This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعضي ها
با وجودشون
دنيا رو جاي بهتري
براي زندگي مي كنند ....
حتما ببينيد و
براي ديگران هم ارسال كنيد
🎀تشنه حقيقت🎀
@bahag 👈
با وجودشون
دنيا رو جاي بهتري
براي زندگي مي كنند ....
حتما ببينيد و
براي ديگران هم ارسال كنيد
🎀تشنه حقيقت🎀
@bahag 👈
✔️32 خدمه جان باخته نفتکش سانچی
▪️این نفتکش امروز به طور کامل غرق و جان باختن همه سرنشینان تایید شد
روحشان شاد😞
http://telegram.me/bahag 🌿🌸
▪️این نفتکش امروز به طور کامل غرق و جان باختن همه سرنشینان تایید شد
روحشان شاد😞
http://telegram.me/bahag 🌿🌸
@bahag 🌿🌸
سانچی
تایتانیکی بدون کارگردان و بازیگر
بدون مسافرای درجه یک
با دریانوردان و ملوانان
و کارگرانی که رفتند تا زود برگردند...
تسلیت
به خانواده های داغدیده🖤
سانچی
تایتانیکی بدون کارگردان و بازیگر
بدون مسافرای درجه یک
با دریانوردان و ملوانان
و کارگرانی که رفتند تا زود برگردند...
تسلیت
به خانواده های داغدیده🖤
telegram.me/bahag 🌿🌸
احساس سوختن
به تماشا نمي شود
آتش بگير
تا كه بداني چه مي كشم ...
٣٢فرشته
از دريا به ملكوت پيوستند
تسليت به بازماندگان و
خانواده هاي داغديده ي
حادثه نفتكش سانچي
❄️
احساس سوختن
به تماشا نمي شود
آتش بگير
تا كه بداني چه مي كشم ...
٣٢فرشته
از دريا به ملكوت پيوستند
تسليت به بازماندگان و
خانواده هاي داغديده ي
حادثه نفتكش سانچي
❄️
@bahag 🌹🌹
قدیما 70% بدن انسان رو اب تشکیل میداد.
الان با این وضعیت مملکت %95مونو فکر و خیال تشکیل میده...
#فامیل_دور
🍃🌺
قدیما 70% بدن انسان رو اب تشکیل میداد.
الان با این وضعیت مملکت %95مونو فکر و خیال تشکیل میده...
#فامیل_دور
🍃🌺
#حکایت
@bahag 🌹🌹
اﻻﻏﯽ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ!
ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ...
ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ!!
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ،
ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ...
ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ:
«ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!»
ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ،
اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥِ ﺍﻭ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ...
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻃﻼ ﻧﺒﺎﺵ؛
ﻃﻼﺋﯽ ﺷﻮ...
Telegram.me/bahag 🌹🌹
@bahag 🌹🌹
اﻻﻏﯽ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ!
ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ...
ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ!!
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ،
ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ...
ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ:
«ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!»
ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ،
اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥِ ﺍﻭ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ...
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻃﻼ ﻧﺒﺎﺵ؛
ﻃﻼﺋﯽ ﺷﻮ...
Telegram.me/bahag 🌹🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@BAHAG ◾️◾️
سانچی به خط پایان رسید
آخرین تصاویر از لحظه غرق شدن نفتکش ایران
از درون سوزناک و چشم تر
نیمهای در آتشم نیمی در آب
#سعدی
#ایرانم_تسلیت ◾️◾️
.
سانچی به خط پایان رسید
آخرین تصاویر از لحظه غرق شدن نفتکش ایران
از درون سوزناک و چشم تر
نیمهای در آتشم نیمی در آب
#سعدی
#ایرانم_تسلیت ◾️◾️
.
Telegram.me/bahag 🌿🌸
تو اروپا فقط با مالیات کشورو اداره میکنن
اما ما بامالیات ،خمس ،زکات،نفت و گاز و وقف...
و باز هم کم میاریم😅😐
❄️
تو اروپا فقط با مالیات کشورو اداره میکنن
اما ما بامالیات ،خمس ،زکات،نفت و گاز و وقف...
و باز هم کم میاریم😅😐
❄️
Shahid Abo Aatash تشنه حقيقت
Ehsan Khajeh Amiri @bahag 🍃🌺
Telegram.me/bahag 🌿🌸
شهيد آب و آتش
با صداي احسان خواجه اميري
تقدیم به شهداي ملوان 😭😥😥
🍃🌺كانال تشنه حقيقت🍃🌺
Telegram.me/bahag 👈
.
شهيد آب و آتش
با صداي احسان خواجه اميري
تقدیم به شهداي ملوان 😭😥😥
🍃🌺كانال تشنه حقيقت🍃🌺
Telegram.me/bahag 👈
.
@bahag 🌿🌸
#خاطرات_اسارت
#قسمت_سي_ام
یک اتاق کوچک کنار آسایشگاههای کوچکتر 100 نفره را تبدیل کردند به «حانوت»، یک فروشگاه کوچک.
هر ماه بن خرید میدادند به ارزش یک و نیم دینار برای هر نفر.
هر ماه یکبار در ساعتهای هواخوری میرفتیم حانوت برای خرید. مهمترین چیزی که میشد از آن فروشگاه خرید سیگار بود، سیگارهای «سومر» و «بغداد».
گاهی کیک میخریدیم که گرسنگیمان را جبران کنیم، گاهی بستههای کوچک خرما یا قوطی کوچک شیر خشک نیدو.
با دوستانمان شریکی میخریدیم و با هم استفاده میکردیم. فروشگاه سطلهای کوچک آب هم داشت. از سطلها برای شست شوی لباس و حمام استفاده میکردیم.
سیگاریها با آن بنها فقط سیگار میخریدند.
بیشترین خرید ما که سیگاری نبودیم هم سیگار بود. هر بار اواسط ماه که میشد سیگاریها ذخیره ماهانهشان را تمام میکردند و خمار میشدند.
آن موقع بود که وسایل شخصیشان را میفروختند و سیگار میگرفتند از ما، معامله کالا به کالا.
ما هم از آنها دمپایی میخریدیم، پیراهن اضافی، لباس زیر، پیراهن کاموا در زمستان.
بعضی از اسیران هم هنرهای دستی خودشان را میفروختند.
روزها که برای هواخوری میرفتیم، برای خودمان سرگرمیهایی داشتیم. بعضیها هستههای خرما را روی زمین بتنی میساییدند و تسبیح میساختند.
هستههای خرما که خشک میشدند ترک میخوردند. آنها را در روغن نباتی، که از آشپزخانه میگرفتند، حسابی چرب میکردند که ترک نخورند.
از تکههای سیم خاردار چیزی شبیه مته ساخته بودند و هستهها را سوراخ میکردند.
به مرور هنر و تجربه بچهها بیشتر شد. بعضیها سنگها را یکدست میساییدند و تسبیح سنگی میساختند.
بعضی ها هم مثل تسبیح شاهمقصود، از ریز به درشت. سنگها را با آن متههای دستساز سوراخ میکردند. گاهی هنگام سوراخ کردن، سنگها میشکستند.
این تسبیحهای دستساز خیلی گران بودند.
عراقیها هم مشتری این هنرهای دستی بودند. سیگار میدادند و این کارهای هنری را میخریدند، تسبیح سنگی به قیمت ده بسته سیگار فروخته میشد.
یک بار بن ماهانه را با تاخیر دادند، شاید بیست روز تاخیر. آن ماه بود که سیگاریها خیلی خمار شده بودند. قیمت سیگار خیلی بالا رفته بود، یک جفت دمپایی نو به بهای یک نخ سیگار!
#دكترعلي_كاظمي_مقدم
🎀تشنه حقيقت 🎀
@bahag 👈
.
#خاطرات_اسارت
#قسمت_سي_ام
یک اتاق کوچک کنار آسایشگاههای کوچکتر 100 نفره را تبدیل کردند به «حانوت»، یک فروشگاه کوچک.
هر ماه بن خرید میدادند به ارزش یک و نیم دینار برای هر نفر.
هر ماه یکبار در ساعتهای هواخوری میرفتیم حانوت برای خرید. مهمترین چیزی که میشد از آن فروشگاه خرید سیگار بود، سیگارهای «سومر» و «بغداد».
گاهی کیک میخریدیم که گرسنگیمان را جبران کنیم، گاهی بستههای کوچک خرما یا قوطی کوچک شیر خشک نیدو.
با دوستانمان شریکی میخریدیم و با هم استفاده میکردیم. فروشگاه سطلهای کوچک آب هم داشت. از سطلها برای شست شوی لباس و حمام استفاده میکردیم.
سیگاریها با آن بنها فقط سیگار میخریدند.
بیشترین خرید ما که سیگاری نبودیم هم سیگار بود. هر بار اواسط ماه که میشد سیگاریها ذخیره ماهانهشان را تمام میکردند و خمار میشدند.
آن موقع بود که وسایل شخصیشان را میفروختند و سیگار میگرفتند از ما، معامله کالا به کالا.
ما هم از آنها دمپایی میخریدیم، پیراهن اضافی، لباس زیر، پیراهن کاموا در زمستان.
بعضی از اسیران هم هنرهای دستی خودشان را میفروختند.
روزها که برای هواخوری میرفتیم، برای خودمان سرگرمیهایی داشتیم. بعضیها هستههای خرما را روی زمین بتنی میساییدند و تسبیح میساختند.
هستههای خرما که خشک میشدند ترک میخوردند. آنها را در روغن نباتی، که از آشپزخانه میگرفتند، حسابی چرب میکردند که ترک نخورند.
از تکههای سیم خاردار چیزی شبیه مته ساخته بودند و هستهها را سوراخ میکردند.
به مرور هنر و تجربه بچهها بیشتر شد. بعضیها سنگها را یکدست میساییدند و تسبیح سنگی میساختند.
بعضی ها هم مثل تسبیح شاهمقصود، از ریز به درشت. سنگها را با آن متههای دستساز سوراخ میکردند. گاهی هنگام سوراخ کردن، سنگها میشکستند.
این تسبیحهای دستساز خیلی گران بودند.
عراقیها هم مشتری این هنرهای دستی بودند. سیگار میدادند و این کارهای هنری را میخریدند، تسبیح سنگی به قیمت ده بسته سیگار فروخته میشد.
یک بار بن ماهانه را با تاخیر دادند، شاید بیست روز تاخیر. آن ماه بود که سیگاریها خیلی خمار شده بودند. قیمت سیگار خیلی بالا رفته بود، یک جفت دمپایی نو به بهای یک نخ سیگار!
#دكترعلي_كاظمي_مقدم
🎀تشنه حقيقت 🎀
@bahag 👈
.
Telegram.me/bahag 🌿🌸
دوستم «علیاکبر» خیلی با حوصله و پشتکار بود.
تسبیح را از هسته خرما درست کرده و هنوز هم دارد.
خاطرات اسارت
#دكترعلي_كاظمي_مقدم
دوستم «علیاکبر» خیلی با حوصله و پشتکار بود.
تسبیح را از هسته خرما درست کرده و هنوز هم دارد.
خاطرات اسارت
#دكترعلي_كاظمي_مقدم
تشنه ی حقیقت
http://telegram.me/bahag 🌿🌸 قسمت بيست و نهم
با زدن بر روي اين پيام به قسمت بيست و نهم از خاطرات دكتر علي كاظمي مقدم مراجعه فرماييد ...