وَلَايَةُ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ أَبِي‌ طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
5.5K subscribers
3.06K photos
905 videos
132 files
1.98K links
بی بغض عمر حُب علی نیست قبول
این اسـت مـرام همه اولاد بـتول

قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:
وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب وَلَايَةُ اللَّه.
ولايت علي ‏بن ابي ‏طالب‏ (صلوات الله علیه)
ولايت خداست.
بحار الأنوار/ج۴۰/ص۴.

کامنت‌سیاسی‌ممنوع
Download Telegram
وَلَايَةُ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ أَبِي‌ طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
اولین گنبد و بارگاه حضرت معصومه سلام الله علیها را چه کسی ساخت؟ #قم_عش_آل_محمد ●فدفنها موسى بعد التغسيل والتكفين في أرض له، وهي التي الآن مدفنها وبنى على قبرها سقفا من البواري إلى أن بنت زينب بنت الجواد عليه السلام عليها قبة. ●پس از دفن جسد مطهر حضرت معصومه…
حضرت موسی مبرقع علیه السلام را بهتر بشناسیم

#چهل_اختران #قم_عش_آل_محمد
🔻هو أبو أحمد موسى المبرقع أخو أبى الحسن الهادى عليه السلام من طرفى الأب و الام كان امهما أم ولد تسمى بسمانة المغربيّة و كان موسى جد سادات الرضوية، قدم قم سنة 256 و هو أول من انتقل من الكوفة إلى قم من السادات الرضوية و كان يسدل على وجهه برقعا دائما و لذلك يسمى بالمبرقع. فلم يعرفه القميون فانتقل عنهم إلى كاشان فأكرمه أحمد بن عبد العزيز بن دلف العجليّ فرحب به و أكرمه و أهدى إليه خلاعا فاخرة و أفراسا جيادا و وظفه في كل سنة ألف مثقال من الذهب و فرسا مسرجا فلما عرفه القميون أرسلوا رؤساءهم إلى كاشان لطلبه و ردوه إلى قم و اعتذروا منه و أكرموه و اشتروا من مالهم دارا و وهبوا له سهاما من القرى و أعطوه عشرين ألف درهم و اشترى ضياعا كثيرة. فأتته أخواته زينب و أم محمّد و ميمونة بنات محمّد بن الرضا عليهما السلام و نزلن عنده، فلما متن دفن عند فاطمة بنت موسى بن جعفر عليهما السلام و اقام موسى بقم حتّى مات سنة 266 و دفن في داره و فيل: فى دار محمّد بن الحسن بن أبي خالد الأشعريّ و هو المشهد المعروف اليوم. و يظهر من بعض الروايات أن المتوكل الخليفة العباسيّ يحتال في أن ينادمه. و قد أفرد المحدث النوريّ رحمه اللّه في أحواله رسالة سماها: «البدر المشعشع في أحوال موسى المبرقع».

♦️ابو احمد موسى، ملقب به مبرقع برادر (حضرت) ابى الحسن هادى (صلوات الله عليه) از سوى #پدر و#مادر است. مادر ايشان امّ ولد (زر خريد) بود كه سمانة المغربية نام داشت. موسى جدّ سادات رضوى است، به سال 256 به قم آمد و نخستين فرد سادات رضوى بود كه از كوفه به قم كوچ کرد. وى همواره بر چهره خود #نقاب مى افكند و از اين رو به «المبرقع- نقاب دار» شهرت داشت. مردم قم او را نشناختند و او از آن شهر به كاشان نقل مكان كرد و مورد بزرگداشت احمد بن عبد العزيز بن الف عجلى قرار گرفت كه به او خوشامد گفت و وى را گرامى داشت و خلعتهاى فاخر و اسبهاى نيكو به او هديه كرد و هر سال هزار مثقال طلا و اسبى با زين و برگ به رسم مقرّرى معلومش داشت. چون اهل قم او را شناختند سران خود را براى دعوت از او به كاشان فرستادند و وى را به قم بازآوردند و از او عذرها خواستند و گراميش داشتند و از اموال خود سرايى برايش خريدند و بخشهايى از روستاهاى خويش را به او پيشكش كردند و بيست هزار درهم تقديمش كردند كه با آن املاك بسيارى خريد. آنگاه خواهرانش زينب و ام محمد و ميمونة دختران (امام) محمد بن رضا عليهما السّلام به قم آمدند و نزد او سكونت جستند، و چون درگذشتند در جوار (حضرت معصومه) فاطمه دختر موسى بن جعفر عليهما السّلام به خاك سپرده شدند. موسى همچنان مقيم شهر قم بود تا به سال 266 در گذشت و در خانه خود مدفون گشت و گويند: در خانه محمد بن حسن بن ابى خالد اشعرى به خاك سپرده شد كه امروز مزار معروفى است. از پاره اى روايات چنين برمى آيد كه متوكّل خليفه عباسى چاره گري ها مى‏ كرد كه او را به همصحبتى خود آرد. محدّث نورى، رحمه الله در شرح حال او رساله اى موسوم به البدر المشعشع في احوال موسى المبرقع نگاشته است.

تحف العقول، النص/ص476
الإختصاص، النص/ص91
وَلَايَةُ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ أَبِي‌ طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ
حضرت موسی مبرقع علیه السلام معتمد امام معصوم بود #قم_عش_آل_محمد #چهل_اختران ●وَ جَعَلَ أَمْرَ مُوسَى‌[2] إِذَا بَلَغَ إِلَيْهِ ●وَ يُصَيِّرُ أَمْرَ مُوسَى إِلَيْهِ يَقُومُ لِنَفْسِهِ بَعْدَهُمَا عَلَى شَرْطِ أَبِيهِمَا فِي صَدَقَاتِهِ الَّتِي تَصَدَّقَ بِهَا…
🏴22 ربیع الثانی رحلت حضرت موسی مبرقع فرزند امام جواد صلوات الله علیهما

پسر زهرا و ابوتراب
به روی ماهش میزنه #نقاب

#قم_عش_آل_محمد
●جناب موسى مبرقع عليه السّلام پسر حضرت جواد عليه السّلام در سال 296 ه’ در شهر قم وفات يافت.

(بحار الانوار: ج 50، ص 162 161. تاريخ سامراء: ج 3، ص 302)

به نقلى وفات آن جناب در 8 ربيع الثانى بوده است.

(مستدرك سفينة البحار: ج 5، ص 230)

بنابر قول ديگرى در 14 ربيع الثانى وفات موسى مبرقع واقع شده است. قبر آن بزرگوار در چهل اختران قم خيابان آذر مشهور است.

(قلائد النحور: ج ربيع الثانى، ص 226. مرآة العقول: ج 6، ص 128)

نام: موسى، كنيه: ابوجعفر، لقب: مبرقع كه از فرط زيبائى بر جمال مبارك نقاب مى زد. نام پدر: جواد الائمه عليه السّلام و مادر آن حضرت كنيز بود.

ايشان از اولين سادات رضوى بود كه در سال 256 ه’ وارد قم گرديد. او دائماً بر صورت خود برقعى داشت، ولى مردم عرب ساكن قم او را از قم بيرون كردند، و او به كاشان رفت و در آنجا مورد احترام قرار گرفت.

بعد از آمدن ابوالصديم حسين بن على بن آدم و مرد ديگرى از رؤساى قم، عربهاى قم متوجه شدند موسى چه كسى بوده است، و آن بزرگوار را به قم باز گرداندند و خانه اى براى او آماده كردند. همچنين در روستاهاى متعدد زمين و باغ براى او خريدند و خواهرانش زينب و امّ محمّد و ميمونه، دختران حضرت جواد عليه السّلام به قم آمدند، و بر او وارد شدند.

هنگامى كه جناب موسى مبرقع در قم از دنيا رفت، امير قم عباس بن عمرو غنوى بر او نماز خواند، و در محل كنونى كه در قم معروف است و قبلاً خانه محمّد بن حسن بن ابى خالد اشعرى ملقب به شنبوله بود، دفن شد.

كلينى رحمة اللَّه در كافى به سند معتبر نقل كرده كه جناب موسى مبرقع توليت اوقاف را از جانب امام عليه السّلام داشته اند.
(كافى: ج 1، ص261)

تقویم شیعه بندانی نیشابوری

حضرت موسی مبرقع علیه السلام معتمد امام معصوم بود

حضرت موسی مبرقع علیه السلام مرجع علمی شیعیان

مطالبی در باب حضرت موسی مبرقع علیه السلام

حضرت موسی مبرقع علیه السلام را بهتر بشناسیم

فضائل بی حد و حصر #سادات (فارسی،عربی)

اهمیت شدید زیارت سادات و امامزاده ها (1)

اهمیت شدید زیارت سادات و امامزاده ها (2)

ثواب زیارت محبین اهل بیت=ثواب زیارت اهل بیت

رستگاری سادات در دم آخر

توبه سادات قبل از مرگ

سادات اولاد معصومین صلوات الله علیهم حتی شده در لحظه مرگ سعادتمند می شوند

حق اهانت به سادات را نداریم حتی اگر شراب خوار باشند
من معصومه هستم؛ خواهر امام رضا

😍😍😍

من آيات اللّه العجيبة التي تطهر القلوب عن رجز الشياطين، أنّه في أيام مجاورتنا في بلد الكاظمين عليهما السّلام كان رجل نصراني ببغداد يسمى «يعقوب» عرض له مرض الاستسقاء فرجع إلى الاطباء فلم ينفعه علاجهم، و اشتد به المرض و صار نحيفا ضعيفا، إلى أن عجز عن المشي. قال: و كنت أسأل اللّه تعالى مكررا الشفاء أو الموت، إلى أن رأيت ليلة في المنام،- و كان ذلك في حدود الثمانين بعد المائتين و الألف، و كنت نائما على السرير- سيدا جليلا نورانيا طويلا، حضر عندي فهزّ السرير، و قال: «إن أردت الشفاء فالشرط بيني و بينك أن تدخل بلد الكاظمين عليهما السّلام و تزور، فإنّك تبرأ من هذا المرض». فانتبهت من النوم و قصصت رؤياي على أمّي، فقالت: هذه من الشيطان. و أتت بالصليب و الزنّار و علقتهما عليّ. و نمت ثانيا، فرأيت امرأة منقّبة، عليها إزارها، فهزّت السرير و قالت: «قم فقد طلع الفجر، أ لم يشترط معك أبي أن تزوره فيشفيك؟!» فقلت: و من أبوك؟ قالت: «الإمام موسى بن جعفر عليهما السّلام». فقلت: و من أنت؟ قالت: «أنا المعصومة اخت الرضا عليه السّلام». فانتبهت متحيّرا في أمري ما أصنع؟ و أين أذهب؟ فوقع في قلبي أن أذهب إلى بيت السيد الأيد السيد الراضي البغدادي الساكن في محلّة الرواق منه؛ فمشيت إليه، فلمّا دققت الباب نادى من أنت؟ فقلت: افتح الباب. فلما سمع صوتي نادى بنته: افتحي الباب، فإنّه نصراني يريد أن يدخل في الإسلام. فقلت له بعد الدخول: من أين عرفت ذلك؟ فقال: أخبرني بذلك جدي صلّى اللّه عليه و آله في النوم. فذهب بي إلى الكاظمين عليهما السّلام و أدخلني على الشيخ الأجل الشيخ عبد الحسين‏ الطهراني أعلى اللّه مقامه، فحكيت له القصة، فأمر أن يذهب بي إلى الحرم المطهر. فذهبوا بي إليه، و طافوا بي حول الشباك و لم يظهر لي أثر. فلما خرجت منه تأملت هنيئة، و عرض لي عطش، فشربت الماء، فعرض لي اختلاط، فوقعت على الارض؛ فكأنه كان على ظهري جبل فحطّ عني، و خرج نفخ بدني، و بدّل اصفرار وجهي إلى الحمرة، و لم يبق فيّ أثر من المرض ... الخبر.

💠از آیات و نشانه های عجیب خدا که قلب ها را از شک شیاطین پاک می کند این معجزه است که در ایام مجاورت با حرمین کاظمین (صلوات الله علیهما) در بغداد یک مرد نصرانی به نام «یعقوب» زندگی می کرد که به بیماری «استسقاء» (تشنگی سیراب ناپذیر) دچار شده بود؛ هر قدر به پزشکان مراجعه می کرد، از علاجشان نتیجه نگرفت تا مرض کاملاً شدّت یافت و او را لاغر و ضعیف ساخت و از پا انداخت. آن مرد نصرانی می گفت: در آن ایام من همیشه از خداوند متعال می خواستم که مرا یا شفا دهد و یا به وسیله مرگ از آن مرض رهایی بخشد. در حدود سال 1280 هجری قمری بود که شبی روی تخت خوابیده بودم، در خواب یک آقای بزرگوار بلند قد و بسیار نورانی را دیدم که در کنار بستر من حضور یافت و تخت مرا حرکت داد و فرمود: اگر بخواهی از این بیماری شفا پیدا کنی، تنها راهش این است که به شهر کاظمین مشرّف شوی و کاظمین (صلوات الله علیهما) را زیارت کنی تا از این مرض رهایی یابی. او می گوید: من از خواب بیدار شدم، رویای خود را برای مادرم نقل کردم؛ مادرم گفت: این خواب خوابِ شیطانی است؛ آن گاه صلیب و زُنار آورد و بر گردنم آویخت. بار دوم خوابیدم و در عالم رویا بانوی مجلّله ای را دیدم که سر تا سر بدنش پوشیده بود و #نقاب زده بود؛ تخت مرا حرکت داد و فرمود: برخیز که فجر طلوع کرده است، مگر پدرم با تو شرط نکرد که به زیارت او مشرّف شوی تا تو را شفا عنایت کند؟ پرسیدم: پدر شما کیست؟ فرمود: امام موسی بن جعفر (صلوات الله علیه). پرسیدم شما کیستید؟
فرمود : اَنَا الْمَعْصُومَهُ اُخْتُ الرِّضا
😍😍😍
من معصومه خواهر حضرت رضا هستم.
چون از خواب بیدار شدم در حیرت بودم که چه کنم و کجا بروم؟ به دلم افتاد که به خانه سید جلیل القدر سید راضی بغدادی واقع در محلّه رواق بغداد بروم پس به سوی او رفتم، همین که حلقه در را کوبیدم، از پشت در صدا زد کیستی؟ گفتم: در را باز کن. هنگامی که صدای مرا شنید؛ دخترش را صدا کرد و گفت: در را باز کن، او یک نفر مسیحی است که می‌خواهد مسلمان شود؛ هنگامی که وارد شدم به او گفتم: این مطلب را از کجا فهمیدی؟ فرمود: جدّم صلی الله علیه و آله، در عالم رویا به من خبر داده است. آن گاه مرا به کاظمین برد و در کاظمین به محضر شیخ جلیل القدر شیخ عبدالحسین تهرانی رفتیم، من جریان را برای او نقل کردم، او دستور داد که مرا به حرم مطهّر ببرند. پس مرا به حرم بردند و در اطراف ضریح مرا طواف دادند، در داخل حرم اثری در من ظاهر نشد، ولی چون از حرم بیرون آمدم پس از گذشت اندک زمانی عطش بر من غلبه کرد، آب خوردم و حالم دگرگون شد و بر زمین افتادم؛ گویی کوهی بر پشت من بود و برداشته شد و باد شکمم خارج شد و زردی صورتم به سرخی مبدّل شد و هیچ اثری از بیماری باقی نماند. الخ.

عوالم العلوم، ج‏21-الكاظم‏، ص: 332
دار السّلام جلد 2 صفحه 169