#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
زینب رسید کشته بی سر قیام کن
باز از رگ بریده به خواهر سلام کن
یک اربعین که حرمت من را نداشتند
تو لااقل به پیری من احترام کن
آغوش توقرار دلم بودازآن نخست
دستی برآرو صبر مرا مستدام کن
《من خون گرم خویش حلال تو کرده ام
خواهی به شیشه افکن و خواهی به جام کن》
نیمی زجان گرفته ای از من در آن غروب
برخیز و کار نیمه خود را تمام کن
جان داده ام ولی نخ معجر نداده ام
برخیز و یک نظر به رخ نیل فام کن
سایه ندیده سایه او را بلند شو
خورشید را برای ربابت حرام کن
از حرمله نمی گذرم که به خنده گفت
هان ای رباب بر سر طفلت سلام کن
مرهم شدم برای همه مانده ام خودم
برخیز و زخمهای مرا التیام کن
هر گز نشد به اشک تو راضی شوم ولی
اینبار گریه بر من و بازار شام کن
#موسی_علیمرادی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
زینب رسید کشته بی سر قیام کن
باز از رگ بریده به خواهر سلام کن
یک اربعین که حرمت من را نداشتند
تو لااقل به پیری من احترام کن
آغوش توقرار دلم بودازآن نخست
دستی برآرو صبر مرا مستدام کن
《من خون گرم خویش حلال تو کرده ام
خواهی به شیشه افکن و خواهی به جام کن》
نیمی زجان گرفته ای از من در آن غروب
برخیز و کار نیمه خود را تمام کن
جان داده ام ولی نخ معجر نداده ام
برخیز و یک نظر به رخ نیل فام کن
سایه ندیده سایه او را بلند شو
خورشید را برای ربابت حرام کن
از حرمله نمی گذرم که به خنده گفت
هان ای رباب بر سر طفلت سلام کن
مرهم شدم برای همه مانده ام خودم
برخیز و زخمهای مرا التیام کن
هر گز نشد به اشک تو راضی شوم ولی
اینبار گریه بر من و بازار شام کن
#موسی_علیمرادی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
ساقیا برخیز مستان آمدند
جمله پیمانه به دستان آمدند
مقصد و مقصودشان از می تویی
مرهم سیلی و کعب نی تویی
از میان سنگها و خارها
جانب میخانه آن هشیارها
در هوای باده و جام آمدند
تشنه با اندوه ایام آمدند
تشنگان با صد هزاران آرزو
با مزار باده نوشان روبرو
هر یکی در گوشه ای با دلبری
زین سفر میگفت شرح دیگری
دخت حیدر گفت با دلدار خویش
از غم و درد دل خونبار خویش
دست بسته رفته ام باز آمدم
بزم مِی رفتم سرافراز آمدم
یک بیابان رنج و ماتم داشتم
زان همه یکشب سرت کم داشتم
شاهد بزم می و آواز من
غرق درد و اشک و سوز و ساز من
سرفرازم ای عزیز مادرم
دست نامردان ندادم معجرم
گر چه رفتم دست بسته سوی شام
روز شامی را نمودم همچو شام
آب گشتم لیک آب آورده ام
ای گل عطشان گلاب آورده ام
خاطرت آسوده از معجر مپرس
شرمگینت هستم از دختر مپرس
در حمایت از تبار فاطمه
دخترت شد جان نثار فاطمه
گر چه آوایی به جز بابا نداشت
خواهرت او را خرابه جا گذاشت
قد کمان و خسته و جان بر لبم
دیده وا کن ای برادر زینبم
دیده واکن گرد غربت را ببین
قامتِ خم اشک حسرت را ببین
ای هلال ابروی زینب کن نظر
چون هلالم کرده ای ای همسفر
ناتوان بر خاک تو افتاده ام
دل که بردی جان بِبَر آماده ام
در کنارت اشک ریزم یا حسین
کن دعا از جا نخیزم یا حسین
#داریوش_جعفری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
ساقیا برخیز مستان آمدند
جمله پیمانه به دستان آمدند
مقصد و مقصودشان از می تویی
مرهم سیلی و کعب نی تویی
از میان سنگها و خارها
جانب میخانه آن هشیارها
در هوای باده و جام آمدند
تشنه با اندوه ایام آمدند
تشنگان با صد هزاران آرزو
با مزار باده نوشان روبرو
هر یکی در گوشه ای با دلبری
زین سفر میگفت شرح دیگری
دخت حیدر گفت با دلدار خویش
از غم و درد دل خونبار خویش
دست بسته رفته ام باز آمدم
بزم مِی رفتم سرافراز آمدم
یک بیابان رنج و ماتم داشتم
زان همه یکشب سرت کم داشتم
شاهد بزم می و آواز من
غرق درد و اشک و سوز و ساز من
سرفرازم ای عزیز مادرم
دست نامردان ندادم معجرم
گر چه رفتم دست بسته سوی شام
روز شامی را نمودم همچو شام
آب گشتم لیک آب آورده ام
ای گل عطشان گلاب آورده ام
خاطرت آسوده از معجر مپرس
شرمگینت هستم از دختر مپرس
در حمایت از تبار فاطمه
دخترت شد جان نثار فاطمه
گر چه آوایی به جز بابا نداشت
خواهرت او را خرابه جا گذاشت
قد کمان و خسته و جان بر لبم
دیده وا کن ای برادر زینبم
دیده واکن گرد غربت را ببین
قامتِ خم اشک حسرت را ببین
ای هلال ابروی زینب کن نظر
چون هلالم کرده ای ای همسفر
ناتوان بر خاک تو افتاده ام
دل که بردی جان بِبَر آماده ام
در کنارت اشک ریزم یا حسین
کن دعا از جا نخیزم یا حسین
#داریوش_جعفری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
انگشترت از قوم اعدا پس گرفتم
با خون دل عمامه ات را پس گرفتم
هر چیز را بردند آوردم ، ولیکن
پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم
#داریوش_جعفری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
انگشترت از قوم اعدا پس گرفتم
با خون دل عمامه ات را پس گرفتم
هر چیز را بردند آوردم ، ولیکن
پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم
#داریوش_جعفری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
خسته می آید و اندوه مکرر در او
ز پسِ واقعه جاری شده محشر در او
باده می سازد از خُمِّ عطش مالامال
شرح عرفانی هفتاد و دو ساغر در او
کیست این زن که سراپای وجودش زهراست
راز سربسته و پنهانی مادر در او
خسته می آید و در شرح نگاهش خواندم
سوره ی واقعه را اول و آخر در او
کربلا محو تماشای دو اسماعیلش
زنده شد شور نیستانی هاجر در او
انقلابی ست در این آمدنش می دانی
شور هیجایی عباس دلاور در او
کاروان آمده از راه و زنی پیدا شد
که هنوزم اثر نیزه و خنجر در او
شرحه شرحه دل و داغ از نفسش می ریزد
خیمه خیمه عطش اصغر و اکبر در او
متصوّر شود از طرز نگاهش یارب
همه ی قارعه و زلزله یکسر در او
خطبه می خواند در خویش چنان در کوفه
خطبه می خواند انگار که حیدر در او
خسته می آید و دنباله ی فریاد علی ست
خسته می آید و هنگامه ی خیبر در او
بگذارید نفس تازه کند این خواهر
خسته می آید از این قافله غمگین خواهر
این حسین کیست که عالم شده عالمگیرش
هل اتی شمّه ای از شرح وی و تفسیرش
آیه در آیه خداوند مصوّر در او
چهره در چهره مکرّر شده خواهر در او
(به علمداری و سقّایی خود می نازد)
قد برافراشته آن روز برادر در او
سیزده نور کَمِشکوهِِ فیها مِصباح
جمله در کرب و بلا گشت منوّر در او
چارده قرن زمین گرمِ تکاپو مانده ست
همه ی ارض و سما نیز شناور در او
این حسین کیست که ذرّات جهان محتشمش
قلم و لوح و بیان گریه کنان محتشمش
شرح این قصه دراز است به خون باید گفت
شرح این قصه ندانیم که چون باید گفت
#علی_کفشگر
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
خسته می آید و اندوه مکرر در او
ز پسِ واقعه جاری شده محشر در او
باده می سازد از خُمِّ عطش مالامال
شرح عرفانی هفتاد و دو ساغر در او
کیست این زن که سراپای وجودش زهراست
راز سربسته و پنهانی مادر در او
خسته می آید و در شرح نگاهش خواندم
سوره ی واقعه را اول و آخر در او
کربلا محو تماشای دو اسماعیلش
زنده شد شور نیستانی هاجر در او
انقلابی ست در این آمدنش می دانی
شور هیجایی عباس دلاور در او
کاروان آمده از راه و زنی پیدا شد
که هنوزم اثر نیزه و خنجر در او
شرحه شرحه دل و داغ از نفسش می ریزد
خیمه خیمه عطش اصغر و اکبر در او
متصوّر شود از طرز نگاهش یارب
همه ی قارعه و زلزله یکسر در او
خطبه می خواند در خویش چنان در کوفه
خطبه می خواند انگار که حیدر در او
خسته می آید و دنباله ی فریاد علی ست
خسته می آید و هنگامه ی خیبر در او
بگذارید نفس تازه کند این خواهر
خسته می آید از این قافله غمگین خواهر
این حسین کیست که عالم شده عالمگیرش
هل اتی شمّه ای از شرح وی و تفسیرش
آیه در آیه خداوند مصوّر در او
چهره در چهره مکرّر شده خواهر در او
(به علمداری و سقّایی خود می نازد)
قد برافراشته آن روز برادر در او
سیزده نور کَمِشکوهِِ فیها مِصباح
جمله در کرب و بلا گشت منوّر در او
چارده قرن زمین گرمِ تکاپو مانده ست
همه ی ارض و سما نیز شناور در او
این حسین کیست که ذرّات جهان محتشمش
قلم و لوح و بیان گریه کنان محتشمش
شرح این قصه دراز است به خون باید گفت
شرح این قصه ندانیم که چون باید گفت
#علی_کفشگر
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
ای همه حُرمتِ زینب، حسین
صاحب آن شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین
سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام
کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده
باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم
مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها
سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد
فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست
چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط
ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام
نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو
تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی
بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند
راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو
لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند
کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور
بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین
زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت
شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد
کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است
ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
ای همه حُرمتِ زینب، حسین
صاحب آن شوکت زینب، حسین
خُردشده هیبتِ زینب، حسین
سرخ شده صورتِ زینب، حسین
سوخته و عاشقِ سرگشته ام
باز به گودالِ تو برگشته ام
کرببلایی! خبرت آمده
پیکرِ صدچاک! سرت آمده
قافلهء مختصرت آمده
خواهر بی بال و پرت آمده
باز، کنار شهدا آمدم
از سفرِ شام بلا آمدم
مُردم و زنده شده ام بارها
رفته رقیه وسط خارها
رد شدم از کوچه و بازارها
سنگ به من خورده ز دیوارها
سنگ، به سوی سر تو پرت شد
نان، طرف دختر تو پرت شد
فکر کن آیینهء تو کم شکست
ظهر، نمازم ز همین غم شکست
من که شکستم همه عالم شکست
حُرمت نامحرم و محرم شکست
چشم ترم بود به زهرا فقط
حرمله هُل داد مرا آن وسط
ناله کنم، شکوه کنم از کدام؟
محمل بی پرده... نگاه عوام...
رد شده این خواهرِبی احترام...
از گذر برده فروشانِ شام
نیزه عباس که می زد جلو
می شدم از هرطرف ِنیزه هُو
تشنهء من، چشمهء آبی شدی
باعث چه خیر و ثوابی شدی
آینهء دقِّ ربابی شدی
قاری قرآن! چه شرابی شدی
بر سر پیمان تو دردانه ماند
دختر تو گوشهء ویرانه ماند
راستی از نالهء مادر بگو
از جگر پاره و پرپر بگو
از بدنی که شده معبر بگو
پاشو و از پیکرِ بی سر بگو
لحظهء آخر همه بد می زدند
روی لب تشنه لگد می زدند
کاش نمی بُرد سرت را به زور
خولی ملعون وسط آن تنور
کاش نمی دیدم از آن راه دور
که شده ای راه عبور و مرور
بست سرت را چقدر بد به زین
رفت به سرعت، بخوری بر زمین
زندگی ام بعد غمت، گشته سخت
وای از آن بد دهنِ تیره بخت
آه سرِ بسته شده بر درخت!
پیش تو لم داد سنان روی تخت
شکلِ تو صد مرتبه تغییر کرد
بار غم تو همه را پیر کرد
کار من سوخته حیرانی است
مانده ام آخر چه مسلمانی است
این همه بوسه که به پیشانی است
کار همان راهب نصرانی است
ما همه دیدیم مصیبت، حسین!
ما همه مُردیم ز غربت، حسین!
#رضا_دین_پرور
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
نشد پیاده بیاییم و بی قرار تو باشیم
نشد که این شب جمعه حرم کنار تو باشیم
نشد که دل بزداییم از تعلق دنیا
نشد که در سفر اربعین دچار تو باشیم
نشد پیاده بیاییم و از رقیه بخوانیم
به پای آبله هم درد یادگار تو باشیم
شبیه رود بیایم سوی پهنه ی دریا
یکی ز خیل محبین بیشمار تو باشیم
عمود تا به عمود از غم تو روضه بخوانیم
تمام راه عزادار و اشکبار تو باشیم
نشد که روضه بگیریم کنج صحن ابالفضل
نشد که پیش علمدار داغدار تو باشیم
قبول ،اینکه دل ما نبود لایقت اما
قبول کن که در این شهر سوگوار تو باشیم
#حسن_شیرزاد
#شب_زیارتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
نشد پیاده بیاییم و بی قرار تو باشیم
نشد که این شب جمعه حرم کنار تو باشیم
نشد که دل بزداییم از تعلق دنیا
نشد که در سفر اربعین دچار تو باشیم
نشد پیاده بیاییم و از رقیه بخوانیم
به پای آبله هم درد یادگار تو باشیم
شبیه رود بیایم سوی پهنه ی دریا
یکی ز خیل محبین بیشمار تو باشیم
عمود تا به عمود از غم تو روضه بخوانیم
تمام راه عزادار و اشکبار تو باشیم
نشد که روضه بگیریم کنج صحن ابالفضل
نشد که پیش علمدار داغدار تو باشیم
قبول ،اینکه دل ما نبود لایقت اما
قبول کن که در این شهر سوگوار تو باشیم
#حسن_شیرزاد
#شب_زیارتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
صبح روز اربعین تا چشم بگشاید سحر
عالم از غم ناله ی عشاق میگردد خبر
این همه زائر رسیده اربعین اما حسین
چشم بر راه است تا زینب بیاید از سفر
چرخ گردون اشک میریزد که دارد می رسد
کاروانی از ستاره، دیدن شمس و قمر
این صدای شیون زهراست در پیش پسر
یا صدای ناله ی ایتام در پیش پدر
آه از دیدار زینب با حسین سر جدا
آه از شرح گزارش دادن آن خون جگر
زینب از غم ها چه گوید با حسین تشنه کام؟
روی نیلی، قد خم، جانْ پر شراره، دیده تر
ای برادر! بعد تو دنیا به کامم زهر شد
بعد تو شد اهل بیت آل احمد در به در
از کجای این سفر گویم؟ نگویم بهتر است
آن قدر گویم که ای افتاده در خون غوطه ور!
در خرابه دختری دق کرد از بس گریه کرد
با سرت همراه شد آن دختر شوریده سر
یک سه ساله قدر یک پنجاه ساله داغ دید
بوسه زد بر جای زخم خیزران و شد شهید
#سید_روح_الله_مؤید
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
صبح روز اربعین تا چشم بگشاید سحر
عالم از غم ناله ی عشاق میگردد خبر
این همه زائر رسیده اربعین اما حسین
چشم بر راه است تا زینب بیاید از سفر
چرخ گردون اشک میریزد که دارد می رسد
کاروانی از ستاره، دیدن شمس و قمر
این صدای شیون زهراست در پیش پسر
یا صدای ناله ی ایتام در پیش پدر
آه از دیدار زینب با حسین سر جدا
آه از شرح گزارش دادن آن خون جگر
زینب از غم ها چه گوید با حسین تشنه کام؟
روی نیلی، قد خم، جانْ پر شراره، دیده تر
ای برادر! بعد تو دنیا به کامم زهر شد
بعد تو شد اهل بیت آل احمد در به در
از کجای این سفر گویم؟ نگویم بهتر است
آن قدر گویم که ای افتاده در خون غوطه ور!
در خرابه دختری دق کرد از بس گریه کرد
با سرت همراه شد آن دختر شوریده سر
یک سه ساله قدر یک پنجاه ساله داغ دید
بوسه زد بر جای زخم خیزران و شد شهید
#سید_روح_الله_مؤید
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
بدون چون و بدون چرا... نمیماندند
شبيه رود، شبيه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم به هوش میآيد
پس از شنيدن چاووشها نمیماندند
به التماس... به خواهش... به هر چه که میشد
خلاصه قافله میرفت جا نمیماندند
چقدر با سَرِ زانو به کربلا رفتند
از اشتياق حرم روى پا نمیماندند
فروختند النگوى نوعروسان را
قديم معطل اين چيزها نمیماندند
شبِ زيارتى اربعين، دهاتىها
به احترام تو در روستا نمیماندند
فقط دو مرتبه بايد به کربلا بروى
بدين طريق بفهمى چرا نمیماندند
خدا نبود اگر اين "حسين، حسين" نبود
و بندگان خدا باخدا نمیماندند
#علی_اکبر_لطیفیان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
بدون چون و بدون چرا... نمیماندند
شبيه رود، شبيه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم به هوش میآيد
پس از شنيدن چاووشها نمیماندند
به التماس... به خواهش... به هر چه که میشد
خلاصه قافله میرفت جا نمیماندند
چقدر با سَرِ زانو به کربلا رفتند
از اشتياق حرم روى پا نمیماندند
فروختند النگوى نوعروسان را
قديم معطل اين چيزها نمیماندند
شبِ زيارتى اربعين، دهاتىها
به احترام تو در روستا نمیماندند
فقط دو مرتبه بايد به کربلا بروى
بدين طريق بفهمى چرا نمیماندند
خدا نبود اگر اين "حسين، حسين" نبود
و بندگان خدا باخدا نمیماندند
#علی_اکبر_لطیفیان
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیهالسلام
#مناجات
#اربعین
پر از تلاطم پنهان، پر از هراس نهانم
شبیه راهِ نرفته، شبیه برگِ خزانم
گذشت سالی و چشمم ندید کرب و بلا را
بگو چه میشود امسال؟ واقعا نگرانم
سپردهام به خدا پای روضهی تو بمیرم
سپردهام به خدا بی غم تو زنده نمانم
خوشا به حال کسی که شدهست پیرغلامت
خداکند که فدایت شود سر و تن و جانم
خداکند که نگویند آرزو به دلش ماند
مرا ببر به حریمت، ببر هنوز جوانم
دلم گرفته و درد فراق درد کمی نیست
خلاصه اینکه دوباره به کربلا برسانم
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مناجات
#اربعین
پر از تلاطم پنهان، پر از هراس نهانم
شبیه راهِ نرفته، شبیه برگِ خزانم
گذشت سالی و چشمم ندید کرب و بلا را
بگو چه میشود امسال؟ واقعا نگرانم
سپردهام به خدا پای روضهی تو بمیرم
سپردهام به خدا بی غم تو زنده نمانم
خوشا به حال کسی که شدهست پیرغلامت
خداکند که فدایت شود سر و تن و جانم
خداکند که نگویند آرزو به دلش ماند
مرا ببر به حریمت، ببر هنوز جوانم
دلم گرفته و درد فراق درد کمی نیست
خلاصه اینکه دوباره به کربلا برسانم
#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حسرت_کربلا #اربعین
#زمینه
نور عین منی
به خودم می بالم امام حسین منی
لحظه های آخرم شهادتین منی
نور عین منی
بهترین منی
بیشتر از خودم به فکر اربعین منی
باورم نمیشه آقا همینشین منی
بهترین منی
کرم تو رو /میشناسم آقا
هر جوری هس می بری /منو کربلا
مایله دلم/سمت پرچمت
اوج خوشبختی یعنی/شدم آدمت
یا حسین مدد یا حسین مدد
......................
زندگی منی
بهترین خاطره های بچگی منی
تربتت یعنی دلیل بندگی منی
زندگی منی
دل پر از شعفه
بهترین مسیر دنیا کربلا نجفه
زندگی بدون شور روضه بی هدفه
دل پر از شعفه
دل نمی کَنَم /محشر از حسین
کیو پیدا می کنم /بهتر از حسین
واسه نوکرات/چاره کربلا
حکم مرگ و زندگی/داره کربلا
یا حسین مدد یا حسین مدد
#احسان_نرگسی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#زمینه
نور عین منی
به خودم می بالم امام حسین منی
لحظه های آخرم شهادتین منی
نور عین منی
بهترین منی
بیشتر از خودم به فکر اربعین منی
باورم نمیشه آقا همینشین منی
بهترین منی
کرم تو رو /میشناسم آقا
هر جوری هس می بری /منو کربلا
مایله دلم/سمت پرچمت
اوج خوشبختی یعنی/شدم آدمت
یا حسین مدد یا حسین مدد
......................
زندگی منی
بهترین خاطره های بچگی منی
تربتت یعنی دلیل بندگی منی
زندگی منی
دل پر از شعفه
بهترین مسیر دنیا کربلا نجفه
زندگی بدون شور روضه بی هدفه
دل پر از شعفه
دل نمی کَنَم /محشر از حسین
کیو پیدا می کنم /بهتر از حسین
واسه نوکرات/چاره کربلا
حکم مرگ و زندگی/داره کربلا
یا حسین مدد یا حسین مدد
#احسان_نرگسی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
#امام_حسین_علیهالسلام
دوست دارم که اربعین امسال
بشوم جزء کربلایی ها
و زمینی به کربلا بروم
بین جمعیت هوایی ها
باید اول که ترک غیر کنم
اقتدا خاصه بر ظهیر کنم
چشم بسته دوباره سیر کنم
در قدمگاه ماورایی ها
حاجیانی که می روند به حج
راهشان سوی کربلا شده کج
مستقیم است تا خدا اینجا
راه پهناور خدایی ها
قبله را سوی کربلا چرخاند
هر که شد مست از شراب حسین
نکند اعتماد زین پس به
اشتباه جهت نمایی ها
همسفر شد خیال من با عشق
از نجف راهی بهشت شدم
پر شده باز کلّ مشّایه
از قدم های این فدایی ها
با غم خوب سیدالشهدا
اشک در چشم و در دلم شوق است
حس و حال دلم شده مثل
طعم شیرین و تلخ چایی ها
یک نفر موکبی بزرگ زده
یک نفر با تعارف شربت...
می کنند افتخار هم دارا
هم نداران به این گدایی ها
استراحت در امتداد مسیر
شد وبال دو پای آبله دار
کاش تا آخرین نفس باشم
پایدربند این رهایی ها
چشم شوقم به گنبدش مبهوت
خیره بر آن شکوه با جبروت
حرف هایی نگفتنی و سکوت
میشود پاسخ چرایی ها
یک طرف مرقد خدای کرم
یک طرف هم شهید گریه و غم
صحن زیبای بین این دو حرم
نقطه ی عطف دلربایی ها
نه مسلمان که گبر و ترسا هم
محو این همدلی ما شده اند
ذکر "حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا"
می شود رمز هم صدایی ها
اربعين زیر قُبهی حَرَمت
به اَباالفضل میدهم قَسَمت
بِگُذر ای عزیز زهرا(س) از
این خطاها و بیوفایی ها
کاش باشد عمود آخر من
پرچم روی گنبد عباس
جان سپردن کنار شش گوشه
روز پایان این جدایی ها
#محمد_حسین_رحیمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیهالسلام
دوست دارم که اربعین امسال
بشوم جزء کربلایی ها
و زمینی به کربلا بروم
بین جمعیت هوایی ها
باید اول که ترک غیر کنم
اقتدا خاصه بر ظهیر کنم
چشم بسته دوباره سیر کنم
در قدمگاه ماورایی ها
حاجیانی که می روند به حج
راهشان سوی کربلا شده کج
مستقیم است تا خدا اینجا
راه پهناور خدایی ها
قبله را سوی کربلا چرخاند
هر که شد مست از شراب حسین
نکند اعتماد زین پس به
اشتباه جهت نمایی ها
همسفر شد خیال من با عشق
از نجف راهی بهشت شدم
پر شده باز کلّ مشّایه
از قدم های این فدایی ها
با غم خوب سیدالشهدا
اشک در چشم و در دلم شوق است
حس و حال دلم شده مثل
طعم شیرین و تلخ چایی ها
یک نفر موکبی بزرگ زده
یک نفر با تعارف شربت...
می کنند افتخار هم دارا
هم نداران به این گدایی ها
استراحت در امتداد مسیر
شد وبال دو پای آبله دار
کاش تا آخرین نفس باشم
پایدربند این رهایی ها
چشم شوقم به گنبدش مبهوت
خیره بر آن شکوه با جبروت
حرف هایی نگفتنی و سکوت
میشود پاسخ چرایی ها
یک طرف مرقد خدای کرم
یک طرف هم شهید گریه و غم
صحن زیبای بین این دو حرم
نقطه ی عطف دلربایی ها
نه مسلمان که گبر و ترسا هم
محو این همدلی ما شده اند
ذکر "حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا"
می شود رمز هم صدایی ها
اربعين زیر قُبهی حَرَمت
به اَباالفضل میدهم قَسَمت
بِگُذر ای عزیز زهرا(س) از
این خطاها و بیوفایی ها
کاش باشد عمود آخر من
پرچم روی گنبد عباس
جان سپردن کنار شش گوشه
روز پایان این جدایی ها
#محمد_حسین_رحیمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
#امام_زمان_عج
اگر سوار و اگر که پیاده میآییم
بهشوق توست که جادهبهجاده میآییم
هزارشکر که در اوج این همه سختی
به دیدن حرم تو چه ساده میآییم
بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند
بدیهی است که با خانواده میآییم
اگرچه سختی و دشواری است، اما ما
به خُلق باز و به روی گشاده میآییم
"بهرغم مدعیانی که منع عشق کنند"
به حکم عشق الهی زیاده میآییم
شکوهمندترین نوع انتظار این است
همین که خسته ولی ایستاده میآییم
در این مسیر فقط در پی رضای توایم
که فکر غیر تو از سر نهاده، میآییم
بیا به دیدن ما ای امام صاحبامر
که ما به شوق تو با این اراده میآییم
#مجتبی_خرسندی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج
اگر سوار و اگر که پیاده میآییم
بهشوق توست که جادهبهجاده میآییم
هزارشکر که در اوج این همه سختی
به دیدن حرم تو چه ساده میآییم
بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند
بدیهی است که با خانواده میآییم
اگرچه سختی و دشواری است، اما ما
به خُلق باز و به روی گشاده میآییم
"بهرغم مدعیانی که منع عشق کنند"
به حکم عشق الهی زیاده میآییم
شکوهمندترین نوع انتظار این است
همین که خسته ولی ایستاده میآییم
در این مسیر فقط در پی رضای توایم
که فکر غیر تو از سر نهاده، میآییم
بیا به دیدن ما ای امام صاحبامر
که ما به شوق تو با این اراده میآییم
#مجتبی_خرسندی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
#امام_حسین_علیهالسلام
#حضرت_زینب_س
من زنده ام که زنده بماند صدای تو
برگشته ام که روضه بگیرم برای تو
این شانه ی شکسته و این قد سوخته
این مو سفید خواهر خسته فدای تو
ای تشنه ی کنار فرات ای شکسته دل
تازه شروع می شود اینجا عزای تو
ای پاره پاره پیکر رفته به نیزه ها
در من دوباره زنده شده ماجرای تو
اینجا هنوز بوی تو دارند سنگ ها
مانده به روی خیلی از اینها حنای تو
ای کاش که حسین چهل روز پیش از این
من تشنه ذبح می شدم اینجا به جای تو
اینجا عصای پیری ات از هم شکسته شد
اما نه قطعه قطعه شد اینجا عصای تو
بی دست تا که پیکر سقا به خاک ریخت
آورد نیزه ای تن او را برای تو
با محرمان رسیدم و نامحرمان مرا
بردند دست بسته از این کربلای تو
از کوفه تا به شام چهل بار لااقل
نیزه به نیزه شد سر از تن جدای تو
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیهالسلام
#حضرت_زینب_س
من زنده ام که زنده بماند صدای تو
برگشته ام که روضه بگیرم برای تو
این شانه ی شکسته و این قد سوخته
این مو سفید خواهر خسته فدای تو
ای تشنه ی کنار فرات ای شکسته دل
تازه شروع می شود اینجا عزای تو
ای پاره پاره پیکر رفته به نیزه ها
در من دوباره زنده شده ماجرای تو
اینجا هنوز بوی تو دارند سنگ ها
مانده به روی خیلی از اینها حنای تو
ای کاش که حسین چهل روز پیش از این
من تشنه ذبح می شدم اینجا به جای تو
اینجا عصای پیری ات از هم شکسته شد
اما نه قطعه قطعه شد اینجا عصای تو
بی دست تا که پیکر سقا به خاک ریخت
آورد نیزه ای تن او را برای تو
با محرمان رسیدم و نامحرمان مرا
بردند دست بسته از این کربلای تو
از کوفه تا به شام چهل بار لااقل
نیزه به نیزه شد سر از تن جدای تو
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیهالسلام
#اربعین
گرچه تقدیرِ دل این شد به حرم تا نرود
تو حسینِ همهای هرکه رود یا نرود
تو حسینِ همهای صحبت خوب و بد نیست
آنکه رود است محال است به دریا نرود
تو حسینِ همهای بارشِ باران و نسیم
اَبر اَبر است ندیدیم به هرجا نرود
تو حسینِ همهای ، در دلِ هر دلشوره
پشتِ هر بغض که میگفت مبادا نرود
نه فقط آنِ همانی که حرم را دیده
آنِ آنکه قدمی سوی تو حتی نرود
نه محال است محال است محال است حسین
پیشِ جامانده از این جادهی زیبا نرود
پیش آن مرد که در گوشهی بیمارستان
کنج شش گوشه برایش شده رویا ، نرود
پیش آن مادرِ پیری که ندارد پایی
که قدم را بگذارد دل صحرا ، نرود
پیش سجادهی آن مادرِ نابینایی
که نشسته به دلش داغِ تماشا ، نرود
یا که در وقت گرفتاری آن مردیکه
ارمنی است ولی عاشقِ سقا ، نرود
یا به دیدارِ جوانی که گرفتار شده
هیچکس نیست به دادش برسد تا نرود
یا به دادِ دل آوارهی معتادی که
چاییِ روضه چشیده است به لبها ، نرود
پیش آن لاتِ جوانی که زمینگیرش کرد
پدری پیر و زمینگیر .... که حالا نرود
پیش آن محتضری که به نفس اُفتاده
تا حسینش نرسیده است زِ دنیا نرود
فاصله نیست میان حرمت با دلها
تو حسین همهای هر که رود یا نرود
سخت آن نیست که پا رنجِ بیابان بکشد
سخت آن است که مجنون سوی لیلا نرود
هرکه اُفتاد به این راه پس از آن حس کرد
مُردن آسانتر از آن است که آنجا نرود
گرمی روزِ نفَس سوز و تب و تاول پا
اینهمه عشق که از خاطرِ زهرا نرود
آنکه خرج سفر یک دو نفر را داده
دست خالی دمِ مرگش تک و تنها نرود
هرکه هرجاست به دنبال طبیب است طبیب
هرکه اینجاست به دنبالِ مداوا نرود
سفرم را سرِ تو با همه قسمت کردم
به خصوص آنکه به من گفت که هرجا نرود
ما نرفتیم به جایی و به مولا سوگند
که حسین است و بهشتی است که بی ما نرود....
کربلا سخت شلوغ است بیا شام رویم
تا عقیله به سوی علقمه تنها نرود
بارِ خود بسته و محمل به زمین است ولی
بی سهساله چه کند آه روَد یا نرود
به لبش بود دعا کاش پس از این با سر
بغل دخترکی ، سر زده بابا نرود
میرسد کرببلا قافلهای پاشیده
که بجز آه زِ لبها به ثریا نرود
زینب از ناقه زمین خورد همه اُفتادند
آنکه بالا به جز از زانوی سقا نرود
زینب است و روی زانو بدنش را میبُرد
نذر کرده است به گودال که با پا نرود
نوزده طفل از این قافله جامانده چرا...
گفت از شام ، کسی کاش به آنجا نرود
دید با مشک سکینه است دعایش این شد
برود هر طرف و علقمه اما نرود
همهاش فکر رُباب است حواسش جمع است
به سرِ تربت خالیِ علی تا نرود
بستری نرمتر از سینهی بابایش نیست
هیچ جای دگر این کودکِ زیبا نرود
یادش اُفتاد از این خیمه به آن خیمه دوید
که حرامی به سوی دختر نوپا نرود
پیکری دید ولی مزرعهی نیزه شده
حق بده اینهمه سرنیزه به یکجا نرود
عاقبت پیش حسین آمد و عریانش دید...
دست خالی کسی از غارتِ آقا نرود
میزدندش برود شام ولی فهمیدند
تا که بوسه نزند بر روی رگها نرود...
#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
گرچه تقدیرِ دل این شد به حرم تا نرود
تو حسینِ همهای هرکه رود یا نرود
تو حسینِ همهای صحبت خوب و بد نیست
آنکه رود است محال است به دریا نرود
تو حسینِ همهای بارشِ باران و نسیم
اَبر اَبر است ندیدیم به هرجا نرود
تو حسینِ همهای ، در دلِ هر دلشوره
پشتِ هر بغض که میگفت مبادا نرود
نه فقط آنِ همانی که حرم را دیده
آنِ آنکه قدمی سوی تو حتی نرود
نه محال است محال است محال است حسین
پیشِ جامانده از این جادهی زیبا نرود
پیش آن مرد که در گوشهی بیمارستان
کنج شش گوشه برایش شده رویا ، نرود
پیش آن مادرِ پیری که ندارد پایی
که قدم را بگذارد دل صحرا ، نرود
پیش سجادهی آن مادرِ نابینایی
که نشسته به دلش داغِ تماشا ، نرود
یا که در وقت گرفتاری آن مردیکه
ارمنی است ولی عاشقِ سقا ، نرود
یا به دیدارِ جوانی که گرفتار شده
هیچکس نیست به دادش برسد تا نرود
یا به دادِ دل آوارهی معتادی که
چاییِ روضه چشیده است به لبها ، نرود
پیش آن لاتِ جوانی که زمینگیرش کرد
پدری پیر و زمینگیر .... که حالا نرود
پیش آن محتضری که به نفس اُفتاده
تا حسینش نرسیده است زِ دنیا نرود
فاصله نیست میان حرمت با دلها
تو حسین همهای هر که رود یا نرود
سخت آن نیست که پا رنجِ بیابان بکشد
سخت آن است که مجنون سوی لیلا نرود
هرکه اُفتاد به این راه پس از آن حس کرد
مُردن آسانتر از آن است که آنجا نرود
گرمی روزِ نفَس سوز و تب و تاول پا
اینهمه عشق که از خاطرِ زهرا نرود
آنکه خرج سفر یک دو نفر را داده
دست خالی دمِ مرگش تک و تنها نرود
هرکه هرجاست به دنبال طبیب است طبیب
هرکه اینجاست به دنبالِ مداوا نرود
سفرم را سرِ تو با همه قسمت کردم
به خصوص آنکه به من گفت که هرجا نرود
ما نرفتیم به جایی و به مولا سوگند
که حسین است و بهشتی است که بی ما نرود....
کربلا سخت شلوغ است بیا شام رویم
تا عقیله به سوی علقمه تنها نرود
بارِ خود بسته و محمل به زمین است ولی
بی سهساله چه کند آه روَد یا نرود
به لبش بود دعا کاش پس از این با سر
بغل دخترکی ، سر زده بابا نرود
میرسد کرببلا قافلهای پاشیده
که بجز آه زِ لبها به ثریا نرود
زینب از ناقه زمین خورد همه اُفتادند
آنکه بالا به جز از زانوی سقا نرود
زینب است و روی زانو بدنش را میبُرد
نذر کرده است به گودال که با پا نرود
نوزده طفل از این قافله جامانده چرا...
گفت از شام ، کسی کاش به آنجا نرود
دید با مشک سکینه است دعایش این شد
برود هر طرف و علقمه اما نرود
همهاش فکر رُباب است حواسش جمع است
به سرِ تربت خالیِ علی تا نرود
بستری نرمتر از سینهی بابایش نیست
هیچ جای دگر این کودکِ زیبا نرود
یادش اُفتاد از این خیمه به آن خیمه دوید
که حرامی به سوی دختر نوپا نرود
پیکری دید ولی مزرعهی نیزه شده
حق بده اینهمه سرنیزه به یکجا نرود
عاقبت پیش حسین آمد و عریانش دید...
دست خالی کسی از غارتِ آقا نرود
میزدندش برود شام ولی فهمیدند
تا که بوسه نزند بر روی رگها نرود...
#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیهالسلام
#اربعین
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین...
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو، گرچه زیان بودم حسین
از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست
شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین
راه افتادم برایت، پیشوازم آمدی
هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین
من که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی
کاش یارت میشدم، کاش آن زمان بودم حسین
عفو کن هروقت راحت آب خوردم در مسیر
عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین
تاول پایم فدای پای دخترهای تو
بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین
**
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد...
بی تو بینِ مجلسِ نامحرمان بودم حسین
#سیدپوریا_هاشمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین...
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو، گرچه زیان بودم حسین
از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست
شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین
راه افتادم برایت، پیشوازم آمدی
هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین
من که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی
کاش یارت میشدم، کاش آن زمان بودم حسین
عفو کن هروقت راحت آب خوردم در مسیر
عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین
تاول پایم فدای پای دخترهای تو
بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین
**
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد...
بی تو بینِ مجلسِ نامحرمان بودم حسین
#سیدپوریا_هاشمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
#امام_حسین_علیه_السلام
یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم
ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم
با جان و دل غم را خریدارم می آیم
باعزت و با آبرو دارم می آیم
بعد از علمدارت علمدار است زینب
شکر خدا پیروز پیکار است زینب
کی شِکوه از زندان و فکر خانه کردم؟
کی التماس از مردم بیگانه کردم ؟
با خطبه ام جنگی جوانمردانه کردم
کاری که من با زاده ی مرجانه کردم
تاریخ در عمرش به چشم خود ندیده
آغوش واکن فاتح میدان رسیده
عشق تو را به عالم و آدم ندادم
در راه تو از هستی خود کم ندادم
اذن تعرض را به نامحرم ندادم
چادر نه خاک چادرم را هم ندادم
کی زینب آزاده ذلّت می پذیرد؟
مادر نزائیده کسی معجر بگیرد
ای روشنای هر شبم ای ماه زینب
غیر از تو پایانی ندارد راه زینب
شد شهر شام و کوفه جولانگاه زینب
ای وای اگر آخر بگیرد آه زینب
راه نجاتی بعد از آن باقی نماند
روی زمین شمر و سنان باقی نماند
در دست بسته همت بسیار من بود
شکر خدا این پای خسته یار من بود
سرّی میان اشک معنادار من بود
محشر به پا کردن مکرر کار من بود
مصداق ناب نسخه پیچیدن همین است
من در رگ ام خون امیرالمومنین است
از جذر و مد چشم دریایم بگویم
از پایداری قدم هایم بگویم
از لحن تند و تیز غوغایم بگویم
از "ما رأیت الا جمیلا " یم بگویم
از منبرم آل ابوسفیان خطر کرد
یک جمله ی من شام را زیر و زبر کرد
خواهر فقط دنبال انجام وظیفه ست
با دست بسته دشمنانت را حریف است
من سربلندم منکرت خار و خفیف است
دشمن غلط پنداشته زینب ضعیف است
من نور چشم احمد مختار هستم
از وارثان حیدر کرار هستم
حالا پس از یک اربعین اینجا رسیدم
گیسو پریشان اینچنین اینجا رسیدم
دلواپس و زار و غمین اینجا رسیدم
با روضه های آتشین اینجا رسیدم
برخیز تا که روی نیلی را ببینی
برخیز تا که جای سیلی را ببینی
در زیر بار کعب نی ها پر شکسته
از لطف چوب سخت محمل سر شکسته
این دل شبیه پهلوی مادر شکسته
مانند زهرا بازوی خواهر شکسته
باور نداری ردّ چکمه بر جبین است؟
عاقبت هر که سپر باشد همین است
در قاب چشمان ترم ای دال گودال
دارد تداعی میشود جنجال گودال
حال دلم آشفته تر از حال گودال
با سم مرکب ها شدی پامال گودال
باور نمیکردم که روزی مهربانم!
پایین پایت فاتحه باید بخوانم
بار رسالت را به دوش خود کشیدم
با جان و دل درد اسارت را خریدم
منزل به منزل غارت خلخال دیدم
پای برهنه در بیابان ها دویدم
ما را فقط با اذیت و آزار بردند
آخر میان کوچه و بازار بردند
طاقت نداری روضه ای سنگین بخوانم
از هدیه ای در دامن خورجین بخوانم
از بزم مِی از سفره ای رنگین بخوانم
از فکر شوم دشمن بی دین بخوانم
آورده ام با خود تمام غصه ها را
باغیرتم ! شهری تماشا کرد ما را
دیگر شمار غصه هایم بی حساب است
از این همه رنج و مصیبت دل کباب است
در عمر خود یکبار زینب بی جواب است
می پرسی از طفلت اگر کنج خرابه ست
از فرط درد و داغ و غم آکنده هستم
با دست خالی آمدم شرمنده هستم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
یک اربعین مشتاق دیدارم می آیم
ای سایه ی سر ! ای کس و کارم ! می آیم
با جان و دل غم را خریدارم می آیم
باعزت و با آبرو دارم می آیم
بعد از علمدارت علمدار است زینب
شکر خدا پیروز پیکار است زینب
کی شِکوه از زندان و فکر خانه کردم؟
کی التماس از مردم بیگانه کردم ؟
با خطبه ام جنگی جوانمردانه کردم
کاری که من با زاده ی مرجانه کردم
تاریخ در عمرش به چشم خود ندیده
آغوش واکن فاتح میدان رسیده
عشق تو را به عالم و آدم ندادم
در راه تو از هستی خود کم ندادم
اذن تعرض را به نامحرم ندادم
چادر نه خاک چادرم را هم ندادم
کی زینب آزاده ذلّت می پذیرد؟
مادر نزائیده کسی معجر بگیرد
ای روشنای هر شبم ای ماه زینب
غیر از تو پایانی ندارد راه زینب
شد شهر شام و کوفه جولانگاه زینب
ای وای اگر آخر بگیرد آه زینب
راه نجاتی بعد از آن باقی نماند
روی زمین شمر و سنان باقی نماند
در دست بسته همت بسیار من بود
شکر خدا این پای خسته یار من بود
سرّی میان اشک معنادار من بود
محشر به پا کردن مکرر کار من بود
مصداق ناب نسخه پیچیدن همین است
من در رگ ام خون امیرالمومنین است
از جذر و مد چشم دریایم بگویم
از پایداری قدم هایم بگویم
از لحن تند و تیز غوغایم بگویم
از "ما رأیت الا جمیلا " یم بگویم
از منبرم آل ابوسفیان خطر کرد
یک جمله ی من شام را زیر و زبر کرد
خواهر فقط دنبال انجام وظیفه ست
با دست بسته دشمنانت را حریف است
من سربلندم منکرت خار و خفیف است
دشمن غلط پنداشته زینب ضعیف است
من نور چشم احمد مختار هستم
از وارثان حیدر کرار هستم
حالا پس از یک اربعین اینجا رسیدم
گیسو پریشان اینچنین اینجا رسیدم
دلواپس و زار و غمین اینجا رسیدم
با روضه های آتشین اینجا رسیدم
برخیز تا که روی نیلی را ببینی
برخیز تا که جای سیلی را ببینی
در زیر بار کعب نی ها پر شکسته
از لطف چوب سخت محمل سر شکسته
این دل شبیه پهلوی مادر شکسته
مانند زهرا بازوی خواهر شکسته
باور نداری ردّ چکمه بر جبین است؟
عاقبت هر که سپر باشد همین است
در قاب چشمان ترم ای دال گودال
دارد تداعی میشود جنجال گودال
حال دلم آشفته تر از حال گودال
با سم مرکب ها شدی پامال گودال
باور نمیکردم که روزی مهربانم!
پایین پایت فاتحه باید بخوانم
بار رسالت را به دوش خود کشیدم
با جان و دل درد اسارت را خریدم
منزل به منزل غارت خلخال دیدم
پای برهنه در بیابان ها دویدم
ما را فقط با اذیت و آزار بردند
آخر میان کوچه و بازار بردند
طاقت نداری روضه ای سنگین بخوانم
از هدیه ای در دامن خورجین بخوانم
از بزم مِی از سفره ای رنگین بخوانم
از فکر شوم دشمن بی دین بخوانم
آورده ام با خود تمام غصه ها را
باغیرتم ! شهری تماشا کرد ما را
دیگر شمار غصه هایم بی حساب است
از این همه رنج و مصیبت دل کباب است
در عمر خود یکبار زینب بی جواب است
می پرسی از طفلت اگر کنج خرابه ست
از فرط درد و داغ و غم آکنده هستم
با دست خالی آمدم شرمنده هستم
#علیرضا_خاکساری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
چهل منزل سراسر گریه کردم
ز داغ تو برادر گریه کردم
کسی اما ندیده اشک من را
فقط از پشت معجر گریه کردم
نبودی حرمله فریاد می زد
به یاد آب آور گریه کردم
پریشانیِ رأست را که دیدم
به یاد جسم اکبر گریه کردم
چهل منزل مرا دشنام دادند
کم آوردم..سرآخر گریه کردم
تو رفتی و غرورم را شکستند
مرا با ریسمان کهنه بستند
ندیدی خواهرت بد حال بوده؟
کنارش عده ای رَجّال بوده
به ظاهر چلّه از داغت گذشته
برای من ولی صدسال بوده
به من گفتی که می مانی کنارم
قرارم با تو تا گودال بوده؟؟
نگاهم تار بود از گریه هایم
شنیدم بر سرت جنجال بوده…
دو چشمم کور میشد کاش اما
نمیدیدم تنت پامال بوده
حدودا ساعت سه تا اذان بود
تنت بازیچه ی شمر و سنان بود
همان وقتی که سوزانده سرت را
دوباره کشت خولی مادرت را
خودت ای کاش میدادی عزیزم
به دست ساربان انگشترت را
سرت در طشت بود و چوب میزد
ندیدی التماس دخترت را…
خرابه،کربلا شد آن زمان که
زمین کوبید پیش او سرت را
حلالم کن..نیاوردم برادر
به همراهم گل نیلوفرت را
به واللهِ کتک خوردم برایش
ولی ای کاش می مردم به جایش
#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
چهل منزل سراسر گریه کردم
ز داغ تو برادر گریه کردم
کسی اما ندیده اشک من را
فقط از پشت معجر گریه کردم
نبودی حرمله فریاد می زد
به یاد آب آور گریه کردم
پریشانیِ رأست را که دیدم
به یاد جسم اکبر گریه کردم
چهل منزل مرا دشنام دادند
کم آوردم..سرآخر گریه کردم
تو رفتی و غرورم را شکستند
مرا با ریسمان کهنه بستند
ندیدی خواهرت بد حال بوده؟
کنارش عده ای رَجّال بوده
به ظاهر چلّه از داغت گذشته
برای من ولی صدسال بوده
به من گفتی که می مانی کنارم
قرارم با تو تا گودال بوده؟؟
نگاهم تار بود از گریه هایم
شنیدم بر سرت جنجال بوده…
دو چشمم کور میشد کاش اما
نمیدیدم تنت پامال بوده
حدودا ساعت سه تا اذان بود
تنت بازیچه ی شمر و سنان بود
همان وقتی که سوزانده سرت را
دوباره کشت خولی مادرت را
خودت ای کاش میدادی عزیزم
به دست ساربان انگشترت را
سرت در طشت بود و چوب میزد
ندیدی التماس دخترت را…
خرابه،کربلا شد آن زمان که
زمین کوبید پیش او سرت را
حلالم کن..نیاوردم برادر
به همراهم گل نیلوفرت را
به واللهِ کتک خوردم برایش
ولی ای کاش می مردم به جایش
#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه
حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه
نوکر درِ این خانه باشد آبرو دارد
فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه
نام مرا بنویس بین اربعینی ها
من دل به راهت دادم آقا پا به راهت نه
امسال نذر دخترت بودم که جاماندم
من با رقیه جان تو دارم شباهت! نه؟
.
.
ام ابیهای حسین ، ای وارث زهرا
اشک است سهم چشم های بی گناهت؟ نه
دندان شکسته ، گوش پاره ، چشم های تار
یک جای سالم مانده روی ، روی ماهت؟ نه
اشک تمام زائران کربلا هرگز
آیا برابر میشود با سوز آهت؟ نه
من مثل تو جا ماندم اما خوب میدانم
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه
حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه
نوکر درِ این خانه باشد آبرو دارد
فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه
نام مرا بنویس بین اربعینی ها
من دل به راهت دادم آقا پا به راهت نه
امسال نذر دخترت بودم که جاماندم
من با رقیه جان تو دارم شباهت! نه؟
.
.
ام ابیهای حسین ، ای وارث زهرا
اشک است سهم چشم های بی گناهت؟ نه
دندان شکسته ، گوش پاره ، چشم های تار
یک جای سالم مانده روی ، روی ماهت؟ نه
اشک تمام زائران کربلا هرگز
آیا برابر میشود با سوز آهت؟ نه
من مثل تو جا ماندم اما خوب میدانم
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
#احمد_ایرانی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج
#اربعین
به شوق وصل شما راهی بیابانم
چه می شود سفر اربعین نمی دانم!!
تمام راه نجف تا به کربلا با خویش
حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم
نسیم صبح مشایه لطافتی دارد
دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم
دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو
شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم
گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو
قسم به موی پریشان تو پریشانم
دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل
چه عاشقانه شده آیه های قرآنم
قسم به زینب و پیراهن ِ در آغوشش
گرفته داغ جدایی تو گریبانم
زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید
دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم
تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم
بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم
زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من
حسین غیرتی ام ای شهید عریانم
کنار پیکر عریان خجالتم دادند
نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم
به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی
چرا قبول نکردند من مسلمانم
امانتی تو را جا گذاشتم در شام
بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم
بدون غسل و کفن بین چادری خاکی
تنش به خاک سپردم به دست لرزانم
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#اربعین
به شوق وصل شما راهی بیابانم
چه می شود سفر اربعین نمی دانم!!
تمام راه نجف تا به کربلا با خویش
حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم
نسیم صبح مشایه لطافتی دارد
دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم
دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو
شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم
گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو
قسم به موی پریشان تو پریشانم
دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل
چه عاشقانه شده آیه های قرآنم
قسم به زینب و پیراهن ِ در آغوشش
گرفته داغ جدایی تو گریبانم
زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید
دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم
تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم
بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم
زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من
حسین غیرتی ام ای شهید عریانم
کنار پیکر عریان خجالتم دادند
نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم
به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی
چرا قبول نکردند من مسلمانم
امانتی تو را جا گذاشتم در شام
بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم
بدون غسل و کفن بین چادری خاکی
تنش به خاک سپردم به دست لرزانم
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110