This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#روانشناسی
میدانیذ "اثر #تماشاگر" چیست؟!
زبان کلیپ پارسی
#چشم_پوشی_جمعی
چرا کسی اقدامی نمیکند؟
چرا به صورت متحد کاری انجام نمیگردد؟
چون هرکس دنبال این است که دیگری اقدامی بکند و خودش اقدامی نمیکند.
تا یک فراخوان صادر میگردد همه میگویند ولش کن بقیه انجان میدن وآخرشم هیچی
از #اثر_تماشاگر رها شوید.
⚛ @AndisheKonim
میدانیذ "اثر #تماشاگر" چیست؟!
زبان کلیپ پارسی
#چشم_پوشی_جمعی
چرا کسی اقدامی نمیکند؟
چرا به صورت متحد کاری انجام نمیگردد؟
چون هرکس دنبال این است که دیگری اقدامی بکند و خودش اقدامی نمیکند.
تا یک فراخوان صادر میگردد همه میگویند ولش کن بقیه انجان میدن وآخرشم هیچی
از #اثر_تماشاگر رها شوید.
⚛ @AndisheKonim
#اثر_اینشتین
مردم اگر تصور کنند که یک دانشمند سخنی بیهوده را گفته است ، بیشتر به آن حرف اعتماد می کنند.
«ناپیوستگی نقطه مقابل الهام است. اگر بخواهیم زنده بمانیم ، به نظر میرسد که پیچیدگی زمان حال میخواهد از امیدهایمان پرده برداری کنیم. این زندگی چیزی کمتر از یک اسمز شکوفا از درک اسطوره ای نیست.»
این عبارات مشتی مزخرف به نظر می رسد؟ خب به این دلیل که مزخرف است.
این عبارات با استفاده از
New Age Bullshit Generator
ایجاد شدهاند. الگوریتمی که کلمات کلیدی عصر جدید و عبارات ظاهراً فکری را برای ایجاد عباراتی که عمیق به نظر میرسند ترکیب میکند.
یک تیم بینالمللی از محققان اخیراً به افراد «حملههای شبه عمیقی» ارائه کردهاند که توسط ژنراتور ایجاد شده است تا ببینند اگر این اظهارات از سوی یک دانشمند یا یک استاد روحانی آمده باشد، معتبرتر هستند یا خیر.
در مجموع، ۱۰۱۹۵ شرکتکننده از ۲۴ کشور به سؤالات مربوط به اعتبار فرضی اظهارات پاسخ دادند. از آنها در مورد درجات دینداری خودشان نیز سؤال شد.
نتایج نشان میدهد که مردم به طور کلی، اظهارات یک دانشمند را در مقایسه با یک مرجع دینی معتبرتر میدانند.
بهعلاوه، افراد دیندار این تحقیق نیز به بیانیهای از سوی دانشمند را در مقایسه با یک مرجع روحانی ترجیح میدهند.
محققان فکر میکنند نتایج آنها میتواند به آنچه قبلاً «اثر اینشتین» نامیده میشد، باشد.
از منظر تکاملی، احترام به مراجع معتبر مانند معلمان، پزشکان و دانشمندان یک استراتژی تطبیقی است که یادگیری فرهنگی و انتقال دانش مؤثر را ممکن میسازد. در واقع، اگر منبع یک متخصص مورد اعتماد در نظر گرفته شود، مردم تمایل دارند که ادعاهای آن منبع را بدون درک کامل آنها باور کنند.
به عبارت دیگر، مفاهیمی که اینشتین میتوانست درک کند، خارج از سطح فکری اکثر مردم بود، بنابراین سطح معینی از اعتماد که او می داند در مورد چه چیزی صحبت میکند، به او داده می شود.
با این حال، در برخی موارد، تیم پیشنهاد می کند که اظهارات غیرقابل درک از منابع معتبر که در سخنرانی برخی از رهبران معنوی نشان داده شده است، ممکن است به رغم نامفهوم بودن، از سوی شنوندگان و مخاطبان قدردانی شود - می توانیم این را «اثر گورو» بنامیم.
یک تفسیر کمی متفاوت از یافتهها استدلال میکند که اعتبار آنچه که کسی میگوید و اینکه چه کسی هستند به عوامل فردی و فرهنگی، مانند ایدئولوژی سیاسی و جهان بینی فرد ادراک کننده بستگی دارد.
در غیاب ابزاری برای ارزیابی منطقی یک ادعا و اطلاعات منبع قابل اعتماد، مردم احتمالاً بر اساس باورهای مربوط به گروهی که منبع به آن تعلق دارد (مثلا "محافظهکاران"، "دانشمندان") اعتبار را استنباط میکنند.
تحقیقات قبلی نشان داده است که مسیحیان برای ادعاهای مذهبی (کارآمد بودن دعا در درمان بیماری) نسبت به ادعاهای علمی (اثربخشی دارو برای درمان بیماری) به شواهد کمتری نیاز دارند. بهعلاوه، زمانی که دیدگاهها به یک رهبر مذهبی درون گروهی نسبت داده میشود، در مقایسه با یک رهبر مذهبی برونگروه، احتمال بیشتری وجود دارد که مسیحیان انجیلی اظهارات مخالف با دیدگاههای شخصی خود را بپذیرند.
در مطالعه کنونی، نویسندگان ترجیح دادند به جای «رهبر مذهبی»، «دانشمند» را با «گورو معنوی» مقایسه کنند، زیرا آنها میخواستند مطمئن شوند که مرجعی را انتخاب میکنند که مختص هیچ دین خاصی نیست، با توجه به اینکه مطالعه در کشورهای مختلف انجام شده است.
محققان از قول یک مرجع معنوی می گویند؛ در حالی که دینداری و معنویت با یکدیگر همپوشانی دارند، اما سازه های قابل تعویض نیستند.
در حالی که در فرهنگها در مورد اینکه چه کسی منبع اطلاعات معتبرتر تلقی میشود، تفاوتهایی وجود دارد، محققان این نکته را مطرح میکنند که در یک مقطع زمانی در گذشته، دانشمندان از رهبران معنوی و مذهبی به عنوان منابع اصلی اطلاعات قابل اعتماد پیشی گرفتند.
بر کسی پوشیده نیست که امروزه، اطلاعاتی که از یک دانشمند به دست میآید، قابل اعتماد تلقی میشود، با انبوهی از کمپینهای تبلیغاتی و سیاسی در سراسر جهان که دانشمندان را برای اعتبارسنجی محصولات و ایدههای خود به کار میگیرند.
این مطالعه در مجله
Nature Human Behaviour
منتشر شد.
خاستگاه :
https://www.sciencealert.com/the-einstein-effect-people-trust-nonsense-from-scientists-more-than-spiritual-gurus
⚛ @AndisheKonim
مردم اگر تصور کنند که یک دانشمند سخنی بیهوده را گفته است ، بیشتر به آن حرف اعتماد می کنند.
«ناپیوستگی نقطه مقابل الهام است. اگر بخواهیم زنده بمانیم ، به نظر میرسد که پیچیدگی زمان حال میخواهد از امیدهایمان پرده برداری کنیم. این زندگی چیزی کمتر از یک اسمز شکوفا از درک اسطوره ای نیست.»
این عبارات مشتی مزخرف به نظر می رسد؟ خب به این دلیل که مزخرف است.
این عبارات با استفاده از
New Age Bullshit Generator
ایجاد شدهاند. الگوریتمی که کلمات کلیدی عصر جدید و عبارات ظاهراً فکری را برای ایجاد عباراتی که عمیق به نظر میرسند ترکیب میکند.
یک تیم بینالمللی از محققان اخیراً به افراد «حملههای شبه عمیقی» ارائه کردهاند که توسط ژنراتور ایجاد شده است تا ببینند اگر این اظهارات از سوی یک دانشمند یا یک استاد روحانی آمده باشد، معتبرتر هستند یا خیر.
در مجموع، ۱۰۱۹۵ شرکتکننده از ۲۴ کشور به سؤالات مربوط به اعتبار فرضی اظهارات پاسخ دادند. از آنها در مورد درجات دینداری خودشان نیز سؤال شد.
نتایج نشان میدهد که مردم به طور کلی، اظهارات یک دانشمند را در مقایسه با یک مرجع دینی معتبرتر میدانند.
بهعلاوه، افراد دیندار این تحقیق نیز به بیانیهای از سوی دانشمند را در مقایسه با یک مرجع روحانی ترجیح میدهند.
محققان فکر میکنند نتایج آنها میتواند به آنچه قبلاً «اثر اینشتین» نامیده میشد، باشد.
از منظر تکاملی، احترام به مراجع معتبر مانند معلمان، پزشکان و دانشمندان یک استراتژی تطبیقی است که یادگیری فرهنگی و انتقال دانش مؤثر را ممکن میسازد. در واقع، اگر منبع یک متخصص مورد اعتماد در نظر گرفته شود، مردم تمایل دارند که ادعاهای آن منبع را بدون درک کامل آنها باور کنند.
به عبارت دیگر، مفاهیمی که اینشتین میتوانست درک کند، خارج از سطح فکری اکثر مردم بود، بنابراین سطح معینی از اعتماد که او می داند در مورد چه چیزی صحبت میکند، به او داده می شود.
با این حال، در برخی موارد، تیم پیشنهاد می کند که اظهارات غیرقابل درک از منابع معتبر که در سخنرانی برخی از رهبران معنوی نشان داده شده است، ممکن است به رغم نامفهوم بودن، از سوی شنوندگان و مخاطبان قدردانی شود - می توانیم این را «اثر گورو» بنامیم.
یک تفسیر کمی متفاوت از یافتهها استدلال میکند که اعتبار آنچه که کسی میگوید و اینکه چه کسی هستند به عوامل فردی و فرهنگی، مانند ایدئولوژی سیاسی و جهان بینی فرد ادراک کننده بستگی دارد.
در غیاب ابزاری برای ارزیابی منطقی یک ادعا و اطلاعات منبع قابل اعتماد، مردم احتمالاً بر اساس باورهای مربوط به گروهی که منبع به آن تعلق دارد (مثلا "محافظهکاران"، "دانشمندان") اعتبار را استنباط میکنند.
تحقیقات قبلی نشان داده است که مسیحیان برای ادعاهای مذهبی (کارآمد بودن دعا در درمان بیماری) نسبت به ادعاهای علمی (اثربخشی دارو برای درمان بیماری) به شواهد کمتری نیاز دارند. بهعلاوه، زمانی که دیدگاهها به یک رهبر مذهبی درون گروهی نسبت داده میشود، در مقایسه با یک رهبر مذهبی برونگروه، احتمال بیشتری وجود دارد که مسیحیان انجیلی اظهارات مخالف با دیدگاههای شخصی خود را بپذیرند.
در مطالعه کنونی، نویسندگان ترجیح دادند به جای «رهبر مذهبی»، «دانشمند» را با «گورو معنوی» مقایسه کنند، زیرا آنها میخواستند مطمئن شوند که مرجعی را انتخاب میکنند که مختص هیچ دین خاصی نیست، با توجه به اینکه مطالعه در کشورهای مختلف انجام شده است.
محققان از قول یک مرجع معنوی می گویند؛ در حالی که دینداری و معنویت با یکدیگر همپوشانی دارند، اما سازه های قابل تعویض نیستند.
در حالی که در فرهنگها در مورد اینکه چه کسی منبع اطلاعات معتبرتر تلقی میشود، تفاوتهایی وجود دارد، محققان این نکته را مطرح میکنند که در یک مقطع زمانی در گذشته، دانشمندان از رهبران معنوی و مذهبی به عنوان منابع اصلی اطلاعات قابل اعتماد پیشی گرفتند.
بر کسی پوشیده نیست که امروزه، اطلاعاتی که از یک دانشمند به دست میآید، قابل اعتماد تلقی میشود، با انبوهی از کمپینهای تبلیغاتی و سیاسی در سراسر جهان که دانشمندان را برای اعتبارسنجی محصولات و ایدههای خود به کار میگیرند.
این مطالعه در مجله
Nature Human Behaviour
منتشر شد.
خاستگاه :
https://www.sciencealert.com/the-einstein-effect-people-trust-nonsense-from-scientists-more-than-spiritual-gurus
⚛ @AndisheKonim
ScienceAlert
The Einstein Effect: People Trust Nonsense More if They Think a Scientist Said It
Discontinuity is the antithesis of inspiration. The complexity of the present time seems to demand an unveiling of our hopes if we are going to survive. This life is nothing short of a blossoming osmosis of mythic understanding. Sounds like bullshi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اثر #تماشاگر (رهگذر)
اثر تماشاگر نوعی خطای شناختی است و به پدیدهای اشاره میکند که در آن هرچه افراد بیشتری حضور داشته باشند، شخص کمتر تمایل دارد به فرد گرفتار کمک کند. اگر در محل حادثه هیچ فردی حضور نداشته باشد، احتمال اینکه یک رهگذر به فرد گرفتار کمک کند بسیار زیاد است. وقتی ما خودمان را بخشی از جمعیت تصور میکنیم، کمتر احساس مسئولیت میکنیم. دو عامل مهم و عمده باعث خطای تماشاگر میشود. اولاً، حضور افراد دیگر باعث پخششدن و پراکندگی مسئولیت میشود. ثانیاً، ما بهطور ناخودآگاه به عکسالعمل دیگران توجه و فکر میکنیم در آن موقعیت بهترین رفتار تبعیت از دیگران است.
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/CdDHGsfv3SS/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
⚛ @AndisheKonim
اثر تماشاگر نوعی خطای شناختی است و به پدیدهای اشاره میکند که در آن هرچه افراد بیشتری حضور داشته باشند، شخص کمتر تمایل دارد به فرد گرفتار کمک کند. اگر در محل حادثه هیچ فردی حضور نداشته باشد، احتمال اینکه یک رهگذر به فرد گرفتار کمک کند بسیار زیاد است. وقتی ما خودمان را بخشی از جمعیت تصور میکنیم، کمتر احساس مسئولیت میکنیم. دو عامل مهم و عمده باعث خطای تماشاگر میشود. اولاً، حضور افراد دیگر باعث پخششدن و پراکندگی مسئولیت میشود. ثانیاً، ما بهطور ناخودآگاه به عکسالعمل دیگران توجه و فکر میکنیم در آن موقعیت بهترین رفتار تبعیت از دیگران است.
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/CdDHGsfv3SS/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
⚛ @AndisheKonim
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#اثر #پروانهای چیست؟ 🦋
زبان کلیپ انگلیسی با زیرنویس پارسی
شاید شما هم شنیده باشید که بال زدن پروانهای در برزیل موجب طوفانی عظیم در نقطهای دیگر از کره زمین میشود. اما این گفته تا چه حد واقعیت دارد؟
آیا اثر پروانهای
#Butterfly_effect
واقعا همین است یا معنای دیگری دارد؟
⚛ @AndisheKonim
زبان کلیپ انگلیسی با زیرنویس پارسی
شاید شما هم شنیده باشید که بال زدن پروانهای در برزیل موجب طوفانی عظیم در نقطهای دیگر از کره زمین میشود. اما این گفته تا چه حد واقعیت دارد؟
آیا اثر پروانهای
#Butterfly_effect
واقعا همین است یا معنای دیگری دارد؟
⚛ @AndisheKonim
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#Bystander_Effect
#اثر_تماشاگر
این روزها ویدیوهایی میبینیم که در اون یه نفر داد میزنه بقیه یا میخوان ساکتش کنن یا سکوت میکنن شاید تو اتوبوس، تو خیابون، تو دانشگاه، تو مدرسه، تو سالن ورزش یا تو فرودگاه و یا یه نفر رو دستگیر میکنن و گاهی آدما فقط تماشا میکنند!
این «اثر تماشاگر» هست. تو این ویدیو در بارش بشنوید. اثر تماشاگر، تأثیر بازدارنده حضور دیگران بر تمایل فرد برای کمک به فرد نیازمند است و تحقیقات نشان داده است که حتی در مواقع اضطراری، هرچه تعداد ناظران بیشتر باشد، کمتر احتمال دارد که هر یک از آنها به فردی که دچار مشکل هست کمک کند. وزارت دادگستری ایالات متحده گفته، در ۷۰ درصد حملات و ۵۲ درصد از سرقت ها، اقلا یک نفر از افراد ناظر حضور داشته و کاری نکرده است! یادمون باشه چند نوع تماشاگر داریم: دستیاران که کمک میکنند به زورگوها، تقویت کننده ها که حمایت میکنند از زورگوها، بیرونیها، که ساکت میمونند و با سکوت تایید میکنند، مدافعان، که کمک میکنند. شما کسی رو میشناسید که دچار این اثر تماشاگر شده باشه؟ خودتون چی؟
⚛ @AndisheKonim
#اثر_تماشاگر
این روزها ویدیوهایی میبینیم که در اون یه نفر داد میزنه بقیه یا میخوان ساکتش کنن یا سکوت میکنن شاید تو اتوبوس، تو خیابون، تو دانشگاه، تو مدرسه، تو سالن ورزش یا تو فرودگاه و یا یه نفر رو دستگیر میکنن و گاهی آدما فقط تماشا میکنند!
این «اثر تماشاگر» هست. تو این ویدیو در بارش بشنوید. اثر تماشاگر، تأثیر بازدارنده حضور دیگران بر تمایل فرد برای کمک به فرد نیازمند است و تحقیقات نشان داده است که حتی در مواقع اضطراری، هرچه تعداد ناظران بیشتر باشد، کمتر احتمال دارد که هر یک از آنها به فردی که دچار مشکل هست کمک کند. وزارت دادگستری ایالات متحده گفته، در ۷۰ درصد حملات و ۵۲ درصد از سرقت ها، اقلا یک نفر از افراد ناظر حضور داشته و کاری نکرده است! یادمون باشه چند نوع تماشاگر داریم: دستیاران که کمک میکنند به زورگوها، تقویت کننده ها که حمایت میکنند از زورگوها، بیرونیها، که ساکت میمونند و با سکوت تایید میکنند، مدافعان، که کمک میکنند. شما کسی رو میشناسید که دچار این اثر تماشاگر شده باشه؟ خودتون چی؟
⚛ @AndisheKonim
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلاصه انیمشنی کتاب
#اثر_مرکب
زبان کلیپ پارسی
نویسنده: دارن هاردی.
چگونه تصمیمات کوچک و هوشمندانه در دراز مدت زندگی ما را می سازند.
⚛ @AndisheKonim
#اثر_مرکب
زبان کلیپ پارسی
نویسنده: دارن هاردی.
چگونه تصمیمات کوچک و هوشمندانه در دراز مدت زندگی ما را می سازند.
⚛ @AndisheKonim
🦋 آیا #سفر در #زمان
#اثر_پروانه ای را نقض میکند؟
شبیه سازی های سفر در زمان با کامپیوتر کوانتومی نشان میدهد که هیچ اثر پروانه ای وجود ندارد!
محققان در نتیجه ی تحقیقات خود که در مجله بسیار معتبر PRL به چاپ رسیده است، اطلاعات کیوبیت های کوانتومی را با شبیه سازی به گذشته بردند و اطلاعات یکی از آنها را مانند پروانهای که کشته شده باشد از بین میبرند. با کمال تعجب وقتی همه کیوبیتها به زمان حال باز میگردند عمدتا بیتغییر به نظر میرسند. گویی واقعیت خود را بهبود بخشیده است.
برای آزمایش اثر پروانه ای در سیستمهای کوانتومی، محققان از تئوری و شبیهسازیهایی با پردازندۀ کوانتومی IBM-Q استفاده کردند تا نشان دهند چگونه یک مدار میتواند با استفاده از گیتهای کوانتومی یک سیستم پیچیده را تکامل بخشد. برای تصور این آزمایش کوانتومی، فرض کنید آلیس یکی از کیوبیتهای خود را در زمان حال آماده کرده و از طریق کامپیوتر کوانتومی که به صورت معکوس آن را به گذشتههای میفرستند و باب، به عنوان عامل مخرب، کیوبیت آلیس را اندازهگیری میکند. این عمل کیوبیت را آشفته کرده و تمام همبستگیهای کوانتومی آن را با سایر جهان از بین میبرد. سپس سیستم به زمان حال منتقل میشود.
انتظار بر این است که آسیب کوچک باب به کیوبیت و تمام همبستگیهای سیستم کوانتومی در گذشته، باید به سرعت و در طی تحولی پیچیده و رو به جلو در زمان، تقویت شود. از این رو در پایان آلیس نباید قادر به بازیابی اطلاعات خود باشد. اما در این ازمایش این اتفاق روی نداده است. محققان دریافتند که بیشتر اطلاعات محلی فعلی به صورت همبستگیهای کوانتومی در گذشته ی دور پنهان بوده است که با دستکاری جزئی آسیب نمی بینند. آنها نشان دادند که اطلاعات، با وجود دخالت باب بدون آسیب زیادی به آلیس باز میگردند.
خاستگاه :
https://journals.aps.org/prl/abstract/10.1103/PhysRevLett.125.040605
⚛ @AndisheKonim
#اثر_پروانه ای را نقض میکند؟
شبیه سازی های سفر در زمان با کامپیوتر کوانتومی نشان میدهد که هیچ اثر پروانه ای وجود ندارد!
محققان در نتیجه ی تحقیقات خود که در مجله بسیار معتبر PRL به چاپ رسیده است، اطلاعات کیوبیت های کوانتومی را با شبیه سازی به گذشته بردند و اطلاعات یکی از آنها را مانند پروانهای که کشته شده باشد از بین میبرند. با کمال تعجب وقتی همه کیوبیتها به زمان حال باز میگردند عمدتا بیتغییر به نظر میرسند. گویی واقعیت خود را بهبود بخشیده است.
برای آزمایش اثر پروانه ای در سیستمهای کوانتومی، محققان از تئوری و شبیهسازیهایی با پردازندۀ کوانتومی IBM-Q استفاده کردند تا نشان دهند چگونه یک مدار میتواند با استفاده از گیتهای کوانتومی یک سیستم پیچیده را تکامل بخشد. برای تصور این آزمایش کوانتومی، فرض کنید آلیس یکی از کیوبیتهای خود را در زمان حال آماده کرده و از طریق کامپیوتر کوانتومی که به صورت معکوس آن را به گذشتههای میفرستند و باب، به عنوان عامل مخرب، کیوبیت آلیس را اندازهگیری میکند. این عمل کیوبیت را آشفته کرده و تمام همبستگیهای کوانتومی آن را با سایر جهان از بین میبرد. سپس سیستم به زمان حال منتقل میشود.
انتظار بر این است که آسیب کوچک باب به کیوبیت و تمام همبستگیهای سیستم کوانتومی در گذشته، باید به سرعت و در طی تحولی پیچیده و رو به جلو در زمان، تقویت شود. از این رو در پایان آلیس نباید قادر به بازیابی اطلاعات خود باشد. اما در این ازمایش این اتفاق روی نداده است. محققان دریافتند که بیشتر اطلاعات محلی فعلی به صورت همبستگیهای کوانتومی در گذشته ی دور پنهان بوده است که با دستکاری جزئی آسیب نمی بینند. آنها نشان دادند که اطلاعات، با وجود دخالت باب بدون آسیب زیادی به آلیس باز میگردند.
خاستگاه :
https://journals.aps.org/prl/abstract/10.1103/PhysRevLett.125.040605
⚛ @AndisheKonim
Physical Review Letters
Recovery of Damaged Information and the Out-of-Time-Ordered Correlators
The evolution with a complex Hamiltonian generally leads to information scrambling. A time-reversed dynamics unwinds this scrambling and thus leads to the original information recovery. We show that if the scrambled information is, in addition, partially…
#اثر #بالدوین یادگیری و توهم فرگشت #لامارکی
گروهی از میمونها را تصور کنید که بلد نیستند نارگیل را شکسته و از آن تغذیه کنند اما در جایی زندگی میکنند که درختان نارگیل بوفور وجود دارند و سایر منابع غذایی کمیاب شدهاند. اگر میمونی بطور تصادفی بیاموزد که با استفاده از یک سنگ لبه تیز و ضربه زدن متوالی به نارگیل میتواند آنرا بشکند، بعضی میمونهای دیگر نیز همان ترفند را میآموزند.
گروهی از میمونها را تصور کنید که بلد نیستند نارگیل را شکسته و از آن تغذیه کنند اما در جایی زندگی میکنند که درختان نارگیل بوفور وجود دارند و سایر منابع غذایی کمیاب شدهاند. اگر میمونی بطور تصادفی بیاموزد که با استفاده از یک سنگ لبه تیز و ضربه زدن متوالی به نارگیل میتواند آنرا بشکند، بعضی میمونهای دیگر نیز همان ترفند را میآموزند و در فاصله کوتاهی، محیط و نحوه زندگی میمونها تغییر میکند. هر میمونی که روش شکستن نارگیل را سریعتر بیاموزد، شانس بیشتری برای بقا و تولید مثل خواهد داشت. فرآیند یادگیری ، منجر به تغییر محیط شده است و یک فشار فرگشت ی جدید ایجاد میکند.
اگر بچه میمونی بدنیا بیاید که بطور ذاتی بهتر بلد است سنگ را دستش بگیرد، چون سیمکشی مغزش که حاصل ژنتیک اوست کمی متفاوت است، چنین بچه میمونی به انرژی و زمان کمتری برای یادگیری نیاز خواهد داشت. او بیشتر تولید مثل خواهد کرد و ژنتیک خود را به نسل بعد منتقل میکند و به مرور زمان، تعداد میمونهایی که ذاتا بلدند از سنگ استفاده کنند افزایش خواهد یافت. این پدیده را اثر بالدوین مینامند.
یک ناظر خارجی ممکن است به اشتباه بپندارد که هنر استفاده از سنگ در فرآیندی لامارکی به بچه میمون منتقل شده است. اما چنین تصوری درست نیست و هنوز مکانیسم شناخته شده و فراگیری وجود ندارد که نشان دهد چگونه ممکن است صفات اکتسابی به ژنتیک نسل بعد منتقل شود. آن مهارتهایی که والدین در طی زندگی میآموزند به ژنتیک فرزندان منتقل نمیشود، بلکه یادگیری مهارت، شرایط محیطی را عوض کرده و انتخاب طبیعی را به سمتی هدایت میکند که منجر به ظهور ژنتیک منطبق با آن مهارت میشود.
دو تئوریسین شبکه های عصبی به نام جفری هینتون و استیون نولان در سال ۱۹۸۶ برای اولین بار نشان دادند که اثر بالدوین در یک شبکه عصبی چگونه عمل میکند. آنها یک مدار عصبی ساده با بیست اتصال را شبیهسازی کردند که هر یک از اتصالات میتواند در حالت روشن و یا خاموش باشد. اگر فرض کنیم که تمام بیست اتصال باید در وضعیت مشخصی قرار بگیرند تا مدار عصبی درست عمل کند، در آن صورت احتمال اینکه در جانوری هر بیست اتصال از همان بدو تولد درست تنظیم شده باشند یک در میلیون است. اما اگر این جانور خوش شانس از طریق جنسی تولید مثل میکند، احتمال اینکه در فرزندان او نیز همان بیست اتصال در وضعیت درست تنظیم شوند زیاد نیست، چرا فرزندان او نیمی از ژنتیک خود را از والد دیگر به ارث میبرند. شبیهسازی هینتون ونولان نشان داد که چنین شبکه عصبی شانس زیادی برای فراگیر شدن ندارد.
هینتون و نولان سپس شبکه عصبی دیگری را شبیهسازی کردند. در این شبکه عصبی، فرض شد که....
خوانش بیشتر : 👉
برگرفته از کتاب ذهن ها چگونه کار می کنند
ترجمه: امیر رحمانی
انتشار: وب سایت دانش آگاهی
⚛ @AndisheKonim
گروهی از میمونها را تصور کنید که بلد نیستند نارگیل را شکسته و از آن تغذیه کنند اما در جایی زندگی میکنند که درختان نارگیل بوفور وجود دارند و سایر منابع غذایی کمیاب شدهاند. اگر میمونی بطور تصادفی بیاموزد که با استفاده از یک سنگ لبه تیز و ضربه زدن متوالی به نارگیل میتواند آنرا بشکند، بعضی میمونهای دیگر نیز همان ترفند را میآموزند.
گروهی از میمونها را تصور کنید که بلد نیستند نارگیل را شکسته و از آن تغذیه کنند اما در جایی زندگی میکنند که درختان نارگیل بوفور وجود دارند و سایر منابع غذایی کمیاب شدهاند. اگر میمونی بطور تصادفی بیاموزد که با استفاده از یک سنگ لبه تیز و ضربه زدن متوالی به نارگیل میتواند آنرا بشکند، بعضی میمونهای دیگر نیز همان ترفند را میآموزند و در فاصله کوتاهی، محیط و نحوه زندگی میمونها تغییر میکند. هر میمونی که روش شکستن نارگیل را سریعتر بیاموزد، شانس بیشتری برای بقا و تولید مثل خواهد داشت. فرآیند یادگیری ، منجر به تغییر محیط شده است و یک فشار فرگشت ی جدید ایجاد میکند.
اگر بچه میمونی بدنیا بیاید که بطور ذاتی بهتر بلد است سنگ را دستش بگیرد، چون سیمکشی مغزش که حاصل ژنتیک اوست کمی متفاوت است، چنین بچه میمونی به انرژی و زمان کمتری برای یادگیری نیاز خواهد داشت. او بیشتر تولید مثل خواهد کرد و ژنتیک خود را به نسل بعد منتقل میکند و به مرور زمان، تعداد میمونهایی که ذاتا بلدند از سنگ استفاده کنند افزایش خواهد یافت. این پدیده را اثر بالدوین مینامند.
یک ناظر خارجی ممکن است به اشتباه بپندارد که هنر استفاده از سنگ در فرآیندی لامارکی به بچه میمون منتقل شده است. اما چنین تصوری درست نیست و هنوز مکانیسم شناخته شده و فراگیری وجود ندارد که نشان دهد چگونه ممکن است صفات اکتسابی به ژنتیک نسل بعد منتقل شود. آن مهارتهایی که والدین در طی زندگی میآموزند به ژنتیک فرزندان منتقل نمیشود، بلکه یادگیری مهارت، شرایط محیطی را عوض کرده و انتخاب طبیعی را به سمتی هدایت میکند که منجر به ظهور ژنتیک منطبق با آن مهارت میشود.
دو تئوریسین شبکه های عصبی به نام جفری هینتون و استیون نولان در سال ۱۹۸۶ برای اولین بار نشان دادند که اثر بالدوین در یک شبکه عصبی چگونه عمل میکند. آنها یک مدار عصبی ساده با بیست اتصال را شبیهسازی کردند که هر یک از اتصالات میتواند در حالت روشن و یا خاموش باشد. اگر فرض کنیم که تمام بیست اتصال باید در وضعیت مشخصی قرار بگیرند تا مدار عصبی درست عمل کند، در آن صورت احتمال اینکه در جانوری هر بیست اتصال از همان بدو تولد درست تنظیم شده باشند یک در میلیون است. اما اگر این جانور خوش شانس از طریق جنسی تولید مثل میکند، احتمال اینکه در فرزندان او نیز همان بیست اتصال در وضعیت درست تنظیم شوند زیاد نیست، چرا فرزندان او نیمی از ژنتیک خود را از والد دیگر به ارث میبرند. شبیهسازی هینتون ونولان نشان داد که چنین شبکه عصبی شانس زیادی برای فراگیر شدن ندارد.
هینتون و نولان سپس شبکه عصبی دیگری را شبیهسازی کردند. در این شبکه عصبی، فرض شد که....
خوانش بیشتر : 👉
برگرفته از کتاب ذهن ها چگونه کار می کنند
ترجمه: امیر رحمانی
انتشار: وب سایت دانش آگاهی
⚛ @AndisheKonim