دیپلماسی
19.8K subscribers
6.57K photos
1.16K videos
317 files
10K links
MA International relations
Visiting Lecturer of Political Science
Instagram.com/diplomacy_cha
بهترین تحلیلهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی
Download Telegram
سیاستمداران و افسانه « #هویدا»

علی میرزاخانی

نقل شده است که پس از برکناری هویدا از سمت نخست‌وزیری در سال ۱۳۵۶ و واگذاری ریاست دولت به جمشید آموزگار، یکی از مقامات بانک مرکزی نزد نخست‌وزیر جدید می‌رود و از یک خطای فاحش در سیاست ارزی دولت هویدا پرده‌ برمی‌دارد. وی به جمشید آموزگار هشدار می‌دهد که این خطا یعنی «تثبیت نرخ اسمی دلار در توفان تورمی نیمه اول دهه پنجاه» جز با افزایش نرخ دلار از هفت تومان به ۱۱ تومان قابل جبران نخواهد بود. نخست‌وزیر جدید استدلالات این مقام بانک مرکزی را می‌پذیرد اما از وی می‌خواهد که این مساله را در حضور شاه مطرح کند. پاسخ شاه ظاهرا شبیه همان افسانه‌ای بود که از هویدا درخصوص عدم تغییر قیمت کبریت یا خودکار بیک در ۱۳ سال دوره نخست‌وزیری وی نقل شده است. شاه به نخست‌وزیر اقتصاددان تشر می‌زند که هویدا ۱۳ سال نرخ دلار را در هفت تومان تثبیت کرد و حالا شما یک‌شبه می‌خواهید دلار را بیش از ۵۰ درصد گران کنید!؟

افسانه عدم تغییر قیمت‌ها در دوره هویدا به اشکال مختلفی بین مردم و سیاسیون مطرح است و به دلیل کثرت تکرار، لباس واقعیت به آن پوشانده شده است. اما واقعیت غیر از این است. آمار‌های رسمی نشان می‌دهد که اگرچه میانگین نرخ تورم در دهه ۴۰ زیر ۲ درصد بود، اما این نرخ در پی برکناری عالیخانی، معمار اقتصادی دهه ۴۰ از وزارت اقتصاد با سرعتی جهشی صعودی و دورقمی می‌شود. این جهش در حدی بود که هویدا پست نخست‌وزیری را در سال ۱۳۵۶ با تورم بیش از ۲۵ درصد که از زمان جنگ جهانی دوم بی‌سابقه بود تحویل داد. آمار رسمی بانک مرکزی گویای آن است که شاخص قیمت‌ها در نیمه اول دهه پنجاه ۲/ ۲ برابر و شاخص قیمت مسکن سه‌و‌نیم برابر شد. تثبیت نرخ ارز با اهرم دلارهای نفتی در این توفان تورمی باعث سیل واردات، ورشکستگی تولید، ارزان شدن بی‌سابقه مهاجرت به خارج، فرار سرمایه و در مجموع ورشکستگی اقتصادی شد.

تمام شواهد تاریخی گویای آن است که از شکوفایی اقتصادی دهه ۴۰ که با معماری عالیخانی و نه هویدا یا شاه شکل گرفت، در پایان دولت هویدا جز ویرانه‌ای باقی نمانده بود. این ویرانی اقتصادی اگرچه در دلارباران نفتی دهه پنجاه و سیل واردات از چشم مردم پوشیده ماند، اما بیماری هلندی ناشی از جشن دلارهای نفتی، نهال نوپای تولید در اقتصاد ایران را خشکاند و انبوهی از ورشکستگی را به ارمغان آورد. این پرده آخر از بحران مشروعیت شاه بود. کسی که در حوزه سیاسی و اجتماعی با بحران‌ مشروعیت درگیر بود در سایه جهالت و لجاجت اقتصادی، آخرین سنگر خود را نیز از دست داد و رفتنی شد. هویدا هم پایان یافت اما افسانه غیرواقعی از ثبات اقتصادی دوره نخست‌وزیری وی هرگز پایان نیافت. اکثر سیاستمداران آرزو دارند که از دوره آنها چونان دوره افسانه‌ای هویدا یاد شود؛ گویی همه آنها دارای یک هویدای درون هستند که آنها را چونان خود هویدا از درک واقعیت‌های اقتصادی عاجز می‌کند.

نگاه سیاسی به مقولات اقتصادی کار خطرناکی است اما بدترین اشتباه یک سیاستمدار می‌تواند شوخی با شاه‌نرخ اقتصاد یعنی نرخ ارز باشد. می‌توان ثابت کرد که آشفتگی اقتصادی در دولت ششم و ضعف و پریشانی اقتصاد در دولت نهم و دهم ریشه در خطای سیاست ارزی دارد و برعکس، عمده دستاوردهای دولت هفتم و هشتم محصول واقع‌بینی ارزی است. دولت یازدهم هم این خطای سیاستی را عینا تکرار کرد که تاوان آن در دولت یازدهم تشدید رکود بود و در سال آغازین دولت دوازدهم التهاب ارزی. در عین حال، نگاه ساده‌لوحانه‌ای هم وجود دارد که آشفتگی ارزی سال ۷۴ را به داستان بدهی خارجی و جهش اوایل دهه ۹۰ را به تحریم‌ها و التهاب فعلی را به گره‌های انتقال دلار ربط می‌دهد که البته این عوامل، هیچ نقشی جز تسریع ظهور بیماری ندارند.

دولت روحانی بسیار خوش‌شانس بود که خیلی زود در آخرین سال دوره اول خود اخطار تب ارزی را دریافت کرد اما به جای درمان، علائم بیماری را پوشاند تا اخطار دوم را شدیدتر دریافت کند. در قوانین آهنین اقتصاد همیشه راهی برای تصحیح خطای سیاست‌گذار وجود دارد، اما این نوع تصحیح، هزینه سنگینی بر اقتصاد تحمیل می‌کند که قابل پیشگیری است. عدم‌پیشگیری، ریشه در یک تله فکری دارد که مفهوم نرخ دلار را با ارزش پول ملی و قدرت خرید پول یکی می‌گیرد و در مرحله اول باعث زمین‌گیری تولید ملی می‌شود و در سکانس آخر به بی‌ثباتی دامن می‌زند. امید اینکه دولت روحانی دومین اخطار ارزی را به درستی تحلیل کند تا اولا مواجهه کارشناسانه با آن داشته باشد که تاکنون علائم این نوع مواجهه رؤیت نشده است، ثانیا پس از عبور کارشناسانه از این بحران مانند دفعه قبل با تصحیح بازار شوخی نکند و به عقب برنگردد و نهایتا اینکه سیاست تثبیت نرخ واقعی ارز را به جای سیاست تثبیت نرخ اسمی بنشاند تا از اخطار سوم ارزی که می‌تواند بسیار سخت‌تر باشد در امان بماند.
*سرمقاله دنیای اقتصاد/شنبه ۲۱ بهمن ۹۶
T.me/bestdiplomacy
🔵🔴راز #هویدا و قیمت #خودکاربیک


اگر با میانسالان و افراد انقلاب دیده گذشته صحبت کنیم گاهی یک جمله را از زمان شاه و دوران نخست وزیری هویدا از آنها شنیده یا می شنویم
و آن این سخنست که خلخالی در دادگاه هویدا از او پرسید تو در دوران نخست وزیریت برای مردم چه کردی و هویدا پاسخ داد که من سیزده سال قیمت خودکار بیک را ثابت نگه داشتم.

وقتی روند دادگاه را بررسی می کنیم هیچ صوت یا ویدئویی از او در این مورد
موجود نیست.
وقتی که بیشتر بررسی می کنیم در می یابیم که برخی برای تایید این سخن استناد به سخنان خلخالی در مجلس سوم میکنند و اینکه او می گوید هویدا در دادگاه این را بمن گفت.

اگرچه در این مورد هم منبع دقیقی موجود نیست
ولی احتمال بیانش از سوی خلخالی را نه میتوان قطعا تایید یا رد کرد.

حالا واقعیت موضوع چیست؟

در چندسال اخیر بسیاری این سخن هویدا را افسانه دانسته اند و اینکه سیزده سال ثبات قیمت در دورانی که فقط بین سالهای ۵۳تا۵۶ نرخ تورم رسمی کشور از حدود پانزده درصد در سال ۵۳تا ۲۵ درصد در سال ۵۶ در نوسانست ممکن نیست.

کسانی چون علی میرزاخانی اقتصاددان و سردبیر دنیای اقتصاد وجود چنین سخنی را از سوی هویدا افسانه می دانند.


وقتی مولفه های اقتصادی ایران بخصوص در دهه پنجاه خورشیدی را بررسی می کنیم
متغیرهای اقتصادی چیز دیگری به ما می گویند.
مردمی که به سیزده سال ثبات قیمت خودکار بیک اشاره میکنند می خواهند نتیجه بگیرند که تمام اجناس و بازارها اینگونه بوده است
ولی فکتها و متغیرهای اقتصادی دهه پنجاه چیز دیگری را به ما نشان می دهند.

در سال ۵۲ قیمت نفت به بیش از پنج برابر افزایش یافت و به تبع آن درآمد نفتی ایران نیز بسیار افزایش یافت.

درآمد حاصل از فروش نفت و گاز ایران
که در سال ۵۱ کمتر از دو ونیم میلیارد دلار بود در سال۵۲ به بیش از هشت میلیارد دلار و در سال ۵۳ به بیش از بیست ویک میلیارد دلار رسید.۱

این افزایش درآمدهای کشور حتی منجر به تجدیدنظر در برنامه عمرانی پنجم شد.
اگرچه به پشتوانه افزایش خیره کننده درآمد نفتی کشور نرخ ارز بصورت دستوری ثابت نگه داشته شد اما اینها مانع تورم و تغییر در قیمت برخی کالاها و تحول در قیمت برخی بازارها نشد.
درسال ۵۳ اجاره بها در تهران تا دویست درصد رشد کرد.
قیمت ملک از اوایل دهه پنجاه تا سال ۵۶ بیش از سه برابر شد و...
در چنین فضایی چگونه میشود خودکار بیک قیمتش ثابت باشد.
اما واقعیت این است که خودکار بیک واقعا قیمتش ثابت بود و آنهم نه حدود سیزده سال بلکه حدود بیست سال ادامه یافت!

علی اکبر #رفوگران کارآفرین بزرگی
که سبب ساز تولید برند معروف و جهانی
بیک در ایران شد در خاطرات خود می گوید: «در اوایل ورود خودکار بیک به ایران آنها خودکار را به قیمت هفت ریال عرضه می کردند و آنها نیز آن را به قیمت هشت ریال به کسبه می دادند و قیمت نهایی برای مصرف کننده نه ریال بود.
اما بعد از اینکه خط تولید خودکار بیک در ایران شروع به کار می کنند او میتواند قیمت آن را تا پنج ریال کاهش دهد،
قیمتی که با توجه به بهبود روند خط تولید و افزایش خط تولید برای« بیست سال» ثابت می ماند».۲

واقعیت این است اگرچه ممکن است هویدا این سخن را در دادگاه نگفته باشد اما خودکار بیک همچو یک استثنا قیمتش سالها (۴۲تا۶۱)
ثابت می ماند.

اما این ثبات قیمت خودکار بیک
نماد ثبات همه قیمتها نیست و نبود.

ثباتی که برخی اقتصاد دانان حتی در اوایل دهه پنجاه با آن زاویه دارند
چراکه آن را ناشی از پایین نگه داشتن دستوری نرخ ارز می دانند
همانی که باعث شد در دهه پنجاه
ایران باتوجه به افزایش خیره کننده درآمدهای نفتی تبدیل به بهشت واردات شود.

اکبر مختاری

۱و۲_نگاه کنید به/رضا طهماسبی،آن که نامخت،تجارت فردا،ش۴۰۱ص۲۰و۲۱
T.me/bestdiplomacy
#خسرو_سیف چند سال قبل
در گفتگو با فهیمه نظری در تارنمای «تاریخ ایرانی»
دستگیری هویدا را اینطور تعریف میکند

بسیاری روایت او را مستندترین روایت در مورد نحوه دستگیری #هویدا پس از انقلاب میدانند
خسرو سیف دبیرکل حزب ملت اخیرا بر اثر بیماری کرونا در گذشت.


او ماجرا را با جزییات این گونه توضیح داد:

«با آقای فروهر در دفتر حزب ملت ایران واقع در خیابان سپند نشسته بودیم. صحبت می‌کردیم که نگهبان ساختمان زنگ زد و گفت خانمی با شما کار دارد. آقای فروهر گفت بگویید بیاید بالا. ایشان آمد و بعد از سلام و علیک گفت: «آقای فروهر من خواهرزاده آقای هویدا هستم. دایی‌ام من را خدمت شما فرستاده است. سلام فراوان هم رسانده، گفته من می‌خواهم تسلیم شوم.» آقای فروهر گفت: «خانم از قول من هم به ایشان سلام برسانید و بفرمایید شما که می‌توانی بروی برو!»

چون تب‌وتاب انقلاب بود و اوضاع اصلا در ریل قانونی قرار نداشت. آن خانم که فرشته انشا نام داشت، رفت و فردای آن روز برگشت. گفت: «آقای فروهر! دایی‌ام می‌گوید: من کاری نکرده‌ام. می‌خواهم تسلیم شوم. شما ترتیبی در این زمینه بدهید.» آقای فروهر گفت: «به ایشان بگویید من چه ترتیبی می‌توانم بدهم؟ من فقط می‌توانم به شما بگویم که اگر می‌توانید بروید. من نمی‌توانم کاری برای شما انجام بدهم.»

خانم انشا رفت و باز روز سوم آمد، به آقای فروهر گفت: «دایی‌ام گفته من می‌خواهم تسلیم شوم. از شما هم انتظاری ندارم فقط خواهشم این است که ترتیبی بدهید که هنگام بازداشت به من توهین نشود.» فروهر گفت: «بله، این کار را می‌توانیم انجام دهیم. فردا ترتیب کار را می‌دهیم.»

سپس از دوستان پزشک خواستیم یک آمبولانس به اضافه یک پزشک بیاورند. آن پزشک به همراه یکی از دوستان آقای فروهر که مشهدی و وکیل دادگستری بود و یک روحانی، سه نفری در آمبولانس نشستند. حسن هادی‌فر هم با بنزش آمد، علی‌اصغر بهنام و دو - سه نفر دیگر هم در آن نشستند و این دو ماشین به سمت زندانی حرکت کردند که آقای هویدا در آنجا بود. آقای فروهر گفته بود، هویدا را در کف آمبولانس بخوابانند. ایشان را کف آمبولانس خواباندند و به دفتر حزب در خیابان سپند آوردند. وقتی ایشان وارد دفتر شد، بچه‌ها می‌پرسیدند: «آقای هویدا! چه شد؟» او هم مدام تعظیم می‌کرد، می‌گفت: «من مقصر نیستم، سیستم مقصر است.»

آقای فروهر گفت: «من برای صحبت با او نمی‌روم. تو برو با او صحبت کن!» من رفتم سلام و علیکی کردم، دستی دادم و ایشان را به اتاقی راهنمایی کردم و برگشتم. به علی‌اصغر بهنام گفتیم برای صحبت با او برود. بهنام از دبیران بنام شیمی مدارس پایتخت بود. او رفت و با هویدا صحبت کرد. من هم با مدرسه رفاه تماس گرفتم و به سرهنگ توکلی گفتم: «آقای هویدا اینجا هستند. خودشان را تسلیم کرده‌اند. شما ترتیبی بدهید جایی را برایش در نظر بگیرند.» مدرسه رفاه درِ کوچکی داشت. گفتم: «ترتیبی بدهید آقای هویدا را از آن در بیاورند، چون در اصلی شلوغ است و نمی‌شود.» ایشان هم پذیرفت. به آقای فروهر گفتم: «همه چیز ردیف است. هر وقت خواستید بگویید ایشان را ببریم.» گفت: «خودت برو آنجا باش وقتی ایشان می‌آید.» من هم به مدرسه رفاه رفتم.

در مدرسه رفاه، همکاران دستگیرشده هویدا را در سالنی نگه می‌داشتند که اتاقی کوچک روبه‌روی آن بود و لوازم‌التحریر مدرسه در آنجا نگهداری می‌شد. آقای توکلی دستور داده بود لوازم‌التحریر را از آنجا خالی کرده بودند برای این که هویدا را به آنجا ببریم. علتش این بود که فکر کردیم اگر ایشان را میان همکارانشان ببریم، ممکن است او را بزنند. به هر حال شرایط غیر طبیعی و همه اعصابشان به هم ریخته بود. زمانی که هویدا را از همان دری که گفتم به داخل مدرسه آوردند، داخل مدرسه شلوغ بود و آنجا هم همه مدام می‌پرسیدند: «آقای هویدا چه شد؟» همین‌ طور تعظیم می‌کرد و می‌گفت: «سیستم، سیستم، مقصر سیستم است.» بالاخره او را به اتاقی که برایش در نظر گرفته شده بود در طبقه سوم بردند. فردای آن روز هم بنی‌صدر و سیداحمد خمینی آمدند و حدود یک ساعت و نیم با او صحبت کردند.

به هر حال همه زندانیان از جمله هویدا را به زندان قصر بردند. در دولت موقت، بازرگان و سایرین اصلا در آن شرایط موافق اعدام هویدا نبودند. انتظار بر این بود که دادگاهی صالحه‌ تشکیل شود. به هر حال او ۱۳ سال نخست‌وزیر این مملکت بود. یعنی طولانی‌ترین دوره نخست‌وزیری در ایران، حتما حرف‌های زیادی برای گفتن داشت اما متاسفانه نگذاشتند.»

عباس میلانی، نویسندۀ کتاب «معمای هویدا»، البته از دکتر انشا به عنوان دختر خاله و نه خواهرزادۀ هویدا یاد کرده است؛ همان کسی که جنازۀ هویدا را از ۱۸ فروردین که اعدام شد تا ۳۱ خرداد ۱۳۵۸ در سردخانه‌ای نگه داشت و اول تیر با نامی دیگر در بهشت زهرا به خاک سپرد.»

T.me/bestdiplomacy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان #شنیدنی #هویدا در مورد کسانی که در ایران برایشان هزینه شده ولی وظیفه ملیشون را در قبال کشور ادا نمیکنند

در میان سخنان هویدا تصاویری دیده میشود که قابل تامل است
البته سخنان هویدا همه اقشار را شامل میشود
و کاش از نخبگان علمی مهاجرت کرده نیز در تصاویر وجود داشت.....

@bestdiplomacy