میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
10.9K subscribers
6.48K photos
792 videos
47 files
604 links
•°|بنـــــ﷽ــــام نامے مولا|°•

مولاجانم ....

تو می آیی و از نزدیک میبینم تو را آخر
همان وقتی که میمیرم ،عجب میمیرم خوبی

#سید_حمید_رضا_برقعی
#فمن_یمت_یرنی🍇

ارسال شعر
@Ebi_1366_ghafari
Download Telegram
یا حبیب الباکین
چند بیت همدلی با جوادالائمه (ع)


دم به دم تا همیشه قلب پدر
با نفس های تو هم آهنگ است
روز و شب قاصدک خبر می داد
دل بابا برای تو تنگ است

تو تمام وجود بابایی
او ولی از وجود خود دور است
بی تو هر لحظه قطره در قطره
اشک او دانه های انگور است

چه فراقی خدا! که از وصفش
دل واژه، دل قلم خون شد
لحظه لحظه نفس نفس بی تو
دم او زهر و بازدم خون شد

می نویسم ولی نمی دانم
پای این روضه تا کجا بکشد
می نویسم ولی خدا نکند
پدرت روی سر عبا بکشد

مو به مو مثل شام گیسویت
چلهء تاک هم پریشان است
اشک تو روی جسم او یعنی
غسل باران به دست باران است

پیکرش غرق گل شد اما باز
گریه کردی دلت کجاها رفت
لحظه ای چشم بستی و دیدی
تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت

روضه خوان پدر شدی آن دم
یک طرف قلب خیمه ها می سوخت
آن طرف روی نیزه ها دیدی
سر خورشیدِ کربلا می سوخت

بی گمان موقع کفن کردن
بین دستان تو کفن لرزید
چه کشیده ست آن امامی که
عشق را بین بوریا پیچید

#سید_حمید_رضا_برقعی

کانال شعر و مدح
☆ میکــــ🍇ـــــــده ابوتراب " ع " ☆
🍇 @Aliabotorab110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مدح امیرالمؤمنین علیه السلام 🌺🍃
#سید_حمید_رضا_برقعی❤️
در محضر آیت الله صافی گلپایگانی

کانال شعر و مدح
☆ میکـــ🍇ــــــــده ابوتراب " ع " ☆
🍇 @Aliabotorab110
#شهزاده_علی_اکبر !!

دل مانده که لب های تو انگور بهشتی است
یا #شیرخدا روی لبت کاشته خرما !!

#سید_حمید_رضا_برقعی
🍃🌺
معصومه جان !!
اعجاز این ضریح که همواره بی حد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است
#سید_حمید_رضا_برقعی
🍇 @Aliabotorab110
اهل قم🏴

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم
جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

#سید_حمید_رضا_برقعی
🍇 @Aliabotorab110
علی جان !

گاه گاهی، کمی #جنون دارم

من جنونی مدام میخواهم


مستیم را بیا دو چندان کن

جام #می پشت جام میخواهم

#سید_حمید_رضا_برقعی
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
بح👏بح👏

علی و فاطمه در سایهء هم... فکر کنید

شانه در شانه دوتا کعبهء یک دست سفید

#پیوند_پدر_خاک_و_مادر_آب
#سید_حمید_رضا_برقعی
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#روز_مباهله

ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب

رجز مأذنه‌ها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت

قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته‌ست
نان یک عده به گمراهی مردم بسته‌ست

ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است

لاجرم چاره‌ای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند

به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان‌ گیر است

کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خون‌‌ریزتر است

بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد

با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را

عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف‌ آرایی آن چند نفر خیره شدند

پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده

دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد

با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام
دست در دست یدالله می‌آمد آرام

دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد

ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم
دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم

آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است

من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم

نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد

دیگر اصلا چه نیازی‌ست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی می‌کند آب

الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد

مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند

می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام

#سید_حمید_رضا_برقعی
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید

شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرد
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرد

زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری.

جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت

مرا از فیض رستاخیز چشمانت نکن محروم
جهان را جان بده,پلکی بزن,یا حی یا قیوم

خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به ایین مسلمانی در آوردی

خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از ان وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی

تو میرفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم

تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد

حدود ساعت سه جان من می رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته

بخوان آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها بامن

تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود.
ولی از پا نیفتادم,شکستم بی صدا در خود

شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم... 

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید

#سید_حمید_رضا_برقعی
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها

عاشق شده‌ست دانه به دانه هزار بار
دل‌خون و سینه‌چاک و برافروخته «انار»

فریاد بی‌صداست ترک‌های پیکرش
از بس‌که خورده خونِ دل از دست روزگار

پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان
بسته حنا به پینۀ دستان شاخسار

در سرزمین گرم، انار آتشین شود
یاقوت را می‌آورد آتشفشان به بار

با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار

آن میوه‌ای که ساخته تسبیحی از خودش
شُکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار

آن میوه‌ای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار

آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار

نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار

آن نام را می‌آورم، اما نه بی‌وضو
دل را به آب می‌زنم، اما نه بی‌گدار

جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار

رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار

شد عرصه‌گاه تنگ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار

برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار

در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آن‌ها که نام «فاطمه» را می‌زنند جار

من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند
حَجّاج‌ها به ورطۀ تاریخ بی‌شمار

آن‌ها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچه‌های احمری از خونِ این تبار

از کربلا به واقعه فَخ رسیده‌ایم
از عمق ناگوارترین‌ها به ناگوار

محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار

بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم می‌کند حسنک را به سنگسار

در لُمعَةُ الدَّمِشقِیَه جاری‌ست همچنان
خون شهید اول و ثانی چون آبشار

اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علی‌ست روی لبِ شیعه آشکار

بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار:

«جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صدهزار
تا صدهزار بار بمیرم برای یار»

فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار

اینک مدافعان حرم شعله‌پرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار

با تیغ آبدیده‌ای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار

زهراست مادر من و من بی‌قرار او
آن نام را می‌آورم آری به افتخار

آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده می‌آیند و او سوار

فریاد می‌زنند که سر خَم کنید، هان!
تا از صراط بگذرد آیات سجده‌دار

هرجا نگاه می‌کنم آنجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار‌

این‌ها که گفته‌ایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه، مصمم، امیدوار...

#سید_حمید_رضا_برقعی
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
یا فاطمه الزهرا (س) !

در خانهء زهرا همه معراج نشینند



آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

#سید_حمید_رضا_برقعی
🍇 @Aliabotorab110
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعرخوانی
#سید_حمید_رضا_برقعی

در نهمین سوگواره شعر فاطمی محبوبه خدا
قم، ۲۶ بهمن ۱۳۹۶
#مــــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110