گفت‌وشنود
4.89K subscribers
3.03K photos
1.16K videos
2 files
1.44K links
در صفحه‌ی «گفت‌وشنود» مطالبی مربوط‌به «رواداری، مدارا و هم‌زیستی بین اعضای جامعه با باورهای مختلف» منتشر می‌شود.
https://dialog.tavaana.org/
Instagram.com/dialogue1402
Twitter.com/dialogue1402
Facebook.com/1402dialogue
Download Telegram
سیدجواد ذبیحی در سال ۱۳۰۹ در تهران به دنیا آمد. خواننده آوازهای اصیل ایرانی و نیز دعاهای مذهبی بود. او پیش از انقلاب اسلامی، سال‌ها برنامه‌های مذهبی در رادیو را اجرا می‌کرد و بسیاری او را با دعای سحر در ماه رمضان می‌شناسند. او در پیش از انقلاب اسلامی در دربار هم حضور یافته بود و به اجرای مناجات مذهبی پرداخته بود.

ذبیحی که نزد انقلابیون مسلمان به «بلبل شاه» مشهور بود، پس از انقلاب اسلامی مدتی کوتاه زندانی شد. اما پس از آزادی، در تیر ۱۳۵۹ چند نفری به سراغ او رفتند و به بهانه اجرای مراسمی مذهبی او را همراه خود بردند و در بیابانی در اطراف تهران به صورت فجیع به قتل رساندند. پس از این بود که گروهی موسوم به شاهین در تماس با تحریریه روزنامه ی اطلاعات، قتل سید جواد ذبیحی را به دلیل مداحی و مناجات‌خوانی در رادیوی حکومت شاهنشاهی به گردن گرفتند.

«صادق خلخالی» نیز بعدها در سال ۱۳۸۰ در کتاب خاطرات خود، ذبیحی را از ده‌ها تن افرادی دانست که به حکم خود، آن‌ها را اعدام انقلابی کرده بود.خلخالی او را «ثناگوی دربار» نامیده بود.

جمهوری اسلامی بدو پیروزی تاکنون، حذف فیزیکی مخالفان سیاسی خود، فعالان اقلیت‌های مذهبی و نویسندگان دگراندیش را نیز در دستور کار خود داشته است.

- برگرفته از آموزشکده توانا

#جواد_ذبیحی #انقلاب۵۷ #خلخالی #اعدام_انقلابی #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
شاپور مرکزی در سال ۱۳۰۸ به دنیا آمد. او که از بهائیان شمال کشور بود، در سال‌های پس از انقلاب ۵۷ به فعالیت در جامعه بهایی ادامه داد و یکی از اعضای شورای ملی بهائیان ایران شد.

شاپور در ماه‌های بازداشت بسیار شکنجه شد. گفته می‌شود از یک چشم نابینا شده بود و دنده‌های سینه‌اش نیز شکسته شده بود. فرزندش می‌گوید که در آخرین ملاقات نتوانسته بود پدرش را بغل کند چون دنده‌هایش را شکسته بودند. او در مهرماه ۱۳۶۳ در زندان اوین اعدام شد.

شاپور مرکزی که طبع شعر نیز داشت در روزهای قبل از اعدام این شعر را برای همسرش - پری - سروده بود: «پری‌ام قسم به یزدان / به ولا و عشق و ایمان / به دو چشم مست جانان / به شهادت شهیدان / به دماء و درد و زندان / به خشونت نگهبان / که همیشه دارمت دوست

به خدای حی دادار / به عطا و لطف دلدار / به صفای دشت و گلزار / به دلی که می دهد یار / به صدای گریه زار / که رسد ز پشت دیوار / که همیشه دارمت دوست

به دل ِ من ِ گرفتار / به دل ِ حزین و بیمار / پریم قسم به یزدان / به ولا و عشق و ایمان / که همیشه دارمت دوست».

#گفتگو_توانا #بهاییان #آزادی_مذهب #انقلاب۵۷ #جمهوری_اسلامی #جمهوری_اعدام

@Dialogue1402
شاپور مرکزی در سال ۱۳۰۸ به دنیا آمد. او که از بهائیان شمال کشور بود، در سال‌های پس از انقلاب ۵۷ به فعالیت در جامعه بهایی ادامه داد و یکی از اعضای شورای ملی بهائیان ایران شد.

شاپور در ماه‌های بازداشت بسیار شکنجه شد. گفته می‌شود از یک چشم نابینا شده بود و دنده‌های سینه‌اش نیز شکسته شده بود. فرزندش می‌گوید که در آخرین ملاقات نتوانسته بود پدرش را بغل کند چون دنده‌هایش را شکسته بودند. او در مهرماه ۱۳۶۳ در زندان اوین اعدام شد.

شاپور مرکزی که طبع شعر نیز داشت در روزهای قبل از اعدام این شعر را برای همسرش - پری - سروده بود: «پری‌ام قسم به یزدان / به ولا و عشق و ایمان / به دو چشم مست جانان / به شهادت شهیدان / به دماء و درد و زندان / به خشونت نگهبان / که همیشه دارمت دوست

به خدای حی دادار / به عطا و لطف دلدار / به صفای دشت و گلزار / به دلی که می دهد یار / به صدای گریه زار / که رسد ز پشت دیوار / که همیشه دارمت دوست

به دل ِ من ِ گرفتار / به دل ِ حزین و بیمار / پریم قسم به یزدان / به ولا و عشق و ایمان / که همیشه دارمت دوست».

#گفتگو_توانا #بهاییان #آزادی_مذهب #انقلاب۵۷ #جمهوری_اسلامی #جمهوری_اعدام

@Dialogue1402