Blackfishvoice (BFV)
7.45K subscribers
4.89K photos
3.79K videos
101 files
271 links
Download Telegram
Blackfishvoice (BFV)
Video
امروز ۲۸فوریه بزرگ‌ترین اعتصاب سال‌های اخیر در #یونان با طغیان کارگران و دانشجویان در #آتن، #تسالونیکی، #لاریسا، #هراکلیون و ده‌ها شهر در سراسر کشور، با طرح شعار " در دوراهی سود آن‌ها یا زندگی ما، پاسخ می‌دهيم: زندگی ما." رقم خورد.

یک سال پیش، یک قطار مسافربری از آتن به شهر شمالی تسالونیکی با یک قطار باری برخورد کرد که در نتیجه‌ی آن، ۵۷ نفر کشته شدند. پس از آن فاجعه، اعتراضات گسترده‌ای به دلیل آن‌چه افکار عمومی،‌ #خصوصی_سازی و کاهش کیفیت خدمات ریلی می‌داند، برگزار شد.

امروز در پایتخت کارگران و دانشجویانِ اعتصابی راهپیمایی کردند و خواستار اجرای عدالت و افزایش حقوق کارگران شدند.

اعتصاب ۲۴ ساعته، خدمات ریلی را در سراسر یونان متوقف کرد و حمل و نقل شهری در پایتخت یونان مختل شد. کشتی‌ها در بنادر نزدیک آتن توقف کردند. کارگران راه‌آهن و بیمارستان، خدمه کشتی‌‌‌ها و معلمان مدرسه همگی دست از کار کشیدند.

این اعتصاب توسط بزرگترین اتحادیه کارگری  که نماینده نیم میلیون کارگر است، سازماندهی شد. اما سایر معترضان از جمله دانشجویان به راهپیمایی پیوستند.
پلیس نیز طبق معمول برای سرکوب معترضان به خیابان‌ها گسیل شد.

سازمان‌دهندگان پس از اعتصاب امروز اعلام کردند:
"اعتصاب امروز پیامی قاطع در محکومیت سیاستی بود که جان و روانِ مردم را در هم کوبیده است. ادامه خواهیم داد!"

در قطعنامه‌ی پایانی نیز تأکید شد که جنایات دولت و سرمايه‌داران در فاجعه‌ی قطار تا تحقق #دادخواهی فراموش نخواهد شد.


#طبقه_کارگر #مبارزه_طبقاتی


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
🔺️انقلابی کبیر، #رودی_دوچکه گفته بود:

"آن‌هایی‌که خود را مدافع مبارزه‌ی بدون خشونت می‌پندارند، در واقع ارتفاع خود را بر مبنای سنجه‌های نیروی سرکوب‌گری که به ایشان مسلط است، تنظیم می‌کنند."

🔺️ در فقره‌ی پهلوی که سال‌هاست عفو و بخششِ متجاوزین، شکنجه‌گران و جنایت‌کاران را به مرکز ثقلِ اراجیفِ همایونی تبدیل کرده است، دیگر حتی مسأله، دفاع از مبارزه‌ی بدون خشونت نیست بلکه دقیقا دفاع از نهادِ سرکوب است. ارتفاعِ او توسط خود نیروی سرکوب‌گر تنظیم شده است. چنین است که اگر امروز افکار عمومی متوجهِ ابعاد تازه‌ای از وحشی‌گری اوباش سپاهی در فقره‌ی قتل و تعرض به #نیکا_شاکرمی شده است، باید از یاد نبرد که تفاله‌ی سلطنت پیش‌تر قفلِ بخششِ متجاوزین را باز کرده و #دادخواهی را به کشتار ترجمه است.
او گفته بود:
"کسانی‌که می‌گویند #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم، می‌خوان حسِ انتقام‌جویی رو ترویج بدن. نباید درون عقده، نفرت و عصبانیت باشد. فراموش نکنید ولی گذر کنید. باید به اون‌ها فرصت دوباره داده بشه."

🔺️"تیم مسلم‌بن عقیل، یگان امام رضا، گردان امام حسن مجتبی" مستقیما در بازداشت، آزار و قتل نیکا مشارکت داشته‌اند و تیم پهلوی هم در ماله‌کشی به جنایت آن‌ها و سرباز میهن دانستنِ متجاوزانی که در رؤیای پارانویایی همایونی، به او سلام نظامی خواهند داد.

#علیه_فراموشی #دادخواهی #مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر #نه_سلطنت_نه_رهبری_دموکراسی_برابری #سلطنت_ولایت_یکصدسال_جنایت #پهلوی_سوپاپ_اطمینان_جمهوری_اسلامی #پهلوی_استفراغ_ملت_ایران
#ساواکی_سپاهی_پیوندتان_مبارک


@Blackfishvoice1
۱۴ سال پیش در چنین روزی، #فرزاد_کمانگر به همراه #شیرین_علم_هولی، #فرهاد_وکیلی  #مهدی_اسلامیان و #علی_حیدریان، اعدام شدند.
آن‌ها پس از ماه‌ها شکجنه، در بی‌دادگاهی به مدت ۷ دقیقه بدون امکان دفاع از خود و حق داشتنِ وکیل، به اعدام محکوم شدند.

در سحرگاه ۱۹ اردیبشهت هر پنج تن توسط جلادان جمهوری اسلامی به قتل رسیدند و پیکرهای‌شان هرگز تحویل داده نشد.


#جمهوری_اعدام #علیه_فراموشی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #دادخواهی


@Blackfishvoice1
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ #معلم_رهایی، #فرزاد_کمانگر توسط حاکميتِ انسان‌ستیزِ جمهوری اسلامی اعدام شد.

او چند روز پیش از اعدام، خطاب به معلمان زندانی نوشت:

"مگر می‌توان در قحط سال عدل و داد معلم بود اما الفبای امید و برابری را تدریس نکرد حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟
نمی.توانم تصور کنم در سرزمین صمد و خانعلی و عزتی معلم باشیم و همراه ارس جاودانه نگردیم. نمی‌توانم تجسم کنم که نظاره‌گر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم.
می.دانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب هموار گشته و سختی‌ها و مرارت‌های آن نشان افتخاری خواهد شد برای تو معلم آزاده تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سد راه‌اش فیلتر و گزینش باشد و زندان و اعدام که آموزگار نام‌اش را و افتخارش را ماهیان کوچولوی‌اش به او بخشیده‌اند نه مرغان ماهیخوار."



#ماهی_سیاه_کوچولو #صمد_بهرنگی #قسم_به_خون_یاران_ایستاده_ایم_تا_پایان #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم


@Blackfishvoice1
۱۶ ساعت رنجی که خانواده‌‌‌ی رئیسی تحمل کردند تا پیکر متعفن‌اش پیدا شود، در قیاس با ۴دهه انتظار #مادران_دادخواه سرِ سوزن هم نیست. گرچه هیچ رنج، مرگ و سقط‌شدنی از این‌دست، قابل هم‌ارز‌سازی با خواستِ محاکمه‌ی جنایت‌کارانی نظیر #ابراهیم_رئیسی نیست اما
سَقَط شدن فردی که در فاصله‌ی ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ در ترور، ربودن، شکنجه و قتل‌عامِ هزاران تن از نستوه‌ترین انقلابیون این کشور مشارکت مستقیم داشت و در بالاترین مقامات قضایی و اجرایی در کشتار روشنفکران، معترضان و تهیدستان ایفای نقش کرد، حتما مبارک است.
جایِ #مادران_خاوران در این‌روز خالی‌ست و به امید طول عمر با عزت برای دیگر دادخواهان و تحققِ #دادخواهی‌.

تو را چه سود
               فخر به فلک بَر
                                فروختن
هنگامی که
             هر غبارِ راهِ لعنت‌شده نفرینَت می‌کند.

#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم



@Blackfishvoice1
#ماشالله_کرمی، پدر #محمدمهدی_کرمی، شهیدِ قیامِ #زن_زندگی_آزادی که از ۳۱ مردادماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و در حبس به‌سر می‌برد، توسط بیدادگاه شهر #کرج به ۶سال حبس محکوم شد.
کرمی بابت دادخواهی خون فرزندش و شهیدِ سر به‌دار #سیدمحمد_حسینی به "اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام" متهم شده بود که بابت این اتهامات جمعا به ۶ زندان محکوم شده است.

#مردم_را_میکشند_زبانشان_هم_دراز_است
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #دادخواهی #خانواده_های_دادخواه #جمهوری_اعدام


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
ویدئویی که مشاهده می‌کنید، گوشه‌ای‌ست از مراسم لاشه‌کِشیِ رئیسی. مداحِ مراسم که به‌خوبی واقف است رئیسی نامی ندارد مگر "جلاد"، روبه خانواده‌هایِ هزاران اعدامیِ #تابستان۶۷ می‌گوید:

تاریخ بنویسد هر آن‌چیزی که دیده‌ست / این صحنه فرق بین جلاد و شهید است / آری ادامه دارد آن راهی که رفتش / راه رئیسی راه سال شصت‌ و هفتش

این‌را بگذارید کنارِ زمزمه‌هایی مبنی بر تغییر نامِ خیابانِ #خاوران که نمادِ شهدای آزادی و برابری است به خیابان ابراهیم رئیسی تا به عمقِ پلشتی و دنائت جمهوری نکبت اسلامی پی ببرید.


رئیسی و رهبرش خامنه‌ای نه تنها هرگز بابت قتل‌عام زندانیان سیاسی در سراسر دهه‌ی شصت و به‌وطور خاص در سال ۶۷ پاسخگو نبودند بلکه رهبر حقیر با تجلیل از سرشکنجه‌گر و قصابِ زندان‌های تهران و کرج یعنی #اسدالله_لاجوردی تاکید داشت که او مظلوم بود و باید مراقب بود جای او را با ظالمان عوض نکنند.
کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ به‌قدری مهلک بود که #منتظری اعضای هیئت مرگ از جمله رئیسی را کسانی توصیف کرد که تاریخ از آن‌ها به‌عنوان جنایت‌کار یاد خواهد کرد؛ دقت بفرمائید این‌را مارکسيست‌ها و مجاهدین نگفتند، کسی گفت با چنان جایگاهی در هسته‌ی اصلی ضد انقلاب، که بنا بود جانشین خمینی شود‌.

جمهوری اسلامی در مراسم جابجائی لاشه‌ی رئیسی، به جنایت تابستان ۶۷ افتخار می‌کند و تلاش می‌کند آن جانیِ به‌درک‌واصل‌شده، با همان کشتارها تداعی شود، بعد گروهی وسط‌باز و مشتی لجنِ محورمقاومتی _که عمدتا در اروپا و آمریکای شمالی سکونت دارند_ در عزایِ رئیس‌جمهورِ جلادشان نشسته‌‌ و شعفِ افکار عمومی ایران بابت سقط شدن یک سلاخِ سیاسی را نشانه‌ی بی‌اخلاقی دانسته‌اند. همین‌ها شادی مردم از اسکاتلند و ایرلند تا ولز و انگلیس بابت مرگ #مارگارت_تاچر را برون‌ریز خشمِ ستم‌دیدگان بریتانیا می‌دانند؛ که صدالبته صحیح است و چنین هم بوده. شادی بر گور و لاشه‌ی جنایت‌کاران، ابرازِ احساساتِ جمعیتِ مستاصلی‌ست که زیر بار سرکوب و وحشی‌گری از رساندن فریاد حق‌طلبی و #دادخواهی محروم ماندند؛ اتفاقی که با مرگ #هیتلر در اروپا و با مرگ #پینوشه در شیلی رخ داد و با مرگ اشراری نظیر #نتانیاهو و #جرج_بوش در جای‌جای جهان رخ خواهد داد.

لبخندِ تلخی که با سقط شدن رئیسی بر لب‌های دادخواهان آمد ( به راستِ برانداز کاری نداریم چرا که اولا همو بر نسل‌کشی هم می‌خندد، از کشتارهای ۶۷ رضایت دارد و اساسا مبارزه را با لش‌بازی و لودگی یکی گرفته است) بیش از آن‌که نشانه‌ی خوشحالی باشد، نشانه‌ی این است که دست‌کم خانواده‌اش ولو برای ساعاتی، معنای شکنجه‌ی حاصل از بی‌خبری و فقدان را درک کنند؛ شکنجه‌ای که ده‌ها خانواده‌ی دادخواه از دهه‌ی شصت تا امروز تحمل کردند و با استقامت‌شان، کاری کردند که جلاد، تا ابد، جلاد نامیده شود.


آری! بر لاشه‌ی جانی می‌خوانیم کلام بامداد را:

آنجا که عشق
غزل نیست
که حماسه‌ایست،
هر چیز را
صورتِ حال
باژگونه خواهد بود:

زندان
باغِ آزاده مردم است
و شکنجه و تازیانه و زنجیر
نه وهنی به ساحتِ آدمی
که معیارِ ارزش‌های اوست.

کشتار
تقدس و زهد است و
مرگ
زندگی‌ست.

و آن که چوبه‌ی دار را بیالاید
با مرگی شایسته‌ی پاکان
به جاودانگان
پیوسته است.


#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #شهید_نمیمیرد #قسم_به_خون_یاران_ایستاده_ایم_تا_پایان #علیه_فراموشی #خاوران_هنوز_سرخ_است #مادران_خاوران


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
🔺️ ۳۷هزار انسان سلاخی شده‌اند و ماشینِ کشتار نازی‌ها کماکان بدن‌های صاحبانِ فلسطین را قطعه‌قطعه می‌کند.
بعد از ویران‌سازی #غزه نوبت به #رفح رسید: یک ملیون و هفتصدهزار انسان در ۶۴کیلومتر مربع محصور شده‌اند و نازی‌ها، از زمین و آسمان با تانک و هواپیما بر آن‌ها بمب‌ می‌ریزند.

🔺#دادگاه_لاهه در پی بازداشت #نتانیاهو است، دولت‌های اروپایی یکی پس از دیگری کشور مستقل فلسطین را به‌رسمیت می‌شناسند، یهودیان آمریکا و بازماندگانِ #هولوکاست رژیم صهیونیستی را نازی می‌نامند؛ در یک کلام، بوی تعفن #صهیونیسم طوری جهان‌گیر شده است که دیگر هیچ امکانی برای ماله‌کشی باقی نمانده مگر با قلدری و خوار کردنِ تتمه‌ی حقوق بین‌الملل.

🔺بامداد ۷خرداد، چادرهای پناهندگان هدف قرار گرفت و برگ تازه‌ای در کتابِ سراسر جنایتِ #اسرائیل ثبت شد. آن‌چه در اسلایدها می‌بینید، شاید گوشه‌ی کوچکی از عمقِ جنایتِ جاری در رفح را نمایش دهد: تصاویر متعددی از کودکانِ بی‌سر، بدن‌های متلاشی‌شده و کالبدهای سوخته‌ی مردم منتشر شده است که امکان بازنشرشان نیست.
تنها با نادیده‌گرفتن‌ این‌ تصاویر، ولنگارهایِ لمپن‌فاشیست می‌توانند بگویند: "جنگ همینه دیگه"؛ افرادی‌که اگر خواهر و برادرشان به نیم‌دانگ از زمین ارثی چشم دوخته باشند حاضرند سر ببرند و جسد بسوزانند و این‌جا از فلسطینی جز تسلیم کردنِ کامل سرزمینِ آبا و اجدادی‌اش توقع ندارند.

🔺سلبریتی‌های لیبرال و محافظه‌کار غرب، برای حفظِ آبرو و تداعی نشدن نام‌شان با حمایت از نسل‌کشی در تاریخ، علیه جنايات اسرائیل قدمی برمی‌دارند و این‌جا مدعیانِ مبارزه با جمهوری اسلامی
الف: کنار نازیسم می‌ایستند
ب: مرعوبِ دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی هستند
ج: در نهایت اثبات می‌کنند که هیچ‌چیز نیستند مگر زوائد رسانه‌ایِ آمریکا و اسرائیل؛ فاقد شخصیتِ سیاسی مستقل و متوسل به ائمه‌‌ی امپریالیست.
ساکتین در قبالِ نسل‌کشی، هرگز نمی‌توانند صدایِ ستم‌دیدگان در ایران باشند؛ ولو این‌که با #دادخواهی برای شهدای آزادی و برابری در ایران،
انشای توئیتری بنویسند و جرج‌تاون و مونیخ فتح کنند.

🔺عمرِ ما در مقیاس تاریخ، چشم برهم زدن است. مایِ فرودستِ مطرودِ سرکوب‌شده، شاید بدون دیدن محاکمه‌ی جنایت‌کارانِ حاکم بر ایران، چشم از جهان فرو بندیم؛ بدون تجربه‌ی شادی، آرامش و دادخواهی اما برای خاطرِ تاریخ، برای بقایِ مقاومت در برابر خدایگان قدرت و اربابان ثروت، بر سیمای حامیانِ بی‌شرم‌ و خجالتیِ #صهیوفاشیسم تف می‌اندازیم. #صنعت_اپوزیسیون، میانجیِ عرقِ شرم و استفراغِ تاریخ خواهد شد.

#westandwithpalestine🇵🇸

@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
متن دریافتی به یادِ شهید ۸۸ #امیر_اسلامیان

سنِ کسانی‌که در انتخابات با افتخار کاندید ریاست جمهوری شده‌اند را روی شناسنانه لعنتی‌شان می‌بینم و می‌گویم تو چند ساله بودی که کشته شدی امیرجان؟
هنوز به ۲۵ نرسیده بودی.
امیر را در آذر ۸۸ کشتند. او دانشجوی جامعه‌شناسی و دانشجویی فعال و آزادیخواه بود که دغدغه‌های صنفی_سیاسی را به درستی پیگیری می‌کرد. در سال ۱۳۸۶ مراسم سالگرد شهدای #حلبچه را برگزار کرد که از جانب "ارژنگ" ریاست وقت دانشگاه و "زرنگار" رئیس حراست #دانشگاه_یاسوج تهدید شد و مقامات امنیتی استان کهگیلویه و بویراحمد، لحظه‌ای از آزار و اذیت او دست برنداشتند و مدام او را تهدید می‌کردند.
یکی از تهدیدها این بود:
"رای ما سخت نیست که با ماشین از روی تو رد بشیم و جنازت رو بندازیم جای پرتی".
امیر را بعد از برگزاری مراسم حلبچه در بهمن ۸۶، به دو ترم تعلیق و محرومیت از تحصیل محکوم کردند و به دانشگاه همدان تبعید شد.
با وجود گذراندن یک ترم تحصیل در دانشگاه همدان، بدون درج نمرات درسی، به دلیل افشاگری علیه کشتار در دانشگاه همدان و گزارش دستگاه امنیتی، دوباره به یاسوج منتقل کردند و در تابستان ۸۷ از دانشگاه یاسوج نیز اخراج شد.
امیر باز هم نترسید و حافظه تاریخی کشتار آزادی‌خواهان در دهه ۶۰ را، در ذهن دانشجویان و مردم تقویت کرد. در سال ۱۳۸۸ مثل تمام دانشجویان آزادی‌خواه در اعتراضات خیابانی شرکت فعال کرد و با فعالیت در ستاد مهدی کروبی، دوباره علیه کشتار دهه ۶۰ و قتل‌های زنجیره‌ای دست به افشاگری زد. در جایی که منطقه محروم نام داشت و نشر هرگونه مجله و صدایی را ممنوع کرده بودند، این تنها تریبونی بود که کسانی مثل امیر بتوانند صدای دادخواهی را به گوش مردم برسانند. امیر خود زاده مناطق محروم و فرودست کردستان بود و صدای فرودستان شد. او سرانجام پس از تهدیدها و فشارهای امنیتی از جانب دستگاههای امنیتی و بخصوص سپاه پاسداران استان کهکیلویه و بویراحمد و همدان به صورت مخفی زندگی کرد و از سوی نهادهای امنیتی در آذر ۸۸ به قتل رسید و جسدش را همانگونه که تهدید کرده بودند در حوالی روستای زادگاهش، #چراخ_وال واقع در شهرستان #بوکان رها کردند.
امیر خانواده فرودست و زحمت‌کشی داشت که حتی نتوانستند صدای #دادخواهی او شوند.





صدایت در گوش من زمزمه می‌کند ای رفیق:
عصیانگر همیشه زنده است، اما زنان عصیانگر خطوط سرخ تاریخ را خواهند نوشت.


#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #علیه_فراموشی #قسم_به_خون_یاران_ایستاده_ایم_تا_پایان


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
#سعید_زینالی متولد ۱۳۵۵ دانشجویی بود که در جریان اعتراضات کوی دانشگاه تهران در روز #۱۸_تیر توسط نیروهای امنیتی جمهوری در منزل بازداشت شد و حداقل تا سال ۱۳۸۱ در زندان اوین تهران زندانی بود. سه ماه پس از دستگیری به او اجازه داده شد با خانواده‌اش تماس تلفنی برقرار کند، اما از آن زمان تاکنون خبری از او نشده است.

#اکرم_نقابی مادر سعید ده سال پس از ناپدید شدن فرزندش در نامه‌ای سرگشاده خطاب به رهبران جمهوری اسلامی خواستار آن شد که در صورت کشته شدن پسرش دست کم اطلاعاتی پیرامون محل دفن وی ارائه کنند
نقابی می‌گوید به غیر از او چندین خانواده دیگر نیز پیگیر وضعیت فرزندانشان بوده‌اند که در ناآرامی‌های ۱۸ تیر ۷۸ مفقود شده بودند. او می‌گوید دست کم ۵ خانواده دیگر تا چند سال پیش پیگیر وضعیت فرزندانشان بوده‌اند که به دلایل نامعلومی دیگر این کار را رها کرده‌اند.


#ناپدیدسازی_قهری #جمهوری_کشتار #علیه_فراموشی #دادخواهی #مادران_دادخواه


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Video
اعتراضاتِ دانشجویی به لغو "سیستم سهمیه‌بندی مشاغل"، در نهایت به ۱۵عمر ۱۵ساله‌ی دولتِ # شیخ_حسینه در #بنگلادش پایان داد و او ساعاتی قبل به #هند فرار کرد.

گرچه دور اول اعتراضات با بیش از ۱۵۰ کشته به تجدیدنظر در قانون مذکور انجامید ولی دانشجویان خواستار #دادخواهی خونِ کشته‌شدگان بودند و خیابان را ترک نکردند.

دور جدید اعتراضات از ۴۸ ساعت قبل آغاز شد و پلیس و نیروهای نظامی بیش از ۱۰۰ تن دیگر را به خاک و خون کشیدند؛ گزارش‌های تأییدنشده آمار کشته‌شدگان در هفته‌های اخیر به مراتب به بیش از این و تا مرز ۱۱۰۰ نفر ذکر می‌کنند.

در جریان اعتراضات، دولت اینترنت را قطع کرد و جامعه‌ی جهانی به جهت نیاز به صنعت پوشاک این کشور، در برابر سرکوب سکوت پیشه کرد.
امروز صدهاهزار نفر در #داکا گردهم آمدند و به‌سوی کاخ نخست‌وزیری حرکت کردند. موج جمعیت به‌گونه‌ای بود که نیروهای نظامی سلاح زمین گذاشتند و نخست‌وزیر با اعلام رسمی استعفا، از کشور گریخت تا کاخ او به‌دست معترضان فتح گردد.

اسلاید آخر: لحظه‌ی فرار شیخه با هلی‌کوپتر از کاخ نخست‌وزیری.

@Blackfishvoice1
مادرِ یکی از شهدای خفته در خاوران می‌گفت:
"جمهوری اسلامی آبادانی آورد؛ ولی برای گورستان‌ها".

از ۱۳۵۹ تا همین امروز، تعدادِ اعدامیان و شهدایِ خیزش‌های اجتماعی، از شمارش خارج است. حتی مدفنِ هزاران تن از آنان، مشخص نیست و پیکرهای‌شان نیز به خانواده‌ها تحویل داده نشده است.
جمهوری اسلامی، جعبه‌سیاه است. فقط روزی که سرنگون شود و حسابرسی و #دادخواهی آغاز شود، آشکار خواهد شد ابعادِ آدم‌کشی و جنایات‌اش.


تصویر: مدفنِ #رضا_رسائی
کلماتِ مندرج در تصویر: #محمود_درویش


#نه_می‌بخشیم_نه_فراموش_می‌کنیم #جمهوری_اعدام #قسم_به_خون_یاران_ایستاده_ایم_تا_پایان #علیه_بی_تفاوتی #علیه_فراموشی


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
یکی بود، یکی نبود.

در شهر، مردانی بودند با گردن‌های کلفت، ویلاها و قصرها و حتی باغ‌وحش‌های شخصی. شغل‌شان پولشویی بود ولی حق و حساب پادشاه و قاضی را هم پرداخت می‌‌کردند‌. برخی از آن‌ها فرزندان‌شان را به قاره‌ی آمریکا می‌فرستادند. خودشان برای درمان به خارج می‌رفتند و روی زمین بهشت ساخته بودند. یکی از آن‌ها علی شمخانی نام داشت که صاحب پنج فرزند بود. فرزندان او از طریق پولشویی صاحب شرکت کشتی‌رانی شده بودند. فرزندان، همسر و براداران شمخانی، از گیلان تا خوزستان شرکت‌های ساختمانی داشتند و در کاخ زندگی می‌‌کردند‌. حتی کلاغ‌های شهر از بزرگی فساد و دزدی در خاندان او مطلع بودند.
فکر می‌کنید، پادشاه و قاضی با او چه کردند؟ شاه او را به عنوان مشاور ارشد خود انتخاب کرد و در مجمعی که مصالحِ مملکت را تعیین می‌کردند، منصوب کرد.

در همان شهر، پسری بود به‌نام محمدمهدی کرمی. کارگر ساختمانی بود، عاشق ورزش و آگاه از بی‌عدالتی. در یکی از روزهای سال، که بسیاری از مردمِ شهر علیه شاهِ ظالم شورش کرده بودند، محمدمهدی هم که با نانِ کارگری بزرگ شده بود و می‌دید در هفت آسمان، یک ستاره ندارد، به جمعیت پیوست و علیه حاکمِ ظالم، فریاد زد.
سربازانِ شاه، محمدمهدی را زندانی کردند و قاضیِ شهر برایِ مرعوب کردنِ جوانانِ تهیدست و خشمگين، او را به مرگ با طناب دار محکوم کرد. محمدمهدی را همراه با کارگر دیگری به نامِ سیدمحمد حسینی، به دار آویختند.

آقا ماشالله، پدر محمدمهدی که با مزدِ بخور و نمیرِ کارگری فرزندان‌اش را بزرگ کرده بود، خاموش ننشست و فریادِ دادخواهی سر داد.

شاه، آقا ماشالله را هم دستگیر کرد و قاضیِ شهر او را به شش سال زندان محکوم کرد و گفت: آقا ماشالله مرتکبِ خلافی به اسمِ "پولشویی" شده است. پولشویی به معنای شستن پول در تشت نبود. بلکه به‌معنای دریافت پولِ از دزدان بود و سرمایه‌گذاری کردن در کاری برای ردگم‌کنی.

برخی از مردم شهر، از سر انسانيت و نشان دادنِ هم‌راهی خود با دادخواهان، مقدار ناچیزی پول جمع‌آوری کرده بودند تا ماشالله بتواند از پس هزینه‌های درمان فرزند و همسر برآید. پادشاه که تاب دیدنِ هم‌دلی مردم با دادخواه را نداشت، به کمک‌های بنی‌آدم به یکدیگر، پولشویی نام داد تا خانه‌ی آقا ماشالله را هم بالا بکشد.

قصه‌ی ما به سر رسید؟

دریافتی از: گمنام

#ماشالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #سيدمحمد_حسینی #دادخواهی #نه_می‌بخشیم_نه_فراموش_می‌کنیم


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
۴۴ سال پیش در چنین روزی #هرمز_گرجی_بیانی ، از اعضای کانون معلمان #کرمانشاه توسط پاسداران ضد انقلاب تیرباران شد.
هرمز، از سازمان‌دهندگان #اعتصاب معلمان در جریان انقلاب ۵۷ بود.
وی در سال ۱۳۵۸ همراه با دیگر رفقا  «کانون معلمان کرمانشاه» را به «کانون مستقل معلمان آزادی‌خواه» تغییر دادند و در ارتباط با سازمان چریک‌های فدائی خلق قرار گرفتند.
گرجی‌بیانی در ساعت ۲:۳۰ دقیقه بعدازظهر روز ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ در منزل شخصی‌اش، در کوی صددستگاه کرمانشاه برای «پاسخگویی مختصر و کوتاه مدت به چند سؤال» دستگیر شد. اما در ساعت ۱:۳۰ پس از نیمه شب در #زندان_دیزل‌_آباد کرمانشاه به همراه ۱۰ نفر دیگر بدون محاکمه و به اتهام «فساد فی الارض و محاربه با خدا و رسول خدا» تیرباران شد. بر روی جسد وی آثار شکنجه از قبیل کبودی، زخم و شکستگی استخوان‌های دست و پا مشهود بوده‌است.

گرجی‌بیانی پیش از این بارها به قتل تهدید شده‌ بود. اعلام شده‌ بود که گرجی‌بیانی در پاوه و در جریان مبارزهٔ مسلحانه دستگیر شده‌ است. بدین منظور شلوار کردی به تن او پوشانده شده‌ بودند.
نشریه کار در خبر واقعه نوشته‌ بود که از ۱۱ نفر اعدامی، پیش از اعدام نزدیک به ۳ لیتر خون گرفته شده و برای پاسدارها به #پاوه فرستاده شده‌است.



#جمهوری_کشتار #جمهوری_اعدام #علیه_فراموشی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #جمهوری_اعدام #دادخواهی


@Blackfishvoice1
۲۶ سال پیش در روز سه‌شنبه ۳ شهریور #پیروز_دوانی روشنفکر مارکسیست برای دیدار با خواهرش از منزل خارج شد و دیگر هرگز بازنگشت.

پیروز دوانی بعد از دو مرتبه بازداشت زندان در دهه‌ی شصت، در زمستان ۱۳۷۳ بفد از تحمل‌ ۳ سال حبس‌ از زندان آزاد شد و به تلاش‌های خود برای همفکری و همگرایی میان نیروهای مخالف در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی را از سر گرفت.  او در "شرکت پژوهشی پیام پیروز" بولتن‌های "پیشرو" را با افشاگری و آگاهی عمومی منتشر می‌کرد.

بر اساس اعترافات متهمان پروژه‌ی
#قتل‌_های_زنجیره‌_ای، او در همان زمان به قتل رسیده و پیکرش در کنار خطوط راه‌آهن سوزانده و دفن شد.
بر اساس اضهارات برادر دوانی، #محسنی_اژه_ای که اکنون در منصب ریاست قوه قضائیه ایران نشسته است، دستور قتل پیروز را صادر کرد و یک تیم از وزرات اطلاعات، این قتل را انجام داد.


#روشنفکرکُشی #علیه_فراموشی #دادخواهی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم


@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
هر گاه ساکی را می‌بینی، نگاهت به دنبال مسافرش می‌گردد که شاد و خندان از سفر باز می‌آید و تو نیز چه خوشحالی که مسافرت به سلامت رسیده است. عزیزانی که قرار بود از زندان بیرون بیایند و ساک به دست، شاهد آزادی‌شان باشیم، ولی ساک‌های‌شان را بدون آن‌ها دیدیم، آن هم ساک‌هایی که معلوم نبود واقعا مال آن‌هاست یا دیگری. لباس‌هایی که حتی بوی آن‌ها را نمی‌داد و نمی‌دانستیم مال کدام یک از زندانیان است و آیا واقعا بر تن او بوده است؟ شاید برخی از وسایل ساک‌ها متعلق به زندانی دیگری بود که اعدام شده و قرار بود توسط زندانی ما به دست خانواده اش برسد. هر گوشه ساک و درزها و جیب‌ها و لباس‌ها را می کاویدیم، شاید نشانه‌ای و یادداشتی در آن بیابیم. اگر دفترچه‌ای هم بود، نوشته‌های آن را پاره کرده بودند و فقط کاغذی سفید بر جای مانده بود. نه وصیت نامه‌ای، نه دست‌نوشته‌ای، هیچ.

آذر ۶۷، زنگ‌ها به صدا در آمد و خبر رسید که به کُمیته ... و اوین بیایید، با این خیال که پس از پنج ماه بی‌خبری از آن‌ها، شاید ملاقات‌شان برقرار شده است، شاید می‌خواهند آزادشان کنند، و شاید هم می‌خواهند جنازه‌شان را تحویل دهند و هزاران شاید دیگر که با خود می‌اندیشیدیم. شایعاتی بود که زندانیان را کشته‌اند، ولی هیچ کدام را باور نمی‌کردیم و می‌گفتیم مگر می‌شود این همه زندانی را به یک باره بِکُشند، چگونه می‌شود، حتما دروغ است و آن‌ها زنده‌اند!

دوم، سوم، چهارم و ... آذر ماه سال ۶۷، یادآور خبرهای تلخ و گزنده‌ای است که به سختی می‌توان آن را باور کرد. چگونه توانستند آن‌ها را که حکم زندان داشتند یا آن‌هایی که حکم‌شان به پایان رسیده بود را بکُشند؟ چگونه توانستند بدون تحویل جنازه‌ها، ساک‌های زندانیان را به خانواده‌ها تحویل دهند؟ این همه پَستی باور کردنی نیست، هزاران ساکی که بدون صاحب آن، به دست خانواده‌ها رسید و پس از گذشت بیست و شش سال هنوز نمی دانیم چه بر سرشان آورده‌اند و چرا؟!

مادرانی که هر روز با دیدن و نوازش ساک‌ها و نشانه‌ها و دنبال کردن گُم شده‌شان، عمرشان به سر رسید و کودکانی که فقط از پدر و مادر خاطره‌ای محو داشتند و عاقبت عکسی در قاب و ساکی، برخی حتی پدر خود را ندیده‌اند زیرا در شکم مادر بودند. همسرانی که مسئولیتی سنگین به دوش‌شان افتاده بود و این زخم را بایستی به تنهایی و بدون یار تحمل می‌کردند، خواهران و برادرانی که تنها یادی از لحظات شیرین کودکی و جوانی برای‌شان به یادگار مانده بود و برخی حتی عکسی با عزیزشان ندارند و پدرانی که با سکوت‌شان، این زخم را تحمل و برخی هم دق کردند و پدر من نیز یکی از آن‌ها بود.

خانواده‌ها در آن سال‌ها چه رنج‌هایی کشیدند، سال‌های درد و انتظار که به تنهایی سپری شد. کسی نبود که به دیدارمان بیاید، یا با ما همدردی کند، در رسانه‌ها از آن بگویند و در تلویزیون‌ها راجع به آن صحبت کنند. سکوت بود و سکوت و همه از نزدیک شدن به ما وحشت داشتند و هنوز هم برخی دارند و فقط خانواده‌ها بودیم که به همدیگر دلداری ‌می‌دادیم!

در شرایطی که حتی نمی‌دانستیم عزیزمان در کدام گوشه‌ای از این شهر یا بیابان با تحقیر دفن شده است، گفتند آن‌ها را در کانال‌هایی در خاوران چال کرده‌اند و برخی از خانواده‌ها جنازه‌هایی را با لباس در آن‌جا دیده و عکس گرفته بودند، قطعا گورهای بی‌نام و نشان دیگری هم در تهران و شهرستان‌ها هست که بعدها شناسایی خواهد شد.

آخرین نشانه‌های مسافران ما در خاوران بود و خانواده‌هایی که پیشتر به این بلا دچار شده بودند. آن‌جا را یافتیم و در بدترین شرایط هم آن‌جا را تنها نگذاشتیم. تهدیدمان کردند، کتک‌مان زدند، بازداشت‌مان کردند، گل‌های‌مان را که با هزاران عشق برده بودیم زیر پا له کردند، هر بلایی دلشان خواست سرمان آوردند تا ما را از رفتن باز دارند، ولی نتوانستند و می‌دانند که این کمترین حق ماست و خواهیم رفت و امیدواریم روزی را شاهد باشیم که ....

این ذره ذره گرمی خاموش وار ما/ یک روز بی‌گمان/ سر‌ می‌زند ز جایی و خورشید می‌شود!
درود بی‌پایان به همه رهروان راه آزادی و عدالت و برابری!

منصوره بهکیش
چهارم آذر ۱۳۹۴

🔺#منصوره_بهکیش فرزند "نیره جلالی مهاجر" مشهور به #مادر_بهکیش است.
شش عضو خانواده‌ی بهکیش در جریان پروژه‌ی کشتار زندانیان سیاسی در دهه‌ی ۶۰اعدام شدند:

#محمد_بهکیش و #سیامک_اسدیان (داماد خانواده) در سال ۱۳۶۰، #زهرا_بهکیش و #محسن_بهکیش در سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۴، #محمود_بهکیش و #علی_بهکیش در شهریور ۱۳۶۷ اعدام شدند.




#مادر_بهکیش
#خاوران_حافظه_تاریخی #خاوران_هنوز_سرخ_است #دادخواهی
#مادران_خاوران #جمهوری_کشتار #علیه_فراموشی #تابستان۶۷
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم



@Blackfishvoice1
Blackfishvoice (BFV)
Photo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در روز ۱۳ ماه مه سال ۲۰۱۳ در پی انفجار در معدن زغال‌سنگ سوما در استان مانیسا ترکیه، ۳۰۱ معدن‌چی جان باختند.
#گروپ_یوروم ترانه‌ی "برای سوما" را به یاد کارگران این معدن و در اعتراض به استثمارِ کارگران اجرا کردند.
این ترانه را به یادِ معدنچیان جان‌باخته در #طبس ترجمه و زیرنویس کردیم. یادشان گرامی و به امید #دادخواهی

#طبقه_کارگر_ایران ##معدنچی #جان_در_راه_نان #مبارزه_طبقاتی
#معدن_سوما #طبس


@Blackfishvoice1