Forwarded from اتچ بات
#دلنوشته...... #ملودی
خورشید میدرخشد از هر جا که باشند قلبشان پرتوهای مهر دارد و نگاهشان جای جای این خاک میچرخد و نگهداری میکند،از این سرزمین.
فارق از نظام و حکومت جایی میان قلب های مردم دارند جایی که گاهی صدایشان میزند گاهی همراهی میخواهند .
همان لباس سبز هایی که همه جا و در هر راهی پشت ملت ایستاده اند .
فرقی نمیکند زلزله باشد یا سیل بهمن باشد یا جنگ هر جای این سرزمین کنار هر دردی ایستاده اند تا مبادا ملتشان خاری به پایش برود.
میدانی هموطن ، هموطن ارتشی را میگویم همان که مادرش عکسش را هم میبیند قلبش میلرزد و دعا به جان جوانش تنومندش میکند با آن قلب بزرگ.
دختر و پسر کوچکش که بزرگ میشوند و پدری که در راه خدمت به ملت ماها شاید خانه نرود و بزرگ شدن ثمره زندگیش را نبیند.
نمیدانم میدانی ارتشی غیور عزت ایرانی ؟؟میدانی ملتت چشم به راه بازگشتتان به سمتشان هستند میدانی ایران را گرفته اند و مردمش را ۴۰سال زخم میزند و میدانی ناموس وطنت را صیغه اعراب میکنند؟؟،و به ریشت میخندند .همان خورده شیشه دار هایی که دورتان کرده اند از ملت. میدانی مردمت را ۴۰سالخون به جگر کرده اند .
مگر یادتان رفته ارتشی دلش آسمانیست و دریایی غیرتد دارد برای ملتش .
ارتشی وطن تو شاید ندانی اما امروز ملتت تو را صدامیزند امروز که به تنگ آمده اند از ظلم.
میدانی میدانم چه قسم ها را خورده ای برای دفاع از میهنت میدانم جانت را فدای ملتت میکنی و دم هم نمیزنی میدانم سالهاست تو را هم خواستند از ملت جدا کنند اما نشد که نشد در رگت میجوشد خون وطن پرستی.
با ما باش پشت ملت اینجا ایران بیشه شیران تو را کم دارد برادر ارتشی.
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
خورشید میدرخشد از هر جا که باشند قلبشان پرتوهای مهر دارد و نگاهشان جای جای این خاک میچرخد و نگهداری میکند،از این سرزمین.
فارق از نظام و حکومت جایی میان قلب های مردم دارند جایی که گاهی صدایشان میزند گاهی همراهی میخواهند .
همان لباس سبز هایی که همه جا و در هر راهی پشت ملت ایستاده اند .
فرقی نمیکند زلزله باشد یا سیل بهمن باشد یا جنگ هر جای این سرزمین کنار هر دردی ایستاده اند تا مبادا ملتشان خاری به پایش برود.
میدانی هموطن ، هموطن ارتشی را میگویم همان که مادرش عکسش را هم میبیند قلبش میلرزد و دعا به جان جوانش تنومندش میکند با آن قلب بزرگ.
دختر و پسر کوچکش که بزرگ میشوند و پدری که در راه خدمت به ملت ماها شاید خانه نرود و بزرگ شدن ثمره زندگیش را نبیند.
نمیدانم میدانی ارتشی غیور عزت ایرانی ؟؟میدانی ملتت چشم به راه بازگشتتان به سمتشان هستند میدانی ایران را گرفته اند و مردمش را ۴۰سال زخم میزند و میدانی ناموس وطنت را صیغه اعراب میکنند؟؟،و به ریشت میخندند .همان خورده شیشه دار هایی که دورتان کرده اند از ملت. میدانی مردمت را ۴۰سالخون به جگر کرده اند .
مگر یادتان رفته ارتشی دلش آسمانیست و دریایی غیرتد دارد برای ملتش .
ارتشی وطن تو شاید ندانی اما امروز ملتت تو را صدامیزند امروز که به تنگ آمده اند از ظلم.
میدانی میدانم چه قسم ها را خورده ای برای دفاع از میهنت میدانم جانت را فدای ملتت میکنی و دم هم نمیزنی میدانم سالهاست تو را هم خواستند از ملت جدا کنند اما نشد که نشد در رگت میجوشد خون وطن پرستی.
با ما باش پشت ملت اینجا ایران بیشه شیران تو را کم دارد برادر ارتشی.
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دلنوشته...... #ملودی
مینویسم و منیویسیم مبارزه هزاران شکل دارد اعتراض هم.
یکی شعر میگوید یکی دکلمه و یکی هم دلنوشته.
یکی مینویسد از مرگ وطنش از ظلم ها از استبداد از اجبار هایی که روحمان را هم به اسارت برده اند .
مینویسیم از خفه شدن آدما ها در خاک و حبس شدن صاحب شالی سفید در زندان مینویسیم از آزادی خواهان در اوین منیوسم از مردمم همان مردمی که برای،گرفتن حقوق ۱۰ماهشان میروند زندانـ.
مینویسم از آدم های گذشته و ناشکریهایشان مینویسم از رضا شاه و پل ورسک .مینویسم از محمد رضا شاه و عزت ایرانی مینویسم از همان مردی که وطن پرستیش اجازه نداد خون ملتش را بریزد.
قلمم پر توان تر میشود فکر میکنی نشنیده ام از اعدام قلم ها یا شکستنشان چرا خوب هم شنیده ام اما من اما ما مینویسیم نه برای گرفتن آب و برق و خانه مجانی نه برای آدم شدن .چون ما انسانیم.
ما طمع نمیکنیم حق خواستن را تو بگو آشوب اما من میگویم آزادی زندان های سیاسی .تو بگو تخریب اموال عمومی و بی حجابی اما من میگویم حجاب اختیاری اما من میگویم آزادی عقیده .
من شعر نمیگویم تا خوابتان ببرد از لالایی فریبهای ۵۷ من قلمم درد دارد و خون. درد دارد و مینویسد از گربه کم جان خاورمیانه مینویسد از مادر های سیاه پوش جنگ مینویسد از پدران خسته ای که فرزندانشان برنگشت مینویسد از خون های به ناحق ریخته.
مینویسم برای همان هموطنی که در رگ هایش میجوشد غیرت و وطن پرستی مینویسم برای هموطنم همانی که سالهاست از حقوق پایه اش هم محروم است.
مینویسم از سال ها ظلمی که به اسم دین به نام حق روا داشتند بر این ملت ستم دیده .
من سرود ها را از بهرم همان سرود هایی که غرور ملیت را جریهه دار میکند و نداشته هایت را به رخ میکشد .
خط بزن اسم های نمادینش را و بخوان به نامـ آزادی بخوان به نام آن روزی که ایرانم به دست مردمانش از ظلم آزاد میشود اما اینبار نه به خاطر طمع بلکه به خاطر همان ظلمی که ۴۰سال است بر ایران حاکم است.
قلمم سلاح من است جانم فدای ملتم .ای هموطن سلاح تو چیست ؟؟غیرتت را کجا خرج میکنی ؟؟ ایرانت را دزدیده اند بارهایت راهم .نوبت ایران و ملتش رسیده است.
بخوان با من هموطن شعر ازادی را .
*
آری، آری، حفظ ایرانم همت می خواهد
نجات انسان، عزت می خواهد
*
(بقای مکتب، وحدت می خواهد)
*
سلاح را برگیریم، زجای خود برخیزیم
رو در رو با دشمن تا محو اهریمن
***
💚☁️🌹
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
مینویسم و منیویسیم مبارزه هزاران شکل دارد اعتراض هم.
یکی شعر میگوید یکی دکلمه و یکی هم دلنوشته.
یکی مینویسد از مرگ وطنش از ظلم ها از استبداد از اجبار هایی که روحمان را هم به اسارت برده اند .
مینویسیم از خفه شدن آدما ها در خاک و حبس شدن صاحب شالی سفید در زندان مینویسیم از آزادی خواهان در اوین منیوسم از مردمم همان مردمی که برای،گرفتن حقوق ۱۰ماهشان میروند زندانـ.
مینویسم از آدم های گذشته و ناشکریهایشان مینویسم از رضا شاه و پل ورسک .مینویسم از محمد رضا شاه و عزت ایرانی مینویسم از همان مردی که وطن پرستیش اجازه نداد خون ملتش را بریزد.
قلمم پر توان تر میشود فکر میکنی نشنیده ام از اعدام قلم ها یا شکستنشان چرا خوب هم شنیده ام اما من اما ما مینویسیم نه برای گرفتن آب و برق و خانه مجانی نه برای آدم شدن .چون ما انسانیم.
ما طمع نمیکنیم حق خواستن را تو بگو آشوب اما من میگویم آزادی زندان های سیاسی .تو بگو تخریب اموال عمومی و بی حجابی اما من میگویم حجاب اختیاری اما من میگویم آزادی عقیده .
من شعر نمیگویم تا خوابتان ببرد از لالایی فریبهای ۵۷ من قلمم درد دارد و خون. درد دارد و مینویسد از گربه کم جان خاورمیانه مینویسد از مادر های سیاه پوش جنگ مینویسد از پدران خسته ای که فرزندانشان برنگشت مینویسد از خون های به ناحق ریخته.
مینویسم برای همان هموطنی که در رگ هایش میجوشد غیرت و وطن پرستی مینویسم برای هموطنم همانی که سالهاست از حقوق پایه اش هم محروم است.
مینویسم از سال ها ظلمی که به اسم دین به نام حق روا داشتند بر این ملت ستم دیده .
من سرود ها را از بهرم همان سرود هایی که غرور ملیت را جریهه دار میکند و نداشته هایت را به رخ میکشد .
خط بزن اسم های نمادینش را و بخوان به نامـ آزادی بخوان به نام آن روزی که ایرانم به دست مردمانش از ظلم آزاد میشود اما اینبار نه به خاطر طمع بلکه به خاطر همان ظلمی که ۴۰سال است بر ایران حاکم است.
قلمم سلاح من است جانم فدای ملتم .ای هموطن سلاح تو چیست ؟؟غیرتت را کجا خرج میکنی ؟؟ ایرانت را دزدیده اند بارهایت راهم .نوبت ایران و ملتش رسیده است.
بخوان با من هموطن شعر ازادی را .
*
آری، آری، حفظ ایرانم همت می خواهد
نجات انسان، عزت می خواهد
*
(بقای مکتب، وحدت می خواهد)
*
سلاح را برگیریم، زجای خود برخیزیم
رو در رو با دشمن تا محو اهریمن
***
💚☁️🌹
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Telegram
Forwarded from اتچ بات
#دلنوشته...... #ملودی
نمیدانم از کی زمستانهای ایرانم خشک شده اند و از آسمان زیبایش به جای باران و برف غبار و غم شاید هم مرگ میبارد.
نمیدانم از کی تورم بالا رفت و پایین نیامد .یا از کی موهای زنان کشورم شد شعله های آتش و مردان چشم پاک کشورم را لقب بی غیرت دادند و چشم ناپاکشان جلوه دادند.
یا از کی پیرمرد خیابان پایینی دیگر گاریش را هم ندارد. گوشه جوبی لب خیابان چرت میزند و گاهی سرش را بالا میگیرد و به نشانه افسوس سری تکان میدهد .
حتی درست یادم نمی اید از کی زنان جوان کشورم کنار خیابان می ایستند و تنشان را میفروشند .
یا از کی پیرزن نحیفی دست در دست پسر بچه ای سطل های آشغال نزدیک رستوران را کندو کاو میکند جای نشستن زیر کرسی و گفتن داستان های شیرین به نوه اش.
میدانی نمیدانم از کی خیابان های شهر را فیلتر های سیگار افتاده از دستان کوچک پسر و دختران ۱۳و ۱۲ ساله شاهد شده است. از کی شرم میکنم از دیدن این چهره غمبار شهر حتی زیر پا.
خیلی ها میگویند منشاءش از ۴۰سال پیش است و خیلی های دیگر میگویند از همان روز هایی که بهمنی آمد و سرمایش مغز ها را منجمد کرد و همه سالهاست تنمان به درد آمده زیر فشار این حجم از آوار .
اما من بیرون آمده ام از زیرش و دیگر مغزم منجمد از تفکرات پوشالی که برایم ساختند خالی است. بیدار شده ام از خواب زمستانی که سالهاست فقط، سرما دارد . زمستانمان سرد است اما زایینده رود خشک خشک ارومیه نابود شده و ایرانم مردمش در خاک خود هم غریبن.
تو را نمیدانم اما من دیگر زیر بار ظلم نمیمانم. هموطن خیابان های این شهر را جانی دوباره ببخش! حیفش نییست پر باشد از دود و از مرگ و فقر هموطنت؟ حیفش نیست که زنان وطنت تن بفروشند و مردمان وطن جان؟
غیرتت به درد نمی آید جایی شاید مادری سطل های زباله را زیر رو کند؟
بیدار باش و مردانه بجنگ برای میهنت. شاید زمستان سال دیگر زایینده رود پر آب شد و ارومیه رو به احیا رفت شاید فیلتر های سیگار کمتر دست کودکان وطنت بود و تن های کمتری چوب هراج خورد.
ایرانم جان میخواهد و سربازان غیور ایرانی میخواهد. جوانانی که ترمیمش کنند و نجاتش دهند از مرگ تدریجی .
هموطن تا دیر نشده به پا خیز سپیده دم نزدیک است و بهار هم.
بیدار باش ایرانی تا خاک را به تاراج نبرده اند کامل .
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
نمیدانم از کی زمستانهای ایرانم خشک شده اند و از آسمان زیبایش به جای باران و برف غبار و غم شاید هم مرگ میبارد.
نمیدانم از کی تورم بالا رفت و پایین نیامد .یا از کی موهای زنان کشورم شد شعله های آتش و مردان چشم پاک کشورم را لقب بی غیرت دادند و چشم ناپاکشان جلوه دادند.
یا از کی پیرمرد خیابان پایینی دیگر گاریش را هم ندارد. گوشه جوبی لب خیابان چرت میزند و گاهی سرش را بالا میگیرد و به نشانه افسوس سری تکان میدهد .
حتی درست یادم نمی اید از کی زنان جوان کشورم کنار خیابان می ایستند و تنشان را میفروشند .
یا از کی پیرزن نحیفی دست در دست پسر بچه ای سطل های آشغال نزدیک رستوران را کندو کاو میکند جای نشستن زیر کرسی و گفتن داستان های شیرین به نوه اش.
میدانی نمیدانم از کی خیابان های شهر را فیلتر های سیگار افتاده از دستان کوچک پسر و دختران ۱۳و ۱۲ ساله شاهد شده است. از کی شرم میکنم از دیدن این چهره غمبار شهر حتی زیر پا.
خیلی ها میگویند منشاءش از ۴۰سال پیش است و خیلی های دیگر میگویند از همان روز هایی که بهمنی آمد و سرمایش مغز ها را منجمد کرد و همه سالهاست تنمان به درد آمده زیر فشار این حجم از آوار .
اما من بیرون آمده ام از زیرش و دیگر مغزم منجمد از تفکرات پوشالی که برایم ساختند خالی است. بیدار شده ام از خواب زمستانی که سالهاست فقط، سرما دارد . زمستانمان سرد است اما زایینده رود خشک خشک ارومیه نابود شده و ایرانم مردمش در خاک خود هم غریبن.
تو را نمیدانم اما من دیگر زیر بار ظلم نمیمانم. هموطن خیابان های این شهر را جانی دوباره ببخش! حیفش نییست پر باشد از دود و از مرگ و فقر هموطنت؟ حیفش نیست که زنان وطنت تن بفروشند و مردمان وطن جان؟
غیرتت به درد نمی آید جایی شاید مادری سطل های زباله را زیر رو کند؟
بیدار باش و مردانه بجنگ برای میهنت. شاید زمستان سال دیگر زایینده رود پر آب شد و ارومیه رو به احیا رفت شاید فیلتر های سیگار کمتر دست کودکان وطنت بود و تن های کمتری چوب هراج خورد.
ایرانم جان میخواهد و سربازان غیور ایرانی میخواهد. جوانانی که ترمیمش کنند و نجاتش دهند از مرگ تدریجی .
هموطن تا دیر نشده به پا خیز سپیده دم نزدیک است و بهار هم.
بیدار باش ایرانی تا خاک را به تاراج نبرده اند کامل .
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دلنوشته...... #ملودی
هموطن نمیدانم این روزها حالت چطور میگذرد نکه ندادنم نه فقط نمیدانم چطور میگذرانیش نمیدانم چطور سر میشود شایدچون هرکس طوری غمش را به دوش میکشد اما بعضی درد ها عمیق مشترک است نداریهایمان زیادی برای جیبمان آشناست .
گاهی دستمان خالی میشود گوش زمین و زمان را میکشیم و غر غر هایمان از نداری سر کوچک و بزرگ خیابان یا خانه خالی میشود و عجیب حتی فکرش را هم نمیکنیم مسببش کیست آینده چه میشود؟؟
تا کی این گسل های طبقاتی محله فرشته با محله آذر عمیقتر میشود، تا کی قرار است زحمت های بی مزدمان خشت های ویلای نیاوران شود و تا کی سهممان از نفت تحریم هایش باشد و جیب های آن بالایی ها هر روز پر تر شود و در آخر دزد یک گوسفند بشود،دزد و دستش را بگیرند و دزدی آن بالایی های بشود،اختلاس و تور اروپا برایش در نظر بگیرند.
نمیدانم تا به امروز چند بار انگشتانت را رنگی کرده اند و چند بار سوژه دوربین های رسانه های دروغ گویشان شدی آن هم با شالی عقب رفته یا با لباس آستین کوتاهی که تتو هایت پیداست و یا با عصایی در دستت با کت و دامن دوران شاه یا آن کراوات خوش رنگ قرمز رنگ از تو نمایش ملی ساخته اند و برای خود بی آبرویشان آبرو میخرند و پز میدهند با آن فریب بزرگ احساست مردم کشورم فریبی که غرور ملیت را جریحه دار میکند.
نمیانم تا کی قصد کرده ای هموطن که به تاراج ببرند نفت و گاز خودت وفرزندانت را تا کی بدزدند .
تا کی در نمایش مزحکشان عروسک خیمه شب بازی شویم و تمام درد هایمان و غم هایمان را تمام اختلاس هایشان را تمام قتل هایشان را مرگ کنیم و بکوبیم بر سر استکبار فرضی.
استکبار را سالهاست اشتباه فهمیده ایم استکبار همان کسانی هستند که تو را بر سر هر اعتراضت آشوبگر میخوانند و موهای سرت را آتش جهنم خطاب میکنند و طوسی ها را تبرئه .
من شور ملیم را در پس گرفتن وطنم نشان میدهم عزت ایرانی را میخواهم و جانم را فدای خاکم میکنم دشمنان من خارجی نیستند داخلی هستند همان هایی که در روز های خاص جنایتشان را با حضور تک تک ما در خیابان ها در دیده جهانیان کم اهمیت میکنند و سرپوشی میشویم بر جنایاتشان بر خودمان.
من میروم بیرون اما نه روزی که آنا بگویند بلکه روزی که عزم کرده ام خاکم را پس بگیرم.
میخوانیم باز هم از همان لاله های غرق در خون این روز ها
میخوانیم از همان جوانان وطن که راه آزادی راه انتخابیشان بود راه آرزو های زیبایشان بود.
میخوانم همان سرود های انقلابی را برای انقلاب پیش رو برای خیزش ملتی که دیگر ظلم را تاب و توان ندارند.
💚☁️🌹
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
هموطن نمیدانم این روزها حالت چطور میگذرد نکه ندادنم نه فقط نمیدانم چطور میگذرانیش نمیدانم چطور سر میشود شایدچون هرکس طوری غمش را به دوش میکشد اما بعضی درد ها عمیق مشترک است نداریهایمان زیادی برای جیبمان آشناست .
گاهی دستمان خالی میشود گوش زمین و زمان را میکشیم و غر غر هایمان از نداری سر کوچک و بزرگ خیابان یا خانه خالی میشود و عجیب حتی فکرش را هم نمیکنیم مسببش کیست آینده چه میشود؟؟
تا کی این گسل های طبقاتی محله فرشته با محله آذر عمیقتر میشود، تا کی قرار است زحمت های بی مزدمان خشت های ویلای نیاوران شود و تا کی سهممان از نفت تحریم هایش باشد و جیب های آن بالایی ها هر روز پر تر شود و در آخر دزد یک گوسفند بشود،دزد و دستش را بگیرند و دزدی آن بالایی های بشود،اختلاس و تور اروپا برایش در نظر بگیرند.
نمیدانم تا به امروز چند بار انگشتانت را رنگی کرده اند و چند بار سوژه دوربین های رسانه های دروغ گویشان شدی آن هم با شالی عقب رفته یا با لباس آستین کوتاهی که تتو هایت پیداست و یا با عصایی در دستت با کت و دامن دوران شاه یا آن کراوات خوش رنگ قرمز رنگ از تو نمایش ملی ساخته اند و برای خود بی آبرویشان آبرو میخرند و پز میدهند با آن فریب بزرگ احساست مردم کشورم فریبی که غرور ملیت را جریحه دار میکند.
نمیانم تا کی قصد کرده ای هموطن که به تاراج ببرند نفت و گاز خودت وفرزندانت را تا کی بدزدند .
تا کی در نمایش مزحکشان عروسک خیمه شب بازی شویم و تمام درد هایمان و غم هایمان را تمام اختلاس هایشان را تمام قتل هایشان را مرگ کنیم و بکوبیم بر سر استکبار فرضی.
استکبار را سالهاست اشتباه فهمیده ایم استکبار همان کسانی هستند که تو را بر سر هر اعتراضت آشوبگر میخوانند و موهای سرت را آتش جهنم خطاب میکنند و طوسی ها را تبرئه .
من شور ملیم را در پس گرفتن وطنم نشان میدهم عزت ایرانی را میخواهم و جانم را فدای خاکم میکنم دشمنان من خارجی نیستند داخلی هستند همان هایی که در روز های خاص جنایتشان را با حضور تک تک ما در خیابان ها در دیده جهانیان کم اهمیت میکنند و سرپوشی میشویم بر جنایاتشان بر خودمان.
من میروم بیرون اما نه روزی که آنا بگویند بلکه روزی که عزم کرده ام خاکم را پس بگیرم.
میخوانیم باز هم از همان لاله های غرق در خون این روز ها
میخوانیم از همان جوانان وطن که راه آزادی راه انتخابیشان بود راه آرزو های زیبایشان بود.
میخوانم همان سرود های انقلابی را برای انقلاب پیش رو برای خیزش ملتی که دیگر ظلم را تاب و توان ندارند.
💚☁️🌹
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دلنوشته...... #ملودی
سرزمینم سرزمین لاله های گلگون به خاک افتاده است .
سرزمین شیران غرق شده در دجله شیران دست بسته به خاک افتاده.همان شیرانی که غرششان تن دشمن را میلرزاند.
پلاک افتاده به خاکشان که تنها نشانشان نبود هر لاله که سر از این خاک بیرون آورد میشود حساری دور وطنم از جنس قهرمانان هشت سال جنگ تحمیلی.نشانشان تمام لاله هاب روئیده در این خاکند.
همان ۸سال فریبی که جانشان را گرفت حفظ کردند خاکمان را از دست همان بی وجودانی ۸سال با خود خواهیشان ایران را ماتم زده کرد.
شهیدان وطنم همان شیران خفته در خاک و همان جانبازان هستند که از دست دشمنن داخلی و خارجی ایرانم را نجات دادن.
همان جوانان شاه پسر همان مادر بی حجاب پسر همان مادر روسری به سر .
پدرم را میگویم همان جانباز شیمیایی همان جانباز چندین درصدی همان که این روزها گاری سبزیش را برای سیر کردن فرزندانش دور شهر میچرخاند .
سالهاست گفتن بابا نان داد اما من میگویم دستانش را داد اعصابش را داد قطره قطره خونش را ریختند همان دشمنان امروز برادر را میگویم همان هایی که شیر دلان وطنم را گشتند .میدانی این خاک را نه بسیجی ها حفظ کردند و نه سپاهی ها ارتش بود و مردم ارتش بود جوانانی از جنس فرشته های زمینی .بالهایشان را سپر کردند و ایرانم را حفظ .
میدانی جنگ را که آورد میدانی پدران وطنم را چه کسی گرفت میدانی گل های تازه شکوفته وطنمان را چه کسی پر پر کرد نمیدانی شاید که نشسته ای و باز هم چشم به پینه دستان پدرت دوخته ای که میگذاری نانت را ببرند آبت را هم اما خاکشان برای تو هوای ناپاکشان را برای تو بیاورند میدانی کدام نا برادر را میگویم که.
میدانی چندسال ایرانت را به ناحق برای خفه کردن مردم زخم زدند نه نمیدانی اگر میدانستی درد آن آب ریخته و مسافری که برنگشته را هم میفهمیدی.
من پدرم جان داد و جان داد و خون داد و وطنم را تمام کمال به من داد بالهایشان را زیر آب قیچی کردند و با خاک پوشاندن اما زره ای از خاک وطنم را با غرش شیران همیشه بیدارمان نتوانستند بگیرند .
من نمیگذارم خونشان پایمال شود. بالهایم را نمیگذارم بچینند و نمیگذارم پینه های پیشانیشان از پینه های دست پدرم نان بخورند نمیگذارم زره از خاک وطنم را از هموطنم بگیرن، و در دهان دیگری کنند..
من ایرانمـرا پس خواهم گرفت چون درسش را یاد گرفته ام.
الف بایم الف بای پدرانم هست
راهم راه همان شیران همیشه بیدار ناموس پرستم هست
اینجا ایران است تو نمتوانی بخوابی وقتی که مادرت از درد ناله میکند زیر زخم های بیگانگان داخلی.
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
سرزمینم سرزمین لاله های گلگون به خاک افتاده است .
سرزمین شیران غرق شده در دجله شیران دست بسته به خاک افتاده.همان شیرانی که غرششان تن دشمن را میلرزاند.
پلاک افتاده به خاکشان که تنها نشانشان نبود هر لاله که سر از این خاک بیرون آورد میشود حساری دور وطنم از جنس قهرمانان هشت سال جنگ تحمیلی.نشانشان تمام لاله هاب روئیده در این خاکند.
همان ۸سال فریبی که جانشان را گرفت حفظ کردند خاکمان را از دست همان بی وجودانی ۸سال با خود خواهیشان ایران را ماتم زده کرد.
شهیدان وطنم همان شیران خفته در خاک و همان جانبازان هستند که از دست دشمنن داخلی و خارجی ایرانم را نجات دادن.
همان جوانان شاه پسر همان مادر بی حجاب پسر همان مادر روسری به سر .
پدرم را میگویم همان جانباز شیمیایی همان جانباز چندین درصدی همان که این روزها گاری سبزیش را برای سیر کردن فرزندانش دور شهر میچرخاند .
سالهاست گفتن بابا نان داد اما من میگویم دستانش را داد اعصابش را داد قطره قطره خونش را ریختند همان دشمنان امروز برادر را میگویم همان هایی که شیر دلان وطنم را گشتند .میدانی این خاک را نه بسیجی ها حفظ کردند و نه سپاهی ها ارتش بود و مردم ارتش بود جوانانی از جنس فرشته های زمینی .بالهایشان را سپر کردند و ایرانم را حفظ .
میدانی جنگ را که آورد میدانی پدران وطنم را چه کسی گرفت میدانی گل های تازه شکوفته وطنمان را چه کسی پر پر کرد نمیدانی شاید که نشسته ای و باز هم چشم به پینه دستان پدرت دوخته ای که میگذاری نانت را ببرند آبت را هم اما خاکشان برای تو هوای ناپاکشان را برای تو بیاورند میدانی کدام نا برادر را میگویم که.
میدانی چندسال ایرانت را به ناحق برای خفه کردن مردم زخم زدند نه نمیدانی اگر میدانستی درد آن آب ریخته و مسافری که برنگشته را هم میفهمیدی.
من پدرم جان داد و جان داد و خون داد و وطنم را تمام کمال به من داد بالهایشان را زیر آب قیچی کردند و با خاک پوشاندن اما زره ای از خاک وطنم را با غرش شیران همیشه بیدارمان نتوانستند بگیرند .
من نمیگذارم خونشان پایمال شود. بالهایم را نمیگذارم بچینند و نمیگذارم پینه های پیشانیشان از پینه های دست پدرم نان بخورند نمیگذارم زره از خاک وطنم را از هموطنم بگیرن، و در دهان دیگری کنند..
من ایرانمـرا پس خواهم گرفت چون درسش را یاد گرفته ام.
الف بایم الف بای پدرانم هست
راهم راه همان شیران همیشه بیدار ناموس پرستم هست
اینجا ایران است تو نمتوانی بخوابی وقتی که مادرت از درد ناله میکند زیر زخم های بیگانگان داخلی.
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دلنوشته...... #ملودی
این روز ها درد میکشد چشمانم درد دارد دهانم و پاهایم درد قلبم به کنار.
درد دارد ببینی هموطنت برای گرفتن ۵۰تومن حقوق بیشتر مجبور میشود چشمانش را ببندد روی مرگ آینده فرزندش .
درد دارد ببینی کشورت را که دولت نامردانش وقاحت را به جایی رسانده اند که مردمان کشورت را تهدید به حقوق نداده میکنند تهدیدی از جنس حقارت برای خودشان کاری که نکردنش فرقی ندارد وقتی که نه تنها سودی ندارد که ضرر هم دارد وقتی که یا ماها داده نمیشود یا وقتی هم که میدهند از مالیات مردم است.
نمیدانم اما این روز ها انگار عده ای از مردمم کور شده اند .خرج های میلیاردی این راهپیمایی های فرمایشی را نمیبینند و خرج های میلیاردی عزاداری های بی فایده را نمیبینند ولی آن زمان جشن هایی که عزت ایرانی را نشان میداد ول خرجی میدیدند.
میدانی مردمم را به خفت کشیده اند کاری کرده اند که مردمم از مرگ یک بیگانه عزادار میشوند و از نابودی وطنشان به دست خودشان خوش حال.
مگر میشود مرگ سرمایه هایت به دست این لاشخوران وطن را ببینی و عزادار نشوی اما هموطن عده ای آن خودکشی سال ۵۷را جشن میگیرند میدانی یعنی چه یعنی مرگ ملی ماتم ملی .و آنها هر ساله تو را به زور به خیابان میاورند و با خرج های انچنانی از جیب منو تو میخواهند مشروعیت بدهند به نظامی از پایه فاسد.
شریک جرم میکنند مردمی را که حقوق چندماهشان را نداده اند و موقع این نمایش های مزحک وعده صد خرمن میدهند.
میدانی هموطن درد دارد که حتی نخل های ایرانم از چهل سال به اینسو مثل بید ها از ریشه میلرزند و درختان نارنج خیابان ارم دیگر بهار نارنج نمیدهند و گز های اعلای اصفهان دیگر مثل قدیم داخلی هایش پر پسته نیستند .
و سهم ایرانی از صادرات پسته دانه ای قیمت گذاری میشود و سال تا سال هم سهمی از منابع ملی ندارند.
باغ هایش دیگر بهار پر بار نمیشود و من مانده ام میان آن درختان پرتقالی که سهم من و تو پوک هایش میشود و چینی های وارداتی و سهم آن نابرادر همسایه آن سرخ و نارنجی های پر آبش .
از جان منو تو میکنند و به جان طلب کارهای خودی میریزند .
میکشند مارا اگر قیام نکنیم و بنشینیم میکشند این خاک را اگر پسش نگیریم .
با هم متحد نشویم بهار که هیچ جانمان هم دیگر مال خودمان نیست سرمایه های ملی که هیچ آینده مان هم دیگر مال ما نیست.
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
این روز ها درد میکشد چشمانم درد دارد دهانم و پاهایم درد قلبم به کنار.
درد دارد ببینی هموطنت برای گرفتن ۵۰تومن حقوق بیشتر مجبور میشود چشمانش را ببندد روی مرگ آینده فرزندش .
درد دارد ببینی کشورت را که دولت نامردانش وقاحت را به جایی رسانده اند که مردمان کشورت را تهدید به حقوق نداده میکنند تهدیدی از جنس حقارت برای خودشان کاری که نکردنش فرقی ندارد وقتی که نه تنها سودی ندارد که ضرر هم دارد وقتی که یا ماها داده نمیشود یا وقتی هم که میدهند از مالیات مردم است.
نمیدانم اما این روز ها انگار عده ای از مردمم کور شده اند .خرج های میلیاردی این راهپیمایی های فرمایشی را نمیبینند و خرج های میلیاردی عزاداری های بی فایده را نمیبینند ولی آن زمان جشن هایی که عزت ایرانی را نشان میداد ول خرجی میدیدند.
میدانی مردمم را به خفت کشیده اند کاری کرده اند که مردمم از مرگ یک بیگانه عزادار میشوند و از نابودی وطنشان به دست خودشان خوش حال.
مگر میشود مرگ سرمایه هایت به دست این لاشخوران وطن را ببینی و عزادار نشوی اما هموطن عده ای آن خودکشی سال ۵۷را جشن میگیرند میدانی یعنی چه یعنی مرگ ملی ماتم ملی .و آنها هر ساله تو را به زور به خیابان میاورند و با خرج های انچنانی از جیب منو تو میخواهند مشروعیت بدهند به نظامی از پایه فاسد.
شریک جرم میکنند مردمی را که حقوق چندماهشان را نداده اند و موقع این نمایش های مزحک وعده صد خرمن میدهند.
میدانی هموطن درد دارد که حتی نخل های ایرانم از چهل سال به اینسو مثل بید ها از ریشه میلرزند و درختان نارنج خیابان ارم دیگر بهار نارنج نمیدهند و گز های اعلای اصفهان دیگر مثل قدیم داخلی هایش پر پسته نیستند .
و سهم ایرانی از صادرات پسته دانه ای قیمت گذاری میشود و سال تا سال هم سهمی از منابع ملی ندارند.
باغ هایش دیگر بهار پر بار نمیشود و من مانده ام میان آن درختان پرتقالی که سهم من و تو پوک هایش میشود و چینی های وارداتی و سهم آن نابرادر همسایه آن سرخ و نارنجی های پر آبش .
از جان منو تو میکنند و به جان طلب کارهای خودی میریزند .
میکشند مارا اگر قیام نکنیم و بنشینیم میکشند این خاک را اگر پسش نگیریم .
با هم متحد نشویم بهار که هیچ جانمان هم دیگر مال خودمان نیست سرمایه های ملی که هیچ آینده مان هم دیگر مال ما نیست.
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دلنوشته...... #ملودی
چشمان بسته ام را باز میکنم و خیره به آتش آرزو هایم را قطره قطره از چشمانم میگیرم و به آسمان میفرستمشان آرزوهایی که برای بدست ݪآوردنش جنگیدیم امروز جلوی چشمانم جان گرفته بودند من آرزوهای یک سال نمیدانم شاید هم دو سال شاید....اما براورده شده بودند این را بهار نشسته کنج لبخند مادرم میگفت و شکوفه های گلیاس خوش رنگی که روی لب های دختران اطراف آتش میدیدم میگفت. دست های عاشقانه ای که در هم قفل شده بودند زیبایی غیر قابل وصفی از شهر امروزم ساخته بود پدر هایی که دست مادر هایمان را گرفته بودند و از آتش میپریدند یا جوانتر ها.و بوسه های زیبایی که ما بین شلوغی های دور آتش دزدکی از گونه های دخترک گرفته میشد و کسی با خشم نگاهشان نمیکرد.
آرزوهایم و تلاشهایمان نتیجه داده بود و من امروز خانواده ها و جوان ها را خارج از هر چشم زهر آگین کنار هم میدیدم .
و جوان هایی که دیگر انرژیشان به هدر نمیرفت آن روز مرگی ها آن فشار ها دیگر روی دوششان نبود که یک چهار شنبه تمام دردهایشان ترقع و بمب بشود و آزادش کنند هیجانی که خفه میشد.
چشمانم را میبندم و آرزوی دیگری در کنار آرزوهای قبلیم میگذارم ایرانم همیشه به روز باشد و کاش این روز زیبا خواب نباشد.چشمانم را باز میکنم از روی آتش میپرم و دوباره با چشمانم این حجم از زیبایی و شادی را میبلعم و تو باور کن این روز می آید .
میشود زمستانی آغاز بهاری ابدی باشد اگر تو بخواهی.
آتش شعله کشیده چهارشنبه سوری تمام خاطرات تلخ و غم های سال های گذشته را در خودش حل میکرد و گرمای دل انگیزش و نور زیبایش این زندگی بخش سرخ آبی که به زیباترین وجه ممکن شده بود یکی از جشن های ایرانی تمام غمهایمان را میسوزاند و گرما میبخشید به تن خسته و سرما زده ایرانم.آسمان چهارشنبه سوری ایران روی زمین آتشش ستاره میشدن و نوید بهاری دل انگیز را میدادندـ.
و من محو مردمی بودم که امسال نه آتش جانشان را گرفت نه کوه نه آب و نه جاده و نه هواپیما های فرسوده .امسال چهار شنبه سوری من بوی خوش آزادی میدهد.
فرخنده باد این جشن زیبا .
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
چشمان بسته ام را باز میکنم و خیره به آتش آرزو هایم را قطره قطره از چشمانم میگیرم و به آسمان میفرستمشان آرزوهایی که برای بدست ݪآوردنش جنگیدیم امروز جلوی چشمانم جان گرفته بودند من آرزوهای یک سال نمیدانم شاید هم دو سال شاید....اما براورده شده بودند این را بهار نشسته کنج لبخند مادرم میگفت و شکوفه های گلیاس خوش رنگی که روی لب های دختران اطراف آتش میدیدم میگفت. دست های عاشقانه ای که در هم قفل شده بودند زیبایی غیر قابل وصفی از شهر امروزم ساخته بود پدر هایی که دست مادر هایمان را گرفته بودند و از آتش میپریدند یا جوانتر ها.و بوسه های زیبایی که ما بین شلوغی های دور آتش دزدکی از گونه های دخترک گرفته میشد و کسی با خشم نگاهشان نمیکرد.
آرزوهایم و تلاشهایمان نتیجه داده بود و من امروز خانواده ها و جوان ها را خارج از هر چشم زهر آگین کنار هم میدیدم .
و جوان هایی که دیگر انرژیشان به هدر نمیرفت آن روز مرگی ها آن فشار ها دیگر روی دوششان نبود که یک چهار شنبه تمام دردهایشان ترقع و بمب بشود و آزادش کنند هیجانی که خفه میشد.
چشمانم را میبندم و آرزوی دیگری در کنار آرزوهای قبلیم میگذارم ایرانم همیشه به روز باشد و کاش این روز زیبا خواب نباشد.چشمانم را باز میکنم از روی آتش میپرم و دوباره با چشمانم این حجم از زیبایی و شادی را میبلعم و تو باور کن این روز می آید .
میشود زمستانی آغاز بهاری ابدی باشد اگر تو بخواهی.
آتش شعله کشیده چهارشنبه سوری تمام خاطرات تلخ و غم های سال های گذشته را در خودش حل میکرد و گرمای دل انگیزش و نور زیبایش این زندگی بخش سرخ آبی که به زیباترین وجه ممکن شده بود یکی از جشن های ایرانی تمام غمهایمان را میسوزاند و گرما میبخشید به تن خسته و سرما زده ایرانم.آسمان چهارشنبه سوری ایران روی زمین آتشش ستاره میشدن و نوید بهاری دل انگیز را میدادندـ.
و من محو مردمی بودم که امسال نه آتش جانشان را گرفت نه کوه نه آب و نه جاده و نه هواپیما های فرسوده .امسال چهار شنبه سوری من بوی خوش آزادی میدهد.
فرخنده باد این جشن زیبا .
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دلنوشته........ #ملودی
آرامِ جانِ میهنم! آرامِ جانِ وطنم!
پدرِ ایرانم رضا شاه بزرگ!
پدرِ ایران نوین!
ایرانم! ایرانم مانده بود سالها!
بی آرامِ جانش! بی پدر مهربانش!
آرامِ جان میهنم #رضا_شاه بزرگ طلوع کرد. درست از دل زمین جایی میان شهر ری زمانی که ایرانم در سیاه ترین برهه زمانیش بوده و هست.
از جنس ناجی های آسمانی همانقدر پر نور همانقدر پر اقتدار.
خورشید طلوع کرد بی گمان پدری در این روز های پشیمانی و پریشانی ملتی دردمند و ناسپاس در این روز های کم جانی ایرانم! در این روزهایی که از هر گوشه ایرانم صدایش میزنند و طلب بخشش میکنند!
مردی که نامش بر زبان ها افتاده و طپش های نامنطم قلب های ملتی شده که از شوق سر پا بند نیستند! قلب هایی که بوی تن #پدر را حس کرده اند بوی خوش #آزادی و #آبادی را حس میکنند. آمدنش بی دلیل نیست او بخشیده فرزندان قدر نشناسش را!
طنین پوتین های خاک خورده سربازی این روز ها گوش های زیادی را نوازش میدهد.
خوب میدانم دلیل آمدنش را! درست چهار ماه پیش #فریاد های ملتی که پدرشان را #صدا میکردند به گوشش خورده!
چه باغ هایی که به بار ننشسته پژمردند! چه دریاچه های که خشکید و چه پلهایی که در نبود خاندانش فروریخت و چه عزت هایی که بی عزت شد!
خورشید ایرانم #طلوع کرد
مردی آمد مردی که پدر بود و جان بود! برای #کشورم مردی با پوتین های سربازی معروفش همان پوتین هایی که جای جای #ایرانم را ساخته بود همان مردی که قدم های استوارش چنان پر جذبه و #ایرانساز بود که بزرگترین و دلسوز ترین و با سواد ترین سیاست مداران هم به پایش نرسیدند. مردی که عشقش عمیق بود.
دلیل آمدنش را میدانم چرا ، چون چهل سال است لاشخوران گرسنه ایرانم را به تاراج بردند و مردمان ناسپاس کشورم #چهلسال است پشیمانند از ظلمی که به پدر شان و پسرش کردند و این روز ها ندای پوزش خواهیشان چنان بلند و رسا شده که به تار پود پدر ایرانم هم رسیده.
تنش از زیر خروار ها خاک بیرون امده اما این آمدن هم گواه #بخشیدن ماست گواه بزرگی پدریست که فرزندانش را از جان بیشتر دوست داشت.
آمد چون تن رنجور و خمیده #مادرمایران برایش عذاب آور بود چون عزت #دختران و #زنان ایران زمینش زیر دست و پای #داعشیانوطنی رفته چون پسران و مردان سرزمینش این روزها کمرشان زیر فشار های مالی و..... خم شده.
چون ارومیه اش خشک شده چون زاینده رودش دیگر زاینده نیست و نابود شده! چون مردمانش به تنگ امده اند چون دیر بجنبیم ایرانمان مرده.
این روز ها اما روزهای آمدن بهار واقعیست #رضاشاهبزرگ کهنه #سرباز و پدر ایران زمین شاه ایران ساز میهنم که فرزندانش چون خودش از جان برای ایرانمان گذاشته اند و من میدانم این آمدن و این اقتدار یعنی زیر #ننگ نمانید .
ایرانم را بی پدر دیده بودند که زخم میزدند و تکه تکه اش میکردند
ایرانم بی سایه مانده بود بی دست های نوازشگر پدرانش همان دست های ایرانساز را میگویم!
همان که لرزه بر تن #دینفروشان #وطنفروشان #ایرانستیزان میاندازد همان دستانی که شکوفایی ایران را مدیونش هستیم همان دستانی که #از_خرابهای_ایران_ساخت
همان پدری که جای بوسه بر دستانش فرزندانش را هم از خود راندیم ناسپاس تمام لطف هایشان بودیم.
اما انگار بخشیده شدیم! گفته اند پدران بی حد بخشنده اند اما این روز ها این حرف باورم شده! درست در این برهه زجر اورد!
آمده تا شاهد آمدن تنها یادگار فرزندش به ایران باشد ایران را به دست نیمه دیگرش بدهد! #شاهزاده را میگویم که کم از پدرانش ندارد چون در رگ هایش خون بزرگ مرد ایران جوشش دارد.
فردای ایرانم رسیده چون ایرانم دیگر بی سایه سر نیست چون ایرانم این روز ها فرخنده ترین روزها را در پیش دارد پدرش آمده همان مرد محکم سالهای دور...
#وطنم_محتاج_درمان_است
درود بر بزرگ مرد و پدر ایران
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
آرامِ جانِ میهنم! آرامِ جانِ وطنم!
پدرِ ایرانم رضا شاه بزرگ!
پدرِ ایران نوین!
ایرانم! ایرانم مانده بود سالها!
بی آرامِ جانش! بی پدر مهربانش!
آرامِ جان میهنم #رضا_شاه بزرگ طلوع کرد. درست از دل زمین جایی میان شهر ری زمانی که ایرانم در سیاه ترین برهه زمانیش بوده و هست.
از جنس ناجی های آسمانی همانقدر پر نور همانقدر پر اقتدار.
خورشید طلوع کرد بی گمان پدری در این روز های پشیمانی و پریشانی ملتی دردمند و ناسپاس در این روز های کم جانی ایرانم! در این روزهایی که از هر گوشه ایرانم صدایش میزنند و طلب بخشش میکنند!
مردی که نامش بر زبان ها افتاده و طپش های نامنطم قلب های ملتی شده که از شوق سر پا بند نیستند! قلب هایی که بوی تن #پدر را حس کرده اند بوی خوش #آزادی و #آبادی را حس میکنند. آمدنش بی دلیل نیست او بخشیده فرزندان قدر نشناسش را!
طنین پوتین های خاک خورده سربازی این روز ها گوش های زیادی را نوازش میدهد.
خوب میدانم دلیل آمدنش را! درست چهار ماه پیش #فریاد های ملتی که پدرشان را #صدا میکردند به گوشش خورده!
چه باغ هایی که به بار ننشسته پژمردند! چه دریاچه های که خشکید و چه پلهایی که در نبود خاندانش فروریخت و چه عزت هایی که بی عزت شد!
خورشید ایرانم #طلوع کرد
مردی آمد مردی که پدر بود و جان بود! برای #کشورم مردی با پوتین های سربازی معروفش همان پوتین هایی که جای جای #ایرانم را ساخته بود همان مردی که قدم های استوارش چنان پر جذبه و #ایرانساز بود که بزرگترین و دلسوز ترین و با سواد ترین سیاست مداران هم به پایش نرسیدند. مردی که عشقش عمیق بود.
دلیل آمدنش را میدانم چرا ، چون چهل سال است لاشخوران گرسنه ایرانم را به تاراج بردند و مردمان ناسپاس کشورم #چهلسال است پشیمانند از ظلمی که به پدر شان و پسرش کردند و این روز ها ندای پوزش خواهیشان چنان بلند و رسا شده که به تار پود پدر ایرانم هم رسیده.
تنش از زیر خروار ها خاک بیرون امده اما این آمدن هم گواه #بخشیدن ماست گواه بزرگی پدریست که فرزندانش را از جان بیشتر دوست داشت.
آمد چون تن رنجور و خمیده #مادرمایران برایش عذاب آور بود چون عزت #دختران و #زنان ایران زمینش زیر دست و پای #داعشیانوطنی رفته چون پسران و مردان سرزمینش این روزها کمرشان زیر فشار های مالی و..... خم شده.
چون ارومیه اش خشک شده چون زاینده رودش دیگر زاینده نیست و نابود شده! چون مردمانش به تنگ امده اند چون دیر بجنبیم ایرانمان مرده.
این روز ها اما روزهای آمدن بهار واقعیست #رضاشاهبزرگ کهنه #سرباز و پدر ایران زمین شاه ایران ساز میهنم که فرزندانش چون خودش از جان برای ایرانمان گذاشته اند و من میدانم این آمدن و این اقتدار یعنی زیر #ننگ نمانید .
ایرانم را بی پدر دیده بودند که زخم میزدند و تکه تکه اش میکردند
ایرانم بی سایه مانده بود بی دست های نوازشگر پدرانش همان دست های ایرانساز را میگویم!
همان که لرزه بر تن #دینفروشان #وطنفروشان #ایرانستیزان میاندازد همان دستانی که شکوفایی ایران را مدیونش هستیم همان دستانی که #از_خرابهای_ایران_ساخت
همان پدری که جای بوسه بر دستانش فرزندانش را هم از خود راندیم ناسپاس تمام لطف هایشان بودیم.
اما انگار بخشیده شدیم! گفته اند پدران بی حد بخشنده اند اما این روز ها این حرف باورم شده! درست در این برهه زجر اورد!
آمده تا شاهد آمدن تنها یادگار فرزندش به ایران باشد ایران را به دست نیمه دیگرش بدهد! #شاهزاده را میگویم که کم از پدرانش ندارد چون در رگ هایش خون بزرگ مرد ایران جوشش دارد.
فردای ایرانم رسیده چون ایرانم دیگر بی سایه سر نیست چون ایرانم این روز ها فرخنده ترین روزها را در پیش دارد پدرش آمده همان مرد محکم سالهای دور...
#وطنم_محتاج_درمان_است
درود بر بزرگ مرد و پدر ایران
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
Telegram
attach 📎
#دلنوشته........ #ملودی
مردمی که زخم های کهنه و عمیقی دارند .آنقدر عمیق که برای کسی چهل سال برای دیگری سی سال و همینطور ادامه دار.
نمیدانم از زخم های بیست ساله خودم بگویم یا از درد های چهل ساله پدرم
زخم های پدرم اما به قدمت همان زخم چهل ساله کشورم هست زخم های میلیون ها ایرانی.
درد و زخم هایی که چهل سال است بیشتر و بیشتر میشود از حماقت نسلی که نازپروده بود نمک نشناسی نسلی که پدرانشان را با ناسپاسی تمام دل آزرده کردند اما همان نسل و فرزندانشان سالهاست اقرار میکنند اشتباه کرده اند.
این مردم اما امروز خاک پای پدرشان را سرمه چشمانشان میکنند و در بدترین روز های ممکن مثل کودکی بی پناه به دنبال پدر میگردند.
به گمانمت مردم بعد از آمدن ناجیشان چه حسی دارند.؟؟
پدری که صدایش کردند و چهار ماه بعد اما سینه خاک را شکافت چون توان نشنیدن نداشت چون فرزندان پشیمانش نالهایشان جگر سوز بود.
میدانی عمق فاجعه برایتان چقدر است همان آخر خط را میگویم . ای دشمن ایرانم ای ایرانستیزان که خون مردم را در شیشه کردید چهل سال.
رضا شاه مثل کوه مثل شیر بیشه ای که پیکرش هم به تن شغال هایی مثل شما لرزه می اندازد ـ.
بدان تا آخرین قطره خون پاسدار پیکر پدر ایران میشویم . از امروز هر ایرانی غیوری غیرتش را در کنار بانوان و مردان کشورش برای حفظ پیکر پاک پدرشان میگذارند.
میبینم لرزه های ستون سستی را که در پی نابودی حقانیت هر ایرانی هستند شما دشمنان قسم خورده ایرانم هستین.
هشدار! هشدار!
پدرم! پاره تنم را آسیبی رسد فاتحه ریز و درشتتان خوانده است.
زخم ها اگر باز شوند و مردمی ظلم دیده که بی شک این بار از خاک پدر نمیگذرند.
خون ایرانی به جوش آمده کافیست تا خطا کنی سر ریز که شود هم شما میسوزید و هم کاخ ها و قصر های کاسبیتان!
میدانم آنقدر خطر برایتان نزدیک است که میترسید! از پیکرش میترسید! از مردمی که روشن شده اند! مردمی که از این یکی نخواهند گذشت! نمیگذارند ریشه های این کهنه سرباز ایرانم آسیبی ببیند. اینبار اما آخر خط است اگر پیکر پدر را بی حرمتی شود.
شغالان به گمانم فراموششان شده
#ایرانم_این_شیر_زخمی_هنوز_نفس_میکشد
#وطنم_محتاج_درمان_است
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
مردمی که زخم های کهنه و عمیقی دارند .آنقدر عمیق که برای کسی چهل سال برای دیگری سی سال و همینطور ادامه دار.
نمیدانم از زخم های بیست ساله خودم بگویم یا از درد های چهل ساله پدرم
زخم های پدرم اما به قدمت همان زخم چهل ساله کشورم هست زخم های میلیون ها ایرانی.
درد و زخم هایی که چهل سال است بیشتر و بیشتر میشود از حماقت نسلی که نازپروده بود نمک نشناسی نسلی که پدرانشان را با ناسپاسی تمام دل آزرده کردند اما همان نسل و فرزندانشان سالهاست اقرار میکنند اشتباه کرده اند.
این مردم اما امروز خاک پای پدرشان را سرمه چشمانشان میکنند و در بدترین روز های ممکن مثل کودکی بی پناه به دنبال پدر میگردند.
به گمانمت مردم بعد از آمدن ناجیشان چه حسی دارند.؟؟
پدری که صدایش کردند و چهار ماه بعد اما سینه خاک را شکافت چون توان نشنیدن نداشت چون فرزندان پشیمانش نالهایشان جگر سوز بود.
میدانی عمق فاجعه برایتان چقدر است همان آخر خط را میگویم . ای دشمن ایرانم ای ایرانستیزان که خون مردم را در شیشه کردید چهل سال.
رضا شاه مثل کوه مثل شیر بیشه ای که پیکرش هم به تن شغال هایی مثل شما لرزه می اندازد ـ.
بدان تا آخرین قطره خون پاسدار پیکر پدر ایران میشویم . از امروز هر ایرانی غیوری غیرتش را در کنار بانوان و مردان کشورش برای حفظ پیکر پاک پدرشان میگذارند.
میبینم لرزه های ستون سستی را که در پی نابودی حقانیت هر ایرانی هستند شما دشمنان قسم خورده ایرانم هستین.
هشدار! هشدار!
پدرم! پاره تنم را آسیبی رسد فاتحه ریز و درشتتان خوانده است.
زخم ها اگر باز شوند و مردمی ظلم دیده که بی شک این بار از خاک پدر نمیگذرند.
خون ایرانی به جوش آمده کافیست تا خطا کنی سر ریز که شود هم شما میسوزید و هم کاخ ها و قصر های کاسبیتان!
میدانم آنقدر خطر برایتان نزدیک است که میترسید! از پیکرش میترسید! از مردمی که روشن شده اند! مردمی که از این یکی نخواهند گذشت! نمیگذارند ریشه های این کهنه سرباز ایرانم آسیبی ببیند. اینبار اما آخر خط است اگر پیکر پدر را بی حرمتی شود.
شغالان به گمانم فراموششان شده
#ایرانم_این_شیر_زخمی_هنوز_نفس_میکشد
#وطنم_محتاج_درمان_است
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
#دلنوشته........ #ملودی
موضوع: #فیلتر کردن تلگرام
عذابم از این است که سالهاست با #سکوت بی جایمان دیوار های این زندان که خالقش این نظام فاسد است را آجر به آجر تنگتر میکنیم هر روز هم نفس های زیادی تنگ میشود و تن های زیادی از این #خفقان به مرگ میرسند
این روزها به دلیل خیانت این دولت به مردم شبکه های اجتماعی خارجی از جمله تلگرام که از بهترین های پیام رسان های خارجی هست تنها راه مطمئن برای مبارزه و اطلاع رسانی به هموطنانن عزیزمان هست .
پیام رسان های داخلی نه تنها امنیت ندارند که به تمام فعالیت های شما نظارت میشود.
فراموش نکنیم #ایران را تبدیل به زندانی کرده اند برای مردم تا به چپاول و خیانت های خودشان برسند.
این پیام رسان های داخلی از جمله سروش و غیره ...به مانند سلول های انفرادی این #زندان بزرگ است .
زندانی که حتی اگر کوچکترین اعتراضی هم به وضع مملکت آب و هوا مسکن پول یا هر چیز دیگری داشته باشیم در این پیام رسان ها در نتفه خفه میشود.
دوست هموطن من اگر امروز تن به این خفت بدهیم و اجازه بدهیم که پیامرسان را هم به نظر خودشان برای ما انتخاب کنند ، تنها روزنه های اعتراض و آگاهی رسانی ما هم بسته خواهد شد و بی شک جوانان بیکار زیادی دوباره به جامعه تزریق خواهد شد و عواقب تلخی که این بی کاری در پی خواهد داشت فاجعه بار است ......
تلگرام بهترین راه تبادل اخبار درست و رو کردن خیانت های این کشور است و همچنین منبع درامدی برای جوانان این کشور .
این درصورتی هست که هم دلار بالا رفته هم به پول آب و برق گاز هم اضافه میشود. تمام این روزها یاداور همان وعده های پوچی هست که چه #اصلاح_طلب و چه #اصولگراها میدهند مرگ ایران و چپاول ایرانی تنها هدف این نظام و وعدهای فریبنده ای که روز به روز پوچ بودنش بیشتر زخم بر پیکر ایرانمان میزند .
تلگرام تنها یک پیام رسان نیست بلکه فضای امنیست که با هیچ پول و مدال و جایگاهی از بین نمیرود و مصداق این حرف ایستادگی #پاول_دروف در ندادن اطلاعت به روسیه خودش گویای همه چیز هست.
فراموشمان نشود خیلی ها خرجشان از #تلگرام است.
به امید فردایی #آزاد بدون #دیکتاتوری.
#ایرانو_پس_میگیریم
#اعتراضات_سراسری
#رضاشاه_روحت_شاد
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
@c_b_shahzadeh
موضوع: #فیلتر کردن تلگرام
عذابم از این است که سالهاست با #سکوت بی جایمان دیوار های این زندان که خالقش این نظام فاسد است را آجر به آجر تنگتر میکنیم هر روز هم نفس های زیادی تنگ میشود و تن های زیادی از این #خفقان به مرگ میرسند
این روزها به دلیل خیانت این دولت به مردم شبکه های اجتماعی خارجی از جمله تلگرام که از بهترین های پیام رسان های خارجی هست تنها راه مطمئن برای مبارزه و اطلاع رسانی به هموطنانن عزیزمان هست .
پیام رسان های داخلی نه تنها امنیت ندارند که به تمام فعالیت های شما نظارت میشود.
فراموش نکنیم #ایران را تبدیل به زندانی کرده اند برای مردم تا به چپاول و خیانت های خودشان برسند.
این پیام رسان های داخلی از جمله سروش و غیره ...به مانند سلول های انفرادی این #زندان بزرگ است .
زندانی که حتی اگر کوچکترین اعتراضی هم به وضع مملکت آب و هوا مسکن پول یا هر چیز دیگری داشته باشیم در این پیام رسان ها در نتفه خفه میشود.
دوست هموطن من اگر امروز تن به این خفت بدهیم و اجازه بدهیم که پیامرسان را هم به نظر خودشان برای ما انتخاب کنند ، تنها روزنه های اعتراض و آگاهی رسانی ما هم بسته خواهد شد و بی شک جوانان بیکار زیادی دوباره به جامعه تزریق خواهد شد و عواقب تلخی که این بی کاری در پی خواهد داشت فاجعه بار است ......
تلگرام بهترین راه تبادل اخبار درست و رو کردن خیانت های این کشور است و همچنین منبع درامدی برای جوانان این کشور .
این درصورتی هست که هم دلار بالا رفته هم به پول آب و برق گاز هم اضافه میشود. تمام این روزها یاداور همان وعده های پوچی هست که چه #اصلاح_طلب و چه #اصولگراها میدهند مرگ ایران و چپاول ایرانی تنها هدف این نظام و وعدهای فریبنده ای که روز به روز پوچ بودنش بیشتر زخم بر پیکر ایرانمان میزند .
تلگرام تنها یک پیام رسان نیست بلکه فضای امنیست که با هیچ پول و مدال و جایگاهی از بین نمیرود و مصداق این حرف ایستادگی #پاول_دروف در ندادن اطلاعت به روسیه خودش گویای همه چیز هست.
فراموشمان نشود خیلی ها خرجشان از #تلگرام است.
به امید فردایی #آزاد بدون #دیکتاتوری.
#ایرانو_پس_میگیریم
#اعتراضات_سراسری
#رضاشاه_روحت_شاد
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
@c_b_shahzadeh