کانال رسمی هزار باده فرهنگ
611 subscribers
3.46K photos
491 videos
80 files
2.77K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
.
#فردوسی_سرود_بازگشت_ایرانی
.
بنام خداوند خورشید و ماه
باسلام و عرض ارادت به محضر دوست فاضل و فرهیخته‌ام، جناب معین فر گرامی.
این مقاله را به مناسبت روز
فردوسی بزرگ به روان روشن فرزانه‌ی ایران و تمام کسانی که دل در گرو مهر ایران و نامه‌ی مینوی‌اش دارند، پیشکش می‌نمایم.
.
بنام خداوند جان و خرد
.
فرهیخته‌ی توس در روزگاری می‌زیست که ایران ستیزی و کوشش در محو آثارِ ایرانی در سرلوحه‌ی کارِ فرمانروایان انیرانی(غیر ایرانی) بود. روزگاری بود، سیاه و دهشت بار که افراسیابی دیگر با دست آویز کردنِ دین و خوش آیند خلیفکَ تازی بغداد، به هر جنایت و ننگی تن در می‌داد، و هر کژی را راستی و هر نادرستی را درستی می‌نمود، و با توانی آهرمنی آهنگِ زدودن نام ایران را در اندیشه‌های ریو آلودش می‌پروراند:
.
... متن کامل این مقاله فاخر و ارزشمند را در شش صفحه در ادامه بخوانید👇👇
.
استفاده از مقاله فوق با ذکر منابع بلامانع خواهد بود.
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
#فردوسی_سرود_بازگشت_ایرانی
.
بنام خداوند خورشید و ماه
باسلام و عرض ارادت به محضر دوست فاضل و فرهیخته‌ام، جناب معین فر گرامی.
این مقاله را به مناسبت
#روز_فردوسی_بزرگ به روان روشن فرزانه‌ی ایران و تمام کسانی که دل در گرو مهر ایران و نامه‌ی مینوی‌اش دارند، پیشکش می‌نمایم.
.
بنام خداوند جان و خرد
.
فرهیخته‌ی توس در روزگاری می‌زیست که ایران ستیزی و کوشش در محو آثارِ ایرانی در سرلوحه‌ی کارِ فرمانروایان انیرانی(غیر ایرانی) بود. روزگاری بود، سیاه و دهشت بار که افراسیابی دیگر با دست آویز کردنِ دین و خوش آیند خلیفکَ تازی بغداد، به هر جنایت و ننگی تن در می‌داد، و هر کژی را راستی و هر نادرستی را درستی می‌نمود، و با توانی آهرمنی آهنگِ زدودن نام ایران را در اندیشه‌های ریو آلودش می‌پروراند: «و دراین روزگار نامه‌ها از خلیفه اُطالَ‌اللهُ بقاء بنواختِ تمام رسید، سلطان را مثال چنان بود که از خراسان نجنبد تا آنگاه که آتش فتنه که به سببِ ترکمانان اشتعال پذیرفته است، نشانده‌آید. چون ازآن فارغ گشت سوی ری و جبال باید کشید تا آن بقاع از متغلبان صافی شود.» (تاریخ بیهقی، رویه ۸۱۵)
خراسانِ بزرگ به شوند ناتدبیری فرمانروایان غزنوی، کانونِ بیداد و ناامنی شده بود. و این روندِ ناخجسته و آهرمنی به کامِ ریژآلودانِ گست(پلید) می‌گردید. و اندیشه‌های خود فروخته این بیدادهای ددمنشانه را با بی‌شرمی به یزش می‌نشست:
.
دو توفان تیغِ او بارید از آتش
یکی در هند و دیگر در خراسان (دیوان عنصری، رویه ۲۶۸)
.
در چنین روزگاری بود که ناگاه مردی از نژادِ پَهلو زبانانِ خراسانی پای در آوردگاهِ کژاندیشان و بندگانِ زر و زور نهاد. و چنان توفانی از ستایش و مکارمِ اخلاقی قومِ ایرانی برانگیخت، که برغمِ همه‌ی توان‌مندی‌های کژخویان، تاروپود ریومنشانِ سست‌پای را ازهم بگسست. و یک بارِ دیگر خواست و اراده‌ی دیرین ایرانی را که خواستِ اهورای بزرگ است، با نمودِ هرچه رساتر به آشکارگی رسانید. در چنان روزگارانِ تیره، آیا خواستِ درونی پیرِ توس برای ظهورِ کیخسروی دیگر که دشمنِ همه‌ی تیرگی هاست، غایتِ آرزو و آرمانِ همه‌ی مردم ایران نبود؟
فردوسی به پشتوانه‌ی فرهنگی سپند و سترگ، پای به آوردگاهِ نبرد نهاد، که پیشینه‌ای چند هزاره داشت. فرهنگی که بنیانِ دانسته‌هایش خدایی بود. فرهنگی که بر بنیادِ فرزانِ روشن گشتِ (نور) خویش از آن روزی که پای به صحنه‌ی روزگار نهاد، آن روشنای بی چون را تنها با چشمِ دل نگریست (گات‌ها، رویه ۲۵)، و چونان دیگر فرهنگ‌های انیرانی، ننگ پرستشِ پدیده‌های طبیعی، و پسین‌تر «بت»، هرگز دامان ناهیدی‌اش را نیالود. و هماره‌ی روزگاران با ستایشِ آن پیکر سراسر نور و راستی، رویه‌های کارنامه‌اش را با درخششِ یکتا پرستی روشن ساخت.
.

ص (1)
.
#دیدار_با_شاعر_و_فردوسی_پژوه_قوچانی
.
به گزارش روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قوچان، به مناسبت ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی، سرپرست اداره ارشاد اسلامی با #استاد_مهدی_رحمانی شاعر پیشکسوت و فردوسی پژوه قوچانی دیدار و از تلاش ها و زحمات وی تقدیر نمود.
گفتنی است: استاد رحمانی شاعر و پژوهشگر فرهیخته قوچانی در حوزه فرهنگ و ادب فارسی است که مقالات و پژوهش ها و سخنرانی های متعدد علمی در زمینه فردوسی پژوهی و شاهنامه پژوهی را به انجام رسانده است که آخرین آن مقاله ای با عنوان «#فردوسی_سرود_بازگشت_ایرانی» که در کانال رسمی #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان به سردبیری استاد معین فر منتشر شده است.
.
منبع: رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قوچان جناب آقای #ابراهیم_مطاعی
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #دیدار_با_شاعر_و_فردوسی_پژوه_قوچانی . به گزارش روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قوچان، به مناسبت ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی، سرپرست اداره ارشاد اسلامی با #استاد_مهدی_رحمانی شاعر پیشکسوت و فردوسی پژوه قوچانی…
.
#دیدار_با_شاعر_و_فردوسی_پژوه_قوچانی
.
به گزارش روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قوچان، به مناسبت ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی، سرپرست اداره ارشاد اسلامی با #استاد_مهدی_رحمانی شاعر پیشکسوت و فردوسی پژوه قوچانی دیدار و از تلاش ها و زحمات وی تقدیر نمود.
گفتنی است: استاد رحمانی شاعر و پژوهشگر فرهیخته قوچانی در حوزه فرهنگ و ادب فارسی است که مقالات و پژوهش ها و سخنرانی های متعدد علمی در زمینه فردوسی پژوهی و شاهنامه پژوهی را به انجام رسانده است که آخرین آن مقاله ای با عنوان «#فردوسی_سرود_بازگشت_ایرانی» که در کانال رسمی #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان به سردبیری استاد معین فر منتشر شده است.
.
شایان ذکر است روز بیست و پنج اردیبهشت ماه در تقویم به نام روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، نام گذاری شده است.شاهنامه، سند هویت ایران کهن است و شعر فاخر فردوسی پاسدار زبان پارسی و گنجینه ای ماندگار از آموزه‌های توحیدی و اخلاقی است که با نام خدا شروع می‌شود و سرشار از مفاهیمی همانند دانش اندوزی، عدالت، دادگری، نیکوکاری و خردورزی است.
.
منبع: رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی قوچان جناب آقای #ابراهیم_مطاعی
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
پیام استاد #میرجلال_الدین_کزازی به جوانان ایرانی


بکوشند خود را چونان ایرانی بشناسند. با شناختی آزادوار، به دور از هر شورمندی که شناسنده را به بیراهه، می‌تواند درافکند. با اندیشه‌ای گشاده، با نگاهی فراخ، با سنجش، با آگاهی. خود را چونان ایرانی بشناسند و با دیگران بسنجند؛ در منش، در کنش، در اندیشه، در جهان‌بینی.

اگر خود را شناختند، باور من این است که به ایرانی بودن خود خواهند ناخت، خواهند نازید. در جهان، سر برخواهند افراخت که ایرانی‌اند. باور خواهند کرد که ایرانی بودن، بختی است بلند که به آنان ارزانی داشته شده است. از این روی، هرگز نخواهند پذیرفت که این بخت باند پست بشود؛ با زشتی، با پلشتی، با بیراهی و تباهی، با هر رفتاری که با آن بخت بلند ناساز است و در ستیز.



#ایران #ایرانی #جوان #جوانان #فرهنگ #تاریخ #هنر #ادب #شعر #افتخار #میهن #فردوسی #شاهنامه#دکتر_میر_جلال_الدی_کزازی#استادکزازی #کزازی #زروان #مهرشهر

https://www.instagram.com/tv/CYtDGXRIckp/?utm_medium=share_sheet

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

#خودکامگی_موجب_تباهی_ست

▪️از نظر
فردوسی قدرت مطلقه به ظلم و تباهی می‌انجامد.

چارهٔ دفع بلای خودکامگی تقسیم قدرت است. این را در سراسر شاهنامه می‌توان دید. از دورهٔ اساطیری پیشدادیان، که پادشاه خود پهلوان و رهبر قوم بود چون بگذریم، در ادوار بعدی قدرت مطلق به دست پادشاه نیست. در دورهٔ کیانی تا پایانِ عصرِ کیخسرو، پهلوانان شریکِ قدرتِ پادشاه‌اند و از گشتاسب تا یزدگرد، موبدان.

پادشاهان آسایش این جهانی ایرانیان را تأمین می‌کردند و موبدان راهِ رستگاری آن‌جهانی را به مردم نشان می‌دادند و هردو نیرو در خدمت بهروزی و نیک‌سرانجامی ایرانیان بود.

در شاهنامه پادشاه مظهر استقلال کشور و حافظ ایران در برابر هجوم خارجی است. اعلام جنگ و صلح با اوست. پهلوانان در جنگ با دشمن فرمانبردار او هستند، اما نوکر چشم و گوش بستهٔ او نیستند. پهلوانان در عین وفاداری به شاه وجدان بیدار ملت و مظهر آزادگی و گردن‌فرازی هستند و اگر پادشاه از اصول صحیح شهریاری و دادگری پای فراتر گذارد در برابر او مردانه می‌ایستند.

نمونه‌های ایستادگی پهلوانان مخصوصاً رستم را در برابر شاهانی چون کاوس و گشتاسب و سخنان تند پهلوانان را خطاب به آن شاهان می‌بینیم.

وقتی کیکاوس با سبکسری و به فریب ابلیس چهار عقاب را به تخت بست و به نیروی آنها به آسمان رفت و در بیشه‌ای در آمل به زمین افتاد، گودرز او را چنین سرزنش کرد:

بدو گفت گودرز بیمارْسْتان
تو را جای زیباتر از شارْسْتان

به دشمن دهی هر زمان جای خویش
نگویی به کس، بیهده رای خویش

سه بارت چنین رنج و سختی فتاد
سرت ز آزمایش نگشت اوستاد

کشیدی سپه را به مازندران
نگر تا چه سختی رسید اندر آن

دگرباره مهمان دشمن شدی
صنم بودی، اکنون برهمن شدی!

به جنگ زمین سربه‌سر تاختی
کنون بآسمان نیز پرداختی!

خالقی، ۲، ص
۹۸

کاوس جوابی ندارد. شرمسار می‌شود و از کاخ بیرون می‌رود.

یک بار دیگر هنگامی که رستم خبر کشته شدن دست‌پرورده‌اش سیاوش شاهزادهٔ بی‌گناه را می‌شنود، به آهنگ کین‌خواهی از تورانیان از نیمروز حرکت می‌کند. ابتدا به درگاه کاوس می‌رود و با خشم و خروش او را خوار می‌سازد:

چو آمد برِ تختِ کاوسِ کی
سرش بود پرخاک و پرخاک پی

بدو گفت خوی بد، ای شهریار
پراگندی و‌ تخمت آمد به بار

تو را مهرِ سودابه و بدخُوی
ز سر برگرفت افسر خسروی

کنون آشکارا ببینی همی
که بر موج دریا نشینی همی

کاوس با شرمساری در برابر سخنان جهان‌پهلوان خشمگین جز اشک ریختن چاره‌ای ندارد. رستم از آنجا به سراغ سودابه می‌رود و او را می‌کشد و‌ کاوس از جای خود نمی‌جنبد:

به خنجر به دو نیمه کردش به راه
نجنبید بر تخت کاوس‌شاه

خالقی، ۲، ص ۳۸۲

با این نمونه‌ها می‌بینید که شاهنامه ستایش شاهان نیست، ستایش ایران و ایرانیان و پهلوانان ایران است. هیچ پادشاهی در شاهنامه از رستم که نماد یک ایرانی آرمانی است بزرگتر نیست و این نکته در همان عصر فردوسی هم بر همگان روشن بوده است. از اینجاست که در حکایت تاریخ سیستان می‌خوانیم که محمود به فردوسی می‌گوید: «همهٔ شاهنامه خود هیچ نیست، مگر حدیث رستم». و نیز افسانه‌ای از همان روزگاران بر سر زبان‌ها بوده و در منابع متعدد قدیمی نقل شده که رستم به خواب فردوسی آمد و گفت در فلان‌جا من گنجی نهفته‌ام، برو، بردار و منتِ محمود را مکش. فردوسی آن گنج را برداشت و میان شاعران قسمت کرد و خود دیناری برنداشت.

فردوسی زندگی، اندیشه و‌ شعرِ او

زنده‌یاد استاد محمدامین ریاحی

صص۲۲۱–۲۱۳

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

https://t.me/shafiei_kadkani/2556

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#شعر
#محمدامین_ریاحی
#فردوسی
#فرهنگ
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #فردوسی_و_مفهوم_«نظم» متن کامل را در پست زیر بخوانید 👇 #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان https://t.me/Baghekhabushan
.
#فردوسی_و_مفهوم_«نظم»


🔷قدمای اهل بلاغت در اسلام، از قبیل جاحظ و عبدالقاهر جرجانی، بیش و کم متوجه این نکته بوده‌اند که اهمیت زبان در حالت جمعی و ترکیبی آن است که روشن می‌شود و نه در ملاحظهٔ تک‌تک مفردات آن. نظریهٔ عبدالقاهر، که به نظریهٔ «نظم» شهرت یافته، گویای همین نکته است که امکانات کلمه، در ترکیب و بافت زبان است که روشن می‌شود و هیچ کلمه‌ای را، به صورت مفرد، بر کلمهٔ دیگری رجحان نیست و نیروی هیچ کلمه‌ای، به اعتبار ذاتی بیش از نیروی کلمهٔ دیگری نمی‌تواند باشد. فردوسی در شاهنامه گویا دو نوع تلقی از مفهوم نظم دارد. از لحاظ او، با اینکه در عصر وی کلمهٔ شعر رواج بسیار داشته و از لحاظ عروضی هم برابر با نظم است یعنی در هر جای مصراع که «شعر» را بتوان به کار برد «نظم» را هم می‌توان به کار برد، ولی نظم اهمیت بیشتری دارد. در شاهنامه کلمهٔ شعر به کار نرفته است. وی همواره کار خود را نظم می‌خواند. این بدان معنی است که از لحاظ او، اوج هنر شاعری در نظم است و درست هم همین است‌. ما جای دیگر در باب حافظ این نکته را به تفصیل مورد بحث قرار داده‌ایم و گفته‌ایم که حافظ بزرگ‌ترین ناظم زبان فارسی است و به همین دلیل هم بزرگ‌ترین شاعر زبان فارسی است.

🔷مشکل عمده این است که در طول قرون و اعصار، از آنجا که مردم سطحی‌ترین مفهوم نظم را که همان اشتمال بر وزن و قافیه است در نظر داشته‌اند، این امر سبب شده است که اندک‌اندک نظم معنی پژوراتیو به خود گرفته و هرگاه خواسته‌اند از شاعری سلب شاعری کنند او را ناظم خوانده‌اند. اما حتی تا عصر حافظ هم نظم همچنان اعتبار و حرمت خود را حفظ کرده بوده و او بارها هنر خود را نظم خوانده و حسودان را سست‌نظم. فردوسی از نظم گویا دو مفهوم در نظر دارد: یکی به اعتبار تسلط گوینده بر امکانات لفظ و صوَرِ گوناگونِ کاربرد آن با واژه‌های دیگر (به اعتبار بیت یا مصراع) و یک تصور دیگر از نظم، گویا، تصوری است که او از صحنه‌آرایی و نظام هنری در طول داستان دارد؛ به همین دلیل ابیات دقیقی را، در انتقادی که از کار او می‌کند سست می‌خواند، حال آنکه این ابیات با متوسط ابيات شاهنامهٔ خود فردوسی تفاوت چندان محسوسی ندارد و اگر ضعف و قوتی در کار این دو باشد، بیشتر به اعتبار نظام طولی یا هنر ایشان در محور داستان است و نه در مفردات ابیات. غرض از این گفته‌ها یادآوری این نکته بود که قدما عملاً به اهمیت نظام ترکیبی الفاظ توجه داشته‌اند. به همین دلیل شعر خود را نظم می‌خوانده‌اند. ولی متأخرين، به تصور اینکه منظور از نظم داشتن وزن و قافیه است (و این که چنین کاری از عهدهٔ همه‌کس برمی‌آید) آن را به‌گونهٔ دشنامی در حق شاعران ضعیف درآورده‌اند.

✍️محمدرضا شفیعی کدکنی، زبان شعر در نثر صوفیه، درآمدی به سبک شناسی نگاه عرفانی، چاپ اول، انتشارات سخن تهران 92: صص ۲۵۸_۲۵۹

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#سبک_شناسی
#فرهنگ
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

#فردوسی_هرگز_به_دربار_غزنه_نرفته_است

با هزاران درود، روز بزرگ‌داشت حکیم گران‌سنگ ایرانی را فرخ‌باد می‌گویم. این مقاله را به شوند خجستگی این روز سپند می‌فرستم.
امید است مورد پسند شاه‌نامه دوستان واقع گردد.

متن این مقاله مستوفا و ارجمند را در هفت صفحه در زیر همین پست بخوانید 👇

لازم به ذکر است که استفاده از این مقاله با ذکر منبع:
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان بلامانع خواهد بود.

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Photo
.

بنام خداوند خورشید و ماه

#فردوسی_هرگز_به_دربار_غزنه_نرفته_است


شاه‌نامه سخنی است سپند و آنسری، که بر ‌بنیاد آماجی بس بلند و مینوی بنیان گردیده‌است. کاخی است شکوه‌مند و سر به آسمان ساییده، که هرگز هیچ نیروی گیتایی را یارای گزند رساندن به او نیست. کارنامه‌ی بزرگی و والایی مردمی است که در درازنای زندگی پُر ارجِ خویش برای تحقق آرمان‌های ایزدی و پسین‌تر همه‌ی منش‌ها و ویژگی‌های بلند انسانی بسی کوشیده‌اند. به‌راستی نامه‌ی ورجاوندِ حکیمِ توس، آیینه‌ای است روشن و بی‌غبار، که مردم ایران فراز و فرود‌های روزگاران دشوار خویش را در پهنه‌ی بی‌کران آن به تماشا نشسته‌اند. دفتری است که سخن‌ِ روشن و سپیدش هرگز به دورغ و کاستی و ژاژ‌خایی آلوده نگردیده، و خورشید بی‌زوال راستی و درست‌کرداری با درخششی بی‌مانند آسمانش را روشن ساخته‌است. باید خستو بود که رمز روایی و پذیرفتنِ شاه‌نامه در همان سال‌های نخستِ سُرایشش در‌میان مردم ایران، درست‌کاری و راست‌گویی دهگانِ خردمند ایرانی بوده‌است. زیرا آن‌چه را که حکیمِ روشن‌روان در نامه‌ی سپند خویش گرد‌آورد، به‌راستی تاریخ و سرگذشت و باز‌گفت‌های دیرین قوم ایرانی بود، که در فرهنگ شفاهی و روایی ایران جای‌گاهی بس بلند و ارج‌مند داشت. بی‌هیچ گزافه‌ای، پیوندِ ژرف و سرشتینِ انسان ایرانی با شاه‌نامه است که راز ماندگاری این مردم و سرزمینِ اهورایی را در پیکر پرنیان گونه‌ی حماسه‌های ملی ایران و دُرّ ناب دری نقش زد، و در هنگامه‌های سهمگین و پرُآشوب، چنگ زدن به این ریسمانِ مقدسِ یگانگی است که هم‌بستگی و جاودانگی ایران و ایرانی را هستش بخشیده‌است. شاه‌نامه در سخنی باورمند، سند هویت انسان ایرانی است، و گسستن ازآن در واقع گسستن از خویشتن است. نامه‌ای است گران‌بار از شناخت و آگاهی، و این شناخت گران به روشنی وابسته به شناختِ چیستی و نقش اثر‌گذار آدمی در جهان هستی است. آموزه‌ای سترگ که هستی شناسی ایرانی به‌راستی برآن استوار است:

تو را از دو گیتی بر‌آورده‌اند
به چندین میانجی به‌پرورده‌اند

نخستینِ فطرت پسینِ شمار
تویی خویشتن را به‌بازی مدار

مگر جز این است که شناخت و درکِ درست از جهانِ بزرگ و پسین‌‌تر غایتِ هستی، وابسته و درپیوند با شناختِ ارز و اندازه‌ی آدمی (جهان کهین) در کارگاه هستی خداوندی است:

چهان پُر شگفت است گر بنگری
ندارد کسی آلت ِ داوری

که جانت شگفت است و تن هم شگفت
نخست از خود اندازه باید گرفت

بر بنیاد این اندیشهی باورهای ایزدی است که هر باشنده‌ای چون به‌ این گامه‌ی فرجامین برسد، خداوند او را از فره‌ی چالاک و زیبایش بهره‌مند می‌گرداند، و آراسته به داد و دهش، و در خور راهبری مردمان می‌نماید: «که ایزد شاهی ز داد آفرید» به این شوند بزرگ است که شاه‌نامه پیوسته آدمی را به این راه و روش و دینِ خرم فرا می‌خواند. یکی از برنام‌های این باشنده‌ی بر‌کشیده در فرهنگ سپند و پرُ راز و رمز ایرانی، نام‌واژه‌ی «حکیم» است. حکیم انسانی است آگاه و هوش‌مند، که جز فرمانِ خداوند را برنمی‌تابد. بر دانش‌ها و دانسته‌های خدایی اِشراف کامل دارد. گفتار و کردار واندیشه‌اش تنها در راستای هستشِ ‌خواست و اراده‌ی ایزدی به‌کار می‌رود. هرگز سخن و قلمش دچار لغزش وتباهی نمی‌گردد. دیوِ آز را با همه‌ی سرکشی‌هایش خوار و شکست خورده‌ی خویش گردانیده‌است. چنین باشنده‌ای، توان آفرینش چنین نامه‌ی سپندی را دارد. نامه‌ای که آماجش برقراری داد و سامان (اَشای) ایزدی است. به این چرایی‌هاست که حکیم بیدار‌جانِ توس، شناخت و درکِ درست از نامه‌ی سترگ ایران را که به‌درستی، زیرکان و نازک‌اندیشان این مرز و بوم «قرآن عجم» برخوانده‌اند، وابسته به‌ سهش‌های درونی که در واقع نمود فروزه‌های خدایی در نهاد آدمی است، می‌نماید:

از این پس نمیرم که من زنده‌ام
که تخم سَخُن را پراکنده‌ام

هرآن کس که دارد «هُش» و«رای» و«دین»
پس از مرگ بر من کند آفرین

«هُش» کوتاه‌ شده‌ی‌ هوش به‌ چمِ دانایی، آگاهی، فرزانگی است. «رای» به چم اندیشه، دانش و خرد‌مداری است. «دین» واژه‌ای است پهلوانی، در اوستای سپند؛ واژه‌ی «دئنا» به چمِ وجدان، آگاهی، گزینشِ هوش‌مندانه، شناسایی، ویر، دریافت و از همه‌ مهم‌تر به معنای: گزیده‌ وحقیقت آدمی (لُب) است که وسیله‌ی نگریستن به زیبایی و شکوه خداوندی و ابزارِ دریافت راستی‌ها آمده‌است. حکیم به‌روشنی ابراز می‌دارد، که برای راه‌یابی به‌ شبستان راز و رمز ایرانی و شناخت آمیغ‌های این نامه‌ی سپند، باید از این سه نیروی ایزدی یاری جُست. آدمی در این فرهنگ سترگ ایزدی است‌ که با معرفت یافتن بر خویشتن به آمیغ‌های سترگ خداوندی دست می‌یابد، و مقصود و مقصد خویش را به‌درستی باز می‌یابد.

ص ۱ از ۷