#صاحبنامولاناشاهنجف
بهجنونکشاندهساقیدلمبتلایمارا
متحیرم چه نامم بشرِ خـدا نما را...
#احمدعلوی
#امیر_المؤمنین_علیه_السلام
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
بهجنونکشاندهساقیدلمبتلایمارا
متحیرم چه نامم بشرِ خـدا نما را...
#احمدعلوی
#امیر_المؤمنین_علیه_السلام
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
«اَلسَّلاَمُ عَلَي الْمَولُودِ فِي الْكَعْبَه..»🌹
روی خاک افتاده بودم.،نردبان میخواستم
هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم
گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک
این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم
اشهد ان علی تا گفت در گوشم پدر
گریه کردم،جای لا لایی اذان میخواستم
بر زمین میخوردم وبا یا علی پا می شدم
لحظه ی بر خاستن از او توان می خواستم
آن یتیم کوفی ام که از زمان کودکی
از سر این سفره تنها آب ونان میخواستم
عشق او از هر دوعالم بی نیازم کرد وحیف
آنچه را خود داشتم از دیگران میخواستم
خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری
از زلال اشک او طبع روان میخواستم
پر توقع نیستم اما نمی دانم چرا
برترین گنج خدا را در جهان می خواستم
شک ندارم حاصلی فیر از پشیمانی نداشت
هر که را غیر از امیر مومنان می خواستم
#احمدعلوی
#میلاد_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
روی خاک افتاده بودم.،نردبان میخواستم
هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم
گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک
این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم
اشهد ان علی تا گفت در گوشم پدر
گریه کردم،جای لا لایی اذان میخواستم
بر زمین میخوردم وبا یا علی پا می شدم
لحظه ی بر خاستن از او توان می خواستم
آن یتیم کوفی ام که از زمان کودکی
از سر این سفره تنها آب ونان میخواستم
عشق او از هر دوعالم بی نیازم کرد وحیف
آنچه را خود داشتم از دیگران میخواستم
خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری
از زلال اشک او طبع روان میخواستم
پر توقع نیستم اما نمی دانم چرا
برترین گنج خدا را در جهان می خواستم
شک ندارم حاصلی فیر از پشیمانی نداشت
هر که را غیر از امیر مومنان می خواستم
#احمدعلوی
#میلاد_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
🌹تقدیمبهحضرت فاطمهبنتاسدسلاماللهعلیها
از پنجره ی عرش به دنبال رصد بود
از روز ازل ، حامل اسرار ابد بود ...
مبهوت احد ، محو تماشای صمد بود
ام اسد الله که فرزند اسد بود ...
این شیرزن از هاشمیان نام و نشان داشت
در رگ رگ او سوره ی کوثر جریان داست
سر سلسله ی هرچه نکو فاطمه بوده است
سر چشمه ی اسرار مگو فاطمه بوده است
#احمدعلوی
#میلاد_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
از پنجره ی عرش به دنبال رصد بود
از روز ازل ، حامل اسرار ابد بود ...
مبهوت احد ، محو تماشای صمد بود
ام اسد الله که فرزند اسد بود ...
این شیرزن از هاشمیان نام و نشان داشت
در رگ رگ او سوره ی کوثر جریان داست
سر سلسله ی هرچه نکو فاطمه بوده است
سر چشمه ی اسرار مگو فاطمه بوده است
#احمدعلوی
#میلاد_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
میڪ🍇ـــده ابوتراب"ع"
🌹تقدیمبهحضرت فاطمهبنتاسدسلاماللهعلیها از پنجره ی عرش به دنبال رصد بود از روز ازل ، حامل اسرار ابد بود ... مبهوت احد ، محو تماشای صمد بود ام اسد الله که فرزند اسد بود ... این شیرزن از هاشمیان نام و نشان داشت در رگ رگ او سوره ی کوثر جریان داست سر…
#حضرتفاطمهبنتاسدسلاماللهعلیها🌹
در آیه ی تطهیر ، وضو فاطمه بوده است
هم همسر و هم مادر او فاطمه بوده است
آن حیدر کرار که شاه دو جهان است ...
نامش به خداوند قسم روح اذان است
جز عشق در این جاده کسی همسفرش نیست
جز نور خدا ، آینه ای دور و برش نیست
جز احمد مختار ، کسی تاج سرش نیست
انگار نه انگار ، محمد پسرش نیست ...
این زن که پس از آمنه شد مادر احمد
این زن که در آیین ادب بود سرآمد ...
دریا شده با دیدن او غرق تلاطم ...
باران شده هر قطره پر از نور و تبسم
دیدند که گردیده در آغوش خدا گم
از کعبه برون آمد و در روز چهارم ...
گردید گرامی تر از آسیه و مریم ...
مکه پس از آن بود که گردید مکرم
ایزد صدف و گوهر خود را به تو بخشید
شمس و قمر و اختر خود را به تو بخشید
دردانه ی پیغمبر خود را به تو بخشید
تسنیم ترین کوثر خود را به تو بخشید
در عرش ، عروس تو شده حضرت زهرا
تو ام علی هستی و او ام ابیها ...
توفیق ابوطالب از اذکار تو بوده است
خوشبخت اسیری که گرفتار تو بوده است
خاک قدم جعفر طیار تو بوده است
دل باخته ی حیدر کرار تو بوده است
حیدر پسرت گوهر تابنده ی کعبه است
ای آنکه قدوم تو شکافنده ی کعبه است
کعبه پس از این واقعه لبخند به لب شد
شعبان رمضانی ست که مبهوت رجب شد
زیتون که به قربان علی رفت رطب شد
فرزند تو فخر عجم و شاه عرب شد ...
حیدر همه ی عمر ، تو را سرور خود خواند
پیغمبر اسلام تو را مادر خود خواند ...
نشناخت کسی قدر علی را به خدا ، آه
یک عده در این میکده ها چون من گمراه
گفتند پس از ذکر سحرگاه و شبانگاه ...
لاحول و لا قوة الا به یدالله ...
کفر است ولی بر من مجنون حرجی نیست
بی حیدر کرار امید فرجی نیست ...
#احمدعلوی
#میلاد_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
در آیه ی تطهیر ، وضو فاطمه بوده است
هم همسر و هم مادر او فاطمه بوده است
آن حیدر کرار که شاه دو جهان است ...
نامش به خداوند قسم روح اذان است
جز عشق در این جاده کسی همسفرش نیست
جز نور خدا ، آینه ای دور و برش نیست
جز احمد مختار ، کسی تاج سرش نیست
انگار نه انگار ، محمد پسرش نیست ...
این زن که پس از آمنه شد مادر احمد
این زن که در آیین ادب بود سرآمد ...
دریا شده با دیدن او غرق تلاطم ...
باران شده هر قطره پر از نور و تبسم
دیدند که گردیده در آغوش خدا گم
از کعبه برون آمد و در روز چهارم ...
گردید گرامی تر از آسیه و مریم ...
مکه پس از آن بود که گردید مکرم
ایزد صدف و گوهر خود را به تو بخشید
شمس و قمر و اختر خود را به تو بخشید
دردانه ی پیغمبر خود را به تو بخشید
تسنیم ترین کوثر خود را به تو بخشید
در عرش ، عروس تو شده حضرت زهرا
تو ام علی هستی و او ام ابیها ...
توفیق ابوطالب از اذکار تو بوده است
خوشبخت اسیری که گرفتار تو بوده است
خاک قدم جعفر طیار تو بوده است
دل باخته ی حیدر کرار تو بوده است
حیدر پسرت گوهر تابنده ی کعبه است
ای آنکه قدوم تو شکافنده ی کعبه است
کعبه پس از این واقعه لبخند به لب شد
شعبان رمضانی ست که مبهوت رجب شد
زیتون که به قربان علی رفت رطب شد
فرزند تو فخر عجم و شاه عرب شد ...
حیدر همه ی عمر ، تو را سرور خود خواند
پیغمبر اسلام تو را مادر خود خواند ...
نشناخت کسی قدر علی را به خدا ، آه
یک عده در این میکده ها چون من گمراه
گفتند پس از ذکر سحرگاه و شبانگاه ...
لاحول و لا قوة الا به یدالله ...
کفر است ولی بر من مجنون حرجی نیست
بی حیدر کرار امید فرجی نیست ...
#احمدعلوی
#میلاد_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#یاکاشفالکربعنوجهالحسین
در حسرتلبهایتوچشمانفراتاست
در هر نفست شوق قتیلالعبرات است
#احمدعلوی
#شبزیارتی
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
در حسرتلبهایتوچشمانفراتاست
در هر نفست شوق قتیلالعبرات است
#احمدعلوی
#شبزیارتی
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#یاصاحبالزمان_عج
در انتظار لحظه تحویل سالها
چیزی نمانده است از آن شور و حالها
سکه گران شد و سمنو تلخ تلخ ماند
افتاد سیب سرخ به دست شغالها
ای ماهیهای قرمز و تنهای هفت سین
ساحل نشاند بوسه به پهلوی والها
ما فکر میکنیم بلایا طبیعی اند
یا بی دلیل خورده به هم اعتدالها
"حافظ هر آنکه عشق نورزید و وصل خواست"
مانند من کلافه شد از دست فالها
دیدم زنی بخاطر نان عشوه میفروخت
آقا ببخش میزنم از این مثالها
صد کودک یتیم گرسنه به خواب رفت
در مرکز تجمع مال و منالها
آقای من ببخش که در آخر زمان
بوی حرام میدهد اینجا حلالها
تنها اسیر در قفس نفس خود شدیم
عمری وبال گردنمان بوده بالها
تو بی دلیل اینهمه غیبت نمیزند
من غایبم که بی خبرم از تو سالها
حالا گره به دست خودت باز میشود
ای بر لبت جواب تمام سوالها
#احمدعلوی
#امام_زمان_عج
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
در انتظار لحظه تحویل سالها
چیزی نمانده است از آن شور و حالها
سکه گران شد و سمنو تلخ تلخ ماند
افتاد سیب سرخ به دست شغالها
ای ماهیهای قرمز و تنهای هفت سین
ساحل نشاند بوسه به پهلوی والها
ما فکر میکنیم بلایا طبیعی اند
یا بی دلیل خورده به هم اعتدالها
"حافظ هر آنکه عشق نورزید و وصل خواست"
مانند من کلافه شد از دست فالها
دیدم زنی بخاطر نان عشوه میفروخت
آقا ببخش میزنم از این مثالها
صد کودک یتیم گرسنه به خواب رفت
در مرکز تجمع مال و منالها
آقای من ببخش که در آخر زمان
بوی حرام میدهد اینجا حلالها
تنها اسیر در قفس نفس خود شدیم
عمری وبال گردنمان بوده بالها
تو بی دلیل اینهمه غیبت نمیزند
من غایبم که بی خبرم از تو سالها
حالا گره به دست خودت باز میشود
ای بر لبت جواب تمام سوالها
#احمدعلوی
#امام_زمان_عج
#مـــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#امام_زمان_عج
وجود ذره با ذکر فرج خورشید خواهد شد
در اوج آسمان همسایه ی ناهید خواهد شد
تویی میزان الاعمال و ولی امر خلق الله
که با الطاف تو اعمال ما تایید خواهد شد
دعا یعنی فرج از راه می آید، پس از آن هم
تمام روزهای زندگیمان عید خواهد شد
و این دنیا که «مردانش عصا از کور می دزدند »
برای نا امیدان هم پر از امید خواهد شد
تو وجه الله و عین الله هستی، دولت اسلام
فقط با بودن تو دولت جاوید خواهد شد
کسی که در مسیر انتظارت گام بر دارد
یقین دارم که روزی مرجع تقلید خواهد شد
فرج وقتی که با شور دعا نزدیک می گردد
جهان لبریز از گلنغمه ی توحید خواهد شد
#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
وجود ذره با ذکر فرج خورشید خواهد شد
در اوج آسمان همسایه ی ناهید خواهد شد
تویی میزان الاعمال و ولی امر خلق الله
که با الطاف تو اعمال ما تایید خواهد شد
دعا یعنی فرج از راه می آید، پس از آن هم
تمام روزهای زندگیمان عید خواهد شد
و این دنیا که «مردانش عصا از کور می دزدند »
برای نا امیدان هم پر از امید خواهد شد
تو وجه الله و عین الله هستی، دولت اسلام
فقط با بودن تو دولت جاوید خواهد شد
کسی که در مسیر انتظارت گام بر دارد
یقین دارم که روزی مرجع تقلید خواهد شد
فرج وقتی که با شور دعا نزدیک می گردد
جهان لبریز از گلنغمه ی توحید خواهد شد
#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مناجات
چشیدم در حریمت طعم عشق لایزالی را
کشیدم در غل وزنجیر،نفس لا ابالی را
خداوندا به شوق بارش باران الطافت
تحمل کرده ام این سالهای خشکسالی را
زمانه از تو دورم کرده وشیطان فراوان است
نمی جویم تو را،گم کرده ام سیر جلالی را
چه شبهای درازی را که بی یاد تو سر کردم
ببخش این سرکشی این سرخوشی این بی خیالی را
برای درد دل کردن در این دنیای وا نفسا
به غیر از تو ندیدم هر چه گشتم این حوالی را
چهل سال است بی تابانه دنبال تو میگردم
چگونه شرح باید داد این آشفته حالی را
چنان در زرق وبرق زندگی غرقم که در سجده
نمی بینم به جز گلهای رنگارنگ قالی را
مرا تنها دو رکعت عشق روزی کن که دلتنگم
تداعی کن برایم باز گلبانگی بلالی را
رهیده تیر عمرم از کمان و راهی گورم
نیاوردم به دست ارزان من این قد هلالی را
خدایا سال وفال وحال ومالم با تو خوش یُمن است
نگیر از سرنوشتم بخت رام وبخت عالی را
به سمتت آمدم با کوله باری از نبودنها
فقط روی سیاه آوردم و دستان خالی را
من از دیدار عزرائیل واز محشر نمیترسم
که دارم بر سر خود سایه ی مولی الموالی را....
#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
چشیدم در حریمت طعم عشق لایزالی را
کشیدم در غل وزنجیر،نفس لا ابالی را
خداوندا به شوق بارش باران الطافت
تحمل کرده ام این سالهای خشکسالی را
زمانه از تو دورم کرده وشیطان فراوان است
نمی جویم تو را،گم کرده ام سیر جلالی را
چه شبهای درازی را که بی یاد تو سر کردم
ببخش این سرکشی این سرخوشی این بی خیالی را
برای درد دل کردن در این دنیای وا نفسا
به غیر از تو ندیدم هر چه گشتم این حوالی را
چهل سال است بی تابانه دنبال تو میگردم
چگونه شرح باید داد این آشفته حالی را
چنان در زرق وبرق زندگی غرقم که در سجده
نمی بینم به جز گلهای رنگارنگ قالی را
مرا تنها دو رکعت عشق روزی کن که دلتنگم
تداعی کن برایم باز گلبانگی بلالی را
رهیده تیر عمرم از کمان و راهی گورم
نیاوردم به دست ارزان من این قد هلالی را
خدایا سال وفال وحال ومالم با تو خوش یُمن است
نگیر از سرنوشتم بخت رام وبخت عالی را
به سمتت آمدم با کوله باری از نبودنها
فقط روی سیاه آوردم و دستان خالی را
من از دیدار عزرائیل واز محشر نمیترسم
که دارم بر سر خود سایه ی مولی الموالی را....
#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#مدح
این زن که مطلع غزلی بی نشانه بود
مانند آسمان خدا بی کرانه بود
هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید
او در میان مردم مکه یگانه بود
گوهر شناس بود بر این باورم که او
سرمست عشق بود تجارت بهانه بود
در شرح حال دختر او میتوان نوشت
آن بی نشانه ای که خدا را نشانه بود
از لحظه های روشن پرواز باز ماند
هرکس به فکر راحتی وآب ودانه بود
در راه دوست با دل وجان از خودش گذشت
عمری برای دین خدا پشتوانه بود
رخصت نشد نظاره کند روز فتح را
روزی که روز معجزه ی موریانه بود
تنها زنی که عشق رسول خداست اوست
تنها خدیجه بود و باقی فسانه بود
(بر همسران دیگر احمد مقدم است
تنها خدیجه است که بانوی اعظم است)
آمد که از رسول خدا دلبری کند
بر کل مومنین جهان سروری مند
آرام جان احمد مختار شد که او
در سایه اش بماند وپیغمبری کند
قسمت شد او که سیده ی اهل عالم است
از کودکی برای علی مادری کند
آمد علی بخاطر اینکه خدای عشق
اورا برای زهره فقط مشتری کند
در محضر خدا شده مامور جبرئیل
عقد علی وفاطمه را محضری کند
باید به آستان خدیجه دخیل بست
تا روضه های فاطمه را کوثری کند
شمس وجود اوست که باید در آسمان
خورشید را از این همه ظلمت بری کند
(بخت مرا زلال تر از نور ناب کرد
با او خدا دعای مرا مستجاب کرد)
خورشید عشق سر زده از سرزمین او
صدها ستاره ریخته در آستین او
بی شک امین وحی خداوند بوده است
از بس که بوده است محمد امین او
هر دم فرشتگان الهی نشسته اند
تا متصل شوند به حبل المتین او
او عاشق پیامبری شد که از ازل
موسی به دین اوست وعیسی به دین او
جانها فدای غربت چشمان مصطفی
عالم فدای بی کسی جانشین او
با خط خوش نوشته سر انگشت جبرئیل
نام علی وفاطمه را بر نگین او
من داغدار شعب ابی طالبم هنوز
من داغدار روز وشب واپسین او
(از لحظه ها که سخت تر از سخت پر کشید
پیغمبر از مصائب داغش سرود ودید)
خو کرده است باد به انفاس جاری اش
گل کرده باغ با نفس نو بهاری اش
روز آشناست با تب وتاب شکفتنش
شب زنده است از شبِ شب زنده داری اش
حوا شده ست همدم شبهای تار او
مریم شده ست خادمه ی افتخاری اش
باران نور آمد ودنیا بهشت شد
مانند نور بود شب خواستگاری اش
پل بسته در قنوت شبانه به سمت عرش
در لحظه های رویش چشم انتظاری اش
اسلام بی خدیجه به سامان نمیرسید
اسلام پایدار شد از پایداری اش
با این که یار ویاور اسلام شد کسی
در روزهای سخت نیامد به یاری اش
(یاری به جز خدای محمد نداشته
آن قدر صبر داشته که حد نداشته)....
#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#مدح
این زن که مطلع غزلی بی نشانه بود
مانند آسمان خدا بی کرانه بود
هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید
او در میان مردم مکه یگانه بود
گوهر شناس بود بر این باورم که او
سرمست عشق بود تجارت بهانه بود
در شرح حال دختر او میتوان نوشت
آن بی نشانه ای که خدا را نشانه بود
از لحظه های روشن پرواز باز ماند
هرکس به فکر راحتی وآب ودانه بود
در راه دوست با دل وجان از خودش گذشت
عمری برای دین خدا پشتوانه بود
رخصت نشد نظاره کند روز فتح را
روزی که روز معجزه ی موریانه بود
تنها زنی که عشق رسول خداست اوست
تنها خدیجه بود و باقی فسانه بود
(بر همسران دیگر احمد مقدم است
تنها خدیجه است که بانوی اعظم است)
آمد که از رسول خدا دلبری کند
بر کل مومنین جهان سروری مند
آرام جان احمد مختار شد که او
در سایه اش بماند وپیغمبری کند
قسمت شد او که سیده ی اهل عالم است
از کودکی برای علی مادری کند
آمد علی بخاطر اینکه خدای عشق
اورا برای زهره فقط مشتری کند
در محضر خدا شده مامور جبرئیل
عقد علی وفاطمه را محضری کند
باید به آستان خدیجه دخیل بست
تا روضه های فاطمه را کوثری کند
شمس وجود اوست که باید در آسمان
خورشید را از این همه ظلمت بری کند
(بخت مرا زلال تر از نور ناب کرد
با او خدا دعای مرا مستجاب کرد)
خورشید عشق سر زده از سرزمین او
صدها ستاره ریخته در آستین او
بی شک امین وحی خداوند بوده است
از بس که بوده است محمد امین او
هر دم فرشتگان الهی نشسته اند
تا متصل شوند به حبل المتین او
او عاشق پیامبری شد که از ازل
موسی به دین اوست وعیسی به دین او
جانها فدای غربت چشمان مصطفی
عالم فدای بی کسی جانشین او
با خط خوش نوشته سر انگشت جبرئیل
نام علی وفاطمه را بر نگین او
من داغدار شعب ابی طالبم هنوز
من داغدار روز وشب واپسین او
(از لحظه ها که سخت تر از سخت پر کشید
پیغمبر از مصائب داغش سرود ودید)
خو کرده است باد به انفاس جاری اش
گل کرده باغ با نفس نو بهاری اش
روز آشناست با تب وتاب شکفتنش
شب زنده است از شبِ شب زنده داری اش
حوا شده ست همدم شبهای تار او
مریم شده ست خادمه ی افتخاری اش
باران نور آمد ودنیا بهشت شد
مانند نور بود شب خواستگاری اش
پل بسته در قنوت شبانه به سمت عرش
در لحظه های رویش چشم انتظاری اش
اسلام بی خدیجه به سامان نمیرسید
اسلام پایدار شد از پایداری اش
با این که یار ویاور اسلام شد کسی
در روزهای سخت نیامد به یاری اش
(یاری به جز خدای محمد نداشته
آن قدر صبر داشته که حد نداشته)....
#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
این زن که مطلع غزلی عاشقانه بود
مانند آسمان خدا بیکرانه بود
هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید
او در میان مردم مکه یگانه بود
گوهرشناس بود، بر این باورم که او
سرمست عشق بود، تجارت بهانه بود
درشرح حال دختر او میتوان نوشت
آن بی نشانهای که خدا را نشانه بود
از لحظه های روشن پرواز باز ماند
هر کس به فکر راحتی و آب و دانه بود
در راه دوست با دل و جان از خودش گذشت
عمری برای دین خدا پشتوانه بود
رخصت نشد نظاره کند روز فتح را
روزی که روز معجزهی موریانه بود
تنها زنی که عشق رسول خدا شد اوست
تنها خدیجه بوده و باقی فسانه بود
بر همسران دیگر احمد مقدّم است
تنها خدیجه است که بانوی اعظم است
آمد که از رسول خدا دلبری کند
بر کل مؤمنین جهان سروری کند
آرام جان احمد مختار شد، که او
در سایه اش بمانــد و پیغمبری کند
قسمت شد او که سیدهی اهل عالم است
از کودکی برای علی مادری کند
آمد علی به خاطر این که خدای عشق
او را برای زهره فقط مشتری کند
در محضر خدا شده مأمور جبرئیل
عقد علی و فاطمه را محضری کند
باید به آستان خدیجه دخیل بست
تا روضه های فاطمه را کوثری کند
شمس وجود اوست که باید در آسمان
خورشید را از این همه ظلمت بری کند
بخت مرا زلال تر از نور ناب کرد
با او خدا دعای مرا مستجاب کرد
خورشید عشق سرزده از سرزمین او
صدها ستاره ریخته در آستین او
بی شک امین وحی خداوند بوده است
از بس که بوده است محمد امین او
هر دم فرشتگان الهی نشسته اند
تا متصل شوند به حبل المتین او
او عاشق پیامبری شد که از ازل
موسی به دین اوست و عیسی به دین او
جان ها فدای غربت چشمان مصطفی!
عالم فدای بی کسی جانشین او!
با خط خوش نوشته سرانگشت جبرئیل
نام علی و فاطمه را بر نگین او
من داغدار شعب ابیطالبم هنوز
من داغدار روز و شب واپسین او
درلحظهای که سختتر از سخت پرکشید
پیغمبر از مصائب داغش سرود و دید:
خو کرده است باد به انفاس جاری اش
گل کرده باغ با قدم نوبهاری اش
روز آشناست با تب و تاب شکفتنش
شب زنده است از شب شب زنده داری اش
حوا شده است همدم شب های تار او
مریم شده است خادمهی افتخاری اش
باران نور آمد و دنیا بهشت شد
مانند روز بود شب خواستگاری اش
پل بسته در قنوت شبانه به سمت عرش
در لحظه های روشن چشم انتظاری اش
اسلام بی خدیجه به سامان نمیرسید
اسلام پایدار شد از پایداری اش
با این که یار و یاور اسلام شد، کسی
در روزهای سخت نیامد به یاری اش
یاری به جز خدای محمّد نداشته
آنقدر صبر داشته که حد نداشته
از آن زمان که رونق شیطان زیاد شد
بتهای لات در عربستان زیاد شد
با این که آفتاب خدا سر زد از حجاز
جولان کفر بی حد و کفران زیاد شد
وقتی سمیه با نفسش آبرو گرفت
یاسر به وجد آمد و ایمان زیاد شد
هرچند در لطافت طبعش خلاف نیست
از چشم او لطافت باران زیاد شد
از برکت دعای فقیران بی پناه
بر سفرهی کرامت او نان زیاد شد
دست یتیم های عرب را گرفت و بعد
در قحط سال عاطفه مهمان زیاد شد
عالم به گرد حلقه ی لطفش اسیر ماند
با کاروان آینه ها هم مسیر ماند
هرگز زنی شبیه به این زن اصیل نیست
جز او زنی مجلله در کل ایل نیست
او چشمه سار کوثر و دریای بندگی است
در وصف او نیاز به بحر طویل نیست
بتهای جاهلیت اعراب را شکست
این زن که از تبار کسی جز خلیل نیست
هر شب خدا به محضر او میکند سلام
پس جایگاه عالی او بی دلیل نیست
این زن خدیجه است، خدیجه که در جهان
صبری شبیه صبر جزیلش جمیل نیست
زهرا و زینب از خود او ارث بردهاند
در نسل او صبورتر از این قبیل نیست
باید به نام نامی او اقتدا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
سرچشمه ی زلال ولایت خدیجه است
طبق حدیث، ظرف امامت خدیجه است
تنها زنی که بوده پس از احمد و علی
در اولین نماز جماعت خدیجه است
تنها زنی که در شب معراج، کردگار
براو سلام کرده به جرأت، خديجه است
تنها زنی که همسر و همسرّ مصطفی است
در قبل و بعد لحظهی بعثت، خدیجه است
تنها زنی که کرده از اسلام از نخست
باجان و مال خویش حمایت خدیجه است
تنها زنی که بعد وفاتش پیامبر
از روزگار کرده شکایت، خدیجه است
مادربزرگ طاهرهی یازده امام
مادربزرگ حضرت حجت، خدیجه است
جز او برای اهل زمین تکیه گاه کیست؟
تنها پناهگاه من بی پناه کیست؟
#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110
این زن که مطلع غزلی عاشقانه بود
مانند آسمان خدا بیکرانه بود
هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید
او در میان مردم مکه یگانه بود
گوهرشناس بود، بر این باورم که او
سرمست عشق بود، تجارت بهانه بود
درشرح حال دختر او میتوان نوشت
آن بی نشانهای که خدا را نشانه بود
از لحظه های روشن پرواز باز ماند
هر کس به فکر راحتی و آب و دانه بود
در راه دوست با دل و جان از خودش گذشت
عمری برای دین خدا پشتوانه بود
رخصت نشد نظاره کند روز فتح را
روزی که روز معجزهی موریانه بود
تنها زنی که عشق رسول خدا شد اوست
تنها خدیجه بوده و باقی فسانه بود
بر همسران دیگر احمد مقدّم است
تنها خدیجه است که بانوی اعظم است
آمد که از رسول خدا دلبری کند
بر کل مؤمنین جهان سروری کند
آرام جان احمد مختار شد، که او
در سایه اش بمانــد و پیغمبری کند
قسمت شد او که سیدهی اهل عالم است
از کودکی برای علی مادری کند
آمد علی به خاطر این که خدای عشق
او را برای زهره فقط مشتری کند
در محضر خدا شده مأمور جبرئیل
عقد علی و فاطمه را محضری کند
باید به آستان خدیجه دخیل بست
تا روضه های فاطمه را کوثری کند
شمس وجود اوست که باید در آسمان
خورشید را از این همه ظلمت بری کند
بخت مرا زلال تر از نور ناب کرد
با او خدا دعای مرا مستجاب کرد
خورشید عشق سرزده از سرزمین او
صدها ستاره ریخته در آستین او
بی شک امین وحی خداوند بوده است
از بس که بوده است محمد امین او
هر دم فرشتگان الهی نشسته اند
تا متصل شوند به حبل المتین او
او عاشق پیامبری شد که از ازل
موسی به دین اوست و عیسی به دین او
جان ها فدای غربت چشمان مصطفی!
عالم فدای بی کسی جانشین او!
با خط خوش نوشته سرانگشت جبرئیل
نام علی و فاطمه را بر نگین او
من داغدار شعب ابیطالبم هنوز
من داغدار روز و شب واپسین او
درلحظهای که سختتر از سخت پرکشید
پیغمبر از مصائب داغش سرود و دید:
خو کرده است باد به انفاس جاری اش
گل کرده باغ با قدم نوبهاری اش
روز آشناست با تب و تاب شکفتنش
شب زنده است از شب شب زنده داری اش
حوا شده است همدم شب های تار او
مریم شده است خادمهی افتخاری اش
باران نور آمد و دنیا بهشت شد
مانند روز بود شب خواستگاری اش
پل بسته در قنوت شبانه به سمت عرش
در لحظه های روشن چشم انتظاری اش
اسلام بی خدیجه به سامان نمیرسید
اسلام پایدار شد از پایداری اش
با این که یار و یاور اسلام شد، کسی
در روزهای سخت نیامد به یاری اش
یاری به جز خدای محمّد نداشته
آنقدر صبر داشته که حد نداشته
از آن زمان که رونق شیطان زیاد شد
بتهای لات در عربستان زیاد شد
با این که آفتاب خدا سر زد از حجاز
جولان کفر بی حد و کفران زیاد شد
وقتی سمیه با نفسش آبرو گرفت
یاسر به وجد آمد و ایمان زیاد شد
هرچند در لطافت طبعش خلاف نیست
از چشم او لطافت باران زیاد شد
از برکت دعای فقیران بی پناه
بر سفرهی کرامت او نان زیاد شد
دست یتیم های عرب را گرفت و بعد
در قحط سال عاطفه مهمان زیاد شد
عالم به گرد حلقه ی لطفش اسیر ماند
با کاروان آینه ها هم مسیر ماند
هرگز زنی شبیه به این زن اصیل نیست
جز او زنی مجلله در کل ایل نیست
او چشمه سار کوثر و دریای بندگی است
در وصف او نیاز به بحر طویل نیست
بتهای جاهلیت اعراب را شکست
این زن که از تبار کسی جز خلیل نیست
هر شب خدا به محضر او میکند سلام
پس جایگاه عالی او بی دلیل نیست
این زن خدیجه است، خدیجه که در جهان
صبری شبیه صبر جزیلش جمیل نیست
زهرا و زینب از خود او ارث بردهاند
در نسل او صبورتر از این قبیل نیست
باید به نام نامی او اقتدا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
سرچشمه ی زلال ولایت خدیجه است
طبق حدیث، ظرف امامت خدیجه است
تنها زنی که بوده پس از احمد و علی
در اولین نماز جماعت خدیجه است
تنها زنی که در شب معراج، کردگار
براو سلام کرده به جرأت، خديجه است
تنها زنی که همسر و همسرّ مصطفی است
در قبل و بعد لحظهی بعثت، خدیجه است
تنها زنی که کرده از اسلام از نخست
باجان و مال خویش حمایت خدیجه است
تنها زنی که بعد وفاتش پیامبر
از روزگار کرده شکایت، خدیجه است
مادربزرگ طاهرهی یازده امام
مادربزرگ حضرت حجت، خدیجه است
جز او برای اهل زمین تکیه گاه کیست؟
تنها پناهگاه من بی پناه کیست؟
#احمدعلوی
#مـــــــــــــــےکده
🍇 @Aliabotorab110