#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ولادت_مدح
به نام نامي شاه جهان ابوفاضل
به نام ماه زمین و زمان ابوفاضل
به نام اسوه نام اوران ابوفاضل
به غيرت و شرف عشقمان ابوفاضل
بگو يكسيت فقط پهلوان ابوفاضل
ذخيره است براي حسين، ذُخر حسين
كلام شاه برايش تمامْ، نصب العين
قرينهء خود مولاست ابن ذوالقرنين
غضب نكرده ببين سجده ميكند صفين
به پاي جرأت شير جوان ابوفاضل
اُبُهتي ست در اين يل كه در قيامت نيست
شهامتي كه در او هست در شهامت نيست
قيامتي ست قيامش،شبيه قامت نيست!
پرِ ملك به بهاي پرِ علامت نيست
علم كشيم و جلو دارمان ابوفاضل
اگر كه باد بيفتد به گيسويش غوغاست
هزار نكته ي باريك تر ز مو اينجاست
عزيز ام بنين و سلاله ي زهراست
ادب كنيد علمدار سيدالشهداست
عزيز قلب همه خاندان ابوفاضل
هواي عشق قمر مثل گرد باد طبس
به سينه ام شده جا بي هوا شبيه نفس
از او جدا نشوم من ولو به قدر عدس
به روي برگ درختان يكي علي و سپس
نوشته است يكي در ميان ابوفاضل
به روي كعبه چه پر بار خطبه ميخواند
چقدر خوب و هدفدار خطبه ميخواند
حلال زاده علي وار خطبه ميخواند
شبيه حيدر كرار خطبه ميخواند
حسين عينِ علي و لسان ابوفاضل
نديده اند كسي را شبيه او شاكر
و رعد و برق نگاهش پديده اي نادر
نبرد اوست تجلي ذكر يا قادر
اگرچه از دم تيغش گذشته صد كافر
نكرده حمله به يك ناتوان ابوفاضل
همان خدا كه عصا را به دست موسي داد
همان كه قدرت احيا گري به عيسي داد
هرانچه داد براي رضای زهرا داد
تمام قدرت خود را خدا به سقا داد
خداست خالق و روزي رسان ابوفاضل
طلوع ماه فداي غروب خاموشش
بهشت نازِ علي اصغر است اغوشش
به سمت علقمه میرفت و مشک بر دوشش
صداي زينب كبري رسيد بر گوشش
که گفت ای به فداي تو جان ابوفاضل
چه خوش نشسته رديفم از اول مطلع
فداي نام ابوفاضلم كه از منبع
ببارد عشق بر اين سينه هاي لم يزرع
تو خود حديث مفصل بخوان از اين مصرع
كه بي نشان منم و لامكان ابوفاضل
#عماد_بهرامی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت_مدح
به نام نامي شاه جهان ابوفاضل
به نام ماه زمین و زمان ابوفاضل
به نام اسوه نام اوران ابوفاضل
به غيرت و شرف عشقمان ابوفاضل
بگو يكسيت فقط پهلوان ابوفاضل
ذخيره است براي حسين، ذُخر حسين
كلام شاه برايش تمامْ، نصب العين
قرينهء خود مولاست ابن ذوالقرنين
غضب نكرده ببين سجده ميكند صفين
به پاي جرأت شير جوان ابوفاضل
اُبُهتي ست در اين يل كه در قيامت نيست
شهامتي كه در او هست در شهامت نيست
قيامتي ست قيامش،شبيه قامت نيست!
پرِ ملك به بهاي پرِ علامت نيست
علم كشيم و جلو دارمان ابوفاضل
اگر كه باد بيفتد به گيسويش غوغاست
هزار نكته ي باريك تر ز مو اينجاست
عزيز ام بنين و سلاله ي زهراست
ادب كنيد علمدار سيدالشهداست
عزيز قلب همه خاندان ابوفاضل
هواي عشق قمر مثل گرد باد طبس
به سينه ام شده جا بي هوا شبيه نفس
از او جدا نشوم من ولو به قدر عدس
به روي برگ درختان يكي علي و سپس
نوشته است يكي در ميان ابوفاضل
به روي كعبه چه پر بار خطبه ميخواند
چقدر خوب و هدفدار خطبه ميخواند
حلال زاده علي وار خطبه ميخواند
شبيه حيدر كرار خطبه ميخواند
حسين عينِ علي و لسان ابوفاضل
نديده اند كسي را شبيه او شاكر
و رعد و برق نگاهش پديده اي نادر
نبرد اوست تجلي ذكر يا قادر
اگرچه از دم تيغش گذشته صد كافر
نكرده حمله به يك ناتوان ابوفاضل
همان خدا كه عصا را به دست موسي داد
همان كه قدرت احيا گري به عيسي داد
هرانچه داد براي رضای زهرا داد
تمام قدرت خود را خدا به سقا داد
خداست خالق و روزي رسان ابوفاضل
طلوع ماه فداي غروب خاموشش
بهشت نازِ علي اصغر است اغوشش
به سمت علقمه میرفت و مشک بر دوشش
صداي زينب كبري رسيد بر گوشش
که گفت ای به فداي تو جان ابوفاضل
چه خوش نشسته رديفم از اول مطلع
فداي نام ابوفاضلم كه از منبع
ببارد عشق بر اين سينه هاي لم يزرع
تو خود حديث مفصل بخوان از اين مصرع
كه بي نشان منم و لامكان ابوفاضل
#عماد_بهرامی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ولادت_مدح
پیش چشمان تو از دریا کشیدن مشکل است
ماه را هر قدر هم زیبا کشیدن مشکل است
صدهزاران صورت از مجنون کشیدن سخت نیست
سایه ای از جلوه ی لیلا کشیدن مشکل است
می شود تا عرش را با یک نگاه اندازه زد
جلوه ای از آن قد و بالا کشیدن مشکل است
خلقت تصویر تو قدرت نمایی خداست
این همه مردانگی یکجا کشیدن مشکل است
غیرتت طوفان کند عالم زمین گیرش شود
پیش آن طوفان سیل آسا کشیدن مشکل است
بارها بوسيد پايت را فرات اما هنوز
جلوه ی لب تشنه از سقا کشیدن مشکل است
راستی تیر و کمان با چشمهای تو چه کرد
تیر را از چشم ها با پا کشیدن مشکل است
یک طرف اشک رباب و یک طرف اهل عذاب
فکر کن آن هم تک و تنها کشیدن مشکل است
#احمد_شاکری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت_مدح
پیش چشمان تو از دریا کشیدن مشکل است
ماه را هر قدر هم زیبا کشیدن مشکل است
صدهزاران صورت از مجنون کشیدن سخت نیست
سایه ای از جلوه ی لیلا کشیدن مشکل است
می شود تا عرش را با یک نگاه اندازه زد
جلوه ای از آن قد و بالا کشیدن مشکل است
خلقت تصویر تو قدرت نمایی خداست
این همه مردانگی یکجا کشیدن مشکل است
غیرتت طوفان کند عالم زمین گیرش شود
پیش آن طوفان سیل آسا کشیدن مشکل است
بارها بوسيد پايت را فرات اما هنوز
جلوه ی لب تشنه از سقا کشیدن مشکل است
راستی تیر و کمان با چشمهای تو چه کرد
تیر را از چشم ها با پا کشیدن مشکل است
یک طرف اشک رباب و یک طرف اهل عذاب
فکر کن آن هم تک و تنها کشیدن مشکل است
#احمد_شاکری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ولادت_مدح
درمان شدند پیش تو بیمارها چقدر
از تو گرفته اند گرفتار ها چقدر
رأفت تویی جلال تویی بیکران تویی
کمبوده اند پیش تو بسیار ها چقدر
ای آنکه عطر یاس و گلاب از شمیم توست
خیرت رسیده است به عطارها چقدر
بی دست، دست عالمیان را گرفته ای
واشد به نام تو گره از کارها چقدر
شیرینی سه ساله عیان کرد بر همه
پرورده ی تو اند نمکدارها چقدر
سردارها اسیر سرافرازیت شدند
پای تو رفته اند سرِ دارها چقدر
مانند پیکر تو مزار تو آب شد
داغ تو ماند بر دل نیزارها چقدر
زهرا رسید و چشم به خون بسته ی تو گفت
ناگفتنی ست روضه ی دیوارها چقدر
دست حسین بر سر و دست تو بر زمین
آمد به چشم، بی کسی ِ یارها چقدر
بستند با طناب سرت را به نیزه ها
برخورد بر غرور علمدارها چقدر
#ناصر_دودانگه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت_مدح
درمان شدند پیش تو بیمارها چقدر
از تو گرفته اند گرفتار ها چقدر
رأفت تویی جلال تویی بیکران تویی
کمبوده اند پیش تو بسیار ها چقدر
ای آنکه عطر یاس و گلاب از شمیم توست
خیرت رسیده است به عطارها چقدر
بی دست، دست عالمیان را گرفته ای
واشد به نام تو گره از کارها چقدر
شیرینی سه ساله عیان کرد بر همه
پرورده ی تو اند نمکدارها چقدر
سردارها اسیر سرافرازیت شدند
پای تو رفته اند سرِ دارها چقدر
مانند پیکر تو مزار تو آب شد
داغ تو ماند بر دل نیزارها چقدر
زهرا رسید و چشم به خون بسته ی تو گفت
ناگفتنی ست روضه ی دیوارها چقدر
دست حسین بر سر و دست تو بر زمین
آمد به چشم، بی کسی ِ یارها چقدر
بستند با طناب سرت را به نیزه ها
برخورد بر غرور علمدارها چقدر
#ناصر_دودانگه
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ولادت_مدح
آسمان شد آفتابی! عید آورده خدا
انبیا غرق شعف! لرزید پشتِ اشقیا
آمد و شد پنجمین آیینه ی آلِ کسا
نام او را با طلا حک کرد موسی بر عصا
روزوشب خیل گدا محض گدایی میرسید
بس که فطرس بالِ خود را بر رخِ عالم کشید
دست حق یکباره او را از همه سر کرده ست
رزق عالم را به زیبایی مقدّر کرده ست
خاک را برداشته؛ با نام او زر کرده ست
عرش در میلادِ مولایم چه محشر کرده است
میگذارد دست میکاییل پیش مادرش
تاجی از فیروزه و الماس بر روی سرش
کلّ عالم شد برای او غلام خانه زاد
ماه وخورشیدوستاره، کهکشان و ابر وباد
تا خدا حس کرد خاطرخواهِ عشقش شد زیاد
خواند بعد از هر اذان، در هر دو گوشش "اِن یکاد"
از کجا آورده این سیمایِ بی مانند را؟!!
اینچنین میگفت و "اسما" دود کرد اسپند را
نور چشم و زینتِ دوش پیمبر آمده
گفت خیبر: قوّت بازوی حیدر آمده
آمد و لبخند بر لب های مادر آمده
محض آقایم حسن یار و برادر آمده
این خبرآمد که شدبهبوهه ی جشن و سرور
خانه ی مولا امیرالمومنین شد غرقِ نور
جبرئیل آمد، نشست و کرد چشمش را رصد
چارگوش چوبیِ گهواره اش را بوسه زد
دور باشد از وجودش شرّ شیطان؛ چشم بد
خواند با صوتِ حجازش قل هواللهُ احد
بوسه از پیشانی و مابینِ ابرویش گرفت
تا علی قنداقه را محکم در آغوشش گرفت
دید در چشمان او آیاتِ محکم را فقط
آسمان و روز و شب هایِ منظّم را فقط
در نگاهش توبۂ حوّا و آدم را فقط
پای بوسیِ تمام اهل عالم را فقط
تا شنیدم اینچنین آقاست؛ من هم آمدم
سر به زیر و دست-خالی بر نگاهش رو زدم
داده آرامش به قلبم ذکر زیبایِ حسین
در دلم هرگز نمی گیرد کسی جایِ حسین
در گلو عمریست جا خوش کرده آوایِ حسین
میشود خوشبخت آنکه پیر شد پایِ حسین
او که بعد از کربلا آیینۂ ایثار شد
سید و سالار بود و سیدالاحرار شد
سوم شعبان رقم زد روزِ بی مانند را
بر لبِ صاحب-زمان زیباترین لبخند را
بارش ِ باران خبر آورده این پیوند را
لحظۂ شیرینِ میلادِ پدر-فرزند را
عشقِ سجّاده نشین بود و چه نورانی جبین
خواند او را حضرت ارباب؛ زین العابدین
در قنوتش آیه آیه شوقِ استغفار داشت
در دل محراب با عرش ِ خدا دیدار داشت
اینچنین در هر زمان آرامش ِ بسیار داشت
در عبادت؛ خطِ مشی و سیره و معیار داشت
از نگاهش شرحی از نهج البلاغه جاری است
شک ندارم که صحیفه شیوۂ دینداری است
ذکر خیرش هست تا روز قیامت ذکرِ لب
ربّناهایش حلاوت داشت با طعم ِ رطب
چرخش ِ تسبیح او حولِ مدارِ روز و شب
شد علی بن الحسین و عشقِ با اصل و نسب
همرگ و همریشه ایم و شد برایمان عزیز
هست ایرانی نسب از سمتِ مادر؛ گل بریز!
دستِ حق ویرانگرِ ظلم و ستم آورده بود
نور مطلق! آفتابِ خوش قدم آورده بود
در طوافِ روی او خورشید، کم آورده بود
محض سائل ها فقط لطف و کرم آورده بود
داد با روشنگریِ خود به ظلمت خاتمه
بود مولودِ چهارم از تبارِ فاطمه
آن طرف گل کرد بر تاجِ وفاداری نگین
چون امیرالمومنین شد صاحبِ حبل المتین
غرق در جشن و سرور و شادمانی شد زمین
ماهِ کامل داشت در آغوش ِ خود ام البنین
بسکه زیبا بود یوسف آمد و وقتِ سحر
گوشۂ قنداقه اش زد مُهرۂ چشم و نظر
دور تا دورش شلوغ و نام ِ او آرام ِ جان
چشم هایش نافذ و عمقِ نگاهش مهربان
میرسد دائم صدایِ هلهله از عرشیان
بوسه زد بر دستهای او پدر وقتِ اذان
اینچنین بی واسطه حلّالِ هر مشکل شده
ظاهراً عباس! در واقع ابوفاضل شده
چونکه بود از کودکی راهِ ولایت را بلد
رویِ حرف ِ حضرت اربابمان حرفی نزد
دور باشد از وفاداریِ او چشمانِ بد
شد علمدار و همین را زد به نام خود سند
روی شمشیرش؛ علی حیدر مدد مکتوب شد
تا ملقَب شد به سقّا حالِ دریا خوب شد
حضرتِ باب الحوائج بود و تمثالِ ادب
شد برای زینبِ کبری در آرامش سبب
مشکیِ عمّامه اش زد بارها طعنه به شب
تا قیامت وصف او کار شبانه روزِ لب
تا گره افتاد در کارم سریع و بی دلیل
حاجتم را بر پرِ کنجِ علَم بستم دخیل!
#مرضیه_عاطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت_مدح
آسمان شد آفتابی! عید آورده خدا
انبیا غرق شعف! لرزید پشتِ اشقیا
آمد و شد پنجمین آیینه ی آلِ کسا
نام او را با طلا حک کرد موسی بر عصا
روزوشب خیل گدا محض گدایی میرسید
بس که فطرس بالِ خود را بر رخِ عالم کشید
دست حق یکباره او را از همه سر کرده ست
رزق عالم را به زیبایی مقدّر کرده ست
خاک را برداشته؛ با نام او زر کرده ست
عرش در میلادِ مولایم چه محشر کرده است
میگذارد دست میکاییل پیش مادرش
تاجی از فیروزه و الماس بر روی سرش
کلّ عالم شد برای او غلام خانه زاد
ماه وخورشیدوستاره، کهکشان و ابر وباد
تا خدا حس کرد خاطرخواهِ عشقش شد زیاد
خواند بعد از هر اذان، در هر دو گوشش "اِن یکاد"
از کجا آورده این سیمایِ بی مانند را؟!!
اینچنین میگفت و "اسما" دود کرد اسپند را
نور چشم و زینتِ دوش پیمبر آمده
گفت خیبر: قوّت بازوی حیدر آمده
آمد و لبخند بر لب های مادر آمده
محض آقایم حسن یار و برادر آمده
این خبرآمد که شدبهبوهه ی جشن و سرور
خانه ی مولا امیرالمومنین شد غرقِ نور
جبرئیل آمد، نشست و کرد چشمش را رصد
چارگوش چوبیِ گهواره اش را بوسه زد
دور باشد از وجودش شرّ شیطان؛ چشم بد
خواند با صوتِ حجازش قل هواللهُ احد
بوسه از پیشانی و مابینِ ابرویش گرفت
تا علی قنداقه را محکم در آغوشش گرفت
دید در چشمان او آیاتِ محکم را فقط
آسمان و روز و شب هایِ منظّم را فقط
در نگاهش توبۂ حوّا و آدم را فقط
پای بوسیِ تمام اهل عالم را فقط
تا شنیدم اینچنین آقاست؛ من هم آمدم
سر به زیر و دست-خالی بر نگاهش رو زدم
داده آرامش به قلبم ذکر زیبایِ حسین
در دلم هرگز نمی گیرد کسی جایِ حسین
در گلو عمریست جا خوش کرده آوایِ حسین
میشود خوشبخت آنکه پیر شد پایِ حسین
او که بعد از کربلا آیینۂ ایثار شد
سید و سالار بود و سیدالاحرار شد
سوم شعبان رقم زد روزِ بی مانند را
بر لبِ صاحب-زمان زیباترین لبخند را
بارش ِ باران خبر آورده این پیوند را
لحظۂ شیرینِ میلادِ پدر-فرزند را
عشقِ سجّاده نشین بود و چه نورانی جبین
خواند او را حضرت ارباب؛ زین العابدین
در قنوتش آیه آیه شوقِ استغفار داشت
در دل محراب با عرش ِ خدا دیدار داشت
اینچنین در هر زمان آرامش ِ بسیار داشت
در عبادت؛ خطِ مشی و سیره و معیار داشت
از نگاهش شرحی از نهج البلاغه جاری است
شک ندارم که صحیفه شیوۂ دینداری است
ذکر خیرش هست تا روز قیامت ذکرِ لب
ربّناهایش حلاوت داشت با طعم ِ رطب
چرخش ِ تسبیح او حولِ مدارِ روز و شب
شد علی بن الحسین و عشقِ با اصل و نسب
همرگ و همریشه ایم و شد برایمان عزیز
هست ایرانی نسب از سمتِ مادر؛ گل بریز!
دستِ حق ویرانگرِ ظلم و ستم آورده بود
نور مطلق! آفتابِ خوش قدم آورده بود
در طوافِ روی او خورشید، کم آورده بود
محض سائل ها فقط لطف و کرم آورده بود
داد با روشنگریِ خود به ظلمت خاتمه
بود مولودِ چهارم از تبارِ فاطمه
آن طرف گل کرد بر تاجِ وفاداری نگین
چون امیرالمومنین شد صاحبِ حبل المتین
غرق در جشن و سرور و شادمانی شد زمین
ماهِ کامل داشت در آغوش ِ خود ام البنین
بسکه زیبا بود یوسف آمد و وقتِ سحر
گوشۂ قنداقه اش زد مُهرۂ چشم و نظر
دور تا دورش شلوغ و نام ِ او آرام ِ جان
چشم هایش نافذ و عمقِ نگاهش مهربان
میرسد دائم صدایِ هلهله از عرشیان
بوسه زد بر دستهای او پدر وقتِ اذان
اینچنین بی واسطه حلّالِ هر مشکل شده
ظاهراً عباس! در واقع ابوفاضل شده
چونکه بود از کودکی راهِ ولایت را بلد
رویِ حرف ِ حضرت اربابمان حرفی نزد
دور باشد از وفاداریِ او چشمانِ بد
شد علمدار و همین را زد به نام خود سند
روی شمشیرش؛ علی حیدر مدد مکتوب شد
تا ملقَب شد به سقّا حالِ دریا خوب شد
حضرتِ باب الحوائج بود و تمثالِ ادب
شد برای زینبِ کبری در آرامش سبب
مشکیِ عمّامه اش زد بارها طعنه به شب
تا قیامت وصف او کار شبانه روزِ لب
تا گره افتاد در کارم سریع و بی دلیل
حاجتم را بر پرِ کنجِ علَم بستم دخیل!
#مرضیه_عاطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ولادت_مدح
زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد
همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد
خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد
علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد
جنان خوشبو شد از آن لحظه ای که لحظه ای کوتاه
شمیم گیسوی مشک آفرینش را سحر بو کرد
به هرجا که قدم می زد شمیم یاس می پیچید
بیابان را به حکم کیمیایی غرق شب بو کرد
تمام دشت را آن شیر خفته در نگاه او
به شوق صید بودن پیش چشمش دشت آهو کرد
نمی دانم خدا هنگام نقاشی ابرویش
کمان را آفریده یا که میل دو پرستو کرد
نمی دانم هنر را آفرید اول سپس عباس را یا که
هر آنچه از هنر را بود صرف خلقت او کرد
به اخمی نیمی از لشگر به اخمی نیمه ی دیگر
شمار کشتگان را در نبرد خود ترازو کرد
به توفیق مقام عبد بودن می رسد هر کس
غبار صحن را با توتیای چشم جارو کرد
#علی_کاوند
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت_مدح
زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد
همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد
خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد
علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد
جنان خوشبو شد از آن لحظه ای که لحظه ای کوتاه
شمیم گیسوی مشک آفرینش را سحر بو کرد
به هرجا که قدم می زد شمیم یاس می پیچید
بیابان را به حکم کیمیایی غرق شب بو کرد
تمام دشت را آن شیر خفته در نگاه او
به شوق صید بودن پیش چشمش دشت آهو کرد
نمی دانم خدا هنگام نقاشی ابرویش
کمان را آفریده یا که میل دو پرستو کرد
نمی دانم هنر را آفرید اول سپس عباس را یا که
هر آنچه از هنر را بود صرف خلقت او کرد
به اخمی نیمی از لشگر به اخمی نیمه ی دیگر
شمار کشتگان را در نبرد خود ترازو کرد
به توفیق مقام عبد بودن می رسد هر کس
غبار صحن را با توتیای چشم جارو کرد
#علی_کاوند
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ولادت_مدح
نگذشت هر كه وقت سخن راحت از ادب
بي شك گرفت صُحـبت او بركـت از ادب
بايد كُنند اهل ادب ، صحبت از ادب
تا واژه واژه ، جـان بِبَـرد لذّت از ادب
روزي كه ما سفـيرِ صدايِ ادب شـديم
مست از سبويِ نام خُداي ادب شديم
ديديم بس به تجربه دنيا وفا نداشت
حتّي جنان به آدم و حوّا وفا نداشت
عبّاس جُز به زاده ي زهرا وفا نداشت
يك تن شبيه حضرت سقّا وفا نداشت
عبّاس ربّ عشق و ادب خالق وفاست
عبّاس ذكر مـستيِ عُشّاقِ كـربلاست
با اينكه مـثلِ قـطره ي ناقابليــم ما
وصليم تا به علقـمه، دريا دليم ما
از حُسنِ ماه مصر اگر غافلـيم ما
محوِ جَـمال ماه ابوفاضليم ما
شرمنده ايم چون كه قياس است نابجا
مابين حُسنِ يوسف و زيبا نگارِ ما ؟
جُز موي او كه زُلفِ سياهي نديده ايم
جُز زيرِ سايه اش كه پناهي نديده ايم
جُز او وزيـر، در خُورِ شاهي نديده ايم
جُز روي او كه چهره ي ماهي نديده ايم
مثل هوا كه دور سـرش تاب مي خُورد
از جام چشمهاش جنون آب مي خورد
از هر نظر نگاه كُني فوق العاده است
يك لحظه هم مَجال به نَفْسش نداده است
پشت و پناهِ مرد و زنِ خانـواده است
مانند كوه پاي حُـسين ايسـتاده است
عباس بي نظيرترين ماه طايفه ست
عباس روح سـبزِ تمـامِ مَعارف است
ما قُـمـريِ تـرانه ي بابُ الحوائـجــيم
مُحتاج آب و دانه ي بابُ الحوائجيم
رندانِ بي نـشـانه ي بابُ الحوائجيم
كَلبيم و دورِ خانه ي بابُ الحوائجيم
با خاك بوسي حرمش عشق مي كنيم
ديوانـه وار با عَلَـمـش عشـق مي كنيم
كارش هميشه و همه جا ذرّه پروري ست
مَهرش شبيه فاطمه ، قهرش پيمبري ست
دلداده است اگرچه ، خودْاُستاد دلبري ست
اللهُ اكبـر از وَجـَنـاتش كه حيدري ست
طفـلي كه فنّ رزم پـدر را بَلَـد شود
شايسته است شُهره به شِبلُ الأَسَد شود
در عرصه ي نبرد چو تكبير مي كِـشد
دشمـن ز خُـوف ، آهِ نَـفَس گير مي كِشد
با ترس و لرز مغز سرش تـير مي كِشد
انگار اين علي ست كه شمشير مي كِشد
صِفّين شاهد است كه در نوجواني اش
خوشحال شد چقدْر علي از قهرماني اش
او عـبد صالح است به امضاي اهل بيت
او غرق رحمت اسـت به فـتواي اهل بيت
او دل بُـريده از هـمه ، منهـاي اهل بـيت
سَـلمان به لطف اوشده ،مِـنّاي اهل بيت
آن جا كه افـتخار به سـادات مي كنند
با او به اهل عرش ، مباهات مي كنند
وقتي كه بود اهل حـرم غـم نداشتند
بر رُخ نشـان ز سيليِ مُحكم نداشتند
لبهاي خُشك و چشمِ چو زمزم نداشتند
دستان بسته يا كه قَـدِ خم نداشتند ...
او مانده بود ،،، داغ كمر را نمي شكست
در شامْ سـنگ ، حُرمتِ سر را نمي شكست
#محمد_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت_مدح
نگذشت هر كه وقت سخن راحت از ادب
بي شك گرفت صُحـبت او بركـت از ادب
بايد كُنند اهل ادب ، صحبت از ادب
تا واژه واژه ، جـان بِبَـرد لذّت از ادب
روزي كه ما سفـيرِ صدايِ ادب شـديم
مست از سبويِ نام خُداي ادب شديم
ديديم بس به تجربه دنيا وفا نداشت
حتّي جنان به آدم و حوّا وفا نداشت
عبّاس جُز به زاده ي زهرا وفا نداشت
يك تن شبيه حضرت سقّا وفا نداشت
عبّاس ربّ عشق و ادب خالق وفاست
عبّاس ذكر مـستيِ عُشّاقِ كـربلاست
با اينكه مـثلِ قـطره ي ناقابليــم ما
وصليم تا به علقـمه، دريا دليم ما
از حُسنِ ماه مصر اگر غافلـيم ما
محوِ جَـمال ماه ابوفاضليم ما
شرمنده ايم چون كه قياس است نابجا
مابين حُسنِ يوسف و زيبا نگارِ ما ؟
جُز موي او كه زُلفِ سياهي نديده ايم
جُز زيرِ سايه اش كه پناهي نديده ايم
جُز او وزيـر، در خُورِ شاهي نديده ايم
جُز روي او كه چهره ي ماهي نديده ايم
مثل هوا كه دور سـرش تاب مي خُورد
از جام چشمهاش جنون آب مي خورد
از هر نظر نگاه كُني فوق العاده است
يك لحظه هم مَجال به نَفْسش نداده است
پشت و پناهِ مرد و زنِ خانـواده است
مانند كوه پاي حُـسين ايسـتاده است
عباس بي نظيرترين ماه طايفه ست
عباس روح سـبزِ تمـامِ مَعارف است
ما قُـمـريِ تـرانه ي بابُ الحوائـجــيم
مُحتاج آب و دانه ي بابُ الحوائجيم
رندانِ بي نـشـانه ي بابُ الحوائجيم
كَلبيم و دورِ خانه ي بابُ الحوائجيم
با خاك بوسي حرمش عشق مي كنيم
ديوانـه وار با عَلَـمـش عشـق مي كنيم
كارش هميشه و همه جا ذرّه پروري ست
مَهرش شبيه فاطمه ، قهرش پيمبري ست
دلداده است اگرچه ، خودْاُستاد دلبري ست
اللهُ اكبـر از وَجـَنـاتش كه حيدري ست
طفـلي كه فنّ رزم پـدر را بَلَـد شود
شايسته است شُهره به شِبلُ الأَسَد شود
در عرصه ي نبرد چو تكبير مي كِـشد
دشمـن ز خُـوف ، آهِ نَـفَس گير مي كِشد
با ترس و لرز مغز سرش تـير مي كِشد
انگار اين علي ست كه شمشير مي كِشد
صِفّين شاهد است كه در نوجواني اش
خوشحال شد چقدْر علي از قهرماني اش
او عـبد صالح است به امضاي اهل بيت
او غرق رحمت اسـت به فـتواي اهل بيت
او دل بُـريده از هـمه ، منهـاي اهل بـيت
سَـلمان به لطف اوشده ،مِـنّاي اهل بيت
آن جا كه افـتخار به سـادات مي كنند
با او به اهل عرش ، مباهات مي كنند
وقتي كه بود اهل حـرم غـم نداشتند
بر رُخ نشـان ز سيليِ مُحكم نداشتند
لبهاي خُشك و چشمِ چو زمزم نداشتند
دستان بسته يا كه قَـدِ خم نداشتند ...
او مانده بود ،،، داغ كمر را نمي شكست
در شامْ سـنگ ، حُرمتِ سر را نمي شكست
#محمد_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_علیهالسلام
عبّاس که سرمست وی این شعر نکوست
خود ساقی و ساغر است و سقّا و سبوست
گر شُرب مدام او شده نام حسین
"از کوزه همان برون تراود که در اوست"
#جواد_هاشمی_تربت
عبّاس که سرمست وی این شعر نکوست
خود ساقی و ساغر است و سقّا و سبوست
گر شُرب مدام او شده نام حسین
"از کوزه همان برون تراود که در اوست"
#جواد_هاشمی_تربت
#امام_حسین_علیهالسلام
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ولادت_مدح
عالم آراست چو از پرتو انوار حسین
هرکجا بود دلی گشت هوادار حسین
ای خوشا سوّم شعبان که در این روز عزیز
هستی آرایش نو یافت ز انوار حسین
عقل سرگشته از آن است که چون در عالم
رسم شد دایرهٔ عشق ز پرگار حسین
نور حق بود که خاموش نگردد هرگز
هست در هر دو سرا گرمی بازار حسین
نامش آتش به دل عارف و عامی زد و باز
با خبر کس نشد از حرمت بسیار حسین
از سر صدق قدم چون به ره دوست نهاد
محو تا حشر نخواهد شدن آثار حسین
پرتو ذات خدا هست حسین بن علی
منکر حقّ شود آن کو کند انکار حسین
تا نمودار شود جلوهٔ یزدان خوشتر
اهرمن صحنه بیاراست به پیکار حسین
او حیات ابدی داشت توان گفت آری
کرد با خویش ستم خصم ستمکار حسین
فاتح هر دو سرا کشتهٔ عاشورا بود
گشت مغلوب ابد دشمن خونخوار حسین
زنده از نهضت خونین حسین است اسلام
عقل و عشقند ستایشگر کردار حسین
چشم گردون که بود خیرهٔ جانبازیها
کس نبیند به وفاداری انصار حسین
اشک مهلت ندهد تا به لب آرم سخنی
از جوانمردی جانسوزِ علمدار حسین
ای ابا الفضل که فضل از تو فضیلتها یافت
نخل آراسته بودی تو به گلزار حسین
دو علی را پسر فاطمه در راه خدای
داد و سجّاد بشد قافله سالار حسین
دشمن رذل، ستم هرچه فزونتر میکرد
غافل از دوست نمیشد دل بیدار حسین
من که شرمندهٔ بیحاصلی خویشتنم
کی توانم سخنی گفت سزاوار حسین
فخرم این است که بدانند که «ناظر زاده»
چاکری هست کمر بسته به دربار حسین
#احمد_ناظرزاده_کرمانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ولادت_مدح
عالم آراست چو از پرتو انوار حسین
هرکجا بود دلی گشت هوادار حسین
ای خوشا سوّم شعبان که در این روز عزیز
هستی آرایش نو یافت ز انوار حسین
عقل سرگشته از آن است که چون در عالم
رسم شد دایرهٔ عشق ز پرگار حسین
نور حق بود که خاموش نگردد هرگز
هست در هر دو سرا گرمی بازار حسین
نامش آتش به دل عارف و عامی زد و باز
با خبر کس نشد از حرمت بسیار حسین
از سر صدق قدم چون به ره دوست نهاد
محو تا حشر نخواهد شدن آثار حسین
پرتو ذات خدا هست حسین بن علی
منکر حقّ شود آن کو کند انکار حسین
تا نمودار شود جلوهٔ یزدان خوشتر
اهرمن صحنه بیاراست به پیکار حسین
او حیات ابدی داشت توان گفت آری
کرد با خویش ستم خصم ستمکار حسین
فاتح هر دو سرا کشتهٔ عاشورا بود
گشت مغلوب ابد دشمن خونخوار حسین
زنده از نهضت خونین حسین است اسلام
عقل و عشقند ستایشگر کردار حسین
چشم گردون که بود خیرهٔ جانبازیها
کس نبیند به وفاداری انصار حسین
اشک مهلت ندهد تا به لب آرم سخنی
از جوانمردی جانسوزِ علمدار حسین
ای ابا الفضل که فضل از تو فضیلتها یافت
نخل آراسته بودی تو به گلزار حسین
دو علی را پسر فاطمه در راه خدای
داد و سجّاد بشد قافله سالار حسین
دشمن رذل، ستم هرچه فزونتر میکرد
غافل از دوست نمیشد دل بیدار حسین
من که شرمندهٔ بیحاصلی خویشتنم
کی توانم سخنی گفت سزاوار حسین
فخرم این است که بدانند که «ناظر زاده»
چاکری هست کمر بسته به دربار حسین
#احمد_ناظرزاده_کرمانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ماه_کامل
چارم ماه است و ماه آسمان کامل شده
آمده آن که جهان بر روی او سائل شده
قبله ی دل های عاشق سوی او مایل شده
شیعیان تبریک، میلاد ابوفاضل شده
عرش رضوان خدا لبریز بوی یاس شد
هر ملک مست حضور حضرت عباس شد
ماه عالم تاب حیدر شد عیان در آسمان
باز از خورشید رویش نورباران شد جهان
آمده سرچشمه ی نور تمام کهکشان
بر حسین و مجتبی و اولیا روح و روان
روز میلاد پناه و ناصر سوّم ولی ست
روز عید کاشف الکرب حسین بن علی ست
عاشقان ،ماه بنی هاشم به دنیا آمده
مُستَجار و یاور اولاد زهرا آمده
بر روی دستان حیدر به چه زیبا آمده
گوئیا سقّای عالم بین دریا آمده
ساقی ِ ساقی کوثر ،حضرت دریاست او
آبیار یاس های خانه ی زهراست او
مژده ای کنعانیان یوسف به بازار آمده
مظهر جود و وفا ، معمار ایثار آمده
کربلا را حامی و ساقی و سردار آمده
بر حسین بن علی میر و علمدار آمده
آمده هم بر حسین فاطمه میر سپاه
هم برای حضرت زینب کفیل و تکیه گاه
اوست میدان دار لشکر،تک یل امّ البنین
درحقیقت ارتش یکتای ایزد بر زمین
می شود با یک خم ابرو حماسه آفرین
می شود قتّال دشمن در یسار و در یمین
پا گذارد با رجزهای أنا بن الحیدرش
فرشی از کشته کند برپا ز رزم محشرش
گرچه او بی دست اما دست گیر عالم است
باب حاجت های ما، او هم کریم خاتم است
نام او بر روی لب ها رافع درد وغم است
در حقیقت نام او مصداق اسم اعظم است
شد گدای درگه احسان او هر خوب وبد
ارمنی هم بر لبش دارد ابوفاضل مدد
شد لباسش دوخته از شهپر روح الامین
در میان خنده هایش در بر امّ البنین
زد به چشم و بازویش بوسه امیرالمؤمنین
با دلی پر آه و اشک دیده وقلبی حزین
گفت زیر لب : امان از محنت کربوبلا
می شود در کربلا دستان عبّاسم جدا
می شود چشمش اسیر تیر بغض حرمله
می شود مرهم برای زخم رأسش هلهله
بین رأس وجسم او وقتی بیفتد فاصله
می رود دستان ناموسم میان سلسه
نیستی امّ البنین گرچه کنارش علقمه
در کنار پیکرش آید به جایت فاطمه
#علی_مهدوی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ماه_کامل
چارم ماه است و ماه آسمان کامل شده
آمده آن که جهان بر روی او سائل شده
قبله ی دل های عاشق سوی او مایل شده
شیعیان تبریک، میلاد ابوفاضل شده
عرش رضوان خدا لبریز بوی یاس شد
هر ملک مست حضور حضرت عباس شد
ماه عالم تاب حیدر شد عیان در آسمان
باز از خورشید رویش نورباران شد جهان
آمده سرچشمه ی نور تمام کهکشان
بر حسین و مجتبی و اولیا روح و روان
روز میلاد پناه و ناصر سوّم ولی ست
روز عید کاشف الکرب حسین بن علی ست
عاشقان ،ماه بنی هاشم به دنیا آمده
مُستَجار و یاور اولاد زهرا آمده
بر روی دستان حیدر به چه زیبا آمده
گوئیا سقّای عالم بین دریا آمده
ساقی ِ ساقی کوثر ،حضرت دریاست او
آبیار یاس های خانه ی زهراست او
مژده ای کنعانیان یوسف به بازار آمده
مظهر جود و وفا ، معمار ایثار آمده
کربلا را حامی و ساقی و سردار آمده
بر حسین بن علی میر و علمدار آمده
آمده هم بر حسین فاطمه میر سپاه
هم برای حضرت زینب کفیل و تکیه گاه
اوست میدان دار لشکر،تک یل امّ البنین
درحقیقت ارتش یکتای ایزد بر زمین
می شود با یک خم ابرو حماسه آفرین
می شود قتّال دشمن در یسار و در یمین
پا گذارد با رجزهای أنا بن الحیدرش
فرشی از کشته کند برپا ز رزم محشرش
گرچه او بی دست اما دست گیر عالم است
باب حاجت های ما، او هم کریم خاتم است
نام او بر روی لب ها رافع درد وغم است
در حقیقت نام او مصداق اسم اعظم است
شد گدای درگه احسان او هر خوب وبد
ارمنی هم بر لبش دارد ابوفاضل مدد
شد لباسش دوخته از شهپر روح الامین
در میان خنده هایش در بر امّ البنین
زد به چشم و بازویش بوسه امیرالمؤمنین
با دلی پر آه و اشک دیده وقلبی حزین
گفت زیر لب : امان از محنت کربوبلا
می شود در کربلا دستان عبّاسم جدا
می شود چشمش اسیر تیر بغض حرمله
می شود مرهم برای زخم رأسش هلهله
بین رأس وجسم او وقتی بیفتد فاصله
می رود دستان ناموسم میان سلسه
نیستی امّ البنین گرچه کنارش علقمه
در کنار پیکرش آید به جایت فاطمه
#علی_مهدوی_نسب
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#ولادت_مدح
از عمقِ سینه ی او گرچه آه می ریزد
ز هیبتش دلِ کلِ سپاه می ریزد
برای او شبِ تیره نمی دهد معنی
چرا که از سر و رویش پگاه می ریزد
اگر که گریه کند در ازای هر اشکش
ز چشم های فلک مهر و ماه می ریزد
چه احتیاج به تیغ است تا که چشمش هست
به هر چه او بکند یک نگاه ، می ریزد
هر آنکه را که بخواهد چو کوه می سازد
و هر چه را که بخواهد چو کاه می ریزد
دو چشم و دست و سر و پا که هیچ، دنیا را
اگر اراده کند پای شاه می ریزد
به جای گفتنِ العفو ها بگو، عباس
که وقت گقتنِ اسمش گناه می ریزد
#وحید_اشجع
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#ولادت_مدح
از عمقِ سینه ی او گرچه آه می ریزد
ز هیبتش دلِ کلِ سپاه می ریزد
برای او شبِ تیره نمی دهد معنی
چرا که از سر و رویش پگاه می ریزد
اگر که گریه کند در ازای هر اشکش
ز چشم های فلک مهر و ماه می ریزد
چه احتیاج به تیغ است تا که چشمش هست
به هر چه او بکند یک نگاه ، می ریزد
هر آنکه را که بخواهد چو کوه می سازد
و هر چه را که بخواهد چو کاه می ریزد
دو چشم و دست و سر و پا که هیچ، دنیا را
اگر اراده کند پای شاه می ریزد
به جای گفتنِ العفو ها بگو، عباس
که وقت گقتنِ اسمش گناه می ریزد
#وحید_اشجع
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110