آتئیسم؛ باور به بیخدایی یا خداناباوری
مفهوم آتئیسم که امروزه در فارسی معادلهای بسیاری، مانند خداناباوری، بیباوری یا بیخدایی دارد، احتمالا قدمتی به اندازه خود مفهوم خدا دارد و امروزه، مانند خود مفهوم خدا که پیچیدگیاش مورد بحث قرار گرفته است، خداناباوری نیز از جنبهها، ابعاد و نقطه نظرات گوناگون فلسفی، جامعهشناختی و روانشناختی مورد بحث قرار میگیرد.
مفهوم دیگری که بسیاری از اوقات در کنار آتئیسم قرار میگیرد، و البته تفاوتهایی با آن دارد، آگنوستیسم است که معنی آن عدم رد و عدم باور به خداست. دلیل اینکه در بسیاری اوقات این دو مفهوم در کنار هم به کار میروند، همان بدیهیانگاشتن وجود خدا و باور به او است.
در وبسایت گفتوشنود بیشتر بخوانید و ببینید:
https://dialog.tavaana.org/atheism/
#مدارا #حقوق_خداناباوران #خداباوری #جمهوری_اسلامی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
مفهوم آتئیسم که امروزه در فارسی معادلهای بسیاری، مانند خداناباوری، بیباوری یا بیخدایی دارد، احتمالا قدمتی به اندازه خود مفهوم خدا دارد و امروزه، مانند خود مفهوم خدا که پیچیدگیاش مورد بحث قرار گرفته است، خداناباوری نیز از جنبهها، ابعاد و نقطه نظرات گوناگون فلسفی، جامعهشناختی و روانشناختی مورد بحث قرار میگیرد.
مفهوم دیگری که بسیاری از اوقات در کنار آتئیسم قرار میگیرد، و البته تفاوتهایی با آن دارد، آگنوستیسم است که معنی آن عدم رد و عدم باور به خداست. دلیل اینکه در بسیاری اوقات این دو مفهوم در کنار هم به کار میروند، همان بدیهیانگاشتن وجود خدا و باور به او است.
در وبسایت گفتوشنود بیشتر بخوانید و ببینید:
https://dialog.tavaana.org/atheism/
#مدارا #حقوق_خداناباوران #خداباوری #جمهوری_اسلامی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
آمار مشخص و دقیقی از شمار افرادی که خود را «بیخدا، آتئیست یا ندانمگرا» معرفی میکنند، در ایران و بسیاری دیگر از کشورهای اسلامی وجود ندارد. در ایران، جمهوری اسلامی بیخدایان را به رسمیت نمیشناسد و در صورت افشای اعتقاد، افراد آتئیست با خطر مجازات مرگ مواجه خواهند بود. به همین سبب واضح است که این گروه از افراد حتی با نزدیکترین و مورد اعتمادترین آدمهای زندگیشان درباره عقاید خود وارد گفتوگو نشوند.
اگر در ایران اقلیتهای مذهبی همچون بهاییان با تبعیضهای سیستماتیک از ابتداییترین حقوق شهروندی خود محروم میشوند، «خداناباوران و بیدینان» ایرانی حتی در زمره اقلیتهای دینی هم قرار نمیگیرند تا دستکم برخی از حقوق شهروندی خود را داشته باشند.
در وبسایت گفتوشنود بیشتر بخوانید:
https://dialog.tavaana.org/iranian_non-believer/
#گفتگو_توانا #حقوق_خداناباوران #خداباوری #دین_ناباوران
@Dialogue1402
اگر در ایران اقلیتهای مذهبی همچون بهاییان با تبعیضهای سیستماتیک از ابتداییترین حقوق شهروندی خود محروم میشوند، «خداناباوران و بیدینان» ایرانی حتی در زمره اقلیتهای دینی هم قرار نمیگیرند تا دستکم برخی از حقوق شهروندی خود را داشته باشند.
در وبسایت گفتوشنود بیشتر بخوانید:
https://dialog.tavaana.org/iranian_non-believer/
#گفتگو_توانا #حقوق_خداناباوران #خداباوری #دین_ناباوران
@Dialogue1402
اگر آنها که به وجود خدا باوری ندارند میخواستند قصههای آموزنده تعریف کنند، قصههای آنها در مقایسه با قصههای کتب مقدس که حول باور به خداوند میگردد، چه کیفیتی پیدا میکرد!؟ فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهایست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها: چطور میتوان ادعا کرد که خدایی هست!؟
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقهی راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی آند، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتاً مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همهی ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی به زودی میرسد. اما انتظار آنها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند و یا به مرور از سرما و گرسنگی جان میدادند!
خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر ما که در آسمان است» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد! آنها که ایمان محکمتری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن همتیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
یکی از بچههای جوان، وقتی از رفیقش شنید که باید همچنان به نجات از سوی پدر آسمانی ایمان داشت، به سقف کابین شکستهی هواپیما، بالای سر خود اشاره کرد و گفت که آسمان من و سقفش همینجاست! و به بچههایی امید دارم که با پنجرهی شکستهی هواپیما، گوشت تن رفقای از دسترفته را میکنند و لقمه درست میکنند! او به کسی ایمان داشت که در دقایق آخر زندگیاش، کاغذی نوشت تا رضایت خاطر خود را از خورده شدن پس از مرگ توسط دوستانش ابراز کرده باشد. او که میخواست دوستانش بدون عذاب وجدان از تن او بخورند، در نامهاش نوشته بود: «هیچ عشقی از این بالاتر نیست که فدای دوستانت شوی!»
در غیاب عیسی مسیحِ داستانهایِ مذهبی که خود را فدیهی انسانها کرد تا آنها را برهاند، آنها به عیسای یکدیگر تبدیل شدند و از گوشت تن خود، یکدیگر را تغذیه کردند تا از حادثهای مرگآفرین و شکنجهبار، رهایی یابند. تیم پژوهشی گفتوشنود، تماشای این فیلم خوشساخت، محصول اسپانیا، به کارگردانی جی.ای. بایونا را به همهی علاقهمندان به مباحث الهیاتی پیشنهاد میکند. «انجمن برف» از شبکهی نتفلیکس، در حال پخش است.
#خداباوری #خداناباوری #دین #باور_دینی #ایمان #متافیزیک #معجزه #بقاء #آدم_خواری #کانیبالیسم
@Dialogue1402
https://x.com/dialogue1402/status/1753473309486772654?s=46
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقهی راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی آند، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتاً مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همهی ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی به زودی میرسد. اما انتظار آنها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند و یا به مرور از سرما و گرسنگی جان میدادند!
خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر ما که در آسمان است» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد! آنها که ایمان محکمتری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن همتیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
یکی از بچههای جوان، وقتی از رفیقش شنید که باید همچنان به نجات از سوی پدر آسمانی ایمان داشت، به سقف کابین شکستهی هواپیما، بالای سر خود اشاره کرد و گفت که آسمان من و سقفش همینجاست! و به بچههایی امید دارم که با پنجرهی شکستهی هواپیما، گوشت تن رفقای از دسترفته را میکنند و لقمه درست میکنند! او به کسی ایمان داشت که در دقایق آخر زندگیاش، کاغذی نوشت تا رضایت خاطر خود را از خورده شدن پس از مرگ توسط دوستانش ابراز کرده باشد. او که میخواست دوستانش بدون عذاب وجدان از تن او بخورند، در نامهاش نوشته بود: «هیچ عشقی از این بالاتر نیست که فدای دوستانت شوی!»
در غیاب عیسی مسیحِ داستانهایِ مذهبی که خود را فدیهی انسانها کرد تا آنها را برهاند، آنها به عیسای یکدیگر تبدیل شدند و از گوشت تن خود، یکدیگر را تغذیه کردند تا از حادثهای مرگآفرین و شکنجهبار، رهایی یابند. تیم پژوهشی گفتوشنود، تماشای این فیلم خوشساخت، محصول اسپانیا، به کارگردانی جی.ای. بایونا را به همهی علاقهمندان به مباحث الهیاتی پیشنهاد میکند. «انجمن برف» از شبکهی نتفلیکس، در حال پخش است.
#خداباوری #خداناباوری #دین #باور_دینی #ایمان #متافیزیک #معجزه #بقاء #آدم_خواری #کانیبالیسم
@Dialogue1402
https://x.com/dialogue1402/status/1753473309486772654?s=46
X (formerly Twitter)
گفتوشنود (@Dialogue1402) on X
اگر آنها که به وجود خدا باوری ندارند میخواستند قصههای آموزنده تعریف کنند، قصههای آنها در مقایسه با قصههای کتب مقدس که حول باور به خداوند میگردد، چه کیفیتی پیدا میکرد!؟ فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهایست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا در کشورهای اسکاندیناوی خداباوری کمتر است؟
▪️سخنان دکتر حسن باقرینیا را در ارتباط با این موضوع بشنوید.
پژوهشها نشان میدهد که بین وضعیت اقتصادی، سن و جنسیت با خداباوری رابطه وجود دارد.
انسانها هرچه بیشتر در زندگی گرفتار ناامنی باشند، تمایل به خداباوری به ویژه خدایی که حمایتگر است و مشکلات را حل میکند، بیشتر خواهد شد.
البته پرسشهای هستی شناختی احتمالا همواره با انسان خواهند بود اما باور به خدا آن هم یک خدایمشکل گشا میتواند علل روانشناختی داشته باشد؛ انسانها در جستجوی امنیت هستند و اگر این فضای امن و حمایتگر فراهم نباشد با خلق موجودی خیالی، نیاز خود به امنیت را پاسخ خواهند داد.
#خداباوری #مذهب #اسکاندیناوی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
▪️سخنان دکتر حسن باقرینیا را در ارتباط با این موضوع بشنوید.
پژوهشها نشان میدهد که بین وضعیت اقتصادی، سن و جنسیت با خداباوری رابطه وجود دارد.
انسانها هرچه بیشتر در زندگی گرفتار ناامنی باشند، تمایل به خداباوری به ویژه خدایی که حمایتگر است و مشکلات را حل میکند، بیشتر خواهد شد.
البته پرسشهای هستی شناختی احتمالا همواره با انسان خواهند بود اما باور به خدا آن هم یک خدایمشکل گشا میتواند علل روانشناختی داشته باشد؛ انسانها در جستجوی امنیت هستند و اگر این فضای امن و حمایتگر فراهم نباشد با خلق موجودی خیالی، نیاز خود به امنیت را پاسخ خواهند داد.
#خداباوری #مذهب #اسکاندیناوی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
اگر آنها که به وجود خدا باوری ندارند میخواستند قصههای آموزنده تعریف کنند، قصههای آنها در مقایسه با قصههای کتب مقدس که حول باور به خداوند میگردد، چه کیفیتی پیدا میکرد!؟ فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهایست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها: چطور میتوان ادعا کرد که خدایی هست!؟
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقهی راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی آند، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتاً مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همهی ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی به زودی میرسد.
خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر ما که در آسمان است» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
یکی از بچههای جوان، وقتی از رفیقش شنید که باید همچنان به نجات از سوی پدر آسمانی ایمان داشت، به سقف کابین شکستهی هواپیما، بالای سر خود اشاره کرد و گفت که آسمان من و سقفش همینجاست! و به بچههایی امید دارم که با پنجرهی شکستهی هواپیما، گوشت تن رفقای از دسترفته را میکنند و لقمه درست میکنند!
در غیاب عیسی مسیحِ داستانهایِ مذهبی که خود را فدیهی انسانها کرد تا آنها را برهاند، آنها به عیسای یکدیگر تبدیل شدند…
برای خواندن متن کامل معرفی این فیلم، به صفحهی گفتوشنود مراجعه. کنید:
https://dialog.tavaana.org/society-of-the-snow
#خداباوری #خداناباوری #دین #باور_دینی #ایمان #متافیزیک #معجزه #بقاء #آدم_خواری #کانیبالیسم
@Dialogue1402
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقهی راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرود آوردن هواپیما در ارتفاعات برفی آند، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتاً مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همهی ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی به زودی میرسد.
خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر ما که در آسمان است» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
یکی از بچههای جوان، وقتی از رفیقش شنید که باید همچنان به نجات از سوی پدر آسمانی ایمان داشت، به سقف کابین شکستهی هواپیما، بالای سر خود اشاره کرد و گفت که آسمان من و سقفش همینجاست! و به بچههایی امید دارم که با پنجرهی شکستهی هواپیما، گوشت تن رفقای از دسترفته را میکنند و لقمه درست میکنند!
در غیاب عیسی مسیحِ داستانهایِ مذهبی که خود را فدیهی انسانها کرد تا آنها را برهاند، آنها به عیسای یکدیگر تبدیل شدند…
برای خواندن متن کامل معرفی این فیلم، به صفحهی گفتوشنود مراجعه. کنید:
https://dialog.tavaana.org/society-of-the-snow
#خداباوری #خداناباوری #دین #باور_دینی #ایمان #متافیزیک #معجزه #بقاء #آدم_خواری #کانیبالیسم
@Dialogue1402
اگر آنها که به وجود خدا باوری ندارند، میخواستند قصههای آموزنده تعریف کنند. قصههای آنها در مقایسه با قصههای کتب مقدس که حول باور به خداوند میگردد، چه کیفیتی پیدا میکرد!؟
فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهای ست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها، اینکه «چطور میتوان ادعا کرد که خدایی هست!؟»
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقه راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرودآوردن هواپیما در ارتفاعات برفی «آند»، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتا مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همه ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی بهزودی میرسد.
اما انتظار آنها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند یا به مرور از سرما و گرسنگی جان میدادند! خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر آسمانی» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد!
آنها که ایمان محکمتری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن همتیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید در:
https://dialog.tavaana.org/movie-2-society-of-the-snow/
#خداباوری #خداناباوری #مسیحیت #کانیبالیسم #آدمخواری #عشاء_ربانی #گوشتخواری #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهای ست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها، اینکه «چطور میتوان ادعا کرد که خدایی هست!؟»
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقه راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرودآوردن هواپیما در ارتفاعات برفی «آند»، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتا مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همه ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی بهزودی میرسد.
اما انتظار آنها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند یا به مرور از سرما و گرسنگی جان میدادند! خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر آسمانی» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد!
آنها که ایمان محکمتری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن همتیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید در:
https://dialog.tavaana.org/movie-2-society-of-the-snow/
#خداباوری #خداناباوری #مسیحیت #کانیبالیسم #آدمخواری #عشاء_ربانی #گوشتخواری #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
فیلم "چیزهای بیچاره" یا سادهتر، «بیچارگان»، به کارگردانی یورگوس لانتیموس، با داستانی که در آن کمدی سیاه و عناصر فانتزی گنجانده شده، زن جوانی را نشان میدهد که توسط یک دانشمند غیرمتعارف به زندگی بازگردانده میشود. این فیلم، که بر اساس رمانی نوشته آلاسدایر گری ساخته شده، با مضامینی نظیر هویت، آزادی و محدودیتهای اجتماعی در هم آمیخته است و زمینهای برای تفسیرهای متفاوت، از جمله در رابطه با مسائل الهیاتی و خداناباوری، فراهم میکند.
شخصیتی که به نام "خدا" (یا گاد)، نمایانگر دکتر گادوین باکستر است که بلا باکستر را زنده میکند، فضایی را برای بحث در مورد مضامین آفرینش، کنترل و رهایی باز میکند. این تصویرسازی میتواند به عنوان نقدی به ساختارهای پدرسالارانه و اقتدار خداییای که بر زندگی و دانش اعمال میشود، تلقی شود. کنترل باکستر بر زندگی و فرایند یادگیری بلا، بازتابی از محدودیتهای گستردهتر اجتماعی است و به نوعی اشاره به امکان زیر سوال بردن هنجارها و اقتدارهای موجود، از جمله جزمیات دینی و علمی دارد.
فیلم در دورهی ویکتوریایی قرار دارد و با بررسی مضامین از طریق منظر بازگشت به زندگی (مفهوم مسیحی «رستاخیز»)، شکلگیری هویت و جستجو برای آزادی شخصی، با سوالات گستردهتری در مورد وجود انسانی و رابطه ما با اشکال خالق یا خدایی مرتبط میشود. هرچند "چیزهای بیچاره" به طور مستقیم با خداناباوری یا بحثهای الهیاتی درگیر نیست، اما دعوتی برای تأمل در استقلال، روشنگری و نقد نقشهای سنتی است که توسط جامعه و احتمالاً ساختارهای دینی یا متافیزیکی بر ما تحمیل میشود.
لانتیموس برای چالشبرانگیز کردن مخاطبان با روایتهای پیچیده و شخصیتهای اخلاقی مبهم شناخته شده است که مخاطبان را با داستانهای پیچیده و شخصیتهای اخلاقی مبهم به چالش بکشد و مرزهای روایت سنتی را جابجا کند. نمونهی از این روایتهای نامتعارف فیلم قبلی او «خرچنگ» است که…
برای مطالعهی یادداشت کامل به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/movie-3-poor-things/
تیم پژوهشی گفتوشنود تماشای این فیلم موفق را به علاقهمندان به مباحث الهیاتی و فلسفی پیشنهاد میکند.
#خدا #خداباوری #خداناباوری #طبیعت #خلقت #آفرینش #انسان #لانتیموس #گفتگو #رواداری
شخصیتی که به نام "خدا" (یا گاد)، نمایانگر دکتر گادوین باکستر است که بلا باکستر را زنده میکند، فضایی را برای بحث در مورد مضامین آفرینش، کنترل و رهایی باز میکند. این تصویرسازی میتواند به عنوان نقدی به ساختارهای پدرسالارانه و اقتدار خداییای که بر زندگی و دانش اعمال میشود، تلقی شود. کنترل باکستر بر زندگی و فرایند یادگیری بلا، بازتابی از محدودیتهای گستردهتر اجتماعی است و به نوعی اشاره به امکان زیر سوال بردن هنجارها و اقتدارهای موجود، از جمله جزمیات دینی و علمی دارد.
فیلم در دورهی ویکتوریایی قرار دارد و با بررسی مضامین از طریق منظر بازگشت به زندگی (مفهوم مسیحی «رستاخیز»)، شکلگیری هویت و جستجو برای آزادی شخصی، با سوالات گستردهتری در مورد وجود انسانی و رابطه ما با اشکال خالق یا خدایی مرتبط میشود. هرچند "چیزهای بیچاره" به طور مستقیم با خداناباوری یا بحثهای الهیاتی درگیر نیست، اما دعوتی برای تأمل در استقلال، روشنگری و نقد نقشهای سنتی است که توسط جامعه و احتمالاً ساختارهای دینی یا متافیزیکی بر ما تحمیل میشود.
لانتیموس برای چالشبرانگیز کردن مخاطبان با روایتهای پیچیده و شخصیتهای اخلاقی مبهم شناخته شده است که مخاطبان را با داستانهای پیچیده و شخصیتهای اخلاقی مبهم به چالش بکشد و مرزهای روایت سنتی را جابجا کند. نمونهی از این روایتهای نامتعارف فیلم قبلی او «خرچنگ» است که…
برای مطالعهی یادداشت کامل به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/movie-3-poor-things/
تیم پژوهشی گفتوشنود تماشای این فیلم موفق را به علاقهمندان به مباحث الهیاتی و فلسفی پیشنهاد میکند.
#خدا #خداباوری #خداناباوری #طبیعت #خلقت #آفرینش #انسان #لانتیموس #گفتگو #رواداری
اکس ماکینا
معرفی فیلم
میگوید اگر ماشینی هشیار مثل انسان تولید کرده باشی، آنگاه این بخشی از تاریخ خدایان خواهد بود؛ نه تاریخ انسان!
این را مرد جوان بیست و چند سالهای میگوید به نام کالب (Caleb) که کارمند ناتان (Nathan) است و در ویلای فوقالعاده زیبا و مجهز او برای شرکت در آزمایشی دعوت شده است.
آزمایش این است که به عنوان یک انسان تشخیص دهد که ربات هوشمندی که ناتان طراحی کرده، تا چه حد واقعا مانند انسان رفتار میکند. ناتان به کارمند شرکت خود که حالا میهمانش شده است، میگوید که حق انتشار خبر چنین کار بزرگی، برای خودش محفوظ است چرا که این خبر، تاریخ انسانها را به دوران جدیدی وارد خواهد کرد. همینجاست که کالب هوشمندانه یادآوری میکند که این در حقیقت چنان آغاز بزرگی خواهد بود که بهتر است تعبیر به تاریخ خدایان شود. انسانی که موفق شده چیزی مانند خود بسازد، دیگر نه انسان، بلکه مطابق با تاریخ و ادبیات کهن این انسان، دیگر یک خداست!
فیلم Ex Machine به لحاظ انواع داستانی، داخل در همان ژانر مشهور فرانکشتاین قرار میگیرد؛ چون صحبت بر سر این است که کسی موفق شده موجودی خارقالعاده مانند انسان بسازد. اما از آن نسخهی خام اولیه، نوشته مری شلی در قرن نوزدهم، تا داستان فیلم Ex Machina راه درازی طی شده است. در داستان فرانشتاین اثر مری شلی، انسان جدید از اجساد مردگان ساخته میشود اما رباتی که ناتان ساخته است، متکی بر جدیدترین دستاوردهای علم مواد (متالورژی) و تا آنجا که به پردازشگر این ربات مربوط میشود، متکی بر آخرین دستاوردهای هوش مصنوعی در علوم رایانهایست.
خود ناتان در آزمایشگاه تولیدی خود، کالب را اصلاح میکند وقتی که او از اصطلاحات کلاسیک نرمافزار و سختافزار بهره میگیرد؛ ناتان میگوید که یک خیسافزار (WetWare) ساخته است! او چیزی شبیه به مغز انسان را دست گرفته که آبی رنگ است و نقش مغز را برای رباتهای هوشمند بازی میکنند.
در تمامی داستانهایی از این نوع، موضوع پرورش یا خلق یک انسانواره، بلافاصله دلالتهای الهیاتی هم پیدا میکند. درست همانطور که هر پدری در یک خانوادهی کلاسیک، در معنای دقیق و تحتالفظی کلمه، «پروردگار» فرزندان خود است، یعنی آنها را از جهات مادی و معنوی پرورش میدهد، خالق یک ربات مانند ناتان هم «پروردگار» ماشین خود است و این ماشین اگر واقعا مانند انسان رفتار کند، طبیعتا بایست رفتاری مانند فرزندان با والدین از یک سو، و رفتاری مانند انسان با خداوند از سوی دیگر داشته باشد. بنابراین دیالوگها میان ناتان و کالب، حداقل دو لایه معنا دارد که در جریان فیلم ذهن تماشاگر را درگیر خواهد کرد: الف: الهیاتی ب: انسانشناختی
برای مطالعهی ادامه این یادداشت به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/movie-8-ex-mac…
#خدا #خداباوری #خداناباوری #الهیات #انسان #هوش_مصنوعی #ربات #پیدایش
@Dialogue1402
معرفی فیلم
میگوید اگر ماشینی هشیار مثل انسان تولید کرده باشی، آنگاه این بخشی از تاریخ خدایان خواهد بود؛ نه تاریخ انسان!
این را مرد جوان بیست و چند سالهای میگوید به نام کالب (Caleb) که کارمند ناتان (Nathan) است و در ویلای فوقالعاده زیبا و مجهز او برای شرکت در آزمایشی دعوت شده است.
آزمایش این است که به عنوان یک انسان تشخیص دهد که ربات هوشمندی که ناتان طراحی کرده، تا چه حد واقعا مانند انسان رفتار میکند. ناتان به کارمند شرکت خود که حالا میهمانش شده است، میگوید که حق انتشار خبر چنین کار بزرگی، برای خودش محفوظ است چرا که این خبر، تاریخ انسانها را به دوران جدیدی وارد خواهد کرد. همینجاست که کالب هوشمندانه یادآوری میکند که این در حقیقت چنان آغاز بزرگی خواهد بود که بهتر است تعبیر به تاریخ خدایان شود. انسانی که موفق شده چیزی مانند خود بسازد، دیگر نه انسان، بلکه مطابق با تاریخ و ادبیات کهن این انسان، دیگر یک خداست!
فیلم Ex Machine به لحاظ انواع داستانی، داخل در همان ژانر مشهور فرانکشتاین قرار میگیرد؛ چون صحبت بر سر این است که کسی موفق شده موجودی خارقالعاده مانند انسان بسازد. اما از آن نسخهی خام اولیه، نوشته مری شلی در قرن نوزدهم، تا داستان فیلم Ex Machina راه درازی طی شده است. در داستان فرانشتاین اثر مری شلی، انسان جدید از اجساد مردگان ساخته میشود اما رباتی که ناتان ساخته است، متکی بر جدیدترین دستاوردهای علم مواد (متالورژی) و تا آنجا که به پردازشگر این ربات مربوط میشود، متکی بر آخرین دستاوردهای هوش مصنوعی در علوم رایانهایست.
خود ناتان در آزمایشگاه تولیدی خود، کالب را اصلاح میکند وقتی که او از اصطلاحات کلاسیک نرمافزار و سختافزار بهره میگیرد؛ ناتان میگوید که یک خیسافزار (WetWare) ساخته است! او چیزی شبیه به مغز انسان را دست گرفته که آبی رنگ است و نقش مغز را برای رباتهای هوشمند بازی میکنند.
در تمامی داستانهایی از این نوع، موضوع پرورش یا خلق یک انسانواره، بلافاصله دلالتهای الهیاتی هم پیدا میکند. درست همانطور که هر پدری در یک خانوادهی کلاسیک، در معنای دقیق و تحتالفظی کلمه، «پروردگار» فرزندان خود است، یعنی آنها را از جهات مادی و معنوی پرورش میدهد، خالق یک ربات مانند ناتان هم «پروردگار» ماشین خود است و این ماشین اگر واقعا مانند انسان رفتار کند، طبیعتا بایست رفتاری مانند فرزندان با والدین از یک سو، و رفتاری مانند انسان با خداوند از سوی دیگر داشته باشد. بنابراین دیالوگها میان ناتان و کالب، حداقل دو لایه معنا دارد که در جریان فیلم ذهن تماشاگر را درگیر خواهد کرد: الف: الهیاتی ب: انسانشناختی
برای مطالعهی ادامه این یادداشت به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/movie-8-ex-mac…
#خدا #خداباوری #خداناباوری #الهیات #انسان #هوش_مصنوعی #ربات #پیدایش
@Dialogue1402
Dialog Project
معرفی فیلم ۸- اکس ماکینا یا فراماشین - Dialog Project
میگوید اگر ماشینی هشیار مثل انسان تولید کرده باشی، آنگاه این بخشی از تاریخ خدایان خواهد بود؛ نه تاریخ انسان! این را مرد جوان بیست و چند سالهای میگوید به نام کالب (Caleb) که کارمند ناتان (Nathan) است و در ویلای فوقالعاده زیبا و مجهز او برای شرکت در آزمایشی…
آتئیسم؛ باور به بیخدایی یا خداناباوری
مفهوم آتئیسم که امروزه در فارسی معادلهای بسیاری، مانند خداناباوری، بیباوری یا بیخدایی دارد، احتمالا قدمتی به اندازه خود مفهوم خدا دارد و امروزه، مانند خود مفهوم خدا که پیچیدگیاش مورد بحث قرار گرفته است، خداناباوری نیز از جنبهها، ابعاد و نقطه نظرات گوناگون فلسفی، جامعهشناختی و روانشناختی مورد بحث قرار میگیرد.
مفهوم دیگری که بسیاری از اوقات در کنار آتئیسم قرار میگیرد، و البته تفاوتهایی با آن دارد، آگنوستیسم است که معنی آن عدم رد و عدم باور به خداست. دلیل اینکه در بسیاری اوقات این دو مفهوم در کنار هم به کار میروند، همان بدیهیانگاشتن وجود خدا و باور به او است.
در وبسایت گفتوشنود بیشتر بخوانید و ببینید:
https://dialog.tavaana.org/atheism/
#مدارا #حقوق_خداناباوران #خداباوری #جمهوری_اسلامی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
مفهوم آتئیسم که امروزه در فارسی معادلهای بسیاری، مانند خداناباوری، بیباوری یا بیخدایی دارد، احتمالا قدمتی به اندازه خود مفهوم خدا دارد و امروزه، مانند خود مفهوم خدا که پیچیدگیاش مورد بحث قرار گرفته است، خداناباوری نیز از جنبهها، ابعاد و نقطه نظرات گوناگون فلسفی، جامعهشناختی و روانشناختی مورد بحث قرار میگیرد.
مفهوم دیگری که بسیاری از اوقات در کنار آتئیسم قرار میگیرد، و البته تفاوتهایی با آن دارد، آگنوستیسم است که معنی آن عدم رد و عدم باور به خداست. دلیل اینکه در بسیاری اوقات این دو مفهوم در کنار هم به کار میروند، همان بدیهیانگاشتن وجود خدا و باور به او است.
در وبسایت گفتوشنود بیشتر بخوانید و ببینید:
https://dialog.tavaana.org/atheism/
#مدارا #حقوق_خداناباوران #خداباوری #جمهوری_اسلامی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
«پشت سر نهادن خدا»
ریچارد داوکینز
ریچارد داوکینز که شاید مشهورترین نظریهپرداز خداناباوری و منتقد همه سنتهای دینیست، برای ایرانیان هم چهرهای شناخته شده است؛ اخیرا یکی از کتابهای او با نام پشت سر نهادن خدا توسط امیر منیعی به فارسی ترجمه شده است. عنوان اصلی این کتاب به انگلیسی Outgrowing God: A Beginner’s Guide است. این کتاب در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و به عنوان یک راهنمای مقدماتی برای افرادی که در جستجوی فهمیدن مبانی علمی و فلسفی دور شدن از باورهای مذهبی هستند، نوشته شده است.
داوکینز در این کتاب، مفاهیمی مانند منشاء اخلاق، رابطه علم و دین، و ایدههای مرتبط با الحاد و شکاکیت را بررسی میکند. او تلاش میکند به شیوهای ساده و قابلفهم برای مخاطبان جوانتر و کسانی که تازه شروع به جستجو درباره این موضوعات کردهاند، این مسائل را توضیح دهد. این کتاب به نوعی ادامهی مباحث کتاب معروف داوکینز به نام پندار خدا (The God Delusion) است، اما به طور خاص به زبان سادهتر و برای افراد تازهکار نوشته شده است.
داوکینز در «پشت سر نهادن خدا» به دنبال این است که به خوانندگان خود نشان دهد که چطور میتوان بدون نیاز به باورهای دینی، یک زندگی معنادار و اخلاقی داشت.
کتاب در مجموع دو بخش دارد: بخش یکم با عنوان «بدرود ای خدا» و بخش دوم: «تکامل و فراتر از آن» نام دارد. در اولین فصل از بخش یکم با عنوان جالب «این همه خدا» روبهرو میشوید و میتوانید حدس بزنید که…
برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/outgrowing-god/
#خداناباوری #آتئیسم #خداباوری #ناباورمندان #باورمندان #گفتگو #رواداری #نقد_دین
@Dialogue1402
ریچارد داوکینز
ریچارد داوکینز که شاید مشهورترین نظریهپرداز خداناباوری و منتقد همه سنتهای دینیست، برای ایرانیان هم چهرهای شناخته شده است؛ اخیرا یکی از کتابهای او با نام پشت سر نهادن خدا توسط امیر منیعی به فارسی ترجمه شده است. عنوان اصلی این کتاب به انگلیسی Outgrowing God: A Beginner’s Guide است. این کتاب در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و به عنوان یک راهنمای مقدماتی برای افرادی که در جستجوی فهمیدن مبانی علمی و فلسفی دور شدن از باورهای مذهبی هستند، نوشته شده است.
داوکینز در این کتاب، مفاهیمی مانند منشاء اخلاق، رابطه علم و دین، و ایدههای مرتبط با الحاد و شکاکیت را بررسی میکند. او تلاش میکند به شیوهای ساده و قابلفهم برای مخاطبان جوانتر و کسانی که تازه شروع به جستجو درباره این موضوعات کردهاند، این مسائل را توضیح دهد. این کتاب به نوعی ادامهی مباحث کتاب معروف داوکینز به نام پندار خدا (The God Delusion) است، اما به طور خاص به زبان سادهتر و برای افراد تازهکار نوشته شده است.
داوکینز در «پشت سر نهادن خدا» به دنبال این است که به خوانندگان خود نشان دهد که چطور میتوان بدون نیاز به باورهای دینی، یک زندگی معنادار و اخلاقی داشت.
کتاب در مجموع دو بخش دارد: بخش یکم با عنوان «بدرود ای خدا» و بخش دوم: «تکامل و فراتر از آن» نام دارد. در اولین فصل از بخش یکم با عنوان جالب «این همه خدا» روبهرو میشوید و میتوانید حدس بزنید که…
برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/outgrowing-god/
#خداناباوری #آتئیسم #خداباوری #ناباورمندان #باورمندان #گفتگو #رواداری #نقد_دین
@Dialogue1402
پیام همراهان:
«به نظرم خدا هست؛ همان خدایی که هزاران سال با ادیان مختلف، انسانها رو به جون هم انداخته و بینهایت کشتار کرده؛ همان خدایی که اینقدر عقدهای و حقیره که به خاطر نافرمانی از او تا ابد باید در جهنم سوخت. به نظر شما جای تأمل نداره؟»
این پیغام زیر پستی درباره مواضع ریچارد داوکینز دریافت شده است. نویسنده پیام، ظاهرا وجود خداوند را تایید میکند اما در واقع، به خداباوران کنایه میزند. شاید بتوان محتوای این پیام را به این صورت بازنویسی کرد: اگر وجود خداوند قطعی نیست یا زیر سوال است، اما خسارتهایی که ایده خداوند به انسان زده است، کاملا واقعی و غیرقابل انکار است.
شما چه فکر میکنید؟
آیا میتوان ادعا کرد که سازمانهای دینی هیچ کارکرد مثبت نداشتهاند و صرفا انسانها را «به جان هم انداخته» است؟
گفتوشنود از دامن زدن به گفتگوهایی از این دست استقبال میکند.
#گفتگو #رواداری #مدارا #خدا #خداوند #ایده_خدا #خداباوری #خداناباوری #آتئیسم
@Dialogue1402
«به نظرم خدا هست؛ همان خدایی که هزاران سال با ادیان مختلف، انسانها رو به جون هم انداخته و بینهایت کشتار کرده؛ همان خدایی که اینقدر عقدهای و حقیره که به خاطر نافرمانی از او تا ابد باید در جهنم سوخت. به نظر شما جای تأمل نداره؟»
این پیغام زیر پستی درباره مواضع ریچارد داوکینز دریافت شده است. نویسنده پیام، ظاهرا وجود خداوند را تایید میکند اما در واقع، به خداباوران کنایه میزند. شاید بتوان محتوای این پیام را به این صورت بازنویسی کرد: اگر وجود خداوند قطعی نیست یا زیر سوال است، اما خسارتهایی که ایده خداوند به انسان زده است، کاملا واقعی و غیرقابل انکار است.
شما چه فکر میکنید؟
آیا میتوان ادعا کرد که سازمانهای دینی هیچ کارکرد مثبت نداشتهاند و صرفا انسانها را «به جان هم انداخته» است؟
گفتوشنود از دامن زدن به گفتگوهایی از این دست استقبال میکند.
#گفتگو #رواداری #مدارا #خدا #خداوند #ایده_خدا #خداباوری #خداناباوری #آتئیسم
@Dialogue1402
پیام همراهان:
«موضوع درستی یا غلطی آن نیست؛ از آنجا که هر یک از ما یک انسانیم و عموما ابزارهای شناخت یکسانی داریم، تصور عموم، احتمال صحت را بالا میبرد و با ادعای یک نفر تفاوت دارد.»
یک مخاطب گرامی له باور به خداوند چنین استدلال کرده است. ایشان در واکنش به استدلال «قوری چینی چرخنده به دور خورشید»، میگوید چنین ادعایی گزافه است و با ادعای عموم خداباوران که خدایی هست، قابل قیاس نیست. در واقع استدلال این مخاطب گرامی، استناد به «اجماع» (consensus) است. اگر بخواهیم صورت استدلال ایشان را بازنویسی کنیم میتوان گفت: چون وجود خداوند، ادعایی مورد اجماع خداباوران است و خداباوران جمعیت کثیری در سراسر سیاره هستند، بنابراین استدلال قوری چینی چرخنده به دور خورشید، ضعف اساسی دارد.
استدلال «قوری چینی چرخنده به دور خورشید» که اولین بار برتراند راسل آن را مطرح کرد، میگوید ادعای وجود خداوند، مانند این است که کسی مدعی چرخش یک قوری چینی در مدار خورشید باشد! اثبات چنین ادعایی به عهده مدعیست و اگر این ادعا قابل اثبات و قابل رد نباشد، مفهومش این نیست که احتمال وجود خداوند، پنجاه پنجاه است. این استدلال در واقع میگوید که خداباوری، به لحاظ معرفتی، موضعی دشوار است و ندانمگرایی (لاادریگری) حتی به طور ضمنی هم به معنای احتمال وجود خداوند نیست.
شما چه فکر میکنید؟
گفتوشنود از اینکه میزبان اندیشهها و ایدههای متفاوت باشد، استقبال میکند.
#گفتگو #رواداری #خداباوری #خداناباوری #لاادری #آگنوستیسیزم #لاادری_گری #برتراند_راسل #ریچارد_داوکینز
@Dialogue1402
«موضوع درستی یا غلطی آن نیست؛ از آنجا که هر یک از ما یک انسانیم و عموما ابزارهای شناخت یکسانی داریم، تصور عموم، احتمال صحت را بالا میبرد و با ادعای یک نفر تفاوت دارد.»
یک مخاطب گرامی له باور به خداوند چنین استدلال کرده است. ایشان در واکنش به استدلال «قوری چینی چرخنده به دور خورشید»، میگوید چنین ادعایی گزافه است و با ادعای عموم خداباوران که خدایی هست، قابل قیاس نیست. در واقع استدلال این مخاطب گرامی، استناد به «اجماع» (consensus) است. اگر بخواهیم صورت استدلال ایشان را بازنویسی کنیم میتوان گفت: چون وجود خداوند، ادعایی مورد اجماع خداباوران است و خداباوران جمعیت کثیری در سراسر سیاره هستند، بنابراین استدلال قوری چینی چرخنده به دور خورشید، ضعف اساسی دارد.
استدلال «قوری چینی چرخنده به دور خورشید» که اولین بار برتراند راسل آن را مطرح کرد، میگوید ادعای وجود خداوند، مانند این است که کسی مدعی چرخش یک قوری چینی در مدار خورشید باشد! اثبات چنین ادعایی به عهده مدعیست و اگر این ادعا قابل اثبات و قابل رد نباشد، مفهومش این نیست که احتمال وجود خداوند، پنجاه پنجاه است. این استدلال در واقع میگوید که خداباوری، به لحاظ معرفتی، موضعی دشوار است و ندانمگرایی (لاادریگری) حتی به طور ضمنی هم به معنای احتمال وجود خداوند نیست.
شما چه فکر میکنید؟
گفتوشنود از اینکه میزبان اندیشهها و ایدههای متفاوت باشد، استقبال میکند.
#گفتگو #رواداری #خداباوری #خداناباوری #لاادری #آگنوستیسیزم #لاادری_گری #برتراند_راسل #ریچارد_داوکینز
@Dialogue1402
اگر آنها که به وجود خدا باوری ندارند، میخواستند قصههای آموزنده تعریف کنند. قصههای آنها در مقایسه با قصههای کتب مقدس که حول باور به خداوند میگردد، چه کیفیتی پیدا میکرد!؟
فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهای ست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها، اینکه «چطور میتوان ادعا کرد که خدایی هست!؟»
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقه راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرودآوردن هواپیما در ارتفاعات برفی «آند»، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتا مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همه ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی بهزودی میرسد.
اما انتظار آنها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند یا به مرور از سرما و گرسنگی جان میدادند! خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر آسمانی» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد!
آنها که ایمان محکمتری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن همتیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید در:
https://dialog.tavaana.org/movie-2-society-of-the-snow/
#خداباوری #خداناباوری #مسیحیت #کانیبالیسم #آدمخواری #عشاء_ربانی #گوشتخواری #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
فیلم «انجمن برف» که در سال ۲۰۲۳ اکران شد، قصهای ست متواضعانه، برمبنای یک اتفاق واقعی که در ۱۹۷۲ رخ داد، با یک پرسش ساده در انتها، اینکه «چطور میتوان ادعا کرد که خدایی هست!؟»
اعضای جوان یک تیم راگبی دانشجویی در اوروگوئه که به حکم ماهیت مذهبی آموزشگاهشان، «باشگاه مسیحیهای قدیمی» نام داشت، برای شرکت در یک مسابقه راگبی، تدارک سفری هوایی به شیلی میکنند. اما هواپیمای آنها دچار سانحه شد و تمامی آنچه خلبان کارکشته توانست انجام دهد، فرودآوردن هواپیما در ارتفاعات برفی «آند»، مابین اروگوئه و شیلی بود. هواپیما به جای اینکه به صخرهها و قلههای سنگی برخورد کند، بر زمینی نسبتا مسطح مابین کوهها سُر خورد و در نتیجه، همه ۴۵ نفر مسافر و خدمه نمردند؛ بلکه بعضی از آنها زنده ماندند و خوشبین بودند که کمک هوایی بهزودی میرسد.
اما انتظار آنها به درازا کشید و دست به خوردن از گوشت تن مسافرانی بردند که درجا مرده بودند یا به مرور از سرما و گرسنگی جان میدادند! خلبان پیش از آنکه نفس آخر را بکشد، زیر لب گفته بود که «خدا با شماست!» اما در ۷۲ روز جهنمی بعد از آن، از خداوند هیچ خبری نشد! بعضی از اعضای تیم که همگی جوان بودند، مکرر نیایش کردند؛ آنها میگریستند و بازگشت به خانه و خانواده را از «پدر آسمانی» تقاضا میکردند. اما جز آنکه وضع دائم بدتر و بدتر شود، هیچ اتفاقی نمیافتاد!
آنها که ایمان محکمتری داشتند، در ابتدا قبول نکردند که از گوشت تن همتیمی خود بخورند تا زنده بمانند تا وقتی که از رادیوی ترانزیستوری شنیدند که عملیات جستجو بدون نتیجه به پایان رسیده است! وقتی آخرین امید واقعی، یعنی امید به انسانهای دیگر از دست رفت، یکی یکی برخاستند تا با خوردن گوشت تن همنوع خود، چند روزی بیشتر زنده بمانند!
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید در:
https://dialog.tavaana.org/movie-2-society-of-the-snow/
#خداباوری #خداناباوری #مسیحیت #کانیبالیسم #آدمخواری #عشاء_ربانی #گوشتخواری #مدارا #رواداری
@Dialogue1402