.
تفریح میکنی به همین تار و مار ها
بگذار تا کمی بنشیند غُبار ها
تا بنگرم که پُر شده خاک از مزارها
پیچیده است ناله ی شان اَلفَرار ها
#حیدر رسیده است پدر در بیاوَرَد
#هویاعلیمدد
🍇 @Aliabotorab110
تفریح میکنی به همین تار و مار ها
بگذار تا کمی بنشیند غُبار ها
تا بنگرم که پُر شده خاک از مزارها
پیچیده است ناله ی شان اَلفَرار ها
#حیدر رسیده است پدر در بیاوَرَد
#هویاعلیمدد
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#هویاعلیمدد
بایست کوه بداند وقار یعنی چه؟
بتاب ماه ببیند نگار یعنی چه
شبی به روی خودت میزبان حاتم باش
که تا نشان بدهی سفره دار یعنی چه
به لطف چشم دل انگیز زنده کن گِل را
به خاک مرده بگو چشمه سار یعنی چه
مرا به پلک زدنها ورق زن آقا که
زمان مجاب شود روزگار یعنی چه
به باد دادن آن گیسوان گیرایت
بگو به میثم تمار دار یعنی چه
گره بزن به دو ابرو که از گرفتن جان
غلاف درک کند ذوالفقار یعنی چی
بخواه کشته شویم و بخواه زنده شویم
به ما نشان بده پروردگار یعنی چه
#حامد_آقایی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#هویاعلیمدد
بایست کوه بداند وقار یعنی چه؟
بتاب ماه ببیند نگار یعنی چه
شبی به روی خودت میزبان حاتم باش
که تا نشان بدهی سفره دار یعنی چه
به لطف چشم دل انگیز زنده کن گِل را
به خاک مرده بگو چشمه سار یعنی چه
مرا به پلک زدنها ورق زن آقا که
زمان مجاب شود روزگار یعنی چه
به باد دادن آن گیسوان گیرایت
بگو به میثم تمار دار یعنی چه
گره بزن به دو ابرو که از گرفتن جان
غلاف درک کند ذوالفقار یعنی چی
بخواه کشته شویم و بخواه زنده شویم
به ما نشان بده پروردگار یعنی چه
#حامد_آقایی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#هویاعلیمدد
#قصیده_ی_علوی
کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد
ذبیح می طلبد جان نثار می خواهد
مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست
شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد
رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده
رسیده میثم تمار و دار می خواهد
علی معلم تدریس «قاب قوسین» است
فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟...
شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد
نوای هوهو ی بی اختیار می خواهد
چه ظلم ها که بر او روزگار آورده
چه صبر ها که از او روزگار می خواهد
علی کسی ست که "مرحب" مقابلش از ترس
به تنگ آمده، راه فرار می خواهد
نخواست دشمن او والی ولایت را
نخواست آن چه که پروردگار می خواهد
علیست نام خدا در شناسنامه ی عشق
مرا ببخش ، دلم گَه گُدار می خواهد...
که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده
جنون بندگی ام، سنگسار می خواهد
قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی
ز خاک پای علی اعتبار می خواهد
شبیهِ کاه رسیده اُحد مقابل او
برای کوه شدن ،اقتدار می خواهد
چهار فصل دلم را خدا به لطف علی
بهار خواسته است و بهار می خواهد
خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد
که این معادله، شب زنده دار می خواهد
به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد
که شهد عشق علی پشتکار می خواهد
فقیر و خسته و درمانده و پریشانم!
چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد
تمام هستی خود را که باختم،گفتم:
چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟!...
اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد
ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد
چه عیب اگر که به انگور دست ما نرسید
امیر عاشق خود را خمار می خواهد
ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست
حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد
شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او
کنار صحن و سرایش مزار می خواهد
دعای آخر عشاق او فقط فرج است
ظهور صاحب مان، انتظار می خواهد...
#علی_اصغر_یزدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#قصیده_ی_علوی
کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد
ذبیح می طلبد جان نثار می خواهد
مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست
شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد
رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده
رسیده میثم تمار و دار می خواهد
علی معلم تدریس «قاب قوسین» است
فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟...
شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد
نوای هوهو ی بی اختیار می خواهد
چه ظلم ها که بر او روزگار آورده
چه صبر ها که از او روزگار می خواهد
علی کسی ست که "مرحب" مقابلش از ترس
به تنگ آمده، راه فرار می خواهد
نخواست دشمن او والی ولایت را
نخواست آن چه که پروردگار می خواهد
علیست نام خدا در شناسنامه ی عشق
مرا ببخش ، دلم گَه گُدار می خواهد...
که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده
جنون بندگی ام، سنگسار می خواهد
قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی
ز خاک پای علی اعتبار می خواهد
شبیهِ کاه رسیده اُحد مقابل او
برای کوه شدن ،اقتدار می خواهد
چهار فصل دلم را خدا به لطف علی
بهار خواسته است و بهار می خواهد
خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد
که این معادله، شب زنده دار می خواهد
به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد
که شهد عشق علی پشتکار می خواهد
فقیر و خسته و درمانده و پریشانم!
چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد
تمام هستی خود را که باختم،گفتم:
چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟!...
اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد
ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد
چه عیب اگر که به انگور دست ما نرسید
امیر عاشق خود را خمار می خواهد
ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست
حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد
شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او
کنار صحن و سرایش مزار می خواهد
دعای آخر عشاق او فقط فرج است
ظهور صاحب مان، انتظار می خواهد...
#علی_اصغر_یزدی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#هویاعلیمدد
#امیرالمومنین_علیه_السلام
گرسجده به ابرویت کفر است منم کافر
گرقبله جز این باشد دیندار نخواهم شد
در خواب ببینم گر یک شب مه رخسارت
تا صبح قیامت هم بیدار نخواهم شد
#موسی_علیمرادی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
گرسجده به ابرویت کفر است منم کافر
گرقبله جز این باشد دیندار نخواهم شد
در خواب ببینم گر یک شب مه رخسارت
تا صبح قیامت هم بیدار نخواهم شد
#موسی_علیمرادی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#هویاعلیمدد
#امیرالمومنین_علیه_السلام
خندق و بدر و جمل ،صفین،خیبر یا اُحد
نیت مولا فقط پیروزی دین بود، دین !
گر به سر انگیزه قدرت نمایی داشت او
قلعه را می کَند و (در) می ماند بر روی زمین
#محمد_کابلی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
خندق و بدر و جمل ،صفین،خیبر یا اُحد
نیت مولا فقط پیروزی دین بود، دین !
گر به سر انگیزه قدرت نمایی داشت او
قلعه را می کَند و (در) می ماند بر روی زمین
#محمد_کابلی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#هویاعلیمدد
صدبار گفته اند ولی باز نوبر است
از هر زبان حدیث تو قند مکرر است
ماتشنه ایم و در کف تو جام کوثر است
هفت آسمان قلمرو جولان حیدر است
بی ذکر یاعلی دم خود. را فرو مبر
نام خداست نام علی بی وضو مبر
ای شعر عاشقی نکن اینقدر بی هدف
از این طرف نکش دل ما را به آن طرف
این جاده. می خورد به سماوات ، لاتخف
حی علی الزیارة و حی علی النجف
ما ظلمتیم نور ازل تا ابدد علی است
حی علی الفلاح ، که خیر العمل علی است
هر شب که یاد کوی تو از خاطرم گذشت
تا صبح اشک شوق زچشم ترم گذشت
از آسمان عمر چه زود اخترم گذشت
خاک نجف کجاست که آب از سرم گذشت
جان من از علی است مرا جان به کف ببر
ای شوق پابرهنه مرا تا نجف ببر
ای نام نامی تو گواراتر از عسل
هستی به عشق نام تو رقصیده از ازل
قد قامت القصیده و قد قامت الغزل
مفعول فاعلات مفاعیل مفتعل
شعرم همیشه چشم به دست تو دوخته است
قربان مصرعی که برای تو سوخته است
با جرعه ای وجود گرفتیم از عدم
خوردیم تا شرابی از انگور این حرم
این است جام شیعه ی حیدر ، نه جام جم
یامظهرالعجایب و یا کاشف النقم
" بگذار تا زشارع میخانه بگذریم "
از شارع الرسول تو مستانه بگذریم
گم می شوند و شعله از این طور می برند
هرشب فرشته ها سبد نور می برند
از گوشه ی ضریح تو انگور می برند
شیرینی علی است که با شور می برند
غیر از در علی به دری رو نمی زنند
بیخود کنار نام تو زانو نمی زنند
ما را در این حرم جگر قیل و قال نیست
"ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست "
این جا غمی به دوش محبان وبال نیست
"در بارگاه قدس که جای ملال نیست "
جایی که جارویش پر و بال فرشته است
موسی چقدر مشق تحیر نوشته است
سبحان من یمیت ویحیی ، قیامت است
اینجا بدایتی است که تا بی نهایت است
در وادی السلام تو مردن ، غنیمت است
یعنی شهید عشق علی غرق رحمت است
کی می شود بیایی و شرمنده ام کنی
از جام " من یمت یرنی " زنده ام کنی
از این حرم که هست حریم ملائکه
آدم کجا رود که نیفتد به مهلکه
دنیای بی علی چه قدر بود مضحکه
شیعه علی نداشت بمیرد برای که؟
کار عدم زعشق به هستی کشیده شد
دنیا فقط برای علی آفریده شد
بعد از نجف تمام جهان سرزمین توست
حقا که آسمان و زمین در نگین توست
در سفره ها حکایت نان جوین توست
یاللعجب تعجب ما از همین توست
بی اعتنایی تو به دنیا که معرکه است
نعلین وصله دار تو تاج ملائکه است
هر چند در برابر تو سر ، بلند نیست
هر سر که نیست خاک درت سربلند نیست
آن سر زیادی است که در این کمند نیست
ای اغنیا ، گدای علی مستمند نیست
ای منکر علی تو و برهان بی اساس
قنبر شناس هم نشدی تا علی شناس
پای کرم شکسته ی دست کریم توست
دنیا همیشه بر سر خوان نعیم توست
نهج البلاغه رائحه ای از شمیم توست
سبحان من دنی فتدلی ، حریم توست
یعنی علی مع الحق و حق است با علی
صلی علی محبک یا مرتضی علی
در می زنند ، سائلی از راه آمده است
جبریل عاجزانه به درگاه آمده است
جایی که عقل پیش تو کوتاه آمده است
"قل انما ولیکم الله " آمده است
این آیه جز برای تو نازل نمی شود
قرآن ما بدون تو کامل نمی شود
روزی که ذوالفقار تو سر در نیام کرد
شمشیر ابرویت همه را قتل عام کرد
تیغی که خواب راحت ما را حرام کرد
باید به تیغ ابروی حیدر سلام کرد
دل را به یک اشاره ی خود می برد زدور
"این است دلبری که به دنیا فکنده شور "
دارم هزار آرزو اما علی الحساب
ای کاش این یکی بشود زود مستجاب
در آرزوی خاک کف پای بوتراب
گویم هزار مرتبه " یالیتنی تراب "
یک عمر زیر سایه ی تو جای ما بس است
یک یاعلی برای دو دنیای ما بس است
#عباس_شاه_زیدی
#خروش_اصفهانی #صباحکم_علویّه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#هویاعلیمدد
صدبار گفته اند ولی باز نوبر است
از هر زبان حدیث تو قند مکرر است
ماتشنه ایم و در کف تو جام کوثر است
هفت آسمان قلمرو جولان حیدر است
بی ذکر یاعلی دم خود. را فرو مبر
نام خداست نام علی بی وضو مبر
ای شعر عاشقی نکن اینقدر بی هدف
از این طرف نکش دل ما را به آن طرف
این جاده. می خورد به سماوات ، لاتخف
حی علی الزیارة و حی علی النجف
ما ظلمتیم نور ازل تا ابدد علی است
حی علی الفلاح ، که خیر العمل علی است
هر شب که یاد کوی تو از خاطرم گذشت
تا صبح اشک شوق زچشم ترم گذشت
از آسمان عمر چه زود اخترم گذشت
خاک نجف کجاست که آب از سرم گذشت
جان من از علی است مرا جان به کف ببر
ای شوق پابرهنه مرا تا نجف ببر
ای نام نامی تو گواراتر از عسل
هستی به عشق نام تو رقصیده از ازل
قد قامت القصیده و قد قامت الغزل
مفعول فاعلات مفاعیل مفتعل
شعرم همیشه چشم به دست تو دوخته است
قربان مصرعی که برای تو سوخته است
با جرعه ای وجود گرفتیم از عدم
خوردیم تا شرابی از انگور این حرم
این است جام شیعه ی حیدر ، نه جام جم
یامظهرالعجایب و یا کاشف النقم
" بگذار تا زشارع میخانه بگذریم "
از شارع الرسول تو مستانه بگذریم
گم می شوند و شعله از این طور می برند
هرشب فرشته ها سبد نور می برند
از گوشه ی ضریح تو انگور می برند
شیرینی علی است که با شور می برند
غیر از در علی به دری رو نمی زنند
بیخود کنار نام تو زانو نمی زنند
ما را در این حرم جگر قیل و قال نیست
"ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست "
این جا غمی به دوش محبان وبال نیست
"در بارگاه قدس که جای ملال نیست "
جایی که جارویش پر و بال فرشته است
موسی چقدر مشق تحیر نوشته است
سبحان من یمیت ویحیی ، قیامت است
اینجا بدایتی است که تا بی نهایت است
در وادی السلام تو مردن ، غنیمت است
یعنی شهید عشق علی غرق رحمت است
کی می شود بیایی و شرمنده ام کنی
از جام " من یمت یرنی " زنده ام کنی
از این حرم که هست حریم ملائکه
آدم کجا رود که نیفتد به مهلکه
دنیای بی علی چه قدر بود مضحکه
شیعه علی نداشت بمیرد برای که؟
کار عدم زعشق به هستی کشیده شد
دنیا فقط برای علی آفریده شد
بعد از نجف تمام جهان سرزمین توست
حقا که آسمان و زمین در نگین توست
در سفره ها حکایت نان جوین توست
یاللعجب تعجب ما از همین توست
بی اعتنایی تو به دنیا که معرکه است
نعلین وصله دار تو تاج ملائکه است
هر چند در برابر تو سر ، بلند نیست
هر سر که نیست خاک درت سربلند نیست
آن سر زیادی است که در این کمند نیست
ای اغنیا ، گدای علی مستمند نیست
ای منکر علی تو و برهان بی اساس
قنبر شناس هم نشدی تا علی شناس
پای کرم شکسته ی دست کریم توست
دنیا همیشه بر سر خوان نعیم توست
نهج البلاغه رائحه ای از شمیم توست
سبحان من دنی فتدلی ، حریم توست
یعنی علی مع الحق و حق است با علی
صلی علی محبک یا مرتضی علی
در می زنند ، سائلی از راه آمده است
جبریل عاجزانه به درگاه آمده است
جایی که عقل پیش تو کوتاه آمده است
"قل انما ولیکم الله " آمده است
این آیه جز برای تو نازل نمی شود
قرآن ما بدون تو کامل نمی شود
روزی که ذوالفقار تو سر در نیام کرد
شمشیر ابرویت همه را قتل عام کرد
تیغی که خواب راحت ما را حرام کرد
باید به تیغ ابروی حیدر سلام کرد
دل را به یک اشاره ی خود می برد زدور
"این است دلبری که به دنیا فکنده شور "
دارم هزار آرزو اما علی الحساب
ای کاش این یکی بشود زود مستجاب
در آرزوی خاک کف پای بوتراب
گویم هزار مرتبه " یالیتنی تراب "
یک عمر زیر سایه ی تو جای ما بس است
یک یاعلی برای دو دنیای ما بس است
#عباس_شاه_زیدی
#خروش_اصفهانی #صباحکم_علویّه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#هویاعلیمدد
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#ولادت
مبهوت، در تلألوِ نورِ خدایی اش...
هستم تمامِ عمر سراپا هوایی اش
حتی دمی جدا نشدند و نمی شوند
ایل و تبارم از نفسِ ایلیایی اش
مدیونِ مادرم که از آن لحظه ی نخست
بوده است ذکر نام علی لای لایی اش
از عهده ی اهالیِ افلاک خارج است
درکِ مقام و منزلتِ کبریایی اش
از اين جهان و جاذبه های هزار رنگ
ما را بس است گوشه ی ایوان طلایی اش
حتی به گرد پای نجف هم نمی رسد
باغ بهشت با همه ی با صفایی اش
افلاک چیست؟ گرد و غبار عبای او
خورشید چیست؟ ذره ای از روشنایی اش
خورشید با تمام بزرگی و اقتدار
سهل است با اشاره ی او جا به جایی اش
سخت است در تصور امثال حبرئیل
وارد شدن به حیطه ی فرمانروایی اش
من تشنه ی ابوذر و مقداد و میثمم
یاران دل سپرده ی قالو بَلَىٰ ایش
سر می دهند و سر به سلامت نمی برند
آنانکه گشته اند سراپا فدایی اش
شاهان روزگار به ما غبطه می خورند
تا مفتخر شدیم به شغل گدایی اش
حال و هوای این منِ با خود غریبه را
تغییر داده واقعه ی آشنایی اش
ما را یتیم کوی علی آفریده اند
ما را اسیر مرحمتِ هل اَتىٰ ایش
انسانِ کاملی است که در اوج بندگی
تردید کرده است بشر در خدایی اش
تنها علی شناسِ جهان احمد است و بس
ما عاجزیم در صفتی ابتدایی اش
بفرست دم به دم صلوات محمدی
بر مرتضی و شاکله ی مصطفایی اش
در شرحِ ناب انفسنای پیامبر
در کوثر و حقیقت خیر النساییش
تا ریزه خوارِ سفره ی لطف حسن شدیم
حیران شدیم در صفت مجتبایی اش
بازار عشق بازی و ایثار و بندگی
رونق گرفت با پسر کربلایی اش
آن شاه تشنه ای که شمیم بهشت را
جا داده است در کفن بوریایی اش
هفتاد و دو قصیده ی رنگین و تابناک
جاری شدند در غزل نینوایی اش
ما را اسیر شرط و شروط خودش نمود
در امتداد جلوه ی موسی الرضایی اش
تنها به ریسمان علی چنگ میزنیم
مرگ است و مرگ حاصل یک دم جدایی اش
در آفتاب حشر همه بهره می بریم
از سایه سارِ سلسله ی ماسوایی اش
قبل از ازل به سمت ابد پر کشیده است
بی ابتدا است وسعت بی انتهایی اش
در آیه ی لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ خدا چقدر
بی پرده گفت از صفت اِنَّمایی اش
از چاه های کوفه بپرسید راز را
از کوفه ای که شهره شده بی وفایی اش
جز نخل های کوفه و جز چاه سر به زیر
آگاه نیست هیچ کس از پارسایی اش
فیض تولدش شده در خانه ی خدا
تکرار ناپذیر، چو خیبر گشایی اش
مستانِ بی خود از خود و مجنون صفت شدند
بینندگانِ منظره ی دلربایی اش
هرکس اسیر پیچ و خم زلف یار شد
هرگز امید نیست به یک دم رهایی اش
هرکس دخیل بست به انگورِ آن ضریح
امید بسته است به حاجت روایی اش
شرمنده است این قلمِ متهم به عشق
بارانِ شرم میچکد از نارسایی اش
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#ولادت
مبهوت، در تلألوِ نورِ خدایی اش...
هستم تمامِ عمر سراپا هوایی اش
حتی دمی جدا نشدند و نمی شوند
ایل و تبارم از نفسِ ایلیایی اش
مدیونِ مادرم که از آن لحظه ی نخست
بوده است ذکر نام علی لای لایی اش
از عهده ی اهالیِ افلاک خارج است
درکِ مقام و منزلتِ کبریایی اش
از اين جهان و جاذبه های هزار رنگ
ما را بس است گوشه ی ایوان طلایی اش
حتی به گرد پای نجف هم نمی رسد
باغ بهشت با همه ی با صفایی اش
افلاک چیست؟ گرد و غبار عبای او
خورشید چیست؟ ذره ای از روشنایی اش
خورشید با تمام بزرگی و اقتدار
سهل است با اشاره ی او جا به جایی اش
سخت است در تصور امثال حبرئیل
وارد شدن به حیطه ی فرمانروایی اش
من تشنه ی ابوذر و مقداد و میثمم
یاران دل سپرده ی قالو بَلَىٰ ایش
سر می دهند و سر به سلامت نمی برند
آنانکه گشته اند سراپا فدایی اش
شاهان روزگار به ما غبطه می خورند
تا مفتخر شدیم به شغل گدایی اش
حال و هوای این منِ با خود غریبه را
تغییر داده واقعه ی آشنایی اش
ما را یتیم کوی علی آفریده اند
ما را اسیر مرحمتِ هل اَتىٰ ایش
انسانِ کاملی است که در اوج بندگی
تردید کرده است بشر در خدایی اش
تنها علی شناسِ جهان احمد است و بس
ما عاجزیم در صفتی ابتدایی اش
بفرست دم به دم صلوات محمدی
بر مرتضی و شاکله ی مصطفایی اش
در شرحِ ناب انفسنای پیامبر
در کوثر و حقیقت خیر النساییش
تا ریزه خوارِ سفره ی لطف حسن شدیم
حیران شدیم در صفت مجتبایی اش
بازار عشق بازی و ایثار و بندگی
رونق گرفت با پسر کربلایی اش
آن شاه تشنه ای که شمیم بهشت را
جا داده است در کفن بوریایی اش
هفتاد و دو قصیده ی رنگین و تابناک
جاری شدند در غزل نینوایی اش
ما را اسیر شرط و شروط خودش نمود
در امتداد جلوه ی موسی الرضایی اش
تنها به ریسمان علی چنگ میزنیم
مرگ است و مرگ حاصل یک دم جدایی اش
در آفتاب حشر همه بهره می بریم
از سایه سارِ سلسله ی ماسوایی اش
قبل از ازل به سمت ابد پر کشیده است
بی ابتدا است وسعت بی انتهایی اش
در آیه ی لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ خدا چقدر
بی پرده گفت از صفت اِنَّمایی اش
از چاه های کوفه بپرسید راز را
از کوفه ای که شهره شده بی وفایی اش
جز نخل های کوفه و جز چاه سر به زیر
آگاه نیست هیچ کس از پارسایی اش
فیض تولدش شده در خانه ی خدا
تکرار ناپذیر، چو خیبر گشایی اش
مستانِ بی خود از خود و مجنون صفت شدند
بینندگانِ منظره ی دلربایی اش
هرکس اسیر پیچ و خم زلف یار شد
هرگز امید نیست به یک دم رهایی اش
هرکس دخیل بست به انگورِ آن ضریح
امید بسته است به حاجت روایی اش
شرمنده است این قلمِ متهم به عشق
بارانِ شرم میچکد از نارسایی اش
#احمد_علوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110