اندیشیدن تنها راه نجات
5.28K subscribers
22.8K photos
21.3K videos
847 files
8.91K links
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم)

آیدی ادمین
@Printrun
@Salim_Evolution

گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند

https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli


اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y=


کتابخانه کانا
Download Telegram
برخی از #خداناباوران بد هستند. اما همهء سنگسار کنندگان، همهء دست قطع کنندگان، همهء بمب‌گذاران در کلینیک‌های سقط جنین، همهء انکار کنندگان فرگشت و همهء آزار دهندگان همجنس‌گرایان دیندار هستند!
تربیت #سکولار و مشکل #مغزشویی

برای #خداناباوران، یکی از مشکلات تربیت فرزندان، موضوع باور و عقاید است. #خداناباوران عقایدشان را به ارث نبرده‌اند و بدترین کار این‌ست که به فرزندانشان اجبار کنند که همان اعتقادات (یا بی‌اعتقادی) را داشته باشند. اما راه‌حل چیست؟


#آموزش

✘ می‌بایست به کودکان #شکاکیت را آموخت، تا اینکه چیزی که زیادی خوب بنظر می‌رسد را براحتی قبول نکنند

✘ می‌بایست به کودکان آموزش داد که هر مذهبی چه باورهایی دارد

✘ نمادهای هر مذهب را به آنان باید نشان داد

✘ اجازه بدهید بدانند که چرا بعضی از مردم، محمد را فرستاده خدا می‌دانند و بعضی دیگر مسیح را نجات‌دهنده

✘ برایشان از قصه‌هایی که هر مذهب برای #خلقت نوشته‌اند بگویید و اگر واقعا افسانه هستند، از اینکه به این نام معرفی‌شان بکنید خجالت نکشید

✘ به کودکان بیاموزید حقیقت‌علمی، شایسته دانستن است

✘ اینکه به کودکان بیاموزید که موجودات زنده منشا مشترکی داشته‌اند نامش #مغزشویی نیست، آموزش است‌

✘ وقتی مداخله کنید که تعصب یا نفرت را آموزش می‌بینند. در این وقت مثل هر موقعیت دیگری به مانند یک والد مسئول، به آنها گوشزد کنید که عقایدی که نفرت از بقیه را گسترش می‌دهند برایش مفید نیستند

✘ آنها را با دانش آشنا کنید. به آنها نشان دهید چطور همزمان به دانش احترام بگذارند و شم شکاکیت‌شان را هم نسبت به دانش حفظ بکنند

#دانش و #شبه‌دانش را به آنها نشان دهید و به آنها بیاموزید تا تفاوتشان را از همدیگر باز بشناسند

✘ به آنها بگویید چرا بعضی افراد ادعاهای شبه‌علمی می‌کنند

✘ به کودکان فرگشت، ریشه‌های‌حیات، و مهبانگ را آموزش دهید

✘ به آنها از عظمت‌هستی و پیچیدگی حیات بگویید

اینها از هر داستان و قصه ای که مذاهب سرهم کرده‌اند جالب‌تر است

هر پدر و مادری به فرزندانش اخلاق و ارزش‌های خودش را منتقل می‌کند و این کار نادرستی نیست ولی به آنها یاد دهید این ارزش‌ها نیازمند تضمین یک قدرت ماورایی نیستند، بلکه از حس همدلی و نوع‌دوستی انسان‌ها می‌آیند. مهم‌ترین کار این است که عقاید و باورهایمان را به آنها اموزش دهیم اما یاید طوری رفتار کنیم که بدانند وقتی بزرگ شدند نیازی نیست با ما هم‌عقیده باشند

به آنها تفکر انتقادی و اندیشیدن علمی را بیاموزید، بقیه راه را خودشان پیدا خواهند کرد


@AndisheKonim
جالب نیست که فقط مؤمنان به تسخیر اجنه در می‌آیند

ولی این اتفاق هرگز برای #خداناباوران نمی‌افتد؟

کمی بیاندیشیم😉

@AndisheKonim
دوستِ مَذهبی اَم؛ #آتئیسم یا #خداناباوری، #نهیلیسم یا #پوچ_گرا نیست

بخش اول

بارها پیش آمده که اشخاصی دیندار، نگارنده را به دلیل خداناباوری متهم به پوچ گرایی نموده و پیش بینی کرده که وی به دلیل باور نداشتن به ماورا الطبیعه و بی ایمانی به خداوند، روزی خود را از سر نا امیدی و بی هدفی خواهد کُشت و به زندگی دردناکِ پوچِ بدون خدایی پایان خواهد داد!

این مسئله که بارها و بارها برای نگارنده و هم فکرانش پیش آمده سبب شد تا مقاله امروز نگاشته و مرزهای میان آتئیسم و نهیلیسم کشیده و پاسخی به تمامی آن اتهامات واهی داده شود تا دوستانِ مذهبی بدانند که زندگی یک خداناباور، بر چه اصولی بَنا شده و پرنسیپ های اخلاقی وی چیستند؟


البته که نُقاطِ مشترکی میان پوچ گرایان و خداناباوران وجود دارد که برای مثال می توان به عدم اعتقاد هر دو دسته به روح، دنیایِ پس از مرگ و همچنین وجود خدایان و یا باور هر دو گروه به علم و دانش به عنوان تنها حقیقت موجود اشاره کرد، اما آیا این بدان معناست که پوچ گرایان و خداناباوران از یک دسته و قُماشند؟ قطعن خیر!

اشتباهِ نُخستی که در این مقایسه صورت گرفته،
قرار دادن پوچ گرایی که یک #مکتب_فلسفی – سیاسی می باشد در کنار خداناباوری که یک بُنیاد #خردگرایی و غیر مذهبی شمارده می شود ، در کنار یکدیگر است؛
مقایسه این دو قیاسِ مع الفارق است چرا که از نظر منطقی این دو دیدگاه، در یک اقلیم قرار ندارند.

مقایسه پوچ گرایان و خداناباوران همچون مقایسه میان #لیبرال_دموکراسی و تیم ملی فوتبال انگلستان است چرا که این دو مکتب، در یک جایگاه و یک زمینه مساوی قرار ندارند؛ از طرفی پوچ گرایان بر این باورند که وجودشان در دُنیا هیچ اهمیتی ندارد و هیچ ارزشی در زندگی کردن وجود ندارد و آنان کمترین علاقه و امیدی به زنده ماندن ندارند.

حال آنکه خداناباوران، هر روز با امید و عشق به اینکه پیش از مرگ شان کره زمین را به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل کرده و آن را پیشکش به نَسل های آینده کنند، از خواب بر می خیزند؛ خداناباوران زندگی و زنده بودن را جشن گرفته در #کمال_انسانیت و #آزادی و #برابری سرمستانه زندگی می‌کنند و سپاسگزار این شانسی هستند که در اختیارشان قرار گرفته و سخت تلاش می کنند تا نوید امید به آینده ای بهتر را به گوش همگان برسانند.

خداناباوری؛ گویا نه تنها برای خود افراد ناباور خوب بوده بلکه از مزایای آن حتی دینداران وخرافه پرستان هم بهره مند هستند. بانگاهی به آمار #اندیشمندان و #دانشمندان، اکتشاف کنندگان و صاحبان تکنولوژی متوجه خواهيد شد که نود درصد آنها ناباور هستند و با تلاش شبانه روزانه هر روز یک فن آوری جدید توسط علم به بشریت اهدا می‌کنند.

این در حالی است که #مسیحیان، #مسلمانان، #یهودیان و دیگر #مذهبیون در مکان های مقدس شان غرق در خرافات مشغول پرستش مرگ و آه و ناله اند و برای بهتر شدن زندگانی های شان، تنها و تنها دُعا کرده وبا نذر و دخیل منتظر معجزه اند ؛ حال با یک مقایسه ساده در می یابید که #خداناباوران بیشتر برای زندگی ارزش قائلند و یا مذهبیون؟

بی تردید خداناباورانِ پوچ گرا نیز وجود دارند، همانطور که مذهبیونِ پوچ گرا نیز وجود دارند؛ این دسته از انسان ها کسانی هستند که از پَستی و پَلَشتی جامعه به درد آمده اند و نداشتن کمترین امید به بهبود وضع زندگی شان و بهتر شدن شرایط اجتماعی شان، ایشان را بدین باور رسانده که به قول زنده یاد صادق هدایت: “مرگ همچون مادری مهربان است که پس از یک روز طوفانی، فرزندش را در آغوش گرفته و نوازش می کند…”
.


@AndisheKonim

ادامه 👇 👇 👇 👇
💥وقتی #دانشمندان دلیل چیزی را نمی‌دانند، مثلا اینکه چطور اولین موجودات "خود تقسیم شونده" بروی زمین شکل گرفتند، یا اینکه چطور #هستی پدیدار شد، به ندانستن اش اقرار می کنند.

⚡️ادعای #دانستن چیزی که نمی دانیم خطایی #سهمگین در دانش، و در عین حال، #شریان حیاتی مذهب است.

⚡️یکی از عظیم ترین تناقضات مذهبیون این است که دائما خود را برای افتادگی و تواضع ستایش می کنند، در عین اینکه ادعاهایی درباره کیهان شناسی، زیست شناسی و شیمی می کنند که هیچ دانشمندی نمی کند.

💥وقتی درباره ماهیت هستی و مکان ما در آن حرف می زنیم، خداناباوران به دانش تکیه می کنند. این نامش نادانی نیست، صداقت روشنفکرانه است.

متاسفانه واژه "خداناباور" به قدری با الفاظ توهین آمیز مومنان متواضع!! همچون ملحد، کافر و الحاد همراه شده است که حتی در ایالات متحده امریکا مردم به چنین افرادی اعتماد ندارند و تنها یک سوم امریکایی ها بر طبق نظرسنجی حاضر خواهند بود به فردی که از همه نظر صلاحیت داشته باشد و خداناباور باشد رای بدهند.!!

حتی #جان_لاک، یکی از مفاخر عصر روشنگری معتقد بود که خداناباوران نمی‌بایست مورد اعتماد باشند به دلیل اینکه «بندها و اقوالی که افراد دیگر را متعهد نگاه می دارد بر خداناباوران هیچ اثری ندارند».

اما این سخن گزافه مربوط به سیصد سال پیش است.

از انجا که می دانیم
خداناباوران باهوش‌ترین و باسوادترین قشر جامعه خود می باشند، شایسته است افسانه هایی که به صدد بدنام کردن ایشان توسط مومنان متواضع!! ساخته شده است را باطل بکنیم.

🔻🔻🔻🔻

۱. #خداناباوران #زندگی را بی معنا می‌دانند.

کاملا برعکس!
صددرصد برعکس!
هرگز، هرگز، هرگز چنین نیست.
این مومنین متواضع هستند که فکر می کنند بدون وجود وعده جفتگیری و شرابخواری در چراگاه ابدی، زندگی معنایی ندارد.
معنای سکس و پاشیدن اسپرم تا ابد در بهشت چیست؟
خداناباوران معمولا بر سر این مسئله که زندگی ارزشمند است اطمینان دارند.

زندگی وقتی معنا دارد که به تمامه مورد استفاده قرار بگیرد. رابطه ما با عزیزان مان ارزشمند است و نیازی نیست ابدی باشد تا معنا داشته باشد.
از نظر خداناباوران این هراس از تهی شدن از معنا، کمی بی معناست!

۲. خداناباوری عامل بزرگترین #جنایات تاریخ بوده است.

مومنین مدام می گویند جنایات #هیتلر #استالین و #پل پات، نتیجه خداناباوری بوده است. مشکل فاشیسم و کمونیسم اما، سخت گیری علیه مذهب نیست، بلکه شباهت انکار ناپذیرشان به مذهب است.

#فاشیسم و #کمونیسم، کیش شخصیت پروری دارند و به قدری دگماتیک* هستند که به واقع از فرقه های مذهبی غیرقابل تمیز است.
آشوتیس، گولاگ ها و زمین های کشتار، مثال های ترک دگما نیستند بلکه نماد عینی پذیرش دگماها تا سر حد نهایت اند.
هیچ جامعه ای در تاریخ بشر وجود ندارد که از زیادی "منطقی شدن" ضرر کرده باشد.

*دگما: جَزمیت، خشک‌اندیشی یا دُگماتیسم (به انگلیسی:Dogma) عبارت است از روش اندیشه‌گری غیرانتقادی، غیرتاریخی و متافیزیکی، که بر بنیاد باورهای جزمی روایت شده.



۳. خداناباوری #دگماتیک است.

#مسلمانان، #یهودیان و #مسیحیان معتقدند که متون مقدس شان به قدری سرشار از دانایی درباره نیازهای انسانی است که تنها می توانسته توسط یک موجودیت برتر نوشته شده باشد. خداناباور، به زبان ساده، کسی است که این ادعاها را شنیده، متون مقدس را خوانده و آنها را افسانه های مردمان کهن عصر برنز یافته است. برای رد ادعاهای توجیه ناپذیر مذهب، نه نیاز به دگم بودن هست و نه پذیرش چیزی بر پایه ایمان.
همانطور که استفن رابرتس، تاریخ شناس گفته است «من مدعی هستم که هر دوی ما خداناباوریم. فقط من به یک خدا بیشتر از تو ناباورم. هر وقت تو فهمیدی که چرا به همه آنها خداهای غیر از خدای خودت باور نداری، خواهی فهمید چرا من به خدای تو نیز باور ندارم».

۴. #خداناباوران فکر می کنند همه چیز در دنیا #تصادفی بوجود آمده.

هیچ کس نمی داند دنیا چطور بوجود آمده. در واقع بر پایه آنچه می دانیم، شاید اصلا نشود حرف از یک «آغاز» زد. وقتی از آغاز حرف می زنیم در واقع معیار زمان را در نظر داریم در حالی که داریم از شروع زمان-مکان حرف می زنیم.
این انتقاد که خداناباوران فکر می کنند همه چیز تصادفی بوجود امده را به کرات علیه فرگشت داروینی هم به کار میبرند. اما همانطور که ریچارد داکینز در کتاب "هذیان خدا" توضیح می دهد، با اینکه ما نمی دانیم حیات چطور بروی زمین بوجود آمد، اما به خوبی می دانیم که تنوع زیستی که امروز مشاهده می کنیم، نتیجه چه فرآیندی بوده است.
فرگشت نتیجه جهش های تصادفی به علاوه انتخاب طبیعی است. این واژه انتخاب طبیعی را داروین برای این انتخاب کرد که آن را از انتخاب مصنوعی که دامداران انجام می دهند متمایز کند. در هر دو حالت، یک فرآیند کاملا غیر تصادفی در جریان است.

@AndisheKonim
#ادامه👇


#ادامه👆💥👇👇



۵. خداناباوری هیچ ربطی به #علم و #دانش ندارد.

اگرچه می شود #دانشمند بود و هنوز به خدا، باور داشت (همانطور که به نظر می رسد بعضی از دانشمندان موفق به این کار شده اند)، هیچ شکی نیست که درگیر شدن در فعالیت علمی، باور مذهبی را کاهش می دهد.
اعداد به حد کافی گویا هستند، ۹۰درصد مردم ایالات متحده به خدای متشخص باور دارند و ۹۳درصد اعضای انجمن ملی علوم چنین باوری ندارند.
این به معنای این است که دانش، چندان با باور به خدا سازگار نیست.


۶. خداناباوران از تجارب #روحانی بی بهره اند.

هیچ چیز یک خداناباور را از تجاربی چون #عشق، #شیدایی و حیرت باز نمی دارد و بسیاری از خداناباوران مرتبا چنین تجربیاتی دارند.
آنچه خداناباوران از انجام اش پرهیز دارند، ادعا کردن درباره ماهیت حقیقت، بر پایه این تجربیات است.
هیچ شکی نیست که مسیحیونی پیدا می‌شوند که مدعی هستند زندگی شان با خواندن انجیل یا دعا کردن بهتر شده. معنای این چیست؟

معنایش این است که بعضی از مرام های اخلاقی می توانند اثری شگرف بر روان انسان بگذارند.


آیا صرف این تجربه های مثبت به معنای آن است که عیسی تنها نجات دهنده است؟

به هیچ وجه. به این خاطر که هندو ها، مسلمانان، یهودیان و حتی خداناباوران نیز تجربیاتی درباره قدرت تلقین به خود دارند.
در واقع هیچ انسانی بروی زمین وجود ندارد که بتواند مطمئن باشد عیسی ریش داشته چه برسد به اینکه بداند از باکره زاده شده.
اثبات چنین موضوعاتی با تجربه روحانی و تلقین ممکن نیست.

۷. خداناباوران فکر می کنند هیچ چیز فراتر از زندگی انسانی و فهم #انسان نیست.

خداناباوران در اقرار به مرزهای فهم شان بسیار پذیراتر و آماده تر از مومنین اند. واضح است که ما درک کاملی از هستی نداریم، اما به همین اندازه واضح است که قرآن یا انجیل هم درکی بهتری به ما نمی دهند.
ما نمی دانیم که اشکال پیچیده حیات در جاهای دیگر هستی هم وجود دارد یا نه، ولی ممکن است وجود داشته باشد. ممکن است این موجودات فهمی بسیار عمیق تر از قوانین طبیعت داشته باشند. خداناباوران بدون مشکل می توانند به چنین احتمالاتی فکر بکنند. در ضمن اگر چنین موجوداتی واقعا وجود داشته باشند، محتوای قرآن و انجیل برایشان بی معناتر از انسان های خداناباور خواهد بود. اگر حیات در جای دیگری از دنیا هم وجود داشته باشد مادی خواهد بود نه غیرمادی، و این ارتباطی با خدای غیرمادی و ماوراالطبیعه مورد ادعای مذهبیون ندارد.

از نظر خداناباوران، همه مذاهب، به شکل شرم آوری زیبایی واقعی و عظمت هستی را بی مقدار می کنند. برای فهم زیبایی هستی هیچ نیازی نیست که حرف های بی سند و مدرک را بپذیریم و افسانه های ابلهانه قوم یهود را بپذیریم.




۸. #خداناباوران درک نمی کنند که #مذهب خیلی برای جامعه مفید است.

کسانی که به فواید اجتماعی مذهب تکیه می کنند ظاهرا اصلا متوجه نیستند که این هیچ چیزی درباره حقانیت آموزه های مذهبی به ما نمی گوید.
به همین دلیل است که ما از واژگانی چون «رویاباوری»‌ و «خودفریبی» استفاده می کنیم.
تفاوتی بنیادین میان یک حقیقت و یک توهم آرامش بخش وجود دارد.

به هر روی، اثرات مفید مذهب محل مناقشه است.
در بیشتر اوقات به نظر می رسد که مذهب باعث می شود افراد برای دلایلی بد، کارهای خوب بکنند، آن هم در شرایطی که دلایل خوبی وجود دارد.
از خودتان بپرسید، کدام یک شریف تر است: کمک کردن به مستمندان تنها به این دلیل که برای رنج شان نگرانید یا اینکه به امید گرفتن پاداش حوری و فرار از آتش جهنم؟


۹. خداناباوری نمی تواند مبنای #اخلاق باشد.

اگر کسی نمی تواند درک بکند که قساوت قلب چیز بدی هست، مطمئنا با خواندن قران یا انجیل هم به چنین درکی نخواهد رسید، چرا که این کتاب ها مالامال از قساوت قلب و بیرحمی اند.
ما اخلاقیات مان را از قرآن یا انجیل کسب نمی کنیم. ما آنچه در این کتاب ها آمده است را با ترازوی اخلاقی درون مان مورد قضاوت قرار می دهیم و خوب هایش را سوا می کنیم.
ما در طول هزاران سال اندیشه به #اخلاقیات، پیشرفت قابل توجهی کرده ایم ولی این پیشرفت را مدیون قرآن یا انجیل نیستیم.

هر دو کتاب، نظری همدلانه به برده داری دارند، ولی امروز هر انسان عاقلی برده داری را تنفربرانگیز می داند. در واقع خود شما هم سخنان بزرگان دین خودتان را درباره برده داری تنفرانگیز و وحشیانه میدانید، اینطور نیست؟

هر آموزه خوبی که در کتب «مقدس» وجود دارد، بی نیاز از باور به اینکه خدای یکتا آن را به انسان داده، قابل ارزیابی و قضاوت است.

@AndisheKonim
تربیت #سکولار و مشکل #مغزشویی

برای #خداناباوران، یکی از مشکلات تربیت فرزندان، موضوع باور و عقاید است. #خداناباوران عقایدشان را به ارث نبرده‌اند و بدترین کار این‌ست که به فرزندانشان اجبار کنند که همان اعتقادات (یا بی‌اعتقادی) را داشته باشند. اما راه‌حل چیست؟


#آموزش

✘ می‌بایست به کودکان #شکاکیت را آموخت، تا اینکه چیزی که زیادی خوب بنظر می‌رسد را براحتی قبول نکنند

✘ می‌بایست به کودکان آموزش داد که هر مذهبی چه باورهایی دارد

✘ نمادهای هر مذهب را به آنان باید نشان داد

✘ اجازه بدهید بدانند که چرا بعضی از مردم، محمد را فرستاده خدا می‌دانند و بعضی دیگر مسیح را نجات‌دهنده

✘ برایشان از قصه‌هایی که هر مذهب برای #خلقت نوشته‌اند بگویید و اگر واقعا افسانه هستند، از اینکه به این نام معرفی‌شان بکنید خجالت نکشید

✘ به کودکان بیاموزید حقیقت‌علمی، شایسته دانستن است

✘ اینکه به کودکان بیاموزید که موجودات زنده منشا مشترکی داشته‌اند نامش #مغزشویی نیست، آموزش است‌

✘ وقتی مداخله کنید که تعصب یا نفرت را آموزش می‌بینند. در این وقت مثل هر موقعیت دیگری به مانند یک والد مسئول، به آنها گوشزد کنید که عقایدی که نفرت از بقیه را گسترش می‌دهند برایش مفید نیستند

✘ آنها را با دانش آشنا کنید. به آنها نشان دهید چطور همزمان به دانش احترام بگذارند و شم شکاکیت‌شان را هم نسبت به دانش حفظ بکنند

#دانش و #شبه‌دانش را به آنها نشان دهید و به آنها بیاموزید تا تفاوتشان را از همدیگر باز بشناسند

✘ به آنها بگویید چرا بعضی افراد ادعاهای شبه‌علمی می‌کنند

✘ به کودکان فرگشت، ریشه‌های‌حیات، و مهبانگ را آموزش دهید

✘ به آنها از عظمت‌هستی و پیچیدگی حیات بگویید

اینها از هر داستان و قصه ای که مذاهب سرهم کرده‌اند جالب‌تر است

هر پدر و مادری به فرزندانش اخلاق و ارزش‌های خودش را منتقل می‌کند و این کار نادرستی نیست ولی به آنها یاد دهید این ارزش‌ها نیازمند تضمین یک قدرت ماورایی نیستند، بلکه از حس همدلی و نوع‌دوستی انسان‌ها می‌آیند. مهم‌ترین کار این است که عقاید و باورهایمان را به آنها اموزش دهیم اما یاید طوری رفتار کنیم که بدانند وقتی بزرگ شدند نیازی نیست با ما هم‌عقیده باشند

به آنها تفکر انتقادی و اندیشیدن علمی را بیاموزید، بقیه راه را خودشان پیدا خواهند کرد

@AndisheKonim
تربیت #سکولار و مشکل #مغزشویی

برای #خداناباوران، یکی از مشکلات تربیت فرزندان، موضوع باور و عقاید است. #خداناباوران عقایدشان را به ارث نبرده‌اند و بدترین کار این‌ست که به فرزندانشان اجبار کنند که همان اعتقادات (یا بی‌اعتقادی) را داشته باشند. اما راه‌حل چیست؟


#آموزش

✘ می‌بایست به کودکان #شکاکیت را آموخت، تا اینکه چیزی که زیادی خوب بنظر می‌رسد را براحتی قبول نکنند

✘ می‌بایست به کودکان آموزش داد که هر مذهبی چه باورهایی دارد

✘ نمادهای هر مذهب را به آنان باید نشان داد

✘ اجازه بدهید بدانند که چرا بعضی از مردم، محمد را فرستاده خدا می‌دانند و بعضی دیگر مسیح را نجات‌دهنده

✘ برایشان از قصه‌هایی که هر مذهب برای #خلقت نوشته‌اند بگویید و اگر واقعا افسانه هستند، از اینکه به این نام معرفی‌شان بکنید خجالت نکشید

✘ به کودکان بیاموزید حقیقت‌علمی، شایسته دانستن است

✘ اینکه به کودکان بیاموزید که موجودات زنده منشا مشترکی داشته‌اند نامش #مغزشویی نیست، آموزش است‌

✘ وقتی مداخله کنید که تعصب یا نفرت را آموزش می‌بینند. در این وقت مثل هر موقعیت دیگری به مانند یک والد مسئول، به آنها گوشزد کنید که عقایدی که نفرت از بقیه را گسترش می‌دهند برایش مفید نیستند

✘ آنها را با دانش آشنا کنید. به آنها نشان دهید چطور همزمان به دانش احترام بگذارند و شم شکاکیت‌شان را هم نسبت به دانش حفظ بکنند

#دانش و #شبه‌دانش را به آنها نشان دهید و به آنها بیاموزید تا تفاوتشان را از همدیگر باز بشناسند

✘ به آنها بگویید چرا بعضی افراد ادعاهای شبه‌علمی می‌کنند

✘ به کودکان فرگشت، ریشه‌های‌حیات، و مهبانگ را آموزش دهید

✘ به آنها از عظمت‌هستی و پیچیدگی حیات بگویید

اینها از هر داستان و قصه ای که مذاهب سرهم کرده‌اند جالب‌تر است

هر پدر و مادری به فرزندانش اخلاق و ارزش‌های خودش را منتقل می‌کند و این کار نادرستی نیست ولی به آنها یاد دهید این ارزش‌ها نیازمند تضمین یک قدرت ماورایی نیستند، بلکه از حس همدلی و نوع‌دوستی انسان‌ها می‌آیند. مهم‌ترین کار این است که عقاید و باورهایمان را به آنها اموزش دهیم اما یاید طوری رفتار کنیم که بدانند وقتی بزرگ شدند نیازی نیست با ما هم‌عقیده باشند

به آنها تفکر انتقادی و اندیشیدن علمی را بیاموزید، بقیه راه را خودشان پیدا خواهند کرد

@AndisheKonim
💥وقتی #دانشمندان دلیل چیزی را نمی‌دانند، مثلا اینکه چطور اولین موجودات "خود تقسیم شونده" بروی زمین شکل گرفتند، یا اینکه چطور #هستی پدیدار شد، به ندانستن اش اقرار می کنند.

⚡️ادعای #دانستن چیزی که نمی دانیم خطایی #سهمگین در دانش، و در عین حال، #شریان حیاتی مذهب است.

⚡️یکی از عظیم ترین تناقضات مذهبیون این است که دائما خود را برای افتادگی و تواضع ستایش می کنند، در عین اینکه ادعاهایی درباره کیهان شناسی، زیست شناسی و شیمی می کنند که هیچ دانشمندی نمی کند.

💥وقتی درباره ماهیت هستی و مکان ما در آن حرف می زنیم، خداناباوران به دانش تکیه می کنند. این نامش نادانی نیست، صداقت روشنفکرانه است.

متاسفانه واژه "خداناباور" به قدری با الفاظ توهین آمیز مومنان متواضع!! همچون ملحد، کافر و الحاد همراه شده است که حتی در ایالات متحده امریکا مردم به چنین افرادی اعتماد ندارند و تنها یک سوم امریکایی ها بر طبق نظرسنجی حاضر خواهند بود به فردی که از همه نظر صلاحیت داشته باشد و خداناباور باشد رای بدهند.!!

حتی #جان_لاک، یکی از مفاخر عصر روشنگری معتقد بود که خداناباوران نمی‌بایست مورد اعتماد باشند به دلیل اینکه «بندها و اقوالی که افراد دیگر را متعهد نگاه می دارد بر خداناباوران هیچ اثری ندارند».

اما این سخن گزافه مربوط به سیصد سال پیش است.

از انجا که می دانیم
خداناباوران باهوش‌ترین و باسوادترین قشر جامعه خود می باشند، شایسته است افسانه هایی که به صدد بدنام کردن ایشان توسط مومنان متواضع!! ساخته شده است را باطل بکنیم.

🔻🔻🔻🔻

۱. #خداناباوران #زندگی را بی معنا می‌دانند.

کاملا برعکس!
صددرصد برعکس!
هرگز، هرگز، هرگز چنین نیست.
این مومنین متواضع هستند که فکر می کنند بدون وجود وعده جفتگیری و شرابخواری در چراگاه ابدی، زندگی معنایی ندارد.
معنای سکس و پاشیدن اسپرم تا ابد در بهشت چیست؟
خداناباوران معمولا بر سر این مسئله که زندگی ارزشمند است اطمینان دارند.

زندگی وقتی معنا دارد که به تمامه مورد استفاده قرار بگیرد. رابطه ما با عزیزان مان ارزشمند است و نیازی نیست ابدی باشد تا معنا داشته باشد.
از نظر خداناباوران این هراس از تهی شدن از معنا، کمی بی معناست!

۲. خداناباوری عامل بزرگترین #جنایات تاریخ بوده است.

مومنین مدام می گویند جنایات #هیتلر #استالین و #پل پات، نتیجه خداناباوری بوده است. مشکل فاشیسم و کمونیسم اما، سخت گیری علیه مذهب نیست، بلکه شباهت انکار ناپذیرشان به مذهب است.

#فاشیسم و #کمونیسم، کیش شخصیت پروری دارند و به قدری دگماتیک* هستند که به واقع از فرقه های مذهبی غیرقابل تمیز است.
آشوتیس، گولاگ ها و زمین های کشتار، مثال های ترک دگما نیستند بلکه نماد عینی پذیرش دگماها تا سر حد نهایت اند.
هیچ جامعه ای در تاریخ بشر وجود ندارد که از زیادی "منطقی شدن" ضرر کرده باشد.

*دگما: جَزمیت، خشک‌اندیشی یا دُگماتیسم (به انگلیسی:Dogma) عبارت است از روش اندیشه‌گری غیرانتقادی، غیرتاریخی و متافیزیکی، که بر بنیاد باورهای جزمی روایت شده.



۳. خداناباوری #دگماتیک است.

#مسلمانان، #یهودیان و #مسیحیان معتقدند که متون مقدس شان به قدری سرشار از دانایی درباره نیازهای انسانی است که تنها می توانسته توسط یک موجودیت برتر نوشته شده باشد. خداناباور، به زبان ساده، کسی است که این ادعاها را شنیده، متون مقدس را خوانده و آنها را افسانه های مردمان کهن عصر برنز یافته است. برای رد ادعاهای توجیه ناپذیر مذهب، نه نیاز به دگم بودن هست و نه پذیرش چیزی بر پایه ایمان.
همانطور که استفن رابرتس، تاریخ شناس گفته است «من مدعی هستم که هر دوی ما خداناباوریم. فقط من به یک خدا بیشتر از تو ناباورم. هر وقت تو فهمیدی که چرا به همه آنها خداهای غیر از خدای خودت باور نداری، خواهی فهمید چرا من به خدای تو نیز باور ندارم».

۴. #خداناباوران فکر می کنند همه چیز در دنیا #تصادفی بوجود آمده.

هیچ کس نمی داند دنیا چطور بوجود آمده. در واقع بر پایه آنچه می دانیم، شاید اصلا نشود حرف از یک «آغاز» زد. وقتی از آغاز حرف می زنیم در واقع معیار زمان را در نظر داریم در حالی که داریم از شروع زمان-مکان حرف می زنیم.
این انتقاد که خداناباوران فکر می کنند همه چیز تصادفی بوجود امده را به کرات علیه فرگشت داروینی هم به کار میبرند. اما همانطور که ریچارد داکینز در کتاب "هذیان خدا" توضیح می دهد، با اینکه ما نمی دانیم حیات چطور بروی زمین بوجود آمد، اما به خوبی می دانیم که تنوع زیستی که امروز مشاهده می کنیم، نتیجه چه فرآیندی بوده است.
فرگشت نتیجه جهش های تصادفی به علاوه انتخاب طبیعی است. این واژه انتخاب طبیعی را داروین برای این انتخاب کرد که آن را از انتخاب مصنوعی که دامداران انجام می دهند متمایز کند. در هر دو حالت، یک فرآیند کاملا غیر تصادفی در جریان است.

@AndisheKonim
#ادامه👇


#ادامه👆💥👇👇



۵. خداناباوری هیچ ربطی به #علم و #دانش ندارد.

اگرچه می شود #دانشمند بود و هنوز به خدا، باور داشت (همانطور که به نظر می رسد بعضی از دانشمندان موفق به این کار شده اند)، هیچ شکی نیست که درگیر شدن در فعالیت علمی، باور مذهبی را کاهش می دهد.
اعداد به حد کافی گویا هستند، ۹۰درصد مردم ایالات متحده به خدای متشخص باور دارند و ۹۳درصد اعضای انجمن ملی علوم چنین باوری ندارند.
این به معنای این است که دانش، چندان با باور به خدا سازگار نیست.


۶. خداناباوران از تجارب #روحانی بی بهره اند.

هیچ چیز یک خداناباور را از تجاربی چون #عشق، #شیدایی و حیرت باز نمی دارد و بسیاری از خداناباوران مرتبا چنین تجربیاتی دارند.
آنچه خداناباوران از انجام اش پرهیز دارند، ادعا کردن درباره ماهیت حقیقت، بر پایه این تجربیات است.
هیچ شکی نیست که مسیحیونی پیدا می‌شوند که مدعی هستند زندگی شان با خواندن انجیل یا دعا کردن بهتر شده. معنای این چیست؟

معنایش این است که بعضی از مرام های اخلاقی می توانند اثری شگرف بر روان انسان بگذارند.


آیا صرف این تجربه های مثبت به معنای آن است که عیسی تنها نجات دهنده است؟

به هیچ وجه. به این خاطر که هندو ها، مسلمانان، یهودیان و حتی خداناباوران نیز تجربیاتی درباره قدرت تلقین به خود دارند.
در واقع هیچ انسانی بروی زمین وجود ندارد که بتواند مطمئن باشد عیسی ریش داشته چه برسد به اینکه بداند از باکره زاده شده.
اثبات چنین موضوعاتی با تجربه روحانی و تلقین ممکن نیست.

۷. خداناباوران فکر می کنند هیچ چیز فراتر از زندگی انسانی و فهم #انسان نیست.

خداناباوران در اقرار به مرزهای فهم شان بسیار پذیراتر و آماده تر از مومنین اند. واضح است که ما درک کاملی از هستی نداریم، اما به همین اندازه واضح است که قرآن یا انجیل هم درکی بهتری به ما نمی دهند.
ما نمی دانیم که اشکال پیچیده حیات در جاهای دیگر هستی هم وجود دارد یا نه، ولی ممکن است وجود داشته باشد. ممکن است این موجودات فهمی بسیار عمیق تر از قوانین طبیعت داشته باشند. خداناباوران بدون مشکل می توانند به چنین احتمالاتی فکر بکنند. در ضمن اگر چنین موجوداتی واقعا وجود داشته باشند، محتوای قرآن و انجیل برایشان بی معناتر از انسان های خداناباور خواهد بود. اگر حیات در جای دیگری از دنیا هم وجود داشته باشد مادی خواهد بود نه غیرمادی، و این ارتباطی با خدای غیرمادی و ماوراالطبیعه مورد ادعای مذهبیون ندارد.

از نظر خداناباوران، همه مذاهب، به شکل شرم آوری زیبایی واقعی و عظمت هستی را بی مقدار می کنند. برای فهم زیبایی هستی هیچ نیازی نیست که حرف های بی سند و مدرک را بپذیریم و افسانه های ابلهانه قوم یهود را بپذیریم.




۸. #خداناباوران درک نمی کنند که #مذهب خیلی برای جامعه مفید است.

کسانی که به فواید اجتماعی مذهب تکیه می کنند ظاهرا اصلا متوجه نیستند که این هیچ چیزی درباره حقانیت آموزه های مذهبی به ما نمی گوید.
به همین دلیل است که ما از واژگانی چون «رویاباوری»‌ و «خودفریبی» استفاده می کنیم.
تفاوتی بنیادین میان یک حقیقت و یک توهم آرامش بخش وجود دارد.

به هر روی، اثرات مفید مذهب محل مناقشه است.
در بیشتر اوقات به نظر می رسد که مذهب باعث می شود افراد برای دلایلی بد، کارهای خوب بکنند، آن هم در شرایطی که دلایل خوبی وجود دارد.
از خودتان بپرسید، کدام یک شریف تر است: کمک کردن به مستمندان تنها به این دلیل که برای رنج شان نگرانید یا اینکه به امید گرفتن پاداش حوری و فرار از آتش جهنم؟


۹. خداناباوری نمی تواند مبنای #اخلاق باشد.

اگر کسی نمی تواند درک بکند که قساوت قلب چیز بدی هست، مطمئنا با خواندن قران یا انجیل هم به چنین درکی نخواهد رسید، چرا که این کتاب ها مالامال از قساوت قلب و بیرحمی اند.
ما اخلاقیات مان را از قرآن یا انجیل کسب نمی کنیم. ما آنچه در این کتاب ها آمده است را با ترازوی اخلاقی درون مان مورد قضاوت قرار می دهیم و خوب هایش را سوا می کنیم.
ما در طول هزاران سال اندیشه به #اخلاقیات، پیشرفت قابل توجهی کرده ایم ولی این پیشرفت را مدیون قرآن یا انجیل نیستیم.

هر دو کتاب، نظری همدلانه به برده داری دارند، ولی امروز هر انسان عاقلی برده داری را تنفربرانگیز می داند. در واقع خود شما هم سخنان بزرگان دین خودتان را درباره برده داری تنفرانگیز و وحشیانه میدانید، اینطور نیست؟

هر آموزه خوبی که در کتب «مقدس» وجود دارد، بی نیاز از باور به اینکه خدای یکتا آن را به انسان داده، قابل ارزیابی و قضاوت است.

@AndisheKonim
چرا #خداناباوران در پی #گسترش بی‌خدایی هستند؟

پاسخ آستین کلاین :

برخلاف مؤسسات دینی که در پی تبلیغ "کلام خدا" و ایمان دینی‌شان هستند، من، به عنوان یک بی‌خدا در پی تبلیغ "کلام بی‌خدایی" نیستم اصلا "کلام بی‌خدایی" در کار نیست، که قرار بر تبلیغ آن باشد، دست کم بی‌خدایی چیزی مثل "پیام مسیحیت "یا "کلام الله" ندارد. من توضیح می‌دهم که بی‌خدایی چیست. روشن می‌کنم که بی‌خدایی چه نیست. می‌کوشم بسیاری اسطوره پردازی‌ها و سوءتفاهم‌ها را رفع کنم، و سرشت دین، تئیسم و دیگر اقسام باور را تشریح می‌کنم.

اگر اصلا بشود گفت که من در پی تبلیغ چیزی هستم، آن چیز شکاکیت و اندیشه‌ی انتقادی از موضع بی‌خدای است. این اندیشه برخی را بی‌خدایی می‌رساند و بعضی دیگر را به تئیسمی کمتر جزمی. هدف اما، این است که مردم را واداریم که نگاه شکاکانه‌تر و انتقادی‌تری داشته باشند. معلوم است که دین و تئیسم موضوعاتی هستند که باید با دید انتقادی‌تر به آنها پرداخت، اما مسلماً این‌ها تنها موضوعات شایسته‌ی نگرش انتقادی نیستند. اگر من به جلسه‌ی سخنرانی می‌روم به این خاطر است که مردم را وادارم که کمتر فریب بخورند و از ذهن‌های خودشان بیشتر برای اندیشیدن به مسائل استفاده کنند.



@AndisheKonim
دوستِ مَذهبی اَم؛ #آتئیسم یا #خداناباوری، #نهیلیسم یا #پوچ_گرا نیست

بخش اول

بارها پیش آمده که اشخاصی دیندار، نگارنده را به دلیل خداناباوری متهم به پوچ گرایی نموده و پیش بینی کرده که وی به دلیل باور نداشتن به ماورا الطبیعه و بی ایمانی به خداوند، روزی خود را از سر نا امیدی و بی هدفی خواهد کُشت و به زندگی دردناکِ پوچِ بدون خدایی پایان خواهد داد!

این مسئله که بارها و بارها برای نگارنده و هم فکرانش پیش آمده سبب شد تا مقاله امروز نگاشته و مرزهای میان آتئیسم و نهیلیسم کشیده و پاسخی به تمامی آن اتهامات واهی داده شود تا دوستانِ مذهبی بدانند که زندگی یک خداناباور، بر چه اصولی بَنا شده و پرنسیپ های اخلاقی وی چیستند؟


البته که نُقاطِ مشترکی میان پوچ گرایان و خداناباوران وجود دارد که برای مثال می توان به عدم اعتقاد هر دو دسته به روح، دنیایِ پس از مرگ و همچنین وجود خدایان و یا باور هر دو گروه به علم و دانش به عنوان تنها حقیقت موجود اشاره کرد، اما آیا این بدان معناست که پوچ گرایان و خداناباوران از یک دسته و قُماشند؟ قطعن خیر!

اشتباهِ نُخستی که در این مقایسه صورت گرفته،
قرار دادن پوچ گرایی که یک #مکتب_فلسفی – سیاسی می باشد در کنار خداناباوری که یک بُنیاد #خردگرایی و غیر مذهبی شمارده می شود ، در کنار یکدیگر است؛
مقایسه این دو قیاسِ مع الفارق است چرا که از نظر منطقی این دو دیدگاه، در یک اقلیم قرار ندارند.

مقایسه پوچ گرایان و خداناباوران همچون مقایسه میان #لیبرال_دموکراسی و تیم ملی فوتبال انگلستان است چرا که این دو مکتب، در یک جایگاه و یک زمینه مساوی قرار ندارند؛ از طرفی پوچ گرایان بر این باورند که وجودشان در دُنیا هیچ اهمیتی ندارد و هیچ ارزشی در زندگی کردن وجود ندارد و آنان کمترین علاقه و امیدی به زنده ماندن ندارند.

حال آنکه خداناباوران، هر روز با امید و عشق به اینکه پیش از مرگ شان کره زمین را به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل کرده و آن را پیشکش به نَسل های آینده کنند، از خواب بر می خیزند؛ خداناباوران زندگی و زنده بودن را جشن گرفته در #کمال_انسانیت و #آزادی و #برابری سرمستانه زندگی می‌کنند و سپاسگزار این شانسی هستند که در اختیارشان قرار گرفته و سخت تلاش می کنند تا نوید امید به آینده ای بهتر را به گوش همگان برسانند.

خداناباوری؛ گویا نه تنها برای خود افراد ناباور خوب بوده بلکه از مزایای آن حتی دینداران وخرافه پرستان هم بهره مند هستند. بانگاهی به آمار #اندیشمندان و #دانشمندان، اکتشاف کنندگان و صاحبان تکنولوژی متوجه خواهيد شد که نود درصد آنها ناباور هستند و با تلاش شبانه روزانه هر روز یک فن آوری جدید توسط علم به بشریت اهدا می‌کنند.

این در حالی است که #مسیحیان، #مسلمانان، #یهودیان و دیگر #مذهبیون در مکان های مقدس شان غرق در خرافات مشغول پرستش مرگ و آه و ناله اند و برای بهتر شدن زندگانی های شان، تنها و تنها دُعا کرده وبا نذر و دخیل منتظر معجزه اند ؛ حال با یک مقایسه ساده در می یابید که #خداناباوران بیشتر برای زندگی ارزش قائلند و یا مذهبیون؟

بی تردید خداناباورانِ پوچ گرا نیز وجود دارند، همانطور که مذهبیونِ پوچ گرا نیز وجود دارند؛ این دسته از انسان ها کسانی هستند که از پَستی و پَلَشتی جامعه به درد آمده اند و نداشتن کمترین امید به بهبود وضع زندگی شان و بهتر شدن شرایط اجتماعی شان، ایشان را بدین باور رسانده که به قول زنده یاد صادق هدایت: “مرگ همچون مادری مهربان است که پس از یک روز طوفانی، فرزندش را در آغوش گرفته و نوازش می کند…”
.


@AndisheKonim

ادامه 👇 👇 👇 👇
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اسرار زندگی های #خداناباوران
زبان کلیپ انگلیسی با زیرنویس پارسی


چگونه #خداباوران در مورد زندگی خصوصی خداناباوران فکر میکنند!
لینک یوتیوب
youtu.be/BAVHbKE45OU



@AndisheKonim
#خداناباوران از #امنیت خیالی عبور کرده اند.


@AndisheKonim
یکی از عجیب‌ترین اتهاماتی که علیه #خداناباوران خصوصاً در آمریکا و کشورهای اسلامی مطرح می‌شود این است که آنها #شیطان پرستند. مسلماً خداناباوران همانطور که به خدایان خیر باور ندارند، به خدایان شر نیز معتقد نیستند. آنها به هیچ‌چیز فراطبیعی اعتقاد ندارند و این تنها دین‌داران هستند که به وجود شیطان معتقدند!

👤 #ریچارد #داوکینز



@AndisheKonim