#امام_حسن_ع
#شهادت
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان
مادر که زمین خورد تن پاک تو لرزید تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان
از طعنه و از زخم زبانهای پیاپی هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان
شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان
گر ماه حسین بن علی بود محرم ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان
هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان
در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان
در راه حسین بن علی چار فداییت در کرببلا چار پسر بود حسن جان
«میثم» که سخن از دل سوزان تو میگفت شعرش به دل شیعه شرر بود حسن جان
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شهادت
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان
مادر که زمین خورد تن پاک تو لرزید تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان
از طعنه و از زخم زبانهای پیاپی هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان
شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان
گر ماه حسین بن علی بود محرم ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان
هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان
در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان
در راه حسین بن علی چار فداییت در کرببلا چار پسر بود حسن جان
«میثم» که سخن از دل سوزان تو میگفت شعرش به دل شیعه شرر بود حسن جان
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شهادت
#امام_حسن_ع
جنت، بهارِ پیرهنت، أیّها الکریم
از نور جامهای به تنت، أیّها الکریم
ای همدم تو زمزمههای زلال وحی
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود
پروانههای انجمنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
اما تو که غریبنواز مدینهای
هستی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو ندادهست خاتمه
بر روضههای دل شِکَنت أیها الکریم
مادر نبود تا که ببیند در آن غروب
تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم
بیرون کشید با دل غرق به خون، حسین
هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم
شد روضه خوان کشته مظلوم کربلا
تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم
آنجا ولی شراره غم پُر گُدازه بود
یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود
#یوسف_رحیمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
جنت، بهارِ پیرهنت، أیّها الکریم
از نور جامهای به تنت، أیّها الکریم
ای همدم تو زمزمههای زلال وحی
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود
پروانههای انجمنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
اما تو که غریبنواز مدینهای
هستی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو ندادهست خاتمه
بر روضههای دل شِکَنت أیها الکریم
مادر نبود تا که ببیند در آن غروب
تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم
بیرون کشید با دل غرق به خون، حسین
هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم
شد روضه خوان کشته مظلوم کربلا
تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم
آنجا ولی شراره غم پُر گُدازه بود
یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود
#یوسف_رحیمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
#شهادت
صلح وقتی به معنی صلح است، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد، پُشتگرمی به لشکری دارد
و اگر پرچم سفید نداشت، یا به یاران خود امید نداشت سر به زانوی غم اگر که گذاشت، دامن مهر مادری دارد
دامن مادری اگر که نداشت، چاره دیگری اگر که نداشت باز در اوج بی کسیهایش، سر در آغوش همسری دارد
سنگری نیست، لشگری هم نیست، چند وقتیست مادری هم نیست پشت این مرد ظاهرا خالیست؛ نه که در پشت، خنجری دارد
همه درها به روی او بسته، همه درها به روی او بسته همه درها به روی او … اما… همچنان رو به غم، دری دارد
زنی آمد میان بیت نشست، کاسه زهر را گرفت به دست به خیالش که خانه تاریخ، شیشههای مُشجّری دارد
هرچه گشتم میان باطل و حق، هیچ حرفی به غیر جنگ نبود ای لغتنامهها قبول کنید، صلح معنای دیگری دارد
#محمدحسین_ملکیان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شهادت
صلح وقتی به معنی صلح است، که پذیرنده سنگری دارد و اگر صلح را قبول نکرد، پُشتگرمی به لشکری دارد
و اگر پرچم سفید نداشت، یا به یاران خود امید نداشت سر به زانوی غم اگر که گذاشت، دامن مهر مادری دارد
دامن مادری اگر که نداشت، چاره دیگری اگر که نداشت باز در اوج بی کسیهایش، سر در آغوش همسری دارد
سنگری نیست، لشگری هم نیست، چند وقتیست مادری هم نیست پشت این مرد ظاهرا خالیست؛ نه که در پشت، خنجری دارد
همه درها به روی او بسته، همه درها به روی او بسته همه درها به روی او … اما… همچنان رو به غم، دری دارد
زنی آمد میان بیت نشست، کاسه زهر را گرفت به دست به خیالش که خانه تاریخ، شیشههای مُشجّری دارد
هرچه گشتم میان باطل و حق، هیچ حرفی به غیر جنگ نبود ای لغتنامهها قبول کنید، صلح معنای دیگری دارد
#محمدحسین_ملکیان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
#شهادت
خونی که خورده در همه عمر...
از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد
شهیدِ کوچه
مَحرمِ رازِ مادر
#حسن جان
#سيد_ميكائيل
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#شهادت
خونی که خورده در همه عمر...
از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد
شهیدِ کوچه
مَحرمِ رازِ مادر
#حسن جان
#سيد_ميكائيل
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
اى دل خون شده! ايّام عزاى حسن است كز ثرى تا به ثريّا، همه بيتُ الحزن است
پيرهن چاك زنم در غم آن گوهر پاك كز غمش چاك، مَلك را به فلك پيرهن است
قسمت آل عبا، اى فلك از گردش تو گوييا درد و غم و رنج و بلا و محن است
بشكنى گوهر دندان نبى گاه به سنگ گاه بر بازوى حيدر ز جفايت رسن است
گه بوَد خنجر خونخوار تو، بر حلق حسين گه ز تو، سوده الماس به كام حسن است
خاطرم از الم اين يك، دارُ الالمست سينهام از حَزَن آن يك، بيتُ الحزَن است
يكى از زهر جگرخايش، صد پاره جگر! يكى از خنجر خونخوارش صد چاك، تن است!
عرش، از بوىِ يكى پر بوَد از نافه چين خاك، از خونِ يكى پر ز عقيق يمن است
هر كه گويد چو (طرب) مرثيه آل عبا به يقين جنّت فردوس، مر او را وطن است
#میرزا_ابوالقاسم_محمد_نصیر_اصفهانی
#مـــــــــــــــےکده
#🍇 @Aliabotorab110
اى دل خون شده! ايّام عزاى حسن است كز ثرى تا به ثريّا، همه بيتُ الحزن است
پيرهن چاك زنم در غم آن گوهر پاك كز غمش چاك، مَلك را به فلك پيرهن است
قسمت آل عبا، اى فلك از گردش تو گوييا درد و غم و رنج و بلا و محن است
بشكنى گوهر دندان نبى گاه به سنگ گاه بر بازوى حيدر ز جفايت رسن است
گه بوَد خنجر خونخوار تو، بر حلق حسين گه ز تو، سوده الماس به كام حسن است
خاطرم از الم اين يك، دارُ الالمست سينهام از حَزَن آن يك، بيتُ الحزَن است
يكى از زهر جگرخايش، صد پاره جگر! يكى از خنجر خونخوارش صد چاك، تن است!
عرش، از بوىِ يكى پر بوَد از نافه چين خاك، از خونِ يكى پر ز عقيق يمن است
هر كه گويد چو (طرب) مرثيه آل عبا به يقين جنّت فردوس، مر او را وطن است
#میرزا_ابوالقاسم_محمد_نصیر_اصفهانی
#مـــــــــــــــےکده
#🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
السلام ای جان طه ، یا معزالمومنین
اولین دلبند زهرا ، یا معزالمومنین
ای سکوتت عین غوغا ، یا معزالمومنین
ای سپهسالار مولا ، یا معزالمومنین
اولین شاگرد و شاگرد اول حیدر حسن
شیر بی تکرار زهرا ، یک تنه لشکر حسن
کی ببیند این جهان مانند سردار جمل
سرور آزادگان در بند سردار جمل
ذکر یا زهراست بر سربند سردار جمل
وای از آن دم که شود غرّنده سردار جمل
عرصه را از خون بدخواهان لبالب می کند
روز اُمُ الناکثین ها را حسن شب می کند
پرچمش ساییده سر بر آسمان ها مجتبی
هست در فردوس آقای جوان ها مجتبی
بر غریب و آشنا داده است نان ها مجتبی
مهربانی کرده با نامهربان ها مجتبی
سید ما با جُزامی هم رفاقت می کند
چون خدایش بر همه عالم محبت می کند
مجتبایی ها به جز خوبان دوران نیستند
مجتبایی ها که از چیزی هراسان نیستند
دل پریشان های این آقا پریشان نیستند
گریه کن هایش قیامت دیده گریان نیستند
اجرتان ای سینه زن های حسن جان با حسین
میدهد محشر جواب این حسن ها را حسین
سینه ی از داغ زهرا شعله ور ، یعنی حسن
از حسین و مرتضی مظلوم تر یعنی حسن
سال ها مانوس با آه جگر یعنی حسن
بی قرار کوچه و دیوار و در یعنی حسن
ای شهید زنده ی آن کوچه ی بی مادری
در بنی الزهرا تو آقا از همه تنها تری
بشکند دست تو ای ظالم چه آوردی سرش
نوجوان ِ پیرمردی شد عصای مادرش
خواب بود ای کاش این صحنه ، نمیشد باورش
وای از سنگینی ِ دستی که رد شد از سرش
گاه گوید فاطمه ، گاهی حسن روح الامین
وای اگر پیش پسر ، مادر بیفتد بر زمین
آه آقای غریب ما چه ها آمد سرت
خون بگرید از غم مظلومی تو مادرت
کشت ما را خط به خط ِ عمر ِ گریه آورت
قتلگاهت خانه ی تو ، قاتلت شد همسرت
وای من از تو چه قدر این قوم کینه داشتند
که میان خانه ات هم راحتت نگذاشتند
ذکر زهرا یا بُنیَّ ، آسمان ها سینه زن
من به هر تشییع گریَم یاد تشییعت حسن
کاش میشد که شبانه دفن گردد این بدن
بی کفن ، خون گریه کرد از داغت ای خونین کفن
ای حسن جان بر حسینت زندگی دشوار شد
بعد تو انگار دیگر از کفن بیزار شد
#محمد_حسین_رحیمیان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
السلام ای جان طه ، یا معزالمومنین
اولین دلبند زهرا ، یا معزالمومنین
ای سکوتت عین غوغا ، یا معزالمومنین
ای سپهسالار مولا ، یا معزالمومنین
اولین شاگرد و شاگرد اول حیدر حسن
شیر بی تکرار زهرا ، یک تنه لشکر حسن
کی ببیند این جهان مانند سردار جمل
سرور آزادگان در بند سردار جمل
ذکر یا زهراست بر سربند سردار جمل
وای از آن دم که شود غرّنده سردار جمل
عرصه را از خون بدخواهان لبالب می کند
روز اُمُ الناکثین ها را حسن شب می کند
پرچمش ساییده سر بر آسمان ها مجتبی
هست در فردوس آقای جوان ها مجتبی
بر غریب و آشنا داده است نان ها مجتبی
مهربانی کرده با نامهربان ها مجتبی
سید ما با جُزامی هم رفاقت می کند
چون خدایش بر همه عالم محبت می کند
مجتبایی ها به جز خوبان دوران نیستند
مجتبایی ها که از چیزی هراسان نیستند
دل پریشان های این آقا پریشان نیستند
گریه کن هایش قیامت دیده گریان نیستند
اجرتان ای سینه زن های حسن جان با حسین
میدهد محشر جواب این حسن ها را حسین
سینه ی از داغ زهرا شعله ور ، یعنی حسن
از حسین و مرتضی مظلوم تر یعنی حسن
سال ها مانوس با آه جگر یعنی حسن
بی قرار کوچه و دیوار و در یعنی حسن
ای شهید زنده ی آن کوچه ی بی مادری
در بنی الزهرا تو آقا از همه تنها تری
بشکند دست تو ای ظالم چه آوردی سرش
نوجوان ِ پیرمردی شد عصای مادرش
خواب بود ای کاش این صحنه ، نمیشد باورش
وای از سنگینی ِ دستی که رد شد از سرش
گاه گوید فاطمه ، گاهی حسن روح الامین
وای اگر پیش پسر ، مادر بیفتد بر زمین
آه آقای غریب ما چه ها آمد سرت
خون بگرید از غم مظلومی تو مادرت
کشت ما را خط به خط ِ عمر ِ گریه آورت
قتلگاهت خانه ی تو ، قاتلت شد همسرت
وای من از تو چه قدر این قوم کینه داشتند
که میان خانه ات هم راحتت نگذاشتند
ذکر زهرا یا بُنیَّ ، آسمان ها سینه زن
من به هر تشییع گریَم یاد تشییعت حسن
کاش میشد که شبانه دفن گردد این بدن
بی کفن ، خون گریه کرد از داغت ای خونین کفن
ای حسن جان بر حسینت زندگی دشوار شد
بعد تو انگار دیگر از کفن بیزار شد
#محمد_حسین_رحیمیان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
عمريست كه هستيم مسلمان حسن جان
عمريست دخيليم به دامان حسن جان
ما ريزه خورِ سفره ى احسان حسن جان
تنها قسم مادر او جان حسن جان
-
زهراست در اين بزم پريشان حسن جان
-
نام دگر عشق فقط نام حسن بود
مستىِ دلم از مى و از جام حسن بود
در دام حسينيم...نگو دام حسن بود
خورشيد طلوعش فقط از بام حسن بود
-
والله كه عالم شده حيران حسن جان
-
صد قبله فداى خم محراب نگاهش
صد حاتم طاعى بنِشسته سر راهش
ناهيد و زُحل ريخته از زلف سياهش
فرمانده ى ما اوست و ما عضو سپاهش
-
ما را بنويسيد غلامانِ حسن جان
-
خورشيدِ تماشايى آفاق على بود
اين آينه ى جذبه ى اخلاق على بود
در جنگ جمل نيروى خلاق على بود
در كل،حسن آئينه و مصداق على بود
-
مست است دلم از دم قرآن حسن جان
-
از حا ى حسن روى لبم پر ز عسل شد
با نام حسن هر سخنم نيز غزل شد
بين من و عقل و دل آشفته جدل شد
بنده ست!چرا پس به خداوند بدل شد؟؟
-
تصويب شد!عالم همه قربان حسن جان
-
انديشه ى ما بيشتر از حد خيال است
در هر نفس ما به خدا شوق وصال است
اى آنكه ميان سر تو جنگ و جدال است
با آل سعوديم كه گويند:محال است!!
-
يك روز بسازيم شبِستان حسن جان
-
اى گل پسر حضرت زهرا!به كه رفتى؟
اى دست به دامان تو دريا،به كه رفتى؟
اى صاحب اعجاز و كرم ها!به كه رفتى؟
ذهنم شده درگير كه آقا،به كه رفتى؟
-
مستيم..بده باده و پيمانه حسن جان
-
تو امر نما،جان به فدايت كنم آقا
هر روز خدا نیز هوایت کنم آقا
من بغض كنم..گريه برايت كنم آقا
با چشم پر از اشك صدايت كنم آقا
آن وقت بگويى كه اى جانِ حسن جان...
#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
عمريست كه هستيم مسلمان حسن جان
عمريست دخيليم به دامان حسن جان
ما ريزه خورِ سفره ى احسان حسن جان
تنها قسم مادر او جان حسن جان
-
زهراست در اين بزم پريشان حسن جان
-
نام دگر عشق فقط نام حسن بود
مستىِ دلم از مى و از جام حسن بود
در دام حسينيم...نگو دام حسن بود
خورشيد طلوعش فقط از بام حسن بود
-
والله كه عالم شده حيران حسن جان
-
صد قبله فداى خم محراب نگاهش
صد حاتم طاعى بنِشسته سر راهش
ناهيد و زُحل ريخته از زلف سياهش
فرمانده ى ما اوست و ما عضو سپاهش
-
ما را بنويسيد غلامانِ حسن جان
-
خورشيدِ تماشايى آفاق على بود
اين آينه ى جذبه ى اخلاق على بود
در جنگ جمل نيروى خلاق على بود
در كل،حسن آئينه و مصداق على بود
-
مست است دلم از دم قرآن حسن جان
-
از حا ى حسن روى لبم پر ز عسل شد
با نام حسن هر سخنم نيز غزل شد
بين من و عقل و دل آشفته جدل شد
بنده ست!چرا پس به خداوند بدل شد؟؟
-
تصويب شد!عالم همه قربان حسن جان
-
انديشه ى ما بيشتر از حد خيال است
در هر نفس ما به خدا شوق وصال است
اى آنكه ميان سر تو جنگ و جدال است
با آل سعوديم كه گويند:محال است!!
-
يك روز بسازيم شبِستان حسن جان
-
اى گل پسر حضرت زهرا!به كه رفتى؟
اى دست به دامان تو دريا،به كه رفتى؟
اى صاحب اعجاز و كرم ها!به كه رفتى؟
ذهنم شده درگير كه آقا،به كه رفتى؟
-
مستيم..بده باده و پيمانه حسن جان
-
تو امر نما،جان به فدايت كنم آقا
هر روز خدا نیز هوایت کنم آقا
من بغض كنم..گريه برايت كنم آقا
با چشم پر از اشك صدايت كنم آقا
آن وقت بگويى كه اى جانِ حسن جان...
#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
همیشه میشود حاصل شب از زلف سیاه تو
برآرد سربرون خورشید از پشت نگاه تو
در اردوگاه چشمانم زده خیمه سپاه تو
اسیرم کرده ای اما چه میباشد گناه تو!
که در کفر سر زلفت ،کنون سرشار ایمانم
توآن شاهی که حاتم هم زده زانو به دربارت
زبس زیبا رخی، یوسف شده مشتاق دیدارت
شهنشاها چه کم داری، میان خیل سردارت
حسین ابن علی وقتی شده میر و علمدارت
که مثل مادرت گوید ،حسن جانم حسن جانم
به روی پرچم صلحت قیام کربلا داری
ودر" لایوم کیومک"پیام کربلا داری
که باقاسم حضوری در تمام کربلا داری
به نامش خیمه ای را در خیام کربلا داری
به لطف حضرت قاسم درِ این خیمه میمانم
به هر سورفته ای قبله به سمت تو شده مایل
تو که فرصت نمیدادی لبش را واکند سائل
فزون جمعیت میشد به هر جا میشدی داخل
که وامیکرد در کوچه مسیرت را ابوفاضل
فقط یک کوچه خلوت شدکه کرده مرثیه خوانم
یکی با مُکنت اخلاق پیغمبر، مسلمان شد
یکی با کندن در از دل خیبر، مسلمان شد
یهودی دید دست بسته ی حیدر،مسلمان شد
سر خوان حسن آمد اگر کافر ،مسلمان شد
به اقرار حسن "اَنّ کریم اله "مسلمانم
تو مخلوقی ولی خلق کرامت از ازل کردی
به مصرع مصرع چشمت ،بنا بیت الغزل کردی
علی فتاح خیبر شد، تو هم فتح جمل کردی
واین ماه ضیافت را چنان ماه عسل کردی
که بعداز فطر هم شهدش بماند زیر دندانم
جمل بر پا شد و فتنه و مردانی پِی نانش
تو بودی و جمل بود و تب اشتر پرستانش
ومردانی که میخوردند شیر جهل پستانش
جدا کردی به یک ضربه،ستون کفر دستانش
جدا کن موی سرخی را اگر مانده به دامانم
گره افتاده از زلفت میان تار اشعارم
که بی لطف نگاه تو چو خشتی زیر آوارم
دراین فکرم برای توشه ی محشر چه بردارم
شدم سرخوش،که دربین پسرهایم حسن دارم
که از نامش نمک دارم میان سفره ی نانم
شب قدراست ودر سینه دلی را پُر محن دارم
میان بوریای دل شهیدی بی کفن دارم
برای بخششم برتن حریر پنج تن دارم
ولی بیش از همه ذکر "الهی بالحسن" دارم
و" خلّصنا من النّاری "میان رحل دستانم
#مهدی_قنبری_نوشابادی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
همیشه میشود حاصل شب از زلف سیاه تو
برآرد سربرون خورشید از پشت نگاه تو
در اردوگاه چشمانم زده خیمه سپاه تو
اسیرم کرده ای اما چه میباشد گناه تو!
که در کفر سر زلفت ،کنون سرشار ایمانم
توآن شاهی که حاتم هم زده زانو به دربارت
زبس زیبا رخی، یوسف شده مشتاق دیدارت
شهنشاها چه کم داری، میان خیل سردارت
حسین ابن علی وقتی شده میر و علمدارت
که مثل مادرت گوید ،حسن جانم حسن جانم
به روی پرچم صلحت قیام کربلا داری
ودر" لایوم کیومک"پیام کربلا داری
که باقاسم حضوری در تمام کربلا داری
به نامش خیمه ای را در خیام کربلا داری
به لطف حضرت قاسم درِ این خیمه میمانم
به هر سورفته ای قبله به سمت تو شده مایل
تو که فرصت نمیدادی لبش را واکند سائل
فزون جمعیت میشد به هر جا میشدی داخل
که وامیکرد در کوچه مسیرت را ابوفاضل
فقط یک کوچه خلوت شدکه کرده مرثیه خوانم
یکی با مُکنت اخلاق پیغمبر، مسلمان شد
یکی با کندن در از دل خیبر، مسلمان شد
یهودی دید دست بسته ی حیدر،مسلمان شد
سر خوان حسن آمد اگر کافر ،مسلمان شد
به اقرار حسن "اَنّ کریم اله "مسلمانم
تو مخلوقی ولی خلق کرامت از ازل کردی
به مصرع مصرع چشمت ،بنا بیت الغزل کردی
علی فتاح خیبر شد، تو هم فتح جمل کردی
واین ماه ضیافت را چنان ماه عسل کردی
که بعداز فطر هم شهدش بماند زیر دندانم
جمل بر پا شد و فتنه و مردانی پِی نانش
تو بودی و جمل بود و تب اشتر پرستانش
ومردانی که میخوردند شیر جهل پستانش
جدا کردی به یک ضربه،ستون کفر دستانش
جدا کن موی سرخی را اگر مانده به دامانم
گره افتاده از زلفت میان تار اشعارم
که بی لطف نگاه تو چو خشتی زیر آوارم
دراین فکرم برای توشه ی محشر چه بردارم
شدم سرخوش،که دربین پسرهایم حسن دارم
که از نامش نمک دارم میان سفره ی نانم
شب قدراست ودر سینه دلی را پُر محن دارم
میان بوریای دل شهیدی بی کفن دارم
برای بخششم برتن حریر پنج تن دارم
ولی بیش از همه ذکر "الهی بالحسن" دارم
و" خلّصنا من النّاری "میان رحل دستانم
#مهدی_قنبری_نوشابادی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
اینگونه اگر مستترین مست جهانم
شور حسن ابن علی افتاده به جانم
در مأذنه میکده، افزوده خداوند
یک «اشهد اَنّ الحسن»ی هم به اذانم
#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
اینگونه اگر مستترین مست جهانم
شور حسن ابن علی افتاده به جانم
در مأذنه میکده، افزوده خداوند
یک «اشهد اَنّ الحسن»ی هم به اذانم
#قاسم_صرافان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
خانه خانه به پرس و جو هستند
در پی التفات او هستند _
_عاقلان گر شدند دیوانه
در پی کسب آبرو هستند
وقت حاجت به گریه آمده اند
وقت رفتن گشاده رو هستند
روز و شب ذکرشان حسن مدداست
تاجرانی که سودجو هستند
یا توسل نکرده اند به او
یا گداها دروغگو هستند
منکرانش حواسشان پرت است
در نمازند و بی وضو هستند
غربتش را نکرده اند قبول
بغض هایی که درگلو هستند
حسنی ها شبیه مولاشان
در جوانی سفید مو هستند
....
شعر باید به کربلا برود
جام ها تشنه ی سبو هستند
نسل او بی قرار میدان اند
در پی رخصت از عمو هستند
جمل تازه ای به پا کردند
کینه هایی که روبرو هستند
قاسم آمد، به تیغ حیران کرد
آن یلان را که جنگ جو هستند
پشت ارباب هست عبدالله
کل عالم اگر عدو هستند
#مهدی_کبیری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
خانه خانه به پرس و جو هستند
در پی التفات او هستند _
_عاقلان گر شدند دیوانه
در پی کسب آبرو هستند
وقت حاجت به گریه آمده اند
وقت رفتن گشاده رو هستند
روز و شب ذکرشان حسن مدداست
تاجرانی که سودجو هستند
یا توسل نکرده اند به او
یا گداها دروغگو هستند
منکرانش حواسشان پرت است
در نمازند و بی وضو هستند
غربتش را نکرده اند قبول
بغض هایی که درگلو هستند
حسنی ها شبیه مولاشان
در جوانی سفید مو هستند
....
شعر باید به کربلا برود
جام ها تشنه ی سبو هستند
نسل او بی قرار میدان اند
در پی رخصت از عمو هستند
جمل تازه ای به پا کردند
کینه هایی که روبرو هستند
قاسم آمد، به تیغ حیران کرد
آن یلان را که جنگ جو هستند
پشت ارباب هست عبدالله
کل عالم اگر عدو هستند
#مهدی_کبیری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
سربلندم در دو دنیا با حسین و با حسن
هک شده روی دلم: مولا حسین، آقا حسن
ذکر لبهایم دمادم: یا حسین و یا حسن
غم ندارد شیعه تا دارد حسین و تا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
گشتم اما در کرامت مثل او پیدا نشد
هیچکس جز او خریدار جذامیها نشد
صلح او کم از قیام سرخ عاشورا نشد
در محبت، در وفا، در عشق بیهمتا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
نام او همچون عسل، توصیف او بیت الغزل
مدح او اعمال افضل، حُب او خیرالعمل
مرتضی شد شیر خیبر، مجتبی شیر جمل
سفرهدارِ اصلی اشک حسینیها حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
کیست او آیینهای از هیبت شیر خدا
نه مُعز المؤمنین! بلکه مُعز الانبیا
لا فتی الا علی، لا عشق الا مجتبی
فاتح دلها حسین و شافع عقبا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
شأن و قدر و ارج و قربش در حد گفتار نیست
لطف و مهر و فضل و جودش قابل انکار نیست
پس به لطفش با کریمان کارها دشوار نیست
مردی و مردانگی را بهترین معنا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
عاقبت باغ گل زهرا بهارش شد خزان
با امام شیعه بد کردند ظلمت سیرتان
جانماز از زیر پاهایش کشیدند این و آن
مَحرمی کو تا شود غمخوار و همدم با حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
گرچه غیر از زهر بر زخم دلش مرهم نبود
آه اما مطمئناً قاتل او سَم نبود
داغ کوچه، داغ پهلو، داغ سیلی کم نبود!
ماند با یک مشت بیغیرت تک و تنها حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
ختم خواهد شد به خیر این داستان، این ماجرا
شیعه میسازد برایش مرقد و صحن و سرا
آه! سقاخانه و گلدسته و گنبد طلا
فاطمه فرمود: جانم؛ تا که گفتم: یا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
سربلندم در دو دنیا با حسین و با حسن
هک شده روی دلم: مولا حسین، آقا حسن
ذکر لبهایم دمادم: یا حسین و یا حسن
غم ندارد شیعه تا دارد حسین و تا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
گشتم اما در کرامت مثل او پیدا نشد
هیچکس جز او خریدار جذامیها نشد
صلح او کم از قیام سرخ عاشورا نشد
در محبت، در وفا، در عشق بیهمتا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
نام او همچون عسل، توصیف او بیت الغزل
مدح او اعمال افضل، حُب او خیرالعمل
مرتضی شد شیر خیبر، مجتبی شیر جمل
سفرهدارِ اصلی اشک حسینیها حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
کیست او آیینهای از هیبت شیر خدا
نه مُعز المؤمنین! بلکه مُعز الانبیا
لا فتی الا علی، لا عشق الا مجتبی
فاتح دلها حسین و شافع عقبا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
شأن و قدر و ارج و قربش در حد گفتار نیست
لطف و مهر و فضل و جودش قابل انکار نیست
پس به لطفش با کریمان کارها دشوار نیست
مردی و مردانگی را بهترین معنا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
عاقبت باغ گل زهرا بهارش شد خزان
با امام شیعه بد کردند ظلمت سیرتان
جانماز از زیر پاهایش کشیدند این و آن
مَحرمی کو تا شود غمخوار و همدم با حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
گرچه غیر از زهر بر زخم دلش مرهم نبود
آه اما مطمئناً قاتل او سَم نبود
داغ کوچه، داغ پهلو، داغ سیلی کم نبود!
ماند با یک مشت بیغیرت تک و تنها حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
ختم خواهد شد به خیر این داستان، این ماجرا
شیعه میسازد برایش مرقد و صحن و سرا
آه! سقاخانه و گلدسته و گنبد طلا
فاطمه فرمود: جانم؛ تا که گفتم: یا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
غم می خورد با یاد داغ مادر و کوچه
یا اینکه با تکرار نام حیدر و کوچه
قطعا حسن را می کُشد آن خاطرات تلخ
از سیلی و از مادر بی یاور و کوچه
غم روی غم، غم روی غم ،غم روی غم یعنی
تابوت و تیر و آتش و میخ در و کوچه
فرزند زهرا باشی اصلا سرنوشت این است
درد دل و خون جگر، درد سر و کوچه
سبط النبی در شهر پیغمبر غریب است آه
در خانه و در شهر و بین لشکر و کوچه
خیلی جگر سوز است حرف پیکر بی سر
یا حرف سرهای بدون پیکر و کوچه
با این تصور زهر بر جانش اثر می کرد
دروازه و بازار شام و خواهر و کوچه
#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
غم می خورد با یاد داغ مادر و کوچه
یا اینکه با تکرار نام حیدر و کوچه
قطعا حسن را می کُشد آن خاطرات تلخ
از سیلی و از مادر بی یاور و کوچه
غم روی غم، غم روی غم ،غم روی غم یعنی
تابوت و تیر و آتش و میخ در و کوچه
فرزند زهرا باشی اصلا سرنوشت این است
درد دل و خون جگر، درد سر و کوچه
سبط النبی در شهر پیغمبر غریب است آه
در خانه و در شهر و بین لشکر و کوچه
خیلی جگر سوز است حرف پیکر بی سر
یا حرف سرهای بدون پیکر و کوچه
با این تصور زهر بر جانش اثر می کرد
دروازه و بازار شام و خواهر و کوچه
#عباس_گودرزی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
نشستم گوشه ای از سفره ی همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابر ها تعارف می کنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت هایت
حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت
دهان وا می کند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت
تو دینِ تازه ای آورده ای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی می شود آزاد در دینت
معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت
برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون
که می چینند مضمون آسمان ها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی گشتند
فراخوانده خدا جبراییل هایش را به تمکینت
بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تورا پایین کشیدند از سر منبر که می گفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمی آورد پایینت
درون خانه هم محرم نمی بینی تحمل کن
که می خواهند، ای تنها ترین تنها تر از اینت
تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت
چه می شد مثل مادر نیمه ی شب بود تدفینت
صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت
کدامین دست، دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفره ی همواره رنگینت
#سیدحمیدرضا_برقعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
نشستم گوشه ای از سفره ی همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابر ها تعارف می کنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت هایت
حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت
دهان وا می کند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت
تو دینِ تازه ای آورده ای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی می شود آزاد در دینت
معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت
برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون
که می چینند مضمون آسمان ها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی گشتند
فراخوانده خدا جبراییل هایش را به تمکینت
بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تورا پایین کشیدند از سر منبر که می گفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمی آورد پایینت
درون خانه هم محرم نمی بینی تحمل کن
که می خواهند، ای تنها ترین تنها تر از اینت
تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت
چه می شد مثل مادر نیمه ی شب بود تدفینت
صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت
کدامین دست، دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفره ی همواره رنگینت
#سیدحمیدرضا_برقعی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
می شود نام تو را عشق به نامم آقا؟
کوچکم، خاک قدمهات، غلامم آقا
تلخ و شیرین، شب و روز و بد و خوب
با تو ایام تمام است به کامم آقا
حسن آباد دلم سبز تر از هر جایی ست
بی تو فردوس برین باد، حرامم آقا
تو بخواهی به خدا می رسم ای حجت راه
تو نباشی منِ بیچاره تمامم آقا
قطره ی اشک پس از عرض سلامم یعنی
داده ای پاسخ گرمی به سلامم آقا
"من حسینی شده ی دست امام حسنم"
خاک بوسی شما داده مقامم آقا
یک جهان خواهشم و ریخته ای چون باران
هر چه را خواسته بودم تو به جامم آقا
چه شود ذکر حسن جان بشود در دم مرگ
آخرین جمله من، حُسن ختامم آقا
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
می شود نام تو را عشق به نامم آقا؟
کوچکم، خاک قدمهات، غلامم آقا
تلخ و شیرین، شب و روز و بد و خوب
با تو ایام تمام است به کامم آقا
حسن آباد دلم سبز تر از هر جایی ست
بی تو فردوس برین باد، حرامم آقا
تو بخواهی به خدا می رسم ای حجت راه
تو نباشی منِ بیچاره تمامم آقا
قطره ی اشک پس از عرض سلامم یعنی
داده ای پاسخ گرمی به سلامم آقا
"من حسینی شده ی دست امام حسنم"
خاک بوسی شما داده مقامم آقا
یک جهان خواهشم و ریخته ای چون باران
هر چه را خواسته بودم تو به جامم آقا
چه شود ذکر حسن جان بشود در دم مرگ
آخرین جمله من، حُسن ختامم آقا
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
الا مسافرِ تبعیدی دیارِ خودت
تویی غریبترین مردِ روزگارِ خودت
میانِ جمعِ گدایانِ خویش، تنهایی
نشستهای سرِ خوانِ خودت کنارِ خودت
کسی به یاری تنهاییات نمیآید
در انتظار که هستی، در انتظارِ خودت؟!
دلاورِ جمل اکنون به جنگِ فتنه برو
به تیغِ صبر نظر کن، به ذوالفقارِ خودت
شکستْ چهرهی آیینه از شکستگیات
گریستی به تماشای انکسارِ خودت
برای خود کمی از روضههای کوچه بخوان
تو راز گریهی خویشی، تو رازدارِ خودت
پس از زیارتِ پنهانِ تربتِ مادر
به خاکِ کوچه نشستی سرِ مزارِ خودت
تو و برادرت آیینههای داغِ هَماید
تو روضهخوانِ حسینی در احتضارِ خودت
فَیا سُیوفُ خُذینیست زهر خوردن تو
رسیدهای به شهادت به اختیارِ خودت
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
الا مسافرِ تبعیدی دیارِ خودت
تویی غریبترین مردِ روزگارِ خودت
میانِ جمعِ گدایانِ خویش، تنهایی
نشستهای سرِ خوانِ خودت کنارِ خودت
کسی به یاری تنهاییات نمیآید
در انتظار که هستی، در انتظارِ خودت؟!
دلاورِ جمل اکنون به جنگِ فتنه برو
به تیغِ صبر نظر کن، به ذوالفقارِ خودت
شکستْ چهرهی آیینه از شکستگیات
گریستی به تماشای انکسارِ خودت
برای خود کمی از روضههای کوچه بخوان
تو راز گریهی خویشی، تو رازدارِ خودت
پس از زیارتِ پنهانِ تربتِ مادر
به خاکِ کوچه نشستی سرِ مزارِ خودت
تو و برادرت آیینههای داغِ هَماید
تو روضهخوانِ حسینی در احتضارِ خودت
فَیا سُیوفُ خُذینیست زهر خوردن تو
رسیدهای به شهادت به اختیارِ خودت
#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
کیست آقام ، شاه ذوالمنن است
به همه گفته ام که عشق من است
بنویسید روی بابِ نجف
کنیهٔ مرتضی ابوالحسن است
او فقط صاحب کرمخانه است
سفره دارِ تمام پنج تن است
ناقهٔ ام فتنه را پی کرد
پسرِ کعبه زاده ، بت شکن است
خطبه می خواند عین ِ پیغمبر
از همان کودکی چه خوش سخن است
با وجودیکه بی حرم شده است
صاحبِ این همه گدا حسن است
مظهر ِ اسم ِ یا کریم ِ خداست
او بزرگِ همه بنی الزهراست
جلوات خدا نماست حسن
اولین شبهِ مصطفاست حسن
شیر خورده ز سینهٔ زهرا
مَحرَمِ عصمتِ خداست حسن
پسرِ ارشدِ امیرِ نجف
شاهِ ما بعدِ مرتضاست حسن
همه حاجت روا روید امشب
دست هایش گره گشاست حسن
در دو دنیا نگاهِ قاسمِ او
چاره سازِ امورِ ماست حسن
ظاهراً در مدینه بی حرم است
مالکِ کُلِّ کربلاست حسن
بی جهت نیست پرچمش بالاست
حسنی کیست ؟! سیدالشهداست
حلم دارد به وسعت عالم
در کرم دست بوسِ او حاتم
گیسوانِ سپید ِ او دارد
خاطراتی ز روزهای غم
ای بمیرم چه زود پیر شده
روزگارش گذشته با ماتم
قاتلش گشته کوچه ای باریک
کوچه ای تنگ و پُر ز پیچ و خم
دست در دست مادرش می رفت
آمد از روبرو یکی کم کم
جلو آمد دو سه قدم نامرد
مادرش رفت عقب یکی دو قدم
مانده ام من چه نسبتی دارد
رویِ حوریه....سیلی ِ محکم
صورتی که تمام عصمت بود
غرقِ خون شد به دست نامَحرم
یک طرف دست و یک طرف دیوار
چهره از آن به بعد شد درهم
تا قیامت برای ما بد شد
پا به چادرگذاشت و رد شد
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
کیست آقام ، شاه ذوالمنن است
به همه گفته ام که عشق من است
بنویسید روی بابِ نجف
کنیهٔ مرتضی ابوالحسن است
او فقط صاحب کرمخانه است
سفره دارِ تمام پنج تن است
ناقهٔ ام فتنه را پی کرد
پسرِ کعبه زاده ، بت شکن است
خطبه می خواند عین ِ پیغمبر
از همان کودکی چه خوش سخن است
با وجودیکه بی حرم شده است
صاحبِ این همه گدا حسن است
مظهر ِ اسم ِ یا کریم ِ خداست
او بزرگِ همه بنی الزهراست
جلوات خدا نماست حسن
اولین شبهِ مصطفاست حسن
شیر خورده ز سینهٔ زهرا
مَحرَمِ عصمتِ خداست حسن
پسرِ ارشدِ امیرِ نجف
شاهِ ما بعدِ مرتضاست حسن
همه حاجت روا روید امشب
دست هایش گره گشاست حسن
در دو دنیا نگاهِ قاسمِ او
چاره سازِ امورِ ماست حسن
ظاهراً در مدینه بی حرم است
مالکِ کُلِّ کربلاست حسن
بی جهت نیست پرچمش بالاست
حسنی کیست ؟! سیدالشهداست
حلم دارد به وسعت عالم
در کرم دست بوسِ او حاتم
گیسوانِ سپید ِ او دارد
خاطراتی ز روزهای غم
ای بمیرم چه زود پیر شده
روزگارش گذشته با ماتم
قاتلش گشته کوچه ای باریک
کوچه ای تنگ و پُر ز پیچ و خم
دست در دست مادرش می رفت
آمد از روبرو یکی کم کم
جلو آمد دو سه قدم نامرد
مادرش رفت عقب یکی دو قدم
مانده ام من چه نسبتی دارد
رویِ حوریه....سیلی ِ محکم
صورتی که تمام عصمت بود
غرقِ خون شد به دست نامَحرم
یک طرف دست و یک طرف دیوار
چهره از آن به بعد شد درهم
تا قیامت برای ما بد شد
پا به چادرگذاشت و رد شد
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
ای سفره دارِ شهر کرم دارها حسن
هستند خادم تو حرم دارها حسن
تودر جمل امیر علمدارها حسن
غم می بری ز صورت ِ غمدارها حسن
در آسمان چشم سیاهت هوایی ام
شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام
از راه دور دست تمنا گرفته ایم
عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم
دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم
هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم
بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند
فرزندها ز مادرشان ارث می برند
چشمان ما به سوی درِ بسته ی بقیع
بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع
سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع
گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع
ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم
با گریه شبنمی سرِ این قبر می زدیم
قربان آن جگر که چهل سال پاره بود
زخمی از آن شکستگی گوشواره بود
در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود
با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود
چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش
بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش
آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها
بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها
مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها
یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها
دیدی ز مالیات مغیره معاف شد
این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد
لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده
زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده
صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده
صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده
آری چکیده ی علی و مصطفی توئی
بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی
با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم
زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم
تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم
خانه دوباره در نظرت ریخته به هم
بیرون بریز خون جگر های خود حسن
کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن
خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی
از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی
از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی
از لشگری بدون حیا حرف میزنی
گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند
شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند
دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد
ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد
آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد
با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد
خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست
آهسته جان بده که ابالفضل زنده است
در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند
با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند
پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند
زنها و دختران همه آواره میکنند
زینب پس از حسین گرفتار میشود
آواره بین کوچه و بازار میشود
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ای سفره دارِ شهر کرم دارها حسن
هستند خادم تو حرم دارها حسن
تودر جمل امیر علمدارها حسن
غم می بری ز صورت ِ غمدارها حسن
در آسمان چشم سیاهت هوایی ام
شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام
از راه دور دست تمنا گرفته ایم
عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم
دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم
هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم
بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند
فرزندها ز مادرشان ارث می برند
چشمان ما به سوی درِ بسته ی بقیع
بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع
سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع
گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع
ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم
با گریه شبنمی سرِ این قبر می زدیم
قربان آن جگر که چهل سال پاره بود
زخمی از آن شکستگی گوشواره بود
در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود
با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود
چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش
بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش
آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها
بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها
مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها
یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها
دیدی ز مالیات مغیره معاف شد
این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد
لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده
زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده
صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده
صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده
آری چکیده ی علی و مصطفی توئی
بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی
با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم
زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم
تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم
خانه دوباره در نظرت ریخته به هم
بیرون بریز خون جگر های خود حسن
کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن
خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی
از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی
از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی
از لشگری بدون حیا حرف میزنی
گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند
شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند
دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد
ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد
آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد
با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد
خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست
آهسته جان بده که ابالفضل زنده است
در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند
با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند
پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند
زنها و دختران همه آواره میکنند
زینب پس از حسین گرفتار میشود
آواره بین کوچه و بازار میشود
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
در صلحشان ناجوانمرد، در سوگتان کوچک و پست
که همچنان روبهروتان، دیوار حاشا بلند است!
#ملیحه_آخوندی
🍃
در صلحشان ناجوانمرد، در سوگتان کوچک و پست
که همچنان روبهروتان، دیوار حاشا بلند است!
#ملیحه_آخوندی
🍃
#امام_حسن_ع
کریم است و کَرم دارد حسن جان
مقامی محترم دارد حسن جان
اگر سنگ مزارش در بقیع است
به قلب ما حرم دارد حسن جان
من از شرح جمل فهمیدم این را:
که دنیایی جَنَم دارد حسن جان
به وقت معرکه دشمن فراریست
چو شمشیر دو دَم دارد حسن جان
به جز آنکه بُود فخرِ عرب ها
چه قُربی در عَجم دارد حسن جان
منادی روز حشر اینگونه گوید:
شفیعِ هرکه غم دارد حسن جان
رسد روزی ببیند هر گدایی
که ایوان و عَلَم دارد حسن جان
بُوَد حاتم گدای خانه ی او
هزار از ای ن قلم دارد حسن جان
نباشد در خورش این شعر ناقص
که صدها محتشم دارد حسن جان
#مرتضی_عابدینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
کریم است و کَرم دارد حسن جان
مقامی محترم دارد حسن جان
اگر سنگ مزارش در بقیع است
به قلب ما حرم دارد حسن جان
من از شرح جمل فهمیدم این را:
که دنیایی جَنَم دارد حسن جان
به وقت معرکه دشمن فراریست
چو شمشیر دو دَم دارد حسن جان
به جز آنکه بُود فخرِ عرب ها
چه قُربی در عَجم دارد حسن جان
منادی روز حشر اینگونه گوید:
شفیعِ هرکه غم دارد حسن جان
رسد روزی ببیند هر گدایی
که ایوان و عَلَم دارد حسن جان
بُوَد حاتم گدای خانه ی او
هزار از ای ن قلم دارد حسن جان
نباشد در خورش این شعر ناقص
که صدها محتشم دارد حسن جان
#مرتضی_عابدینی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسن_ع
داریم در دل نام زیبای حسن را
آیینهگردانیم غمهای حسن را
هر کار کردیم این دوماه از نوکریها
حالا فقط کم دارد امضای حسن را
#اسماعیلعلیخانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
داریم در دل نام زیبای حسن را
آیینهگردانیم غمهای حسن را
هر کار کردیم این دوماه از نوکریها
حالا فقط کم دارد امضای حسن را
#اسماعیلعلیخانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110