✅تصویری فوقالعاده از "#استاد_شفیعی_کدکنی" که اگر از هر زاویهای و از هر منظری به آن بنگری، جای تأمل و گفتوگو و تحسین دارد.
🔶تصویر فوق از مراسم بزرگداشت "#استاد_محمدعلی_موحد" در روز سهشنبه ۲۷ آذر97 گرفته شده است که استاد شفیعیکدکنی به دلیل نبود صندلی خالی در سالن اجتماعات، با لبخندی که به لب دارد، با نهایت تواضع و بدون هیچ گلایهای روی پلکان عبوری نشسته است! ...
@baghekhabushan
🔶تصویر فوق از مراسم بزرگداشت "#استاد_محمدعلی_موحد" در روز سهشنبه ۲۷ آذر97 گرفته شده است که استاد شفیعیکدکنی به دلیل نبود صندلی خالی در سالن اجتماعات، با لبخندی که به لب دارد، با نهایت تواضع و بدون هیچ گلایهای روی پلکان عبوری نشسته است! ...
@baghekhabushan
💧شعر استاد شفیعی کدکنی در باره امام حسین (ع)
باز در خاطرهها، یاد تو ای رهرو عشق
شعله سرکش آزادگی افروخته است
یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگیات
از سر شوق و طلب، دیده جان دوخته است
نقش پیکار تو، در صفحه تاریخ جهان
میدرخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب
پرتواش بر همه کس تابد و میآموزد
پایداری و وفاداری، در راه طلب
چهر رنگین شفق، میدهد از خون تو یاد
که ز جان، بر سر پیمان ازل ریخته شد
راست، چون منظره تابلوی آزادیست
که فروزنده به تالار شب آویخته شد
رسم آزادی و، پیکار حقیقت جویی
همه جا، صفحه تابنده آیین تو بود
آنچه بر ملّت اسلام، حیاتی بخشید
جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود
جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق
که روانت سر تسلیم نیاورد فرود
زان فداکاریِ مردانه و جانبازی پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود!
شعر #استاد_شفیعی_کدکنی در باره امام حسین (ع)
#کتابخانه_مرکزی_دانشگاه_تهران
https://t.me/UT_Central_Library
http://library.ut.ac.ir/
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
باز در خاطرهها، یاد تو ای رهرو عشق
شعله سرکش آزادگی افروخته است
یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگیات
از سر شوق و طلب، دیده جان دوخته است
نقش پیکار تو، در صفحه تاریخ جهان
میدرخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب
پرتواش بر همه کس تابد و میآموزد
پایداری و وفاداری، در راه طلب
چهر رنگین شفق، میدهد از خون تو یاد
که ز جان، بر سر پیمان ازل ریخته شد
راست، چون منظره تابلوی آزادیست
که فروزنده به تالار شب آویخته شد
رسم آزادی و، پیکار حقیقت جویی
همه جا، صفحه تابنده آیین تو بود
آنچه بر ملّت اسلام، حیاتی بخشید
جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود
جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق
که روانت سر تسلیم نیاورد فرود
زان فداکاریِ مردانه و جانبازی پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود!
شعر #استاد_شفیعی_کدکنی در باره امام حسین (ع)
#کتابخانه_مرکزی_دانشگاه_تهران
https://t.me/UT_Central_Library
http://library.ut.ac.ir/
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
وب سايت کتابخانه مرکزی:
Library.ut.ac.ir
آدرس:
خیابان انقلاب، خیابان ۱۶ آذر، داخل پردیس مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانه مرکزی، مرکز اسناد و تامین منابع علمی.
Library.ut.ac.ir
آدرس:
خیابان انقلاب، خیابان ۱۶ آذر، داخل پردیس مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانه مرکزی، مرکز اسناد و تامین منابع علمی.
.
طفلی به نام "شادی" دیری است گمشده،
با چشمهای روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد،
ما را کُند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر!
#استاد_شفیعی_کدکنی
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
طفلی به نام "شادی" دیری است گمشده،
با چشمهای روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد،
ما را کُند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر!
#استاد_شفیعی_کدکنی
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
.
شعری از #استاد_شفیعی_کدکنی
.
تنها رهِ رهایی انسان بُوَد هنر
زیبایی است و نیست جز آن روزنی دگر
.
فرزانهای که این سخن از او به ما رسید
داد از حقیقتی ازلی خلق را خبر
.
آری حقیقتیست که هر چیز جز جمال
در معرضِ فنا و زوال است و رهسپر
.
گیتیست اعتدالِ تنشها و هر تنش
سوی جمیل راهسپار است و در سفر
.
جولانگهِ جمال هم این مرزِ جسم نیست
بیرون ز جسم، جلوهٔ جان است بیشتر
.
علم، ار گشود روزنهای را به روی خلق
صدها دریچه بست به صد گونه شور و شر
.
اندیشههای روشنِ اربابِ فلسفه
گَه باز کرد پنجره، گَه بست بر بشر
.
اما دریچههای هنر جاودانه باز
باز است و باز و باز، بر آفاق چون سَحَر
.
تنها رهِ تنفّسِ انسان هنر بوَد
بر بیکرانِ جلوهٔ هستی گشوده در
.
زیباییِ مجسّمههای قرونِ دور
نزدیکِ ماست مایهٔ حیرانیِ بَصَر
.
گلبانگِ آتشینِ سیاووشِ عصرِ ما
آینده را فزونتر ازین میدهد شرر
.
موسیقی بریشمیِ باخ و بتهون
در روزگارِ ماش فزونتر بوَد ثمر
.
نقّاشیِ قرون میانین، همان کند
با ما که کرد با پدرانْمان به هر نظر
.
خیّام را نگر که به تحریرِ سحرِ خویش
بگرفته است صفحهٔ گیتی به فال و فر
.
روی رواقِ منظرِ عرشِ خدایبین
کز شعرِ حافظ است بر آن گونهگون صُوَر
.
وحیِ خدای نیز، به نیروی ایزدش
از معبرِ حمال کند سوی ما گذر
.
بیچاره ابلها که به بُرهان کنی دفاع
از دین و عمرِ خویش به باطل دهی هدر
.
دین مسیح، زنده اگر هست، بیگمان،
نز منطقِ کشیش بوَد، نیک درنگر!
.
بنگر به نقشِ مریم و آن طفل در برش
وان عصمتِ برآمده زان سِحر پُراثر
.
گفتارِ ایزدیست نگهبانِ خویشتن
با جلوهٔ جمیلِ هنرهاش سربهسر
.
بر کوه اگر که آمده بودی دمی فرود
زان کوه میشکافت به زیبائیش کمر
.
هر دین، دریچهای به جمال و جمیل بود
شد مبتذل به دستِ «وقیحانِ» حیلهگر
.
دینی که مبتذل شده، ضدّ هنر شده
امروزْ روز، زنده نماید به چشم اگر،
.
از نیروی عوامفریبیّ و عربدهست
با زور پنجهبُکس و به دشنام و با تشر
.
تا در پناه و راهِ تباه سپاهِ جهل
بر بیخ و بُن تبار هنر را زند تبر
.
بیشُبهه خود مخالفِ شرع خدا بوَد
دینی که هست دشمنِ زیبایی و هنر
.
#استاد_محمدرضا_شفیعی_کدکنی
کتاب: طفلی به نام شادی، ص 13 تا 16
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
شعری از #استاد_شفیعی_کدکنی
.
تنها رهِ رهایی انسان بُوَد هنر
زیبایی است و نیست جز آن روزنی دگر
.
فرزانهای که این سخن از او به ما رسید
داد از حقیقتی ازلی خلق را خبر
.
آری حقیقتیست که هر چیز جز جمال
در معرضِ فنا و زوال است و رهسپر
.
گیتیست اعتدالِ تنشها و هر تنش
سوی جمیل راهسپار است و در سفر
.
جولانگهِ جمال هم این مرزِ جسم نیست
بیرون ز جسم، جلوهٔ جان است بیشتر
.
علم، ار گشود روزنهای را به روی خلق
صدها دریچه بست به صد گونه شور و شر
.
اندیشههای روشنِ اربابِ فلسفه
گَه باز کرد پنجره، گَه بست بر بشر
.
اما دریچههای هنر جاودانه باز
باز است و باز و باز، بر آفاق چون سَحَر
.
تنها رهِ تنفّسِ انسان هنر بوَد
بر بیکرانِ جلوهٔ هستی گشوده در
.
زیباییِ مجسّمههای قرونِ دور
نزدیکِ ماست مایهٔ حیرانیِ بَصَر
.
گلبانگِ آتشینِ سیاووشِ عصرِ ما
آینده را فزونتر ازین میدهد شرر
.
موسیقی بریشمیِ باخ و بتهون
در روزگارِ ماش فزونتر بوَد ثمر
.
نقّاشیِ قرون میانین، همان کند
با ما که کرد با پدرانْمان به هر نظر
.
خیّام را نگر که به تحریرِ سحرِ خویش
بگرفته است صفحهٔ گیتی به فال و فر
.
روی رواقِ منظرِ عرشِ خدایبین
کز شعرِ حافظ است بر آن گونهگون صُوَر
.
وحیِ خدای نیز، به نیروی ایزدش
از معبرِ حمال کند سوی ما گذر
.
بیچاره ابلها که به بُرهان کنی دفاع
از دین و عمرِ خویش به باطل دهی هدر
.
دین مسیح، زنده اگر هست، بیگمان،
نز منطقِ کشیش بوَد، نیک درنگر!
.
بنگر به نقشِ مریم و آن طفل در برش
وان عصمتِ برآمده زان سِحر پُراثر
.
گفتارِ ایزدیست نگهبانِ خویشتن
با جلوهٔ جمیلِ هنرهاش سربهسر
.
بر کوه اگر که آمده بودی دمی فرود
زان کوه میشکافت به زیبائیش کمر
.
هر دین، دریچهای به جمال و جمیل بود
شد مبتذل به دستِ «وقیحانِ» حیلهگر
.
دینی که مبتذل شده، ضدّ هنر شده
امروزْ روز، زنده نماید به چشم اگر،
.
از نیروی عوامفریبیّ و عربدهست
با زور پنجهبُکس و به دشنام و با تشر
.
تا در پناه و راهِ تباه سپاهِ جهل
بر بیخ و بُن تبار هنر را زند تبر
.
بیشُبهه خود مخالفِ شرع خدا بوَد
دینی که هست دشمنِ زیبایی و هنر
.
#استاد_محمدرضا_شفیعی_کدکنی
کتاب: طفلی به نام شادی، ص 13 تا 16
.
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
.
https://t.me/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35