ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
4.29K subscribers
861 photos
1 video
12 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
امروز روز شادی و امسال سال گل
نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل

گيريم دامن گل و همراه گل شويم
رقصان همی رويم به اصل و نهال گل


#مولانا
فلکا بگو که تا کی، گله های یار گویم
نبود شبی که آیم، ز میان کار گویم

ز میان او مقامم، کمر است و کوه و صحرا
بجهم از این میان و سخن و کنار گویم


#مولانا
جانی که شراب عشق ز آن سو خورده است
وز شیره و باغ آن نکورو خورده‌است

آن باغ گلوی جان بگیرد گوید
خونش ریزم که خون ما او خورده است


#مولانا
ز فراق گلستانش، چو در امتحان خارم
برهم ز خار، چون گل سخن از عذار گویم

همه بانگ زاغ آید، به خرابه های بهمن
برهم از این ، چو بلبل صفت بهار گویم


#مولانا
چون‌بدیدم‌صبح‌رویت در زمان‌برخیستم
گرم در کار آمدم موقوف مطرب نیستم

همچو سایه در طوافم گرد نور آفتاب
گه سجودش‌میکنم گاهی به‌سرمیایستم


#مولانا
هر شب که ز سودای تو نوبت بزنند
آن شب همه جان شوند هرجا که تنند

در چادر شب چه دختران دارد عشق
گر غم آید سبلت و ریشش بکنند


#مولانا
چو بازم، گِرد صیدِ زنده گَردم
نگردم همچو زاغان گِردِ اموات

بیا ای زاغ و بازی شو به همت
مصفّا شو ز زاغی پیش مصفّات


#مولانا
ای یار قلندر دل دلتنگ چرایی تو
ازجغدچه اندیشی چون جان همایی تو

بخرام چنین نازان در حلقه جانبازان
ای رفته برون از جا آخر به کجایی تو


#مولانا
رو سر بِنِه به بالین، تنها مرا رها کن
تَرک من خراب شب‌گرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن


#مولانا
مه روی تو، شب موی تو، گل بوی تو دارد!
گلزار جهان، خرمی از روی تو دارد!

گردون که سرا پای وجودش همه چشم است!
پیوسته نظر، در خم ابروی تو دارد!


#مولانا
عقل گویدگوهرم گوهرشکستن شرط نیست
عشق گویدسنگ ما بستان و برگوهر بزن

سنگ ماگوهرشکست وحیف هم برسنگ ماست
حیف هم برروح باشد گرشدش قربان بدن


#مولانا
از عشق تو من بلند قد می‌گردم
وز شوق تو من یکی به صد می‌گردم

گویند مرا بگرد او می‌گردی
ای بیخبران بگرد خود میگردم


#مولانا
این چنین روی چومه درزیر ابرانصاف نیست
ساعتی این ابر را از پیش آن مه دور کن

گر جهان پرنور خواهی دست از رو بازگیر
ور جهان تاریک خواهی روی را مستور کن


#مولانا
عشق چون کشتی بود بهر خواص
کم بود آفت بود اغلب خلاص

زیرکی بفروش و حیرانی بخر
زیرکی ظنست و حیرانی نظر


#مولانا
چو نکه ما مستیم واز هستی تهی،
کی شود هستی ،به مستی منتهی،

مست یعنی عاشقی بی قید و بند،
فارغ از بود و نبود و چون و چند،


#مولانا
جفا از سر گرفتی یاد می‌دار
نکردی آن چه گفتی یاد می‌دار

نگفتی تا قیامت با تو جفتم
کنون با جور جفتی یاد می‌دار


#مولانا
آه در آن شمع منور چه بود
کآتش زد در دل و دل را ربود

ای زده اندر دل من آتشی
سوختم ای دوست بیا زود زود


#مولانا
بیا که چشمه خورشید زیر سایه تست
هزار زهره تو داری بر آسمان سماع

سماع شکر تو گوید به صد زبان فصیح
یکی دو نکته بگویم من از زبان سماع


#مولانا
دام دگر نهاده ام تا که مگر بگیرمش
آنک بِجَست از کَفم بار دگر بگیرمش

آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش


#مولانا
آن رطل گران را اگر ارزان کنیی
اجزای جهان را همگی جان کنیی

ور زان لب خیره شکرافشان کنیی
که را به مثال ذره رقصان کنیی


#مولانا