کانال رسمی هزار باده فرهنگ
784 subscribers
3.33K photos
461 videos
80 files
2.66K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
.

#شاه_نامه_زبان_ملی_انسان_دانش_ور_و_درست_گفتار_ایرانی_است


بنام خداوند جان وخرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد

فرهنگ در باورهای کهن و اشویی شرقی، بخشش و داده‌‌ای است آسمانی، که برای والایی و برکشیدنِ باشنده‌ی خاکی فرو فرستاده شده‌است. نواختی است، بی‌کران که آدمی را از فرود و نشیب باز می‌دارد. و گامه‌های فراروی (هجرت) آسمانی را برای به دست آوردنِ شایستگی و برپایی خواست و اراده‌ی خداوندی به روشنی باز می‌نمایاند. فرهنگِ آسمانی، فرایندی است سرشتین، و به چرایی این پیوندِ تنگاتنگ با خداوند و پسین‌تر سرشت آدمی، هرگز رخ در پرده‌ی نیستی در نمی‌کشد، و تباهی و سستی را برآن دستی نیست...

ادامه متن مقاله‌ی وزین "شاهنامه زبانِ ملی انسانِ دانشور و درست گفتارِ ایرانی است" را در هشت صفحه‌ی بعدی بخوانید 👇

استفاده از مقاله‌ی فوق با ذکر منبع: "فصلنامه فرهنگی و هنری باغ خبوشان" بلامانع خواهد بود.

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #شاه_نامه_زبان_ملی_انسان_دانش_ور_و_درست_گفتار_ایرانی_است بنام خداوند جان وخرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد فرهنگ در باورهای کهن و اشویی شرقی، بخشش و داده‌‌ای است آسمانی، که برای والایی و برکشیدنِ باشنده‌ی خاکی فرو فرستاده شده‌است. نواختی است، بی‌کران…
.

#شاه_نامه_زبان_ملی_انسان_دانش_ور_و_درست_گفتار_ایرانی_است


بنام خداوند جان وخرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد


شاهنامه زبانِ ملی انسانِ دانشور و درست گفتارِ ایرانی است

فرهنگ در باورهای کهن و اشویی شرقی، بخشش و داده‌‌ای است آسمانی، که برای والایی و برکشیدنِ باشنده‌ی خاکی فرو فرستاده شده‌است. نواختی است، بی‌کران که آدمی را از فرود و نشیب باز می‌دارد. و گامه‌های فراروی (هجرت) آسمانی را برای به دست آوردنِ شایستگی و برپایی خواست و اراده‌ی خداوندی به روشنی باز می‌نمایاند. فرهنگِ آسمانی، فرایندی است سرشتین، و به چرایی این پیوندِ تنگاتنگ با خداوند و پسین‌تر سرشت آدمی، هرگز رخ در پرده‌ی نیستی در نمی‌کشد، و تباهی و سستی را برآن دستی نیست. چرا که فرهنگ در اندیشه‌های ایرانی، دست ساخته و پرورده‌ی هوش و خردِ انسانِ خاکی نیست، و به راستی آمیغی است از پرتوِ آن بی‌کران و شناسای زوال ناپذیرِ هستی. به این چرایی هماره در راستای رشد و بالندگی، شناختِ ژرف از خداوند، هستی و خویشکاری سترگِ آدمی در گستره‌ی گیتی و شادابی جاویدِ انسان فرهمند و روشن روان می‌کوشد. باشنده‌ای که به راستی آیینه‌ی روشن‌نمودِ ایزدی در این شبستانِ رازانگیز مینوی است. فرهنگ کهن و پاک ایرانی نیز بی‌گمان دارای چنین رنگ‌و روی آسمانی است. و بی‌تردید در راستای هستشِ خواست و آهنگِ بلند و سترگ ایزدی، ویژگی‌هایی بس بی‌مانند را با سرشتِ مینوی‌اش پیوسته دارد. یکی از بنیادی‌ترین ویژگی‌ها و به‌آوری راستین نمایان‌ترین آنان روی‌کرد و نگرشِ ژرف به آدمی و ارجِ او در گستره‌ی هستی و چرایی آفرینش اوست. انسان در این فرهنگ هستی شناسانه به چنان جای‌گاهی تواند رسید که فرجامِ آمیغ و آماجِ هستی است. در اندیشه‌های بلند ایرانی، خداوند به راستی همانندِ هستی است، و هستی هم‌چونان اهورامزداست. به این شوندِ گران است که آخشیجان (عناصر) گیتی بسی در پیشگاهِ ایرانی بزرگ و گرامی است. آدمی در این دستگاهِ اندیشگانی چونان سایه‌ای است که از اصل و بنیادِ نخستین که در روی زمین هم‌گونی و هم‌رایی او را ماندگاری می‌بخشد. و گاه به چنان پایگاهی شگرف می‌رسد که شناختِ خداوند و انسان به دشواریِ میسر تواند بود. چنین انسانی در این فرهنگِ ایزدی به پاینامِ «حکیم» شهره گردیده‌است. حکیم در بینشِ هستی شناخت ایرانی، باشنده‌ای است، سخت مورد نواختِ ویژه‌ی خداوندی. انسانی است که در راستای خواست و اراده‌ی اهورایی گام بر می‌دارد، و پیوندش با خداوند تنگ و یک‌دلانه است. در گامه‌ای می‌‌‌چمد که همواره بر نفسِ خویش فرمان‌روایی دارد. آفتابی است که از مشرقِ جان و عقل بر‌دمیده، و بر رازهای نهانی و دانسته‌های نایابشِ ایزدی بسی آگاه و بینایی دارد. آگاهی و شناخت او از غایتِ هستی بر بنیادِ دانش و خرد خدایی و پسین‌تر شیفتگی و آرزومندی و خرسندی ایزدی استوار است. بزرگ‌ترین خویشکاری حکیم در گستره‌ی هستی، شناساندن و پرهیز دادنِ آدمی از دام‌های فریب و دروغ است. چونان خورشیدی است که برای نمایاندن راه راست و تاراندنِ اهریمن تیرگی رخ بر‌نموده باشد، تا دیدگانِ غبار‌آلود را در شست‌و‌شویی با نور عشق به دیگر دیدن وا‌دارد. پس هر سخن و اندیشه‌ی او بنیادش در پیوند با خواست و کامِ خداوندی است، و هرگز سخنی به گزاف و بیهوده بر زبان نمی‌راند:

به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیهوده یک سو شوی



ص (۱)