ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
5.52K subscribers
870 photos
1 video
11 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
دوست دارم با دلت همراه باشم
آسمان باشی و من هم ماه باشم

من شوم لیلی، توهم مجنون برایم
تاج باشی بر سرِ من ، شاه باشم


#زهرا_رحیمدادی
برکه بودم درخیالم شوق ماندن داشتم
بر تنم تصویر ماهش را نگه میداشتم

رفت و بی او مرگ هم جویای حال ما نشد
زنده بودن را چنین مشکل نمی پنداشتم


#علی_صفری
مغرورترین  مرد ِ  جهان   است   هنوز
پیر  است ولی دلش جوان است هنوز

یک عمر به جان،دویده در پست و بلند
بیچاره پدر !  به فکر ِ نان  است  هنوز


#غریب_دلفانی
از عشق تو من بلند قد می‌گردم
وز شوق تو من یکی به صد می‌گردم

گویند مرا بگرد او می‌گردی
ای بیخبران بگرد خود میگردم


#مولانا
عشق تو در قحط سال مهربانی ، ناگهان
سیب سرخی را به دست شاخساران دیدن است

با تو بودن ، در پی هجران شماری های من
وصل پشت وصل ، بعد از انتظاران دیدن است


#حسین_منزوی
در مزرع طاعتم، گیاهی بِنَماند
در دست به جز ناله و آهی بنماند

تا خرمن عمر بود، در خواب بُدَم
بیدار کنون شدم که کاهی بنماند


#شیخ_بهایی
شمع خودسوخته بزم غریبانه خویشم
غم بیگانه ندارم، که به پروانه خویشم

من ازین دست نبودم، غلط آوردی ام اینجا
ببر ای باد پریشان به سر خانه خویشم...


#هوشنگ_ابتهاج
ما به این ده روزه عمر از زندگی سیر آمدیم
خضر چون تن داد، حیرانم، به عمر جاودان؟

پیش از این بر رفتگان افسوس می‌خوردند خلق
می‌خورند افسوس در ایام ما بر ماندگان


#صائب_تبریزی
نگران این‌همه از فاصله در عشق مباش
هرچه نزدیک شوی باز هم از او دوری

عشق یعنی که در آغوش وصالش حتّی
باز احساس کنی تشنه‌لبی مهجوری


#محمدرضا_ترکی
من مهندس بودم و دلدادگی شانم نبود
تازگی ها گل فروشی تازه کارم کرده ای

در ولاالضالین حمدم خدشه ای وارد نبود
وای من!محتاج یک رکعت شمارم کرده ای


#مهدی_ذوالقدر
ز اندیشه ی هجران و زِ نادیدنِ یار
دل خون شد و دیده، خون همی گرید زار

گویم ز غم فراق، روزی صد بار
کاین عشق چه آفت است یارب، زِنهار


#مسعود_سعدسلمان
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
با لشگر غم چه بایدت کوشیدن

سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن


#حافظ
این چنین روی چومه درزیر ابرانصاف نیست
ساعتی این ابر را از پیش آن مه دور کن

گر جهان پرنور خواهی دست از رو بازگیر
ور جهان تاریک خواهی روی را مستور کن


#مولانا
گر جان گویم، عاشق پیشین شماست
ور دل گویم، بنده مسکین شماست

خلق دو جهان طفیل تمکین شماست
گر کافر و مؤمنست، بر دین شماست
 

#قاسم_انوار
بودم آن شب مست رؤیاهای او
چون گشودم دیده، در بر دیدمش

از نشاط باده یا افسون عشق
از همه شب دلرباتر دیدمش


#پژمان_بختیاری
نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست
بخاشاکم شرار افتاد و باد صبحدم تیز است

ندارد عشق سامانی ولیکن تیشه ئی دارد
خراشد سینهٔ کهسار و پاک از خون پرویز است


#اقبال_لاهوری
بر من، درِ محنت و بلا باز مخواه
درد منِ دل داده ی جان باز مخواه

جانی که به عاریت دو دم یافته‌ام
چندانکه دمی بینمت آن باز مخواه


#انوری
سکوتم می کشدامشب مراسمت غزلخوانی
چه پنهان از شما، می گریم اما نرم و پنهانی

دلم خوش بود با حرفی که می گفتی که می آیی
ولی کی؟مُردم از دوری،دلم تنگ است می دانی؟


#محمد_بیدخونی
نه،نام و نشان  تو نمی داند؛ ابر
خطی ز تو انگار نمی خواند؛ ابر

دلخوش به حضور او نباشی ،آخر
این ماه به‌ پشت تو نمی ماند؛ابر


#مرتضی_برخورداری
زندگی را دوست دارم چون کبوتر چاه را
چون پرستوی مهاجر خفتنِ در راه را

زندگی سرشار از زیبایی وآزادگی است
دوست دارم لحظۀ خیره شدن بر ماه را


#دکتر_شیوا_روحی_فر