اصل و نسبِ کریمخانِ زند و ایلِ زند(از ایلاتِ لک)
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعضی برآنند که این طایفه زند را به جهتِ آن خوانند که زرتشت، محافظت از کتابِ زند و اوستا را به ایشان محول کرده بود... طایفهی زند اگرچه بسیار نیست و شعبهای است از لک ، لکن در میانِ سایرِ قبایل اعتباری عظیم و امتیازی خاص دارد...
📚بنمایه: تاریخ ایران سرجان ملکم، عهد قاجار، ترجمهی میرزا اسماعیل حیرت، رویهی ۵۱۹
#زند
#زندیه
#زند_لک
@Doroodfaraman
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعضی برآنند که این طایفه زند را به جهتِ آن خوانند که زرتشت، محافظت از کتابِ زند و اوستا را به ایشان محول کرده بود... طایفهی زند اگرچه بسیار نیست و شعبهای است از لک ، لکن در میانِ سایرِ قبایل اعتباری عظیم و امتیازی خاص دارد...
📚بنمایه: تاریخ ایران سرجان ملکم، عهد قاجار، ترجمهی میرزا اسماعیل حیرت، رویهی ۵۱۹
#زند
#زندیه
#زند_لک
@Doroodfaraman
راهنمای نگارش و شرایط پذیرش مقاله
در همایش قوم بزرگ #لک در پیوستگی با تاریخ و فرهنگ دوره #زندیه
زمان: سیزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۹۸
مکان: شیراز ، ارگ #کریمخان_زند_لک
@Doroodfaraman
در همایش قوم بزرگ #لک در پیوستگی با تاریخ و فرهنگ دوره #زندیه
زمان: سیزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۹۸
مکان: شیراز ، ارگ #کریمخان_زند_لک
@Doroodfaraman
انور شیرازی/شاهزاده نابینا
شاهزاده ابراهیم خان #زند کوچکترین پسر کریم خان #زند سرسلسله پادشاهی #زندیه ایران بود. وی در ۱۱۸۲ ق/۱۱۴۷ ش / ۱۷۶۸م متولد شد. وقتی به سن تحصیل رسید به آموختن علوم روی آورد.
پس از چند سال از درگذشت وکیل الرعایا، علی مراد خان #زند که از منسوبان کریمخان بود بر فرزندان و دیگر مدعیان زندیه پیروز شد، پسران کریمخان زند از جمله ابراهیم خان متخلص به انور را کور کرده و آنها را زندانی نمود تا مدعی حکومت نباشند. انور شیرازی یازده ساله بود که به دستور علی مرادخان زند از هر دو چشم نابینا شده و زندانی گردید. بعضی نوشتهاند که ابراهیم خان زند متخلص به انور شیرازی به دستور آقا محمد خان قاجار از هر دو چشم نابینا گردید." مهدی بامداد قائل است در سال ۱۲۰۹ ق، آقا محمد خان قاجار او را نابینا ساخته است.
" این مورد نمیتواند درست باشد چون قبل از تسلط محمدخان قاجار بر شیراز، علی مرادخان زند که پسر عموی آنها بود، بر حکومت دست یافته و پسران کریم خان را کور و زندانی کرده بود. ابراهیم خان زند که نابینا و زندانی بود، بعد از مدتی از زندان آزاد شد، و به آموختن علوم، مخصوصاً ادبیات روی آورده و شعر میسرود. احمد اختر صاحب کتاب تل کره اختر، ایشان را در شیراز دیده، از استعداد و شوق و اشتیاق زیادش به شعر و شاعری وصفات نیکو ایشان سخن گفته است."
بعد از تسلط آقا محمد خان قاجار بر شیراز و انقراض کامل سلسله زندیه از حکومت، فرزندان کریم خان از جمله ابراهیم خان را به مازندران - شهر ساری - تبعید کرد، وی در ساری روزگار میگذراند، گروسی ایشان را در سال ۱۲۱۶ ق در ساری دیده است. انور در این دیدار از گروسی خواست تا شعرهای او را تصحیح و نقد کند. "
در زمان فتحعلی شاه قاجار، شاهزاده ابراهیم خان زند از قاجاریه اجازه خواست تا به زیارت عتبات مشرف شود.
بعضی نوشتهاند ایشان بعد از زیارت در همان جا ساکن گردید و دیگر به ایران بازنگشت؛ اما به بنا بر قول مشهور ایشان در بازگشت در نهاوند به علت عارضه مریضی ماندگار شد و در سال ۱۲۱۹ ق ۱۱۸۰ ش، در سن سی و چهار سالگی در نهاوند در گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
نمونه اشعار:
یاری که ز آرزویش می فرسایم
یک لحظه نشد ز یاریش آسایم
میرفت و ز رفتنش دل و جان می گفت
آهسته که من از قفا می آیم
****
آنشوخ که می کشد دل من سویش
درمانده ام از رد و قبول خویش
گوید که برو چون بدرش جای کنم
گوید که بیا چون بروم از کویش!
****
ای راحت جان که جان و دل منزل توست
ای آفت دل که مرغ دل بسمل توست
با این همه بیداد توام زنده هنوز
جانی دارم که سخت تر از دل توست
***
(( ناشر: دفتر فرهنگ معلولین))
#زندهبادایرانوایرانی
#زندهبادقوملک
#زندهبادلکزبان
#زندهبادلکتبار
#زندهبادلکستان
#اتحادوسربرزیدورودفرامان
@Doroodfaraman
#قوملکگیانسپارایراناست
https://telegram.me/Doroodfaraman
شاهزاده ابراهیم خان #زند کوچکترین پسر کریم خان #زند سرسلسله پادشاهی #زندیه ایران بود. وی در ۱۱۸۲ ق/۱۱۴۷ ش / ۱۷۶۸م متولد شد. وقتی به سن تحصیل رسید به آموختن علوم روی آورد.
پس از چند سال از درگذشت وکیل الرعایا، علی مراد خان #زند که از منسوبان کریمخان بود بر فرزندان و دیگر مدعیان زندیه پیروز شد، پسران کریمخان زند از جمله ابراهیم خان متخلص به انور را کور کرده و آنها را زندانی نمود تا مدعی حکومت نباشند. انور شیرازی یازده ساله بود که به دستور علی مرادخان زند از هر دو چشم نابینا شده و زندانی گردید. بعضی نوشتهاند که ابراهیم خان زند متخلص به انور شیرازی به دستور آقا محمد خان قاجار از هر دو چشم نابینا گردید." مهدی بامداد قائل است در سال ۱۲۰۹ ق، آقا محمد خان قاجار او را نابینا ساخته است.
" این مورد نمیتواند درست باشد چون قبل از تسلط محمدخان قاجار بر شیراز، علی مرادخان زند که پسر عموی آنها بود، بر حکومت دست یافته و پسران کریم خان را کور و زندانی کرده بود. ابراهیم خان زند که نابینا و زندانی بود، بعد از مدتی از زندان آزاد شد، و به آموختن علوم، مخصوصاً ادبیات روی آورده و شعر میسرود. احمد اختر صاحب کتاب تل کره اختر، ایشان را در شیراز دیده، از استعداد و شوق و اشتیاق زیادش به شعر و شاعری وصفات نیکو ایشان سخن گفته است."
بعد از تسلط آقا محمد خان قاجار بر شیراز و انقراض کامل سلسله زندیه از حکومت، فرزندان کریم خان از جمله ابراهیم خان را به مازندران - شهر ساری - تبعید کرد، وی در ساری روزگار میگذراند، گروسی ایشان را در سال ۱۲۱۶ ق در ساری دیده است. انور در این دیدار از گروسی خواست تا شعرهای او را تصحیح و نقد کند. "
در زمان فتحعلی شاه قاجار، شاهزاده ابراهیم خان زند از قاجاریه اجازه خواست تا به زیارت عتبات مشرف شود.
بعضی نوشتهاند ایشان بعد از زیارت در همان جا ساکن گردید و دیگر به ایران بازنگشت؛ اما به بنا بر قول مشهور ایشان در بازگشت در نهاوند به علت عارضه مریضی ماندگار شد و در سال ۱۲۱۹ ق ۱۱۸۰ ش، در سن سی و چهار سالگی در نهاوند در گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
نمونه اشعار:
یاری که ز آرزویش می فرسایم
یک لحظه نشد ز یاریش آسایم
میرفت و ز رفتنش دل و جان می گفت
آهسته که من از قفا می آیم
****
آنشوخ که می کشد دل من سویش
درمانده ام از رد و قبول خویش
گوید که برو چون بدرش جای کنم
گوید که بیا چون بروم از کویش!
****
ای راحت جان که جان و دل منزل توست
ای آفت دل که مرغ دل بسمل توست
با این همه بیداد توام زنده هنوز
جانی دارم که سخت تر از دل توست
***
(( ناشر: دفتر فرهنگ معلولین))
#زندهبادایرانوایرانی
#زندهبادقوملک
#زندهبادلکزبان
#زندهبادلکتبار
#زندهبادلکستان
#اتحادوسربرزیدورودفرامان
@Doroodfaraman
#قوملکگیانسپارایراناست
https://telegram.me/Doroodfaraman
Telegram
اِتحاد وَ سَربَرزی دورودفرامان🇮🇷
این کانال جهت پیشرفت و سربلندی کشورعزیزمان ایران مردم خونگرم و مهماندار #لکستان اهالی #منطقهدورودفرامان دهستانهای #فرامان #قرهسو با حدود ۱۰۰ روستا در شرق شهر #کرمانشاه در نظر گرفته شده است.
ارتباط با گرداننده: گودرزجیحونیپور
👇👇👇
@Doroodfaramans
ارتباط با گرداننده: گودرزجیحونیپور
👇👇👇
@Doroodfaramans
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹برنامه پلاک ۱۶شبکه استانی قم
🔹حضور #لکهای استان قم از اقوام اصیل ایرانی
🔹سخنان دکتر حسن #زندیه(دکترای تاریخ) و استاد دانشگاه تهران در مورد #ایلزند و #قوملک
🔹شعر خوانی پیرمرد #لکازایلزند
♦️فقط کافیست ریشه داشته باشی، آن وقت گذر زمان، جغرافیا و هیچ چیز دیگر اصالتت را از تو نمیگیرد.
نکته: لکهای قم عمدتاً از ایل زند و سادهوند هستند و هنوز به زبان لکی سخن میگویند، و اکثراً در شهر قنوات معروف به حاجیآباد #لکها سکونت دارند.
@Doroodfaraman
🔹حضور #لکهای استان قم از اقوام اصیل ایرانی
🔹سخنان دکتر حسن #زندیه(دکترای تاریخ) و استاد دانشگاه تهران در مورد #ایلزند و #قوملک
🔹شعر خوانی پیرمرد #لکازایلزند
♦️فقط کافیست ریشه داشته باشی، آن وقت گذر زمان، جغرافیا و هیچ چیز دیگر اصالتت را از تو نمیگیرد.
نکته: لکهای قم عمدتاً از ایل زند و سادهوند هستند و هنوز به زبان لکی سخن میگویند، و اکثراً در شهر قنوات معروف به حاجیآباد #لکها سکونت دارند.
@Doroodfaraman
عیدی دادن "لطفعلی خان زند" به درباریان و سران سپاه...
آخرین عیدی که شاهان #زندیه در شیراز نوروز را جشن گرفتند در سال ۱۱۷۰ه.ش بود. این متن کوتاه از تاریخ گیتی گشا، به عیدی دادن لطفعلی خان به درباریان و سران سپاه اشاره میکند.. و منظور از عمارت مبارکات، دیوانخانه زندیه میباشد.. سالی که با خیانت حاج ابراهیم کلانتر، درهای ظلم و ستم بر روی خاندان زند گشوده شد..
«نواب جهانبانی در عمارت مبارکات بسط بساط کامرانی فرموده، قفل از درِ گنجینه و بند از ابواب مخازن سخا و نعم بدست احسان گشوده، جیب و کنار خاصان درگاه را از نقود کامل و برو دوش سران سپاه را از بوارق خلعتهای فاخر، رشک گلزار ابراهیم فرمودند..
بعد از انقضای جشن نوروزی، این جهانبان کشور فیروزی، بفکر بساق عراق و بقلع مواد فتنه جویان سراپا نفاق(منظور قاجاریه) افتاده، به تهیه اسباب سفر و سرانجام سراپرده و چادر و تدارک گرز و مفغر و تیغ و خنجر و اجتماع سپاه و لشکر پرداختند.»
نویسنده در توصیف بهار همان سال میگوید:
«چگونه بهاری که از شکوفه و ازهارش، رنگ و بوی بی وفایی پیدا و چه نوروزی که از گل رعنایش شیوه دورویی هویدا؟! گیسوی سنبلش مانند اوضاع اهل زمانه پریشان و نغمه بلبلش چون فریاد بوم شوم کاهنده دل و جان.. نهالش را به جز میوه تلخ کامی ثمری و شجرش را سوای ثمر ناکامی بار و بری نه... در زیر هر گل برگش هزار خار حسرت نهفته و بر روی هر برگ سبزش صد مار جعفری خفته. بنفشه را جامه کبود سوگواری در بر و زنبقش را دشنه برهنه بی رحمی بر کمر..
بهارش گل نا آشنایی را گلشن و رنگ وبوی بیوفایی را نشیمن.. گویا که گلشن از مستوری عالم غیب خبر داشت که یک روز لبش بخنده شادمانی نشکفت و همانا که بلبلش از ظهور حوادث زمانه غدار مطلع بود که بقانون کامرانی دمی سرود نگفت..
در این بهار گلی بر مراد کسی نشکفت
به های های نشستند تا بهار دگر...»
@Doroodfaraman
آخرین عیدی که شاهان #زندیه در شیراز نوروز را جشن گرفتند در سال ۱۱۷۰ه.ش بود. این متن کوتاه از تاریخ گیتی گشا، به عیدی دادن لطفعلی خان به درباریان و سران سپاه اشاره میکند.. و منظور از عمارت مبارکات، دیوانخانه زندیه میباشد.. سالی که با خیانت حاج ابراهیم کلانتر، درهای ظلم و ستم بر روی خاندان زند گشوده شد..
«نواب جهانبانی در عمارت مبارکات بسط بساط کامرانی فرموده، قفل از درِ گنجینه و بند از ابواب مخازن سخا و نعم بدست احسان گشوده، جیب و کنار خاصان درگاه را از نقود کامل و برو دوش سران سپاه را از بوارق خلعتهای فاخر، رشک گلزار ابراهیم فرمودند..
بعد از انقضای جشن نوروزی، این جهانبان کشور فیروزی، بفکر بساق عراق و بقلع مواد فتنه جویان سراپا نفاق(منظور قاجاریه) افتاده، به تهیه اسباب سفر و سرانجام سراپرده و چادر و تدارک گرز و مفغر و تیغ و خنجر و اجتماع سپاه و لشکر پرداختند.»
نویسنده در توصیف بهار همان سال میگوید:
«چگونه بهاری که از شکوفه و ازهارش، رنگ و بوی بی وفایی پیدا و چه نوروزی که از گل رعنایش شیوه دورویی هویدا؟! گیسوی سنبلش مانند اوضاع اهل زمانه پریشان و نغمه بلبلش چون فریاد بوم شوم کاهنده دل و جان.. نهالش را به جز میوه تلخ کامی ثمری و شجرش را سوای ثمر ناکامی بار و بری نه... در زیر هر گل برگش هزار خار حسرت نهفته و بر روی هر برگ سبزش صد مار جعفری خفته. بنفشه را جامه کبود سوگواری در بر و زنبقش را دشنه برهنه بی رحمی بر کمر..
بهارش گل نا آشنایی را گلشن و رنگ وبوی بیوفایی را نشیمن.. گویا که گلشن از مستوری عالم غیب خبر داشت که یک روز لبش بخنده شادمانی نشکفت و همانا که بلبلش از ظهور حوادث زمانه غدار مطلع بود که بقانون کامرانی دمی سرود نگفت..
در این بهار گلی بر مراد کسی نشکفت
به های های نشستند تا بهار دگر...»
@Doroodfaraman
Forwarded from اِتحاد وَ سَربَرزی دورودفرامان🇮🇷
عیدی دادن "لطفعلی خان زند" به درباریان و سران سپاه...
آخرین عیدی که شاهان #زندیه در شیراز نوروز را جشن گرفتند در سال ۱۱۷۰ه.ش بود. این متن کوتاه از تاریخ گیتی گشا، به عیدی دادن لطفعلی خان به درباریان و سران سپاه اشاره میکند.. و منظور از عمارت مبارکات، دیوانخانه زندیه میباشد.. سالی که با خیانت حاج ابراهیم کلانتر، درهای ظلم و ستم بر روی خاندان زند گشوده شد..
«نواب جهانبانی در عمارت مبارکات بسط بساط کامرانی فرموده، قفل از درِ گنجینه و بند از ابواب مخازن سخا و نعم بدست احسان گشوده، جیب و کنار خاصان درگاه را از نقود کامل و برو دوش سران سپاه را از بوارق خلعتهای فاخر، رشک گلزار ابراهیم فرمودند..
بعد از انقضای جشن نوروزی، این جهانبان کشور فیروزی، بفکر بساق عراق و بقلع مواد فتنه جویان سراپا نفاق(منظور قاجاریه) افتاده، به تهیه اسباب سفر و سرانجام سراپرده و چادر و تدارک گرز و مفغر و تیغ و خنجر و اجتماع سپاه و لشکر پرداختند.»
نویسنده در توصیف بهار همان سال میگوید:
«چگونه بهاری که از شکوفه و ازهارش، رنگ و بوی بی وفایی پیدا و چه نوروزی که از گل رعنایش شیوه دورویی هویدا؟! گیسوی سنبلش مانند اوضاع اهل زمانه پریشان و نغمه بلبلش چون فریاد بوم شوم کاهنده دل و جان.. نهالش را به جز میوه تلخ کامی ثمری و شجرش را سوای ثمر ناکامی بار و بری نه... در زیر هر گل برگش هزار خار حسرت نهفته و بر روی هر برگ سبزش صد مار جعفری خفته. بنفشه را جامه کبود سوگواری در بر و زنبقش را دشنه برهنه بی رحمی بر کمر..
بهارش گل نا آشنایی را گلشن و رنگ وبوی بیوفایی را نشیمن.. گویا که گلشن از مستوری عالم غیب خبر داشت که یک روز لبش بخنده شادمانی نشکفت و همانا که بلبلش از ظهور حوادث زمانه غدار مطلع بود که بقانون کامرانی دمی سرود نگفت..
در این بهار گلی بر مراد کسی نشکفت
به های های نشستند تا بهار دگر...»
@Doroodfaraman
آخرین عیدی که شاهان #زندیه در شیراز نوروز را جشن گرفتند در سال ۱۱۷۰ه.ش بود. این متن کوتاه از تاریخ گیتی گشا، به عیدی دادن لطفعلی خان به درباریان و سران سپاه اشاره میکند.. و منظور از عمارت مبارکات، دیوانخانه زندیه میباشد.. سالی که با خیانت حاج ابراهیم کلانتر، درهای ظلم و ستم بر روی خاندان زند گشوده شد..
«نواب جهانبانی در عمارت مبارکات بسط بساط کامرانی فرموده، قفل از درِ گنجینه و بند از ابواب مخازن سخا و نعم بدست احسان گشوده، جیب و کنار خاصان درگاه را از نقود کامل و برو دوش سران سپاه را از بوارق خلعتهای فاخر، رشک گلزار ابراهیم فرمودند..
بعد از انقضای جشن نوروزی، این جهانبان کشور فیروزی، بفکر بساق عراق و بقلع مواد فتنه جویان سراپا نفاق(منظور قاجاریه) افتاده، به تهیه اسباب سفر و سرانجام سراپرده و چادر و تدارک گرز و مفغر و تیغ و خنجر و اجتماع سپاه و لشکر پرداختند.»
نویسنده در توصیف بهار همان سال میگوید:
«چگونه بهاری که از شکوفه و ازهارش، رنگ و بوی بی وفایی پیدا و چه نوروزی که از گل رعنایش شیوه دورویی هویدا؟! گیسوی سنبلش مانند اوضاع اهل زمانه پریشان و نغمه بلبلش چون فریاد بوم شوم کاهنده دل و جان.. نهالش را به جز میوه تلخ کامی ثمری و شجرش را سوای ثمر ناکامی بار و بری نه... در زیر هر گل برگش هزار خار حسرت نهفته و بر روی هر برگ سبزش صد مار جعفری خفته. بنفشه را جامه کبود سوگواری در بر و زنبقش را دشنه برهنه بی رحمی بر کمر..
بهارش گل نا آشنایی را گلشن و رنگ وبوی بیوفایی را نشیمن.. گویا که گلشن از مستوری عالم غیب خبر داشت که یک روز لبش بخنده شادمانی نشکفت و همانا که بلبلش از ظهور حوادث زمانه غدار مطلع بود که بقانون کامرانی دمی سرود نگفت..
در این بهار گلی بر مراد کسی نشکفت
به های های نشستند تا بهار دگر...»
@Doroodfaraman
زنگنه ایلی به بلندای تاریخ ایران، قوم لک و لکستان
ایل #زنگنه یکی از ایلات #قوم_لک است که ریشه در حماسه، تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم دوانیده و در تمامی دوران تاریخ این سرزمین راه سربلندی، صیانت و استقلال #ایران قد برافراشته و از خود سایه روشن بر جای گذاشتهاند.
زیستگاه ایل #زنگنه و طوایف وابسته به آن را باید در ماورای مرزهای کنونی و در سرزمین #ایران بزرگ جستجو کرد.
طایفه زنگنه دورویی ساکن در منطقه #دورودفرامان #لکستان
طبق روایات شنیده شده سینه به سینه از شهر کرمانشاه توسط حاکمان قبل از #زندیه به کنار رود ارس #آذربایجان کوچانده شدهاند. که #کریمخانزندلک دو هزار خانوار از آنها را دوباره کوچانیده و به خاک خودشان کرمانشاه میآورد.
بازماندگان آنها هنوز در کناره رود ارس باقی ماندهاند. اکنون این طایفه زنگنه در جنوب جاده اصلی کرمانشاه به تهران و در #شرق_کرمانشاه در منطقهای به اسم #دورودفرامان #لکستان سکونت دارند.
@Doroodfaraman
ایل #زنگنه یکی از ایلات #قوم_لک است که ریشه در حماسه، تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم دوانیده و در تمامی دوران تاریخ این سرزمین راه سربلندی، صیانت و استقلال #ایران قد برافراشته و از خود سایه روشن بر جای گذاشتهاند.
زیستگاه ایل #زنگنه و طوایف وابسته به آن را باید در ماورای مرزهای کنونی و در سرزمین #ایران بزرگ جستجو کرد.
طایفه زنگنه دورویی ساکن در منطقه #دورودفرامان #لکستان
طبق روایات شنیده شده سینه به سینه از شهر کرمانشاه توسط حاکمان قبل از #زندیه به کنار رود ارس #آذربایجان کوچانده شدهاند. که #کریمخانزندلک دو هزار خانوار از آنها را دوباره کوچانیده و به خاک خودشان کرمانشاه میآورد.
بازماندگان آنها هنوز در کناره رود ارس باقی ماندهاند. اکنون این طایفه زنگنه در جنوب جاده اصلی کرمانشاه به تهران و در #شرق_کرمانشاه در منطقهای به اسم #دورودفرامان #لکستان سکونت دارند.
@Doroodfaraman
واژه لاله (مُربی) در کتاب جیمز موریر
⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
در یکی از پستهای پیشین بحث میرزاحسین مربی خسرو پسر لطفعلیخان زند به میان آمد که گفتیم شاعر بسیار دانایی بوده، نزدیک به ۶۰۰ جلد کتاب نفیس در اختیار داشته، شاهنامهخوان بوده و یک شاهنامه ارزشمند داشته که شاید از زمان سلطان محمود غزنوی به او رسیده بوده است. در کتاب جونز که بخشی از خاطرات خود از زمانی که به نزد لطفعلی خان رفته بود را شامل میشود چنین آمده است که خسرو دلبند کوچک لطفعلیخان، میرزاحسین را لَلَه خطاب کرده است که یک لفظ لکیست. تلفظ لَلَه در فارسی به صورت لاله است که در کتاب جیمز موریر بهنام ایران، ارمنستان و آسیای صغیر به سال ۱۸۱۸ میلادی مختصری دربارۀ لاله ذکر شده است. موریر در صفحه ۱۱۰ کتابش دربارۀ بزرگان میگوید: "وقتی که بچههایشان به سن دو سالگی میرسید او را به لاله میسپردند". لاله نیز آن بچه را تا زمانی که بزرگ شده و تبدیل به یک مرد کامل میشد آموزش میداد.
ترجمه به لکی:
ئورگیردیا و لکیا:
اِ یَکی اژ پُستَل وَرین گَپ میرزاوسین، لَلَه خؤسِرو کؤرّ لؤطفلیخان زند کتی نوم، ئو وتموُن گئ شوریوَش فرهوُن بزوُنی بیه، نزیک اَر ۶۰۰ کتاو گروُن داشتیهسی، شهنوُمهخوَن بیە ئو شهنوُمه خو خوئینی داشتیهسی گئ هایتیر اژ دوره سلطان محمود غزنوی رسۊتیه بین. اِ کتاو جونز گئ بَشی اژ ویرمونَل ؤژ اژ هنی گئ چیهسه ارا لا لطفلیخان هایتیه نومیر، هونه وتیهسی گئ خؤسرو کورپه گؤجینە لطفَلیخان وَ لکیا وَ میرزاوسین وتیەسی لَلَه. دمهوش لَلَه و فارسیا ماوه لاله گئ اِ کتاو جیمز موریر و نوُم ایران، ارمنستان ئو آسیای گؤجر اِ سال ۱۸۱۸ گپ و گفت کؤِلی اِ باره لاله هنگتیه. موریر اِ پَرّه ۱۱۰ اژ کتاوی اِ باره خانخَوانینه موشی: "هنی گئ آیلهوُن بیهسه دؤ سالوُن داونەسه دس لالهوا". لالەیج اَ آیله تا هرگئ کلنگ بیاوا ئو بویا پیا نوُم پیای آموزشە میا.
د.داودی
⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
#زندیه #فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی #واژه_شناسی #لطفعلی_خان_زند #جیمز_موریه
https://www.instagram.com/p/CDd7XrNJCFN/?igshid=1swjpcge659ut
⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
در یکی از پستهای پیشین بحث میرزاحسین مربی خسرو پسر لطفعلیخان زند به میان آمد که گفتیم شاعر بسیار دانایی بوده، نزدیک به ۶۰۰ جلد کتاب نفیس در اختیار داشته، شاهنامهخوان بوده و یک شاهنامه ارزشمند داشته که شاید از زمان سلطان محمود غزنوی به او رسیده بوده است. در کتاب جونز که بخشی از خاطرات خود از زمانی که به نزد لطفعلی خان رفته بود را شامل میشود چنین آمده است که خسرو دلبند کوچک لطفعلیخان، میرزاحسین را لَلَه خطاب کرده است که یک لفظ لکیست. تلفظ لَلَه در فارسی به صورت لاله است که در کتاب جیمز موریر بهنام ایران، ارمنستان و آسیای صغیر به سال ۱۸۱۸ میلادی مختصری دربارۀ لاله ذکر شده است. موریر در صفحه ۱۱۰ کتابش دربارۀ بزرگان میگوید: "وقتی که بچههایشان به سن دو سالگی میرسید او را به لاله میسپردند". لاله نیز آن بچه را تا زمانی که بزرگ شده و تبدیل به یک مرد کامل میشد آموزش میداد.
ترجمه به لکی:
ئورگیردیا و لکیا:
اِ یَکی اژ پُستَل وَرین گَپ میرزاوسین، لَلَه خؤسِرو کؤرّ لؤطفلیخان زند کتی نوم، ئو وتموُن گئ شوریوَش فرهوُن بزوُنی بیه، نزیک اَر ۶۰۰ کتاو گروُن داشتیهسی، شهنوُمهخوَن بیە ئو شهنوُمه خو خوئینی داشتیهسی گئ هایتیر اژ دوره سلطان محمود غزنوی رسۊتیه بین. اِ کتاو جونز گئ بَشی اژ ویرمونَل ؤژ اژ هنی گئ چیهسه ارا لا لطفلیخان هایتیه نومیر، هونه وتیهسی گئ خؤسرو کورپه گؤجینە لطفَلیخان وَ لکیا وَ میرزاوسین وتیەسی لَلَه. دمهوش لَلَه و فارسیا ماوه لاله گئ اِ کتاو جیمز موریر و نوُم ایران، ارمنستان ئو آسیای گؤجر اِ سال ۱۸۱۸ گپ و گفت کؤِلی اِ باره لاله هنگتیه. موریر اِ پَرّه ۱۱۰ اژ کتاوی اِ باره خانخَوانینه موشی: "هنی گئ آیلهوُن بیهسه دؤ سالوُن داونەسه دس لالهوا". لالەیج اَ آیله تا هرگئ کلنگ بیاوا ئو بویا پیا نوُم پیای آموزشە میا.
د.داودی
⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
#زندیه #فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی #واژه_شناسی #لطفعلی_خان_زند #جیمز_موریه
https://www.instagram.com/p/CDd7XrNJCFN/?igshid=1swjpcge659ut
Instagram
Davoud Davoudi
واژه لاله (مُربی) در کتاب جیمز موریر ⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐ در یکی از پستهای پیشین بحث میرزاحسین مربی خسرو پسر لطفعلیخان زند به میان آمد که گفتیم شاعر بسیار دانایی بوده، نزدیک به ۶۰۰ جلد کتاب نفیس در اختیار داشته، شاهنامهخوان بوده و یک شاهنامه ارزشمند داشته که…
اصل و نسبِ کریمخانِ زند و ایلِ زند(از ایلاتِ لک)
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعضی برآنند که این طایفه زند را به جهتِ آن خوانند که زرتشت، محافظت از کتابِ زند و اوستا را به ایشان محول کرده بود... طایفهی زند اگرچه بسیار نیست و شعبهای است از لک ، لکن در میانِ سایرِ قبایل اعتباری عظیم و امتیازی خاص دارد...
📚بنمایه: تاریخ ایران سرجان ملکم، عهد قاجار، ترجمهی میرزا اسماعیل حیرت، رویهی ۵۱۹
#زند
#زندیه
#زند_لک
@Doroodfaraman
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعضی برآنند که این طایفه زند را به جهتِ آن خوانند که زرتشت، محافظت از کتابِ زند و اوستا را به ایشان محول کرده بود... طایفهی زند اگرچه بسیار نیست و شعبهای است از لک ، لکن در میانِ سایرِ قبایل اعتباری عظیم و امتیازی خاص دارد...
📚بنمایه: تاریخ ایران سرجان ملکم، عهد قاجار، ترجمهی میرزا اسماعیل حیرت، رویهی ۵۱۹
#زند
#زندیه
#زند_لک
@Doroodfaraman
Forwarded from اِتحاد وَ سَربَرزی دورودفرامان🇮🇷
اصل و نسبِ کریمخانِ زند و ایلِ زند(از ایلاتِ لک)
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعضی برآنند که این طایفه زند را به جهتِ آن خوانند که زرتشت، محافظت از کتابِ زند و اوستا را به ایشان محول کرده بود... طایفهی زند اگرچه بسیار نیست و شعبهای است از لک ، لکن در میانِ سایرِ قبایل اعتباری عظیم و امتیازی خاص دارد...
📚بنمایه: تاریخ ایران سرجان ملکم، عهد قاجار، ترجمهی میرزا اسماعیل حیرت، رویهی ۵۱۹
#زند
#زندیه
#زند_لک
@Doroodfaraman
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعضی برآنند که این طایفه زند را به جهتِ آن خوانند که زرتشت، محافظت از کتابِ زند و اوستا را به ایشان محول کرده بود... طایفهی زند اگرچه بسیار نیست و شعبهای است از لک ، لکن در میانِ سایرِ قبایل اعتباری عظیم و امتیازی خاص دارد...
📚بنمایه: تاریخ ایران سرجان ملکم، عهد قاجار، ترجمهی میرزا اسماعیل حیرت، رویهی ۵۱۹
#زند
#زندیه
#زند_لک
@Doroodfaraman
Forwarded from اِتحاد وَ سَربَرزی دورودفرامان🇮🇷
اصل و نسبِ کریمخانِ زند و ایلِ زند(از ایلاتِ لک)
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعضی برآنند که این طایفه زند را به جهتِ آن خوانند که زرتشت، محافظت از کتابِ زند و اوستا را به ایشان محول کرده بود... طایفهی زند اگرچه بسیار نیست و شعبهای است از لک ، لکن در میانِ سایرِ قبایل اعتباری عظیم و امتیازی خاص دارد...
📚بنمایه: تاریخ ایران سرجان ملکم، عهد قاجار، ترجمهی میرزا اسماعیل حیرت، رویهی ۵۱۹
#زند
#زندیه
#زند_لک
@Doroodfaraman
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعضی برآنند که این طایفه زند را به جهتِ آن خوانند که زرتشت، محافظت از کتابِ زند و اوستا را به ایشان محول کرده بود... طایفهی زند اگرچه بسیار نیست و شعبهای است از لک ، لکن در میانِ سایرِ قبایل اعتباری عظیم و امتیازی خاص دارد...
📚بنمایه: تاریخ ایران سرجان ملکم، عهد قاجار، ترجمهی میرزا اسماعیل حیرت، رویهی ۵۱۹
#زند
#زندیه
#زند_لک
@Doroodfaraman