یک ادای نمکین در همهٔ عمر نکرد
یارب این بختِ مَرا تهمت شوری که نهاد؟
#صائب_تبريزی

حرفِ عشقت مگر امشب زِ یکی سرزده است
که حیا این همه آتش به گلت در زده است
#محتشم_کاشانی

نازم به امتیاز که بگذشتن از گناه
با دیگران زِ عفو و به ما از غرور بود
#غالب_دهلوی

مناسب لبِ لعلت حدیث بایستی
جوابِ تلخ بدیع است از آن دهان ای دوست
#سعدی

از تیغِ اَبرویِ تو زِ بَس زخم خورده‌ام
جُرأت نمی‌کنم که به محراب رو کُنم
#کلیم_کاشانی

به آه و نالهٔ شبها اسیرم کرد و فارغ شد
چرا با تیره‌روز خود کسی اینها کند یا رب
#وحشی_بافقی

به وحشت‌آبادِ این بساطم‌ کجاست عشرت‌؟ کدام راحت؟
خیالْ محزون‌، امیدْ مجنون‌، نگهْ پریشان‌، نفسْ پَرافشان
#بیدل‌_دهلوی

ما زِ یک جانب، رقیب از یک طرف در کوی تو
روی با ما کُن که چشمِ او نبیند روی تو ...
#هلالی_جغتایی

گفتی «دو چشم و دو لبم، زینها کدام آید خوشت؟»
خوردند اگر چه خون من، هر چار خوش می‌آیدَم
#امیرخسرودهلوی

#صلی‌الله‌علیک‌یااباعبدالله
گر اختیار مرگ به دستم دهد قضا
روزی هزار بار بمیرم برای تو ...
#هلالی_جغتایی

زِ ابر دست ساقی جسم خشکم لاله‌زاری شد
که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا
#صائب_تبریزی

حیف است سخن گفتن با هرکس از آن لب
دشنام به من دِه که درودت بفرستم ...
#سعدی

‏سعدیِ‌خویش خوانی‌ام،‏ پس به جفا برانی‌ام
‏سفره اگر نمی‌نهی، در به چه باز می‌کنی؟

گه گه به ناز شانه کُن آن زلف را، مگر
دلهای دورمانده برون آید از خمی ...
#امیرخسرودهلوی

چو گفتمش که دلم را نگاه‌دار چه گفت؟
زِ دستِ بنده چه خیزد؟ خدا نگه‌دارد
#حافظ

غبارِ خاطرِ خود گر دهم به سیلِ سرشک
شود به بحر گل‌آلود آب گوهرها ...
#کلیم_کاشانی

شب، خواب پی به حالِ خرابم نمی‌برد
در سینه می‌خلی تو و خوابم نمی‌برد
#میلی_مشهدی

ابر بهار این همه بخشندگی نداشت
شد آشنای چشمِ من‌و وام ازو گرفت
#سیمین_بهبهانی

نهم بر خاک پهلو شب، به این امید در کویت
که ننشیند کسی از هم‌نشینان روز پهلویت
#آذر_بیگدلی

مفلس چو شدیم رو به او می‌آریم
معشوقه‌ی روزِ بینوایی‌ست خدا
#سلیم_تهرانی