#امیرالمومنین_علیه_السلام
به قرآن میخورم سوگند تو مفهومِ قرآنی
ندارد بیتو سِلْمی دینِ اسلام و مسلمانی
اَحادیث وُ روایات وُ سندها را که میبینی
نداریم وُ نمیبینیم مانندِ تو انسانی
تویی خَیرُالبشر ماٰفوقِ اِدراکِ بشر مولا
تو اوجِ بندگی وُ عاشقی وُ علم وُ عرفانی
سلام اِی قلبِ قبله قبلهیِ قلبِ رسولاللّه
شما خورشیدِ تابانی وُ مهتابِ درخشانی
علیِ عالیِ اعلا علمدارِ یقین هستی
به کوریِ فلانی تو امیرالمؤمنین هستی
تویی خیرُالبشر مرزِ میانِ خیر وُ شر حیدر
نبأ یعنی شما داری از آن عالم خبر حیدر
تویی اَسرارِ رَدُّ الشّمس وُ تو شَقُّالقمر کردی
تو فرمان میدهی بیشک به خورشید و قمر حیدر
تویی آرامشِ مطلق تویی مفهومِ جاءَالحق
علیٌ حُبُّهُ جُنَّه بهشتِ معتبر حیدر
اَلا یا أیُّهاَ السّاقی بده از حوضِ کوثرِ مِی
که سرمستم به عشقِ تو من امشب تا سحر حیدر
فراتر از تصوّرها تویی مافوقِ گفتارم
بِحَمدِاللّهِ وَالمِنَّه علیجان دوستَت دارم
فدایِ گردشِ تیغی که با هر ضربه درمان کرد
فدایِ شیرِ میدانی که شب فکرِ یتیمان کرد
علی معنایِ ایثار وُ وفاداری وُ اخلاص است
فدایِ آنکه حتّی خوابِ او یاریِ جانان کرد
نداریم اینچنین شاهی ندیدیم اینچنین مردی
که با هر اَخم وُ لبخندی گروهی را مسلمان کرد
خدا آنقدر خواهانِ علیِ مرتضی شد که ....
نَه یک آیه نَه یک سوره به نامَش کُلِّ قرآن کرد
علی یاسین وُ انسان وُ نبأ وَالعصر وُ توحید است
یداللّه است پس بالایِ دستِ او نباشد دست
نماز وُ روزه وُ حجّ وُ جهادِ بیتولّا هیچ
تولّایی که همراهش نشد بغض وُ تبرّا هیچ
تولّا وُ تبرّا دو دَمِ یک ذوالفقار امّا .....
تولّا وُ تبرّا بیبصیرت هیچ تنها هیچ
بصیرت چیست؟! یعنی هر چه میگوید ولی بر چشم
غرور وُ کِبر وُ خودخواهی چهجایی دارد اینجا؟! هیچ
غدیریها فقط تا کربلا با یار میمانند
امامِ خود مَکن تعویض با دنیا که نَه با هیچ
بمان پایِ غدیر وُ کربلا تا پایِ جان آری
بخوان ندبه که میآید اَمیرِ کاروان آری
#حسین_ایمانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
به قرآن میخورم سوگند تو مفهومِ قرآنی
ندارد بیتو سِلْمی دینِ اسلام و مسلمانی
اَحادیث وُ روایات وُ سندها را که میبینی
نداریم وُ نمیبینیم مانندِ تو انسانی
تویی خَیرُالبشر ماٰفوقِ اِدراکِ بشر مولا
تو اوجِ بندگی وُ عاشقی وُ علم وُ عرفانی
سلام اِی قلبِ قبله قبلهیِ قلبِ رسولاللّه
شما خورشیدِ تابانی وُ مهتابِ درخشانی
علیِ عالیِ اعلا علمدارِ یقین هستی
به کوریِ فلانی تو امیرالمؤمنین هستی
تویی خیرُالبشر مرزِ میانِ خیر وُ شر حیدر
نبأ یعنی شما داری از آن عالم خبر حیدر
تویی اَسرارِ رَدُّ الشّمس وُ تو شَقُّالقمر کردی
تو فرمان میدهی بیشک به خورشید و قمر حیدر
تویی آرامشِ مطلق تویی مفهومِ جاءَالحق
علیٌ حُبُّهُ جُنَّه بهشتِ معتبر حیدر
اَلا یا أیُّهاَ السّاقی بده از حوضِ کوثرِ مِی
که سرمستم به عشقِ تو من امشب تا سحر حیدر
فراتر از تصوّرها تویی مافوقِ گفتارم
بِحَمدِاللّهِ وَالمِنَّه علیجان دوستَت دارم
فدایِ گردشِ تیغی که با هر ضربه درمان کرد
فدایِ شیرِ میدانی که شب فکرِ یتیمان کرد
علی معنایِ ایثار وُ وفاداری وُ اخلاص است
فدایِ آنکه حتّی خوابِ او یاریِ جانان کرد
نداریم اینچنین شاهی ندیدیم اینچنین مردی
که با هر اَخم وُ لبخندی گروهی را مسلمان کرد
خدا آنقدر خواهانِ علیِ مرتضی شد که ....
نَه یک آیه نَه یک سوره به نامَش کُلِّ قرآن کرد
علی یاسین وُ انسان وُ نبأ وَالعصر وُ توحید است
یداللّه است پس بالایِ دستِ او نباشد دست
نماز وُ روزه وُ حجّ وُ جهادِ بیتولّا هیچ
تولّایی که همراهش نشد بغض وُ تبرّا هیچ
تولّا وُ تبرّا دو دَمِ یک ذوالفقار امّا .....
تولّا وُ تبرّا بیبصیرت هیچ تنها هیچ
بصیرت چیست؟! یعنی هر چه میگوید ولی بر چشم
غرور وُ کِبر وُ خودخواهی چهجایی دارد اینجا؟! هیچ
غدیریها فقط تا کربلا با یار میمانند
امامِ خود مَکن تعویض با دنیا که نَه با هیچ
بمان پایِ غدیر وُ کربلا تا پایِ جان آری
بخوان ندبه که میآید اَمیرِ کاروان آری
#حسین_ایمانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#عید_غدیر
این حکایت خوانده ام؛ مولاعلی
یک زمان با دوّمی و اوّلی
می گذشتند از قضا هرسه نفر
او میان آن دو و کوتاه تر
دوّمی گفت: "اینک اینجا بین ما
یاعلی! مانند (نون)ی در (لنا)"
در جوابش گفت فوراََ مرتضی:
"پس نباشم من ،شما هستید(لا)"
همعلی اینرابهشوخیگفتهاست
همحقیقت اینچنین بودهوهست
بیعلی هستی همه (لا) می شود
غرق دریای عدم ها می شود
تا مبادا همنشین (لا) شوی
باید ای دل! خانه ی مولا شوی
یا علی! در جان ما سرور تویی
(لا) نگردد هر که را دلبر تویی
#اسماعیلعلیخانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#عید_غدیر
این حکایت خوانده ام؛ مولاعلی
یک زمان با دوّمی و اوّلی
می گذشتند از قضا هرسه نفر
او میان آن دو و کوتاه تر
دوّمی گفت: "اینک اینجا بین ما
یاعلی! مانند (نون)ی در (لنا)"
در جوابش گفت فوراََ مرتضی:
"پس نباشم من ،شما هستید(لا)"
همعلی اینرابهشوخیگفتهاست
همحقیقت اینچنین بودهوهست
بیعلی هستی همه (لا) می شود
غرق دریای عدم ها می شود
تا مبادا همنشین (لا) شوی
باید ای دل! خانه ی مولا شوی
یا علی! در جان ما سرور تویی
(لا) نگردد هر که را دلبر تویی
#اسماعیلعلیخانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#عید_غدیر
باشد غدیرِ خم همه، لبیک یاعلی
گوید مَلَک به زمزمه، لبیک یاعلی
امت به شور و همهمه، لبیک یاعلی
فریادِ جانِ فاطمه، لبیک یاعلی
اجرا شده رسالت پیغمبر خدا
افشا شده حقیقتِ حق، حیدر خدا
باید تمام عمر، علی را صدا کنیم
باید ز دل ولایت او را ندا کنیم
باید که حقِ بیعت او را ادا کنیم
باید تمامِ هستیِ خود را فدا کنیم
ذهن و زبان، چو از دلِ اسرار پر شود
عالم ز نام حیدر کرار پر شود
باید به سوی سیرهی مولا سفر کنیم
از راهِ او به عالمِ بالا سفر کنیم
در وادیِ شناختِ زهرا سفر کنیم
بی حبِ نفس، تا همه دلها سفر کنیم
اِحیای نفس، راهِ علی رفتن است و بس
تا عرش، با نگاهِ علی رفتن است و بس
من دلخوشم، که زندگیام با علی خوش است
پروازِ عشق، از دلِ ما تا علی خوش است
حق راضی است از همه، هر جا علی خوش است
از ما، خدا به گفتنِ یک یاعلی خوش است
گر یاعلی چو فاطمه گفتی، هزار شکر
این ذکر را چو با همه گفتی، هزار شکر
مولا علی که رهبر مجموع انبیاست
بابای امت و پدر جمع اولیاست
او اسوه ائمه و سرمشق اوصیاست
یعنی امام متقیان، نور اَتقیاست
ما مؤمن و امیر همه مؤمنان علی است
خاکیم و اصل و ریشهی این خاکمان علی است
ما را ز طینت ازلی آفریدهاند
از امتداد نور جلی آفریدهاند
جزوِ فدائیانِ ولی آفریدهاند
اصلاً برای حبِ علی آفریدهاند
مظلوم و مقتدر چو علی در حکایتیم
یعنی فنای عشقِ علی در ولایتیم
با رزق او به نان و نوا میرسیم ما
یعنی به روزیِ صُلَحا میرسیم ما
آری به جرگهی شهدا میرسیم ما
با طاعت علی به خدا میرسیم ما
در سایهی علی پیِ عصیان نمیرویم
عهدِ اَلَست را که به نِسیان نمیرویم
ما عَهد کرده ایم که یار علی شویم
تا پای جان، ملازمش از آن بَلی شویم
در آخرین نفَس، ز جمالش جلی شویم
وقتِ وفات، با قدمش منجلی شویم
در حینِ مرگ، مِی عَلَنی میزنیم ما
جامِ "فَمَن یَمُت یَرَنی" میزنیم ما
عمری برای آمدنِ یار زندهایم
مستِ غدیر و با سرِ هشیار زندهایم
یعنی به عهدِ احمد مختار زندهایم
اصلاً به عشق حیدر کرار زندهایم
تا زندهایم دست ز بیعت نمیکشیم
در صحنهایم و پای ز هیئت نمیکشیم
هیئت که درسِ روضهی تنها نمیدهد
روضه، به غیرِ عبرتِ دنیا نمیدهد
گریه بجز دو دیدهی بینا نمیدهد
ما را نشان، بجز رهِ مولا نمیدهد
خمّ غدیر اگر رهِ مردم نمیشود
راهِ حسین هیچ زمان گم نمیشود
از خود به راه یاریِ دین میتوان گذشت
از غصهی زمان و زمین میتوان گذشت
با کوه غم، به مُلک برین میتوان گذشت
از دردِ خود به اشک جبین میتوان گذشت
اما ز داغِ سقط جنین کی توان گذشت
از یاسِ سرخِ نقشِ زمین کی توان گذشت
هر کس غدیری است، ز جبهه نمیرود
اهلِ غدیر، وادیِ فتنه نمیرود
یعنی به بیت فاطمه شعله نمیرود
دیگر سر حسین به نیزه نمیرود
وای از دلِ شکستهی زینب به قتلگاه
بر تن سری نبود که بر آن کند نگاه
طوفان به دشت کرب و بلا شد نگاهبان
بینِ زنان و دست و زبانِ حرامیان
مَحرم نمانده بود به اطراف بانوان
نامحرمان به گِردِ حرم، هلهله کنان
تنها دعای فاطمه شد یار اهلبیت
زینب به شام و کوفه علمدار اهلبیت
این است، آری عاقبت ناقلندری
افتاد دست اهل جفا چند روسری
دیگر سخن نگویم از آن جیغِ دختری
کز او نمانده بود بجز پاره معجری
خاکم به سر، دگر ز سخن لال میشوم
سرگشته همچو بانوی گودال میشوم
#محمود_ژوليده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#عید_غدیر
باشد غدیرِ خم همه، لبیک یاعلی
گوید مَلَک به زمزمه، لبیک یاعلی
امت به شور و همهمه، لبیک یاعلی
فریادِ جانِ فاطمه، لبیک یاعلی
اجرا شده رسالت پیغمبر خدا
افشا شده حقیقتِ حق، حیدر خدا
باید تمام عمر، علی را صدا کنیم
باید ز دل ولایت او را ندا کنیم
باید که حقِ بیعت او را ادا کنیم
باید تمامِ هستیِ خود را فدا کنیم
ذهن و زبان، چو از دلِ اسرار پر شود
عالم ز نام حیدر کرار پر شود
باید به سوی سیرهی مولا سفر کنیم
از راهِ او به عالمِ بالا سفر کنیم
در وادیِ شناختِ زهرا سفر کنیم
بی حبِ نفس، تا همه دلها سفر کنیم
اِحیای نفس، راهِ علی رفتن است و بس
تا عرش، با نگاهِ علی رفتن است و بس
من دلخوشم، که زندگیام با علی خوش است
پروازِ عشق، از دلِ ما تا علی خوش است
حق راضی است از همه، هر جا علی خوش است
از ما، خدا به گفتنِ یک یاعلی خوش است
گر یاعلی چو فاطمه گفتی، هزار شکر
این ذکر را چو با همه گفتی، هزار شکر
مولا علی که رهبر مجموع انبیاست
بابای امت و پدر جمع اولیاست
او اسوه ائمه و سرمشق اوصیاست
یعنی امام متقیان، نور اَتقیاست
ما مؤمن و امیر همه مؤمنان علی است
خاکیم و اصل و ریشهی این خاکمان علی است
ما را ز طینت ازلی آفریدهاند
از امتداد نور جلی آفریدهاند
جزوِ فدائیانِ ولی آفریدهاند
اصلاً برای حبِ علی آفریدهاند
مظلوم و مقتدر چو علی در حکایتیم
یعنی فنای عشقِ علی در ولایتیم
با رزق او به نان و نوا میرسیم ما
یعنی به روزیِ صُلَحا میرسیم ما
آری به جرگهی شهدا میرسیم ما
با طاعت علی به خدا میرسیم ما
در سایهی علی پیِ عصیان نمیرویم
عهدِ اَلَست را که به نِسیان نمیرویم
ما عَهد کرده ایم که یار علی شویم
تا پای جان، ملازمش از آن بَلی شویم
در آخرین نفَس، ز جمالش جلی شویم
وقتِ وفات، با قدمش منجلی شویم
در حینِ مرگ، مِی عَلَنی میزنیم ما
جامِ "فَمَن یَمُت یَرَنی" میزنیم ما
عمری برای آمدنِ یار زندهایم
مستِ غدیر و با سرِ هشیار زندهایم
یعنی به عهدِ احمد مختار زندهایم
اصلاً به عشق حیدر کرار زندهایم
تا زندهایم دست ز بیعت نمیکشیم
در صحنهایم و پای ز هیئت نمیکشیم
هیئت که درسِ روضهی تنها نمیدهد
روضه، به غیرِ عبرتِ دنیا نمیدهد
گریه بجز دو دیدهی بینا نمیدهد
ما را نشان، بجز رهِ مولا نمیدهد
خمّ غدیر اگر رهِ مردم نمیشود
راهِ حسین هیچ زمان گم نمیشود
از خود به راه یاریِ دین میتوان گذشت
از غصهی زمان و زمین میتوان گذشت
با کوه غم، به مُلک برین میتوان گذشت
از دردِ خود به اشک جبین میتوان گذشت
اما ز داغِ سقط جنین کی توان گذشت
از یاسِ سرخِ نقشِ زمین کی توان گذشت
هر کس غدیری است، ز جبهه نمیرود
اهلِ غدیر، وادیِ فتنه نمیرود
یعنی به بیت فاطمه شعله نمیرود
دیگر سر حسین به نیزه نمیرود
وای از دلِ شکستهی زینب به قتلگاه
بر تن سری نبود که بر آن کند نگاه
طوفان به دشت کرب و بلا شد نگاهبان
بینِ زنان و دست و زبانِ حرامیان
مَحرم نمانده بود به اطراف بانوان
نامحرمان به گِردِ حرم، هلهله کنان
تنها دعای فاطمه شد یار اهلبیت
زینب به شام و کوفه علمدار اهلبیت
این است، آری عاقبت ناقلندری
افتاد دست اهل جفا چند روسری
دیگر سخن نگویم از آن جیغِ دختری
کز او نمانده بود بجز پاره معجری
خاکم به سر، دگر ز سخن لال میشوم
سرگشته همچو بانوی گودال میشوم
#محمود_ژوليده
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
زبان شعر کجا و توان مدحت او
قلم به لرزه در افتاده از ابهت او
علی که چشمه ی خورشید در دلش جاری ست
چگونه پی ببرد ذره بر حقیقت او
هنوز عقل بشر مات آفرینش اوست
خیال هم نرسیده به درک ساحت او
علی هنوز معمای ناشناخته ای ست
که آدمی نرسیده به کنه خلقت او
چشید سرخی آهن برادرش وقتی
که خواست رخنه کند در دل عدالت او
خدا گواست که حتی عبادت ثقلین
کم است با همه کثرت به پیش ضربت او
امیر و فاتح میدان انیس سجاده
که بوده جامع اضداد یک فضیلت او
کسی که کیسه به دوش شب یتیمان بود
همان که قلعه خیبر چشیده قدرت او
چه خوب گفت اگر پرده ها فرو افتند
زیادتر نشود بر یقین و حجت او
چه حیدری که در اوصاف او خدا فرمود
حدیث قدسی "لاسیف" در شجاعت او
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
زبان شعر کجا و توان مدحت او
قلم به لرزه در افتاده از ابهت او
علی که چشمه ی خورشید در دلش جاری ست
چگونه پی ببرد ذره بر حقیقت او
هنوز عقل بشر مات آفرینش اوست
خیال هم نرسیده به درک ساحت او
علی هنوز معمای ناشناخته ای ست
که آدمی نرسیده به کنه خلقت او
چشید سرخی آهن برادرش وقتی
که خواست رخنه کند در دل عدالت او
خدا گواست که حتی عبادت ثقلین
کم است با همه کثرت به پیش ضربت او
امیر و فاتح میدان انیس سجاده
که بوده جامع اضداد یک فضیلت او
کسی که کیسه به دوش شب یتیمان بود
همان که قلعه خیبر چشیده قدرت او
چه خوب گفت اگر پرده ها فرو افتند
زیادتر نشود بر یقین و حجت او
چه حیدری که در اوصاف او خدا فرمود
حدیث قدسی "لاسیف" در شجاعت او
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#عید_غدیر
غدیر عید ستم دیده گان دوران هاست
به حق رسیدن حق دار و مزد انسان هاست
غدیر عرش خدا در دل بیابان هاست
قسم به صبح که روشن ترینِ پیمان هاست
غدیر ختم به خیری دین و اسلام است
بدون باورش اسلام بی سرانجام است
غدیر آمده تا اینکه راه گم نشود
از آسمان شرف نقش ماه گم نشود
پس از رسول خدا تکیه گاه گم نشود
و تا قیامت حق راه و چاه گم نشود
غدیر مرز حیات نفاق و ایمان است
غدیر ماه ترین اتفاق دوران است
غدیر آمده تا پایه های دین باشد
صراط روشن دل های مؤمنین باشد
کلام قاطع وحی است و بالیقین باشد
رسالت نبوی مقصدش همین باشد
بگو نبی خداوند با دلی آگاه
بگو برای همیشه علی ولی الله
فروغ چشم جهان است روشنای علی
دمی نفس نکشیدیم بی ولای علی
چکامه ای نسرودیم جز برای علی
بمیرد آن دل اگر نیست خاک پای علی
نوشته بر دل من با حروف لم یزلی
"علی امام من است و منم غلام علی"
اذان بدون علی از اساس مردود است
نماز دشمن حیدر گناه آلود است
عبادتی که علی را نداشت نابود است
بگو به منکر او در مسیر نمرود است
ضلالت است نمازی که بی علی برپاست
عبادت است علی یا علی که بر لب ماست
جهان جهان شده از فیض نور همسر او
نوشته اند حیا را ز حجب دختر او
منور است زمین از حضور قنبر او
هراس مرگ ندارد حیات نوکر او
"رواق منظر چشم من آشیانه ی اوست"
بگو به کعبه که این عشق خانه، خانه ی اوست
خدا غزل نسروده مگر برای علی
سخن نگفته مگر اینکه با صدای علی
چه سینه چاک شده کعبه در هوای علی
به روی شانه ی احمد نشسته پای علی
فقط ولایت حیدر کمال دین گردید
علی امیر سرافراز مؤمنین گردید
کسی که یک نفسش را ثواب دنیا بود
کسی که هم نفس بی قرار زهرا بود
کسی که روشنی جان و نفس طاها بود
علی امیر جهان مقتدا و مولا بود
چو ذولفقار که خم گشته از جلال علی
مگر بخواب ببیند کسی زوال علی
خدای خالق منان علی علی گوید
به صفحه صفحه ی قرآن علی علی گوید
نبی زمانه ی بحران علی علی گوید
حسین در دل میدان علی علی گوید
قسم به کعبه علی سرپناه عرش خداست
و شانه های نجف تکیه گاه عرش خداست
قسم به لقمه ی پاکی که ارثم از پدر است
نجف همیشه برایم ز قبله قبله تر است
جهان بدون نجف آسمان بی قمر است
دلم ز دشمن حیدر همیشه بر حذر است
اگر چه نام علی روح بر تنم داده ست
"فَمن يَمُت يَرَني"شوق رفتنم داده ست
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#عید_غدیر
غدیر عید ستم دیده گان دوران هاست
به حق رسیدن حق دار و مزد انسان هاست
غدیر عرش خدا در دل بیابان هاست
قسم به صبح که روشن ترینِ پیمان هاست
غدیر ختم به خیری دین و اسلام است
بدون باورش اسلام بی سرانجام است
غدیر آمده تا اینکه راه گم نشود
از آسمان شرف نقش ماه گم نشود
پس از رسول خدا تکیه گاه گم نشود
و تا قیامت حق راه و چاه گم نشود
غدیر مرز حیات نفاق و ایمان است
غدیر ماه ترین اتفاق دوران است
غدیر آمده تا پایه های دین باشد
صراط روشن دل های مؤمنین باشد
کلام قاطع وحی است و بالیقین باشد
رسالت نبوی مقصدش همین باشد
بگو نبی خداوند با دلی آگاه
بگو برای همیشه علی ولی الله
فروغ چشم جهان است روشنای علی
دمی نفس نکشیدیم بی ولای علی
چکامه ای نسرودیم جز برای علی
بمیرد آن دل اگر نیست خاک پای علی
نوشته بر دل من با حروف لم یزلی
"علی امام من است و منم غلام علی"
اذان بدون علی از اساس مردود است
نماز دشمن حیدر گناه آلود است
عبادتی که علی را نداشت نابود است
بگو به منکر او در مسیر نمرود است
ضلالت است نمازی که بی علی برپاست
عبادت است علی یا علی که بر لب ماست
جهان جهان شده از فیض نور همسر او
نوشته اند حیا را ز حجب دختر او
منور است زمین از حضور قنبر او
هراس مرگ ندارد حیات نوکر او
"رواق منظر چشم من آشیانه ی اوست"
بگو به کعبه که این عشق خانه، خانه ی اوست
خدا غزل نسروده مگر برای علی
سخن نگفته مگر اینکه با صدای علی
چه سینه چاک شده کعبه در هوای علی
به روی شانه ی احمد نشسته پای علی
فقط ولایت حیدر کمال دین گردید
علی امیر سرافراز مؤمنین گردید
کسی که یک نفسش را ثواب دنیا بود
کسی که هم نفس بی قرار زهرا بود
کسی که روشنی جان و نفس طاها بود
علی امیر جهان مقتدا و مولا بود
چو ذولفقار که خم گشته از جلال علی
مگر بخواب ببیند کسی زوال علی
خدای خالق منان علی علی گوید
به صفحه صفحه ی قرآن علی علی گوید
نبی زمانه ی بحران علی علی گوید
حسین در دل میدان علی علی گوید
قسم به کعبه علی سرپناه عرش خداست
و شانه های نجف تکیه گاه عرش خداست
قسم به لقمه ی پاکی که ارثم از پدر است
نجف همیشه برایم ز قبله قبله تر است
جهان بدون نجف آسمان بی قمر است
دلم ز دشمن حیدر همیشه بر حذر است
اگر چه نام علی روح بر تنم داده ست
"فَمن يَمُت يَرَني"شوق رفتنم داده ست
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
خورشید گلی در گذر باغ علی بود
یک گوشه ای از جلوه ی اشراق علی بود
در عرش فقط حرف علی بود به معراج
از بس که خدا عاشق و مشتاق علی بود
یک شب به چهل آینه در پیش خلایق
سوگندِ همه شاهد مصداق علی بود
سلمانِ عجم، که شده منای رسولش
از معجزه ی رحمت خلاق علی بود
با قدرت شمشیر فقط فتح نکرده ست
تسخیر دلِ خلق، به اخلاق علی بود
ما را که به دل نور علی ریشه دوانده است
هر لقمه که خوردیم ز ارزاق علی بود
تا دست به انگور ضریحش برسانند...
پیوسته ترین خواهش عشاق علی بود
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
خورشید گلی در گذر باغ علی بود
یک گوشه ای از جلوه ی اشراق علی بود
در عرش فقط حرف علی بود به معراج
از بس که خدا عاشق و مشتاق علی بود
یک شب به چهل آینه در پیش خلایق
سوگندِ همه شاهد مصداق علی بود
سلمانِ عجم، که شده منای رسولش
از معجزه ی رحمت خلاق علی بود
با قدرت شمشیر فقط فتح نکرده ست
تسخیر دلِ خلق، به اخلاق علی بود
ما را که به دل نور علی ریشه دوانده است
هر لقمه که خوردیم ز ارزاق علی بود
تا دست به انگور ضریحش برسانند...
پیوسته ترین خواهش عشاق علی بود
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#عید_غدیر
از روز ازل قرعه ی مِی خورد به نامم
من خلق نگشته قدحی ریخت به کامم
زان مِی که دمار از خود انگور درآرد
از قعر زمین مُرده ی مخمور برآرد
آن مِی که بُخارش به فَلَک گر بشتابد
در نیمه ی شب جای قمر،شمس بتابد
ما را زغبارِ کفِ میخانه سرشتند
دیوانه ی دیوانه ی دیوانه نوشتند
جامی که کفِ اهل خرابات روان است
باقیِ گِلِ ماست که دست دگران است
دیوارِ شرابخانه از خاکِ تنِ ماست
زانست که دیوار بنا گشته کج و راست
ما از شرر و آتش و دوزخ نهراسیم
ما غیر علی خالق دیگر نشناسیم
ما قومِ سیاه مست قدّاره به دستیم
از شدت مستی سرخود را بشِکستیم
این حالتِ سرمستی ما سابقه دارد
حالیست که از نَشئه ی مِی جاذبه دارد
ما قبل تر از خلقت ناسوتیِ فاخر
بودیم همه محضرِ کردگار حاضر
در آینه ی علمِ خداوند تعالیٰ
گشتیم چنان ذره ی ناچیز هویدا
در فطرتِ مستمندِ هر ذرّه ی حیران
بِنْهاد شعور از کَرَم آن خالقِ مَنّان
از نورِ مُشَعشَع به ضمیرِ همه تابید
تا قلبِ همه بر رخِ وی آینه گردید
قدری مِیِ توحید به جامِ همگان کرد
تأکید به نوشیدنِ آن دُردِ گران کرد
هر ذرّه به اندازه ی ظرفیت موجود
از باده ی وحدانی حق میل بفرمود
تا مستیِ مطلوب بحال همگان دید
آغازِ سخن کرد و ز مخلوق بپرسید
کِای خلق بگویید خداوند شما کیست؟
آن صانعِ بی مثل و همانندِ شما کیست؟
جمعی به سخن آمده گفتند ز مستی
ما عبدِ ذلیلیمُ خداوند تو هستی
چون باده ی وحدانیِ حق،عقل فِکَن بود
فکر دگری در سرِ دیوانه ی من بود
آندم که همه سجده نمودند به الله
من سجده نمودم به جمال ولیُ الله
باز از طرف ذاتِ مقدّس سخن آمد
حرفی ز محمّد شرفِ مرد و زن آمد
گفتا بنَمایید کُنون جملگی اقرار
اقرار به پیغمبریِ احمد مختار
دادند شهادت به مقاماتِ محمد
جامی بگِرفتند ز میخانه ی احمد
بازم دلِ دیوانه ی من خیره سری کرد
از میکده درخواستِ جامِ دگری کرد
در پاسخِ اینکه ز برای تو نَبی کیست ؟
گفتم که محمد،که محمد جُز علی نیست
بعد از جلواتِ رُخِ توحید و نبوت
شد موسمِ اقرارِ خلایق به ولایت
یکباره در اینجا ورق کُنگِره برگشت
آمد به میان زبده ی هم چهارُ هم هشت
فرمود خداوند که بر عهدِ ولایت
اقرارِ لسانی نکند بر تو کفایت
باید به عمل قامت اقرار بیارآست
کِاقرار به همراه عمل شرط تولّاست
آنرا که دویی نیست اگر در نظر و جان
باید به یقین بگذرد از آتش سوزان
در مرکز وادیِّ ازل شعله بپا شد
هنگامِ تجلّیِ مَشِقّات و بلا شد
از شش جهت آن شاه ولایت به در آمد
هنگام عبور همگان از شرر آمد
حضّار ازل خائف و در حال نظاره
سرها به زمین دوخته از خوفِ شراره
چون مجمر شرک سوز توحید بنا شد
جمعیت شیعیان ز اغیار جدا شد
عُشّاقِ علی رقص کنان،مست و قلندر
بی واهمه یکباره گذشتند ز آذر
اما دگران در جهتی نامتعارف
پرداخته بر طنطنه ی ساز مخالف
تا اینکه بدادند به خود جرأتِ انکار
فرمود خداوند که ای قوم خطاکار
لعنت به خدایی که علی نیست ولیّ اَش
وَهم است خدایی که بگفتید بَلی اَش
سوگند هرآن بنده که قائل به وِلا نیست
در مَحکَمه فرقی به نمازش و زنا نیست
آن شعله که سوزنده ی تشریک و هوا بود
الطافِ خدا بود،که در وجهِ بلا بود
اکنون بدرید از بَدَنان خِرقه ی تَلبیس
یاران بگریزید ز رسواییِ تَثلیث
منظورِ خدا چون به همه گشت نمایان
بُردند فُرو جِنّ و بَشر سر به گریبان
یکباره کسی سرزده بر تَبلِ صَلا زد
اینگونه ز خلوتگه میخانه صدا زد
کِای باده گساران سراپرده ی ایجاد
یک قطره ز جامِ دَهَنیِ علی افتاد
یاران بشِتابید که این باده ی ناب است
یک جُرعه ز دریای خُمِ ابوتراب است
این باده ز مینای شهنشاه کبیر است
از جامِ بلاخیزِ بیابانِ غدیر است
ای اهلِ عَدَم اِغتَنِموا فرصتِ مستی
از باده ی أکمَلتِ خُمِ علی پرستی
ما در پیِ آن قطره گذشتیم ز افلاک
تا اینکه رسیدیم به این عالمِ از خاک
کامل به ظهور آمده این مبحثِ سِرّی
در هجده ذِی الحَجّه ی سالِ دهِ هجری
روزیکه نبی عِلّتِ این کاخِ زُجاجی
بی تختِ رَوان همرهِ صد هزار حاجی
از موسمِ حج فارغ و در قصدِ مدینه
راهی شده با مطلبی اندرونِ سینه
از مخزنِ دل پرده ی اسرار دریده
بر وعده گهِ حضرت دادار رسیده
آمد ز خداوند ندا کَاحمدِ مختار
ای رحمتِ ما بر سَرِ این قومِ خطاکار
این مُلکِ مُشَرَّف شده را نام غدیر است
وین از نظرِ بُعدِ مکان قُطبِ کویر است
این نقطه همان مرکز وادیِّ ازلَّست
میعادگهِ منتخبِ عَزَّ وَ جَلَّست
اینک شده میعادِ همان عَهدِ ألَستی
ابلاغِ یگانه خبرِ عظیمِ هستی
با أمرِ نبی هودجِ مَرکَبان جدا شد
تَلّی ز جَهازیه ی اُشتران بَنا شد
احمد به بلندای همان پُشته برآمد
گویا وسطِ روز قمر در نظر آمد
یاران همگی حلقه زده دور محمد
در مرکز آن دایره ها حضرت احمد
خورشید مقرر شده کانون سَما را
پُر کرده چنان از هنرِ خویش فضا را
ادامه شعر 👇👇👇
#عید_غدیر
از روز ازل قرعه ی مِی خورد به نامم
من خلق نگشته قدحی ریخت به کامم
زان مِی که دمار از خود انگور درآرد
از قعر زمین مُرده ی مخمور برآرد
آن مِی که بُخارش به فَلَک گر بشتابد
در نیمه ی شب جای قمر،شمس بتابد
ما را زغبارِ کفِ میخانه سرشتند
دیوانه ی دیوانه ی دیوانه نوشتند
جامی که کفِ اهل خرابات روان است
باقیِ گِلِ ماست که دست دگران است
دیوارِ شرابخانه از خاکِ تنِ ماست
زانست که دیوار بنا گشته کج و راست
ما از شرر و آتش و دوزخ نهراسیم
ما غیر علی خالق دیگر نشناسیم
ما قومِ سیاه مست قدّاره به دستیم
از شدت مستی سرخود را بشِکستیم
این حالتِ سرمستی ما سابقه دارد
حالیست که از نَشئه ی مِی جاذبه دارد
ما قبل تر از خلقت ناسوتیِ فاخر
بودیم همه محضرِ کردگار حاضر
در آینه ی علمِ خداوند تعالیٰ
گشتیم چنان ذره ی ناچیز هویدا
در فطرتِ مستمندِ هر ذرّه ی حیران
بِنْهاد شعور از کَرَم آن خالقِ مَنّان
از نورِ مُشَعشَع به ضمیرِ همه تابید
تا قلبِ همه بر رخِ وی آینه گردید
قدری مِیِ توحید به جامِ همگان کرد
تأکید به نوشیدنِ آن دُردِ گران کرد
هر ذرّه به اندازه ی ظرفیت موجود
از باده ی وحدانی حق میل بفرمود
تا مستیِ مطلوب بحال همگان دید
آغازِ سخن کرد و ز مخلوق بپرسید
کِای خلق بگویید خداوند شما کیست؟
آن صانعِ بی مثل و همانندِ شما کیست؟
جمعی به سخن آمده گفتند ز مستی
ما عبدِ ذلیلیمُ خداوند تو هستی
چون باده ی وحدانیِ حق،عقل فِکَن بود
فکر دگری در سرِ دیوانه ی من بود
آندم که همه سجده نمودند به الله
من سجده نمودم به جمال ولیُ الله
باز از طرف ذاتِ مقدّس سخن آمد
حرفی ز محمّد شرفِ مرد و زن آمد
گفتا بنَمایید کُنون جملگی اقرار
اقرار به پیغمبریِ احمد مختار
دادند شهادت به مقاماتِ محمد
جامی بگِرفتند ز میخانه ی احمد
بازم دلِ دیوانه ی من خیره سری کرد
از میکده درخواستِ جامِ دگری کرد
در پاسخِ اینکه ز برای تو نَبی کیست ؟
گفتم که محمد،که محمد جُز علی نیست
بعد از جلواتِ رُخِ توحید و نبوت
شد موسمِ اقرارِ خلایق به ولایت
یکباره در اینجا ورق کُنگِره برگشت
آمد به میان زبده ی هم چهارُ هم هشت
فرمود خداوند که بر عهدِ ولایت
اقرارِ لسانی نکند بر تو کفایت
باید به عمل قامت اقرار بیارآست
کِاقرار به همراه عمل شرط تولّاست
آنرا که دویی نیست اگر در نظر و جان
باید به یقین بگذرد از آتش سوزان
در مرکز وادیِّ ازل شعله بپا شد
هنگامِ تجلّیِ مَشِقّات و بلا شد
از شش جهت آن شاه ولایت به در آمد
هنگام عبور همگان از شرر آمد
حضّار ازل خائف و در حال نظاره
سرها به زمین دوخته از خوفِ شراره
چون مجمر شرک سوز توحید بنا شد
جمعیت شیعیان ز اغیار جدا شد
عُشّاقِ علی رقص کنان،مست و قلندر
بی واهمه یکباره گذشتند ز آذر
اما دگران در جهتی نامتعارف
پرداخته بر طنطنه ی ساز مخالف
تا اینکه بدادند به خود جرأتِ انکار
فرمود خداوند که ای قوم خطاکار
لعنت به خدایی که علی نیست ولیّ اَش
وَهم است خدایی که بگفتید بَلی اَش
سوگند هرآن بنده که قائل به وِلا نیست
در مَحکَمه فرقی به نمازش و زنا نیست
آن شعله که سوزنده ی تشریک و هوا بود
الطافِ خدا بود،که در وجهِ بلا بود
اکنون بدرید از بَدَنان خِرقه ی تَلبیس
یاران بگریزید ز رسواییِ تَثلیث
منظورِ خدا چون به همه گشت نمایان
بُردند فُرو جِنّ و بَشر سر به گریبان
یکباره کسی سرزده بر تَبلِ صَلا زد
اینگونه ز خلوتگه میخانه صدا زد
کِای باده گساران سراپرده ی ایجاد
یک قطره ز جامِ دَهَنیِ علی افتاد
یاران بشِتابید که این باده ی ناب است
یک جُرعه ز دریای خُمِ ابوتراب است
این باده ز مینای شهنشاه کبیر است
از جامِ بلاخیزِ بیابانِ غدیر است
ای اهلِ عَدَم اِغتَنِموا فرصتِ مستی
از باده ی أکمَلتِ خُمِ علی پرستی
ما در پیِ آن قطره گذشتیم ز افلاک
تا اینکه رسیدیم به این عالمِ از خاک
کامل به ظهور آمده این مبحثِ سِرّی
در هجده ذِی الحَجّه ی سالِ دهِ هجری
روزیکه نبی عِلّتِ این کاخِ زُجاجی
بی تختِ رَوان همرهِ صد هزار حاجی
از موسمِ حج فارغ و در قصدِ مدینه
راهی شده با مطلبی اندرونِ سینه
از مخزنِ دل پرده ی اسرار دریده
بر وعده گهِ حضرت دادار رسیده
آمد ز خداوند ندا کَاحمدِ مختار
ای رحمتِ ما بر سَرِ این قومِ خطاکار
این مُلکِ مُشَرَّف شده را نام غدیر است
وین از نظرِ بُعدِ مکان قُطبِ کویر است
این نقطه همان مرکز وادیِّ ازلَّست
میعادگهِ منتخبِ عَزَّ وَ جَلَّست
اینک شده میعادِ همان عَهدِ ألَستی
ابلاغِ یگانه خبرِ عظیمِ هستی
با أمرِ نبی هودجِ مَرکَبان جدا شد
تَلّی ز جَهازیه ی اُشتران بَنا شد
احمد به بلندای همان پُشته برآمد
گویا وسطِ روز قمر در نظر آمد
یاران همگی حلقه زده دور محمد
در مرکز آن دایره ها حضرت احمد
خورشید مقرر شده کانون سَما را
پُر کرده چنان از هنرِ خویش فضا را
ادامه شعر 👇👇👇
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#عید_غدیر
خورشید ؛ خانه اش چه حساب وکتابی است
شبهای صحن شاه نجف آفتابی است
انگورهای باغ علی فرق می کنند
عمری لبِ ضریح چشیده شرابی است
سِرِّ ابوترابی او خلق آدم است
بیهوده نیست دامن ودستش ترابی است
فرموده وقت مرگ نشان می دهد رخش
با هر نفس ندیدن آقا عذابی است
وقتی قسیم جنت و نار است مرتضی
بالاتر از رضایت او چه ثوابی است
حاکم اگر به روز جزا مرتضی علیست
دیگر برای شیعه چه روز حسابی است
فرموده اند نام علی لحظهٔ دعا
در نزد عرشیان قسم مستجابی است
تشخیص بین رب و علی سخت می شود
وقتی به زیر ابروی حیدر نقابی است
معراج با صدای علی حرف زد خدا
این اوج عشق بازی ختمی مآبی است
با این همه شواهد روز غدیر خم
پای امامتش چه سوال و جوابی است
ما قائلیم امر امامت پس از نبی
از جانب خدای احد انتصابی است
لعنت به روزگار که بین علی و غیر
یک روز انتصاب ولی انتخابی است
تا فاطمه کنار علی می کشد نفس
تا عرش آسمان حرمخانه آبی است
تا سالم است دست قنوت حبیبه اش
شب تا سپیده خانهٔ او ماهتابی است
لعنت به روزگار چه کردند باعلی
دیدند دور بازوی آقا طنابی است
زهرا زمین که خورد، علی گریه کرد و گفت :
از این به بعد موسم خانه خرابی است
تسکینِ داغِ صورت نیلی فاطمه
محراب ِکوفه ، صورتِ از خون خضابی است
پایان ِ کوچه ای که در آن دست، بسته شد
طشتِ طلا و زینب و بزم شرابی است
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#عید_غدیر
خورشید ؛ خانه اش چه حساب وکتابی است
شبهای صحن شاه نجف آفتابی است
انگورهای باغ علی فرق می کنند
عمری لبِ ضریح چشیده شرابی است
سِرِّ ابوترابی او خلق آدم است
بیهوده نیست دامن ودستش ترابی است
فرموده وقت مرگ نشان می دهد رخش
با هر نفس ندیدن آقا عذابی است
وقتی قسیم جنت و نار است مرتضی
بالاتر از رضایت او چه ثوابی است
حاکم اگر به روز جزا مرتضی علیست
دیگر برای شیعه چه روز حسابی است
فرموده اند نام علی لحظهٔ دعا
در نزد عرشیان قسم مستجابی است
تشخیص بین رب و علی سخت می شود
وقتی به زیر ابروی حیدر نقابی است
معراج با صدای علی حرف زد خدا
این اوج عشق بازی ختمی مآبی است
با این همه شواهد روز غدیر خم
پای امامتش چه سوال و جوابی است
ما قائلیم امر امامت پس از نبی
از جانب خدای احد انتصابی است
لعنت به روزگار که بین علی و غیر
یک روز انتصاب ولی انتخابی است
تا فاطمه کنار علی می کشد نفس
تا عرش آسمان حرمخانه آبی است
تا سالم است دست قنوت حبیبه اش
شب تا سپیده خانهٔ او ماهتابی است
لعنت به روزگار چه کردند باعلی
دیدند دور بازوی آقا طنابی است
زهرا زمین که خورد، علی گریه کرد و گفت :
از این به بعد موسم خانه خرابی است
تسکینِ داغِ صورت نیلی فاطمه
محراب ِکوفه ، صورتِ از خون خضابی است
پایان ِ کوچه ای که در آن دست، بسته شد
طشتِ طلا و زینب و بزم شرابی است
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#عید_غدیر
شکر خدا که شامل ِ این دست گیری ام
از بند غم رها شده ام با اسیری ام
این است شور کودکی و عشق پیری ام
بر سینه ام نوشته شده من غدیری ام
مارا خدا اسیر نجف آفریده است
قربانی امیر نجف آفریده است
دست خداست؛ دست علی ؛فوق دست ها
آقای ماست مرشد یکتا پرست ها
حیرانی است در طلبش این نشست ها
انگور چیده اند ازاین شاخه مست ها
بوسیدن ضریح علی مستی آور است
با کعبه شأن ِ مدفنِ حیدر برابر است
گفتیم یا علی و دعا مستجاب شد
غوره به جذبه ای ز نگاهش شراب شد
هرکس مقابل قدم او تراب شد
عزت گرفت ، جلوه نمود آفتاب شد
بر وصله های کفش علی بوسه واجب است
باید چو خاک بر کف نعلین او نشست
مرد خدا نموده علی، جبرئیل را
بیرون کشید از دل آتش خلیل را
او کرده مهر فاطمه اش سلسبیل را
پس می زند ز سفرهٔ مردم عقیل را
اونوح را ز ورطه طوفان نجات داد
او دست خضر کاسهٔ آب حیات داد
ایوب را عنایت حیدر صبور کرد
موسی ز نیل با مدد اوعبور کرد
سجده اگر کلیم به انوار طور کرد
گفتند مرتضی علی آنجا ظهور کرد
تأثیر ذکر یونسیه در سکوت اوست
زیباترین عبادت عالم قنوت اوست
خورشید و ماه دانهٔ تسبیح حیدر است
هرکس محب اوست ضمیرش مطهر است
فضه اگر بزرگ کنیزان مادر است
پس کار نوکران همگی دست قنبر است
در پینه های دست علی سِرّ اعظم است
تفریح دستهای علی خلق آدم است
فتاح جنگ حضرت مرهب شکار علی
کوه وقار ، راکبِ دلدل سوار علی
جنگ احد میانه آن گیرودار علی
هدیه برایش آمده یک ذوالفقار علی
این جمله هست در همه تاریخ مستند
یک ضربه بیشتر به کسی مرتضی نزد
مثل عقیق سرخ فرود آمد از اُحد
هرگز کسی حریف علی تن به تن نشد
باب گریز روضه شود باز خود به خود
ماندم چگونه بازوی این مرد بسته شد
این غصه می کُشد بخدا اهل درد را
بستند پیش چشم زنی دست مرد را
حیدر زمین که خورد مغیره دلیر شد
وقت تقاص عزت روز غدیر شد
در پنجه های میخ ، لباسی اسیر شد
از آن به بعد شیر خدا سر به زیر شد
این لحظه گشت تلخ ترین روز مرتضی
افتاده بود فاطمه اش زیر دست و پا
این ارثیه رسید به گودال قتلگاه
زینب به سر زنان وسط اینهمه سپاه
با چادر لگد شده تنها و بی پناه
می کرد سر بریدن آقای خود نگاه
اوپای بوسه ای زگلو تازیانه خورد
تادست زیر آن بدن پاره پاره برد
فریاد زد حسین چرا نا مرتبی
شک دارم ای عزیز ، تو سالار زینبی؟!
از چه هلال هلال چنان ماه ، در شبی
شخم ت زدند با کف هر نعل مرکبی
رنگ تنت عوض شده در زیر آفتاب
همرنگ پیکر تو شده صورت رباب
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#عید_غدیر
شکر خدا که شامل ِ این دست گیری ام
از بند غم رها شده ام با اسیری ام
این است شور کودکی و عشق پیری ام
بر سینه ام نوشته شده من غدیری ام
مارا خدا اسیر نجف آفریده است
قربانی امیر نجف آفریده است
دست خداست؛ دست علی ؛فوق دست ها
آقای ماست مرشد یکتا پرست ها
حیرانی است در طلبش این نشست ها
انگور چیده اند ازاین شاخه مست ها
بوسیدن ضریح علی مستی آور است
با کعبه شأن ِ مدفنِ حیدر برابر است
گفتیم یا علی و دعا مستجاب شد
غوره به جذبه ای ز نگاهش شراب شد
هرکس مقابل قدم او تراب شد
عزت گرفت ، جلوه نمود آفتاب شد
بر وصله های کفش علی بوسه واجب است
باید چو خاک بر کف نعلین او نشست
مرد خدا نموده علی، جبرئیل را
بیرون کشید از دل آتش خلیل را
او کرده مهر فاطمه اش سلسبیل را
پس می زند ز سفرهٔ مردم عقیل را
اونوح را ز ورطه طوفان نجات داد
او دست خضر کاسهٔ آب حیات داد
ایوب را عنایت حیدر صبور کرد
موسی ز نیل با مدد اوعبور کرد
سجده اگر کلیم به انوار طور کرد
گفتند مرتضی علی آنجا ظهور کرد
تأثیر ذکر یونسیه در سکوت اوست
زیباترین عبادت عالم قنوت اوست
خورشید و ماه دانهٔ تسبیح حیدر است
هرکس محب اوست ضمیرش مطهر است
فضه اگر بزرگ کنیزان مادر است
پس کار نوکران همگی دست قنبر است
در پینه های دست علی سِرّ اعظم است
تفریح دستهای علی خلق آدم است
فتاح جنگ حضرت مرهب شکار علی
کوه وقار ، راکبِ دلدل سوار علی
جنگ احد میانه آن گیرودار علی
هدیه برایش آمده یک ذوالفقار علی
این جمله هست در همه تاریخ مستند
یک ضربه بیشتر به کسی مرتضی نزد
مثل عقیق سرخ فرود آمد از اُحد
هرگز کسی حریف علی تن به تن نشد
باب گریز روضه شود باز خود به خود
ماندم چگونه بازوی این مرد بسته شد
این غصه می کُشد بخدا اهل درد را
بستند پیش چشم زنی دست مرد را
حیدر زمین که خورد مغیره دلیر شد
وقت تقاص عزت روز غدیر شد
در پنجه های میخ ، لباسی اسیر شد
از آن به بعد شیر خدا سر به زیر شد
این لحظه گشت تلخ ترین روز مرتضی
افتاده بود فاطمه اش زیر دست و پا
این ارثیه رسید به گودال قتلگاه
زینب به سر زنان وسط اینهمه سپاه
با چادر لگد شده تنها و بی پناه
می کرد سر بریدن آقای خود نگاه
اوپای بوسه ای زگلو تازیانه خورد
تادست زیر آن بدن پاره پاره برد
فریاد زد حسین چرا نا مرتبی
شک دارم ای عزیز ، تو سالار زینبی؟!
از چه هلال هلال چنان ماه ، در شبی
شخم ت زدند با کف هر نعل مرکبی
رنگ تنت عوض شده در زیر آفتاب
همرنگ پیکر تو شده صورت رباب
#قاسم_نعمتی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#عید_غدیر
شدیم کوه گناه و ثواب کن ما را
بیا برای خودت انتخاب کن ما را
دعای مادرمان چیست؟ حیدری باشیم
بخاطر دل او مستجاب کن ما را
غلام قنبرتان میشویم و از کرمت
تصدقی بده عالیجناب کن مارا
به ذره گر نظر لطفْ بوتراب کند...
بیا و با نظرت آفتاب کن ما را
شبیه خار کنار گُلیم، حرفی نیست
بیا و با کرم خود گلاب کن مارا
گلاب ما عرق شرم روی پیشانیست
میان صحن نجف هم برای ما جا نیست؟
——————————-
نبیست عشق، دو تا دلبرش تو و زهرا
و درس واقعی منبرش تو و زهرا
خدا صفات خودش را به هرکسی ندهد
خدا خداست ولی مظهرش تو و زهرا
دلیل آیهی تطهیر خانوادهی توست
شده حدیث کساء محورش تو و زهرا
اگرکه فخر کند شیعه ی تو حق دارد
چه نعمتی..، پدر و مادرش ، تو و زهرا
به فاطمه همه ی خواهش دلم هستی
نگاه کن که تو آرامش دلم هستی
——————————-
نجف برای دلم سایهسار شد مولا
دلم به گوشه ی صحنت دچار شد مولا
کسی به غیر تو من را محل نداد ولی
برای نوکر خود اعتبار شد، مولا
به مادرم نجف و کربلا بدهکارم
ببین که مادر من بیقرار شد ، مولا
تمام حرف دلم را خودت که میدانی
ببین که درد دلم بی شمار شد مولا
مرا که این همه دلخسته ام ، نجف بطلب
قسم به گریه ی آهسته ام ، نجف بطلب
——————————-
فلانی است و فلانی مرا چکار به آنها
همیشه لعنت حق است بیشمار به آنها
علی اگر تو نبودی هلاک میشده آنکس..
همین قضیّه به عینه شد آشکار به آنها
همیشه یک طرفه بوده است وحدت شیعه
دگر برادرمان ناتنیست عار به آنها
تو یار غار محمد شدی تمامیِ عمرت
بگو بجای خلیفه تو نابکار به آنها
برای اسم تو جنگ است یا علی مددی
نجف چقدر قشنگ است یا علی مددی
#امیر_طاهری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#عید_غدیر
شدیم کوه گناه و ثواب کن ما را
بیا برای خودت انتخاب کن ما را
دعای مادرمان چیست؟ حیدری باشیم
بخاطر دل او مستجاب کن ما را
غلام قنبرتان میشویم و از کرمت
تصدقی بده عالیجناب کن مارا
به ذره گر نظر لطفْ بوتراب کند...
بیا و با نظرت آفتاب کن ما را
شبیه خار کنار گُلیم، حرفی نیست
بیا و با کرم خود گلاب کن مارا
گلاب ما عرق شرم روی پیشانیست
میان صحن نجف هم برای ما جا نیست؟
——————————-
نبیست عشق، دو تا دلبرش تو و زهرا
و درس واقعی منبرش تو و زهرا
خدا صفات خودش را به هرکسی ندهد
خدا خداست ولی مظهرش تو و زهرا
دلیل آیهی تطهیر خانوادهی توست
شده حدیث کساء محورش تو و زهرا
اگرکه فخر کند شیعه ی تو حق دارد
چه نعمتی..، پدر و مادرش ، تو و زهرا
به فاطمه همه ی خواهش دلم هستی
نگاه کن که تو آرامش دلم هستی
——————————-
نجف برای دلم سایهسار شد مولا
دلم به گوشه ی صحنت دچار شد مولا
کسی به غیر تو من را محل نداد ولی
برای نوکر خود اعتبار شد، مولا
به مادرم نجف و کربلا بدهکارم
ببین که مادر من بیقرار شد ، مولا
تمام حرف دلم را خودت که میدانی
ببین که درد دلم بی شمار شد مولا
مرا که این همه دلخسته ام ، نجف بطلب
قسم به گریه ی آهسته ام ، نجف بطلب
——————————-
فلانی است و فلانی مرا چکار به آنها
همیشه لعنت حق است بیشمار به آنها
علی اگر تو نبودی هلاک میشده آنکس..
همین قضیّه به عینه شد آشکار به آنها
همیشه یک طرفه بوده است وحدت شیعه
دگر برادرمان ناتنیست عار به آنها
تو یار غار محمد شدی تمامیِ عمرت
بگو بجای خلیفه تو نابکار به آنها
برای اسم تو جنگ است یا علی مددی
نجف چقدر قشنگ است یا علی مددی
#امیر_طاهری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110