اندیشیدن تنها راه نجات
5.28K subscribers
22.8K photos
21.3K videos
847 files
8.91K links
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم)

آیدی ادمین
@Printrun
@Salim_Evolution

گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند

https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli


اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y=


کتابخانه کانا
Download Telegram
برای درک #ذهن باید #نورون_ها را بشناسیم ، واژگان مبهم کمکی نمی‌کنند!


زمانی که من در دانشگاه پپردین دانشجو بودم، ملزم به گذران درسی به نام روان‌شناسی فیزیولوژیک بودیم که امروزه علوم اعصاب شناختی نامیده می‌شود. این درس واقعا دید مرا در زمینه مطالعه ذهن باز کرد، زیرا استاد ما درل سی دیرمور بود که یکی از بهترین‌ها در تفسیر واضح مطالب علمی است که تا کنون دیده‌ام. او موشکافانه به اعماق مغز می‌پرداخت تا ساختار اساسی تمام افکار و رفتارهای ما را توضیح دهد: نورون (عصب یا یاخته عصبی) .
پیش از این که من بدانم نورون‌ها چگونه کار می‌کنند، در مورد آنچه در سر افراد می‌گذرد به توضیح با واژه‌های مبهمی قانع بودم. واژه‌هایی مانند "فکر کردن" یا " پردازش" یا "یادگیری" یا "فهمیدن" راضی بودم که باهم در زیر عنوان "ذهن" جمع می‌شدند، گویی که این‌ها عواملی علّی فرایندهای مغز بودند. چنین نیست؛ این‌ها تنها واژه‌هایی برای توصیف یک فرایند هستند که خود نیازمند توضیح عمیق‌تری است.

در اوایل قرن بیستم جولین هاکسلی، زیست‌شناس بریتانیایی، توضیح مبهم فیلسوف فرانسوی، هنری برگسون، برای حیات را به تمسخر گرفت. او گفته بود که élan vital (نیروی حیاتی) علت حیات است که به گفته هاکسلی مانند این است که بخواهیم موتور بخار روی ریل را با گفتن این که به وسیله لوکوموتیف (نیروی لوکوموتیو) پیش می‌رود توضیح دهیم.

داوکینز چنین تشبیهی را برای دست انداختن توضیح طراحی هوشمند در مورد حیات به کار برد. گفتن این که چشم، باکتری تاژک یا DNA "طراحی شده‌اند" هیچ چیز به ما نمی‌گوید. دانشمندان می‌خواهند بدانند که این‌ها چگونه طراحی شده‌اند، چه نیروهایی در کار بوده‌اند، چگونه فرایند رشد و ارتقا به پیش رفته است و چیزهایی شبیه این.

داوکینز یک تاریخ خیالی را تصور کرد که در آن اندرو هاکسلی و الن کودکین، برندگان نوبل برای دریافتن بیوفیزیک مولکولی در سیگنال‌های عصبی با یک دیدگاه خلقت‌گرایانه این مساله را به " انرژی عصبی" نسبت می‌دادند.

ما نیز با الهام از گفتمان طنز داوکینز می‌توانیم تاریخ را به گونه‌ی دیگری تصور کنیم. تصور کنید که دیوید هوبل و تورستن وایزل ( برندگان نوبل در سال ۱۹۸۱ برای پژوهش‌های پیشگامانه در مورد مداربندی مغز و شناسایی شیمی-اعصاب بینایی)، به جای این که سال‌ها به موشکافی در سطح مولکولی و سلولی بپردازند تا بفهمند که مغز چگونه فوتون‌های نور را به سیگنال‌های عصبی تبدیل می‌کند، خیلی ساده می‌گفتند که کار نیروی روان است:

🤵🏻‍♂ + ببین هوبل، این مساله که چگونه فوتون‌ها به نور تبدیل میشن خیلی آزاردهنده و طاقت‌فرساست. من که نمی‌تونم بفهمم چطوری میشه، تو میتونی؟

🙍🏼‍♂- نه وایزل عزیز، منم نمیفهمم. گذاشتن الکترود در مغز میمون‌ها هم کار حوصله سر بری هست، جون به لب میشم تا الکترود رو در مکان درست بذارم. چرا به جای این کارا نگیم که فوتون توسط نیروی روان تبدیل به سیگنال عصبی می‌شه؟

🤵🏻‍♂ + احسنت!

نیروی روان چه توضیحی ارائه می‌دهد؟ هیچ! مانند این است که برای توصیف موتور خودرویتان بگوید با نیروی احتراق کار می‌کند که این گفته چیزی در مورد فرایندهایی که واقعا درون سیلندر موتور خودرو اتفاق می‌افتد به شما نمی‌گوید: یک پیستون مخلوط بخار سوخت و هوا را فشرده می‌کند، سپس جرقه شمع باعث انفجار می‌شود که پیستون را به پایین هل می‌دهد و پیستون نیز بازوی میل لنگ را می‌چرخاند که به شفت متصل است و چرخش از طریق دیفرانسیل به چرخ‌های خودرو منتقل می‌شود.
زمانی که می‌گویم ذهن آن چیزی است که مغز انجام می‌دهد منظورم این است. نورون و کُنش‌هایش در روانشناسی همانند اتم و گرانش در فیزیک هستند. برای فهمیدنِ باور، ما باید بفهمیم نورون‌ها چگونه کار می‌کنند.

#مایکل #شرمر

#The_Believing_Brain

ترجمه‌ی : #یاسر #سلیمی


#کارکرد_مغز #ذهن #خلقت_گرایی #طراحی_هوشمند #علوم_اعصاب_شناختی




@AndisheKonim