✅به کارگیری #نام_واژهی_ایران در غزل #نوعی_خبوشانی
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان 👇👇👇👇
استاد #محسن_ناصریان نقّاش تصویر مولانا نوعی خبوشانی است.
telegram.me/baghekhabushan
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان 👇👇👇👇
استاد #محسن_ناصریان نقّاش تصویر مولانا نوعی خبوشانی است.
telegram.me/baghekhabushan
✅به کارگیری #نام_واژهی_ایران در غزل #نوعی_خبوشانی
مولانا محمدرضا نوعیخبوشانی از معدود شاعرانی است که پس از فرهیختهی توس، نام واژهی ایران را درغزل گرم و پرجوش و شیفتگانهاش به درستی به کار گرفته است. این کار گویای آگاهی ژرف و دانش بی کران شاعر خبوشانی در خصوص فرهنگ وتمدن و پیشینهی تاریخی ایران است. با ژرفکاوی درساقینامهی او به روشنی میتوان دریافت که نوعی با سند هویت ایرانی، شاهنامهی فردوسی انس و الفتی دیگر داشته است و به کارگیری مفاهیم و اندیشههای پیرِ توس به ساقینامهاش شور و حال و رنگی از «قرآن عجم» بخشیده، و اندیشههای حماسی و هستیشناسانهی ایرانی سخنش را رنگینی و استواری درخوری داده است. به سبب این شناسایی ژرف و قدرت اندیشه است که ساقینامهاش پس از سرایش به سرعت در جامعهی بزرگ ادبی هند از مقبولیت و اشتهار بیش از اندازهای برخوردارگردید، و به پاس این اثر سترگ و استادانه، صلهای افسانهای بهرهی شاعر قوچانی گشت، که حسرت و افسوس بسیاری از شاعران هم روزگارش را برانگیخت٬ و نام وآوازهی او را در سراسر شبهجزیرهی هند بر سر زبانها انداخت.
نام واژهی ایران به راستی با فردوسی بزرگ است که پس از غروب ساسانیان، پس از ۴ سده از شبستان تاریک فراموشی وغفلت زدگی، خودنمایی و درخشش دوباره یافت. درکتاب شهرستانهای ایران که اثری از روزگار ساسانی است نام این سرزمین «اران شتر» یا ایران شهر به معنای کشور ایران آ مده است. پس از حکیم فرهیختهی توس، شاعران مقلد حماسه سرایی همچون: اسدی توسی، ایران شاه ابن ابوالخیر، نظامی، خواجو، عطایی و پسینتر در زمان متأخر ملک شعرا فتحعلیخان صبا در شهنشاهنامه، نام ایران را تنها به سبب پیروی وتقلید از شاهنامه و ویژگیهای سبک حماسی به این سرزمین اهورایی دادهاند. این شاعران مقلد حماسهگوی، آگاهی و درک چندانی از چند و چون پیشینه و تطور طبیعی زبان و فرسایش واژهی ایران نداشته اند، و تنها بنابر سرشت حماسه سرایی و پیروی محض از شاهنامه از واژهی ایران استفاده کردهاند.
در آثار بزرگان شعر و ادب ایران، همچون: خاقانی٬ سلمان٬ سعدی و حافظ نیز از نام ایران استفاده نشده است. و از این مرز و بوم با نامهای سرزمین عجم٬ کشور جم و فارس یادشده است. حتا در دوران مشروطیت که برههای پر جوش از خیزشهای وطنخواهی است٬ در آثار شاعران عصر مشروطه، همچون: عشقی، ادیب الممالک و۰۰۰۰ این سرزمین به نام ملک عج، کشور جم و۰۰۰۰ یادگردیده است.
تا اوایل قرن بیستم مردم جهان کشور ما را به عنوان رسمی پارس و پرشین مینامیدند. اروپاییان در تمام دورههای تاریخی همه اقلیمهای ایرانی را پارسی وپرسیا نامیدهاند. در منابع غربی تا اواخر روزگار قاجار و اوایل پهلوی در همهی اسناد دولتهای اروپایی نام این کشور «پرشین، پرشیا، پرسیا» که برگرفته از واژهی پارس است، یاد شده است. پیشنهاد اطلاق نام ایران دردی ماه ۱۳۱۳ رنگ واقعیت به خود گرفت. استاد شادروان سعید نفیسی در پی تصویب این موضوع درمقالهای میگوید: «از این پس همه باید کشور ما را به نام ایران بشناسند.»
بنابراین بسی مایه مباهات و سربلندی است که در اواخرقرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری، شاعر بزرگ و فرهیختهی قوچانی در غزل شهرهی خویش:
اشکم به خاکشویی ایران که میبرد
از هند تخم گل به خراسان که میبرد
به صراحت و روشنی نام ایران را میبرد، و این کشور اهورایی را با نام نژاده و ریشه دارش یاد مینماید. حضرت مولانا نوعی خبوشانی با آگاهی و دانستههای ژرف خویش به درستی و تناسب ظریف، دو واژهی ایران و خراسان را در مطلع غزلش که ازسپندینگی درونی برخوردار است، قافیه گرفته است. خراسان بر بنیاد اندیشههای باریک و نهانگرای کهن همزاد نام واژهی ایران است. سرزمینی که به گفت متون پهلوانی و پسینتر به بازگفت فخرالدین اسعد گرگانی در منظومهی ویس ورامین، خراسان خاستگاه روشنایی و نیرو رسان روز درخشنده و در نهایت اقتدار نیکی است (خراسان آن بودکز وی خورآسد).
ازاین مشرقکدهی مینوی است که مانایی و پایندگی ایران تداوم مییابد، و مرز روشناییهای اهورایی میگردد:
خراسان را بود معنی خور آسان
کجا زو خور برآید سوی ایران
روان مولانا نوعی خبوشانی در مینو درآسایش باد، ایدون باد.
#مهدی_رحمانی_قوچانی
به تاریخ ۹/۴/۱۳۹۸
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan/2874
مولانا محمدرضا نوعیخبوشانی از معدود شاعرانی است که پس از فرهیختهی توس، نام واژهی ایران را درغزل گرم و پرجوش و شیفتگانهاش به درستی به کار گرفته است. این کار گویای آگاهی ژرف و دانش بی کران شاعر خبوشانی در خصوص فرهنگ وتمدن و پیشینهی تاریخی ایران است. با ژرفکاوی درساقینامهی او به روشنی میتوان دریافت که نوعی با سند هویت ایرانی، شاهنامهی فردوسی انس و الفتی دیگر داشته است و به کارگیری مفاهیم و اندیشههای پیرِ توس به ساقینامهاش شور و حال و رنگی از «قرآن عجم» بخشیده، و اندیشههای حماسی و هستیشناسانهی ایرانی سخنش را رنگینی و استواری درخوری داده است. به سبب این شناسایی ژرف و قدرت اندیشه است که ساقینامهاش پس از سرایش به سرعت در جامعهی بزرگ ادبی هند از مقبولیت و اشتهار بیش از اندازهای برخوردارگردید، و به پاس این اثر سترگ و استادانه، صلهای افسانهای بهرهی شاعر قوچانی گشت، که حسرت و افسوس بسیاری از شاعران هم روزگارش را برانگیخت٬ و نام وآوازهی او را در سراسر شبهجزیرهی هند بر سر زبانها انداخت.
نام واژهی ایران به راستی با فردوسی بزرگ است که پس از غروب ساسانیان، پس از ۴ سده از شبستان تاریک فراموشی وغفلت زدگی، خودنمایی و درخشش دوباره یافت. درکتاب شهرستانهای ایران که اثری از روزگار ساسانی است نام این سرزمین «اران شتر» یا ایران شهر به معنای کشور ایران آ مده است. پس از حکیم فرهیختهی توس، شاعران مقلد حماسه سرایی همچون: اسدی توسی، ایران شاه ابن ابوالخیر، نظامی، خواجو، عطایی و پسینتر در زمان متأخر ملک شعرا فتحعلیخان صبا در شهنشاهنامه، نام ایران را تنها به سبب پیروی وتقلید از شاهنامه و ویژگیهای سبک حماسی به این سرزمین اهورایی دادهاند. این شاعران مقلد حماسهگوی، آگاهی و درک چندانی از چند و چون پیشینه و تطور طبیعی زبان و فرسایش واژهی ایران نداشته اند، و تنها بنابر سرشت حماسه سرایی و پیروی محض از شاهنامه از واژهی ایران استفاده کردهاند.
در آثار بزرگان شعر و ادب ایران، همچون: خاقانی٬ سلمان٬ سعدی و حافظ نیز از نام ایران استفاده نشده است. و از این مرز و بوم با نامهای سرزمین عجم٬ کشور جم و فارس یادشده است. حتا در دوران مشروطیت که برههای پر جوش از خیزشهای وطنخواهی است٬ در آثار شاعران عصر مشروطه، همچون: عشقی، ادیب الممالک و۰۰۰۰ این سرزمین به نام ملک عج، کشور جم و۰۰۰۰ یادگردیده است.
تا اوایل قرن بیستم مردم جهان کشور ما را به عنوان رسمی پارس و پرشین مینامیدند. اروپاییان در تمام دورههای تاریخی همه اقلیمهای ایرانی را پارسی وپرسیا نامیدهاند. در منابع غربی تا اواخر روزگار قاجار و اوایل پهلوی در همهی اسناد دولتهای اروپایی نام این کشور «پرشین، پرشیا، پرسیا» که برگرفته از واژهی پارس است، یاد شده است. پیشنهاد اطلاق نام ایران دردی ماه ۱۳۱۳ رنگ واقعیت به خود گرفت. استاد شادروان سعید نفیسی در پی تصویب این موضوع درمقالهای میگوید: «از این پس همه باید کشور ما را به نام ایران بشناسند.»
بنابراین بسی مایه مباهات و سربلندی است که در اواخرقرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری، شاعر بزرگ و فرهیختهی قوچانی در غزل شهرهی خویش:
اشکم به خاکشویی ایران که میبرد
از هند تخم گل به خراسان که میبرد
به صراحت و روشنی نام ایران را میبرد، و این کشور اهورایی را با نام نژاده و ریشه دارش یاد مینماید. حضرت مولانا نوعی خبوشانی با آگاهی و دانستههای ژرف خویش به درستی و تناسب ظریف، دو واژهی ایران و خراسان را در مطلع غزلش که ازسپندینگی درونی برخوردار است، قافیه گرفته است. خراسان بر بنیاد اندیشههای باریک و نهانگرای کهن همزاد نام واژهی ایران است. سرزمینی که به گفت متون پهلوانی و پسینتر به بازگفت فخرالدین اسعد گرگانی در منظومهی ویس ورامین، خراسان خاستگاه روشنایی و نیرو رسان روز درخشنده و در نهایت اقتدار نیکی است (خراسان آن بودکز وی خورآسد).
ازاین مشرقکدهی مینوی است که مانایی و پایندگی ایران تداوم مییابد، و مرز روشناییهای اهورایی میگردد:
خراسان را بود معنی خور آسان
کجا زو خور برآید سوی ایران
روان مولانا نوعی خبوشانی در مینو درآسایش باد، ایدون باد.
#مهدی_رحمانی_قوچانی
به تاریخ ۹/۴/۱۳۹۸
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan/2874
Telegram
کانال رسمی باغ خبوشان
✅به کارگیری #نام_واژهی_ایران در غزل #نوعی_خبوشانی
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان 👇👇👇👇
استاد #محسن_ناصریان نقّاش تصویر مولانا نوعی خبوشانی است.
telegram.me/baghekhabushan
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان 👇👇👇👇
استاد #محسن_ناصریان نقّاش تصویر مولانا نوعی خبوشانی است.
telegram.me/baghekhabushan