میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.7K subscribers
6.57K photos
830 videos
48 files
615 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم

چون که بر دوش گرفته ست علم را با مشک
همه گفتند که طفل است به دستش یا مشک؟

حرمله گفت به لشگر همگی گوش کنید
نقطه ضعف دگری نیست در او الا مشک

کار ما نیست که او را ز نفس اندازیم
مگر آنی که بی افتد به زمین تنها مشک

شد همانی که علمدار از آن می ترسید
دستش افتاد..سرش خرد شد و اما...مشک..

گفت ارباب چه آمد به سرت ماه حرم؟
گفت عباس فدای سرتان...آقا مشک

قول دادم به سکینه بروم برگردم
قول دادم برسانم به حرم خود با مشک

#آرمان_صائمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم

آسمان تیره شده دشت و بیابان هم تیر
بین طوفان بلا رفتی و باران هم تیر
تو امید همه بودی و در آن ظهر عطش
بود امید تو بر مشک ولی آن هم تیر...
تیر بر مشک یکی بود و جگر صد پاره
گوییا بر جگرت داشته دندان هم تیر
بس که حیرت زده بودی نگران جانب مشک
همه تن چشم شدی و صف مژگان هم تیر
مثل مرغی که به لانه ز قفس مینگرد
آه تو حبس شد و میله زندان هم تیر
شد عمودی زقفا سر زده مهمان سرت
شده به خان کرم چشم تو مهمان هم تیر
زخم چون تیر به ابروی کمان تو رسید
تا شکاف خم ابروت کشید آن هم تیر
سینه تنگ و گریبانی و دستی که نبود
داد بی تابی تو دست گریبان هم تیر

#موسی_علیمرادی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم


برخیز جان فاطمه اینجا نمان برو
بگذار روی خاک مرا نیمه جان برو
هی آه می کشی و تنم لرزه می کشد
قربان مهربانی ات ای مهربان برو
دستم بریده و کمرت را شکسته اند
برخیز ای شکسته دل قد کمان برو
بیرون مکش یکی و دوتا نیست تیرها
جانم فدات ناله مزن این چنان برو
این هرزه چشم ها به حرم چشم بسته اند
برگرد خیمه زود نمانده زمان برو
خون گریه های چشم ترم نذر زینب است
آقا به جان خواهر تنهایمان برو
برخیز و بی کسی حرم را نظاره کن
زینب کجا و صحبت نامحرمان برو
از من گذشت غربت و در انتظار توست
گودال خون و نیزه و سنگ و سنان برو
من سر به زانوان تو دارم چه ماتم است
الشمرُ جالسٌ...سر تو ناگهان...برو

#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حسن_کردی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم

پاشو ای علمدار سرتو بلند کن
پاشو که تو خیمه همه چشم براتن
خجالت نکش قسمت این بوده حتما
پاشو بچه ها چشم براه نگاتن

بمیرم برات راس ماهت دوتاشد
بمیرم برات هر دو دستت جدا شد
داداش تا تو بودی خیالی نداشتیم
تو رفتی و پاشون به این خیمه وا شد


تویی تکیه گاه بلند ولایت
تویی مظهر بندگی و اطاعت
تویی مرد میدون تو پیر بصیرت
تو گفتی ادب شرط واسه شهادت

تو رفتی و گفتی به اهل زمونه
اگه عاشقید عشق فتوا نمیخواد
کسی که فقط در امان حسینه
امان نامه از اهل دنیا نمیخواد

#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم

خانمان سوز بود آتشِ آهی گاهی
ناله‌ای می‌شکند پشتِ سپاهی گاهی
داری امید ولی نیست پناهی گاهی
دلخوشی گرچه به یک نیمه نگاهی گاهی

حیف از آن چشم که یک تیر نگاهش را بُرد
داد از آن تیر که چشمان سیاهش را بُرد


آه بر روی لبش بود چه آهی ای وای
جمع می‌کرد تَنی از سرِ راهی  ای وای
رفته از دست چه ماهی و چه ماهی ای وای
بعد او نیست نه حالی نه پناهی ای وای

 اشک مردی که پناهش همه پاشیده ببین
حالِ شاهی که سپاهش همه پاشیده ببین


به سرش آمده اما به جراحات رسید
این جوانمُرده ببین با چه مکافات رسید
موقع غارتِ او  موقع خیرات رسید
وسطِ قائله‌ی مردمِ شامات رسید

ردِ خونی به زمین از سرِ زین ریخته دید
همه جانِ حرمش را به زمین ریخته دید


نفَسش بعدِ برادر چقدر می‌گیرد
مرد اگر داغ کشد دردِ کمر می‌گیرد
بی سبب نیست که از سینه خبر می‌گیرد
تیر از سینه که رد شد به جگر می‌گیرد

حق بده اینهمه اندوه پَرَت می‌شکند
بی برادرشدن  آری کمرت می‌شکند


تیر تا خورد به چشمش به کمین خورد ای داد
روی پیشانیِ زهرا دو سه چین خورد ای داد
بخدا بر جگرِ اُمِ‌بَنین خورد ای داد
پدرش از نجف آمد به زمین خورد ای داد

اشکِ عباس دل خون زمین را سوزاند
در مدینه جگر اُمِ‌بَنین را سوزاند


آه ای ماه ببین حال برادرها را
آه ای خیمه ببین گریه‌ی خواهرها را
آه ای دشت ببین ضجه‌ی دخترها را
آه ای داغ ببین قامت مادرها را

نیست با شاه کسی بانگ کمک بردارد
بین ابرو چقدر سخت تَرک بردارد


 کاشکی باد  به خیمه خبرش را نبرد
شرح حال بدن مختصرش را نبرد
یک حرامی عَلَمش را  سپرش را نبرد
پیش طفلان سرِشب نیزه سرش را نبرد

باید عمه بدود تا   به همه  سر بزند
گره‌ای روی گره  زود به معجر بزند

"بیت نخست  تضمینی از معینی کرمانشاهی

#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم

استخاره زده شد آیــه ی بـــــاران آمــد
ناگهان حضرتِ عبّاس به میــــدان آمــد

رُخصتِ جنگ اگر داشت که غوغا می شد
داشت سقّایِ حَــرَم ، عازمِ دریــــا می شد

داشت با صوتِ جلی پورِ ولــــی می آمــد
همــــه دیدند که عبّــاسِ علــــی می آمــد

مَشک بر دوش و رجزخوان شده ساقی سرمست
" پیرهَن چاک و غزلخوان و صُراحی در دست "

جنگ با حضرتِ ســـردار جگر می خواهد
چشم در چشمِ علمدار ... جگر می خواهد

اینچنین بود که بر فکــــرِ کمیــن افتادند
نعــــره زد چند تن از ترس زمیـن افتادند

چهره ی مـاه بر آیینــــه ی دریــــا افتــاد
آب زانـو زد و بر زانــویِ ســــقّـــا افتــاد

دست بر آب زد و آب به دستش بی تاب
آب بر آب زد و آب شــد از خجــلت آب

مَشک پُر کرد ولی تیر و سنان در راه است
بارشِ تیــر ز دامــــانِ کمـــان در راه است

آنطرف در پسِ هر نخل کمین خواهد بود
دست هایی قلم افتاده زمیــن خواهد بود

آخر این مَشک از او قوّتِ جان می گیرد
حرملــه باز نشسته و نشــــان می گیرد

تیر بر چشـــمِ علمــدار نشیند ای کــاش
مَشــک را پاره و بی آب نبیند ای کــاش

کاش ای کاش ولی حیف که او پرپر شد
علقمــه شــاهدِ شقّ القمری دیگـــــر شد

اشک از گوشه ی چشمانِ گُلِ یاس افتاد
مادر آغوش گشوده است که عبّاس افتاد

دستش افتاده ولی باز علمــــدار است او
شیرِ زخمی شده در گلّه ی کفتار است او

از نفــــس هـای دَمِ آخــــرِ او می ترســند
روی نِی رفته ولی از ســرِ او می ترســند

بعد از او غربتِ این قوم رقم خواهد خورد
تازیانــه به تــنِ اهـــلِ حَــرَم خواهد خورد

بعد از او قافلــــه را زود به غــارت بردند
وای نامــوسِ خــــدا را به اســارت بردند


چشم در چشمِ علمدار... جگر می خواهد
جنگ با حضرتِ ســـردار جگر می خواهد

نعره زد چند تن از ترس زمیــــن افتادند
اینچنین بود که بر فکرِ کمیــــن افتادند ...

#ابراهیم_زمانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم

دستی برای جستجو از دست داده
چون پیکرش را مو به مو از دست داده

چشمان خود را با همان تیری که آمد
غرقِ شتاب از روبرو، از دست داده

بی خاصیت! افتاده گریان؛ پاره پاره
مَشکی که دیگر آبرو از دست داده

تعریف خواهد شد پس از این نام ِ «سقا»:
لب تشنه مردی که گلو از دست داده

در خیمهٔ تاریخ ما هم تشنه ماندیم
در علقمه ساقی سبو از دست داده

یک تیرِ گریان در دهانش گیر کرده
دیگر توانِ گفتگو از دست داده

آمد برادر... إنکسارش کشت ما را
قامت-خمیده؛ رنگ و رو از دست داده

اربابمان تنها نه که یار و علمدار
پشت و پناهش را بگو از دست داده

شد خیره بر ماه و سپس زد زیر گریه
آخر رقیه(س)-جان؛ عمو از دست داده!

#مرضیه_عاطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم

میان علقمه آنقدر تیرباران شد
تنش میانه انبوه تیر پنهان شد

خطاب «أدرک أخا» با حسین بود اما
شنید عمه سادات هم پریشان شد

به سوی خیمه رود سیل لشکر دشمن
که سد بین سپاه و حسین ویران شد

مگر چه دید که اینگونه شد شکسته حسین؟
چنان شکست که در چهره‌اش نمایان شد

نشد که جسم ابالفضل را به خیمه برد
در این مصیبت عظمی غمش دوچندان شد

حرم سراغ ابالفضل را همینکه گرفت
عزیز فاطمه بی‌اختیار گریان شد

اگر چه آنهمه شرمنده شد ابوفاضل
سکینه بیشتر از خواهشش پشیمان شد

#آرش_براری
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم

قطره ای اشک تو یک دریا عطش
هرم لبهای تو یک صحرا عطش

در نگاه گرم تو حس میشود
یک جهان ایثار ، یک دنیا عطش

ساقی دریادلان کاری بکن
میکند در خیمه ها غوغا عطش

آمده تا عشق را پرپر کند
در هوای ظهر عاشورا عطش

تا نبینی عاشقان را تشنه کام
آمدی دریای غیرت تا عطش

تا کویر خشک لبهای تو دید
سوخت چون خورشید سرتا پا عطش

تشنه بیرون آمدی تا از فرات
بی تو دارد آب هم حتی عطش

کاش دریای خروشان فرات
از خجالت آب میشد یا عطش

رفتی و بعد از تو ای راز رشید
میزند آتش جگرها را عطش

بی تو ای سقای مستی آفرین
علقمه شد بزم غم ، سقاعطش

آسمان را دود می بیند حسین
بسکه دیده زاده زهرا عطش

بعد تو روح بلند عاطفه
قطره قطره آب میشد با عطش

جرعه ای امروز در کامم بریز
تا نگردد قسمتم فردا عطش

#اسماعیل_پورجهانی
(جهانی) قم
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم

دو چشم مست تو وقتی به ما نگاه انداخت
بساط گریه ی ما را دوباره راه انداخت
گریز روضه به عباس خورد و مرثیه خوان
شرار شعله ی غم را به کوه کاه انداخت
رسید روضه به آنجا که آب شد نایاب
شکست بغض و نفس را به چنگ آه انداخت
عطش که شرم نمی‌کرد تیر خواهش را
به سوی حنجر اطفال بی پناه انداخت
به ما سپرد عطش را خودش به علقمه رفت
گرفت مشک و علم را به دوش ماه انداخت
به سمت علقمه آمد علی تبار یلی
که مرگ را به سراسیمه در سپاه انداخت
به هر طرف که روان شد گریختند از او
هراس را به دل خلق رو سیاه انداخت
چنان شبیه علی تیغ زد که دشمن را
میان ساقی و سقا به اشتباه انداخت
نخورد آب که او را زلال آب فرات
به یاد اصغر معصوم بی گناه انداخت
دریغ و درد که تیری رسید و یوسف را
به انزوای بدون امید چاه انداخت
امان از آن دم تلخی که گفت اخا ادرک
نگاه ملتمسش را به خیمه گاه انداخت

#حسن_شیرزاد
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم

اگر می‌شد دمی با رزم‌جامه روی زین پیدا
هم‌آوردی نمی‌شد در تمام سرزمین پیدا

«سِقاهُم رَبُّهُم» را تا نمی‌خواندند در گوشش
برای امر سقایی نمی‌شد جانشین پیدا

به قصد رزم تا می‌تاخت در هر معرکه، می‌شد
سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا

زمین از زخم‌های تازه پر می‌شد، اگر هربار
نمی‌شد زیر تیغش شه‌پر روح‌الامین پیدا

به‌غیر از لحظه‌ای که اخم او را دیده در صفین
ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا

«اَشِدّاءُ عَلَی‌الکُفّار» دشمن بود و با این حال
نمی‌شد در دلش از دوستان یک‌ذره کین پیدا

خجالت می‌کشید از زینب کبری از آن وقتی
که با ننگ امان‌نامه شده شمر لعین پیدا

زد آتش بر دلش آوای «اَینَ عَمّی‌العَباس؟»
ازآن‌ساعت که‌شد درخیمه این‌صوت حزین پیدا

امان از لحظه‌ای که شیرمردی خسته و زخمی
زمین افتاده بود و گرگ‌ها شد از کمین پیدا

عمود خیمه را بابا کشید آن‌جا که دیگر شد
حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا

تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد
به هرسو قطعه‌ای از «عین‌‌»و«با»و«آ»و«سین»پیدا

حسین ازخاک دستش را چنان با بوسه برمی‌داشت
که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا

تمام پیکرش بر خاک می‌لرزید آن دم که
شد از گودی صدای ناله‌ی «هَل مِن مُعین؟» پیدا

به‌همراه امام عصر پای روضه‌اش هستند
پیمبرها -سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین- پیدا

دوایش گفتن یک‌جمله‌ی «یاکاشِف‌ُالکَرب» است
اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا

برای حضرت عباس طوری گریه کردم که
شده لبخند در روی کرام‌الکاتبین پیدا

گرفتم در دوعالم دست‌هایش را، یقین دارم
که در محشر برایم می‌شود حصن‌حصین پیدا

دلم تنگ عمود آخر است، آن‌جا که خواهد شد
به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا

#مجتبی_خرسندی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم

شافع عقبا کجا و شوق این دنیا کجا
ابر باران زا کجا و حسرت دریا کجا

با امان مومنین حرف از امان‌ نامه مزن
زاده حیدر کجا و این جسارت ها کجا

او اگر می خواست دریا سینه اش را می شکافت
مصلحت این بود، ورنه او کجا موسی کجا

این که می گویند لب تر کرده حرفش هم بد است
قبل اصغر آب نوشیدن کجا سقا کجا

من یقین دارم که از باب اطاعت گفت چشم
ورنه عباس علی و خواهش از اعدا کجا

تا دو دستش هست ما را از شفاعت بیم نیست
آتش دوزخ کجا و شیعه زهرا کجا

او تمام عمر سنگ عشق را بر سینه زد
سنگ دل ها او کجا و سینه صحرا کجا

روضه لازم نیست قبر او ته مرثیه هاست
آه این مدفن کجا و آن قد رعنا کجا

#محمود_یوسفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110