علی دشتی، پژوهشگر، نویسنده، اندیشمند، مترجم، منتقد ادبی، روزنامهنگار، دیپلمات ایرانی و از اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنای ایران در دوره پهلوی بود. وی همچنین در دورهای سفیر دولت شاهنشاهی ایران در مصر شد. علی دشتی پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در حالیکه در میانه دههٔ هشتاد زندگیاش بود، دستگیر، زندانی، شکنجه و در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام نوشتن کتاب «۲۳ سال» و نقد اسلام، به اعدام محکوم شد.
بنا بر گفتهی احسان نراقی، او در بیمارستان جم از وی تقاضای قرص سیانور کردهبود تا از تحقیر و زجر شکنجه در زندان رهایی یابد. علی دشتی در سال ۶۰ در بیمارستان جم درگذشت.
سرگذشت علی دشتی نمونهای است از نگاه معممها و سیستم قضایی جمهوری اسلامی به پژوهش و پژوهشگرانی که ضمن رعایت اسلوب علمی و اخلاقی، به نقد مذهب پرداختهاند!
#علی_دشتی #نقد_اسلام #کتاب_۲۳_سال #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
بنا بر گفتهی احسان نراقی، او در بیمارستان جم از وی تقاضای قرص سیانور کردهبود تا از تحقیر و زجر شکنجه در زندان رهایی یابد. علی دشتی در سال ۶۰ در بیمارستان جم درگذشت.
سرگذشت علی دشتی نمونهای است از نگاه معممها و سیستم قضایی جمهوری اسلامی به پژوهش و پژوهشگرانی که ضمن رعایت اسلوب علمی و اخلاقی، به نقد مذهب پرداختهاند!
#علی_دشتی #نقد_اسلام #کتاب_۲۳_سال #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احمد کسروی
دیگرینامه
اپیزود بیستم
… من «میراحمد چهارم بودم که چهارشنبه، هشتم مهرماه ۱۲۶۹ خورشیدی متولد شدم.»
داستان زندگی این میراحمد چهارم چنان رقم خورد که بیشتر منتقد جریانهای اصلی جامعه خود، از جمله منتقد تندوتیز مذهب شیعه باشد تا آنکه نقش مرجعی شیعی برای مردم را ایفا کند.
او در همین نوشته زندگانی من یادآوری میکند که پدرش اگرچه مرد معتقدی بوده، اما به ملاها خوشبین نبوده است. هرگز روضهخوانها را به منزلش راه نداده و موافق سفرهای پرخرج و دورودراز به کربلا برای زیارت نبوده است و معتقد بوده که این پولها را باید صرف نیازمندان کرد. کسروی میگوید که پدرش در آخرین دقایقی که زنده بود، وصیت کرد که «پسر من میراحمد درس بخواند؛ همیشه باید یک عالمی در خانواده ما باشد. ولی نان ملایی نخورد. نان ملایی شرک است.»
یکی از مهمترین مشخصههای احمد کسروی، توجه ویژهاش به زبان و پدیدههای زبانی بود. معلمین او در مکتبخانه فارسی نمیدانستند و به ترکی آموزش میدادند و به گفته او، حتی عربی را هم مسلط نبودند. میراحمد جوان داستان ما، در مکتبخانههایی تربیت پیدا کرد که کیفیت آموزشی پایینی داشتند و خود او مینویسد که…
برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-20/
برای شنیدن این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/HR_WWYS5Lec?si=kVSldEeo_Y8nBqXm
و برای شنیدن این اپیزود در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/680483741
و برای شنیدن این اپیزود در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/wvcJh
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #نقد_دین #دگردینی #دگرباشی #شیعی_گری #نقد_شیعه #نقد_اسلام #نقادی #احمد_کسروی #ترور #تروریسم
@Dialogue1402
دیگرینامه
اپیزود بیستم
… من «میراحمد چهارم بودم که چهارشنبه، هشتم مهرماه ۱۲۶۹ خورشیدی متولد شدم.»
داستان زندگی این میراحمد چهارم چنان رقم خورد که بیشتر منتقد جریانهای اصلی جامعه خود، از جمله منتقد تندوتیز مذهب شیعه باشد تا آنکه نقش مرجعی شیعی برای مردم را ایفا کند.
او در همین نوشته زندگانی من یادآوری میکند که پدرش اگرچه مرد معتقدی بوده، اما به ملاها خوشبین نبوده است. هرگز روضهخوانها را به منزلش راه نداده و موافق سفرهای پرخرج و دورودراز به کربلا برای زیارت نبوده است و معتقد بوده که این پولها را باید صرف نیازمندان کرد. کسروی میگوید که پدرش در آخرین دقایقی که زنده بود، وصیت کرد که «پسر من میراحمد درس بخواند؛ همیشه باید یک عالمی در خانواده ما باشد. ولی نان ملایی نخورد. نان ملایی شرک است.»
یکی از مهمترین مشخصههای احمد کسروی، توجه ویژهاش به زبان و پدیدههای زبانی بود. معلمین او در مکتبخانه فارسی نمیدانستند و به ترکی آموزش میدادند و به گفته او، حتی عربی را هم مسلط نبودند. میراحمد جوان داستان ما، در مکتبخانههایی تربیت پیدا کرد که کیفیت آموزشی پایینی داشتند و خود او مینویسد که…
برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-20/
برای شنیدن این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/HR_WWYS5Lec?si=kVSldEeo_Y8nBqXm
و برای شنیدن این اپیزود در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/680483741
و برای شنیدن این اپیزود در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/wvcJh
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #نقد_دین #دگردینی #دگرباشی #شیعی_گری #نقد_شیعه #نقد_اسلام #نقادی #احمد_کسروی #ترور #تروریسم
@Dialogue1402