💬 گفتگوهای بیپایان؛ شش: سرمایهی فرهنگی، پروژهی پوئتیکا، مرجعیت ادبی و چند مسئلهی دیگر
🗯 حرفهایی بین آراز بارسقیان و دانیال حقیقی
🔰در روزگاری به سر میبریم که در نبود یک فضای دیالکتیکی و انتقادی سالم، هیچ جریانی نه شکل میگیرد و نه میتواند بن بست پیش رو را به مسیری درست بازگرداند. مجلات، وبسایتها و صفحات روزنامه ها همگی پر شدهاند از فعالیتهای شبه ادبی و روشنفکرانه که صرفا با هدف رزومهسازی انجام گرفتهاند. این تنها بخشی از معضل ما است که تولید فکر جای خودش را به تولید رزومه داده. غیر از این چیزهای مهم تری هست که باعث ورشکستگی سرمایه فرهنگی ما شده و در این رابطه به تحقیق و تفحص پرداختهایم که گوشهای از آن در «گفتگوی بی پایان شش» ساده و موثر آمده.
📣 شما میتوانید متن این گفتگو را در سایت یا Instant View بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/2l0j
#گفتگوهای_بیپایان
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🗯 حرفهایی بین آراز بارسقیان و دانیال حقیقی
🔰در روزگاری به سر میبریم که در نبود یک فضای دیالکتیکی و انتقادی سالم، هیچ جریانی نه شکل میگیرد و نه میتواند بن بست پیش رو را به مسیری درست بازگرداند. مجلات، وبسایتها و صفحات روزنامه ها همگی پر شدهاند از فعالیتهای شبه ادبی و روشنفکرانه که صرفا با هدف رزومهسازی انجام گرفتهاند. این تنها بخشی از معضل ما است که تولید فکر جای خودش را به تولید رزومه داده. غیر از این چیزهای مهم تری هست که باعث ورشکستگی سرمایه فرهنگی ما شده و در این رابطه به تحقیق و تفحص پرداختهایم که گوشهای از آن در «گفتگوی بی پایان شش» ساده و موثر آمده.
📣 شما میتوانید متن این گفتگو را در سایت یا Instant View بخوانید:
📎 metropolatleast.ir/2l0j
#گفتگوهای_بیپایان
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
ویرگول
گفتگوهای بیپایان؛ سرمایهی فرهنگی، پروژهی پوئتیکا، مرجعیت ادبی و چند مسئلهی دیگر
گفتگویی میان آراز بارسقیان و دانیال حقیقیبارسقیان به نظرت مرجعیت ادبی در این مُرده است؟حقیقی به نظر من سالها از مرگش میگذردبارسقیان ی…
🎯 مرثیهای برای یک دنبالهرو
🖊 آراز بارسقیان
▪️در گفتگوی بیپایان ششم صحبت دربارهٔ پروژهای موسوم به «پوئتیکا» به نقطهٔ مناسبی رسیده بودیم که با این پست بیرمق اینستاگرامی مواجه شدیم. ما هرگز قصد نقدِ مستقیم کتاب تهرانیها را نداشته و نداریم ولی باید به اهالی ادبیات و مخاطبان فرهنگ متذکر شویم که آدمهای «دنبالهرو» دودستهاند؛ عدهای دنبالهرو هرگز به معنی دزد، غارتگر، بیایده و ناتوان از ابراز بیواسطهٔ حرف خود، نیستند. بلکه آدمهای تأثیرپذیری هستند که الف) همیشه میدانند در نسبت با دیگران چه جایگاهی دارند؛ ب) اگر تحت تأثیر دیگران باشند با فروتنی تمام اعلام میکنند و ج) هیچوقت از گفتگو و همفکری با «دیگری» مضطرب نمیشوند. اینها مورد احترام هستند.
▫️اما دستهٔ دوم را در انگلیسی Crook مینامند. این واژه در توصیف آدمهای پَست آمده و یکی از چندین معنایش میشود «کسی که زندگی را براساس روشهای غیرصادقانه میگذارند». در لغتنامه آمده متقلب/کلاهبردار/دزد. فضاهای اجتماعی پر از این کُروکهاست...
▪️فکر کنید ده سال مدام به شما تریبون بدهند. تمام امکانات مطبوعات و بهترین ناشرهای بخش خصوصی را در اختیارتان باشد. شما را به نقطهای برسانند که شرکت در کارگاه داستاننویسی شما آرزوی همه باشد. در اوج جوانی تمام جوایز بخش خصوصی را به یک مجموعه داستان متوسط شما بدهند. بعد هم از صحنهٔ نوشتن محو شوید و تمام وقت خود را در بخشهای مختلف مطبوعاتی و انتشاراتی و جوایز خصوصی تحت عنوان دبیر بخش بگذرانید. با تمام تریبونهایی که دارید سکوتِ مصلحتی اختیار کنید تا روزی مبادا گربه شاختان بزند. در روزگاری که جامعه نیاز به «چهرهٔ برساختهٔ ادبی» دارد شما براساس حسابکتابهای خارج از جهان کیفی ادبی مطرح شوید ولی وقتی تمام آن فضاهای خصوصی باز مانده از دوران اصلاحات دولت محمد خاتمی، در یک روند روبهزوال چندین ساله از بین میرود، به نقطهای میرسید که بعد از ده سال مجبور هستید «رمان اولتان» چاپ کنید.
▫️فرق یک دنبالهروی شریف که واژهٔ دنبالهرو برای شرافتش فقط حکم تقلیل دارد، با یک متقلّب ادبی در همین زندگی در فضای زوال یافته است. کروک وقتی تمام امکانات را دارد دست به تولید «هیچ» میزند، وقتی امکانات از بین میرود، مشغول تماشا از دست اینوآن میشود. در تمام آن سالها قاب عکس برساختهاش را به دست گرفته و در هر دورهمی و نشست و میزگرد حاضر شده است. قاب عکس او مدتهاست شکسته، چون آن فضای برساختهٔ فرهنگی تقلبی از بین رفته است. این شخص حالا مجبور است تصویری دیگر از خود ارائه بدهد اما چون آموزههایش را از آدمهای اشتباهی گرفته، همان روش دنبالهرویِ پَست را دنبال میکند.
▪️شاگرد اول دروغین پانزده سال پیش، حالا شده از رو دستنویس اینوآن. چند شِگِرد هم دارد؛ یکی از آنها اغواگری است؛ «آدم جمع» کردن است. ردیف کردن اسم. به او یاد دادهاند دور خودش آدم جمع کند و اگر پروژهای [ولو جعلی] دارد حتماً «دو زبانه» باشد. این شکلی اغواگری را کامل کند. در ضمن که وقتی با تقلب 20 میگیری، حتماً یاد گرفتهای معاملهگر باشی. دنبالهرو، کبکی است که سر به زیر برف کرده و فکر میکند کسی دستش را نمیخواند.
▫️یکی از دلایل آزار دهندهٔ عدم نقدِ مستقیم کتاب «تهرانیها»، شباهت صوری و ضعف عمیق اثر او نسبت به اثری بوده که این قلم به نام «پُل» دو سال قبل از انتشار «تهرانیها» وارد بازار کرده بود. اینجا از شباهت داستانی صحبت نمیکنیم؛ این شخص به عنوان نویسنده فرد بسیار ضعیفی است؛ همان نمرهٔ 20 که بیزحمت سالها پیش به دست آوردند و خارج شدن از خط واقعی ادبیات نماد ضعف عمیق اوست؛ اینجا از ظاهرسازی دوباره برای قاب تصویر شکستهٔ «رماننویس مهم» صحبت میکنم. دریغ اینکه این بار در تمام آن سالهایی که با قاب اهدایی عدهای مسئول فرهنگیِ فضایِ خصوصی داشت عکس یادگاری میگرفت، آدمهایی زیادی بودند که میدانستند باید از کدام «پُل» گذشت و از کدام نگذشت.
▫️دنبالهرو کسی است که وقتی تنهایی خود در فضای زوال یافتهٔ را دید، چشم به دنبال بقیه میگرداند؛ اگر دیگران از #بارگذاری_آینده بگویند و برای آن بیانیه بدهند؛ در مقابل پروژه تعریف میکند؛ پوئتیکا و «بازگشت به آینده». او در نامگذاری هم نیهیلیست و کُروک است: پوئتیکا ریشه در واژهٔ یونانی poietikos است؛ بازگشت به آینده نام فیلمی از فرهنگعامه و ساختهٔ دست هالیوود.
▪️افتادن در دام چنین بازماندههایی از یک دوران فرهنگی برساختهٔ مبتذل، خیلی دشوار نیست. ولی از آن آسانتر آگاه شدن نسبت به واقعیتهایی است که برایتان شرح داده شد. امیدوارم روشنگر بوده باشیم...
📌 مطلب در سایت:
📎 metropolatleast.ir/b9vx
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🖊 آراز بارسقیان
▪️در گفتگوی بیپایان ششم صحبت دربارهٔ پروژهای موسوم به «پوئتیکا» به نقطهٔ مناسبی رسیده بودیم که با این پست بیرمق اینستاگرامی مواجه شدیم. ما هرگز قصد نقدِ مستقیم کتاب تهرانیها را نداشته و نداریم ولی باید به اهالی ادبیات و مخاطبان فرهنگ متذکر شویم که آدمهای «دنبالهرو» دودستهاند؛ عدهای دنبالهرو هرگز به معنی دزد، غارتگر، بیایده و ناتوان از ابراز بیواسطهٔ حرف خود، نیستند. بلکه آدمهای تأثیرپذیری هستند که الف) همیشه میدانند در نسبت با دیگران چه جایگاهی دارند؛ ب) اگر تحت تأثیر دیگران باشند با فروتنی تمام اعلام میکنند و ج) هیچوقت از گفتگو و همفکری با «دیگری» مضطرب نمیشوند. اینها مورد احترام هستند.
▫️اما دستهٔ دوم را در انگلیسی Crook مینامند. این واژه در توصیف آدمهای پَست آمده و یکی از چندین معنایش میشود «کسی که زندگی را براساس روشهای غیرصادقانه میگذارند». در لغتنامه آمده متقلب/کلاهبردار/دزد. فضاهای اجتماعی پر از این کُروکهاست...
▪️فکر کنید ده سال مدام به شما تریبون بدهند. تمام امکانات مطبوعات و بهترین ناشرهای بخش خصوصی را در اختیارتان باشد. شما را به نقطهای برسانند که شرکت در کارگاه داستاننویسی شما آرزوی همه باشد. در اوج جوانی تمام جوایز بخش خصوصی را به یک مجموعه داستان متوسط شما بدهند. بعد هم از صحنهٔ نوشتن محو شوید و تمام وقت خود را در بخشهای مختلف مطبوعاتی و انتشاراتی و جوایز خصوصی تحت عنوان دبیر بخش بگذرانید. با تمام تریبونهایی که دارید سکوتِ مصلحتی اختیار کنید تا روزی مبادا گربه شاختان بزند. در روزگاری که جامعه نیاز به «چهرهٔ برساختهٔ ادبی» دارد شما براساس حسابکتابهای خارج از جهان کیفی ادبی مطرح شوید ولی وقتی تمام آن فضاهای خصوصی باز مانده از دوران اصلاحات دولت محمد خاتمی، در یک روند روبهزوال چندین ساله از بین میرود، به نقطهای میرسید که بعد از ده سال مجبور هستید «رمان اولتان» چاپ کنید.
▫️فرق یک دنبالهروی شریف که واژهٔ دنبالهرو برای شرافتش فقط حکم تقلیل دارد، با یک متقلّب ادبی در همین زندگی در فضای زوال یافته است. کروک وقتی تمام امکانات را دارد دست به تولید «هیچ» میزند، وقتی امکانات از بین میرود، مشغول تماشا از دست اینوآن میشود. در تمام آن سالها قاب عکس برساختهاش را به دست گرفته و در هر دورهمی و نشست و میزگرد حاضر شده است. قاب عکس او مدتهاست شکسته، چون آن فضای برساختهٔ فرهنگی تقلبی از بین رفته است. این شخص حالا مجبور است تصویری دیگر از خود ارائه بدهد اما چون آموزههایش را از آدمهای اشتباهی گرفته، همان روش دنبالهرویِ پَست را دنبال میکند.
▪️شاگرد اول دروغین پانزده سال پیش، حالا شده از رو دستنویس اینوآن. چند شِگِرد هم دارد؛ یکی از آنها اغواگری است؛ «آدم جمع» کردن است. ردیف کردن اسم. به او یاد دادهاند دور خودش آدم جمع کند و اگر پروژهای [ولو جعلی] دارد حتماً «دو زبانه» باشد. این شکلی اغواگری را کامل کند. در ضمن که وقتی با تقلب 20 میگیری، حتماً یاد گرفتهای معاملهگر باشی. دنبالهرو، کبکی است که سر به زیر برف کرده و فکر میکند کسی دستش را نمیخواند.
▫️یکی از دلایل آزار دهندهٔ عدم نقدِ مستقیم کتاب «تهرانیها»، شباهت صوری و ضعف عمیق اثر او نسبت به اثری بوده که این قلم به نام «پُل» دو سال قبل از انتشار «تهرانیها» وارد بازار کرده بود. اینجا از شباهت داستانی صحبت نمیکنیم؛ این شخص به عنوان نویسنده فرد بسیار ضعیفی است؛ همان نمرهٔ 20 که بیزحمت سالها پیش به دست آوردند و خارج شدن از خط واقعی ادبیات نماد ضعف عمیق اوست؛ اینجا از ظاهرسازی دوباره برای قاب تصویر شکستهٔ «رماننویس مهم» صحبت میکنم. دریغ اینکه این بار در تمام آن سالهایی که با قاب اهدایی عدهای مسئول فرهنگیِ فضایِ خصوصی داشت عکس یادگاری میگرفت، آدمهایی زیادی بودند که میدانستند باید از کدام «پُل» گذشت و از کدام نگذشت.
▫️دنبالهرو کسی است که وقتی تنهایی خود در فضای زوال یافتهٔ را دید، چشم به دنبال بقیه میگرداند؛ اگر دیگران از #بارگذاری_آینده بگویند و برای آن بیانیه بدهند؛ در مقابل پروژه تعریف میکند؛ پوئتیکا و «بازگشت به آینده». او در نامگذاری هم نیهیلیست و کُروک است: پوئتیکا ریشه در واژهٔ یونانی poietikos است؛ بازگشت به آینده نام فیلمی از فرهنگعامه و ساختهٔ دست هالیوود.
▪️افتادن در دام چنین بازماندههایی از یک دوران فرهنگی برساختهٔ مبتذل، خیلی دشوار نیست. ولی از آن آسانتر آگاه شدن نسبت به واقعیتهایی است که برایتان شرح داده شد. امیدوارم روشنگر بوده باشیم...
📌 مطلب در سایت:
📎 metropolatleast.ir/b9vx
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 به مناسبت سال 2020 تماشای تاریخچهای بسیار کوتاه از رقص در سینما
🎯 کاری از Breadsword
🔸این ویدئو فقط تصویر و موسیقی است...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 کاری از Breadsword
🔸این ویدئو فقط تصویر و موسیقی است...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
همراهان عزیز در شرایط فعلی ترجیح میدهید فعالیتهای کانال...
Anonymous Poll
4%
...تا اطلاع ثانوی متوقف شود؟
86%
...همچون گذشته پیگیری شود؟
11%
...برایتان فرقی نمیکند؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 ریچارد وولف از خدمات کارل مارکس میگوید (بخش اول)
💭 در این گفتار کوتاه پروفسور ریچارد وولف سعی میکند به زبانی بسیار ساده دستاوردهای کارل مارکس را خلاصه کند...
#کارل_مارکس #ریچارد_وولف
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/Pr8Vv
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💭 در این گفتار کوتاه پروفسور ریچارد وولف سعی میکند به زبانی بسیار ساده دستاوردهای کارل مارکس را خلاصه کند...
#کارل_مارکس #ریچارد_وولف
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/Pr8Vv
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 ریچارد وولف از خدمات کارل مارکس میگوید (بخش دوم)
💭 در این گفتار کوتاه پروفسور ریچارد وولف سعی میکند به زبانی بسیار ساده دستاوردهای کارل مارکس را خلاصه کند...
#کارل_مارکس #ریچارد_وولف
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/eslPn
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💭 در این گفتار کوتاه پروفسور ریچارد وولف سعی میکند به زبانی بسیار ساده دستاوردهای کارل مارکس را خلاصه کند...
#کارل_مارکس #ریچارد_وولف
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/eslPn
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎯 تبصرهٔ 22 یک موقعیت پارادوکس است. متناقض است.
▫️وضعیتی است که برای بسیاری از ما پیش آمده و من بعد هم پیش میآید. شاید آقای جوزف هیلر با آن در کتابش شوخی کرده باشد، اما شوخی او را باید جدی بگیریم. بله سادهاش میشود: کلید در ماشین است؛ من باید سوار ماشین شوم؛ پس کلید میخواهم. با گفتن این حرف که شیشهٔ ماشین را بشکن، کل استدلال کلامی را زیر سوال نبرید. استدلالهای کلامی گاهی چنان قدرت «عینی»ای [آبجکتیویتهای] پیدا میکنند که با هیچ «ذهنیتی» [سابجکتیویتهای] نمیشود آنها را دور زد.
▪️میشود جای این مثال، مثالهای زیادی گذاشت اما بیشتر از این را به عهدهٔ خودتان میگذاریم تا خود جای خالی را پُر کنید:
▫️من میخواهم «...» را انجام دهم. برای انجام «...» باید «...» را داشته باشم. برای داشتن «...» باید «...» را انجام بدهم.
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
▫️وضعیتی است که برای بسیاری از ما پیش آمده و من بعد هم پیش میآید. شاید آقای جوزف هیلر با آن در کتابش شوخی کرده باشد، اما شوخی او را باید جدی بگیریم. بله سادهاش میشود: کلید در ماشین است؛ من باید سوار ماشین شوم؛ پس کلید میخواهم. با گفتن این حرف که شیشهٔ ماشین را بشکن، کل استدلال کلامی را زیر سوال نبرید. استدلالهای کلامی گاهی چنان قدرت «عینی»ای [آبجکتیویتهای] پیدا میکنند که با هیچ «ذهنیتی» [سابجکتیویتهای] نمیشود آنها را دور زد.
▪️میشود جای این مثال، مثالهای زیادی گذاشت اما بیشتر از این را به عهدهٔ خودتان میگذاریم تا خود جای خالی را پُر کنید:
▫️من میخواهم «...» را انجام دهم. برای انجام «...» باید «...» را داشته باشم. برای داشتن «...» باید «...» را انجام بدهم.
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 ریچارد وولف از خدمات کارل مارکس میگوید (بخش سوم)
💭 در این گفتار کوتاه پروفسور ریچارد وولف سعی میکند به زبانی بسیار ساده دستاوردهای کارل مارکس را خلاصه کند...
#کارل_مارکس #ریچارد_وولف
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/L2iWP
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💭 در این گفتار کوتاه پروفسور ریچارد وولف سعی میکند به زبانی بسیار ساده دستاوردهای کارل مارکس را خلاصه کند...
#کارل_مارکس #ریچارد_وولف
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/L2iWP
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 ریچارد وولف از خدمات کارل مارکس میگوید (بخش چهارم)
💭 در این گفتار کوتاه پروفسور ریچارد وولف سعی میکند به زبانی بسیار ساده دستاوردهای کارل مارکس را خلاصه کند...
#کارل_مارکس #ریچارد_وولف
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/PpLEB
★ گفتار اول:
★ t.me/AtLeastLiterature/447
★ گفتار دوم:
★ t.me/AtLeastLiterature/448
★ گفتار سوم:
★ t.me/AtLeastLiterature/450
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
💭 در این گفتار کوتاه پروفسور ریچارد وولف سعی میکند به زبانی بسیار ساده دستاوردهای کارل مارکس را خلاصه کند...
#کارل_مارکس #ریچارد_وولف
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/PpLEB
★ گفتار اول:
★ t.me/AtLeastLiterature/447
★ گفتار دوم:
★ t.me/AtLeastLiterature/448
★ گفتار سوم:
★ t.me/AtLeastLiterature/450
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
▪️▪️▪️
#تاملات_نابهنگام
🔰 ...در آنجا نه پزشکی بود که تنم را تباه کند نه وکیل عدلیه که مرا به خاک نشاند و نه جاسوسی که مراقب گفتار و رفتار من باشد و بخواهد در برابر مزدی که میگیرد برای من پاپوش بدوزد. کسی نبود که به ریش من بخندد یا از من عیب بجوید یا غیبت کند. آنجا جیببُر و راهزن و دزد قهار و وکیل دعاوی و قواد و دلقک و قمار باز و سیاستمدار و مردم نکته سنج و کج خلق و یاوهگو و اهل جدل و هتاک ناموس و جانی و دزد و استاد هنرهای زیبا و رهبر یا عضو حزب و دسته وجود نداشت. در آنجا کسی نبود که دیگران را گمراه و به گناهکاری تشویق کند یا خود در این باره سرمشق آنان شود. در آنجا زندان و تبر و اعدام و دار و چوب فلک و قاپوق نبود. نه دکاندار کلاهبردار در آنجا بود و نه صنعتگر. کبر و غرور و تظاهر نبود. خودنما و زیر دست آزار و مست و ولگرد و فاحشه و مرض کوفت در آنجا نبود. هیچ لفاظ و شهوت رانی در کار نبود و عیال ولخرج وجود نداشت. هیچ احمقی و فضل فروش خود پسندی نبود. کسی نبود که سمج باشد و یا به دیگران تشخّص و تحکم کند. همنشینان پرخاشجو و پُر سروصدا پُر جار و جنجال و میان تهی و خودبین و فحّاش در آنجا نبود. هیچ رذل فرومایهای به سبب ارتکاب رذایل از خاک پرست بر نخواسته و هیچ بزرگ مردی به سبب پابند بودن به فضائل به خاک پست نیفتاده بود. هیچ اعیان و کمانچهکش و قاضی و معلم رقص در آنجا نبود...
📖 سفرهای گالیور (منتشر شده به سال ۱۷۲۶) اثر جاناتان سوییفت
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
#تاملات_نابهنگام
🔰 ...در آنجا نه پزشکی بود که تنم را تباه کند نه وکیل عدلیه که مرا به خاک نشاند و نه جاسوسی که مراقب گفتار و رفتار من باشد و بخواهد در برابر مزدی که میگیرد برای من پاپوش بدوزد. کسی نبود که به ریش من بخندد یا از من عیب بجوید یا غیبت کند. آنجا جیببُر و راهزن و دزد قهار و وکیل دعاوی و قواد و دلقک و قمار باز و سیاستمدار و مردم نکته سنج و کج خلق و یاوهگو و اهل جدل و هتاک ناموس و جانی و دزد و استاد هنرهای زیبا و رهبر یا عضو حزب و دسته وجود نداشت. در آنجا کسی نبود که دیگران را گمراه و به گناهکاری تشویق کند یا خود در این باره سرمشق آنان شود. در آنجا زندان و تبر و اعدام و دار و چوب فلک و قاپوق نبود. نه دکاندار کلاهبردار در آنجا بود و نه صنعتگر. کبر و غرور و تظاهر نبود. خودنما و زیر دست آزار و مست و ولگرد و فاحشه و مرض کوفت در آنجا نبود. هیچ لفاظ و شهوت رانی در کار نبود و عیال ولخرج وجود نداشت. هیچ احمقی و فضل فروش خود پسندی نبود. کسی نبود که سمج باشد و یا به دیگران تشخّص و تحکم کند. همنشینان پرخاشجو و پُر سروصدا پُر جار و جنجال و میان تهی و خودبین و فحّاش در آنجا نبود. هیچ رذل فرومایهای به سبب ارتکاب رذایل از خاک پرست بر نخواسته و هیچ بزرگ مردی به سبب پابند بودن به فضائل به خاک پست نیفتاده بود. هیچ اعیان و کمانچهکش و قاضی و معلم رقص در آنجا نبود...
📖 سفرهای گالیور (منتشر شده به سال ۱۷۲۶) اثر جاناتان سوییفت
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️همراهان عزیز، ضمن ابراز تسلیت و تاسف و ناراحتی عمیق بابت تمام مصیبتهای انسانی و طبیعی که این روزها بیشتر از همیشه به چشم میآیند و همگی جوانب زندگی حداقلی ما را فرا گرفتهاند، شما را دعوت میکنیم به شنیدن یک سوال و جواب بین ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو...
❗️تمام جوابها هیچوقت یک جا جمع نمیشود، اما هر گفتار روشنگری شاید شمع کوچکی برای اندک روشنی «راه» باشد... به قول هگل: « هنگامی که فلسفه دارد کهنسالی را به رنگ خاکستری نشان میدهد، پیکربندی زندگی سالخورده میشود و نمیتواند با این سالخوردگیِ خاکستری احیا شود، بلکه فقط ادراک میشود؛ هنگامی که تاریکیِ شب آغاز شود، جغذِ مِینروا هم پرواز میکند.»
📌 ما در غم انسان و طبیعت شریک هستیم و از ادامه مسیر تا وقتی که حس کنیم بخشی از وضعیت نیستیم، معذوریم ـ امیدواریم این شرایط برای ما کوتاه مدت باشد...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
❗️تمام جوابها هیچوقت یک جا جمع نمیشود، اما هر گفتار روشنگری شاید شمع کوچکی برای اندک روشنی «راه» باشد... به قول هگل: « هنگامی که فلسفه دارد کهنسالی را به رنگ خاکستری نشان میدهد، پیکربندی زندگی سالخورده میشود و نمیتواند با این سالخوردگیِ خاکستری احیا شود، بلکه فقط ادراک میشود؛ هنگامی که تاریکیِ شب آغاز شود، جغذِ مِینروا هم پرواز میکند.»
📌 ما در غم انسان و طبیعت شریک هستیم و از ادامه مسیر تا وقتی که حس کنیم بخشی از وضعیت نیستیم، معذوریم ـ امیدواریم این شرایط برای ما کوتاه مدت باشد...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️گزارش نیویورک تایمز از روند سقوط هواپیمای اوکراینی با #زیرنویس_فارسی...
🎯 چگونه بهروز بوچانی کتاب خود را در نسخهٔ نشر چشمه «ممیزی» و «اخته» کرد؟
🖊 آراز بارسقیان
▪️در صفحهٔ رسمی اینستاگرام نشر چشمه، توضیحی به یکی از مشتریان بلقوهٔ کتاب داده شده است: «نسخهٔ انگلیسی این کتاب از نسخهٔ فارسی ترجمه شده است و به دلیل فونت و چاپ و ویژگیهای ساختاری دو زبان تعداد صفحات متفاوت است. نسخهای که نشر چشمه منتشر کرده زیر نظر بهروز بوچانی ویرایش شده است و همچنین نویسنده قسمتهایی از را به صلاحدید خود (برای جلوگیری از اطناب رمان) حذف کرده و در نهایت نسخهای که از امروز در کتابفروشیهای موجود است با تایید نهایی نویسندهٔ اثر منتشر شده است.»
▫️میشود این حرف نشر چشمه را به دیدهٔ احترام، «درست» در نظر گرفت و با همین عینک نگاهی به صفحات و کلمات دو کتاب انداخت. نسخهٔ انگلیسی کتاب 101 هزار کلمه است. نسخهٔ کتابیِ نشر چشمه که در 247 صفحه منتشر شده با تراکم 13 کلمه در هر خط و با احتساب صفحهای 24 خط، صفحهای 312 کلمه است و بهترین شرایط 312 ضربدر 247 صفحه میشود 77 هزار کلمه. که عملاً 24 هزار کلمه نسبت به کتاب انگلیسی اختلاف دارد. همین اختلاف ظاهری باعث میشود کتاب را مقایسه کنیم. در این مقایسه با سه مورد مواجه میشویم:
1️⃣ ممیزی آشکار نویسنده؛
2️⃣ همخوانی نداشتن توضیحات متن انگلیسی با فارسی؛
3️⃣ حذف اضافاتی که ناشر گفته نویسنده برای جلوگیری از اطناب «رمان» انجام داده است.
📍این کتاب در یک هفته از فروشش گویی چهار تا پنج چاپِ 2000 تایی رفته است. حال شما میتوانید نتیجهی بررسی این موارد و تطبیق بین نسخهی انگلیسی و نسخهی منتشر شدهی فارسی را هم در Instant View بخوانید هم در سایت به صورت جدولبندی ملاحظه کنید:
📎 metropolatleast.ir/pb3b
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🖊 آراز بارسقیان
▪️در صفحهٔ رسمی اینستاگرام نشر چشمه، توضیحی به یکی از مشتریان بلقوهٔ کتاب داده شده است: «نسخهٔ انگلیسی این کتاب از نسخهٔ فارسی ترجمه شده است و به دلیل فونت و چاپ و ویژگیهای ساختاری دو زبان تعداد صفحات متفاوت است. نسخهای که نشر چشمه منتشر کرده زیر نظر بهروز بوچانی ویرایش شده است و همچنین نویسنده قسمتهایی از را به صلاحدید خود (برای جلوگیری از اطناب رمان) حذف کرده و در نهایت نسخهای که از امروز در کتابفروشیهای موجود است با تایید نهایی نویسندهٔ اثر منتشر شده است.»
▫️میشود این حرف نشر چشمه را به دیدهٔ احترام، «درست» در نظر گرفت و با همین عینک نگاهی به صفحات و کلمات دو کتاب انداخت. نسخهٔ انگلیسی کتاب 101 هزار کلمه است. نسخهٔ کتابیِ نشر چشمه که در 247 صفحه منتشر شده با تراکم 13 کلمه در هر خط و با احتساب صفحهای 24 خط، صفحهای 312 کلمه است و بهترین شرایط 312 ضربدر 247 صفحه میشود 77 هزار کلمه. که عملاً 24 هزار کلمه نسبت به کتاب انگلیسی اختلاف دارد. همین اختلاف ظاهری باعث میشود کتاب را مقایسه کنیم. در این مقایسه با سه مورد مواجه میشویم:
1️⃣ ممیزی آشکار نویسنده؛
2️⃣ همخوانی نداشتن توضیحات متن انگلیسی با فارسی؛
3️⃣ حذف اضافاتی که ناشر گفته نویسنده برای جلوگیری از اطناب «رمان» انجام داده است.
📍این کتاب در یک هفته از فروشش گویی چهار تا پنج چاپِ 2000 تایی رفته است. حال شما میتوانید نتیجهی بررسی این موارد و تطبیق بین نسخهی انگلیسی و نسخهی منتشر شدهی فارسی را هم در Instant View بخوانید هم در سایت به صورت جدولبندی ملاحظه کنید:
📎 metropolatleast.ir/pb3b
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
ویرگول
چگونه بهروز بوچانی کتاب خود را در نسخهٔ نشر چشمه «ممیزی» و «اخته» کرد
بهروآراز بارسقیاندر صفحهٔ رسمی اینستاگرام نشر چشمه، توضیحی به یکی از مشتریان بلقوهٔ کتاب داده شده است «نسخهٔ انگلیسی این کتاب از نسخهٔ فار…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Dogs
🎤 : Pink Floyd
📀 : Animals
📅 : 1973
🎞 این ترانه بر قسمتهایی از انیمیشن مزرعه حیوانات محصول سال 1954 و به کارگردانی مشترک John Halas و Joy Batchelor قرار گرفته است...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎵 : Dogs
🎤 : Pink Floyd
📀 : Animals
📅 : 1973
🎞 این ترانه بر قسمتهایی از انیمیشن مزرعه حیوانات محصول سال 1954 و به کارگردانی مشترک John Halas و Joy Batchelor قرار گرفته است...
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢 ژان بودریار از مبادلهی محال میگوید
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/xAteN
تماشای ویدیویی دربارهی بودریار و فیلم ماتریکس:
📎 t.me/AtLeastLiterature/398
تماشای ویدیویی دربارهی بودریار و فیلم/رمان روانی آمریکایی:
📎 t.me/AtLeastLiterature/121
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/xAteN
تماشای ویدیویی دربارهی بودریار و فیلم ماتریکس:
📎 t.me/AtLeastLiterature/398
تماشای ویدیویی دربارهی بودریار و فیلم/رمان روانی آمریکایی:
📎 t.me/AtLeastLiterature/121
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢 میشل فوکو از محو شدن انسان میگوید
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 #ترانه
🎵 : Panic
🎤 : the Smiths
📀 : The World Won't Listen
📅 : 1986
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎵 : Panic
🎤 : the Smiths
📀 : The World Won't Listen
📅 : 1986
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢 میشل فوکو میگوید منظورش از «قدرت» چیست...
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/PK2cL
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/PK2cL
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▫️نقش سکوت در سینمای مارتین اسکورسیزی...
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/E1V2u
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/E1V2u
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📢 کارل پوپر از جنبههای مختلف فلسفهاش میگوید
🎯 در این فیلم پوپر از حقیقت مطلق، جامعهی باز و دشمنانش و ابطال پذیری هر نظریهی علمیای میگوید...
💭 انگلیسی از Philosophy Overdose
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/9dqhU
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
🎯 در این فیلم پوپر از حقیقت مطلق، جامعهی باز و دشمنانش و ابطال پذیری هر نظریهی علمیای میگوید...
💭 انگلیسی از Philosophy Overdose
این ویدیو #زیرنویس_فارسی دارد...
📍تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/9dqhU
☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده است، از حداقلْ کلانشهر به قدر یک فنجان اسپرسو حمایت کنید:
💳 idpay.ir/Metropolatleast
📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature