها تن همچنان پیرامون مدل درخت آسوریک به تحقیق برخاستهاند ...
صفحه۳
#پایان
#دارجنگه
#نوشاد_اول
#منظومه_لکی
#اشعار_لکی
@lakmusiic
@Doroodfaraman
ترکه میر بزرگ نیز در منظومۀ «بنای کهن» با دیدن قلعۀ «چِهر» در حوالی هرسین، به همین منوال با عناصر تاریخ سخن گفته است.
بدون شک این منظومه (داروجنگه) و شاهنامه لکی و همینطور مطالعات مربوط به شاهنامه فردوسی بزرگ بسیار مهم و ارزنده است.
تنها در ادب پهلوی دوران ساسانی است که منظومهی درخت آسوریک را داریم و آن منظومه چنان که اهل فضل میدانند مناظرهایست میان بُز و درخت خرما و برتری هر یک بر دیگری .
اما دارجنگه چیز دیگری است بخشی از حدیث قومی و ملی ماست که از زبان درختی کهن است
استاد انجوی شیرازی در متن پژوهش خود ترجمهی فارسی دارجنگه ، نگارش اشعار دارجنگه با زبان لکی ، البته با اشتباهاتی که جای ایراد ندارد - دارجنگه با حروف مُصَوِت - آوانگاری لاتین و … را متذکر شدهاست با درود به روان آن استاد فرهیخته.
در کتاب آیینها و افسانههای ایران و چین باستان ذیل گفتار سرو کاشمر آمده است:
«یکی دیگر از داستانهای شاهنامه که میان موضوع آن با اعتقادات کهن چینیان و اعتقادات بازماندگان سکاها(مردم کنونی سیستان) شباهت قابل ملاحظهای به چشم میخورد، داستان سرو کاشمر است در شاهنامه آمده است، زرتشت پیامبر، یک درخت سرو شگفتی که سرشتی مینوی و اندازهی بسیار بزرگ داشت، در ناحیه کاشمر بر در آتشکدهی سرزمین مهر، بر زمین نشاند
به هشتیش خوان ار ندانی همی
چرا سرو کشمرش خوانی همی
چرا کِش نخوانی نهال بهشت
که چون سرو کشمر به گیتی که کشت؟
در متنهای تاریخی پس از اسلام به نام سرو عظیمی برمیخوریم که با زرتشت پیوستگی دارد و تا اواسط قرن نهم میلادی بر سر پا بوده است و سرانجام در سال ۸۴۶ میلادی به فرمان متوکل خلیفه عباسی آن را بریدند و فرو افکندند، چینیان دوران کهن نیز آیینهای ویژهای دربارهی درخت سرو داشتهاند(دوگروت) کتاب(گههونگ) را نام میبرد که در آن آمده است:
در میان درختان بزرگ کوهستانی، درختهایی هستند که میتوانند سخن بگویند ، اما این خود درختها نیستند که از این موهبت برخوردارند، بلکه روان آنهاست که سخن میگوید.
سرنوشت سرو کاشمر را خواندیم و سرو فریومد را نیز ایرگنین خوارزمشاه در زمان سلسله ترکان به آتش میکشد ، از این روی افسانهی سرو کاشمر و سرو فریومد به قصهها و سرودههایی چون سرودیه کشمر و سرودیه فریومد بدل میگردد و در نهایت میبینیم(دارجنگه) (سرو کاشمر) و (سرو فریومد) از آنچه بر آنها و جهان پیرامون آنها گذشته است، سخن گفتهاند.
آنچه نوشاد اول ، از زبان (دارجنگه) سروده است و آنچه حکیم توس از زبان سرو کاشمر و سرو فریومد آوردهاست، کنایههایی هستند با مفاهیم ثانویه و تمثیلی که زبان تاریخ و فرهنگ ملی مردم ایران را در راستای یکتاپرستی، راستی و درستی و ستایش پهلوانی و خرد و اندیشه از زبان آنها میشنویم .
دارجنگه شاهدی است در گذرگاه تاریخ و مناظره و گفتوگویی است بین درخت و رهگذر، قوت کلام و مضمون ابعادی آن از محدودهی فولکلور فراتر رفته و به سرو کاشمر و سرو فریومد که خود نمادهایی از فرهنگ کهن ایرانی بودهاند ، میپیوندد، از این روی در راستای پژوهشهای مردم شناختی و نمودهای فرهنگی و اجتماعی ملاحظه میگردد دهها تن همچنان پیرامون مدل درخت آسوریک به تحقیق برخاستهاند ...
صفحه۳
#پایان
#دارجنگه
#نوشاد_اول
#منظومه_لکی
#اشعار_لکی
@lakmusiic
@Doroodfaraman