میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.8K subscribers
6.55K photos
822 videos
48 files
612 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح

چادرت سفره ی زمین بودو رحمت آسمانیت معجر
ای وجود عظیم توپُرفیض،فیض عامت بسی جهان گستر

ای که همواره برکت ازرویت،همچویک آبشارجاری بود
ای که باران رحمتت دائم،گشته نازل زآسمان یکسر

نامت آغاز راز هستی بود،کوثرو میِ جام مستی بود
انبیاء اولیا زسرمستی،صف به صف درکف همه ساغر

ای که انفاس قدسی ات یک دم،جان دهد خضرو نوح وعیسی را
بادمِ قدسی ات تمام رُسُل،هریک ازدیگری مسیحاتر

نه فقط انبیاءکه مدیون نفسَت جبرئیل وخیل ملک
نفس خیرتو مدد کار سیدالاوصیا یل خیبر

توخودت عرش هستی وازلطف بین بیت علی مکان داری
همچو دریا که درسبو گُنجد،خاصه باامرحضرت داور،

موجب کسب وفیض وقرب علی،بوده ای ای همه وجودعلی
این بهانه است میخورم سوگند،که فقط با علی شوی همسر

تو علی هستی و علی زهراست،جلوه ی حق عیان ز روی شماست
نقش سربند اوست یا زهرا،ذکر لب های توست یا حیدر

تو گل یاس کبریا هستی،موجب خلق ماسوی هستی
باغ جنت ز بوی تو خوشبوست،ماسوی با تو گشته خوش منظر

حسنینت دو گوشواره ی عرش،می درخشند بر فرازه ی عرش
هر دو عالم فدای زینب تو، و فدای سر شبیر و شُبر

چون ز هر شبنم گل رویت،صد هزاران فرشته می روید
از غبار رهت سرشته شود،گِل سلمان و بوذر و قنبر

"کوثر استی که تاج اعطیناک، زده بر فرق سید لولاک"
خصم بد منظر تو مصداق، اِنّ شانئک هو الابتر

محور پنج تن سلام علیک، ای گل یاسمن سلام علیک
مهر منظومه ی سپهر ولا،السلام ای شفیعه ی محشر

به زمین پا نهادی و دیدند،مردمان جلوه ی هو الرزاق
چادرت سفره ی زمین بود و ، رحمت آسمانی ات معجر

#جواد_کریم_زاده
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح

با خطبه های فاطمه نهضت شروع شد
زهرا قیام کرد وقیامت شروع شد

آن غربتی که تا ابد الدهر جاری است
از لحظه های اول خلقت شروع شد

آدم به درک منزلت پنج تن رسید
آیین روضه خوانی وهیئت شروع شد

بر بادبان کشتی خود یا علی نوشت
نوح آنزمان که بارش رحمت شروع شد

موسی به نام فاطمه در طور خیمه زد
باران نور آمد وصحبت شروع شد

مریم مسیح را به طواف حسین برد
وام از حسن گرفت وکرامت شروع شد

جان خلیل ذوب شد از عشق اهل بیت
ازنسل او سلاله ی عترت شروع شد

عطر گل محمدی آرام تا وزید
غار حرا جوان شد وبعثت شروع شد

دنیا چهارده نفس از عمق جان کشید
آن وقت تازه قصه ی غیبت شروع شد

این شعر نذر فاطمه بود وبه یاد او
قلب غزل شکست ومسمط شروع شد

زهرا همان که بی خبریم از فضائلش
صف میکشند جن وملک در مقابلش
انسیه ای که نیست به جز صدق در دلش
آن زهره ای که هست علی ماه کاملش
تنها خداست مرجع حل المسائلش

حق را به لطف فاطمه بی شک شناختم
نامش که شد به سینه ی من حک شناختم
ده ها کتاب خواندم واینک شناختم
گر با همین بضاعت اندک شناخت

مدیون حر عاملی ام با وسایلش....

#احمد_علوی
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح

زﻫﯽ ﮐﻮی ﮐﺴﯽ ﮐﺰ ﺧﻮن ﺑﻮد آب ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﺶ
ز ﺳﺮﻫﺎی ﻋﺰﯾﺰان ﭼﯿﺪه ﮔﻠﺪان ﮔﺮد ﻣﯿﺪاﻧﺶ

ﺑﻪ ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻣﯽ‌ﺷﻮد ﻣُﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﻠﻮه
ﺗﺸﺮف‌ﻫﺎی آﺋﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺻﺤﻦ ﺷﺒﻨﻤﺴﺘﺎﻧﺶ

زﻫﯽ ﺑﺎﻧﻮی ﺟﻌﻔﺮ ﭘﺎﺳﺒﺎن ﺣﻤﺰه درﺑﺎﻧﯽ
ﮐﻪ ﺻﺪ ﭼﺸﻤﯽ ﻧﮕﻪ دار اﺳﺖ او را ﻣﺮد ﻣﺮداﻧﺶ

زﮐﺎﺗﯽ داﺷﺖ ﺧﻮﻧﻢ ﮔﯿﺞ ﺗﺤﻠﯿﻠﺶ ﺷﺪم دﯾﺪم
ﮐﻪ ﺣﺘﯽ می‌رود ﻋﯿﺪ ﺳﻌﯿﺪ ﻓﻄﺮ ، ﻗﺮﺑﺎﻧﺶ

ﮐﺪاﻣﯿﻦ ﻧﻌﺮه از ﺳﺠﺎده ﺣﯿﺪر را ﺳﻔﺎرش ﮐﺮد
ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﭘﻮﺷﺪ ﻧﻌﻢ ﯾﺎ ﺳﯿﺪی ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻋﺮﯾﺎﻧﺶ

ﭼﻨﺎن وﻗﺖ ﮐﺮم از ﺷﺶ ﺟﻬﺖ ﺑﺮ ﺗﺎﺧﺖ ﻣﯽ‌آﯾﺪ
ﮐﻪ از ﭘﯿﺮاﻫﻦ ﺧﻮد ﻧﯿﺰ رد ﮔﺮدد ﺑﻪ ﻃﻮﻓﺎﻧﺶ

ز ﮐﻮران ﻧﯿﺰ در ﺳِﺘﺮ ﺗﺠﻠﯽ ﮔﺸﺘﻪ او ﭘﻨﻬﺎن
ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮد دﯾﺪارش دﻫﺪ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﮐﻮراﻧﺶ

ﭼﻨﺎن ﻣﻌﺼﻮم ﺑﮕﺬﺷﺘﻪ اﺳﺖ از ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ‌اش ﮐﺰ ذوق
ﺑِﮑﺎرت ﻣﯽ‌ﺑﺮد ﻣﺮﯾﻢ ﻫﻨﻮز از ﭼﺸﻢ ﺟﯿﺮاﻧﺶ

ﺑﻪ ﺟﻤﻊ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ از ﭼﻬﺎر ﺳﻮ در ﻫﺸﺖ ﭼﺸﻢ آﯾﺪ
ﻋﻠﯽ ﻣﻮﺳﯽ اﻟﺮﺿﺎ ﭘﯿﺪا ﺷﺪ از آﺋﯿﻨﻪ ﺑﻨﺪاﻧﺶ

ﺑﻪ ﻗﻢ بر ﭼﺎدرش اﻓﺘﺎده ﺟﻤﻌﯽ ﯾﺎرﺿﺎ ﮔﻮﯾﺎن
ﮔﺮوﻫﯽ ﺣﻀﺮت ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﮔﻮﯾﺎن در ﺧﺮاﺳﺎﻧﺶ

ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺄﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ از ﺣﯿﺚ أﺣﺪ ﮐﺎﻣﻞ
ﻧﺪارم ﺷﮏ ﮐﻪ در ﺧﻠﻮت ﭘﺮﺳﺘﯿﺪﺳﺖ ﺷﯿﻄﺎﻧﺶ

ﺣﺪﯾﺚ ﮐﺎﻣﻞ ﻟﻮﻻک ﺷﺮح ﮐﺎﻣﻠﯽ دارد
چو ﻟﻮﻻی در ﺟﻨﺖ ﺑﭽﺮﺧﺪ ﺗﺤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺶ

ﺑﻪ اﻣﮑﺎن زنی دﻟﺪاده‌ام ﮐﺰ ﺷﺪت اﻋﺠﺎز
ﺟﻤﻞ را در ﺗﻪ ﺳﻮزن ﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﺑﺎر ﮐﻮﻫﺎﻧﺶ

ﺑﻀﺎﻋﺖ ﻻﻏﺮ اﻓﺘﺎده است او ﻓﺮﺑﻪ ﻃﻠﺐ دارد
ﻧﺸﺪ اﻧﺪازه ﻋﻔﻮش ﮐﻨﻢ ﯾﮏ روز عصیانش

ﻣﮕﻮ ﮔﺴﺘﺎخ ﺷﯿﻮن ﺑﻮده اﯾﻦ ﻧﻮ ﺷﺎﻋﺮ اَﻟﮑَﻦ
ﺑﻪ ﻗﺪر وُﺳﻊ ﺧﻮد ﮐﺮده اﺳﺖ ﻣﻌﻨﯽ ﺗﺎزه ﮐﺘﻤﺎﻧﺶ

#معنی_زنجانی
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح

اى بلند اختر که ناموس خداى اکبرى
عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرى

زینت عرش خدا پرورده دامان توست
یازده خورشید چرخ معرفت را مادرى

آن که بُد منّت وجودش بر تمام ما سوى
گشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرى

تاج فرق عالَم و آدم بود ختم رُسُل
بر سر آن سرور کون و مکان تو افسرى

از گلستان تو یک گُل خامس آل عباست
اى که در آغوش خود خون خدا مى پرورى

مقتداى حضرت عیسى بود فرزند تو
آن چه در وصف تو گویم باز از آن برترى

در قیامت اولین و آخرین سرها به زیر
تا تو با جاه و جلال حق ، زمحشر بگذرى

بر بساط قرب بگذارد قدم چون مصطفى
تو بر او هستى مقدّم ، گرچه او را دخترى

کهنه پیراهن چو بر سر افکنى در روز حشر
غرقه در خون خدا برپا نمایى محشرى

با چه ذنبى کشته شد مؤوده آل رسول
بود آیا اینچنین، أجرِ چنان پیغمبرى

قدر تو مجهول و مخفى قبر تو تا روز حشر
جز خدا در حق تو کس را نشاید داورى

شمع جمع آل طه بضعه خیر الورى
دختر شمس الضحا و همسر بدر الدّجى

آفتاب برج عصمت گوهر درج شرف
لیلة القدر وجود و سرّ و ناموس خدا

آن که بنشاندش به جاى خود امام الانبیاء
وان که بُد آمینِ او شرط دعاى مصطفى

مبدأ جسمش بُد از اثمار اشجار بهشت
منتهاى روح پاک او حریم کبریا

ز آدم و عیسى نبودش کفو و مانندى به دهر
شد در اوصاف کمال او هم تراز مرتضى

در مدیحش عقل شد حیران و سرگردان چو دید
هست مدّاحش خدا، وصف مقامش هل أتى

پا ورم کرد از نماز و دست و بازو از جهاد
سینه او شد سپر در راه حق روز بلا

رفت از دار فنا بشکسته دل آزرده تن
آن که بُد آزردنش ایذاء ختم الانبیاء

گفت حیدر در غروب آفتاب عمر او
تار شد دنیا و روشن شد به تو دار بقاء

دختر خیر الورى و همسر فخر بشر
علم مخزون، غیب مکنون در ضمیرش مستتَر

لیلة القدر، نزول کل قرآن مبین
مطلع الفجر ظهور منجى دنیا و دین

آسمان یازده خورشید تابان وجود
روشن از نور جمالش عالم غیب و شهود

شمع جمع اهل بیت و نور چشم مصطفى
مهجه قلبى که آن دل بود قلب ماسوى

آیه تطهیر وصف عصمت کبراى او
هل أتى تفسیرى از دنیا و از عقباى او

تا قیامت شد به او روشن چراغ عقل و دین
منتشر از او به دنیا نسل خیر المرسلین

اندر آن روزى که وا نفسا بگویند انبیا
شیعتى گویان بیاید او به درگاه خدا

مصحف او لوح محفوظ قضاء است و قدر
در حدیث لوحِ او برنامه اثنى عشر

علم ما کان و یکون ثبت است اندر دفترش
نى سلونى گفته در عالم کسى جز همسرش

اوست مشکاة دو مصباحى که شد عرش برین
زینت از آن دو ، چراغ راه رب العالمین

میوه باغ وجودش حلم و جود مجتبى است
حاصل آن عمر کوتاهش شهید کربلا است

زینب آن اسطوره صبر و شجاعت دخترش
گوى سبقت برده در اسلام و ایمان مادرش

دامنش جان جهان و یک جهان جان پرورید
وه چه جانى که خداوند جهان او را خرید

خون بهاى خون او شد ذات قدّوس خدا
گشت کشتى نجات خلق و مصباح الهدى

منقطع شد وحى بعد از رحلت خیر الأنام
لیک جبریل امین بنمود در کویش مقام

بود امین وحى دائم در صعود و در نزول
تا گذارد مرحمى بر قلب مجروح بتول

دل شکسته بود و از هجر پدر بیمار بود
پشت و پهلو هم شکسته از در و دیوار بود

تسلیت مى داد او را ذات پاک ذو الجلال
تا بکاهد زان غم و آن رنج و آن درد و ملال

عطر و بوى و رنگ و روى و خُلق و خَلق عقل کل
ساطع و لامع بُد از آن بضعه ختم رسل

زین سبب روح القدس شد در حریم او مقیم
تا در آن آئینه بیند صاحب خُلق عظیم

زین قفس چون مرغ روحش رو به رضوان پر کشید
رفت جبریل امین و از مدینه دل برید

مرتضى آن قطب عالم لنگر دنیا و دین
عرش علم و روح ایمان و امیرالمؤمنین

آنکه در تسلیم و صبرش عقل شد مبهوت و مات
کرد در فقدان این همسر تمناى ممات

بود زهرا رکن آن رکن زمین و آسمان
رفت و ویران شد سر و سامان آن شاه جهان

صورتى کو خَلق و خُلق عقل کل را مى نمود
گشت پنهان نیمه شب در خاک غم، امّا کبود

ماهتاب آسمان عصمت و عفّت گرفت
کس نداند جز على آخر چه بگذشت و چه بود

دیده عالم ندیده زهره اى مانند زهرا
دخترى مادر نزاده کو شود اُمّ ابیها

شد خدا راضى به آنچه فاطمه راضى به آن شد
متفق شد در رضا و در غضب با حق تعالى

#آیت_الله_وحید_خراسانی
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مرثیه

چه کنم ؟ آتشی افتاده به جانم ، چه کنم ؟
آتش از آب دو چشمم ننشانم چه کنم ؟

با حضور تو ، به من خانه نشینی سهل است
گر نمانی تو و من بی تو بمانم ، چه کنم ؟

تو در این شهر ، فقط در به رخم باز کنی
” ای همیشه نگرانم ، نگرانم چه کنم ؟ “

زرِهم پشت ندارد ، به تو پشتم گرم است
بی سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم ؟

گوشه ی خانه ، من و چار جگر گوشه ی تو
غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم ؟

در ره مسجد و خانه به زمین می خوردم
از همان موقع شده ورد زبانم ” چه کنم ؟ “

من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواست
گرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم ؟

زود ای عمر علی می روی از دست علی
بی تو بر ماندن خود نیست گمانم ، چه کنم ؟

#حاج_علی_انسانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها‌
#ولادت‌

چنان که قصد میسازند از الفاظ ، معنا را
خدا از آفرینش قصد کرده ، خلقِ زهرا را

"ولولا فاطمه" یعنی که بی زهرا نمی دیدیم
نه احمد را ، نه حیدر را ، نه هرگز خلق دنیا را

بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده
عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را

صفاتش آینه دارِ صفات کبریا باشد
چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را

چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟!
خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را

کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می آید
که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه ، دریا را

نشسته از الف تا یاء ، حیران چنین معنا
بلی ظرفیّتِ وصفش نمی باشد الفبا را

حماسه می تراود آنقدر از خطبه هایش که
به خطبه میکَند از جای کوهِ پای بر جا را

زهی عفّت ، زهی عصمت ، زهی بانوی نوری که
علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را

تنور خانه ی او گرم دارد جان عالم را
به رشک انداخته نورِ تنورش ، طور سینا را

قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست
نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را

بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش
که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را

بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش
رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را

بلی آن فاطمه که بهر کار خانه اش حتی
فرستاده خدایش "سوف یعطیک فترضی" را

بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او
به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را

بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او
بهم زد حیله ها و مکرهای شومِ اعدا را

بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او
شکست آخر سپاهِ بُت پرستِ لات و عُزّا را

بلی آن فاطمه که سیره اش تفسیر قرآن است
هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را

بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما
و از ما دستگیری می کند امروز و فردا را

مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت
خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را

نمیدانم که سیلی با رُخش...اصلا چه میگویم؟!
که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را

دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا
میان شعله ها تنها صدا زد نامِ بابا را

کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش :
به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته ی ما را

گره وا میکند از کار شیعه ، گریه بر مادر
مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را

#عاصی_خراسانی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ولادت 🫀

رفت از دلِ فردوس هزاران قلم آورد
اندازه‌ی آفاق ورق روی هم آورد

می‌خواست که جبریل کمی از تو نویسد
جایی که خدا نامِ تو را محترم آورد

صدبار تراشید درختانِ جهان را
صدبار نوشت از تو و صدبار کم آورد

تو بودی و دستانِ خدا مُلک و مَلَک را
محضِ گُلِ انوارِ شما از عدم آورد

ما هیچ نبودیم..‌ ولی مادری‌ات بود
در هیچ نظر کرد و مرا در رقم آورد

این جلوه‌ی پُر جذبه بر افلاک مبارک
مهمانِ خدا آمده بر خاک ، مبارک

جبریل نوشت اولِ دفتر که علی کیست
پرسید مکرر و مکرر که علی کیست

یک عمر به معراج به هرجا که توان داشت
هِی رفت نفهمید در آخر که علی کیست

تا گفت از اوصافِ علی پیشِ رسولان
بشنید فقط پرسشِ دیگر که علی کیست

برداشت قلم را و خدا وحی به او کرد...
یعنی که تو را نیست مقدر  که علی کیست

فهمید فقط فاطمه معنیِ علی را
فهمید فقط فهمِ پیمبر که علی کیست

هرکس که علی گفت از امداد علی گفت
با فاطمه یک عمر فقط نادِ علی گفت

حق داد به آغوشِ خدیجه دو جهان را
گفتم دو جهان ، لال شوم برتر از آن را

عالم نشنید از لبِ احمد  لبِ مولا
جز فاطمه‌جان ، فاطمه‌جان فاطمه‌جان را

پلکت ، ضربانت تپشت نامِ علی گفت
وقتی که پدر گفت به گوشِ تو اذان را

تو آمده‌ای قبلِ خودت ، حق بده خاتون
سِیرِ تو بهم ریخته بنیادِ زمان را

هربار که جبریل برای تو غزل گفت
می‌گفت خدا بهتر از آن ، بهتر از آن را

هر دفعه به پیغمبرِ ما واجب عینی است
بوسیدن دستان شما واجب عینی است

ای رشته‌ی خورشید نخی از ملکوتت
ای جاذبه‌ی عمقِ جهان از جبروتت

تسبیح گرفتی و زمین دید خدا را
گفتی علی و دید زمان زنگ سکوتت

در فصل بهاریِ جمادیِ ظهورت
افلاک شگفت است سرِ شاخه‌ی توتت

تا که بچکد از سر انگشت  تو فیضی
یک عمر نشسته است علی پای قنوتت

هرجا که تو هستی همه‌اش باغ بهشت است
سوگند که دلهاست فقط جای هبوطت

عشقی ازلی هست اگر هست حجابت
پُر جلوه‌تر از پرده‌ی کعبه است حجابت

تو آمدی آزاد شدن را بنویسیم
تا سروری گل به چمن را بنویسیم

بازیچه شدن ، هرزه شدن ، هیچ شدن مُرد
تو آمدی آزادیِ زن را بنویسیم

تا دور شود زندگی از اینهمه آفات
تا حرف جدایی غدغن را بنویسیم

تو آمده‌ای بر سر یک سفره نشینیم
تا خانه مساویِ وطن را بنویسیم

بخشندگی‌ات را به تبارت برسانی
تا اینکه کریمی حسن را بنویسیم

با خط تو باید بنویسیم که زن کیست
این شأن ولی جای دگر  مطمئنن نیست

سوگند به شمع و شب و پروانه به زهرا
سوگند به گلخانه به ریحانه  به زهرا

هرکس که نمک خورده‌ی زهرا و علی شد
هرگز نرود بر در بیگانه به زهرا

این خاک پُر از یاس ، پُر از لاله‌ی سرخ است
این خاک ندارد غمِ ویرانه به زهرا

ویرانه اگر هست فقط خانه‌ی خصم است
مائیم همین همتِ مردانه به زهرا

این خاک حرام است به غیرش ، حرمِ ماست
مائیم همه مردم یک خانه به زهرا

این خاک سراسر همه تسبیح حسین است
سوگند که ایران همه بین‌الحرمین است

#حسن_لطفی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها

کنار جانماز از عرش، هر شب میهمان داری
میان هر قنوتت تکه‌ای از کهکشان داری

ستاره در نمکدان است و قرص ماه، جای نان
که هستی که میان سفره‌ی خود آسمان داری ؟!

پدر با بوسه بر دستت؛ نشان داده مقامت را
که هستی که ولایت بر همه پیغمبران داری ؟!

تو را پروردگار از عرش، نازل کرد و گفت ای فرش ...
برای اوج، هجده سالِ نوری را زمان داری !

به عشقِ «اَشهَدُ اَنّ عَلی» از خود گذشتی؛ پس ...
تو حقّ زندگی بر گردنِ بانگِ اذان داری

نفهمیدند، حرفت را؛ ولی غصه نخور بانو
کنار خود کسی مثل علی را همزبان داری

اگر چه شاخه‌ات آتش گرفت؛ اما ثمر دادی
تو طوبای بهشتی؛ پس یقینا باغبان داری

رکوعِ در نمازت بود، حالِ آخرِ عمرت
نفهمیدند، نادانان چرا قدّ کمان داری !

تو را در خاک، می‌جویند غافل‌ها؛ نمی‌دانند ...
که بین لامکان؛ نزد خدای خود مکان داری

تو را پروردگار از چشمِ نااهلان نهان کرده
سلام ای گنج مخفی که مزاری بی نشان داری !

#رضا_قاسمی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها

هر که با زهراست احساس سخاوت می‌کند
مور این وادی سلیمان را ضیافت می‌کند

دست‌پخت فاطمه نان است و نانش جذبه است
هر که شد یک بار سائل کم‌کم عادت می‌کند
 
حضرت جبریل یک جلوه است ذاتا وحی را
فاطمه تا قلب پیغمبر هدایت می‌کند

فرشیان نه عرشیان هم رو به او می‌ایستند
در میان خانه‌اش وقتی عبادت می‌کند

مرتضی بر فاطمه یا فاطمه بر مرتضی
کیست که بر دیگری دارد امامت می‌کند

هر چه مولا مدح خود را کرد مدح فاطمه است
آینه از شأن همتایش حکایت می‌کند

روز محشر که بیاید کار دست فاطمه است
مرتضی می‌ایستد زهرا قیامت می‌کند

رشته‌ای از چادرش هم دست ما باشد بس است
رشته‌ای از چادرش؟ آری شفاعت می‌کند

#علی‌اکبر_لطیفیان
#مـــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110