اندیشیدن تنها راه نجات
5.28K subscribers
22.8K photos
21.3K videos
847 files
8.91K links
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم)

آیدی ادمین
@Printrun
@Salim_Evolution

گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند

https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli


اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y=


کتابخانه کانا
Download Telegram
#حقیقت (۱)


دانشی که هنوز بدان دست نیافته‌ایم، این همان‌ست که ما آنرا #حقیقت می‌گوییم و در جستجوی آن هستیم

می‌دانیم که بشر میلیون‌ها سال بی‌آنکه بداند #حقیقت چیست، زندگی کرده است.

همانطور که دانستن اینکه #خدا هست یا نیست، مشکل اساسی انسان نیست، حال بر همان منوال می‌گوییم #حقیقت هم داستانش مانند داستان خداست
#دانستن و #ندانستن آن مشکل انسان نیست.

مشکل اساسی انسان این‌ست که:
× زندگی چیست؟
× زندگی چه می‌خواهد؟
× با زندگی چه باید کرد؟


انسان باید تکلیفش را با زندگی‌اش روشن کند و برای بودن و زندگی کردنش، هدفی برگزیند، بی‌آنکه خود را به بیراهه‌هایی مانند حقیقت و خدا، بهشت و جهنم و غیره بکشاند

تجربه ثابت کرده که زندگی انسان هم مانند دیگر موجودات است. در زندگی او نیز جز خودش و انسان‌های دیگر و فعل و انفعالات طبیعی، موجود دیگری دخالت ندارد. انسان همانند هر موجودی به شکل طبیعی از نیستی به هستی می‌آید، ایامی را زندگی می‌کند و بعد مجددا به نیستی برمی‌گردد
در این امد و رفت تامل در هستی، آنچه مهم است، معنی دادن به دوران کوتاه حیات و بهره بردن از مواهبی است که برایش فراهم شده است

این #حقیقت است یا آن مقدار از حقیقت که به درد بشر و زندگیش می‌خورد

حال می‌گوییم، وقتی حیات انسان به پایان می‌رسد، سه حالت ممکن‌ست بعد از مرگ او به وقوع بپیوندد:

۱) حالت نخست آن‌ست که این انسان بعد از مردن به شکلی دوباره به هستی برگردد و به حیات خود ادامه دهد
بصورتی‌که پیروان تناسخ معتقدند

۲) حالت دوم این‌ست که اورا دوباره زنده کنند و به دادگاه ببرند و پاداش #بهشت یا کیفر #جهنم بدهند،
مطابق اعتقادات پیروان ادیان سامی

۳) حالت سوم آن‌ست که مردن انسان همه‌چیز پایان بگیرد و از او به همه صورت و هیکل و مشخصاتی که بود، اثری برجا نماند.
مطابق آنچه ماتریالیست‌ها می‌گویند

از این سه حالت، آنکه معقول‌تر بنظر می‌رسد، حالت سوم است که تجربه و تحقیق دانشمندان نیز بر آن تایید می‌کنند

#ادامه‌دارد



@AndisheKonim
💥وقتی #دانشمندان دلیل چیزی را نمی‌دانند، مثلا اینکه چطور اولین موجودات "خود تقسیم شونده" بروی زمین شکل گرفتند، یا اینکه چطور #هستی پدیدار شد، به ندانستن اش اقرار می کنند.

⚡️ادعای #دانستن چیزی که نمی دانیم خطایی #سهمگین در دانش، و در عین حال، #شریان حیاتی مذهب است.

⚡️یکی از عظیم ترین تناقضات مذهبیون این است که دائما خود را برای افتادگی و تواضع ستایش می کنند، در عین اینکه ادعاهایی درباره کیهان شناسی، زیست شناسی و شیمی می کنند که هیچ دانشمندی نمی کند.

💥وقتی درباره ماهیت هستی و مکان ما در آن حرف می زنیم، خداناباوران به دانش تکیه می کنند. این نامش نادانی نیست، صداقت روشنفکرانه است.

متاسفانه واژه "خداناباور" به قدری با الفاظ توهین آمیز مومنان متواضع!! همچون ملحد، کافر و الحاد همراه شده است که حتی در ایالات متحده امریکا مردم به چنین افرادی اعتماد ندارند و تنها یک سوم امریکایی ها بر طبق نظرسنجی حاضر خواهند بود به فردی که از همه نظر صلاحیت داشته باشد و خداناباور باشد رای بدهند.!!

حتی #جان_لاک، یکی از مفاخر عصر روشنگری معتقد بود که خداناباوران نمی‌بایست مورد اعتماد باشند به دلیل اینکه «بندها و اقوالی که افراد دیگر را متعهد نگاه می دارد بر خداناباوران هیچ اثری ندارند».

اما این سخن گزافه مربوط به سیصد سال پیش است.

از انجا که می دانیم خداناباوران باهوش‌ترین و باسوادترین قشر جامعه خود می باشند، شایسته است افسانه هایی که به صدد بدنام کردن ایشان توسط مومنان متواضع!! ساخته شده است را باطل بکنیم.


🔻🔻🔻🔻

۱. #خداناباوران #زندگی را بی معنا می‌دانند.

کاملا برعکس!
صددرصد برعکس!
هرگز، هرگز، هرگز چنین نیست.
این مومنین متواضع هستند که فکر می کنند بدون وجود وعده جفتگیری و شرابخواری در چراگاه ابدی، زندگی معنایی ندارد.
معنای سکس و پاشیدن اسپرم تا ابد در بهشت چیست؟
خداناباوران معمولا بر سر این مسئله که زندگی ارزشمند است اطمینان دارند.

زندگی وقتی معنا دارد که به تمامه مورد استفاده قرار بگیرد. رابطه ما با عزیزان مان ارزشمند است و نیازی نیست ابدی باشد تا معنا داشته باشد.
از نظر خداناباوران این هراس از تهی شدن از معنا، کمی بی معناست!

۲. خداناباوری عامل بزرگترین #جنایات تاریخ بوده است.

مومنین مدام می گویند جنایات #هیتلر #استالین و #پل پات، نتیجه خداناباوری بوده است. مشکل فاشیسم و کمونیسم اما، سخت گیری علیه مذهب نیست، بلکه شباهت انکار ناپذیرشان به مذهب است.

#فاشیسم و #کمونیسم، کیش شخصیت پروری دارند و به قدری دگماتیک* هستند که به واقع از فرقه های مذهبی غیرقابل تمیز است.
آشوتیس، گولاگ ها و زمین های کشتار، مثال های ترک دگما نیستند بلکه نماد عینی پذیرش دگماها تا سر حد نهایت اند.
هیچ جامعه ای در تاریخ بشر وجود ندارد که از زیادی "منطقی شدن" ضرر کرده باشد.

*دگما: جَزمیت، خشک‌اندیشی یا دُگماتیسم (به انگلیسی:Dogma) عبارت است از روش اندیشه‌گری غیرانتقادی، غیرتاریخی و متافیزیکی، که بر بنیاد باورهای جزمی روایت شده.



۳. خداناباوری #دگماتیک است.

#مسلمانان، #یهودیان و #مسیحیان معتقدند که متون مقدس شان به قدری سرشار از دانایی درباره نیازهای انسانی است که تنها می توانسته توسط یک موجودیت برتر نوشته شده باشد. خداناباور، به زبان ساده، کسی است که این ادعاها را شنیده، متون مقدس را خوانده و آنها را افسانه های مردمان کهن عصر برنز یافته است. برای رد ادعاهای توجیه ناپذیر مذهب، نه نیاز به دگم بودن هست و نه پذیرش چیزی بر پایه ایمان.
همانطور که استفن رابرتس، تاریخ شناس گفته است «من مدعی هستم که هر دوی ما خداناباوریم. فقط من به یک خدا بیشتر از تو ناباورم. هر وقت تو فهمیدی که چرا به همه آنها خداهای غیر از خدای خودت باور نداری، خواهی فهمید چرا من به خدای تو نیز باور ندارم».

۴. #خداناباوران فکر می کنند همه چیز در دنیا #تصادفی بوجود آمده.

هیچ کس نمی داند دنیا چطور بوجود آمده. در واقع بر پایه آنچه می دانیم، شاید اصلا نشود حرف از یک «آغاز» زد. وقتی از آغاز حرف می زنیم در واقع معیار زمان را در نظر داریم در حالی که داریم از شروع زمان-مکان حرف می زنیم.
این انتقاد که خداناباوران فکر می کنند همه چیز تصادفی بوجود امده را به کرات علیه فرگشت داروینی هم به کار میبرند. اما همانطور که ریچارد داکینز در کتاب "هذیان خدا" توضیح می دهد، با اینکه ما نمی دانیم حیات چطور بروی زمین بوجود آمد، اما به خوبی می دانیم که تنوع زیستی که امروز مشاهده می کنیم، نتیجه چه فرآیندی بوده است.
فرگشت نتیجه جهش های تصادفی به علاوه انتخاب طبیعی است. این واژه انتخاب طبیعی را داروین برای این انتخاب کرد که آن را از انتخاب مصنوعی که دامداران انجام می دهند متمایز کند. در هر دو حالت، یک فرآیند کاملا غیر تصادفی در جریان است.

@AndisheKonim
#ادامه👇
#حقیقت (۱)


دانشی که هنوز بدان دست نیافته‌ایم، این همان‌ست که ما آنرا #حقیقت می‌گوییم و در جستجوی آن هستیم

می‌دانیم که بشر میلیون‌ها سال بی‌آنکه بداند #حقیقت چیست، زندگی کرده است.

همانطور که دانستن اینکه #خدا هست یا نیست، مشکل اساسی انسان نیست، حال بر همان منوال می‌گوییم #حقیقت هم داستانش مانند داستان خداست
#دانستن و #ندانستن آن مشکل انسان نیست.

مشکل اساسی انسان این‌ست که:
زندگی چیست؟
زندگی چه می‌خواهد؟
با زندگی چه باید کرد؟



انسان باید تکلیفش را با زندگی‌اش روشن کند و برای بودن و زندگی کردنش، هدفی برگزیند، بی‌آنکه خود را به بیراهه‌هایی مانند حقیقت و خدا، بهشت و جهنم و غیره بکشاند

تجربه ثابت کرده که زندگی انسان هم مانند دیگر موجودات است. در زندگی او نیز جز خودش و انسان‌های دیگر و فعل و انفعالات طبیعی، موجود دیگری دخالت ندارد. انسان همانند هر موجودی به شکل طبیعی از نیستی به هستی می‌آید، ایامی را زندگی می‌کند و بعد مجددا به نیستی برمی‌گردد
در این امد و رفت تامل در هستی، آنچه مهم است، معنی دادن به دوران کوتاه حیات و بهره بردن از مواهبی است که برایش فراهم شده است

این #حقیقت است یا آن مقدار از حقیقت که به درد بشر و زندگیش می‌خورد

حال می‌گوییم، وقتی حیات انسان به پایان می‌رسد، سه حالت ممکن‌ست بعد از مرگ او به وقوع بپیوندد:

۱) حالت نخست آن‌ست که این انسان بعد از مردن به شکلی دوباره به هستی برگردد و به حیات خود ادامه دهد
بصورتی‌که پیروان تناسخ معتقدند

۲) حالت دوم این‌ست که اورا دوباره زنده کنند و به دادگاه ببرند و پاداش #بهشت یا کیفر #جهنم بدهند،
مطابق اعتقادات پیروان ادیان سامی

۳) حالت سوم آن‌ست که مردن انسان همه‌چیز پایان بگیرد و از او به همه صورت و هیکل و مشخصاتی که بود، اثری برجا نماند.
مطابق آنچه ماتریالیست‌ها می‌گویند

از این سه حالت، آنکه معقول‌تر بنظر می‌رسد، حالت سوم است که تجربه و تحقیق دانشمندان نیز بر آن تایید می‌کنند


@AndisheKonim
ادامه 👇
💥وقتی #دانشمندان دلیل چیزی را نمی‌دانند، مثلا اینکه چطور اولین موجودات "خود تقسیم شونده" بروی زمین شکل گرفتند، یا اینکه چطور #هستی پدیدار شد، به ندانستن اش اقرار می کنند.

⚡️ادعای #دانستن چیزی که نمی دانیم خطایی #سهمگین در دانش، و در عین حال، #شریان حیاتی مذهب است.

⚡️یکی از عظیم ترین تناقضات مذهبیون این است که دائما خود را برای افتادگی و تواضع ستایش می کنند، در عین اینکه ادعاهایی درباره کیهان شناسی، زیست شناسی و شیمی می کنند که هیچ دانشمندی نمی کند.

💥وقتی درباره ماهیت هستی و مکان ما در آن حرف می زنیم، خداناباوران به دانش تکیه می کنند. این نامش نادانی نیست، صداقت روشنفکرانه است.

متاسفانه واژه "خداناباور" به قدری با الفاظ توهین آمیز مومنان متواضع!! همچون ملحد، کافر و الحاد همراه شده است که حتی در ایالات متحده امریکا مردم به چنین افرادی اعتماد ندارند و تنها یک سوم امریکایی ها بر طبق نظرسنجی حاضر خواهند بود به فردی که از همه نظر صلاحیت داشته باشد و خداناباور باشد رای بدهند.!!

حتی #جان_لاک، یکی از مفاخر عصر روشنگری معتقد بود که خداناباوران نمی‌بایست مورد اعتماد باشند به دلیل اینکه «بندها و اقوالی که افراد دیگر را متعهد نگاه می دارد بر خداناباوران هیچ اثری ندارند».

اما این سخن گزافه مربوط به سیصد سال پیش است.

از انجا که می دانیم خداناباوران باهوش‌ترین و باسوادترین قشر جامعه خود می باشند، شایسته است افسانه هایی که به صدد بدنام کردن ایشان توسط مومنان متواضع!! ساخته شده است را باطل بکنیم.


🔻🔻🔻🔻

۱. #خداناباوران #زندگی را بی معنا می‌دانند.

کاملا برعکس!
صددرصد برعکس!
هرگز، هرگز، هرگز چنین نیست.
این مومنین متواضع هستند که فکر می کنند بدون وجود وعده جفتگیری و شرابخواری در چراگاه ابدی، زندگی معنایی ندارد.
معنای سکس و پاشیدن اسپرم تا ابد در بهشت چیست؟
خداناباوران معمولا بر سر این مسئله که زندگی ارزشمند است اطمینان دارند.

زندگی وقتی معنا دارد که به تمامه مورد استفاده قرار بگیرد. رابطه ما با عزیزان مان ارزشمند است و نیازی نیست ابدی باشد تا معنا داشته باشد.
از نظر خداناباوران این هراس از تهی شدن از معنا، کمی بی معناست!

۲. خداناباوری عامل بزرگترین #جنایات تاریخ بوده است.

مومنین مدام می گویند جنایات #هیتلر #استالین و #پل پات، نتیجه خداناباوری بوده است. مشکل فاشیسم و کمونیسم اما، سخت گیری علیه مذهب نیست، بلکه شباهت انکار ناپذیرشان به مذهب است.

#فاشیسم و #کمونیسم، کیش شخصیت پروری دارند و به قدری دگماتیک* هستند که به واقع از فرقه های مذهبی غیرقابل تمیز است.
آشوتیس، گولاگ ها و زمین های کشتار، مثال های ترک دگما نیستند بلکه نماد عینی پذیرش دگماها تا سر حد نهایت اند.
هیچ جامعه ای در تاریخ بشر وجود ندارد که از زیادی "منطقی شدن" ضرر کرده باشد.

*دگما: جَزمیت، خشک‌اندیشی یا دُگماتیسم (به انگلیسی:Dogma) عبارت است از روش اندیشه‌گری غیرانتقادی، غیرتاریخی و متافیزیکی، که بر بنیاد باورهای جزمی روایت شده.



۳. خداناباوری #دگماتیک است.

#مسلمانان، #یهودیان و #مسیحیان معتقدند که متون مقدس شان به قدری سرشار از دانایی درباره نیازهای انسانی است که تنها می توانسته توسط یک موجودیت برتر نوشته شده باشد. خداناباور، به زبان ساده، کسی است که این ادعاها را شنیده، متون مقدس را خوانده و آنها را افسانه های مردمان کهن عصر برنز یافته است. برای رد ادعاهای توجیه ناپذیر مذهب، نه نیاز به دگم بودن هست و نه پذیرش چیزی بر پایه ایمان.
همانطور که استفن رابرتس، تاریخ شناس گفته است «من مدعی هستم که هر دوی ما خداناباوریم. فقط من به یک خدا بیشتر از تو ناباورم. هر وقت تو فهمیدی که چرا به همه آنها خداهای غیر از خدای خودت باور نداری، خواهی فهمید چرا من به خدای تو نیز باور ندارم».

۴. #خداناباوران فکر می کنند همه چیز در دنیا #تصادفی بوجود آمده.

هیچ کس نمی داند دنیا چطور بوجود آمده. در واقع بر پایه آنچه می دانیم، شاید اصلا نشود حرف از یک «آغاز» زد. وقتی از آغاز حرف می زنیم در واقع معیار زمان را در نظر داریم در حالی که داریم از شروع زمان-مکان حرف می زنیم.
این انتقاد که خداناباوران فکر می کنند همه چیز تصادفی بوجود امده را به کرات علیه فرگشت داروینی هم به کار میبرند. اما همانطور که ریچارد داکینز در کتاب "هذیان خدا" توضیح می دهد، با اینکه ما نمی دانیم حیات چطور بروی زمین بوجود آمد، اما به خوبی می دانیم که تنوع زیستی که امروز مشاهده می کنیم، نتیجه چه فرآیندی بوده است.
فرگشت نتیجه جهش های تصادفی به علاوه انتخاب طبیعی است. این واژه انتخاب طبیعی را داروین برای این انتخاب کرد که آن را از انتخاب مصنوعی که دامداران انجام می دهند متمایز کند. در هر دو حالت، یک فرآیند کاملا غیر تصادفی در جریان است.

@AndisheKonim
#ادامه👇
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (𝐒@𝐥𝐢𝐦)
#حقیقت (۱)


دانشی که هنوز بدان دست نیافته‌ایم، این همان‌ست که ما آنرا #حقیقت می‌گوییم و در جستجوی آن هستیم

می‌دانیم که بشر میلیون‌ها سال بی‌آنکه بداند #حقیقت چیست، زندگی کرده است.

همانطور که دانستن اینکه #خدا هست یا نیست، مشکل اساسی انسان نیست، حال بر همان منوال می‌گوییم #حقیقت هم داستانش مانند داستان خداست
#دانستن و #ندانستن آن مشکل انسان نیست.

مشکل اساسی انسان این‌ست که:
زندگی چیست؟
زندگی چه می‌خواهد؟
با زندگی چه باید کرد؟



انسان باید تکلیفش را با زندگی‌اش روشن کند و برای بودن و زندگی کردنش، هدفی برگزیند، بی‌آنکه خود را به بیراهه‌هایی مانند حقیقت و خدا، بهشت و جهنم و غیره بکشاند

تجربه ثابت کرده که زندگی انسان هم مانند دیگر موجودات است. در زندگی او نیز جز خودش و انسان‌های دیگر و فعل و انفعالات طبیعی، موجود دیگری دخالت ندارد. انسان همانند هر موجودی به شکل طبیعی از نیستی به هستی می‌آید، ایامی را زندگی می‌کند و بعد مجددا به نیستی برمی‌گردد
در این امد و رفت تامل در هستی، آنچه مهم است، معنی دادن به دوران کوتاه حیات و بهره بردن از مواهبی است که برایش فراهم شده است

این #حقیقت است یا آن مقدار از حقیقت که به درد بشر و زندگیش می‌خورد

حال می‌گوییم، وقتی حیات انسان به پایان می‌رسد، سه حالت ممکن‌ست بعد از مرگ او به وقوع بپیوندد:

۱) حالت نخست آن‌ست که این انسان بعد از مردن به شکلی دوباره به هستی برگردد و به حیات خود ادامه دهد
بصورتی‌که پیروان تناسخ معتقدند

۲) حالت دوم این‌ست که اورا دوباره زنده کنند و به دادگاه ببرند و پاداش #بهشت یا کیفر #جهنم بدهند،
مطابق اعتقادات پیروان ادیان سامی

۳) حالت سوم آن‌ست که مردن انسان همه‌چیز پایان بگیرد و از او به همه صورت و هیکل و مشخصاتی که بود، اثری برجا نماند.
مطابق آنچه ماتریالیست‌ها می‌گویند

از این سه حالت، آنکه معقول‌تر بنظر می‌رسد، حالت سوم است که تجربه و تحقیق دانشمندان نیز بر آن تایید می‌کنند


@AndisheKonim
ادامه 👇
«می‌توانید نام یک #پرنده را در تمام زبانهای دنیا یاد بگیرید اما وقتی این کار به پایان رسید، شما هیچ چیز در مورد آن پرنده نمی‌دانید ، پس بیایید به پرنده نگاه کنیم و ببینیم که چه می‌کند.این مساله ای است که مهم است. من خیلی زود تفاوت میان #دانستن نام یک چیز و #شناختن آن چیز را آموختم.»

#ریچارد #فاینمن



@AndisheKonim
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فواید #دانستن و #یادگیری
دو
#زبان برای #مغز
دوبله شده به پارسی



@AndisheKonim
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (𝐒@𝐥𝐢𝐦)
#حقیقت (۱)


دانشی که هنوز بدان دست نیافته‌ایم، این همان‌ست که ما آنرا #حقیقت می‌گوییم و در جستجوی آن هستیم

می‌دانیم که بشر میلیون‌ها سال بی‌آنکه بداند #حقیقت چیست، زندگی کرده است.

همانطور که دانستن اینکه #خدا هست یا نیست، مشکل اساسی انسان نیست، حال بر همان منوال می‌گوییم #حقیقت هم داستانش مانند داستان خداست
#دانستن و #ندانستن آن مشکل انسان نیست.

مشکل اساسی انسان این‌ست که:
زندگی چیست؟
زندگی چه می‌خواهد؟
با زندگی چه باید کرد؟



انسان باید تکلیفش را با زندگی‌اش روشن کند و برای بودن و زندگی کردنش، هدفی برگزیند، بی‌آنکه خود را به بیراهه‌هایی مانند حقیقت و خدا، بهشت و جهنم و غیره بکشاند

تجربه ثابت کرده که زندگی انسان هم مانند دیگر موجودات است. در زندگی او نیز جز خودش و انسان‌های دیگر و فعل و انفعالات طبیعی، موجود دیگری دخالت ندارد. انسان همانند هر موجودی به شکل طبیعی از نیستی به هستی می‌آید، ایامی را زندگی می‌کند و بعد مجددا به نیستی برمی‌گردد
در این امد و رفت تامل در هستی، آنچه مهم است، معنی دادن به دوران کوتاه حیات و بهره بردن از مواهبی است که برایش فراهم شده است

این #حقیقت است یا آن مقدار از حقیقت که به درد بشر و زندگیش می‌خورد

حال می‌گوییم، وقتی حیات انسان به پایان می‌رسد، سه حالت ممکن‌ست بعد از مرگ او به وقوع بپیوندد:

۱) حالت نخست آن‌ست که این انسان بعد از مردن به شکلی دوباره به هستی برگردد و به حیات خود ادامه دهد
بصورتی‌که پیروان تناسخ معتقدند

۲) حالت دوم این‌ست که اورا دوباره زنده کنند و به دادگاه ببرند و پاداش #بهشت یا کیفر #جهنم بدهند،
مطابق اعتقادات پیروان ادیان سامی

۳) حالت سوم آن‌ست که مردن انسان همه‌چیز پایان بگیرد و از او به همه صورت و هیکل و مشخصاتی که بود، اثری برجا نماند.
مطابق آنچه ماتریالیست‌ها می‌گویند

از این سه حالت، آنکه معقول‌تر بنظر می‌رسد، حالت سوم است که تجربه و تحقیق دانشمندان نیز بر آن تایید می‌کنند


@AndisheKonim
ادامه 👇