کانال رسمی هزار باده فرهنگ
751 subscribers
3.37K photos
466 videos
80 files
2.69K links
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم.

ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
Download Telegram
.
#پیام_تسلیت_دوست

اینجانب در گذشت استاد ارجمندم شادروان #محمد_جابانی را به استاد دیگرم جناب محمود جابانی و به همه اعضای خانواده‌های سوگوار صمیمانه تسلیت عرض می‌کنم. برای آن استاد محقق و ادیب که دبیر و معلم من در دانشسرا بوده‌اند و حق پدری بر گردن من دارند، شادیِ روان و رضوان جاویدان را آرزو می‌کنم. برای استاد محمود جابانی که ایشان نیز حق پدری بر گردن من دارند و برای همه سوگواران، از درگاه خدای بزرگ شکیبایی و بردباری را مسئلت دارم.
جابانی بزرگ به شهادت کتاب‌هایی که با دستخطِ خودشان به من هدیه داده‌اند،همچنان بزرگ است و بزرگ خواهد بود.

#جلال_رفیع.

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
#پیام_تسلیت_دوست

دوست و برادر ارجمندم #جناب_وکیل_جعفر_ناصری

خبر فراق و فقدان استاد مشترکمان حضرت #محمد_جابانی را به برادر بزرگوارشان استاد #محمود_جابانی و به جناب عالی و همه خویشان و دوستان و شاگردان ایشان از صمیم قلب تسلیت عرض می‌کنم.
زندگی ایشان غرق در دریای ادبیات و هنر و تاریخ شناسی و عشق و عرفان حقیقی بود.
ایشان الحق والانصاف از افتخارات قوچان و خراسان بلکه ایرانند، و مصداق این بیت سعدی که فرمود:

ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید
هزارسال پس از مرگِ او گرش بویی

شاگرد همیشگیِ ایشان: #جلال_رفیع

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
💧🖤

برای #استاد_شجریان

(فروردین ۹۵، قطار تهران - مشهد، پس از دیدن ویدئوی صحبت استاد با مردم)

نبینمت که چو عشاق مو پریشانی
اگرچه عاشقی و از تبار ایشانی

مرا ز خویش خبر نیست هر چه هست از توست
که پیش اهل هنر خویش‌تر ز خویشانی

صدای خرّم تو خار چشم اهل ریاست
که با صداقت خود خصم گرگ‌میشانی

دلیل کفر تو(!)موسیقی خدایی توست
خوشا به کفر، اگر تو ز کفر کیشانی

بخوان ترانه دیدار را که آینه‌وار
سپیده‌ی سفرِ صبح را دوچندانی

ترانه، ترجمه‌ی طعمِ تلخِ تاریخ‌ی است
که در مصاف غمش ایستاده، خندانی

صدای ناب تو تحریر عشق و آزادی است
پلِ رهاییِ شهر هزار بندانی

به ملک عاریه نفروختی عیارِ هنر
عیار سکه‌ی امیدِ شهروندانی

دمید بخت همایون ز صبح مژگانت
زهی سحر که تواش مژده‌ای و مژگانی

به رغم سنت سهراب‌کُش در آوازت
غم تهمتن و تهمینه‌ی سمنگانی

زمانه بر سرِ گوی تو می‌زند چوگان
نداندت که خداوندِ گوی وچوگانی

به روزگار بگو: تند بادِ بیدادی
به روزِ داد ولی سخت لنگ لنگانی

در این زمان که حجاب حقیقت است زمین
چو آفتاب صریحی چو ماه عریانی

بدون تو دلِ افسرده‌ی هنر خون است
تویی که قلب هنر را ورید و شریانی

به دوش توست کنون چنگ باربد هر چند
به حالِ باربدِ این زمانه گریانی

از آن به باغ و بهارت عزیز می‌داریم
که در کویر، شجربانی و شجریانی

فروردین 95
#جلال_رفیع

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.

🖤برای او که انسان متفاوتی بود *"چه بگویم؟!"*

تو خامشی که بخواند؟
تو می روی که بماند؟

✍️.....
#جلال_رفیع


با سپاس از جناب آقای جیوار برای پیگیری این یادداشت


متن کامل را در دو صفحه بعدی بخوانید👇👇

🔷استفاده از این یادداشت با ذکر منبع بلامانع خواهد بود

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. 🖤برای او که انسان متفاوتی بود *"چه بگویم؟!"* تو خامشی که بخواند؟ تو می روی که بماند؟ ✍️..... #جلال_رفیع با سپاس از جناب آقای جیوار برای پیگیری این یادداشت متن کامل را در دو صفحه بعدی بخوانید👇👇 🔷استفاده از این یادداشت با ذکر منبع بلامانع خواهد بود…
.

💧باور می کنید که در همه عمرِ پس از انقلابش اتومبیل هم نداشت؟ در سال هایی که نماینده تهران در مجلس بود، سهم اتومبیلِ مجلسی اش را نپذیرفت و به خود مجلس واگذار کرد. چنان که حقوق ماهانه ی مدیریت موسسه و روزنامه اطلاعات را هم قبول نکرد. تنها و تنها با شهریه ی طلبگی اش روزگار می گذراند. و البته خانه کوچکی در کرمان داشت که ارثیه ی مادر زحمتکش و فداکارش بود. قبل از انقلاب، ساواک آن خانه را در اختیار گرفت و بعد از انقلاب هم جمعی از نیازمندان در آن خانه تصرّف کردند. سهم تصرّف شده را به متصرّفان بخشید و سهم خود را برای ازدواج فرزندانش هزینه کرد. در ساده زیستی و درویشیِ ارادی و انتخابی اش به شدت تحت تاثیر مادر قرار داشت و می گفت مادرم کارگرِ کارخانه کرمان بود و هر روز صبح مرا که کودک بودم با دستمالی از نان و سبزی و خوراکی به آنجا می برد. مادرم کارگری می کرد و من با بچه های دیگران در میان گرد و غبارِ برخاسته از خاکِ محوطه ی کارخانه بازی می کردم.

💧چه بگویم از کسی که پناهگاه نویسندگان و نخبگان و محققان و هنرمندان بود. مقالاتِ انتقادیِ بسیاری از آنان را در روزنامه و سایر نشریات موسسه اطلاعات منتشر می کرد و البته مخالفتِ بسیاری از معتقدان و معترضان را بر می انگیخت. می گفت مرا تایید نمی کنند، تحمل می کنند ، و همین مقدار که تحملم می کنند برایم موجب امتنان و سپاسگزاری است. او بود که در تشییعِ نخبگانِ جامعه و در مراسم نمازخوانی بر پیکرشان پیشقدم بود. همواره می گفت: جذب حد اکثری و دفع حداقلی را فریضه می دانم.

💧هنگام ورود به ساختمان موسسه اطلاعات در خیابان خیام در سال پنجاه و نُه شمسی، مجسمه مرحوم مسعودی بنیانگزار موسسه را نگذاشت که بشکنند. با احترام، آن را برای خویشاوندانش که با جستجوی بسیار پیدای شان کرده بود، فرستاد. فرزند مسعودی را که در دهه هفتاد به ایران باز گشته بود، چنان مجذوب کرد که گفت: از این که می بینم مدیریت موسسه مطبوعاتی پدرم به دست اهلش رسیده است، احساس خوشحالی و رضایت می کنم. دعایی چندان خاکساری می کرد که دست استادانی امثال شجریان و کاتوزیان و فرشچیان و جمشید مشایخی و حتی (به قول خودش) با رعایت موازین شرعی دست بانوی بزرگواری را که موسسه موفق محک (برای معالجه کودکان مبتلا شده به سرطان) را مدیریت می کند، می بوسید. دکتر کاتوزیان (پدر علم حقوق نوین در ایران) چنان مجذوب شده بود که می گفت: من در همه عمرم معمّمی را ندیده بودم که دست "کت و شلواری" را چنین صادقانه ببوسد و این از عجایب است!

💧آری، چه بگویم از کسی که انسان متفاوتی بود و با بسیاری از همقطارانش تفاوت های بسیار داشت؟ بسیاری، او را استثنایی خوانده اند، و بسیاری هم طبیعی است که با او مواجهه ی انتقادی داشته باشند و دارند، اما دوست و غیر دوستش در ژرفای دل به صفات ارزنده ی اخلاقی و گفتاری و رفتاری اش معترف اند. شوخ طبعی و شیرین گویی اش در عین دست و پنجه نرم کردن با مشکلات سخت و سنگین، ویژگی برجسته و فراموش ناشدنی اش بود. گاهی دلش خون بود، اما قول حافظ را رعایت می کرد که با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام. حزنه فی قلبه و بشره فی وجهه. اخبار غم انگیز را در دلش پنهان می کرد و به همکارانش نمی گفت، مگر ضرورتی پیش می آمد. و دیگر... .

چه بگویم که مرا تاب و توان در تن نیست
از غم خویش مپرسید ز من چون من نیست.

#جلال_رفیع


ص (2) پایان

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#سیدمحمود_دعایی
#جلال_رفیع
#شعر
#فرهنگ
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
.
#به_نام_جلال

#جلوه_رفیع_جلال


مراسم نکوداشت نیم قرن خدمات فرهنگی- رسانه‌ای
#جلال_رفیع، روزنامه‌نگار و پیش‌کسوت عرصه‌ی مطبوعات با رونمایی از سه کتاب جدید او فردا در موسسه اطلاعات برگزار می‌شود.
همچنین قرار است کتاب ارج‌نامه
جلال که حاوی ۵۰ گفتگو، مقاله و یادداشت درباره شخصیت فرهنگی - رسانه‌ای اوست، عرضه شود.
این مراسم فردا سه‌شنبه ۱۲دی، ساعت ۹ صبح در موسسه اطلاعات برگزار می‌شود.



https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.

متلک
#جلال_رفیع به وزارت فخیمه و پروانه وکالت + ویدئو

جلال رفیع در جریان رونمایی از ۳ کتاب جدید خود به زبان طنز به وزارت ارشاد انداخت و گفت: برای 2 کتاب از این کتب هنوز مجوز از وزارت فخیمه ارشاد نگرفته ایم.وی گفت کمی با احتیاط بگویم که وزارت وخیمه نگفته باشم.
رفیع همچنین از پروانه وکالت خود پرده برداشت.

در زمان سخنرانی
جلال رفیع بارها از جانب حاضران مورد تشویق قرار گرفت...!


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
Audio
.

نکته‌دانی و انتقاد ظریف
#جلال_رفیع در سخنرانی نکوداشت خود بسیار شنیدنی است.
توصیه می‌کنم این فایل صوتی که به اهتمام آقای
#دکتر_اکبر_ایرانی در اختیار کانال میراث مکتوب قرار داده شده را از دست ندهید.

جلال رفیع، نویسنده، طنزپرداز و روزنامه‌نگار نادره‌کار در مجلس نکوداشتی که دیروز سه‌شنبه 12 دی‌ماه 1402 موسسۀ روزنامه اطلاعات برایش گرفته بود، سخنرانی شنیدنی و کم‌نظیری ارائه کرد که سراسر درس و طنز و حکمت بود...

https://t.me/mirasmaktoob/7795 .

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh


#فصلنامه
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://t.me/Baghekhabushan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM