ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
5.59K subscribers
871 photos
1 video
11 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
گر بداند که چه خون می خورم از تنهایی
دل شب بر سر من مست و غزلخوان آید

چه نظر بر دل صد پاره ما خواهـــد کرد؟
لاله رویی که خراجش ز گلـــستان آید


#صائب_تبریزی
در عالم عشق تا دلم سلطان گشت
آزاد ز کفر و فارغ از ایمان گشت

اندر ره خود، مشکل خود، خود دیدم
از خود چو برون شدم رهم آسان گشت


#مهستی_گنجوی
تن لخت خیابان با صدای پای من لرزید
دو چشم خیس من اما برای دیدنش خندید

شب و دل‌تنگی و رفتن، رسیدن‌های بی‌پایان
میان خستگی‌هایم، لبم را ماه شب بوسید


#فرشته_محمودی
خرّم آن عاشق، که بيند آشکار
بامدادان طلعت نيکوی تو

فرّخ آن بی‌دل، که يابد هر سحر
از گل گلزار عالم بوی تو


#فخرالدین_عراقی
روز شادیست غم چرا باید خورد
امروز می از جام وفا باید خورد

چنداز کف خبازوسفا رزق خوریم
یکچند هم از کف خدا باید خورد


#مولانا
گر شعر نه مال و ثروتم می‌بخشد
صد گونه خوشی و لذّتم می‌بخشد

از شعر همین سود مرا بس، که دمی
از فکر‌ جهان فراغتم می‌بخشد


#واعظ_قزوینی
گذر از کوچه بن بست دلت کردم و دلدار شدم
من در آن بیخبری ماندم و تبدار شدم

تب عشق تو بسوزاند حریم دل پرغصه من
چه غریبانه در آن وادی غم نقطه پرگار شدم


#علی_نوری
گر تو دل ما سوختی از آتش دوری
ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری

هرچند که دور از تو چو فرهاد فتادیم
چون سنگ دلان دل ننهادیم بدوری


#کمال_خجندی
صبح آمد و دل پراز هوای تو شده
اندیشه ی من پراز فضای تو شده

عشـق تو مرا برده به صحرای جنون
شیدا دل بیدلم برای تو شده


#رحیم_فتوحی 
خوب است اگر تازه کنم حوصله ها را
من با چـه زبانی بنویـسم گـله ها را؟

در کوچه قدم میزنم و کارمن این است
با پـرسـه زدن حل بـکنم مسئـله ها را


#فردوس_نوروزی
ای‌کاش که جای آرمیدن بودی
یا این رهِ دور را رسیدن بودی

کاش از پی صدهزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بردمیدن بودی


#خیام
تا نرگس چشم تو زبونم کرده‌ست
از باغ مراد دل برونم کرده‌ست

چون پشت بنفشه سرنگونم کرده‌ست
چون روی گِل آلوده به خونم کرده‌ست


#ادیب_صابر
آن جاه و جمالی که جهان اَفروز است
وان صورت پنهان که طَرَب را روز است

امروز چو با ماست، دَرو آویزیم
دی رفت و پَریر رفت، روز امروز است


#مولانا
باز دلتنگت شدم بازم تو می دانی چرا؟
می دوم در کوچه شعرم نمی بینم تو را

می روم یک گوشه زُل میزنم در کاغذی
بیخودی خط میکشم تا واژه ی درد آشنا


#مطرب
تب و تاب غم عشقت، دل دریا طلبد
هر تُنُک حوصله را طاقت این توفان نیست

سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست


#هوشنگ_ابتهاج
بوده تا بوده همین قسمتِ این قلبِ صبور
بازحق داشت در این قصه اگر هیچ نگفت

خواستم هم نفسم باشد و همرازِ دلم
به سفر رفت و از اندوهِ سفر هیچ نگفت


#مصطفی_مطهری_راد
وصلست و هجر، آنچه بهست اختیار کن
دانی که وقت می گذرد عزم کار کن

اول چو چرخ گرد زمین و زمان برآی
وآنگه چو قطب گرد خود آخر مدار کن


#سیف_فرغانی
شب است وخیمه شب بازان ورقص وحشی اشباح
مژه از پلک و پلک ازچشم و چشم ازخواب می ترسد

فغان ، زین شهر کج باور ، که حتی نکته آموزش
زافسون و طلسم و رمل و اسطرلاب می ترسد


#بهمن_رافعی
سبزه از مژگان من سامانِ شادابی گرفت
نرگس از چشمِ تَرم تعلیم بی‌خوابی گرفت

نقدِ اشکم را به زور از مردمِ چشمم ربود
گِرد او گردم که باج از مردم آبی گرفت!


#آشوب_مازندرانی
من برای دیدنش بی تاب و امشب بنگرید
خود قدم بر چشم من فرموده مهمان من است

در دلم از شمع رویش گشته دودی شعله ور
یک نظر از او هزاران شعله بر جان من است


#درویش_طبس