Blackfishvoice (BFV)
7.43K subscribers
4.89K photos
3.79K videos
101 files
271 links
Download Telegram
Forwarded from نقد
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ ناظران کبیر و خیزش ستم‌دیدگان در ایران
▫️ قدرت‌های جهانی در کدام سو ایستاده‌اند؟

نوشته‌ی: امین حصوری

29 اکتبر 2022

🔸 بگذارید حرف آخر را اول بزنیم: هیچ قدرتی در جهان نفع مشترکی با ستم‌دیدگان جغرافیای سیاسیِ ایران ندارد. این‌که اکثر سیاست‌مداران «جهان غرب»، که ظاهراً دشمنان نظام اسلامی ایران تلقی می‌شوند، در دفاع از حقانیت این خیزش یا در نکوهش (محتاطانه‌ی) سرکوب معترضانْ ژست‌هایی رسانه‌ای و دیپلماتیک گرفتند، به این تصور عامیانه دامن زده که گویا بناست (یا ممکن است) که این خیزشْ متحدانی از میان قدرت‌های خارجی بیابد. این «امید»، که ترجمانی‌ست از باور سمج «دشمنِ دشمنِ منْ دوستِ من است!»، اغلب در پس درکی عمل‌گرایانه و تاکتیکی از مبارزه‌ی سیاسی سنگر می‌گیرد؛ تاکتیکی که خود ریشه در درک ویژه‌ای از مناسبات جهانی قدرت و نیز استراتژیِ مبارزه دارد. آرایش میدان نبردهای ژئوپولتیکی هم ظاهراً شواهدی در تأیید و تقویت چنین دریافت و رهیافتی عرضه می‌کند، که بیان فشرده‌ی آن چنین است: «دولت ایران در بطن نبردی فرساینده با دولت آمریکا و متحدان غربی‌اش قرار دارد. برآمدن قدرت‌های نوظهور شرقی (روسیه و چین) و قطبی‌شدنِ دوباره‌ی نظام قدرت جهانی، موجب نزدیکی راهبردی ایران به اردوگاه شرقی شده است. بنابراین، همان‌گونه که دولت روسیه حمایتی تمام‌قد از دولت ایران می‌کند، منافع دولت آمریکا و متحدانش هم ایجاب می‌کند که از خیزشی که یحتمل به فروپاشی دولت ایران بیانجامد حمایت کنند.»

🔸 این نوشتار جستاری‌ست در نقد این «محاسبه‌ی سرراستِ دو دو تا ــ چهار تا»، و توضیحی بر داعیه/گزاره‌ي ابتدایی متن. هسته‌ی اصلی استدلالی این متن، تحلیلی نظری از جایگاه جغرافیای سیاسی ایران در بافتار نظم جهانیِ معاصر است. با تکیه بر این تحلیل، ادامه‌ی نوشتار نقدی‌ست بر رویکردی که در فراز و نشیب خیزش انقلابی حاضر می‌کوشد ــ بار دیگر ــ راهکار کهنه‌ی توسل به دولت‌های غربی را، هم‌چون ضرورتی برای به‌ثمرنشستن خیزش، برجسته سازد.

🔸 این پرسش هم‌چنان به‌قوت خود باقی‌ست که چرا خواست ستم‌دیدگان ایران برای خلاصی از سلطه‌ی رژیم مسلط نتواند موقتاً با خواست قدرت‌های غربی برای تضعیف دولت ایران هم‌پوشانی بیابد؟‌ پاسخ فشرده این است که برخلاف تبلیغات رژیم ایران و جریانات و رسانه‌های شبه‌آنتی‌امپریالیست (محور مقاومتی)، که از برجسته‌سازی خطر دشمنان خارجی تغذیه می‌کنند، خواست واقعی دولت‌‌های غربی صرفاً تشدید فشارها بر دولت ایران برای مطیع‌سازی و سوق‌دادن آن به‌سمت اردوگاه غربی‌ست، نه سرنگونی دولت ایران. اما چرا؟ برای توضیح دلایل این امر باید به بافتار نظم جهانی و مناسبات قدرتِ پس پشت آن نظری بیاندازیم، تا به جایگاه دولت ایران در این بافتار و دلالت‌های آن برسیم. چون در جهان درهم‌تنیده‌ی معاصر، فهم مسئله‌ی ایران در انتزاع (جدایی) از نظم جهانی و نظام قدرتِ محافظ آن ممکن نیست. این‌که متأثر از رویکردهای حقوق‌بشری و لیبرالْ «مسئله‌ی ایران» اغلب مجزا از مناسبات جهانیِ سلطه انگاشته شده و به استبداد دینی و اقتصاد رانتی فروکاسته می‌شود، نشان‌دهنده‌ی هژمونی روش‌شناسی پوزیتیویستی بر ساحت فکریِ جوامع امروزی‌ست. خواهیم دید که این خطای روش‌شناختی نه صرفاً در سپهر اندیشه، بلکه بیش از آن در حوزه‌ی تدوین استراتژی سیاسیْ معضل‌ساز می‌شود: جایی‌که ــ بر پایه‌ی چنین درکی ــ بخشی از قدرت‌های جهانی هم‌چون متحدان بالقوه‌ی مردمان ستم‌دیده برای رسیدن به آزادی معرفی می‌گردند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3em

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#امین_حصوری #نظم_جهانی #امپریالیسم

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
Blackfishvoice (BFV)
Photo
مقاومت‌های مردمی به‌رغم شدت‌یابی سرکوب‌ها (حتی تا مرحله‌ی عقب‌نشینی جنبش خیابان) تداوم یافته‌اند. اما خیزش ژینا این تحول کیفی را به‌همراه داشت که سرانجام یکی از شالوده‌های برپایی و استواری نظام اسلامی درمعرض فروپاشی قرار گرفته. این بنیان چیزی نیست جز استمرار نظام سلطه ازطریق تسلط مستمر بر بدن زن و امر تنانه و بازنماییِ انقیاد اجتماعی زن به‌منزله‌ی جاری‌بودن آموزه‌های اسلام در فضای جامعه. پیشروی خیزش ژینا با الهام از شعار «زن، زندگی، آزادی» و ایستادگی‌های زنان و اقلیت‌های جنسی و جنسیتی، بازتولید این بنیان نظام سلطه را مختل ساخته است: خواه در پهنه‌ی حیات روزمره و سوژگی شهروندان، خواه در حیطه‌ی کارکردهای ایدئولوژیک آن. خیزش ژینا، به‌سان امتداد و برآیند کیفی مجموع مبارزات پیش از خود، افق‌های مقاومت روزمره را دگرگون ساخته و چشم‌اندازی انقلابی به آن‌ها بخشیده و مازادهای عینی/مادی نیروی تخیل را محقق ساخته است؛ طوری‌که اینک نظم تحمیلی دولت اسلامی نه‌فقط در خیابان (تظاهرات خیابانی)، بلکه در سپهر زیست روزمره به چالش کشیده می‌شود. اگرچه نمودهای مربوطه هنوز به‌قدر مجاب‌کننده‌ای همه‌گیر نیستند، اما مسیر فراگیرشدن این روند کاملاً مشهود است و تاییدی‌ست بر آنکه رژیم ایران در موقعیت کنونی قادر نیست بار دیگر نیروی حیاتی‌ای که آزاد شده را به محبس بازگرداند. هرقدر فروپاشی بنیان یادشده شتاب بیشتری بگیرد، روند فروپاشی کلیت نظام جمهوری اسلامی تسریع خواهد شد.

از مقاله‌ی تزهایی درباره‌ی مسیرهای کنونی مواجهه‌ی قدرت‌ها با قیام ژینا | #امین_حصوری

#زن_زندگی_آزادی

@Blackfishvoice1
Forwarded from نقد
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ مارش اربعین آن‌ها و راه انقلابی ما
▫️ درباره‌ی دلالت‌های فربه‌سازیِ دولتی شیعه‌گری


15 نوامبر 2023

نوشته‌ی: امین حصوری

🔸 برساختن و رواج دولتیِ «فرهنگ اربعین» در سال‌های اخیر، به‌مدد هزینه‌های هنگفت دولتی و با جادوی تکرار و تبلیغ، با تورمی فزاینده هم‌راه بوده است؛ طوری‌که هر ساله انبوه کثیری از مردم در پیاده‌روی اربعین مشارکت می‌کنند. از آن‌جا که دولت اسلامی حاکم می‌کوشد با تدارک مشارکت میلیونی در پیاده‌روی اربعین، این مناسک را به‌سان یک مولفه‌ی فرهنگیِ نوپدید نرمالیزه‌ کند، نگاهی دقیق‌تر به روند تکوین و رشد این پدیده، و دلالت‌های چندوجهیِ آن، مجالی‌ست برای آشکارسازی ماهیت سیاسی فرهنگ. در این متن نشان داده می‌شود که پیدایش و بسط ناگهانی مناسک دولتی پیاده‌روی اربعین زاییده‌ی نیازمندهای تاریخ‌مند رژیم ایران برای بازتولید و بسط ارکان سلطه‌‌اش بوده است. با عزیمت از این واقعیت که بسط «فرهنگی»-سیاسیِ شیعه‌گری در ایران متأخر در شالوده‌ی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ریشه دارد، به دلالت‌ها و پیامدهای اقتصادی-سیاسی، فرهنگی و ژئوپولتیکی خاصی که خلق کرده است می‌پردازیم. و مشخصاً نشان می‌دهیم که تدارک دولتی گسترده و پرهزینه‌ی کارناوال پیاده‌روی اربعین و بازنمایی سیاسی و رسانه‌ای پرهیاهوی آن، چگونه به مدیریت فرهنگی-سیاسیِ جامعه خدمت می‌کند؛ و این‌که این تمهید دولتی چگونه هم راه‌برد ژئوپولتیکی معینی را تغذیه می‌کند و هم نوعی صف‌آرایی دفاعی (با آرایشی تهاجمی) در برابر رشد خیزش‌های توده‌ای را تدارک می‌بیند. این نوشتار برای فهم چرایی و چگونگی پیدایش این پدیده‌ی ظاهراً «فرهنگی» و رشد آن تا ابعاد کنونی، بین خاستگاه پیدایش دولتی این پدیده، محرک‌های پویش و گسترش بعدی آن، و کارکردهای امروزی‌اش برای حاکمان نظام اسلامی ایران تمایز قایل می‌شود. در دو بخش‌ انتهایی، به دلالت‌های این پدیده از منظر نقد فرهنگ مسلط بازمی‌گردیم؛ راه انقلابی گشوده‌شده توسط ستم‌دیدگان (خصوصاً به‌واسطه‌ی قیام ژینا) را در برابر سنگ‌فرشِ فریبی که حاکمان از تهران تا کربلا گشوده‌اند قرار می‌دهیم؛ و بر بافتار فضای کنونی، چشم‌انداز و امکانات رویارویی با چنین سازوکارهایی را مرور می‌کنیم.

🔸 نمونه‌ی تاریخی گسترش دولتی آیین‌های شیعه‌گری در ایران نشان می‌دهد که پیدایش مولفه‌های ظاهراً فرهنگی در فضای یک جامعه و حتی مولفه‌هایی که به‌تدریج به بخشی از فرهنگ عمومی بدل می‌شوند، در کنار سایر عوامل تاریخی، پیوند وثیقی با نظام سیاسی حاکم بر جامعه و سازوکارهای هژمونی/سرکوبِ دولتی دارد. به‌طور کلی، تلاش‌های دولت برای «فرهنگ‌سازی» متأثر از ساختار و ملزومات کلان‌تری‌ست که دولت در آن محاط است و در چارچوب آن عمل (function) می‌کند. از همین منظر، برای مثال، می‌توان درک و داعیه‌ای را به چالش کشید که از منظر خودپوییِ فرهنگ، حجاب زنان را صرفاً هم‌چون مولفه‌ای فرهنگی بازنمایی می‌کند. حال آن‌که تحمیل دولتی حجاب بر زنان (حجاب اجباری) از سوی حاکمان جمهوری اسلامی یکی از اصلی‌ترین ارکان «لازم» برای بنا کردن حکومت شیعی بوده است: حجاب زنان در همان حال که بازنمایی شیعه‌گری به‌سان ایدئولوژی حاکم را در ساحت‌های داخلی و فرامرزی تسهیل می‌کند، سلطه‌ی شیعه‌گری بر حیات عمومی جامعه را نرمالیزه می‌کند.

🔸 در کنار مجموعه‌ای از اقدامات دولتی برای تقویت زیرساختیِ آیین‌ها و نمادهای شیعه‌گری در ام‌القرای اسلامی، «گفتمان امنیت ملی» به‌عنوان بازوی مکمل ره‌یافت فوق تکوین یافت. اما مصالح نهاییِ این گفتمان از تلفیق شیعه‌گری و ناسیونالیسم ایران‌گرا فراهم شد؛ دو رویکرد ظاهراً ناسازگاری که اینک به‌میانجی امر ژئوپولتیکی به‌سادگی در مقوله‌ی عظمت‌طلبی ملی پیوند می‌یافتند. بدین‌سان، ایدئولوژی ظاهراً دین‌بنیاد جمهوری اسلامی ــ در چرخشی آشکار ــ به درون‌مایه‌ی تلویحی خود یعنی «ناسیونالیسم فارس-شیعی» رسمیت بخشید و میدان وسیع‌تری در اختیار آن نهاد. در امتداد این چرخش راه‌بردی، گفتمان هویتیِ قدرت‌مندی حول ناسیونالیسم فارس-شیعی شکل گرفت که بسیاری از مولفه‌های ناسیونالیستی و ایران‌پرستانه‌ را در شیعه‌گریِ دولتی ادغام می‌کرد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3M3

#شیعه‌گری #چشم‌انداز_انقلابی #عوامل_تاریخی
#امین_حصوری
👇🏽

🖋@naghd_com
Blackfishvoice (BFV)
Photo
reviewing-jina-uprising.pdf
753.9 KB
از مقدمه‌ی #امین_حصوری:

نفس طرح سؤال درباره‌ی حیات خیزش «زن، زندگی، آزادی» قاعدتاً مناسبت خاصی نمی‌طلبد. ولی چرا در این شکل زمخت؟ و چرا در این مقطع زمانی خاص؟‌ این بازاندیشی فشرده درباره‌ی قیام ژینا را با همین سؤال درباره‌ی ضرورت یا مناسبت این بازاندیشی شروع می‌کنم. پس از آن، به معنای پیروزیْ و بر پایه‌ی آنْ به دستاوردهای خیزش ژینا می‌پردازم و این سؤال را پی می‌گیرم که آیا خیزش ژینا اساساً می‌توانست به فتحی سیاسی بیانجامد. سپس، سازوکارهای مُنقادسازی دولتی سوژگی را هم‌چون چالش‌ اساسیِ پیشاروی خیزش‌های توده‌ای در جنوب جهانی مرور می‌کنم؛ و از آن‌جا، در مسیر آسیب‌شناسیِ کلی خیزش ژینا، کارکرد سوژگی‌های متعارض را بررسی می‌کنم. این بررسی آسیب‌شناسانه را به‌طور انضمامی‌تر با واکاوی پیامدهای فراگیری ذهنیت و سوژه‌ی نولیبرال بر خیزش ژینا ادامه می‌دهم. و سرانجام، نشانگان حیات خیزش ژینا ــ در پی تحول آن به یک «فرا-جنبش» سیاسی ــ را پی‌ می‌گیرم؛ و در همین راستا، ضرورت و امکان تدوین یک «فرا-روایت» ضدسرمایه‌دارانه بر پایه‌ی مازادهای خیزش ژینا و با فاعلیت جنبش‌های اجتماعی را طرح می‌کنم.


بازنشر از سایت نقد

@Blackfishvoice1
جمهوری اسلامی و نرمالیزه‌کردنِ شر

#امین_حصوری

از مقدمه‌ی مؤلف:
روند رنج‌بار رویارویی با دهشت نظام جمهوری اسلامی، یا حتی رصد مستمر تحولات کلان در جغرافیای ستم ایران، احتمالاً بارها ما را درگیر این پرسشِ معماوار کرده است که پلیدی بی‌انتهای این نظام چه سرشت (بُن‌مایه‌) و رانه‌ای دارد. این‌که ساده‌سازان و ساده‌انگاران با واژه‌هایی مثل «اسلام» و «ملاها» ظاهراً از کنار این معما رد می‌شوند، خود دلیلی‌ست بر دغدغه‌ی پاسخ، و لذا اهمیت وجودیِ پرسش. اهمیت این پرسش خصوصاً در این است که ماهیت این نظام قطعاً با قابلیت بازتولید و بقایِ شوم آن پیوند دارد. کافی‌ست به‌یاد بیاوریم که عمر این نظام سیاسیِ تباهی‌آور و بحران‌ساز به‌رغم همه‌ی بحران‌های درونی و بیرونی‌اش از ۴۵ سال گذشته است و تاکنون با وجود همه‌ی خیزش‌ها و مقاومت‌های توده‌ای و جنبش‌های اجتماعی، هر امکان و امیدی به تغییر را (با قساوت و رذالت) ناکام گذاشته است. قصد این نوشتار ارائه‌ی پاسخی جامع و درخور به این پرسشِ بنیادی نیست؛ بلکه با ارجاع به اهمیت آن و طرح خطوط کلی یک پاسخِ محتمل، این پرسش جانبی (و برآمده از پرسشِ اصلی) را برجسته می‌کند که: «چه وجهی از کارکردهای حکم‌رانیِ جمهوری اسلامی از همه موحش‌تر است؟». پاسخ فشرده‌ی متن به پرسش اخیر چنین است: «نرمالیزه‌ کردن شر»؛ یعنی سازوکارهای دولتیِ معطوف به عادی‌نمایی و عادی‌سازیِ شر. بخش دوم این‌ متن تلاشی‌ست برای اقامه‌ی استدلال و پاره‌ای شواهد برای این مدعا و نیز اشاراتی به برخی سازوکارها و دلالت‌های «نرمالیزه‌ کردن شر». ولی پیش از آن، در بخش نخست، به‌عنوان مقدمه‌ای بلند ولی ضروری برای بخش دوم، معنای مورد نظر متن از مفهوم «شر» بازگو می‌شود که هم‌چنین پاسخی‌ست کلی (گیریم ناتمام و نادقیق) به پرسشِ بُن‌مایه‌ی پلیدیِ نظام جمهوری اسلامی. در بیانی فشرده، متن حاضر بر آن است که بُن‌مایه‌ی این شر (پلیدی) را می‌باید در مرگ‌بنیادی و مرگ‌آوریِ جمهوری اسلامی جست‌وجو کرد. از این منظر، در بخش نخست، خطوط کلیِ تحول جمهوری اسلامی به یک دستگاه سرکوب تمام‌عیار‌ تا مرتبه‌ی «رژیم کشتار» را ترسیم می‌کنم؛ و در کنار آن، خصلت مرگ‌آوریِ این نظام را در برخی کارکردهای ساختاری‌اش به‌سان «ماشین مرگ» وارسی می‌کنم؛ با این توضیح که مفهوم «رژیم کشتار» خود ذیل مفهوم وسیع‌ترِ «ماشین مرگ» می‌گنجد. باید خاطرنشان کنم که برای حفظ فشردگی متن، تحلیل حاضر از «ماشین مرگِ» جمهوری اسلامی (به‌سان سرمایه‌داریِ محلی)، فارغ از چگونگی مفصل‌بندی و تعاملِ تاریخیِ آن با سرمایه‌داریِ جهانی (به‌سان ماشین مرگِ جهانی) بنا شده است؛ اگرچه به‌هیچ‌رو نافیِ این پیوندِ حیاتی نیست. تن‌دادن به این نارساییِ تحلیلی، به‌منظور اجتناب از گسترش دامنه‌ی بحث به کارکردهای پیچیده‌ی امپریالیسم در جهان معاصر بوده است.




منبع:
@naghd_com

https://naghd.com/2024/07/14/جمهوری-اسلامی-و-نرمالیزهکردنِ-شر/


@Blackfishvoice1